سید محمدسعید حبوبی
منبع: تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 4، صفحه 292
نویسنده: عبدالكريم پاكنيا
سید محمدسعید حبوبی
ولادت
سید محمدسعید فرزند سید محمود حبوبی، از طلایهداران عرفان، جهاد و اجتهاد و یکی از ستارگان درخشان آسمان شعر و ادب در جهان تشیع است. وی در 14 جمادی الثانی سال (1266 هـ.ق) در شهر نجف دیده به جهان گشود. او از خاندانی علوی تبار و اصالتاً حجازی بود که بعدها اجداد وی از منطقه حجاز به عراق آمده، در آن جا ساکن شدهاند.
محمدسعید در آغاز جوانی، در اثر معاشرت با اطرافیان به تجارت و بازرگانی روی آورد. وی همچنین در آن دوران اشعار نغز و بدیعی سروده و به عنوان یکی از شاعران معروف عرب مطرح گردید؛ اما علاقه شدید وی به کسب علوم اسلامی، او را از تجار جدا کرد و در ردیف فضلای سختکوش و با همت حوزه علمیه نجف قرار داد.
او در تربیت، اخلاق و ادب، نخست با علامه شهیر شیخ موسی شراره عاملی ارتباط برقرار کرده و تحت انفاس قدسی این نابغه نامور به فضائل اخلاقی آراسته گردید و به رشد علمی و عقلی رسید و آن گاه به مجلس تربیتی استاد بزرگ اخلاق و عرفان، آخوند ملا حسینقلی همدانی راه یافت. وی مدتی طولانی از این عارف برجسته بهرهها برده و ره توشههای سلوک اندوخته و در کمالات معنوی به درجات عالی نائل آمد. حبوبی در فقه و اصول در صف شاگردان علامه بزرگ، شیخ محمدحسین کاظمی زانو زده و آن گاه به حلقه درس شیخ محمد طه نجف پیوست و مورد توجه و علاقه شدید این فقیه وارسته قرار گرفت.[۱]
او مدتها به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت و به عنوان یکی از فقیهان و مجتهدان حوزه علمیه نجف مطرح گردید. اندیشمندان نامدار شیخ آقا بزرگ تهرانی میگوید: وی در تدریس از اسلوب خاصی پیروی میکرد که تقریباً به روش استادان ـ مثل آخوند خراسانی که مجدد علم اصول نام گرفته است ـ بیشتر شبیه بود. سید محمدسعید بعد از رحلت استادش شیخ طه نجف، مجلس درس پرباری داشت و استقبال خوبی از آن به عمل آمد و در این زمینه تأییدات و اشارات استادش تأثیر فراوان داشت.[۲]
از مهمترین شاگردان آیت الله حبوبی میتوان به فقیه مجاهد سید محسن حکیم و ادیب فرزانه سید عدنان علوی اشاره کرد.[۳] حبوبی در ضمن تدریس و تحقیق به شئونات روحانی و دینی خود نیز توجه داشت. وی در صحن حضرت امیرالمومنان امام علی علیه السلام نماز جماعت اقامه میکرد و عده بسیاری از مومنان صالح و تجار و کسبه در نماز وی حضور مییافتند.[۴]
استاد مطهری ضمن تجلیل از این عالم مجاهد مینویسد: مرحوم سید سعید حبوبی شاعر و عارف و مجاهد بزرگ عراقی در انقلاب عراق نقش برجستهای داشته است.[۵]
استادان
- 1. شیخ محمد طه نجفی حکم آبادی تبریزی (1241ـ1323 هـ.ق)
- 2. آخوند ملا حسینقلی همدانی.[۶]
- 3. میرزا حبیب الله رشتی.[۷]
- 4. شیخ محمدحسین کاظمی.
- 5. شیخ محمد شرابیانی معروف به فاضل شرابیانی.
- 6. آقا رضا همدانی صاحب مصباح الفقیه: او از شاگردان شیخ مرتضی انصاری و از نزدیکترین یاران میرزای شیرازی است.
- 7. شیخ موسی شراره عاملی.
- 8. شیخ عباس اعسم.
میراث مکتوب
از سید محمدسعید حبوبی آثار زیر به یادگار مانده است:
- 1. کتاب فقه؛
- 2. کتاب اصول؛
- 3. دیوان کبیر: کتاب دیوان کبیر با تصحیح و توضیحات شیخ عبدالله جواهری و به اهتمام فرزند ادیب و فاضلش، سید علی حبوبی در بیروت چاپ شده است.[۸]
در کنار این اثر از دیوان صغیر حبوبی نیز نام برده میشود که سراینده آن سید محمود حبوبی، برادرزادهی سید محمدسعید است. او نیز عالمی ادیب بوده و کتابهای «رباعیات حبوبی» و «الرائیه الایوانیه» از آثار اوست. گفتنی است که به خاطر اهمیت ادبی و عرفانی دیوان حبوبی، از سوی برخی دانشوران بر این مجموعه، حاشیه و تعلیقاتی نوشته شده است که از جمله میتوان به تعلیقات علامه محمدحسین کاشف الغطاء اشاره کرد.
- 4. مراسلات با شیخ محمد جزائری؛
- 5. العراقیات؛ برخی از سرودههای نغز حبوبی در این مجموعه گردآمده است. همچنین سید محمد حبوبی بر برخی از آثار دیگران تقریظات ارزشمندی به صورت نظم یا نثر نوشته است که از مین آنان به چند اثر اشاره میکنیم:
- 1. العقد المفصل، تألیف سید حیدر حلی.
- 2. المرحله المکیه، تألیف محمدحسین کبه بغدادی.
- 3. تمرین الصبیان، از سید عبدالکریم آل سید حیدر کاظمی.[۹]
در سنگر جهاد
سید محمدسعید حبوبی از معدود فقیهانی است که قلههای رفیع فقه و ادب و عرفان و جهاد را فتح کرد و همه را یکجا در پیش برد اهداف اسلامی بکار گرفت. در حادثه خانمانسوز جنگ جهانی اول که نیروهای انگلیسی برخی از مناطق کشور عراق از جلمه شهر بصره را اشغال کردند و در آن کشور از طرف عالمان بزرگ بسیج عمومی اعلان شد، سید محمدسعید حبوبی در صف پیشگامان مبارزه با دشمن قرار گرفت.
او، همصدا با سایر دانشوران اعلان جهاد داده و دفاع از کشور را یک فریضه دینی دانست. در پی فرمان سید حبوبی، اجتماع مهمی از رزمندگان مسلح عراقی گرد آمده و تسلیحات، تجهیزات و امکانات لازم را فراهم آوردند. حبوبی که شخصاً فرماندهی 90 هزار نفر از مبارزان مسلمان را به عهده گرفته بود در خط مقدم نبرد، پرشورترین حماسه ها را آفرید. رزمندگان دلیر اسلام که برای صیانت از کرامت، عزت و دین و کشور خود سلاح به دست گرفته بودند، به دنبال مجاهد خستگی ناپذیر اسلام سید محمدسعید حبوبی به راه افتاده و در شهر ناصریه استقرار یافتند.
بسیاری از عشایر غیرتمند جنوب عراق در آن اردوگاه به آنان پیوسته و به همراه لشکر اسلام به سوی جبهه «شعیبر» برای مصاف با دشمن عازم شدند. او که نیروهای مبارز را رهبری میکرد، خود در خط مقدم و در صحنه درگیری حضور یافته و از نظر مادی و معنوی نیروهای انقلابی را حمایت میکرد. در این حماسه خروشان که عده بسیاری از عالمان و مراجع نجف از جمله: شیخ الشریعه اصفهانی، سید علی داماد، مولی محمدحسین قمشهای کبیر، ملا محمدحسین قمشهای صغیر، سید محمد حسینشاه عبدالعظیمی، شیخ باقر حیدر، سید ابوالقاسم کاشانی، سید محسن حکیم، شیخ محمدمهدی خالصی، جعفر شیخ راضی، عبدالکریم جزایری، عیسی کمال الدین و... و سید محمدسعید حبوبی حضور داشتند و عدهای دیگری از عالمان نیز به خاطر پیری، ناتوانی و سایر مشکلات که نتوانسته بودند شرکت کنند. فرزندان خود را نیابتاً فرستاده بودند که از آن جمله میرزا محمدتقی شیرازی که فرزندش میرزا محمدرضا را فرستاده و سید محمدکاظم یزدی فرزندش سید محمد را روانه میدان نبرد کرده بود.[۱۰]
اخلاق و رفتار
شیخ آقا بزرگ تهرانی که از نزدیک با اخلاق و رفتار عالم مجاهد سید محمدسعید حبوبی آشنایی داشته است، در مورد ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی وی میگوید: او در پارسایی و تقوا از رتبه بالایی برخوردار بود، کمال نفس، مکارم اخلاق، خوشرویی، خوش برخوردی، سعه صدر، نرم خویی، سلامت باطن، پاکی ضمیر، تواضع، بزرگواری و شرافت از صفات این فقیه مجاهد بود.
هنگامی که وی به ریاست دینی و ظاهری رسید در احوال و رفتارش هیچ تفاوتی دیده نمیشد و همچنان با کمال نفس و رفتار پسندیده با دیگران عمل میکرد. البته این همه مکرمت اخلاقی و صفات پسندیده علامه حبوبی در اثر تربیت در مکتب عرفانی و اخلاقی استاد اعظم و عارف اکبر ملا حسینقلی همدانی بدست آمده بود. او گاهی که با من صحبت میکرد از برخی قضایای استادش تعریف میکرد و اثر تربیت سریع و تهذیب نفس افراد را در مکتب استادش توضیح میداد و او تأثیر نفس، شیوه بیان و توفیق الاهی را از جمله عوامل تربیت شاگردان در مکتب آخوند ملا حسینقلی همدانی میدانست. مرحوم حبوبی از پارسایان بی نظیری بود که من درک کرده و با آنان همنشین شدهام.[۱۱]
الف. حلم و بردباری:
عارف مجاهد سید محمدسعید حبوبی یکی از فقیهان بردبار و صبور بود تا آن جایی که مورد تقدیر و تشویق استاد بزرگ عرفان مرحوم ملا حسینقلی همدانی قرار گرفت. روزی آخوند ملا حسین قلی همدانی در وسط درس چند بار پشت سر هم این جمله را تکرار کرد: آفرین سید محمدسعید، آفرین سید محمدسعید! همه حاضران مجلس از شنیدن این سخن تعجب کرده و با بهت و حیرت به یکدیگر نگاه کردند که این چه سخنی است که استاد در وسط درس بدون زمینه بر زبان جاری کرد؟!
بعدا که از سید محمدسعید حبوبی سوال کردند که تو در آن روز کجا بودی و چه میکردی؟! او پاسخ داد: آن ساعت من در قایق نشسته بودم و از کوفه به کربلا میآمدم. در قایق در کنار من مرد عربی خوابیده و سرش را بر شانه من گذاشته بود. او خرخر میکرد و آب دهانش به روی من میریخت، ولی من دلم نیامد که او را بیدار کنم و آن وضعیت نفرتآور را تا مقصد تحمل کردم و آن مرد عرب را از خواب بیدار ننمودم.[۱۲] سخن آخوند علاوه بر این که حکایت از دید باطنی این ولی خدا دارد، حلم و بردباری آیت الله حبوبی را نیز مورد تشویق و تقدیر قرار داده است.
ب. علاقه به شاعران اهل بیت علیهم السلام:
این مجاهد نستوه و ادیب توانا علاوه بر این که خود در عرصه شعر و ادب نبوغ سرشار و قدرت فوقالعادهای داشت در عین حال به شاعران اهل بیت علیهم السلام نیز از خود علاقه وافر نشان میداد. وی از همه بیشتر به صفی الدین حلی (677ـ749 هـ.ق) از مداحان نامدار اهل بیت علیهم السلام عشق میورزید. از معروفترین اشعار صفیالدین حلی در مورد امیرالمومنان امام علی علیه السلام این شعر اوست:
جمعت فی صفاتک الاضداد × فلهذا عزت لک الانداد
زاهد حاکم حلیم شجاع × ناسک فاتک فقیر جواد
شیم ما جمعن فی بشر قط × ولاحاز مثلهن العباد
خلق یخجل النسیم من اللطف × و بأس یذوب منه الجماد.[۱۳]
ج. عزت نفس:
آیت الله حبوبی با این که به کارهای مهم و ستودنی دست میزد؛ اما هیچگاه دست نیاز به سوی بیگانگان دراز نمیکرد. خودباوری و اعتماد به نفس از صفت زیبنده و ستودنی این مرد خدا بود. او هنگامی که برای نبرد با عوامل انگلستان رفته بود، از سوی حکومت عثمانی برایش 5 هزار سکه طلا فرستادند. که آن را در مخارج جهاد بر علیه دشمنان به مصرف رزمندگان اسلام برساند. اما او با کمال عزت و اطمینان سکههای عثمانی را رد کرده و گفت: من به قدر کافی میتوانم مخارج جنگ و جهاد را تهیه کنم و نیازی به وجوهات اهدایی سلاطین عثمانی ندارم.[۱۴]
د. ایثار و فداکاری:
هنگامی که سید محمدسعید حبوبی در جبهه نبرد با متجاوزان انگلیسی، احساس کرد عثمانیها و عدهای از عشایر از جبهه شعبیه عقبنشینی کردهاند و او را به همراه عدهای از یارانش تنها گذاشتهاند از یکی از عالمان همراه خود، یعنی آیت الله سید محسن حکیم درخواست کرد تا خود را به ستاد فرماندهی رسانده و کسب تکلیف نماید. از آن جایی که آیت الله حکیم نهایت تلاش خود را انجام داد؛ ولی مرکبی برای اجرای دستور حبوبی پیدا نکرد. در آن لحظه حساس ـ که نداشتن اسب در آن صحنه پرآشوب مساوی با مرگ بود ـ آیت الله حبوبی اسب خود را به مرحوم حکیم تسلیم کرد و خود پیاده ماند و گفت: اگر حکیم به سلامت مانده و به جبهه مسلمانان یاری نماید سودمندتر خواهد بود تا این که من از هلاک رهایی یابم.[۱۵]
فصل خزان
سید محمدسعید حبوبی بعد از عمری تلاش در اعتلای معارف اسلام و تعالیم اهل بیت علیهم السلام در میدانهای اجتهاد و جهاد و نیایش و ستایش به درگاه حضرت پروردگار و با قلبی آکنده از عشق و معرفت الاهی در شب سوم شعبان سال (1333 هـ.ق) در اثر ناراحتیهای شدیدی که از تسلط دشمنان اسلام بر ممالک اسلامی بر قلبش سایه افکنده بود هنگام برگشت از خط مقدم جبهه، در مرکز ناصریه عراق دعوت حق را لبیک گفت. پیکر مطهر آن عارف مجاهد به شهر نجف منتقل شده و در صحن شریف علوی به خاک سپرده شد. علامه شیخ جواد شبیبی نجفی در رحلت وی قصیدهای سروده که مطلع آن چنین است:
لواءالدین لف فلا جهاد × و باب العلم سدفلا اجتهاد
پرچم دین در هم پیچیده و جمع شد، دیگر جهاد نیست و باب علم بسته شده، دیگر اجتهادی نیست.[۱۶]
پانویس
- ↑ نقباءالبشر، ج 2، ص 816.
- ↑ همان، ص 817.
- ↑ الذریعه، ج 9، ص 708 / گلشن ابرار، ج 2، ص 717.
- ↑ معارف الرجا، ج 2، ص 293 و 292.
- ↑ نهضتهای اسلامی، ص 38.
- ↑ شرح حال این عارف و اصل در جلد 3، گلشن ابرار، ص 160 آمده است.
- ↑ برای اطلاع از زندگی این فرزانه روزگار به جلد اول گلشن ابرار، ص 379 رجوع شود.
- ↑ معجم المطبوعات العربیه، ج 1، ص 740.
- ↑ الذریعه، ج 15، ص 298؛ همان، ج 10، ص 170.
- ↑ نقباءالبشر، ج 2، ص 818.
- ↑ نقباءالبشر، ج 2، ص 817 و 816.
- ↑ تذکره المتقین، ص 22.
- ↑ اعیان الشیعه، ج 8، ص 22.
- ↑ شعراء الغری، ج 9، ص 150.
- ↑ گلشن ابرار، ج 2، ص 718.
- ↑ اعیان الشیعه، ج 4، ص 284.