سوره انفال
<<اعراف | انفال | توبه>> | ||||||||||||||||||||||||
|
سوره انفال هشتمین سوره قرآن كریم و دارای 75 آیه است.
محتویات
نزول
سوره انفال به اتفاق همه مفسران مدنى است،[۱] مگر 7 آیه كه ابن عباس آنها را مدنى نمىداند. این سوره هشتمین سوره در ترتیب مصحف است كه بین دو سوره اعراف و سوره توبه قرار گرفته است و هشتاد و هشتمین سوره در ترتیب نزول است كه پس از سوره بقره و پیش از سوره آل عمران نازل شده است[۲] و با فرض نزول 86 سوره در مكه[۳] این سوره، دومین سورهاى است كه در مدینه نازل شده است.[۴]
با این حال آراى دیگر آن را اولین،[۵] سومین، چهارمین و پنجمین سوره مدنى معرفى كرده است؛[۶] ولى با توجه به آیات 217 ـ 218 سوره بقره كه اولین سوره مدنى و ناظر به سریه عبدالله بن جحش و مربوط به زمانى قبل از جنگ بدر[۷] و این كه نزول سوره انفال پس از جنگ بدر بوده، نظر نخست ترجیح دارد.[۸]
البته به سبب تنوع و گستردگى موضوعات در سوره بقره احتمال نزول بخشهایى از آن به دنبال سوره انفال قوى به نظر مىرسد زیرا سوره بقره به یكباره نازل نشده است ولى وقتى گفته مىشود: سورهاى پس از سوره دیگر نازل شده است مقصود اوایل سورههاست.[۹]
برخى، آیات 30 ـ 36 این سوره را مكى دانستهاند،[۱۰] شاید به این دلیل كه آن آیات از رخدادهاى مكه گزارش داده است؛ اما این نظر پذیرفته نیست زیرا افزون بر وجود روایت صحیح دال بر مدنى بودن این آیات، آیات فراوانى از این دست وجود دارد كه در مدینه نازل شده؛ اما ناظر به حوادث پیش از هجرت در مكه است مانند آیه 26 همین سوره كه از ایام ضعف مسلمانان در مكه سخن گفته است،[۱۱] افزون بر این این نظر با انسجام و هماهنگى موجود میان آیات این سوره ناسازگار است.[۱۲] ادعاى مكى بودن آیه 64 نیز به سبب وحدت سیاق و روایاتِ مخالف، پذیرفتنى نیست.[۱۳]
زمان نزول این سوره 19 ماه پس از هجرت و بعد از جنگ بدر بوده و در مصحفهاى رایج كه آیاتش به سبك كوفى تنظیم شده[۱۴] داراى 75 آیه[۱۵] و 1243 كلمه است. [۱۶]
قاریان شام با وقف كردن بر «ثُمَ یغلبون» در آیه 36 و «مفعولا» در آیه 42 آن دو را آیهاى مستقل شمرده، شمار آیات این سوره را 77 دانستهاند. بصریها نیز هر چند مانند شامیها دو مورد یاد شده را آیهاى مستقل شمردهاند؛ ولى با یك آیه قرار دادن آیات 62 ـ 63 شمار آیات سوره را 76 دانستهاند. حجازیها فقط در آیه 42 با كوفیها مخالفت كردهاند و با وقف كردن بر «مَفعُولا» در آیه 42 آن را آیهاى مستقل دانسته، در نتیجه شمار آیات سوره را به 76 رساندهاند.[۱۷]
این سوره از زمان پیامبر صلى الله علیه و آله و صحابه به انفال شهرت داشته است زیرا در نخستین آیه آن این واژه دو بار تكرار و درباره آن سخن گفته شده است.[۱۸]این سوره «بدر» نیز نامیده شده، چون درباره جنگ بدر نازل شده است.[۱۹] در برخى نقلها از آن به «سورةالجهاد» یاد شده است زیرا پس از نزول این سوره پیامبر تلاوت آن را در جنگها براى تقویت روحیه رزمندگان سنت قرار داد. این رویه در زمان خلفا نیز ادامه داشته است.[۲۰]
روایات درباره این كه سوره انفال و سوره توبه هر یك سورهاى مستقل یا سوره توبه متمم سوره انفال است، اختلاف دارد.[۲۱] فاصله نشدن بسم اللّه بین این دو سوره سبب شده است تا برخى آن دو را یك سوره بدانند[۲۲] به هر روى این دو سوره «قرینتین» خوانده شده[۲۳] و در تقسیمبندى سورهها هفتمین عضو مجموعه «السبع الطوال» به شمار آمده است، هر چند بنا به نظر برخى این دو سوره از این مجموعه خارج و سوره یونس هفتمین عضو این مجموعه است.[۲۴]
درباره پیوند این سوره با سوره پیشین (سوره اعراف) گفتهاند: چون خداوند در سوره اعراف داستانهاى انبیاء علیهمالسلام را بیان كرد و در پایان آن از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله یاد كرد. سوره انفال را با یاد آن حضرت شروع كرد و سپس در ادامه آن به ماجراهایى كه بین آن حضرت و قومش واقع شده است، پرداخت.[۲۵]
بسیارى معتقدند آیه 65 این سوره با آیه پس از آن نسخ شده است،[۲۶] حتى برخى ادعاى اجماع بر نسخ آن كردهاند[۲۷] زیرا در آیه اول خداوند فرمان مىدهد كه هر مسلمان باید در جهاد در برابر 10 كافر پایدارى كند ولى در آیه دوم این نسبت به دو برابر تقلیل یافته است؛ ولى جمعى نسخ را نپذیرفته و هر دو حكم را ثابت مىدانند و مىگویند: این دو حكم مربوط به دو گروه مختلف با شرایط متفاوت است؛ حكم نخست براى زمانى است كه غالب افراد مسلمان خود ساخته و قوى الایمان باشند و حكم دوم مربوط به زمانى است كه وضعیت مسلمانان از جهت قوت ایمان چنین نباشد،[۲۸] افزون بر این برخى آیات 1، 33، 39، 61 و 72 این سوره را نیز منسوخ دانستهاند[۲۹] لیكن صحت این ادعاها قویاً مورد تردید است.[۳۰]
آیات نامدار
آیه اول به نام سوره انفال، 41 به خمس، 61 به سَلْم، 62 به نَصْر، 65 ـ 66 به عدد مقاتلین و 72 به توارث بالایمان نامگذارى شده است. (=> آیات نامدار)
سبب نزول
این سوره درباره جنگ بدر و حل مشكلاتى كه در این باره براى مسلمانان پیش آمده بود، نازل شده است.[۳۱]
فضاى نزول
سوره انفال در سال دوم هجرى و پس از پیروزى مسلمانان در جنگ بدر نازل شد[۳۲] و در آن ضمن اشاره به رخداد جنگ بدر و حوادثى كه به وقوع این پیروزى سرنوشتساز انجامید از امدادهاى غیبى خداوند یاد مىكند.
غرض و محتواى سوره
سیاق سوره انفال نشان مىدهد كه غرض اصلى سوره بیان شرایط بهرهمندى مؤمنان از امدادهاى غیبى و نصرت الهى است كه مهمترین شرط آن، اطاعت از خدا و رسول است و در كنار آن به نتایج این اطاعت و پیامدهاى سرپیچى از فرمان خداوند اشاره مىكند.
آیات نخست سوره انفال (1ـ4) به بیان حكم خداوند درباره «انفال» و وظایف مؤمنان و ویژگیهاى آنان اختصاص دارد و به آنان یادآور مىشود كه (با این پیروزى) از مسیر تقوا و توحید و اطاعت پیامبر صلى الله علیه و آله خارج نشوند و با یكدیگر سازش كنند.
آنگاه براى مؤمنان صفاتى همچون هراس از عظمت الهى، افزایش ایمان بر اثر استماع آیات خدا،[۳۳] توكل، برپا داشتن نماز و انفاق از مال را ذكر مىكند؛ صفاتى كه همگى در آماده كردن نفس براى تقوا، اصلاح ذات البین و اطاعت از خدا و رسولش مؤثر است.
نظم آیات سوره از آیه 5 تا انتهاى آن چنین است كه ابتدا در هر فرازى برخى از امدادهاى غیبى الهى را بیان مىكند و سپس بر بخشى از وظایف مؤمنان كه لازمه استمرار نصرت و یارى الهى است تأكید مىكند یا به فرجام شوم كافران و منافقان و خصلتهایى كه موجب عذاب و دورى آنان از رحمت و نصرت الهى شده است، اشاره مىكند.
آیات 5-8 به نخستین نمونه از امدادهاى غیبى، یعنى خارج شدن پیامبر صلى الله علیه و آله به امر الهى از مدینه و آماده شدن ایشان براى جنگ با كفار قریش، اشاره مىكند. این اقدام در حالى صورت گرفت كه بسیارى از مؤمنان از ترس مرگ و احساس ناتوانى در برابر لشكریان دشمن از چنین اقدامى بیمناك و علاقمند بودند كه یا اصلاً درگیرى صورت نگیرد یا دست كم به جاى جنگ با لشكریان قریش به كاروان تجارتى آنها یورش برند؛ اما خداوند زمینهاى فراهم كرد تا جنگ بدر كه نقطه عطفى در پیروزیهاى بعدى مسلمانان به شمار مىرفت صورت گیرد و با پیروزى آنان حق تقویت و ریشه كافران قطع شود.
آیات 9ـ14 به دومین و سومین امداد الهى در جنگ بدر مىپردازد. به گزارش این آیات دومین امداد غیبى و یارى الهى زمانى نمایان شد كه به سبب كثرت نفرات دشمن و فزونى تجهیزات آنان عرصه بر مؤمنان تنگ شده بود و پیامبر صلى الله علیه و آله و یارانش از خداوند تقاضاى كمك مىكردند و در این هنگام خداوند 1000 فرشته را به كمك مؤمنان فرستاد. با نزول فرشتگان آرامش و اطمینان به اردوگاه مسلمانان بازگشت و رعب و وحشت سراپاى كافران را فراگرفت. این آرامش چنان بود كه خواب مؤمنان را فراگرفت و به آنان قدرت و توان مجددى بخشید.
سومین امداد الهى باران رحمت الهى بود كه به صورت غیرمنتظره بارید و موجب شد كه مسلمانان كه به آب دسترسى نداشتند، سیراب شوند و امكان غسل و وضو براى آنان فراهم شود و ثبات قدم یابند.
در آیات 15ـ29 از مؤمنان مىخواهد وقتى با گروه فراوانى از دشمنان مواجه مىشوند به آنان پشت نكنند، مگر براى تهاجم مجدد یا پیوستن به گروهى از مجاهدان، از خدا و پیامبرش اطاعت كرده و از اوامر و نواهى او روى برنگردانند و به سخنان او گوش دهند به معارف توحیدى كه باعث حیات فردى و اجتماعى انسانهاست توجه كرده، دعوت خدا و رسولش را اجابت كنند و بدانند كه دور شدن از عبودیت خدا فتنههاى بسیارى را در جامعه اسلامى دامن مىزند، به خدا و رسولش خیانت نكنند و مبادا به بهانه حفظ اموال و فرزندانشان دست از حمایت دین بردارند و تقوا پیشه كنند تا خداوند نیز قدرت تشخیص حق از باطل را به آنان عنایت كند.
آیات 30 ـ 40 به ترسیم چهارمین تابلو از امدادهاى غیبى الهى و نصرت او به مؤمنان مىپردازد و چهره واقعى مخالفان پیامبر را كه همه توان و امكانات خود را براى جلوگیرى از رشد دعوت پیامبر صلى الله علیه و آله بكار گرفتند، افشا مىكند. آنان نقشه مىكشیدند تا پیامبر را به زندان افكنند یا بكشند یا از مكه اخراج كنند؛ ولى هیچ یك از توطئههاى آنان كارساز نشد و نتوانستند به اهداف خود دست یابند. ادامه آیات دلایل شكست و ناكامى آنها را بر اثر امورى همچون حقستیزى به سخره گرفتن اعمال عبادى، جلوگیرى از گرویدن مردم به آیین توحیدى و هزینه كردن در این راه مىداند و به آنان یادآور مىشود كه یا از مخالفت دست بردارند یا خود را براى نابودى و شكست آماده كنند.
در آیات 41 ـ 44 حكم خداوند را درباره غنایم جنگى با تفصیل بیشترى یادآورى و اعلام مىكند كه 51 از غنایم را باید در راه خدا و رسولش و نیازمندان (یتیمان، مسكینان، در راهماندگان) هزینه كنید و بدین وسیله ایمان خود را به خدا و تعالیم پیامبر صلى الله علیه و آله نشان دهید تا خداوند نیز لطف خود را شامل حال شما گرداند، آنگاه سه نمونه دیگر از امدادهاى الهى را كه به بركت پایبندى مؤمنان به اصل توحید و اطاعت از رسول خدا فراهم آمده است، یادآور مىشود تا آنان را به اجراى این حكم الهى نیز تشویق كند.
پنجمین، ششمین و هفتمین امداد غیبى كه در این سوره از آن یاد شده است به مقدمات جنگ بدر مربوط مىشود و مىفرماید: اگر شما با محاسبات عادى خود مىخواستید عمل كنید قطعاً از جنگ خوددارى مىكردید زیرا بیشتر مسلمانان تحت تأثیر موقعیت ضعیف و كمبود نفرات خود و امكانات و نفرات گسترده دشمن قرار داشتند؛ اما خداوند حوادثى را پیش آورد كه برترى ظاهرى آنها در نظر مؤمنان اندك جلوه كند و هر دو گروه بر انجام جنگ مصمم شوند تا كارى كه مىبایست انجام گیرد، تحقق بخشد و در پرتو این پیروزى غیرمنتظره و معجزهآسا حق از باطل شناخته شود.
نخستین حادثه این بود كه كاروان تجارى مكه توانست با تغییر مسیر از دست مسلمانان بگریزد و چون كافران در موقعیت برترى قرار داشتند، مسلمانان نیز از این تصمیم استقبال مىكردند؛ اما برخلاف تصمیم اولیه هر دو گروه، موقعیت براى وقوع درگیرى نظامى فراهم شد. براى جلوگیرى از سستى مسلمانان و ایجاد اختلاف میان آنان نیز خداوند لشكر كافران را در دیدگان مسلمانان اندك و ناچیز جلوه داد و پیش از آن نیز لشكریان دشمن را در خواب به پیامبر صلى الله علیه و آله، اندك و ناتوان نشان داد و مژده فتح و پیروزى به مسلمین داد. بدین وسیله همه چیز براى آغاز جنگ آماده شد تا به یارى خداوند، مسلمانان به پیروزى بىنظیرى دست یابند.
آیات 45 ـ 55 بخشى دیگر از وظایف مسلمانان را ذكر مىكند و از آنان مىخواهد تا اگر در برابر گروهى از دشمنان قرار گرفتند با یاد خدا در برابر آنان ثابت قدم و استوار باشند و در پرتو اطاعت از خدا و رسولش از نزاع و اختلاف بپرهیزند تا قدرت و عزت آنان از بین نرود.[۳۴]
رفتارهاى ناپسند و خودخواهانه كافران و منافقان را تكرار نكنند كه به سرنوشت آنها دچار مىشوند. آنان با غرور و سرمستى و به قصد خودنمایى به میدان جنگ آمده، خود را شكستناپذیر مىدانستند و به پیمانهاى خود پایبند نبودند و حقطلبان را تحقیر مىكردند؛ اما سرانجام با ذلت و عذاب جان داده به سرنوشت قوم فرعون دچار شدند. آرى خداوند نعمتى را كه بر قومى ارزانى داشت، تغییر نمىدهد، مگر آن كه خود با اعمال ناشایست آن را تغییر دهند و به مؤمنین توصیه مىكند كارى نكنید كه خداوند نعمت و یارى خود را از شما دریغ كند.
آیات بعدى (55 ـ 75) روش مقابله با دشمنان حیلهگر و پیمانشكن را در زمان جنگ و صلح به مسلمانان یادآور مىشود و به آنان مىگوید: با پیمانشكنان به سختى برخورد كنید و اگر به آنها دست یافتید آنان را تار و مار كنید و اگر از خیانت آنها بیم دارید، پیمان خود را با آنان لغو كنید. آمادگى نظامى خود را همواره در برابر دشمنان حفظ كنید و اسبهاى ورزیده و سایر امكانات مورد نیاز را فراهم آورید البته تا زمانى كه آنان به صلح و آرامش تمایل دارند شما نیز با آنها كارزار نكنید.
آنگاه از پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله مىخواهد تا مؤمنان را به جنگ با كافران تشویق كند و به آنان یادآور مىشود كه اگر ایمان و استقامت داشته باشند هر 100 نفر از آنها توانایى مقابله با 1000 نفر از كافران را خواهد داشت، گرچه هماكنون بر اثر ضعف ایمانى[۳۵] برخى مسلمانان هر 100 نفر از آنها تنها در برابر 200 نفر از كافران یاراى مقاومت دارد. سپس نمونهاى از نشانههاى دنیاطلبى و ضعف ایمان مسلمانان را كه بر اثر آن، توانایى مقابله آنان با كافران كاهش یافته ذكر مىكند.
در بحبوحه جنگ و قبل از آن كه شدت جنگ فرو نشیند برخى از مسلمانان به گرفتن اسیر اقدام كردند تا پس از پایان جنگ بتوانند در برابر آزاد ساختن آنها مبالغى از خویشاوندان اسیران دریافت كنند. بىتردید گرفتن اسیر در میدان جنگ قدرت تهاجمى مسلمانان را كاهش داده و شمارى از آنها به جاى نبرد باید به مراقبت از اسیران بپردازند، آن هم در شرایطى كه از ابتدا شمار مسلمانان از كافران كمتر بود و اگر قضاى الهى به یارى مسلمانان تعلق نگرفته بود چه بسا كافران به سبب همین اشتباه بر مسلمانان چیره شده، ضربه سختى به آنان مىزدند.
آیات پایانى سوره همچون آیات آغازین آن از مؤمنان مىخواهد یكدیگر را یارى دهند و به آنان محبت داشته باشند و در این رابطه تفاوتى میان مؤمنان مهاجر و غیرمهاجر نیست؛ اما رشته دوستى مؤمنان و كافران باید گسسته شود.(آیات 75 ـ 72)
فضیلت سوره
از پیامبر صلى الله علیه و آله روایت شده است كه هر كس سوره انفال را بخواند خداوند پاداش روزهدارِ نمازگزار به او عطا مىكند.[۳۶] از امام صادق علیهالسلام نیز نقل است كه هر كس سوره انفال و برائت را هر ماه تلاوت كند، نفاق در دل او داخل نشود و از شیعیان واقعى امیرمؤمنان علیهالسلام باشد[۳۷] و در روز قیامت همراه شیعیان آن حضرت از سفرههاى بهشت بهرهمند شود تا مردمان از حساب فارغ شوند.[۳۸]
پیوست
پانویس
- ↑ زادالمسیر، ج 3، ص 316؛ نهجالبیان، ج 2، ص 378؛ بصائرذوى التمییز، ج 1، ص 222.
- ↑ مجمع البیان، ج 10، ص 613؛ التمهید، ج 1، ص 137.
- ↑ الاتقان، ج 1، ص 20؛ التمهید، ج 1، ص 137.
- ↑ همان.
- ↑ روض الجنان، ج 9، ص 54.
- ↑ الاتقان، ج 1، ص 18ـ20؛ التحریر والتنویر، ج 9، ص 246؛ التفسیر الحدیث، ج 7، ص 7.
- ↑ اسبابالنزول، ص 61ـ62؛ مجمع البیان، ج 2، ص 551، 553.
- ↑ التفسیر الحدیث، ج 7، ص 8.
- ↑ فى ظلال القرآن، ج 3، ص 1429؛ التحریر والتنویر، ج 9، ص 246.
- ↑ تفسیر الجلالین، ص 180.
- ↑ فىظلال القرآن، ج 3، ص 1430؛ المكى والمدنى فىالقرآن، ج 2، ص 544ـ567.
- ↑ التفسیر الحدیث، ج 7، ص 7؛ المیزان، ج 9، ص 8.
- ↑ التمهید، ج 1، ص 228.
- ↑ تاریخ قرآن، ص 570.
- ↑ فى ظلال القرآن، ج 3، ص 1429؛ التحریر والتنویر، ج 9، ص 244.
- ↑ المعجم الاحصایى، ج 1، ص 301.
- ↑ البیان فى عد آى القرآن، ص 158؛ مجمعالبیان، ج 4، ص 794؛ بصائر ذوى التمییز، ج 1، ص 222.
- ↑ بصائرذوى التمییز، ج 1، ص 222؛ التحریر والتنویر، ج 9، ص 245.
- ↑ همان؛ الاتقان، ج 1، ص 119.
- ↑ تاریخ دمشق، ج 60، ص 145؛ تاریخ طبرى، ج 3، ص 199؛ تفسیر بقاعى، ج 3، ص 182.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج 1، ص 73؛ الدرالمنثور، ج 4، ص 120؛ المیزان، ج 9، ص 149 ـ 150.
- ↑ روح المعانى، مج 6، ج 10، ص 230.
- ↑ الدرالمنثور، ج 4، ص 120.
- ↑ التفسیر الكبیر، ج 15، ص 216؛ روح المعانى، مج 6، ج 10، ص 230ـ232.
- ↑ مجمع البیان، ج 4، ص 794؛ المنیر، ج 9، ص 236.
- ↑ جامع البیان، مج 6، ج 10، ص 50ـ54؛ فتح المنان، ص 311ـ315؛ النسخ فى القرآن، ج 2، ص 828.
- ↑ التبیان، ج 5، ص 154؛ روض الجنان، ج 9، ص 147.
- ↑ نمونه، ج 9، ص 239.
- ↑ قلائدالمرجان، ص 111ـ113؛ التمهید، ج 2، ص 352ـ355.
- ↑ الاتقان، ج 2، ص 45ـ52؛ البیان، ص 287، 352.
- ↑ التحریر والتنویر، ج 9، ص 244ـ245؛ الموسوعة القرآنیه، ج 3، ص 177؛ المیزان، ج 9، ص 8.
- ↑ المیزان، ج 9، ص 4.
- ↑ مجمع البیان، ج 4، ص 798ـ799.
- ↑ مجمع البیان، ج 4، ص 842؛ المیزان، ج 9، ص 94.
- ↑ مجمع البیان، ج 4، ص 856؛ المیزان، ج 9، ص 123.
- ↑ بصائر ذوى التمییز، ج 1، ص 226.
- ↑ ثواب الاعمال، ص 106، 237.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج 2، ص 73؛ مجمعالبیان، ج 4، ص 794.
منابع
- سید عبدالرسول حسینىزاده، محمد خامهگر؛ دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 5، صفحه 24-30.