سوده دختر عماره

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۴۲ توسط بهرامی (بحث | مشارکت‌ها) (افزودن الگو)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

سوده، (محدث، ادیب، متوفی قرن 1 هـ.ق) دختر عماره، از بانوان شجاع و دانا و فصیح و بلیغ و در گفتار ممتاز و از شیعیان امام علی علیه‌السلام بشمار می‌رفت و با کلام و شعر خویش جهاد می‌کرد. در برابر معاویه حق کلام را ادا نمود و پایداری خود به ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام را اثبات کرد. و فضایل سوده از داستان ملاقاتش با معاویه آشکار است.

ابن طیفور به طریق خویش از محمد بن عبیدالله و ابن عبد ربه از عامرالشعبی در بخش «الوافدات علی معاویه» حکایتی نقل می‌کند بدین مضمون:

سوده بنت عماره اجازه خواست تا به مجلس معاویه وارد شود. معاویه به او اجازه داد. هنگامی که وارد شد، معاویه به او گفت: تو همان کسی هستی که در مدح علی و ذم ما شعر گفته‌ای؟ سوده گفت: بله، من از حق روی گردان نشوم و عذرخواهی نکنم. معاویه گفت: چه چیز تو را بر آن داشته که این گونه سخن بگویی؟ سوده گفت: دوستی علی علیه‌السلام و پیروی حق.

معاویه گفت: به خدا اثری از پیروی حق در تو نمی‌بینم. سوده گفت: تو امروز رئیس مردم شده‌ای و امور آنان را بدست گرفته‌ای، خداوند درباره کار ما و حقی که بر تو داریم، از تو سؤال خواهد کرد. شخصی را حاکم ما کرده‌ای که تو را فریب داده است و با تکیه بر قدرت و سلطنت تو، بر ما دست‌اندازی می‌کند و مانند سنبله گندم، ما را درو می‌کند، و قطع و نابود می‌سازد. همچنان که گیاه را قطع می‌کنند، اموال و شوکتمان را از ما می‌گیرد. او بسر بن أرطاة است که به دیار ما آمده، مردانمان را می‌کشد و اموالمان را می‌گیرد. اگر اطاعت تو نمی‌کرد، عزت ما برقرار بود. اگر او را عزل کنی ممنون تو هستیم و اگر نه پس تو را شناخته‌ایم.

معاویه گفت: مرا تهدید می‌کنی؟ باید که تو را بر شتر ناآرامی بنشانم و نزد او بفرستم تا حکمش را بر تو جاری کند. سوده ساکت شد و گریست و شعری سرود بدین مضمون:

صلی الاله علی جسم تضمنه × قبر فأصبح فیه العدل مدفونا

قد حالف الحق لایبغی به ثمنا × فصار بالحق والایمان مقرونا

درود خداوند بر جسمی که قبر آن را دربرگرفته و عدل در آن مدفون شده. هم‌پیمان حق بود، و هرگز همتایی برای او نیست. او با حق و ایمان مقرون و همزاد گشته است.

معاویه گفت: این شعر درباره کیست؟ سوده گفت: علی بن ابی طالب علیه‌السلام. معاویه گفت: علی برایت چه کرده که نزد تو چنین است؟ سوده گفت: روزی در مورد مردی که برای جمع‌آوری زکات فرستاده بود و به نزد وی شکایت بردم او را در حال نماز یافتم، وقتی مرا دید نمازش را مختصر کرد و با رأفت و مهربانی پرسید: کاری داشتی؟ جریان را برایش نقل کردم، حضرت گریست و فرمود: خدایا تو بر من و اینان شاهد باش، من هیچگاه به ستم کردن بر مردم دستوری نداده‌ام و بر ترک حق تو امر نکرده‌ام، سپس قطعه پوستی از جیبش بیرون آورد و (فرمان عزل او را) بر آن نگاشت. نامه را از آن حضرت گرفتم، به خدا، نه آن را مهر کرد و نه بست و من آن را خواندم.

معاویه گفت: پسر ابوطالب، شما را آموخته و عادت داده که بر سلطان جری شوید. به تدریج این مزه از زیر زبانتان خواهد رفت. بنویسید که مالش را به او بازگردانند و به عدالت با او رفتار کنند. سوده گفت: برای من یا برای همه قومم؟ معاویه گفت: برای تو. سوده گفت: به خدا این عدالت نیست و کار زشتی است، من هم مانند سایر افراد هستم. معاویه گفت: برای او و قومش بنویسید.


منبع

معاونت پژوهش مرکز حوزه‌های علمیه خواهران, بانوان عالمه و آثار آن‌ها