تصحیف و تحریف

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ دسامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۲۶ توسط Zamani (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


تصحیف و تحریف

از اصطلاحات علم درایه و حدیث شناسی . تصحیف در لغت به معنای خطا در صحیفه ، و تحریف به معنای منحرف ساختن است [۱]. در کتب درایه برای این دو واژه معناهای مختلفی ذکر شده است . برخی آن دو را به یک معنا گرفته اند [۲]. ابن حجر عَسقَلانی (1414 الف ، ص 94) کاربرد هر دو را در جایی دانسته که صورت خط در سیاق لفظ حفظ شده باشد، با این تفاوت که مواردی را که عامل تغییر واژه ، اشتباه در نقطه گذاری باشد، تصحیف و مواردی را که عامل این تغییر، دگرگونی حرکات و سکنات (شَکْل ) باشد، تحریف خوانده است [۳]. برخی نیز در تحریف ، بر خلاف تصحیف ، فاسدبودن انگیزه را شرط دانسته اند [۴].

به نظر می رسد که با توجه به معنای لغوی و استعمالات این دو واژه نزد قدما، تحریف اعم از تصحیف است وهر گونه تغییر در کلام را شامل می گردد [۵] اما تصحیف تنها قسمی از تحریف است که در آن تغییرواژه از یکسانی یا شباهت لفظی یا کتبی دو کلمه ناشی می شود [۶].

به طورکلی ، تصحیف را به تصحیف لفظی و تصحیف معنوی تقسیم کرده اند (میرداماد، ص 134، 136)، اما برخی دیگر عنوان تصحیف را برای اشتباهات معنوی مناسب ندیده و به جای آن لفظ «غلط » را پیشنهاد کرده اند [۷]. شاید به همین سبب ، ابن صلاح (ص 256) استعمال کلمة مصحّف را در برخی اقسام آن مجاز دانسته است . به نظر می رسد که می توان اشتباهات معنوی را از اقسام تحریف ، و نه تصحیف ، به شمار آورد و آن را در قسم تبدیل به کلمة غیرمشابه جای داد[۸].

تحریفِ متن ، و به تبع آن تصحیفِ متن ، را گاه مرجوع کنید بهلفِ همان متن یا گویندة سخن پدید می آورد، گاه افرادِ قبل از وی یعنی ناقلان و مرجوع کنید بهلفان مصادر کلام وی ، و گاه افراد پس از وی یعنی ناسخان آن متن ، و در هر سه صورت تحریف کننده را محرِّف و تصحیف کننده را مصحّ ف یا صَحَفی گویند [۹]. به طور کلی تحریف گاه در نقل و حکایت و گاه در کلام مرجوع کنید بهلف یا گوینده به صورت مستقل صورت می گیرد.


تحریف و تصحیف یا عمدی است یا سهوی

تحریف و تصحیفِ عمدی از عواملی چون تعصب مذهبی ناسخان و اِعمال سلیقة آنان ناشی می شود [۱۰]. به نظر می رسد که تحریف و تصحیف عمدی را، بر خلاف سهوی ، نمی توان به مرجوع کنید بهلفان نسبت داد.

عوامل سهوی تحریف و تصحیف

عوامل سهوی تحریف و تصحیف شامل چند گروه است:

گروه نخست عبارت است از کسالت و خستگی راوی هنگام نگارش ، تساهل و بی دقتی وی (مایل هروی ، ص 71ـ72)، تندنویسی و ناهمخوانی سرعت کتابت با سرعت تلفظ کلمات و عبارات توسط کاتب برای خودش (املای درونی ).

گروه دوم عبارت است از ساختار خط عربی ، ناخوانا بودن متن اصلی [۱۱]، آسیب دیدگی متن اصلی بر اثر عواملی چون پرش مرکّب و گرد و غبارگرفتگی و آبدیدگی ، اصلاحات و تغییرات نسخة قبلی و در هم آمیختگیِ نسخة اصلی بر اثر کم فاصله بودن سطرها (قاضی عیاض ، ص 157).

ساختار خط عربی بر اثر ویژگیهایی چون اتصال حروف به یکدیگر [۱۲] و شباهت زیاد حروف با یکدیگر، بخصوص حروفی که فقط با نقطه از هم متمایز می گردند [۱۳]، و وجود دندانه در کتابت برخی حروف [۱۴]، زمینه ساز وقوع تصحیف است که معمولاً با حذف و جابجایی و کم و زیاد شدن نقطه ها و دندانه ها صورت می گیرد. حذف الف میانیِ اسمهایی چون ابراهیم ، خالد و عثمان [۱۵] و نگارش برخی از حروف به شکلی مشابه حرف دیگر همچون «ر» شبیه به «و» (ابن انباری ، ص 317)، «ل » شبیه به «ک » یا «د»، «ک » شبیه به «ع »[۱۶] و «ن » شبیه به «ر» و نیز عکس این حالات ، تصحیفات شگفتی را پدید می آورد؛ ازینرو، برخی کلمات که در نگارش کنونی چندان شبیه به نظر نمی آیند، در نسخه ها و تألیفات قدیمی بسیار به هم تبدیل شده اند، همچون عمر و عثمان [۱۷]. کوتاه یا کشیده نویسی ، فشرده یا گشاده نگاری ، نازک یا ضخیم نویسی می تواند موجب شباهت برخی حروف به یکدیگر شود [۱۸]. گاه شباهت واژه ها به یکدیگر موجب روایتهای مختلف از یک متن شده است [۱۹]

گروه سومِ عوامل سهویِ تحریف و تصحیف عبارت است از:

نامأنوس بودن متن ، ناآشنایی کاتب یا راوی با رسم الخط متن ، فاصلة زیاد یا بسیار کم ناسخ یا شنونده از نوشته یا گوینده ، اتکای ناقل به حافظة خویش و عدم مراجعة مجدد به مصدر اصلی هنگام نقل بویژه در مورد نوابغ علمی و افراد خوش حافظه [۲۰]، نقل به معنا، اشتباه در فهم متن ، ذهنیات راوی و تداعی معانی ای که هنگام مطالعه برای وی پیش می آید. نامأنوس بودن متن ، خود می تواند از عوامل گوناگونی ناشی شود، از جمله غریب بودن کلمه ، ناآگاهی از اصطلاحات علوم یا انس زیاد با آنها، ناآشنایی به زبان اقوام گوناگون و گویشهای محلی [۲۱] و وجود عبارتهایی از زبانی دیگر در متن ، مانند واژه ها و عبارتهای معرّب در زبان عربی [۲۲].

انس زیاد با یک واژه نیز گاه باعث انصراف ذهن به آن و تصحیف واژه ای دیگر در متن می شود، مانند تصحیف واژة القَرْشی به القُرَشی (ابن صلاح ، ص 334؛ سیوطی ، تدریب الراوی ، ج 2، ص 850؛ طنّاحی ، ص 313). چون بیشترین تصحیفات در اعلام رخ می دهد، میزان اینگونه تصحیفات ، معیار ارزیابی اعتبار نسخه ها و تألیفات است (برگشترسر، همانجا). کثرت تصحیف در اعلام از غرابت نسبی آنها و نداشتن قرینة معنوی ناشی می شود [۲۳].

تنوع خطهای عربی ، مانند رسم الخط کوفی قدیم و خط مغربی و خط اندلسی ، و تفاوت آنها در نگارش برخی حروف نیز می تواند عاملی برای تصحیف باشد (هارون ، همانجا). برای نمونه در رسم الخط اندلسی «ق » با یک نقطه در بالا و «ف » با یک نقطه در زیر نگاشته می شود؛ بنابراین ، کاتب ناآشنا به این رسم الخط ، « سفر » را که باید سقر خوانده شود، سفر می خواند (طنّاحی ، ص 301). در رسم الخط فارسی هم شیوه های گوناگونی برای نگارش برخی حروف وجود داشته است ؛ مثلاً، نگارش «پ »، «چ » و «ژ» با یک نقطه ، نگارش «گ » با یک سرکش ، و دیگر ویژگیهای رسم الخط کهن فارسی ، در وقوع تصحیف مرجوع کنید بهثر است [۲۴].

تقسیم بندی تحریف در منابع متفدم

در منابع متقدم ، در بحث متون حدیثی ، تصحیف را به تصحیف در متن ، تصحیف در سند، تصحیف بَصَر (تغییر ناشی از خطای دید) و تصحیف سَمْع (تغییر ناشی از اشتباه در شنیدن ) تقسیم کرده اند [۲۵]. این تقسیمات جامع نیستند و لااقل مبهم اند. ظاهراً مراد از تصحیف در سند، تصحیف در نام راویان سند می باشد؛ لذا قسم سومی از تصحیف وجود دارد که تصحیف در عبارتهای روایتی سند، همچون تصحیف عن به واو و بالعکس ، است . تصحیف عن به بن و برعکس نیز قسم دیگری از تصحیفات است . منشأ تصحیف فقط شنیدن یا دیدن نیست ، بلکه فراموشی ، سرپیچی قلم ، اشتباه در فهم ، ذهنیات راوی و مانند اینها نیز گاه موجب تغییر ناخودآگاه نوشته یا گفته می شود [۲۶]

تقسیم بندی تحریف در منابع متاخر

در منابع متأخر، تحریف در تقسیمی کلی بر پنج قِسم است : سقط (نقیصه )، زیاده ، قلب ، تبدیل به کلمة مشابه (تصحیف )، و تبدیل به کلمة غیرمشابه [۲۷].

سقط و زیاده

از عوامل ایجاد سقط یا زیاده ، وجود الفاظ مشابه در یک صفحه است که می تواند موجب پرش چشم از یک عبارت به مشابه آن و در نتیجه سقط شود؛ بویژه در مواردی که دو کلمة مشابه با فاصلة یک یا چند سطر زیرهم قرار گرفته باشند، احتمال افتادن آن سطور بیشتر است . افتادن سطر در مواردی که حدفاصل کلمات مشابه نیست هم رخ می دهد [۲۸]. افتادن یک برگه از یک نسخه ، در نسخة بعدی نیز نمونه ای از سقط است (برگشترسر، همانجا) که بویژه در مواردی رخ می دهد که آن برگه ، خود متن کاملی باشد و از جهت مفهوم با قبل و بعد ارتباط روشنی نداشته باشد.

وجود الفاظ متلازم نیز می تواند منشأ سقط یا زیاده شود؛ مثلاً، با توجه به تکرار «علی بن ابراهیم عن ابیه » در اسناد، گاه عبارت «عن ابیه » پس از «علی بن ابراهیم » افتاده و گاه به اشتباه افزوده شده است [۲۹]. سقط یا زیاده در اینگونه موارد، با قاعدة تداعی معانی توجیه می شود. همچنین اگر سرعت املای درونی نسبت به سرعت نگارش بیشتر باشد، سقط روی می دهد و اگر املای درونی کندتر از نگارش صورت پذیرد، الفاظ متلازم زیاد می شود [۳۰]. افزودن عمدی یا سهوی عبارات دعایی چون «علیه السلام » پس از نام یا کنیه ای که با نام یا کنیة معصوم مشترک است نیز نمونه ای از زیاده است [۳۱].

وارد کردن حاشیه در متن به گمان حذف آن از نسخة اصلی ، از دیگر عوامل زیاده در نسخه های متأخر است [۳۲]. خلط عبارت مرجوع کنید بهلف با عبارات حدیثی نیز نوعی زیاده در حدیث به شمار می آید [۳۳]. در کتب درایه نام این نوع حدیث «مدرّج » است [۳۴]. تمرکز نداشتن کاتب هنگام نگارش ، گاه موجب می شود تا در متن ، زیاده رخ دهد که به دلیل بی تناسبی آن با سایر قسمتهای متن براحتی قابل شناسایی است [۳۵]. اشتباه در فهمِ اسناد ویژه نیز می تواند موجب سقط یا زیاده گردد، مثلاً در اسناد کتاب کافی ، تعلیق (= حذف نام یک یا چند راوی از ابتدای سند) به اعتماد اسناد قبل بسیار است ؛ بنابراین ، اگر مرجوع کنید بهلف متأخر متوجه تعلیق سند نگردد و قسمت حذف شدة سند را هنگام اخذ حدیث بدان نیفزاید، در کتاب وی سقط واسطه رخ می دهد [۳۶]. برعکس ، اگر در سندِ غیرمعلق گمان تعلیق رود، در مصدر متأخر واسطه ای به سند اضافه می گردد [۳۷]. البته اشتباه در فهم سند گاه خود به سبب مصحّف بودنِ مصدر قبلی بوده است [۳۸]. از گونه های ترکیبی تحریف ، جمع بین نسخة صحیح و نسخة مصحّف است که معمولاً نخست عبارت صحیح به عبارت دیگر تصحیف می گردد، سپس عبارت مصحّف در حاشیة نسخة دیگر به عنوان نسخة بدل نگاشته می شود و در نهایت ناسخ بعدی ، عبارت مصحّف را به گمان افتادگی از متن ، در آن درج می کند [۳۹].

قلب

قلب (= جابجایی ) را می توان چهار نوع دانست : قلب حرف ، قلب کلمه ، قلب عبارت و قلب صفحه . قلب حرف و کلمه معمولاً از معکوس خواندن عبارت یا اشتباه ذهن در املای درونی یا نافرمانی قلم هنگام نگارش ناشی می شود. قلب عبارت غالباً از افتادگی عبارت از متن و سپس درج نادرست آن در قبل یا بعد از موضع خود ناشی می شود [۴۰]. قلب صفحه نیز از جابجایی اوراق نسخة خطی و توجه نکردن ناسخ بعدی به این امر ناشی می گردد (برگشترسر، ص 22)، که گاه موجب در هم آمیختن دو باب می شود، مثل باب اصحاب الکاظم و باب اصحاب الرضا در رجال برقی [۴۱]. جابجایی اوراق بیشتر در مواردی رخ می دهد که ورقه ارتباط روشنی با قبل و بعد خود ندارد.

تبدیل

تبدیل به کلمة غیرمشابه بیشتر در کلمات متقابل و بر اثر تداعی معانی (انعکاس شرطی ) رخ می دهد (تستری ، 1390، ص 59؛ همو، 1396، ص 111؛ همو، 1359 ش ، ص 152). یکی از مصادیق کلمات متقابل ، متضادها است ؛ مثلاً یک راوی ، مبعث پیامبر اکرم یعنی 27 رجب (سه روز مانده به پایان رجب ) را سوم رجب (سه روز پس از آغاز رجب ) نقل کرده است [۴۲]. از ترکیب اقسام گوناگون تحریف ، اقسام جدیدی پدید می آید که می توان نمونه هایی از آنها را، در ضمن اقسام حدیث ، در کتب درایه جستجو کرد ( رجوع کنید به ابن صلاح ، ص 81 به بعد؛ عبداللّه مامقانی ، ج 1، ص 264 به بعد). نمونه ای از تحریف ترکیبی ، که از تصحیف و نقل به معنا ناشی شده ، از جاحظ نقل شده است . او البَتیّ را که به النَبیّ تصحیف شده ، با نقل به معنا به رسول اللّه تبدیل کرده است [۴۳]. تصحیف و تحریف متن ممکن است در چند مرحلة نسخه برداری پی درپی رخ دهد [۴۴].

تحریف در متون و اسناد تاریخی ، بویژه در متون دینی که منبع استخراج احکام و معارف دینی است ، دشواریهای بسیاری ایجاد می کند. این امر گاه باعث می شود که پیروان مذاهب گوناگون با استناد به آن به نفع مذهب خود بهره برداری کنند [۴۵]؛ حتی فرزند خدا دانستن حضرت عیسی به تصحیفی در انجیل مستند شده است [۴۶]. سرزدن تصحیف از دانشمندان و افراد بانفوذ جامعه ، در مواردی موجب رسوایی آنها و هجو شدن ایشان گردیده است [۴۷].

پدیدة تصحیف ، پیدایش صنعتی را در علم بدیع به نام جناس تصحیف به دنبال داشت . این صنعت که در آیات قرآنی نیز سابقه داشت ، همچون «و هُمْ یَحْسَبونَ اَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» (کهف : 104) وسیلة طبع آزمایی و ابراز توانایی ادیبان و شاعران گردید [۴۸].

تصحیف و تحریف در احکام حکومتی و نسخه های درمانی ، گاه برای محکومان و بیماران عواقب وخیمی به بار می آورد [۴۹]

عالمان و ادیبان مسلمان از آغاز پیدایش اسلام ، به جدّ درصدد پیشگیری از بروز تصحیف و تحریف و نیز کشف و اصلاح آن بوده اند. نخستین گام در پیشگیری از تصحیف ، اعجام (نقطه گذاری ) و شَکْل (حرکت گذاری ) بوده است که ابوالاسود دُرجوع کنید بهلی (متوفی 69) و دو تن از شاگردانش آن را اختراع و تکمیل کردند و خلیل نحوی (متوفی 175) آن را اصلاح کرد [۵۰]. به منظور اطمینان بیشتر، برای حروف بی نقطه نیز علایمی وضع شد [۵۱]

گام بعدی ضبط تفکیکی حروف بود که در این روش نام حروفی از کلمه ، که احتمال اشتباه آن داده می شد، به صورت جداجدا می آمد و بعلاوه ، ضبط کلمه در حاشیة متن نیز تکرار می شد (قاضی عیاض ، همانجا؛ ابن صلاح ، ص 163؛ ابن دقیق عید ص 286؛ سیوطی ، تدریب الراوی ، ج 1، ص 498). شرایطی نیز برای راویان و قاریان حدیث و ناسخان لازم شمرده شد، از جمله ضابط بودن وآگاهی از نحو و لغت [۵۲]. پرهیز از ریزنویسی ، کوشش در خوش خط و خوانانویسی ، دقت در نگارش همة دندانه های حروف [۵۳].

برای کشف و اصلاح تحریفاتی که ممکن است هنگام کتابت نسخه رخ داده باشد، باید آن را با دقت با اصل نسخه مقابله کرد. قرائت کتاب بر مشایخ یا قرائت مشایخ بر شاگردان نیز بیشتر به همین منظور بوده است[۵۴]. شیوة اصلاح تحریفات نسخه ، در مصادر مربوط بحث مفصّلی به خود اختصاص داده است [۵۵]. این بحث هم از دیرزمان مطرح بوده که اگر در کلام استاد، غلط اِعرابی باشد، آیا راوی حق اصلاح آن را دارد یا نه . در این زمینه چند نظر از قدما نقل شده که در مجموع بر لزوم پرهیز از اصلاح سلیقه ای و اجتهادی بویژه در کتابت نسخه تأکید شده است [۵۶]. به طور کلی شناخت عوامل تحریف و دقت در مواردی که احتمال وقوع آن بیشتر است ، همچون الفاظ غریب و بویژه اعلام ، در پیشگیری از تحریف و کشف آن بسیار مرجوع کنید بهثر است . مصادر تصحیف و تحریف نیز غالباً به همین منظور تألیف شده اند ( رجوع کنید به ادامة مقاله ).

عواملی چون نگارش نسخه ها به دست اصحاب فضل و دانش و دقت در استنساخ و رعایت روش صحیح نسخه برداری و سنّت عرض و مقابله ، در سده های نخستین بویژه تا اوایل سدة هفتم ، موجب اعتبار نسخه های برجای مانده از این دوره گردیده است [۵۷]، اما اعتبار نسخه های خطی فارسی که پس از حملة مغول به نگارش در آمده ، نسبت به نسخه های پیشین کاستی یافت (مایل هروی ، ص 39)، شاید از جمله علل این کاهش اعتبار را بتوان در تفاوتهای جدّی پیدا کرد که این حمله در فرهنگ و تمدن ایران اسلامی به وجود آورد و نظام زبان را متحول ساخت . به گفتة ابن خلدون (متوفی ح 808) در زمان وی بر خلاف سده های اولیه ، در سرزمینهای غرب اسلامی شیوة صحیح روایت و استنساخ رعایت نمی شده ؛ ازینرو، نسخه های نگاشته شده در این دوره از غلط و تصحیف انباشته بوده ، ولی در شرق اسلامی ، هنوز روشهای صحیح استنساخ و روایت معمول بوده است (ج 1: مقدمه ، ص 533 ـ534). به گفتة حسن بن زین الدین ، ابن شهیدثانی (متوفی 1011)، در زمان وی از روشهای تحمل حدیث ، تنها روش اجازه معمول بوده است (ج 1، ص 3)، ولی به اهتمام محدّثان شیعی و ظاهراً تحت تأثیر جریان اخباری ، نشر حدیث و یافتن نسخه های معتبر و نسخه برداری و تصحیح و مقابلة آنها دوباره رونق گرفت ، بویژه علامه مجلسی و دستیاران وی در این راه تلاش بسیار کردند [۵۸].

مراحل کشف تحریف

مراحل کشف تحریف عبارت اند از احتمال دادنِ تحریف ، اثبات اجمالی تحریف ، اثبات محرّف بودن عبارت و کشف عبارت صحیح .

احتمال دادنِ تحریف

احتمال تحریف ، از اموری چون غرابت کلمه به طور کلی یا در سیاق خاص عبارت ناشی می شود. نیافتن نام راوی در کتب رجالی یا سایر اسناد یا قرار نگرفتن وی در این جایگاه خاص در سند، احتمال تحریف در سند را به ذهن خطور می دهد. برخی ، در متونی که درستی عبارات آن نیازمند توجیهات تکلف آمیز است ، اصل را بر مصحّف و محرّف بودن عبارت قرار داده و بر آن استدلال کرده اند [۵۹]).

اثبات اجمالی تحریف

اثبات اجمالی تحریف ، معمولاً از مراجعه به نسخه های گوناگون و اختلاف آنها باهم به دست می آید [۶۰]، زیرا این اختلاف معمولاً از تحریف یک یا برخی از آن نسخه ها حکایت می کند، مثلاً اختلاف منابع گوناگون در نقد قسمتی از یک روایت که سند آن تقریباً یکسان است ، می تواند دلیلی اجمالی بر تحریف آن باشد [۶۱]. البته این روش ظنی است نه قطعی ، ازینرو اگر مثلاً حدیثی در یک منبع با نقل مستقیم یک راوی از راوی دیگر و همان حدیث در منبع دیگر با نقل باواسطه از آن راوی وجود داشته باشد، الزاماً یکی از آن دو اشتباه نیست[۶۲].

اثبات محرّف بودن عبارت

برای اثبات محرّف بودن عبارت ، به دلایلی مثل مخالفت متن با ضرورت دین یا مذهب ، مخالفت با تاریخ و ناسازگاری عبارت با سیاق استناد می شود [۶۳]. البته در استناد به اینگونه دلایل باید احتیاط کرد، زیرا مثلاً آنچه به عنوان شهادت تاریخ مطرح است ، چه بسا خود منقولاتی است که قهراً احتمال اشتباه در آنها هم وجود دارد [۶۴]. گاه تحقق یک حادثه پس از دویست سال ، دلیل محرّف بودن عبارت «حدیث ملاحم » دانسته شده است (حمزة اصفهانی ، ص 2؛ عسکری ، 1408، ص 21). درستی چنین استدلالی روشن نیست .

کشف تحریفات معمولاً با دو هدف دنبال می شود، تحقیق و چاپ کتاب و، دستیابی به واقعیت امر که با وجود شباهتهایی در روش ، اختلافاتی اساسی باهم دارند. مصحح کتاب ، به دنبال به دست آوردن متن مرجوع کنید بهلف یا نزدیکترین متن به آن است ، هرچند این متن از جهت قواعد املا و انشا یا مطابقت با واقع ، نادرست باشد [۶۵]؛ ازینرو، فقط تحریفی را که از ناسخان متن موردنظر سرزده ، تصحیح می کند نه تحریفی که مرجوع کنید بهلف کتاب یا ناسخان و مرجوع کنید بهلفان منابع وی نموده اند.

کشف تحریفات ناسخان

برای کشف تحریفات ناسخان کتاب ، در درجة نخست باید به نسخه های معتبر مراجعه کرد که در این میان اگر نسخة اصلِ مربوط به مرجوع کنید بهلف به دست آید، عملیات کشف تحریف به پایان رسیده است . هر چه نسخه با واسطة کمتری به نسخة اصل برسد، معتبرتر است و در صورت نیافتن شجرة ارتباط نسخه ها، معمولاً نسخة قدیمتر، معتبرتر تلقی می گردد [۶۶]. منابعی که از یک کتاب نقل می کنند، مانند وسائل الشیعه نسبت به کتب حدیثی متقدم شیعی ، به عنوان نسخه ای از متن به شمار می روند ( رجوع کنید به هارون ، 1414، ص 30) که البته باید میزان تصرفات مرجوع کنید بهلفان اینگونه کتابها را در نظر داشت .

اگر نسخة کاملاً معتبری از متن به دست نیاید، معمولاً تحریف عبارت نسخه به ناسخان نسبت داده می شود نه به مرجوع کنید بهلف ، که این از اتقان بیشتر کار تألیف نسبت به کار کتابت ناشی می شود، البته باید به اوصاف ناسخ و نسخه و مقایسة اعتبار آن با اوصاف مرجوع کنید بهلف و میزان دانش و دقت وی نیز توجه داشت [۶۷].

برای به دست آوردن عبارت صحیح ، مراجعه به کتابهای مربوط از جمله فرهنگهای لغت ، تاریخ ، جغرافیا و انساب لازم است . در زمینة احادیث ، مراجعه به سایر مواردی که در آنها تمام حدیث یا قطعاتی از آن نقل شده ضروری است ، مثلاً حدیث مفصّلی از معاویة بن عمار نقل شده که آداب و مناسک حج تمتع را به ترتیب از امام صادق علیه السلام روایت می کند. در یکی از اسناد روایت ، نام ابراهیم یا ابراهیم بن ابی سمال ، مکرر ذکر شده ، ولی در جایی ، این نام ابراهیم النخعی ضبط شده (طوسی ، 1401، ج 5، ص 299؛ تستری ، 1410، ج 1، ص 320) که اشتباه می نماید و النخعی به دلیل اشتهار ابراهیم نخعی ، فقیه معروف سهواً افزوده شده است .

یافتن مأخذی که حدیث از آنجا گرفته شده ، در ارزیابی درستی و نادرستی نقل و علت وقوع تحریف احتمالی بسیار راهگشاست . شناخت اسناد صحیح به مراجعه به اسناد مشابه و نیز دقت در عصر و طبقة راویان وابسته است که از مراجعه به اسناد و کتب رجال به دست می آید. البته احتمال تصحیف و تحریف در متون قرینه ، همچون کتب رجال ، را نیز باید در مدنظر قرار داد.

در کشف عبارتِ صحیح ، دو قاعدة مهم به کار گرفته می شود. قاعدة ارجاع موارد نادر به موارد شایع و قاعدة ترجیح نسخة نامأنوستر. قاعدة نخست بر اساس قوانین آمار و احتمالات و با توجه به این مسئله مطرح می گردد که احتمال تصحیف و تحریف در موارد شایع بسیار ضعیفتر از موارد نادر است . در این مرحله باید به استقلال و عدم استقلال احتمال اشتباه در موارد از یکدیگر توجه نمود. بنابراین ، کتابهایی که از منابع قبلی نقل می کنند، خود مستقلاً شمارش نمی شوند و بدینسان بحث منبع شناسی اهمیت می یابد. همچنین توجه به تقطیعات احادیث و شیوه های گوناگون آن لازم است . مجموعة قطعات مختلف یک حدیث برای کشف تحریفاتی که در درون مجموعه رخ می دهد، بسیار مفید است ، ولی برای سایر اسناد، به عنوان یک سند، و نه اسناد متعدد، به شمار می روند، همچنین توجه به این نکته که چه بسا سند از سه جزء مختلف (طریق به صاحب کتاب اصلی ، مرجوع کنید بهلف کتاب اصلی و طریق در کتاب اصلی ) تشکیل شده باشد و نحوة برخورد با این اجزا یکسان نیست [۶۸]. اشتباه در نام مرجوع کنید بهلف کتاب می تواند سبب اشتباهات بسیاری گردد [۶۹] که نباید آنها را به گونة مستقل شمارش نمود.

قاعدة ترجیح نسخة نامأنوستر بر این پایه استوار است که تحریف غالباً از غرابت عبارت ناشی شده است . روند طبیعی تحریف ، تبدیل نامأنوس به مأنوس است (طنّاحی ، ص 307). البته توجه به این نکته لازم است که مأنوس و نامأنوس بودن اموری نسبی اند، لذا قاعدة فوق قاعده ای ظنی است . به طور کلی حرکت کشف تحریف ، دقیقاً شبیه حرکت تصحیف است که در جهت عکس ، از عبارت محرّف آغاز شده و به عبارت اصلی می انجامد، لذا شناخت عوامل ایجاد تحریف ، در درست پیمودن حرکت کشف تحریف لازم است .

آسانی یا دشواری کشف تحریف تا حدودی به این امر وابسته است که روند تصحیف یک طرفه است یا دو طرفه . به عنوان نمونه ، عامل شباهت حروف ، سبب روند دو طرفة تصحیف می گردد، ولی عامل سقط عبارت یا صفحه از متن ، معمولاً یک طرفه است و عامل مشابهی ندارد که زیاد شدن عبارت را توجیه کند. اگر در جایی دو نقل وجود داشته باشد که یکی دارای افزوده بر دیگری باشد، گاه با مستبعد شمردن افزایش عبارت در متن ، احتمال وقوع سقط را در نقل دیگر ترجیح داده اند (= قاعده تقدیم اصالة عدم الزیادة ؛ رجوع کنید به امام خمینی ، ص 57 ـ59؛ حسینی سیستانی ، ص 95ـ100). در این قاعده به عوامل مختلف بروز زیان و نقیصه در نسخه ها و در نقل مطالب توجه کافی نشده ، لذا قاعدة صحیحی نیست [۷۰][۷۱]

منابع تصحیف و تحریف

منابع مربوط به این بحث به چند دسته تقسیم می شوند:

منابع اختصاصی که در نام کتاب نیز از واژة تصحیف و مشتقات آن بهره گرفته اند. نخستین کتاب با این ویژگی التنبیه علی حدوث التصحیف تألیف حمزة اصفهانی (متوفی 360) است ، که اسحاق بن احمد صفّار بر آن ردّیه نوشته است [۷۲]. حسن بن عبداللّه عسکری (متوفی 382)، دو کتاب شرح مایقع فیه التصحیف و التحریف و تصحیفات المحدثین و رساله کوچکی با نام اخبار المصحّفین نگاشت . میرداماد (متوفی 1041) نیز رساله ای با نام التصحیفات نگاشته است [۷۳]. از صفدی کتابی با نام تصحیح التصحیف و تحریرالتحریف در دست است که از شماری از کتب پیشینیان جمع آوری شده ( رجوع کنید به ص 64)، این کتاب و اکثر مآخذ آن بیشتر منابع اغلاط مشهور (= لحن العامه ) می باشند که غالباً از تطور زبان حکایت می کنند و نمی توان آنها را غلط و تصحیف و تحریف خواند [۷۴].

دستة دیگر از منابع تصحیف ، کتب ضبط اسمای متشابه اند [۷۵]. این کتب اقسام مختلفی دارند: برخی تمامی نامهای اشخاص را ذکر می کنند، همچون المرجوع کنید بهتلف و المختلف از دارقُطْنی (متوفی 385)، الاکمال فی رفع الارتیاب عن الاسماء والکنی و الانساب از ابن ماکولا (متوفی 475)، ایضاح الاشتباه از علامه حلّی (متوفی 726) و المرجوع کنید بهتلف و المختلف فی اسماء الشعراء و کُناهم و القابهم و انسابهم از آمِدی (متوفی 370)؛ برخی به ضبط نامهای قبیله ها توجه دارند، همچون مختلف القبائل و مرجوع کنید بهتلفها از محمدبن حبیب (متوفی 245)؛ و برخی دیگر اماکن جغرافیایی را ضبط کرده اند، همچون معجم مااستعجم اثر بکری (متوفی 487) و المتّفق وضعاً و المفترق صقعاً نوشتة یاقوت حموی (متوفی 626). خطیب بغدادی (متوفی 463) آثار بسیاری در گونه های مختلف تحریف نگاشته است ، همچون تلخیص المتشابه ، تالی التلخیص ، کتاب المتفق و المفترق و تکملة آن ، رافع الارتیاب فی المقلوب من الاسماء و الانساب ([۷۶]

دستة دیگر از منابع تحریف ، کتب درایة الحدیث می باشند که در لابلای آنها بویژه در ذیل اقسام حدیث ، بحثهای نظری و گاه تطبیقیِ گونه های مختلف تحریف دیده می شود. از قدیمترین این کتب المحدّث الفاصل نگاشتة قاضی رامهرمزی (متوفی 360) است . از کتابهای شیعی که به بحث تحریف توجه ویژه دارد، الرواشح السماویة تألیف میرداماد (متوفی 1041) می باشد. کتبی که به بحث در بارة روش تصحیح و تحقیق کتب می پردازند، غالباً این بحث را دنبال کرده اند، بویژه کتاب اصول تحقیق التراث از عبدالهادی فضلی ، تحقیق النصوص و نشرها و تجربتی مع التراث العربی هر دو از عبدالسلام محمد هارون ، محاضرة عن التصحیف و التحریف از محمود محمد الطنّاحی ، و کتاب فارسی نقد و تصحیح متون از نجیب مایل هروی [۷۷].

دستة دیگر از منابع تحریف ، کتبی هستند که بخش مستقلی را به این امر اختصاص داده اند، مانند الاخبار الدخیلة از رجالی نامور معاصر شیخ محمدتقی تستری ، معجم رجال الحدیث از آیت اللّه خویی ، بخش «اختلاف الکتب » و «اختلاف النسخ ».

دستة دیگر کتابهایی هستند که برای برطرف ساختن تحریف ، اسناد و راویان را فهرست کرده اند، همچون جامع الرواة اردبیلی و معجم رجال الحدیث ، آثار رجالی آیت اللّه حاج آقاحسین بروجردی و آثار خطی آیت اللّه شبیری زنجانی با دو سبک ترتیب اسانید و طبقة راویان با عنایت به راوی و مرویٌعنه .

برخی از کتب نیز به موضوع تحریفات اهتمام ویژه داشته اند، همچون منتقی الجُمان نگاشتة حسن بن زین الدین (متوفی 1011)، قاموس الرجال و النُجعة فی شرح اللمعة هر دو از شیخ محمدتقی تستری . قزوینی نیز در یادداشتهایش با عنوان «تصحیف » (ج 10، ص 3ـ21) مواردی از تصحیفات فقها و محدّثان و ارباب لغت را ثبت کرده است .

از جمله منابع متفرقه راجع به این موضوع ، کتابهای تاریخی ، جغرافیایی ، حدیثی ، و لغوی اند. در مباحث نقدِ ادبی * نیز بخشی به تصحیف اختصاص یافته است .

منابع مقاله :

علاوه بر قرآن ؛ آقابزرگ طهرانی ؛ ابن انباری ، شرح القصائد السبع الطوال الجاهلیات ، قاهره 1969؛ ابن بابویه ، ثواب الاعمال ، چاپ علی اکبر غفاری ، تهران 1391؛ همو، فضائل الاشهر الثلاثة ، چاپ غلامرضا عرفانیان ، نجف 1396؛ همو، کتاب من لایحضره الفقیه ، چاپ علی اکبر غفاری ، تهران 1392؛ ابن حجر عسقلانی ، شرح النخبة ( نزهة النظر فی توضیح نخبة الفکر )، چاپ نورالدین عتر، بیروت 1414 الف ؛ همو، النکت علی کتاب ابن الصلاح ، چاپ مسعود عبدالحمید سعدنی و محمد فارس ، بیروت 1414 ب ؛ ابن خلدون ؛ ابن خلّکان ؛ ابن دقیق عید، الاقتراح فی بیان الاصلاح و ما اضیف الی ذلک من الاحادیث المعدودة من الصحاح ، چاپ قحطان عبدالرحمان دوری ، بغداد 1402/ 1982؛ ابن سعد؛ ابن شهیدثانی ، منتقی الجمان فی الاحادیث الصحاح و الحسان ، چاپ علی اکبر غفاری ، قم 1362ـ 1364 ش ؛ ابن صلاح ، علوم الحدیث ، چاپ نورالدین عتر، مدینه 1972؛ ابن قتیبه ، ادب الکاتب ، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، مصر 1382/ 1963؛ ابن کثیر، الباعث الحثیث : شرح اختصار علوم الحدیث ، چاپ علی بن حسن اثری ، ریاض 1417؛ ابن منظور؛ علی ابوالحسنی ، بوسه بر خاک پی حیدر علیه السلام : بحثی در ایمان و آرمان فردوسی و پرتوگیری شاهنامه از قرآن و احادیث معصومین علیهم السلام ، تهران 1378 ش ؛ عبدالغنی بن سعید ازدی ، کتاب المرجوع کنید بهتلف و المختلف ، چاپ محمد زینهم محمد عزب ، قاهره 1414/ 1994؛ گوتهلف برگشترسر، اصول نقد النصوص و نشر الکتب ، گردآوری محمد حمدی بکری ، ] بیروت [ 1969؛ حسین بروجردی ، تجرید اسانیدالکافی ، چاپ مهدی صادقی ، مشهد 1409؛ محمدتقی تستری ، الاخبارالدخیلة ، چاپ علی اکبر غفاری ، تهران 1390؛ همو، قاموس الرجال ، قم 1410ـ ؛ همو، مستدرک الاخبار الدخیلة ، چاپ علی اکبر غفاری ، تهران ?] 1396 [ ؛ همو، ملحق مستدرک الاخبار الدخیلة ، چاپ علی اکبر غفاری ، تهران 1359 ش ؛ عمروبن بحر جاحظ ، البیان و التبیین ، چاپ عبدالسلام محمد هارون ، بیروت 1410؛ همو، کتاب الحیوان ، چاپ عبدالسلام محمد هارون ، مصر ?] 1385ـ1389/

1965ـ1969 [ ، چاپ افست بیروت 1388/ 1969؛ اسماعیل بن حماد جوهری ، الصحاح : تاج اللغة و صحاح العربیة ، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت ] بی تا. [ ، چاپ افست تهران 1368 ش ؛ محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری ، کتاب معرفة علوم الحدیث ، چاپ سیدمعظم حسین ، حیدرآباد دکن 1937، چاپ افست مدینه 1397/ 1977؛ حرّعاملی ؛ حمزة بن حسن حمزة اصفهانی ، کتاب التنبیه علی حدوث التصحیف ، چاپ محمداسعد طلس ، دمشق 1388/ 1968؛ احمدبن علی خطیب بغدادی ، تاریخ بغداد ، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1417 الف ؛ همو، الجامع لاخلاق الراوی و آداب السامع ، چاپ محمد عجاج خطیب ، بیروت 1417 ب ؛ همو، الکفایة فی علم الروایة ، چاپ احمد عمرهاشم ، بیروت 1406/ 1986؛ روح اللّه خمینی ، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ، بدائع الدرر فی قاعدة نفی الضرر ، ] تهران [ 1414؛ خوئی ؛ حسن بن عبدالرحمان رامهرمزی ، المحدث الفاصل بین الراوی و الواعی ، چاپ محمد عجاج خطیب ، بیروت 1420/ 2000؛ عبدالکریم بن محمد سمعانی ، ادب الاملاء و الاستملاء ، چاپ احمد محمد عبدالرحمان محمد محمود، جده 1414؛ ایمن فرجوع کنید بهاد سید، الکتاب العربی المخطوط و علم المخطوطات ، قاهره 1418؛ علی سیستانی ، قاعدة لاضرر و لاضرار ، بیروت 1414/ 1994؛ عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی ، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی ، چاپ نظر محمد فاریابی ، ریاض 1417؛ همو، المزهر فی علوم اللغة و انواعها ، چاپ محمداحمد جادمولی ، علی محمد بجاوی ، و محمد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره ] بی تا. [ ؛ محمدجواد شبیری ، «احسن الفوائد فی احوال المساعد»، تراثنا ، سال 14، ش 1ـ2 (محرم و جمادی الا´خره 1419 الف )؛ همو، «ارتباط رجال شیخ و رجال برقی »، در مجموعه آثار سومین کنگرة جهانی حضرت رضا علیه السلام ، ج 2، مشهد 1370 ش ؛ همو، «تحقیقی در روز وفات پیامبر صلی اللّه علیه وآله وسلم »، تحقیقات اسلامی ، سال 4، ش 1ـ2 (1368 ش )؛ همو، «تصحیح و راهکارهای آن »، آینة پژوهش ، سال 11، ش 1 (فروردین ـ اردیبهشت 1379)؛ همو، «درنگی در واژة و تنقبّت ، در زیارت عاشورا»، علوم حدیث ، سال 6، ش 3 (پاییز 1380)؛ همو، «الغدیر فی حدیث العترة الطاهرة »، تراثنا ، سال 5، ش 4 (شوال ـ ذیحجّه 1410)؛ همو، «الکاتب النعمانی و کتابه الغیبة »، علوم الحدیث ، سال 2، ش 3 (محرّم ـ جمادی الا´خره 1419 ب )؛ همو، «نوادر احمدبن محمدبن عیسی یا کتاب حسین بن سعید؟»، آینة پژوهش ، سال 8 ، ش 4 (مهر ـ آبان 1376)؛ موسی شبیری زنجانی ، «ابوالعباس نجاشی و عصر وی 2»، نور علم ، ش 12 (آبان 1364)؛ همو، کتاب نکاح ، ج 4، تقریرات دروس 1378ـ1379 ش (منتشر نشده )؛ زین الدین بن علی شهیدثانی ، الرعایة فی علم الدرایة ، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال ، قم 1408؛ محمدبن حسن صفّار قمی ، بصائر الدرجات ، چاپ محمود ریسمانچی صادقی ، تبریز 1381؛ خلیل بن ایبک صفدی ، تصحیح التصحیف و تحریر التحریف ، چاپ دسوقی ابراهیم شرقاوی ، قاهره 1407/ 1987؛ محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائی یزدی ، العروة الوثقی ، قم 1417ـ1420؛ محمود محمد طنّاحی ، مدخل الی تاریخ نشر التراث العربی ، مع محاضرة عن التصحیف و التحریف ، قاهره 1405/ 1984؛ محمدبن حسن طوسی ، تهذیب الاحکام ، چاپ حسن موسوی خرسان ، بیروت 1401/ 1981؛ همان ، چاپ علی اکبر غفاری ، تهران 1376 ش ؛ همو، رجال الطوسی ، چاپ جواد قیومی اصفهانی ، قم 1415؛ حسن بن عبداللّه عسکری ، اخبار المصحفین ، چاپ صبحی بدری سامرائی ، بیروت 1406/ 1986؛ همو، تصحیفات المحدّثین ، چاپ احمد عبدالشافی ، بیروت 1408/ 1988؛ همو، شرح مایقع فیه التصحیف و التحریف ، چاپ عبدالعزیز احمد، مصر 1383؛ عبداللّه بن عبدالرحیم عسیلان ، تحقیق المخطوطات بین الواقع و النهج الامثل ، ریاض 1415؛ خلیل بن احمد فراهیدی ، کتاب العین ، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی ، قم 1405؛ عبدالهادی فضلی ، اصول تحقیق التراث ، بیروت 1416؛ علی بن سلطان محمد قاری ، شرح شرح النخبة فی مصطلحات اهل الاثر ، چاپ محمد نزار تمیم و هیثم نزار تمیم ، بیروت ?] 1415 [ ؛ عیاض بن موسی قاضی عیاض ، الالماع الی معرفة اصول الروایة و تقیید السماع ، چاپ احمد صقر، قاهره 1977؛ محمد قزوینی ، یادداشتهای قزوینی ، چاپ ایرج افشار، تهران 1363 ش ؛ قلقشندی ؛ عنایة اللّه قهپائی ، مجمع الرجال ، چاپ ضیاءالدین علامه اصفهانی ، اصفهان 1384ـ1387، چاپ افست قم ] بی تا. [ ؛ محمدبن عبداللّه قیسی دمشقی ، توضیح المشتبه ، ج 1، چاپ محمد نعیم عرقسوسی ، بیروت 1407/ 1986؛ کلینی ؛ عبداللّه مامقانی ، مقباس الهدایة فی علم الدرایة ، چاپ محمدرضا مامقانی ، قم 1411ـ1413؛ محمدرضا مامقانی ، مستدرکات مقباس الهدایة فی علم الدرایة ، در عبداللّه مامقانی ، همان منبع ، ج 5 ـ6، قم 1413؛ نجیب مایل هروی ، نقد و تصحیح متون : مراحل نسخه شناسی و شیوه های تصحیح نسخه های خطی فارسی ، مشهد 1369 ش ؛ احمدبن حسین مُتنبّی ، دیوان ، بیروت 1414؛ مجلسی ؛ محمدبن محمد مرتضی زبیدی ، تاج العروس من جواهرالقاموس ، چاپ علی شیری ، بیروت 1414/1994؛ محمدباقربن محمد میرداماد، الرواشح السماویة فی شرح الاحادیث الامامیة ، چاپ سنگی تهران 1311، چاپ افست قم 1405؛ احمدبن علی نجاشی ، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی ، چاپ موسی شبیری زنجانی ، قم 1407؛ احمدبن عمر نظامی ، چهار مقاله ، چاپ محمد قزوینی و محمد معین ، تهران 1333 ش ؛ عبدالسلام محمد هارون ، تحقیق النصوص و نشرها ، قاهره 1414؛ همو، قطوف ادبیة : دراسات نقدیة فی التراث العربی حول تحقیق التراث ، باب 1: «حول تجربتی فی احیاء التراث »، قاهره 1409/ 1988؛ یاقوت حموی ، معجم الادباء ، بیروت 1400/1980.

پانویس

  1. (جوهری ، ذیل «صحف »؛ ابن منظور؛ مرتضی زَبیدی ، ذیل «حرف » و «صحف »)
  2. ( رجوع کنید به طَنّاحی ، ص 287؛ فضلی ، ص 180؛ محمدرضا مامقانی ، ج 5، ص 223)
  3. (برای آگاهی از شَکل رجوع کنید به قاری ، ص 489؛ قس فضلی ، همانجا)
  4. ( رجوع کنید به محمدرضا مامقانی ، همانجا، به نقل از استرآبادی )
  5. (طنّاحی ، همانجا؛قس میرداماد، ص 132؛ عبداللّه مامقانی ، ج 1، ص 243)،
  6. (فَراهیدی ، ج 3، ص 120، ذیل «صحف »؛ نیزرجوع کنید به حمزة اصفهانی ، ص 26ـ27؛ مُتَنَبّی ، ص 481؛ عسکری ، 1408، ص 1، 8، 77، 88، 105، 116؛ همو، 1383، ص 1، 210، 464، 467؛ سمعانی ، ج 2، ص 591؛ عبداللّه مامقانی ، ج 1، ص 237؛ هارون ، 1414، ص 64؛ برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به ادامة مقاله )
  7. (برای نمونه رجوع کنید به سیوطی ، المزهر ، ج 2، ص 381)
  8. (قس میرداماد، ص 136)
  9. ( رجوع کنید به فراهیدی ؛ ابن منظور؛ مرتضی زبیدی ، ذیل «صحف »)
  10. (مایل هروی ، ص 79ـ80، 202ـ 205؛ برای نمونه هایی از تحریف با انگیزة مذهبی رجوع کنید به همان ، یادداشتها، ص 430، ش 25؛ ابوالحسنی ، ص 465 به بعد، 643 به بعد)
  11. ( رجوع کنید به ابن خلدون ، ج 1: مقدمه ، ص 533؛ بروجردی ، ج 1، مقدمه ، ص 2؛ قزوینی ، ج 10، ص 3ـ4)
  12. (برگشترسر ، ص 17؛ هارون ، 1409، ص 14)
  13. (حمزة اصفهانی ، ص 27، 37؛ خطیب بغدادی ، 1406، ص 284؛ قلقشندی ، ج 3، ص 19ـ20، 58 به بعد؛ مایل هروی ، ص 80؛ طنّاحی ، ص 299)
  14. (هارون ، 1409، همانجا)
  15. (ابن قتیبه ، ص 191؛ صَفَدی ، ص 345)
  16. ( رجوع کنید به هارون ، 1409، ص 15)
  17. ( رجوع کنید به خوئی ، ج 1، ص 258، ج 13، ص 49؛ برای نمونة دیگر رجوع کنید به تُستَری ، 1396، ص 262ـ263)
  18. (ابن انباری ، همانجا؛ مایل هروی ، ص 81؛ هارون ، 1414، ص 76)
  19. (برای نمونه رجوع کنید به ابن بابویه ، 1392، ج 1، ص 189ـ191؛ حمزة اصفهانی ، ص 40).
  20. ( رجوع کنید به شبیری زنجانی ، 1364 ش ، ص 17ـ 18)
  21. (طنّاحی ، ص 301، 307، 309، 311؛ فضلی ، ص 180؛ مایل هروی ، ص 74)
  22. (برای نمونه رجوع کنید به ابن سعد، ج 3، ص 11؛ صفّار قمی ، ص 517؛ کلینی ، ج 4، ص 167؛ قس مجلسی ، ج 40، ص 143؛ میرداماد، ص 145)
  23. (اَزْدی ، ص 8؛ خطیب بغدادی ، 1417 ب ، ج 1، ص 417؛ ابن صلاح ، ص 163؛ ابن دقیق عید، ص 285)
  24. (مایل هروی ، ص 134 به بعد)
  25. ( رجوع کنید به حاکم نیشابوری ، ص 146ـ151؛ ابن صلاح ، ص 256؛ سیوطی ، تدریب الراوی ، ج 2، ص 648ـ650؛ شهیدثانی ، ص 109ـ111؛ عبداللّه مامقانی ، ج 1، ص 237ـ241)
  26. (قاضی عیاض ، ص 160؛ نیز رجوع کنید به ادامة مقاله ).
  27. ( رجوع کنید به میرداماد، ص 132؛ بروجردی ، ج 1، مقدمه ، ص 2)
  28. (ابن خلّکان ، ج 4، ص 284؛ برگشترسر، ص 23)
  29. (برای نمونه رجوع کنید به شبیری زنجانی ، کتاب نکاح ، ج 4، درس 132، ص 6؛ خویی ، ج 11، ص 196ـ209؛ برای نمونة دیگر رجوع کنید به طوسی ، تهذیب ، چاپ موسوی خرسان ، ج 5، ص 61، حدیث 2؛ قس همان ، چاپ غفاری ، ج 5، ص 74، حدیث 2)
  30. ( رجوع کنید به شهیدثانی ، ج 3، ص 193)
  31. ( رجوع کنید به طوسی ، 1415، ص 133، ش 55؛ قهپایی ، ج 2، ص 83؛ شبیری زنجانی ، کتاب نکاح ، ج 4، درس 131، ص 11)
  32. (شبیری زنجانی ، کتاب نکاح ، ج 4، درس 132، ص 10ـ14؛ برای نمونه رجوع کنید به حرّعاملی ، ج 9، ص 113)
  33. (شبیری زنجانی ، کتاب نکاح ، همانجا)
  34. ( رجوع کنید به ابن صلاح ، ص 86؛ ابن دقیق عید، ص 223؛ ابن حجر عسقلانی ، 1414 ب ، ص 347)
  35. ( رجوع کنید به نظامی ، ص 27ـ 28)
  36. (ابن شهیدثانی ، ج 1، ص 24؛ برای نمونه رجوع کنید به طوسی ، 1401، ج 5، ص 47، حدیث 7؛ قس کلینی ، ج 4، ص 318، حدیث 4)
  37. (بروجردی ، همانجا؛ نیز برای نمونه رجوع کنید به حرّعاملی ، ج 17، ص 243، حدیث 2؛ قس کلینی ، ج 5، ص 258، حدیث 3)
  38. (برای نمونه رجوع کنید به حرّعاملی ، ج 9، ص 507، حدیث 1؛ قس کلینی ، ج 1، ص 547، حدیث 22)
  39. ( رجوع کنید به شبیری ، 1419 الف ، ص 201ـ206)
  40. ( رجوع کنید به طباطبائی یزدی ، ج 3، ص 245 و حاشیة حکیم )
  41. ( رجوع کنید به شبیری ، 1370 ش ، ص 199ـ204)
  42. (ابن بابویه ، 1391، ص 83؛ همو، 1396، ص 20)
  43. ( رجوع کنید به 1410، ج 2، ص 18؛ حمزة اصفهانی ، ص 91؛ قس طنّاحی ، ص 294ـ296)
  44. ( رجوع کنید به جاحظ ، 1388، ج 1، ص 79)
  45. (برای نمونه رجوع کنید به نجاشی ، ص 440؛ قهپایی ، ج 3، ص 157، به نقل از ابن غضایری ؛ قس تستری ، 1390، ص 10)
  46. (طنّاحی ، ص 285ـ286؛ برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به تحریف ، بخش اول )
  47. ( رجوع کنید به حمزة اصفهانی ، ص 1ـ13؛ عسکری ، 1383، ص 18ـ26؛ همو، 1408، ص 7؛ همو، 1406، ص 35)
  48. ( رجوع کنید به حمزة اصفهانی ، ص 160ـ 185؛ صفدی ، ص 21ـ44؛ طنّاحی ، ص 297ـ 298؛ نیز رجوع کنید به تجنیس )
  49. ( رجوع کنید به حمزة اصفهانی ، ص 10ـ12، 15؛ عسکری ، 1383، ص 41ـ47؛ همو، 1408، ص 18).
  50. ( رجوع کنید به حمزة اصفهانی ، ص 27ـ 28؛ عسکری ، 1383، ص 13؛ رامهرمزی ، ص 608؛ خطیب بغدادی ، ب ، ج 1، ص 416؛ سمعانی ، ج 2، ص 591؛ قلقشندی ، ج 3، ص 149ـ167؛ سید، ص 52 ـ 54)
  51. (قاضی عیاض ، ص 157؛ ابن صلاح ، ص 162ـ164).
  52. (ابن صلاح ، ص 194ـ 195؛ سیوطی ، تدریب الراوی ، ج 1، ص 541ـ542)
  53. (سمعانی ، ج 2، ص 579 ـ 585؛ ابن صلاح ، ص 164؛ قاری ، ص 799)
  54. ( رجوع کنید به رامهرمزی ، ص 544؛ خطیب بغدادی ، 1406، ص 273ـ276؛ قاضی عیاض ، ص 158؛ سمعانی ، ج 1، ص 363؛ ابن صلاح ، ص 168؛ ابن کثیر، ص 388)
  55. (بویژه رجوع کنید به قاضی عیاض ، ص 162ـ182)
  56. ( رجوع کنید به رامهرمزی ، ص 524 ـ527؛ خطیب بغدادی ، 1417 ب ، ج 2، ص 5 به بعد؛ همو، 1406، ص 216ـ 229؛ قاضی عیاض ، ص 183ـ 188؛ ابن صلاح ، ص 196ـ197)
  57. (قزوینی ، ج 10، ص 4ـ 5؛ مایل هروی ، ص 38؛ نیز رجوع کنید به ابن صلاح ، ص 186)
  58. ( رجوع کنید به مجلسی ، ج 1، ص 3ـ4، 26 به بعد)
  59. ( رجوع کنید به شبیری ، 1380 ش ، ص 30ـ51
  60. (برای نمونه رجوع کنید به برگشترسر، ص 26ـ32؛ فضلی ، ص 127ـ 128؛ شبیری ، 1379 ش ، ص 42ـ43)
  61. (برای نمونه رجوع کنید به کلینی ، ج 4، ص 481، حدیث 5؛ طوسی ، 1401، ج 5، ص 190، حدیث 11؛ قس همان ، ج 5، ص 262، حدیث 5)
  62. (ابن شهیدثانی ، ج 1، ص 11)
  63. (تستری ، 1390، ص 1، 11، 17؛ همو، 1396، ص 1ـ2، 26؛ همو، 1359 ش ، ص 2ـ3، 5)
  64. (برای نمونه رجوع کنید به شبیری ، 1410، ص 53 ـ56؛ همو، 1368 ش ، ص 11ـ14)
  65. (هارون ، 1414، ص 46؛ مایل هروی ، ص 226 به بعد، 270 به بعد؛ شبیری ، 1379 ش ، ص 38ـ41)
  66. (هارون ، 1414، ص 37؛ شبیری ، 1379ش ، ص 41؛ نیز رجوع کنید به مایل هروی ، ص 181ـ 200)
  67. (شبیری ، 1379 ش ، ص 41ـ42)
  68. ( رجوع کنید به شبیری ، 1419 ب ، ص 189ـ 208)
  69. (برای نمونه رجوع کنید به شبیری ، 1376 ش ، ص 23ـ24)
  70. ( رجوع کنید به شبیری زنجانی ، کتاب نکاح ، ج 4، دروس ش 130ـ133؛ برای آگاهی از دیگر قاعده ها رجوع کنید به تستری ، 1410، ج 1، مقدمه ، ص 65ـ66؛ برای نمونه رجوع کنید به نجاشی ، ص 58؛ تستری ، 1410، ج 3، ص 255).
  71. درج پانوشت
  72. (یاقوت حموی ، ج 6، ص 69)
  73. (آقابزرگ طهرانی ، ج 4، ص 195)
  74. (صفدی ، مقدمة رمضان عبدالتواب ، ص 5)
  75. ( رجوع کنید به قیسی دمشقی ، ج 1، مقدمة عرقسوسی ، ص 17ـ49)
  76. رجوع کنید به خطیب بغدادی ، 1417 الف ، ج 1، مقدمة عطا، ص 18).
  77. ( رجوع کنید به عسیلان ، ص 319ـ322)

منابع