احمد بن ابی زاهر قمی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۵۴ توسط بهرامی (بحث | مشارکت‌ها) (اضافه کردن رده)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



منبع: ستارگان حرم، جلد 9

نویسنده: ابوالحسن ربانی سبزواری

سرآغاز

هنگامی ‌‌که برگ‌های زرین و درخشان تاریخ شیعه را ورق می‌‌زنیم این نکته بدست می‌‌آید که بعضی از قبیله‌ها و خاندان‌ها، در روند تکاملی و رو به رشد اسلام ناب نقش فاخر و برجسته‌ای داشتند.

یکی از این خاندان‌ها، خاندان اشعری‌های قم است که برجسته‌ترین تلاش‌های فرهنگی همانند تألیف و جمع‌آوری اخبار و روایات امامان شیعه و حفظ و نشر آن‌ها، از سوی آنان صورت گرفته است.

گروه زیادی از محدثان شیعه از این خاندان‌اند در این نوشتار کوشش بر این است که با یکی دیگر از چهره‌های فرهیخته این سلسه ارزشمند و ارزش‌مدار آشنا شویم و آن را دستمایه‌ای قرار دهیم در راه روشن آنان و مبارزه با تهاجم فرهنگی بیگانگان.

احمد بن ابی‌زاهر

در نیمه اول سده سوم هجری، در شهر قم، در خاندان اشعری، کودکی چشم به جهان گشود که نام احمد را برایش برگزیدند؛ کنیه‌اش را ابوجعفر، وی به اشعری انتساب یافت و چون در قم به دنیا آمده و در آنجا دوران رشد خویش را سپری کرده بود، قمی ‌‌هم نامیده می‌‌شد.[۱]

نام پدرش موسی بود که به ابوزاهر مشهور بود؛ اما از این که ایشان نیز در زمره محدثان شیعه هست یا خیر، اطلاع قابل اعتمادی در دست نیست.[۲]

طلوع

همان گونه که در آغاز این نوشتار گفته شد تاریخ دقیق تولد این محدث بزرگوار را نمی‌‌توان تعیین کرد؛ ولی با توجه به شواهدی که بعد از این خواهیم آورد، شاید بتوان حدس زد که تولد این بزرگوار در نیمه اول سده سوم هجری بوده است.

از منظر دانشوران

از بررسی گزارش‌های محققان دانش تراجم بدست می‌‌آید که احمد بن ابی‌زاهر موقعیت ممتازی داشته است.

نجاشی، تراجم‌نویس برجسته شیعه، درباره او چنین می‌‌نگارد: «ابوجعفر اشعری قمی ‌‌شخصیت برجسته و ممتاز در قم بود؛ البته حدیث او از پاکیزگی بایسته‌ای برخوردار نبود. محمد بن یحیی قمی، از نزدیکترین یاران و شاگردان وی بود».[۳]

شیخ طوسی در این قلمرو چنین می‌‌گوید: «احمد بن ابی زاهر اشعری قمی، شخصیت مهمی ‌‌در قم بود؛ ولی احادیث او آن چنان که بایسته و شایسته است، پاکیزه نبود».[۴]

این سخنان پایه گفتار تمام محققان دانش تراجم است از جمله: علامه حلی، ابن داود، ابوعلی حائری، عبدالله ممقانی، آیت الله خوئی و دیگران. جان سخن در این نکته است که جمله: «و حدیثه لیس بذلک النقی» حامل چه معنا و مدلولی می‌‌تواند باشد؟ آیا این جمله نوعی مذمت و قدح احمد بن ابی زاهر قمی ‌‌است؟ گرچه بعضی از این جمله نوعی مذمت را درباره این محدث برداشت کرده‌اند؛[۵] اما آن گونه که بیشتر دانشوران برجسته تراجم گفته‌اند، این جمله حکایتگر مذمت او نیست. بدین مناسبت سخن جمعی از آنان را در این جا می‌‌آوریم. سید محسن امین از صاحب کتاب اکلیل المنهج نقل می‌‌کند که معنای صریح تعبیر: «شخصیت بزرگی در قم بود»، اثبات وثاقت و وجاهت این محدث قمی ‌‌است.

همانند ترجمان حسن بن علی وشاء، که درباره او گفته‌اند: «از وجوه طائفه است» و همه دانشمندان از این جمله، مکانت و موقعیت ویژه وی در میان دانشمندان محدث شیعی را برداشت کرده‌اند. ایشان سپس سخن وحید بهبهانی را حکایت می‌‌کند که گفته است: جمله «حدیثه لیس بذلک النقی» از اسباب مذمت و قدح و سلب اعتماد از احمد نیست، و تضادی با عدالت و وثاقت او ندارد؛ بلکه معنای کلام این است که اخباری که او ناقل آن‌ها است، در آن رتبه بالای پاکی و پاکیزگی قرار ندارد.[۶]

سپس خود این محقق عالی مقام می‌‌گوید: «شاید مراد این باشد که در نقل روایات و اخبار، تا حدودی اهل تسامح و تساهل بوده، و گویا از بعضی از راویان و محدثانی که ضعیف بودند روایت می‌‌کرده است».[۷]

شاگرد برجسته وحید بهبهانی، ابوعلی حائری در کتاب معروف خود می‌‌گوید: «وجاهت و شکوه‌مندی او در قم از بهترین ستایش‌ها است. و جمله حدیث او آن چنان پاکیزه نیست، مقصود آن است که در مرتبه عالی از پاکیزگی نیست. همین که محمد بن یحیی قمی‌‌ با آن جلالت و منزلت از شاگردان ویژه و خصوصی احمد بن زاهر باشد، برای ما بر آنچه گفتیم رهنمونی کافی است».[۸]

علامه ممقانی در این زمینه می‌‌نویسد: «بی‌شک احمد بن ابی زاهر روایتگری توانا و برجسته و صاحب نام بود. او در قم، او در حوزه حدیث موقعیت ویژه‌ای داشت مخصوصاً با توجه به این که دانشمندان قم در نقل حدیث از افراد، بسیار دقت می‌‌ورزیدند. حتی شخصیت برجسته و معروفی همانند احمد بن محمد خالد برقی را به اتهام این که از راویان ضعیف نقل حدیث می‌‌کند، از قم بیرون کردند؛ اما درباره احمد بن ابی زاهر چنین رفتاری ثبت نشده است؛ بلکه از او اخذ روایت هم می‌‌کردند. به ویژه آن که محمد بن یحیی عطار قمی ‌‌هم از شاگردان خاص او بود و این نهایت وثاقت و وجاهت و حال نکوی او را می‌‌رساند».[۹]

حضرت آیت الله خوئی در این باره چنین می‌‌نگارد: «این که او در قم شخصیتی برجسته شده بود، از این جهت بود که یک محدث فرزانه بود.» بنابراین جمله آخر را باید به این معنی توجیه کرد که در میان اخبار و روایات او، اخباری وجود دارد که بوی غلوّ و افراطی‌گری در مذهب را می‌‌دهد؛ البته این سخن، با وثاقت و منزلت والای این محدث منافاتی ندارد.[۱۰]

از یاران معصوم علیهم‌السلام

گرچه در روزگاری که این محدث می‌‌زیسته است، هم عصر با حیات دو تن از امامان شیعه یعنی: حضرت امام هادی و حضرت امام حسن عسکری علیهم‌السلام بوده است؛ اما گویا او از فیض و شرف درک حضور آنان محروم مانده است. بر این اساس شیخ طوسی او را در شمار محدثانی آورده که با واسطه از امامان معصوم روایت نقل می‌‌کنند.[۱۱] تتبع در روایات وی نیز همین نتیجه را به ما ارائه می‌‌دهد.

استادان

احمد بن ابی زاهر قمی ‌‌که جانش با محبت و ولای امامان شیعه علیهم‌السلام و عشق به خاندان رسالت آمیخته در راه بدست آوردن و شنیدن روایات ائمه دین، سعی بلیغی کرد و در این روند به توفیقات والائی هم نائل شد. او برای فراگیری سخنان گهربار امامان معصوم علیهم‌السلام نزد جمعی از روایتگران برجسته و صاحب نام شیعه حضور یافت و از ذخیره دانش آنان بهره برد. در اینجا به نام جمعی از استادان روایتی او اشاره می‌‌کنیم.

1- حسن بن علی خشاب:[۱۲] در شأن او گفته‌اند: یکی از بزرگان و شخصیت‌های مشهور شیعه بود، در دانش حدیث مرتبه بلندی داشت و آثار مکتوب فراوانی از خود به یادگار گذاشت.[۱۳] شیخ طوسی می‌‌گوید: «نویسنده‌ای صاحب کتاب است و محمد بن حسن صفار از او روایت می‌‌کند».[۱۴]

2- جعفر بن محمد الکوفی:[۱۵] نوشته‌اند که او در زمره محدثان شیعه است؛ اما از امامان به طور مستقیم و بلاواسطه روایت نمی‌‌کند.[۱۶]

3- علی بن اسماعیل:[۱۷] درباره وی گفته‌اند: محدثی نامدار و مورد اطمینان بوده و به «سدی» معروف است.[۱۸]

4- محمد بن حمار:[۱۹] می‌‌گویند روایتگری فرزانه، باوجاهت و مورد اطمینان است.[۲۰]

5- محمد بن حسین ابی الخطاب: معروف به «زیات»:[۲۱] این استاد حدیث شیعه، قطعاً از برجسته‌ترین روایتگران آثار و اخبار اهل بیت علیهم‌السلام است تمامی ‌‌تراجم‌نویسان از او به خوبی و نیکی یاد کرده‌اند.

نجاشی می‌‌گوید: «وی از بزرگان شیعه و دارای منزلت و مقامی ‌‌عالی بود. او روایات زیادی نقل کرده و نامدار و موثق است. او برجسته بوده و تصانیف نیکویی دارد. آنچه را او روایت می‌‌کند، مورد اطمینان است. وی در سال 262 ق از دنیا رفت».[۲۲]

6- سعد بن سعد اشعری قمی:[۲۳] این شخصیت فرزانه نیز یکی از روایتگران نام‌آور و مشهور شیعه است. وی در خاندان جلیل القدر اشعری پا به عرصه هستی نهاد. او از حضرت امام رضا و حضرت امام جواد علیهم‌السلام روایت می‌‌کند.[۲۴]

شاگردان

احمد بن ابی زاهر بعد از فراگیری روایات ائمه اطهار علیهم‌السلام از محضر استادان خویش، خود بر کرسی استادی قرار گرفت. وی آنچه را اندوخته بود، برای دیگران بازگو می‌‌کرد. بنابراین جمعی از نخبگان عالمان شیعه از محضرش کسب فیض کردند و در گلستان این خادم ولایت پرورش یافتند. در این جا مناسب است با چهره‌های شاگردان برجسته‌اش آشنا شویم:

1- محمد بن یحیی عطار قمی، نوشته‌اند یکی از مبرزترین و نزدیکترین شاگردان احمد بن ابی زاهر بوده است. لذا بیشتر روایات این محدث جلیل، از ناحیه همین شاگرد برجسته‌اش انتشار یافته و به نسل‌های آینده رسیده است.[۲۵]

درباره این شاگرد عالی مقام نوشته‌اند: «محمد بن یحیی عطار، ابوجعفر قمی ‌‌یکی از دانشوران بزرگ شیعه در روزگار خود بود. روایتگری موثق، برجسته و کثیرالروایه».[۲۶]

2- احمد بن ادریس قمی:[۲۷] نجاشی در معرفی سیمای او می‌‌گوید: «او یکی از فقیهان و محدثان عالی رتبه شیعه است. روایات فراوانی را نقل کرده و روایاتش صحیح و قابل اعتماد است. آن بزرگوار در سال 304 ق هنگامی‌‌ که از سفر حج برمی‌‌گشت در راه کوفه بدرود حیات گفت».[۲۸]

3- سهل بن زیاد آدمی:[۲۹] گرچه نظر بزرگان تراجم و فقه نسبت به او متفاوت است؛ اما از مجموع بررسی‌ها بدست می‌‌آید که او یکی از محدثان سترگ شیعه است، و نام شریف او در سراسر کتب چهارگانه شیعه می‌‌درخشد. اخبار فراوانی از او نقل شده است. طبعاً این همه نقل روایت از او نشانه رتبه و موقعیت ویژه او در نزد دانشوران شیعی است.[۳۰]

پیوند با ولایت

با توجه و دقت در روایاتی که این بزرگوار روایت می‌‌کند، می‌‌فهمیم که او نیز مانند سایر محدثان خاندان اشعری، پیوند ولائی عمیقی با امامان شیعه علیهم‌السلام داشته است ولایتی که به فرموده ائمه علیهم‌السلام کلید همه معارف دینی است. در مکتب شیعه سنگ زیربنای ساختارهای اندیشه و باورهای دینی، پیروی بی‌قید و شرط از امامان معصوم علیهم‌السلام است. تمام آنچه از این محدث بزرگوار به یادگار مانده و به دست ما رسیده است، در راستای معرفی ولایت و مقامات ائمه معصومین علیهم‌السلام است، زندگی این مرد الهی خود یک الگوی رفتاری است که می‌‌تواند اسوه زندگی همه پیروان اهل بیت علیهم‌السلام در طی قرن‌ها و اعصار بعدی قرار گیرد: بدین بیان که پیوسته بر پیوند خویش با ائمه و نائبان آنان عمق و غنای بیشتری بخشند.[۳۱]

میراث مکتوب

ابن ابی زاهر قمی‌‌ در راستای نشر حدیث و انتقال اخبار و روایات، دست به قلم برد و با تألیف کتاب‌های متعدد، نام خویش را در تاریخ حدیث شیعه جاودانه کرد.

نجاشی و شیخ می‌‌گویند: «احمد بن ابی زاهر کتاب‌هائی تألیف کرده که برخی از آن‌ها عبارت است: کتاب البداء؛ النوادر؛ صفة المرسل والانبیاء والصالحین؛ الزکاة؛ احادیث الشمس والقمر؛ الجمعه والعیدان؛ الجبر والتفویض؛ کتاب ما یفعل الناس حین یفقدون الامام».[۳۲]

رحلت

احمد بن ابی‌زاهر قمی‌‌ که جان در گرو محبت و عشق به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و خاندان پاک او داشت، با همین اعتقاد و باور درست زیست.

او ظاهراً در سال 262 ق که استادش از دنیا رفت در قید حیات بوده است؛ اما این که بعد از این تاریخ تا چه تاریخی زنده بوده است، مشخص نمی‌‌باشد. شاید بتوان حدس زد که با توجه به تاریخ رحلت استادش محمد بن الحسین ابی الخطاب در سال 262 ق و رحلت شاگردش احمد بن ادریس قمی‌‌ در سال 302 ق، جان عرشی او نیز در نیمه دوم سده سوم هجری از قالب فرشی به ملکوت اعلی پر کشیده باشد.

گزیده‌ای از روایات او علم امامان علیهم‌السلام

وی با واسطه از مفضل روایت می‌‌کند که او می‌‌گوید: «روزی امام صادق علیه‌السلام مرا با کنیه‌ام صدا زد، در حالی که هیچ‌گاه مرا با کنیه خطاب نمی‌‌کرد. ایشان به من فرمود: ای ابا عبداللّه - کنیه مفضل - برای ما اهل بیت علیهم‌السلام در شب‌های جمعه سرور و خوشحالی است. به امام عرض کردم: خداوند خوشحالی شما را افزون کند؛ چیست آن خوشحالی؟ فرمود: هر شب جمعه روح رسول اکرم صلی الله علیه و آله و ارواح همه امامان در عرش الهی با هم جمع می‌‌شود و روح ما به بدن ما برنمی‌‌گردد؛ مگر به دانش افزونتر و اگر دانش از طرف حق تعالی به ما سرازیر نشود، علوم ما تمام می‌‌شود».[۳۳]

امامان خزینه‌های علم حق تعالی

با واسطه نقل می‌‌کند از عبدالرحمن بن کثیر که می‌‌گوید: «از امام جعفرصادق علیه‌السلام شنیدم که می‌‌فرمود: ما - امامان - متولیان امر خدا و خزائن علم حق و جایگاه وحی الهی هستیم».[۳۴]

دانش عظیم امامان

با واسطه روایت می‌‌کند که امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «خداوند در قرآن می‌‌فرماید: آن کس که او را بهره‌ای از علم کتاب بود گفت: من تخت بلقیس را از یمن می‌‌آورم، قبل از این که چشم تو بر روی هم قرار گیرد. در این هنگام حضرت انگشتان دست خویش را باز کرد و به سینه مبارک گذاشت و فرمود: عندنا واللّه علم الکتاب کله؛ به خدا قسم علم تمام آن کتاب در نزد ما امامان است».[۳۵]

ایمان راستین

با واسطه از حضرت صادق علیه‌السلام نقل می‌‌کند که آن حضرت در ذیل قرائت سخن خداوند در قرآن «الذین آمنوا ولم یلبسوا ایمانهم بظلم» فرمودند: «منظور آن‌هائی است که ایمان به آنچه حضرت محمد صلی الله علیه و آله آورد از ولایت، آورده‌اند و آن‌ها آن ولایت و محبت را با ولایت فلان و فلان نیامیزند؛ و هر کس این کار را انجام دهد او ایمانش را به ستم پوشانیده است».[۳۶]

غسل زیارت

با واسطه روایت می‌‌کند از عیص بن القاسم که می‌‌گوید: «به امام صادق علیه‌السلام عرضه داشتم آیا هر کس امام حسین علیه‌السلام را زیارت کند باید ابتدا غسل کند؟ فرمودند: نه».[۳۷]

تساوی امامان علیهم‌السلام

با واسطه از امام جعفرصادق علیه‌السلام روایت می‌‌کند که آن بزرگوار فرمودند: «خداوند متعال در سوره طور آیه 21 می‌‌فرماید: «آن کسانی که ایمان آوردند و نسل‌های آنان در اعتقاد و باور پیرو آنانند، ما ذریه و نسل آنان را به آن‌ها می‌‌پیوندیم و از کردار آن‌ها چیزی نمی‌‌کاهیم». حضرت فرمودند: «الذین آمنو» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمومنین علیه‌السلام را دربردارد، و ذریه در آیه، امامان معصومند که ما ایشان را به آن‌ها ملحق می‌‌کنیم و از آن حجت الهی که حضرت محمد صلی الله علیه و آله برای حضرت علی علیه‌السلام آورد نخواهیم کاست. حجت‌های خدا همه یکی هستند و در وجوب پیروی از آنان، همه برابرند».[۳۸]

پانویس

  1. نجاشی، چاپ جامعه مدرسین، ص 88، و طبع داوری، ص 46؛ رجال، طوسی، ص 453؛ فهرست، شیخ طوسی، ص 69؛ مجمع الرجال، قهپائی، ج 1، ص 91، طبع پیروز قم؛ الجامع فی الرجال، ج 1، ص 91؛ قاموس الرجال، ج 1، ص 384؛ رجال ابوعلی، ج 1، ص 225، طبع مؤسسة آل البیت؛ اعیان الشیعه، ج 3، ص 189؛ الذریعه، ج 12، ص 40؛ معجم الرجال، ج 2، ص 28؛ نقدالرجال، ص 17؛ رجال الروات، ج 1، ص 40؛ خلاصه، علامه، ص 203؛ تنقیح المقال، ج 1، ص 49.
  2. رجال، نجاشی، ص 88، و منابع مذکور در پانویس شماره (1).
  3. رجال، نجاشی، ص 88، چاپ جامعه مدرسین، ص 46، طبع داوری.
  4. فهرست، شیخ طوسی، ص 20.
  5. تنقیح المقال، ج 1، ص 49، به نقل از محقق بحرانی.
  6. اعیان الشیعه، ج 3، ص 189.
  7. همان.
  8. نهج المقال، ج 1، ص 229، طبع مؤسسه آل البیت.
  9. تنقیح المقال، ج 1، ص 49.
  10. معجم رجال الحدیث، ج 2، ص 29.
  11. رجال، شیخ طوسی، ص 453.
  12. اصول کافی، ج 1، ص 192.
  13. نجاشی، ص 31، چاپ داوری قم.
  14. فهرست، ص 49.
  15. اصول کافی، ج 1، ص 254، حدیث 2.
  16. تنقیح المقال، ج 1، ص 225.
  17. اصول کافی، ج 1، ص 265.
  18. رجال کشی، ج 2، ص 860.
  19. الجامع فی الرجال، ج 1، ص 94.
  20. نجاشی، ص 263؛ خلاصه، علامه، ص 160.
  21. کامل الزیارات، ص 188، ج 3؛ معجم الرجال، ج 2، ص 28.
  22. رجال، نجاشی، ص 91.
  23. الجامع فی الرجال، ج 1، ص 91.
  24. رجال، نجاشی، ص 127.
  25. اصول کافی، ج 1، ص 226 و 275 و 229؛ و چند مورد دیگر و رجال نجاشی، ص 46.
  26. رجال، نجاشی، ص 250؛ خلاصه، علامه، ص 157.
  27. الجامع فی الرجال، ج 1، ص 92؛ اعیان الشیعه، ج 3، ص 189.
  28. نجاشی، ص 67.
  29. الجامع فی الرجال، ج 1، ص 92.
  30. تنقیح المقال، ج 2، ص 75.
  31. اصول کافی، ج 1، ص 254 و 192 و 413.
  32. رجال، نجاشی، ص 64؛ و فهرست، شیخ، ص 25.
  33. اصول کافی، ج 1، ص 254، حدیث 2.
  34. اصول کافی، ج 1، ص 192، ح 1: «نخن ولاة امرالله و خزنة علم الله و عیبة وحی الله».
  35. اصول کافی، ج 1، ص 229، ح 5.
  36. اصول کافی، ج 1، ص 413، ح 3.
  37. کامل الزیارات، باب 76، ح 3، ص 188.
  38. اصول کافی، ج 1، ص 275.