سید محسن امین

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

ابومحمدباقر محسن مشهور به سید محسن امین از علما و فقهای شیعه قرن چهاردهم است.

خاندان آل امین

آل امین در گذشته‎های دور قبیله «قشاقش» یا «قشاقیش» شهرت داشت و در حله روزگار می‎گذراند. دست سرنوشت این مردم سخت كوش را به «حبل عامل» كوچاند. مدتی پس از مهاجرت، ستاره‎ای به نام سید محمدامین در آسمان ریاست قبیله درخشید و بدین ترتیب «امین» زیور جاویدان این خاندان شد. خاندانی كه از وابستگان اهل بیت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به شمار می‎آمد و نسب به امام علی بن الحسین علیه السلام می‎رساند.

عبدالكریم فرزند رئیس سید علی و نوه سید محمد امین بود. از پیوند این نیكمرد عابد با دختر شیخ محمدحسین فلحه - دانشور پاك نهاد جبل عامل - گوهری پدید آمد كه سید محسن نام گرفت، روستای «شقرا» را شهرتی جاودان بخشید و سال 1284 ق. را به عنوان سال میلاد خویش، تاریخی به یاد ماندنی ساخت.

از کودکی تا تحصیلات سید محسن امین

سید محسن قرآن، نوشتن، شنا و اسب دوانی را به یاری پدر، مادر و خویشاوندان آموخت. چون به 6 سالگی گام نهاد، به نحو و خوشنویسی روی آورد و از محضر دانشوران قبیله كامیاب شد. در 1297 ق. به روستای «عیثاالزط» شتافت و از سید جواد مرتضی دانشمند آن سامان بهره گرفت. توقف در «عیثاالزط» تا حدود 1300 ق. به درازا كشید و با هجرت سید جواد به عراق پایان پذیرفت. سید محسن در این روستا با پرهیزگاری به نام شیخ محمد دبوق آشنا شد. مردی هوشمند، پارسا، شیفته‌ دانش و ادیب كه سید محسن آشنایی با او را نعمتی الهی می‎دانست. شرح قطر، صرف، شرح ابن ناظم بر الفیه، شرح جاربردی بر كافیه و مغنی از اندوخته‎های فرزند عبدالكریم در «عیثاالزط» بود.

با مهاجرت سید جواد نوجوان «شقرا» در پی استادی دیگر برآمد، سرانجام در 1301 ق. به بنت جبیل رفت و هماره شیخ محمد دبوق از محضر سید نجیب فضل الله حسنی عیناثی و شیخ موسی شراره بهره برد. در این سال‌ها دوست صمیمی‎اش شیخ محمد دبوق به خدمت نظام فراخوانده شد و سید محسن دیگر بار تنها ماند. حضور در بنت جبیل تا 1304 ادامه یافت. در این سال شیخ موسی شراره دیده از جهان فروبست و فرزند عبدالكریم كه تا بحث استصحاب معالم پیش رفته بود. ناگزیر در جستجوی استادی دیگر برآمد. استادی كه هرگز نیافت و چون توان مالی نداشت، هوای جنوب از سر برون كرده به گوشه‎نشینی، تدریس و مطالعه روی آورد. ولی دریغ كه سرنوشت آسودگی بر وی نمی‎پسندید. ستاره «شقرا» به خدمت نظام فراخوانده شد و برای گریز از این امر سفری دراز آغاز كرد. او پس از مدتی به وطن بازگشت تا رنج سفر ناخواسته از پیكر برون سازد، ولی با بیماری مرگ مادر روبرو شد.

سال‌های تاریك

بی‎تردید مرگ مادر برای دانشجوی جوان «شقرا» بسیار دشوار بود ولی هنوز امید به آموختن و پیشرفت در وجودش شعله می‎كشید. امیدی كه با درد دیدگان پدر و نابینایی وی به نومیدی گرایید. سرپرستی دو خواهر و پدر پیر، تنگدستی و ناداری، جوان «شقرا» را به كارهای مادی، كه هیچ تجربه‎ای در آن نداشت، كشید. البته در كنار همه این نامرادی‌ها فراخوانی دوباره به خدمت نظام نیز به فشار روانی فرزند عبدالكریم می‎افزود. مشكلی كه سرانجام به یاری شیخ ابوالخیر خطیب دمشقی، قاضی صور، از میان برداشته شد. او مدرسه‌ حیدریه «عیثاالزط» را به صورت مدرسه‎ای معتبر و رسمی درآورد و دانشجویان شركت كننده در آزمون سالانه را از گواهی تحصیلی برخوردار ساخت.

از رنج‌های سرپرستی خانواده و دوری از استادان دانشور كه بگذریم در این روزگار خبری دانشجوی جوان جبل عامل را شادمان ساخت. سرانجام تلاش‌های بزرگان بنت جبیل به بار نشست و سید مهدی حكیم از نجف بدان سامان گام نهاد. شاگردان شیخ موسی شراره دیگر بار به مدرسه‌ آن مرحوم بازگشتند تا از محضر دانشور تازه وارد بهره برند. سید محسن نیز همراه همسرش به بنت جبیل روی آورد، ولی دریغ كه روش استاد فرزانه‌ جدید با شیخ موسی تفاوت داشت. او همه توانش را در ارشاد مردم بكار می‎گرفت و اندك اندك سید محسن دریافت كه هر چند بنت جبیل فقیهی شایسته یافته، ولی روزگار طلایی درس دیگر تكرار نخواهد شد؛ پس به «شقرا» بازگشت.

در این هنگام گروهی از دانش‎آموزان جبل عامل و حمص، كه آوازه شهرت گوهر «شقرا» بدانها رسیده بود، به آستان وی روی آوردند تا از خرمن اندوخته‎هایش بهره گیرند. سید محسن در كنار تدریس از مطالعه و پژوهش غافل نبود و در این سالها شرح نهج ‎البلاغه ابن ابی الحدید را، كه ارمغان یكی از سفرهای پدرش بشمار می‎آمد، مورد بررسی و مطالعه عمیق قرار داد. او بدین شیوه از زندگی خو گرفته بود كه دیدار یك دوست همه چیز را دگرگون ساخت.

دیدار سبز

در یكی از روزهای سال 1208 ق. شیخ حسین مغنیه به دیدار سید محسن شتافته، تصمیم گروهی از دانشجویان جبل عامل را با وی میان نهاد. او گفت: ما برآنیم كه سمت عراق رویم، تو نیز بیا! سید محسن كه سال‌ها در انتظار چنین فرصتی بود، نومیدانه پاسخ داد: بدین سفر شوقی شگفت دارم، ولی حال پدرم را مشاهده می‎كنی، با او در این باره گفتگو كن!

پدر كه بیش از هر چیز به نیك‌بختی فرزند می‎اندیشید، پسر را به استخاره فراخواند. استخاره سفر را نیك نمایاند و بدین ترتیب سید محسن در واپسین روزهای رمضان 1308، بی‎هیچ درهمی، رهسپار عراق شد.

به سوی دریا

كاروان عاملیان پس از چند ماه به نجف رسید. سید محسن در نخستین فرصت خانه‎ای در محل «حویش» اجاره كرد و در درس بزرگان حوزه حضور یافت. سید علی بن سید محمود عاملی، سید احمد كربلایی، شیخ محمدباقر نجم‌‎آبادی، شیخ الشریعه اصفهانی گروهی از استادان نجف شمرده می‎شدند كه ستاره‌ «شقرا» را در آموختن كتاب‌های شرح لمعه، قوانین و رسائل یاری دادند. سید محسن سپس در درس خارج اصول شیخ محمدكاظم خراسانی شركت جسته، یك دوره اصول فقه از آن بزرگمرد بهره برد و در كنار آن از درس فقه حاج آقا رضا همدانی و شیخ محمد طه نجف نیز كامیاب شد.

هر چند ستاره جبل عامل دانشجویی تهیدست بود و حتی نان خویش را از نیكمردی به نام حاج احمد نسیه می‎خرید ولی پاكدلی و اخلاص در دانش اندوزی را با هیچ ثروتی عوض نمی‎كرد. بنابراین هنگامی كه برخی از آشنایان از وی خواستند تا در درس استادی كه توانایی مادی بسیار داشت حضور یابد، بی‎درنگ گفت: هر چند آن استاد دانشوری گرانقدر است ولی نمی‎توانم خود را راضی كرده، در درسی حاضر شوم كه بهره‎مندی از ثروت استاد می‎تواند یكی از انگیزه‎های آن شمرده شود.

روزهای دشوار

سال‌های زندگی سید محسن در نجف، سال‌هایی دشوار بود. تنگدستی جانگزا، درگیری دو قبیله‌ مهم شهر با یكدیگر و از همه مهم‎تر انتشار بیماری واگیر و در پی آن خشكسالی هر یك به گونه‎ای خاص، دانش پژوهان را آزرده ساخته، آنها را از دانش اندوزی بازمی‎داشت. بیماری واگیر كه با تب شدید همراه بود،‌ بسیاری از ساكنان شهر را گرفتار ساخت. در این شرایط سید محسن، شیخ موسی قبلان را به یاری خواند و رسیدگی به اوضاع دانشجویان بیمار جبل عامل را وظیفه خود قرار داد. این كار بسیار دشوار و توانفرسا بود. ستاره ‌جبل عامل برای آن كه شیخ موسی خسته نگردد و در نتیجه از ادامه این امر مهم چشم نپوشد. كارهای دشواری چون شستن ظرف‌ها، پاكیزه ساختن اتاق بیمار، آماده سازی و خوراندن دارو را خود به عهده می‎گرفت و مردگان را به یاری شیخ موسی به گورستان رساخره، دفن می‎كرد. در این گردباد مرگ بسیاری از ساكنان حریم آسمانی امیرمؤمنان به دیار جاودانگی شتافتند سید جواد عاملی، از نوادگان صاحب مفتاح الكرامه و خویشاوندان نزدیك سید محسن، نیز در شمار آنها جای داشت. فرزند «شقرا» در سوگ سید جواد بسیار اندوهگین شده، مرثیه‎ای غمبار سرود.

چون تب بیماری واگیر فرونشست، رنجوری همسر، دانش پژوه خسته‌ جبل عامل را در نگرانی فروبرد. او اینك علاوه بر كارهای روزانه‌ خویش باید به تیمار نوزاد و همسر بیمارش نیز می‎پرداخت. هر چند سرانجام توفان دردها و ناتوانی‌ها فرونشست، ولی نگرانی و اندوه دانشور «شقرا» پایان نیافت. نامه عبدالكریم كهنسال كه در آن سید محسن را به گزینش یكی از دو كار زندگی در «شقرا» و یا انتقال پدر به نجف ناگزیر ساخته بود، پژوهشگر تهیدست جبل عامل را در غمی جانكاه فروبرد.

او نه یارای دل بریدن از نجف داشت و نه توان مالی انتقال پدر، ناگزیر به حرم امیرمؤمنان امام علی علیه السلام پناه برد، امام را به یاری فراخواند. این توسل سرانجام مؤثر افتاد، نامه دیگری از «شقرا» رسید و عبدالكریم، فرزند را به تلاش در دانش اندوزی و فراموش كردن دشواری‌های زندگی پدر فراخواند. البته كرامت علوی بدین نامه محدود نبود چند سال بعد سید عبدالكریم بی‎آن كه هزینه‎ای بر فرزند تحمیل كند، همراه گروهی از نیكان سمت نجف رهسپار شد.

مسافران جبل عامل چنان عبدالكریم كهنسال را از احترام و خدمت برخوردار ساختند كه او بعدها به فرزندش گفت:‌ اگر گروهی از فرزندان همراهم بودند، هرگز این گونه به من خدمت نمی‎كردند و اسباب آسایشم را فراهم نمی‎آورند. سرنوشت چنان تدبیر كرده بود كه روشندل سالخورده جبل عامل به امید زندگی بهتر به عراق گام نهد و در روزهای پایان عمر به تجربه دشوار خشكسالی عراق نشیند.

خشكسالی شگفتی كه به فروش كتابهای سید محسن و زیور اندك همسرش انجامید. همزمان با پایان آن سال‌های سخت سید عبدالكریم زندگی را وداع گفت و به سفارش خود در صحن حضرت امیرمؤمنان علیه السلام به خاك سپرده شد. البته ستاره جبل عامل در كنار همه مشكلات نجف لحظه‎های زیبایی نیز داشت. لحظه‎هایی كه پیاده تا كربلا راه سپردن، سفرهای زیارتی به جایگاه‌های مقدس و نشست با دوستان صمیمی را باید در شمار آن ها جای داد.

هجرت به كویر

نامه‎های فراوانی كه شیعیان دمشق سمت نجف فرستادند، سرانجام سودمند واقع شد و دانشور بزرگ خاندان امین را به خدمت در آن سامان مشتاق ساخت. بنابراین در واپسین روزهای جمادی الثانی سال 1319 ق. نجف را پس از دو سال و نیم اقامت - ترك گفته، رهسپار دمشق شد و در روزهای پایانی شعبان بدان شهر رسید.

آفتاب «شقرا» كه به چیزی جز نیكبختی مسلمانان نمی‎اندیشید با همه توان برای از میان برداشتن سه عامل تیره روزی مؤمنان ناآگاهی، تفرقه و كژروی‎ها به نورافشانی پرداخت ایجاد مدرسه‎هایی برای آموزش و پرورش دختران و پسران، وقف زمین و ساختمان‌هایی برای پیشبرد اهداف آموزشی و چاپ و انتشار كتاب‌های ویژه این آموزشگاه‌ها بخشی از تلاش‌های دانشور بیدار جبل عامل در زدودن زنگار ناآگاهی و جهل از جامعه‌ اسلامی به شمار می‎آید.

نگارش كتاب «لواعج الاشجان» درباره شهادت امام حسین علیه السلام و نیز مجموعه پرارزش «المجالس السنیه» در مناقب و مصایب معصومان پاك علیهم السلام گوشه‎ای از كوشش‌های وی در از میان برداشتن كژروی‎های موجود در برگزاری عزای پیشوایان پاك به ویژه حضرت امام حسین علیه السلام شمرده می‎شود.

البته آن بزرگوار بدین بسنده نكرده، با نوشتن رساله «التنزیه» ضربه‎ای اساسی به پیكر كژاندیشان ناآگاه وارد ساخت. در پی انتشار این اثر، كه با هدف پاكسازی گردهمایی مذهبی را از بدعت‌ها و گمراهی‌ها انجام شد، مردم ناآگاه چنان در برابرش موضع گرفتند، كه برخی از دوستانش خطر «انقلاب عوام» را به وی گوشزد كردند. آفتاب درخشان دمشق خود در این باره می‎گوید: در برابر این رساله برخی از مردم برخاسته، هیاهو برپا ساختند و ناآگاهان را به هیجان آوردند... آن ها در میان بخش گسترده ناآگاه جامعه چنین پخش كردند كه فلانی (سید محسن امین) برپا داشتن عزای امام حسین علیه السلام را حرام كرده و علاوه بر این مرا به خروج از دین متهم ساختند.

تبلیغات فراگیر درباره اندیشمند مصلح دمشق چنان مؤثر افتاد كه حتی گروهی از گویندگان مذهبی در مسجدها به بیان گمراهی‌هایش پرداختند و برخی از مردم با گرو نهادن خانه‌ خود و بدست آوردن اندكی پول، در جهاد نامقدس ضد سید محسن شركت جستند.

اساتید آيت الله امین

در جبل عامل:

  1. سید محمدحسین، پسرعمویم که بخشی از شرح قطرالندی در نحو و شرح سعد در تصریف را نزد وی خواندم.
  2. سید جواد مرتضی، نزد وی شرح قطرالندی و شرح الفیه ابن ناظم و بخشی از مغنی را خواندم.
  3. سید نجیب‌الدین فضل الله العاملی العیناثی، در بنت جبیل نزد وی مطول و حاشیه ملا عبدالله و شرح شمسیه و معالم را تا آخر استصحاب فراگرفتم.

و در نجف اشرف:

  1. سید علی پسرعمویم سید محمود که شرح لمعه را نزد وی خواندم.
  2. سید احمد کربلایی
  3. شیخ محمدباقر نجم‌آبادی، نزد این دو بزرگوار قوانین و شرح لمعه و رسائل را خواندم.
  4. شیخ ملا فتح الله، معروف به شیخ الشریعه اصفهانی که بخش اعظم رسائل را از حضور وی بهره بردم.

اما در خارج:

  1. ملا کاظم خراسانی، صاحب کفایة الاصول و حاشیه بر رسائل و... دوره خارج اصول را نزد وی خواندم.
  2. شیخ آقا رضا همدانی، صاحب مصباح الفقیه و حاشیه بر رسائل و... خارج فقه از کتاب مصباح الفقیه تا زکات را نزد وی خواندم.
  3. شیخ محمد طه نجف که خارج فقه را از وی فراگرفتم.

سيد محسن امين مرجع وحدت و استقلال

با فروكش كردن شعله‎های نبرد جهانی و اشغال سرزمین‌های اسلامی از سوی فرانسه و انگلیس، آفتاب «شقرا» به عنوان مرجع مؤمنان منطقه به تأیید، تقویت و هدایت نیروهای استقلال طلب پرداخت. فرانسویان در نخستین اقدام پاشیدن بذرهای تفرقه را تنها راه مقابله با مسلمانان یافتند.

البته این امر با مهارتی ویژه انجام می‎شد. برای مثال قانون ضداسلامی وضع می‎كردند و چون با مخالفت دانشمندان دینی و مردم روبرو می‎شدند اهل سنت را از اجرای آن معاف می‎ساختند. بدین ترتیب راه دو گروه مسلمان از یكدیگر جدا می‎شد. سید محسن در برابر این نقشه پلید ایستادگی كرده، با اقدام‌های خویش آن را بی‎اثر ساخت. او برای این كه نشان دهد میان شیعه و سنی فاصله‎ای نیست در مدرسه علویه، كه خود بنیاد نهاده بود، از استادان شیعه و سنی یكسان بهره می‎برد.

وحدت در این مدرسه چنان بود كه علی قضمانی - دانش‎آموز اهل سنت - به عنوان مؤذن انتخاب شده، هر روز به روش برادران اهل سنت در مدرسه اذن می‎گفت. مرجع كهنسال شیعه خود را پدر مهربان برای همه مسلمانان و بلكه همه انسان‌ها بشمار می‎آورد و درگیری و نبرد میان آنان را شایسته مقام انسانیت نمی‎دانست روزی یكی از برادران اهل سنت نزدش شتافته، گفت: می‎خواهم شیعه شوم.

سید فرمود: فرقی میان شیعه و سنی نیست. هر وقت خواستی می‎توانی به نظرات مجتهدان شیعه عمل كنی. مرد كه هرگز گمان نمی‎كرد بدین سادگی در جمع شیعیان جای گیرد، همچنان از سید می‎خواست او را شیعه كند. مرجع مسلمانان نگاهی مهرآمیز به وی افكنده، فرمود: بگو لا اله الا الله، محمد صلی الله علیه و آله رسول الله. چون این مرد این كلمات را بر زبان راند، سید فرمود: اینك شیعه جعفری شدی. مرد شگفت زده و ناباورانه مجلس را ترك گفت.

كردار و گفتار مرجع بزرگ مسلمانان جبل عامل سبب شد كه استعمار هرگز نتواند نقشه اختلاف میان برادران مسلمان را پیاده كند. البته آن مرد الهی تنها بدین مقدار بسنده نكرده، با سخنان روشنگرانه خویش مردم را به سوی استقلال و رهایی از بند بیگانگان فرامی‎خواند. كارگزاران فرانسوی كه وجود دانشمند پرنفوذی چون سید محسن را در صفوف مردم به سود خویش نمی‎دیدند بر آن شدند تا با سپردن مقام «رئیس علمای شیعه در سوریه و لبنان» بدان بزرگوار، وی را به خویش نزدیك ساخته، فعالیت‌هایش را تحت كنترل قرار دهند.

آفتاب «شقرا» از پذیرش پیشنهاد افسر فرانسوی سرباز زده، فرمود: من از سوی خداوند وظیفه‎ای كه یادآوری كردید، به عهده دارم و كسی كه از سوی پروردگار وظیفه‎ای را به عهده گرفته، ممكن نیست از سوی فرمانده شما نیز بدان گمارده شود. پس به خاطر اعتمادی كه فرمانده به من نشان داد، تشكرم را به وی ابلاغ كن و بگو خداوند به یاری قناعت مرا از خانه خوب، اتومبیل ویژه، مقام والا و همه آن چه پیشنهاد كردید، بی‎نیاز ساخته است.

البته مرجع بزرگ مسلمانان و سوریه هرگز به نجات كشور و مردمی خاص نمی‎اندیشید. در نگاه آسمانی وی همه كشورهای اسلامی وطن شمرده می‎شدند و همه ساكنان آن برادران یكدیگر به شمار می‎آمدند. بنابراین هنگامی كه فلسطین به وسیله‌ بریتانیا اشغال شد و مردمش تحت فشار قرار گرفتند، قدرتمندانه به میدان مبارزه گام نهاد و مردم را به دفاع از آن فراخواند.

ناگفته پیداست كه تلاش‌های خستگی ناپذیر آفتاب «شقرا» در از میان برداشتن اختلاف‌ها و پیشگیری از تفرقه مسلمانان به زمانی خاص محدود نبود. آن بزرگوار پس از استقلال نیز بر وحدت ارج بسیار می‎نهاد و هیچ چیز را با این گوهر رهایی بخش معاوضه نمی‎كرد. برای مثال هنگامی كه دولت سوریه قانون انتخابات را تصویب كرد، در اطلاعیه‎ای اعلام داشت كه تعدادی از كرسی‌های مجلس را در اختیار اهل سنت و بقیه را در اختیار اقلیت‌های مذهبی قرار داده است.

مرجع بزرگ شیعه در برابر این قانون كه آشكارا شیعه را از برادران اهل سنت جدا ساخته، در گروه اقلیت‌ها قرار می‎داد، ایستادگی كرد و در نامه‎ای به سران دمشق یادآور شد كه شیعه مسلمانان را یك گروه می‎داند و هرگز خود را از برادران اهل سنت جدا نمی‎شمارد. بدین ترتیب حكومت قانون را اصلاح كرد و شیعه و سنی را در یك گروه جای داد. مجموعه تلاش‌های آن فقیه وارسته در قبل و بعد از استقلال سوریه دولت را بر آن داشت كه نام محله زندگی آن آفتاب بی ‎غروب را به محله‌ امین تغییر دهد.

آن بزرگوار در 1352 ق. فرصت یافت تا دیگر بار به عراق شتابد و از زیارت پاكان آن دیار بهره‎مند شود. سید پارسایان لبنان و سوریه پس از توقفی اندك در عراق راه ایران پیش گرفت. او در بهار 1352 ق. بدان سرزمین گام نهاد و ضمن زیارت امام هشتم، علی بن موسی الرضا بخش‌هایی از كتاب نفیس اعیان الشیعه را نیز به پایان رساند.

تالیفات سید محسن امین

آیت الله امین می گوید: گفته می‌‌شود اگر تالیفات مرحوم مجلسی را بر عمر وی تقسیم کنند سهم هر روز او جزوه‌ای خواهد شد. این سخن را اغراق‌آمیز دانسته‌اند با این که وی هم دستیار داشت و هم ثروت که ما این دو را نداشتیم. گاه می‌‌شد که برای مقابله و تصحیح مطبعی کتابی که چاپ می‌‌کردیم، کسی نبود کمک کند و به تنهایی مقابله و تصحیح می‌‌کردم که وقت زیادی را اشغال می‌‌کرد. لیکن ما تا توانستیم عزلت گزیده از مردم دور بودیم. البته نظارت بر امور اجتماعی و فصل خصومت و تدبیر امور معاش و مسائل دیگر نیز بود.

ما تالیفات فراوانی داریم که بعضی از آنها مکرر چاپ شده و برخی به زبان‌های دیگر ترجمه شده است. بیشتر آنها متجاوز از پانصد صفحه است تنها اعیان الشیعة بالغ بر صد جلد خواهد شد. اگر آثار مطبوع و غیرمطبوع و استنساخ شده من بر عمرم تقسیم شود سهم هر روز کمتر از جزوه‌ای نخواهد بود با این که معینی جز خداوند متعال نداشتم.

وفات سيد محسن امين

سرانجام رجب 1371 ق. فرارسید و سرور دانشوران لبنان پس از مدتی بیماری، سرانجام برای همیشه دیده از جهان فروبست. مؤمنان پیكر پاكش را تا زینبیه دمشق همراهی كردند و چنان كه سفارش كرده بود، همراه ادوات، عینك و قلم‌هایش به خاك سپردند.

از آن بزرگمرد علاوه بر شاگردان فرزانه، حدود 100 جلد كتاب و رساله بر جای مانده است. كتاب‌های گرانقدری كه باید اعیان الشیعه، تاریخ جبل عامل، البحر الزخار فی شرح احادیث الائمه الاطهار، حذف القتول عن علم الاصول، حاشه بر عروه الوثقی، المجالس السنیه فی مناقب و مصائب العتره النبویه و لواعج الاشجان را از مهمترین آن ها به شمار آورد.

منابع

  • جمعي از پژوهشگران حوزه علميه قم، تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 2، صفحه 612.
  • مجله پیام حوزه، زندگی‌نامه خودنوشت علامه سید محسن امین عاملی قدس سره، زمستان 1373، شماره 4.