امام زاده شمس الدين محمد علويجه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

امامزاده شمس الدين محمد علیه السلام

واقع در علويجه، اصفهان بسيارى از امامزادگان دانشورانى بزرگ و مجاهدانى سترگ و زاهد بودند، كه رسالت تبليغ دين و آموزش حقايق مكتب احياگر اسلام را بر دوش داشتند. برخى از آنان پرستوهاى مهاجرى بودند كه براى رساندن پيام ايمان در روستاهاى دورافتاده و بر فراز كوه‌ها و در دل كويرها، زندگى را مخفيانه و مظلومانه سپرى كردند.(1)

يكى از اين امامزادگان «شمس الدين محمد»،(2) فرزند امام موسى بن جعفر علیه السلام است كه تربت پاك او در شهر علويجه اصفهان محل زيارت خاص و عام است.(3) پسوند «محمد» به اين سبب است كه وى از سلاله و ذريه رسول الله صلی الله علیه و آله است. اين امامزاده منتسب به حضرت موسى بن جعفر علیه السلام در غرب شهر علويجه اصفهان واقع شده است. در تحقيقى كه درباره فرزندان حضرت موسى بن جعفر علیه السلام انجام دادم، به اين نتيجه رسيدم كه وى يكى از فرزندان امام هفتم علیه السلام محسوب مى‌شود.(4) در اين جا لازم است به اختصار، نام و مدفن فرزندان حضرت موسى كاظم علیه السلام را ذكر نمايم: فرزندان آن حضرت را از 37 تا 50 نفر نوشته‌اند.(5)

پسران موسى بن جعفر علیه السلام

امام رضا علیه السلام، اسماعيل، جعفر، هارون،(6) حمزه، محمد، احمد، قاسم، عباس، ابراهيم، حسن، عبدالله، زيد، حسين، فضل، سليمان، سالم، سعيد، عقيل، ابراهيم، اكبر، عبيدالله، عون،(7) ادريس،(8) شمس،(9) شرف الدين،(10) صالح، اسحاق.

محل دفن فرزندان موسى بن جعفر علیه السلام

  • 2. احمد، مشهور به شاهچراغ: شيراز.
  • 3. محمد، مشهور به عابد: شيراز.
  • 4. اسماعيل: مصر يا تويسركان.
  • 5. جعفر: خوار.(11)
  • 6. هارون: ساوه يا روستاى تكيه طالقان.
  • 7. حمزه(12): مشهور به اباالقاسم: رى يا اصطخر شيراز يا سيرجان.(13)
  • 8. قاسم: حله.
  • 9. عباس: شوش نزديك كوفه.(14)
  • 10. ابراهيم اصغر، مشهور به مجاب: كربلا.
  • 12. عبدالله: نامعلوم. شايد امامزاده عبدالله در مسير اصفهان ـ قم.
  • 13. زيد مشهور به زيدالنار: سامرا.
  • 14. حسين: نامعلوم.
  • 15. فضل، معروف به شاه فضل: بهبهان.
  • 16. سليمان: نامعلوم.
  • 17. سالم: نامعلوم.
  • 18. سعيد: نامعلوم.
  • 19. عقيل: نامعلوم.
  • 20. ابراهيم: زنجان.
  • 22. عون: نامعلوم.
  • 23. ادريس: نامعلوم.
  • 24. شمس الدين: علويجه اصفهان.
  • 25. شرف الدين: نامعلوم.
  • 26. صالح: تجريش ـ تهران.
  • 27. اسحاق، ملقب به امين: گرگان.
  • 28. ابراهيم اكبر، مشهور به شاه ابراهيم: قم.

دختران موسى بن جعفر علیه السلام

  • 1. آمنه.
  • 2. حكيمه.
  • 3. فاطمه.
  • 4. فاطمه الصغرى.
  • 5. ام عبدالله.
  • 6. قسيمه.
  • 7. لبابه.
  • 8. ام جعفر.
  • 9. إمامه.
  • 10. كلثوم.
  • 11. بريهه.
  • 12. ام القاسم.
  • 13. محموده.
  • 14. امينه الكبرى.
  • 15. عليه.
  • 16. زينب.
  • 17. رقيه.
  • 18. حسنه.
  • 19. عائشه.
  • 20. ام سلمه.
  • 21. اسمإالكبرى.
  • 22. اسمإ.
  • 23. ام فروه.
  • 24. آمنه.
  • 25. ام ابيها.
  • 26. حليمه.
  • 27. رمله.
  • 28. ميمونه.
  • 29. امينه الصغرى.
  • 30. زينب الكبرى.
  • 31. فاطمه الكبرى.
  • 32. ام كلثوم الكبرى.
  • 33. ام كلثوم الوسطى.
  • 34. ام كلثوم الصغرى.
  • 35. عباسه.
  • 36. خديجه الكبرى.
  • 37. خديجه.(15)

مورخان در مورد محل دفن بعضى از دختران موسى بن جعفر علیه السلام چنين گفته‌اند:

  • 1. آمنه: مصر.(16)
  • 2. فاطمه، معروف به معصومه: قم.
  • 3. فاطمه صغرى: بادكوبه.(17)

امامزاده شمس الدين

زمان ورود امامزاده شمس الدين به علويجه اصفهان دقيقا مشخص نيست، اما انگيزه وى از آمدن به اين خطه چنين است: «علويجه» ـ همان گونه كه از وجه تسميه آن برمى‌آيد. ـ پايگاه علويون و شيعيان و عاشقان مولاى متقيان، على بن ابى طالب علیه السلام، به ويژه سادات علوى محسوب مى‌‌شد.

بيهقى در كتاب «لباب الانساب» مى‌نويسد: «امامزاده شمس الدين به قصد خون برادرش (امام رضا علیه السلام) از مإمون، همراه سه هزار نفر از امامزادگان و فرزندانشان به سرپرستى «احمد بن موسى» (شاهچراغ) و محمد بن موسى در سال 202 هـ.ق از مدينه و از راه شيراز به ايران آمد و در استان فارس (شيراز) تحت تعقيب بنى العباس قرار گرفت. حاكم شيراز اجازه ادامه مسير را به «احمد بن موسى» و همراهانش نداد. سرانجام بين امامزادگان و حاكم شيراز جنگ درگرفت كه عده‌اى شهيد و برخى در نواحى كوهستانى فارس پراكنده شدند.(18)(19)

شمس الدين به سمت اصفهان حركت مى‌كند و به منطقه «عربستان» اصفهان مى‌رسد. او وقتى مطمئن مى‌شود كه در اين منطقه عشاير عرب ساكن هستند و سادات و شيعيان در «علوى جاه» مستقرند، تصميم برماندن مى‌گيرد و با معرفى خودش به يكى از شيعيان به نام حاج طاهر ميهمان او مى‌شود. وى مدتى در آن جا زندگى مى‌كند تا اين كه در يكى از روزهاى تابستان كنار نهرى مى‌رود و مشغول آب تنى مى‌شود كه توسط دشمنان اهل بيت عليهم السلام شناسايى و به شهادت مى‌رسد و به وسيله علويون و ميزبانش، حاج طاهر در محل فعلى ـ بر فراز كوه كوچكى كه مشرف به علويجه است. ـ مدفون مى‌شود. به مرور زمان، شيفتگان و شيعيان علوى ـ با توجه به كراماتى كه با توسل به روح پرفتوح او مى‌بينند.ـ بر فراز مرقد مطهرش گنبد و بارگاه مجللى بنا مى‌كنند.

كرامات امامزاده

علويون براى تهيه خشت و گل ساختمان امامزاده با مشكل آب مواجه بودند. در مكاشفه‌اى كه صورت مى‌گيرد، به متولى امامزاده (مرحوم حاج وكيل قدم) در عالم رويا گفته مى‌شود كه در چند قدمى محل دفن امامزاده، چاه آبى وجود دارد كه يك آجر مربع بزرگ روى آن قرار دارد كه پس از بيدارشدن‌، موضوع را عده‌اى از معتمدين محل در ميان گذاشت و به اتفاق آن‌ها به جستجو پرداخت و نتيجه اين كاوش، چاهى به عمق 17 متر و به قطر يك متر در دل سنگ پيدا مى شود. قابل توجه است كه آثار حفارى در اين چاه وجود ندارد. زائران حرمش از آب اين چاه براى شفاى بيماران استفاده مى‌كنند، كه تاكنون بسيارى را شفا داده است. مردم درباره اين امامزاده كرامات متعددى را برشمرده‌اند.(20)

يكى از افراد مورد اعتماد مى‌گويد: در سال 1350 شمسى از گوشه و كنار مى‌شنيدم كه در مكان دفن بسيارى از امامزادگان دفينه است و اين قضيه سبب شده بود تا نسبت به اين امامزاده عقيده‌ام سست شود.

يك روز وقتى از اصفهان به علويجه آمدم، سوار بر دوچرخه شده، ركاب زنان، به امامزاده رفتم. داخل محوطه امامزاده خلوت بود. فقط متولى امامزاده، مرحوم حاج غلامعلى شفيعى و همسرش در اطاق‌هاى روبروى حرم، حضور داشتند. وارد حرم شدم و كنار ضريح امامزاده شمس الدين محمد رفتم و خطاب به او گفتم: براى اطمينان قلبم، معجزه‌اى كن! از شبكه چوبى ضريح دست بردم داخل و مبلغ هفت تومان (يك تومانى و دو تومانى فلزى) از نذورات را ـ كه روى خاك‌هاى اطراف مرقد بود.ـ برداشتم و از حرم بيرون آمدم.

هيچ كس متوجه اين قضيه نشد. سوار دوچرخه شدم و ركاب زنان از امامزاده دور شدم. هنوز به پيچ كوه مقابل امامزاده (معروف به كوه امامزاده) نرسيده بودم كه ناخودآگاه تعادل خود را از دست دادم و به سمت راست جاده و به طرف قبرستان پايين امامزاده، سقوط كردم؛ پول‌ها به اطراف پراكنده شد. نگاه كردم ديدم كف دست‌ها و زانوهايم خراش برداشته و پاى راستم به شدت درد مى كند. به گنبد فيروزه‌اى امامزاده نگاه التماس گونه‌اى انداختم و يواش با خودم زمزمه كردم كه: آقاجان! كار خودت را كردى؟ و بعد خودم را سرزنش كردم كه: امامزاده مى‌خواهى امتحان كنى؟! دست از اين روشنفكرى ها بردار! مگه نمى‌دونى اينا صاحب كرامات و معجزه هستند؟! خلاصه بگم. از آن روز به بعد، ارادت من به اين امامزاده زياد شد و تصميم گرفتم به جاى اين هفت تومان، هر موقع كه به زيارتش مى روم، ده برابر و بيشتر داخل ضريحش بريزم يا براى او و در راه او ـ كه راه احياى دين محمدى و مكتب علوى و مذهب حقه جعفرى است.ـ خرج كنم.

خود نويسنده اين مقاله هر وقت مشكلى برايم پيش مى‌آيد، به روح او توسل مى‌جويم و او هم دستم را تا حالا گرفته است. حتى اين امامزاده يكى از آن بزرگانى است كه به او متوسل شدم و خداوند پس از گذشت 17 سال از ازدواج، به من فرزند پسرى عنايت فرمود. ـ محمدعلى ـ گر چه عمرش كوتاه بود و بعد از ده ماه خاكيان را بدرود گفت؛ ولى من امتحان بزرگى پس دادم و امتحان و آزمايش الهى همچنان استمرار دارد و ما به خداى منان توكل و به امامان و امامزادگان توسل داريم.

در سال 1376 از مرحوم حاج آقا كمال فرزند سيد حسين ـ كه يكى از معمرين علويجه بود و حدود يكصد سال عمر كرد و در سال 1377 شمسى از دنيا رفت. ـ شنيدم كه در زمان تاسيس گنبد امامزاده و در زمان توليت «حاج سيد جليل» در حالى كه بنا مشغول چيدن آجرهاى ديوار گنبد بود، پسربچه‌اى دور از چشم پدر و مادرش بالاى «گلوى گنبد» رفته بود و مشغول تماشا مى‌شود كه تعادلش را از دست مى‌دهد و به پايين سقوط مى‌كند و با توسل بنا و كارگران و فرياد «يا شاه شمس الدين محمد»، آن پسربچه بلند مى‌شود و دوان دوان به طرف پدر و مادرش مى‌رود و به كرامت امامزاده به وى آسيبى نمى‌رسد.

بازسازى حرم مطهر امامزاده

در پى دعوت هيإت امناى امامزاده از عده‌اى از خيرين تجار اصفهان ـ براى نوسازى بارگاه امامزاده شمس الدين محمد ـ و حضور جمعى از اهالى علويجه و زوارى كه از اطراف شهر علويجه در سالن بزرگ امامزاده گرد هم آمده بودند و سخنرانى پرشور حضرت حجت الاسلام والمسلمين سيد حجت ابطحى براى آنان و توسل جستن وى به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه شریف و توجه خاص ائمه اطهار عليهم السلام و لطف ويژه امامزاده شمس الدين محمد، فضاى معنوى ويژه‌اى حاكم بود و حضار با صلوات‌هاى پى در پى خود بر اين معنويت مى افزودند.

وقتى سخنان شيواى حضرت آقاى ابطحى به پايان رسيد و همه آماده مى‌شدند تا نماز جماعت اقامه شود، حاج آقاى ابطحى پيش من آمد و گفت: اين جوان را مى‌شناسى؟ گفتم: بله، از جوانان حزب اللهى علويجه و از معلمان اين شهر است. در بين نماز ظهر و عصر ايشان اعلام كرد: مى خواهم مژده‌اى به عاشقان اهل بيت عليهم السلام و زائران اين امامزاده بدهم. بعد از اتمام سخنرانى ام جوانى نزد من آمد و گفت: ديشب خواب ديدم كه شهر علويجه چراغانى و همه جا چمن كارى و گل كارى شده است.

آرى، مردم! اين به بركت حضور شما دوستان و شيعيان على علیه السلام در كنار تربت پاك اين سلاله رسول الله صلی الله علیه و آله است و احياى اين مكان مقدس است. و همان روز به بركت وجود ميهمانان اصفهانى, كلنگ «مسجد حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها» شهر علويجه ـ واقع در اتوبان شهيد بهشتى ـ توسط حاج آقاى ابطحى و امام جمعه علويجه (حجه الاسلام والمسلمين حاج سيد ضيإالدين رفيعى طباطبايى) به زمين زده شد و مبلغى نيز توسط بازاريان اصفهان، براى احداث ساختمان اين مسجد اختصاص داده شد كه بدين وسيله از همه خدمتگزاران به ساحت مقدس ائمه اطهار عليهم السلام و امامزادگانى كه مظلومانه در گوشه و كنار ممالك اسلامى به ويژه كشور عزيزمان به شهادت رسيدند و غريبانه اجساد مطهر آنان به خاك سپرده شده است، صميمانه تشكر مى‌كنيم و توفيق شناساندن اين چهره‌هاى گمنام را از درگاه رب جليل مسئلت داريم.

پى نوشت

(1). احمد بن موسى (آفتاب شيراز)، مقدمه.

(2). ديباچه ديار نون، ص 41.

(3). لغت نامه دهخدا، واژه علويجه.

(4). ر.ك: حياه الامام موسى بن جعفر علیه السلام، ج 2، ص 437.

(5). همان، ص 377. به نقل از كشف الغمه، ص 243 و تذكره الخواص، ص 84.

(6). جامع الانساب، ص 55.

(7). نورالابصار، ص 138.

(8). كنزالانساب، ص 74.

(9). سراج الانساب، ص 44 و جامع الانساب، ص 9.

(10). نفس المصدر، ص 44.

(11). عمده الطالب، ص 218.

(12) و (13). بحارالانوار، ج 48 و پاورقى ص 284 و 285.

(14). عمده الطالب، ص 229.

(15). حياه الامام موسى بن جعفر علیه السلام، ج 2، ص 378.

(16). همان، ص 437.

(17). تحفه العالم، ص 37. به نقل از حياه الامام موسى بن جعفر علیه السلام، ج 2، ص 439.

(18). آفتاب شيراز، ص 49.

(19). رياض الانساب، ج 2، ص 146 و امامزادگان، ص 22. عربستان اصفهان به دو بخش شمالى و جنوبى تقسيم مى‌شده است. عربستان شمالى تا گلپايگان و خوانسار امتداد داشت. عربستان جنوبى از اشن تا علويجه كه و از آن جا تا (گزبرخوار) اصفهان امتداد داشت و اين منطقه عرب نشين و محل سكونت سادات علوى در علويجه بود. اين بخش در حال حاضر به نام بخش (مهردشت) معروف است. علويجه در فاصله 70 كيلومترى اصفهان قرار دارد و از مقابل پليس راه اصفهان ـ تهران به سمت غرب بزرگراه امتداد پيدا مى‌كند و فاصله آن از بزرگراه تا علويجه 40 كيلومتر است.

(20). تحقيقات مولف از منابع مختلف و سالمندان علويجه.

منبع

سيد عباس رفيعى‌پور, فرهنگ كوثر، شماره 43، مهر 1379