شیخ یوسف بحرانی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۰۰ توسط شیرین سادات حسینی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: شیخ یوسف بحرانی، صاحب حدائق، آثار صاحب ...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



منبع: تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 1، صفحه 272

نویسنده: مجتبي سپاهي

=شیخ یوسف بحرانی= (صاحب حدائق)

تولد

قریه «ماحوز» بحرین در سال 1107 ق، میزبان نوزادی مبارك بود. شیخ احمد غرق در شادی بود. خداوند فرزندی به او هدیه كرد و پدر او را «یوسف» نامید. یوسف در دامان خاندان دانش و پارسایی تربیت یافت پدر و پدربزرگش از اندیشوران پاك‌سرشت ماحوز بودند. پدربزرگش در كنار تحصیل به صید مروارید در اقیانوس نیز می‌پرداخت و از این راه زندگی خود را می‌گذراند.[۱]

تحصیل

یوسف دوران كودكی را در آغوش پرمهر خانواده سپری كرد و با كمك جدش شیخ ابراهیم با خواندن و نوشتن آشنا شد و مهر قرآن و نماز را در قلب جای داد. پدر كه مجتهدی آگاه به علوم عقلی، ریاضی و حدیث بود به تألیف و تدریس عالی‌ترین سطح فقه و اصول اشتغال داشت، فرزند را با علوم اسلامی آشنا ساخت یوسف با تمام توان به یادگیری علوم حوزوی پرداخت و سرمایه گرانبهای نوجوانی و جوانی را در این راه بكار بست.

تندباد حوادث تلخ می‌رفت تا كانون گرم خانواده را بر هم زند. شیخ احمد به ناچار به «قطیف» كوچ كرد. هجوم وحشانه خوارج به شیعیان بحرین و كشتار آنان، بسیاری از مردم را به هجرت مجبور كرد. پس از آن یوسف در قریه «شاخور» قطیف كه نزدیك بحرین بود، ادامه تحصیل داد.

گردباد نیزه‌ها شاخور را درنوردید و رگبارشان بر قلب شیعیان نشست. سال 1131 ق. بود كه ناصبی‌ها و خوارج، بار دیگر به كشتار شیعیان پرداختند. شیخ احمد دو ماه بیشتر تاب غصه‌ها را نیاورد و سرانجام بیماری او را به خاك سپرد.

یوسف 24 بهار بیش ندیده بود، اما باید بار سنگین سرپرستی خانواده را بر دوش می‌كشید. نخلستان كوچكشان در بحرین، تنها سرمایه آن‌ها بود. یوسف با كار در نخلستان خرج خانواده را تهیه می‌كرد و در كنار آن به تحصیل ادامه می‌داد. دو سال گذشت. یوسف به خوبی توانست از عهده سرپرستی برادران و مادرش برآید او استقامت را از نخل‌های ایستاده فراگرفت. از مشكلات نهراسید و بار سنگین اداره زندگی نتوانست قامتش را خم كند. آزادی بحرین از چنگال اشغالگران یوسف را به كوچ فراخواند.

یوسف شش سال در بحرین، در درس شیخ احمد بن عبدالله بلادی شركت كرد و از خرمن دانش استاد خوشه‌ها چید. كار و درس را با هم عجین ساخت. عرق می‌ریخت و خرج خانه را تهیه می‌كرد. با تن رنجور و خسته با كتاب انس می‌گرفت. پس از زیارت خانه خدا و انجام مراسم حج تصمیم گرفت به قطیف برگردد تا در درس شیخ حسین ماحوزی شركت كند. دو سال در قطیف ماند و «تهذیب» شیخ طوسی را نزد استاد فراگرفت. اما باز هم سایه غم بر آسمان اندیشه‌اش پدیدار شد. فقر او را به بحرین كوچانید.

اینك برادرانش بزرگ شده بودند و می‌توانستند خانواده را سرپرستی نمایند. بنابراین دل از مهر خانواده كند و آهنگ سفر نمود. شوق یادگیری او را به شیراز كشاند. او در شیراز، در كنار تحصیل مراحل عالی دروس حوزوی، درس‌های پایین‌تر را به دانش‌پژوهان می‌آموخت. یك سال نیز در حوزه علمیه كرمان به تدریس پرداخت و سپس به شیراز برگشت.[۲]

جلوه جاودانه

اینك چهل سال از عمرش می‌گذشت. او امام جمعه شیراز بود. هر آدینه در مسجد جامع با مردم نماز می‌گذارد و آن‌ها را با فرهنگ اسلامی آشنا می‌ساخت. مادر و برادرانش را به شیراز دعوت كرد تا در كنار هم زندگی كنند. شیراز چهارده سال میزبان او بود. وی در كنار تدریس و تبلیغ به كشاورزی نیز مشغول بود. همراه برادرانش بیل می‌زد و در تلاش برای كسب غذای حلال از هیچ سختی نهراسید. مجتهد جوان روزبروز بر آوازه علم و تقوایش افزوده می‌شد. مردم به او احترام بسیاری می‌گذاشتند.

سرانجام خوشی‌ها به پایان رسید. نعیم‌دان خان در سال 1156 ق. به شیراز حمله كرد و زن و مرد، كوچك و بزرگ را از دم تیغ گذراند. شیخ یوسف به ناچار خانواده‌اش را به بحرین بازگرداند و خودش به «فسا» رفت. هشت سال در فسا ماند. در آنجا ازدواج كرد و به تدریس و كشاورزی پرداخت. فسا آرام و ساكت بود. فرصت را غنیمت شمرد و دست به كاری بزرگ زد.

كتاب «الحدائق الناضره فی احكام العتره الطاهره» محصول سال‌ها تلاش اوست. این كتاب دربرگیرنده یك دوره فقه شیعه است. این كتاب تاكنون راهگشای مجتهدان، در بدست آوردن احكام شرعی بوده است و همواره مراجع تقلید شیعه در كرسی تدریس، از آن استفاده می‌جویند. كتاب «حدائق» موجب شد تا پس از آن، شیخ یوسف به نام صاحب حدائق مشهور شود.

نعیم‌دان خان، حاكم اشغالگر شیراز در سال 1164 ق. فسا را نیز اشغال كرد. مردم به بیابان‌ها گریختند. صاحب حدائق به «اصطهبانات» رفت. بسیاری از كتاب‌های نفیس و یادداشت‌های كتاب حدائق او در فسا از بین رفت.

صاحب حدائق مدتی كوتاه در اصطهبانات ماند پس از آن به مشهد و قم سفر كرد و پس از زیارت حرم امام رضا علیه‌السلام و حضرت معصومه سلام الله علیها به بهبهان رفت و یك ماه در آنجا رحل اقامت افكند. بهبهانی‌ها به گرمی از او پذیرایی كردند. حوزه علمیه بهبهان در آن سال‌ها بسیار فعال بود و به عنوان یكی از مراكز اخباری‌گری شناخته می‌شد. علمای نیك‌اندیش بهبهان مردم را به استفاده از علم و اخلاق صاحب حدایق تشویق نمودند. سیل پرسش‌های شرعی به سوی او سرازیر شد و او به آن‌ها پاسخ گفت. مجموعه پاسخ‌های صاحب حدایق در رساله‌ای به نام «اجوبه المسائل البهبهانیه» گردآوری شد.

حوزه علمیه كربلا كانون اخباری‌گری و حوزه علمیه نجف در برابر آن، مهد «اصولیون» و «اجتهادیون» بود. صاحب حدایق كه بینش اخباری‌گری ملایمی داشت، به كربلا رفت و در آنجا به تدریس پرداخت.[۳]

آیینه ایثار

آیت الله محمدباقر بن محمد اكمل اصفهانی، معروف به «وحید بهبهانی» در سال 1159 ق. به كربلا رفت و به مبارزه علمی با اخباری‌گری پرداخت؛ «چند روزی به درس صاحب حدائق حاضر شد. روی در صحن مطهر ایستاد و در جمع عالمان اظهار داشت: من حجت خدا بر شما هستم. اگر شیخ یوسف بحرانی (صاحب حدایق) چند روزی كرسی درس خود را در اختیار من قرار دهد، حجتم را بیان خواهم داشت. چون این خبر به شیخ یوسف بحرانی رسید، پیشنهاد وحید بهبهانی را پذیرفت، سه روز وحید بهبهانی به درس ادامه داد كه در نتیجه آن، دو سوم شاگردان شیخ یوسف بحرانی از اخباری‌گری روی گردان شده به شیوه اجتهاد واصول روی آوردند».

مرحوم محدث قمی در كتاب فوائدالرضویه از قول صاحب تكمله، نقل كرده است كه مسئول حرم شریف حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام گفته است: «مشغول خدمت در حرم بودم كه شب فرا رسید و خبر تعطیل شدن حرم اعلام شد. وحید بهبهانی و شیخ یوسف بحرانی را دیدم كه در حال قدم زدن، مشغول بحث علمی بوده، از رواق خارج شدند و در صحن به بحث خود ادامه دادند تا این كه صحن خالی شد و می‌خواستم درهای صحن را ببندم. آن دو بزرگوار از صحن خارج شده، در پشت صحن به مباحثه ادامه دادند. من درها را بستم و به منزل رفتم. قبل از طلوع فجر، برای باز كردن درهای صحن بازگشتم. با كمال تعجب دیدم كه آن‌ها هنوز مشغول بحث هستند. بهت زده، آنان را می‌نگریستم كه چه اندازه برای مسائل علمی ارزش و اهمیت قائل‌اند. در این هنگام صدای اذان بلند شد و آن دو، به اقامه نماز ایستادند».

وحید بهبهانی در كانون اخباری‌گری بحران ایجاد كرد. بهترین شاگردان صاحب حدائق از اخباری‌گری دست برداشته، در درس وحید بهبهانی شركت كردند. صاحب حدائق كه مرجع تقلید و مدرس بزرگ حوزه علمیه كربلا بود، از این شكست علمی ناراحت نشد، بلكه به خاطر آشنایی بیشتر با مبانی «اصولیون» خوشحال هم بود.

استعمار هماره در طول تاریخ به وسیله مذهب به جنگ مذهب رفت. ساختن مذهب‌ها، ایجاد اختلاف، پخش شایعه و دامن زدن به بحث‌های علمی جنجال برانگیز از شگردهای دشمنان اسلام بود. دشمنان اسلام قرن‌ها جنگ بین شیعه و سنی را گرم نگه ‌داشته، بدین وسیله بر كشورهای مسلمان سیطره یافتند. در اختلاف‌های علمی بین عالمان شیعه نیز، هماره مترصد فرصتی بودند تا از این راه به وحدت شیعیان ضربه بزنند.

اما مراجع تقلید شیعه با تیزبینی نقشه‌های آنان را خنثی می‌كردند و گاه، دشمن به موفقیت‌هایی دست می‌یافت. جدال بین دو شیوه اخباری‌گری و اجتهاد، فرصت طلایی برای استعمار بود. برخورد نادرست پیشوای اخباری‌گری، ملا محمدامین استرآبادی و برخوردهای غیرمنطقی هواداران او در توهین به اجتهادیون، آسمان اندیشه‌ها را كدر ساخته بود. ولی صاحب حدایق با خویشتن داری به موقع و زیرك‌بینی فوق‌العاده‌اش توانست جلوی حوادث ناگوار را بگیرد. او نظریه علامه مجلسی را در اخباری‌گری می‌پذیرد و از جمود و تنگ نظری اخباری‌های متعصب انتقاد می‌كند. او از پرخاش‌های تند برخی از اندیشمندان نسبت به یكدیگر، بسیار آزرده خاطر بود و توهین را شایسته بحث‌های علمی نمی‌دانست و هتاكی به فقها را فرو ریختن استوانه‌های دین می‌دانست.

علمای شیعه هماره در طول تاریخ آزاداندیش بودند. هرگز ذهن‌ها را در حصار تكبر محبوس نكردند و به دنبال یافتن بهترین روش فهم دین بودند. آن‌گاه كه به اشتباه خود پی می‌بردند، بی‌مهابا به خطای خود اعتراف می‌كردند. صاحب حدایق نیز در زمره این آزاداندیشان است كه در مقدمه حدایق می‌نویسد: من قبلاً از روش اخباری دفاع می‌كردم. اما بعد از تأمل زیاد و بحث‌های فراوان با بعضی مجتهدان اصولی، به نقصان آن پی بردم و دیگر از آن دفاع نمی‌كنم. وظیفه همه است كه در یك صف، در خدمت اسلام قرار بگیریم و اختلافات جزئی را كه به اسلام ضربه می‌زند، كنار بگذاریم.[۴]

شاگردان

صاحب حدائق در طول سالیان دراز تدریس، شاگردان بسیاری تربیت نمود. برخی از شاگردان ممتاز او عبارتند از:

  • 1. میراز ابوالقاسم گیلانی، معروف به میرزای قمی كه كتاب «قوانین الاصول» او از شاهكارهای علم اصول است.
  • 2. سید مهدی طباطبایی، معروف به بحرالعلوم؛
  • 3. ملا مهدی نراقی، نویسنده «جامع السعادات»؛
  • 4. سید علی طباطبایی، معروف به صاحب ریاض، نویسنده «ریاض المسائل»؛
  • 5. ابوعلی حائری، نویسنده «منتهی المقال فی علم الرجال».[۵]

آثار ماندگار

صاحب حدایق در رشته‌های گوناگون علوم اسلامی مهارت داشت و آثار بسیار گرانبهایی از خود به یادگار گذاشت. نثر زیبای او گویای ذهن لطیف و روح شاعرانه‌اش می‌باشد. آثارش عبارتند از:

  • 1. اجوبه المسائل البحرانیّه؛
  • 2. اجوبه المسائل البهبهانیّه؛
  • 3. اجوبه المسائل الشیرازیّه؛
  • 4. اجوبه السمائل الكازرونیّه؛
  • 5. الاربعون حدیثا فی فضائل امیرالمومنین علیه‌السلام؛ كه ازكتب اهل سنت گردآوری شده است.
  • 6. الاسلام والایمان و انه اقرار باللسان و اعتقاد بالجنان و عمل بالاركان؛
  • 7. اعلام القاصدین الی مناهج اصول الدین؛
  • 8. انیس الخاطر یا انیس المسافر یا «جلیس الحاضر و انیس المسافر» یا «انیس المسافر و جلیس الخواطر» در بمبئی چاپ شد.
  • 9. تدارك المدارك فی ماهو غافل عنه و تارك، حاشیه بر «مدارك الاحكام»؛
  • 10. الجمع بین فاطمتین یا «الصوارم القاصمه فی الجمع بین فاطمیتین»؛
  • 11. حاشیه بر «شرح شمسیه قطب‌‌الدین رازی»؛
  • 12. الحدائق الناضره فی احكام العتره الطاهره؛ در 25 جلد چاپ شده است.
  • 13. الدرر النجفیه فی الملتقات الیوسفیه؛ در تهران چاپ سنگی شد.
  • 14. سلاسل الحدید فی تقیید لابن ابی الحدید؛
  • 15. الشهاب الثاقب فی بیان معنی الناصب و ما یترتب علیه من المطالب؛
  • 16. لؤلؤه البحرین فی الاجازه لقرتی العین؛
  • 17. معراج النبیه فی شرح من لایحضره الفقیه؛
  • 18. النفحات الملكوتیه فی الرد علی الصوفیه؛
  • 19. كشكول بحرانی؛ كه در 3 جلد چاپ شده است.

وی درباره انگیزه نگارش این كتاب می‌نویسد: «علت این كه من اقدام به نوشتن چنین كتابی كردم این است: عقل سلیم می‌داند كه انسان در دنیا در درون غم‌ها و تاریكی‌هاست و این امور در خیلی از موارد زندگی را تلخ و اذهان را پریشان می‌كند و انسان را از ادامه راه در رسیدن به اهداف عالی بازمی‌دارد. در این موارد بر انسان لازم است كه روح خسته خود را با نكته‌های شادی آفرین و فرح‌بخش شاداب كند. چون همان طور كه بدن انسان بعد از كار و تلاش محتاج به استراحت است، روح خسته نیز نیازمند آسایش است.

  • 20. الخطب؛ كه مجموعه سخنرانی‌های او در شیراز است.[۶]

وفات

صاحب حدایق، زندگیش وحدت آفرین بود و مرگش نیز. او وصیت كرد كه وحید بهبهانی بر جنازه‌اش نماز بگزارد. با این كه اختلاف نظر بین آن‌ها، برای همگان روشن بود، اما برای حفظ وحدت و پرهیز از اختلافات او را برای اقامه نماز انتخاب كرد. سرانجام صاحب حدایق در 79 سالگی، در ربیع الاول 1186 ق. دار فانی را وداع گفت. وحید بهبهانی بر جنازه او نماز گذارد. آنگاه در حرم مطهر امام حسین علیه‌السلام به خاك سپرده شد.[۷]

پانویس

  1. لؤلؤه البحرین، شیخ یوسف بحرانی، ص 442.
  2. همان، ص 443، 444.
  3. همان، ص 445؛ مقدمه الفاخره، ص 191، 194.
  4. وحید بهبهانی، علی دوانی، ص 123، 124؛ حدائق الناضره، شیخ یوسف بحرانی، ج 1، ص 167.
  5. مقدمه الفاخره، ص 235، 236.
  6. مقدمه الفاخره، ص 280، 301.
  7. وحید بهبهانی، ص 124.