تأویل قرآن

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


لفظ «تاویل قرآن» در قرآن مجید در سه آیه آمده است:

  1. آیه محکم و متشابه که سابقاً نقل شد: «فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ». [۱]
  2. آیه کریمه: «وَلَقَدْ جِئْنَاهُم بِكِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ × هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِن قَبْلُ قَدْ جَاءتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ».[۲] سوگند می خورم برای ایشان کتابی آوردیم که آن را روی علم تفصیل دادیم در حالی که هدایت و رحمت است برای جمعی که ایمان می آورند، اینان نگران نیستند مگر تاویل آن را روزی که تاویلش می آید (روز قیامت) کسانی که بیشتر آن را فراموش کرده بودند. می گویند - اعتراف می کنند - که فرستادگان خدای - در دنیا - بسوی ما بحق آمده بوده اند.
  3. آیه کریمه: «وَمَا كَانَ هَـذَا الْقُرْآنُ أَن يُفْتَرَى... × بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ»؛[۳] این قرآن افترا نبود... بلکه اینان تکذیب کردند چیزی را که به علمش احاطه نداشتند در حالی که هنوز تاویل آن برای آنان نیامده - برای ایشان مشهود نشده - به همین نحو کسانی که پیش از اینان بودند، تکذیب نمودند پس نگاه کن که سرانجام ستمکاران چگونه بود.

و به هر حال «تاویل» از کلمه «اول» به معنی رجوع است و مراد از «تاویل» آن چیزی است که آیه بسوی آن برمی گردد و مراد از تنزیل در مقابل تاویل معنی روشن و تحت اللفظ آیه می باشد.

یا- معنی تاویل پیش مفسرین و علماء در معنی تاویل اختلاف شدید دارند و باتتبع اقوال در تاویل ممکن است به بیشتر از ده قول برخورد ولی آنچه مشهورتر از همه اقوال می باشد دو قول است:

1- قول قدماء که تاویل را با تفسیر - محصل معنی کلام - مرادف می گرفتند و بنابراین همه آیات قرآنی تاویل دارند لکن به مقتضای آیه «و ما یعلم تاویله الا الله» تاویل متشابهات را بالخصوص کسی جز خدای نمی داند.

و ازین روی جمعی از قدماء گفته اند که آیات متشابهه قرآن همانند حروف مقطعه اوایل سور می باشد زیرا در قرآن مجید آیه ای که معنی محصل آن برای همه مردم مجهول باشد جز حروف مقطعه نامبرده وجود ندارد. ولی ما در فصل های گذشته بطلان این تشخیص را روشن ساختیم.

و به هر حال نظر به این که قرآن مجید علم به تاویل برخی از آیات را غیر از خدا سلب می کند و در قرآن مجید آیه ای که تاویل یعنی محصل معنی آن برای همه مجهول باشد نداریم و حروف مقطعه اوایل سور را نیز متشابه نمی شود شناخت، این قول پیش متاخرین باطل شناخته شده متروک شد.

2- قول متاخرین که «تاویل» معنی خلاف ظاهری است که از کلام قصد شود و بنابراین همه آیات قرآنی تاویل ندارند و تنها آیات متشابه است که دارای تاویل و معنی خلاف ظاهر دارند که جز خدا کسی را بر آنها احاطه نیست مانند آیاتی که تجسم و آمدن و نشستن و رضا و سخط و تاسف و سایر لوازم مادیت را به خدا نسبت می دهند و آیاتی که نسبت معصیت بفرستادگان خدا و پیغمبران معصوم می دهند.

این مذهب به اندازه ای عملا دائر شده که فعلا لفظ «تاویل» در معنی خلاف ظاهر یک حقیقت ثانیه گشته است و تاویل آیات قرآنی در مخاصمه های کلامی یعنی صرف کلام از ظاهرش و حمل آن برخلاف ظاهر به واسطه دلیل بنام تاویل روشی دائر گردیده با این که خود این روش خالی از تناقض نیست.[۴]

این قول نیز با این که شهرت بسزائی دارد درست نیست و به آیات قرآنی منطبق نمیشود، زیرا:

اولا- آیه سوره اعراف «هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ» و آیه سوره یونس «بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ» که در فصل گذشته نقل شدند ظاهرند در این که همه قرآن تاویل دارد نه تنها آیات متشابهه چنان که بنای این قول برآنست.

و ثانیا- لازمه این قول اینست که آیاتی در قرآن مجید وجود داشته باشد که مدلول حقیقی آنها مشتبه و برای مردم مجهول باشد و جز خدا کسی بر آنها واقف نباشد و چنین کلامی را که از رسانیدن معنی مراد گنگ باشد کلام بلیغ نمیشود شمرد تا چه رسد به کلامی که با بلاغت خود به جهان سخنوری تحدی و اعلام تفوق می نماید.

و ثالثا- بنابراین قول حجت قرآن تمام نمی شود زیرا به موجب احتجاج آیه کریمه «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثير» یکی از دلائل این که قرآن کلام بشر نیست. این است که در میان آیات آن (با اختلاف شدیدی که در ازمنه و شرائط و اوضاع و احوال مقارن نزول دارند) هیچگونه اختلاف معنی و مدلول نیست و هر اختلافی که به حسب بادی نظر جلوه کند با تدبر در آیات رفع می شود.

و اگر بنا شود کمیت معتنابهی از آیات بنام متشابهات با مسلمات قرآن که محکماتند اختلاف داشته باشد و رفع اختلاف به این نحو بشود که بگوئیم ظواهر آنها مراد نیست بلکه مراد یک معانی دیگری است که جز خدا کسی از آنها واقف نیست، این گونه ارتفاع اختلاف هرگز دلالت بر این که قرآن کلام بشر نیست، ندارد.

و همچنین اگر رفع اختلاف را به این نحو کنیم که هر آیه ای را که مضمون آن مخالف و مناقض محکمات و مسلمات قرآن است از ظاهر آن منصرف کرده (به اصطلاح این قول) با تاویل به معنی خلاف ظاهر حمل کنیم. زیرا به واسطه این نوع تاویل هر گونه تناقضی را حتی از کلام بشر نیز میشود، رفع نمود.

و رابعا- اصلا دلیلی بر این که مراد از تاویل در آیه محکم و متشابه معنی خلاف ظاهر است، وجود ندارد و در سایر آیات قرآنی که نام تاویل آورده شده چنین معنائی اراده نشده مثلاً در سه جا از قصه حضرت یوسف علیه السلام تعبیر خواب «تاویل» نامیده شده و بدیهی است که تعبیر خواب معنی خلاف ظاهر خواب نیست بلکه حقیقتی است خارجی عینی که در خواب بصورت مخصوصی دیده می شود چنان که [۵] یوسف علیه السلام به خاک افتادن پدر و مادر و برادران را در صورت سجده خورشید و ماه و ستارگان دیده بود و چنانکه ملک مصر قحطی هفت ساله مصر را در شکل هفت گاو لاغر که هفت گاو چاق و فربه را می خورند و هفت سنبل سبز و هفت سنبل خشک دیده بود و چنانکه مصاحبان زندان یوسف علیه السلام ساقی گری ملک و صلب را در هیئت فشردن خوشه انگور و سر گرفتن طبق نان و خوردن مرغان از آن نان دیده بودند.

و همچنین در قصه [۶] موسی و خضر از سوره کهف پس از آن که خضر کشتی را سوراخ می کند و پس از آن پسری را می کشد و پس از آن دیوار کجی را راست می کند و در هر مرحله موسی علیه السلام اعتراض می نماید. خضر به مقام جواب آمده حقیقت و منظور اصلی کارهائی را که به امر خدا انجام داده بود، بیان می کند و آن را تاویل می نامد و معلوم است حقیقت کار و منظور واقعی آن که به صورت کار ظهور کرده و به منزله روح کار است، تاویل نامیده شده نه معنی خلاف ظاهر آن.

و همچنین خدای متعال درباره وزن و کیل می فرماید: «وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً»؛[۷] وقتی که کیل می کنید، کیل را ایفاء کنید - مکیال را درست پر کنید - و با ترازوی درست وزن نمائید. این خوب است و از جهت تاویل بهتر می باشد) روشن است که مراد از تاویل کیل و وزن وضع اقتصادی خاصی است که در بازار داد و ستد در نقل و انتقال حوائج زندگی به وجود می آید و «تاویل» به این معنی خلاف ظاهر کیل و وزن نیست بلکه حقیقتی خارجی و روحی است که در کالبد کیل و وزن دمیده شده و با درستی و نادرستی آنها در آثار خود توانا و ناتوان می شود.

و همچنین در جای دیگر می فرماید: «فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً».[۸] پس اگر در چیزی نزاع داشتید آن را به خدا و رسول برگردانید... این خوب است و از جهت تاویل بهتر می باشد. پیدا است که مراد از «تاویل» رد منازعه به خدا و رسول همان پابرجا بودن وحدت جامعه و استوار بودن پیوند روحی در جامعه می باشد و این حقیقتی است خارجی نه معنی خلاف ظاهر رد نزاع.

و همچنین موارد دیگری که لفظ تاویل در قرآن مجید ذکر شده و جمعاً با آنچه ذشت شانزده مورد می باشد، در هیچکدام از آنها نمی شود تاویل را به معنی «مدلول خلاف ظاهر» گرفت بلکه به معنی دیگری است که (چنان که در فصل آینده روشن خواهد شد) به لفظ تاویل که در آیه محکم و متشابه وارد شده نیز انطباق دارد و با این حال موجبی برای این که لفظ تاویل را در آیه نامبرده به معنی «مدلول خلاف ظاهر» بگیریم نیست.

معنی تاویل در عرف قرآن چیست؟

آنچه از آیاتی که لفظ تاویل در آنها وارد است و برخی از آنها را در فصل های گذشته نقل نمودیم، بدست می آید، اینست که تاویل از قبیل معنی که مدلول لفظ باشد نیست چنانکه روشن است که در خواب هائی که در سوره یوسف نقل و تاویل شده هرگز لفظی که خواب را شرح می دهد به تاویل خواب دلالت لفظی - اگر چه خلاف ظاهر هم باشد - ندارد.

و همچنین در قصه های موسی و خضر لفظ قصه ها به تاویلی که خضر برای موسی کرده، دلالت ندارد و همچنین در آیه «وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقيم» این دو جمله دلالت لفظی بر وضع اقتصادی مخصوص که تاویل امر است ندارد.

و همچنین در آیه «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‌ شَيْ‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُول» دلالت لفظی بر تاویل خود که وحدت اسلامی است، ندارد و اگر در سایر آیات دقت کنیم امر از همین قرار می باشد.

بلکه در مورد خواب ها تاویل خواب حقیقتی است خارجی که در صورت خاصی برای بیننده خواب جلوه کرده، همچنین در قصه موسی و خضر تاویلی که خضر اظهار می کند حقیقتی است که کارهائی که انجام داده از آن سرچشمه می گیرد و خودکار به نحوی به تاویل خود متضمن است و در آیه ای که به درستی کیل و وزن امر می کند، تاویل آن یک حقیقت و مصلحتی است عمومی که این فرمان تکیه به آن دارد و به نحوی تحقق دهنده او است و در آیه رد نزاع به خدا و رسول نیز به همین قرار است.

بنابراین تاویل هر چیزی حقیقتی است که آن چیز از آن سرچشمه می گیرد و آن چیز به نحوی تحقق دهنده و حامل و نشانه اوست چنان که صاحب تاویل زنده تاویل است و ظهور تاویل با صاحب تاویل است.

این معنی در قرآن مجید نیز جاری است زیرا این کتاب مقدس از یک رشته حقائق و معنویات سرچشمه می گیرد که از قید ماده و جسمانیت آزاد و از مرحله حس و محسوس بالاتر و از قالب الفاظ و عبارات که محصول زندگی مادی ما است بسی وسیعتر می باشند.

این حقائق و معنویات به حسب حقیقت در قالب بیان لفظی نمی گنجد تنها کاری که از ساخت غیب شده اینست که با این الفاظ به جهان بشریت هشیاری داده شده که با ظواهر اعتقادات حقه و اعمال صالحه خودشان را مستعد درک سعادتی بکنند که جز این که با مشاهده و عیان درک کنند راهی ندارد و روز قیامت و ملاقات خدا است که این حقائق به طور کامل روشن و هویدا می شود چنان که دو آیه سوره اعراف و آیه سوره یونس بدین معنی دلالت داشتند.

خدای متعال برای اشاره به این معنی می فرماید: «والکتاب المبین انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم».[۹]

سوگند به کتاب مبین ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم تا شاید شما تعقل کنید و به درستی آن در حالی که پیش ما در ام الکتاب است ، بلند است. (دست فهم عادی به او نمی رسد) و محکم است. (نمی شود در او رخنه کرد).

انطباق آخر آیه به تاویل به آن معنی که ذکر شده واضح است و مخصوصاً از آن جهت که فرموده «لعلکم تعقلون» و نفرموده «لعلکم تعقلونه» (شاید آن را تعقل کنید) زیرا علم بتاویل چنان که آیه محکم و متشابه (و ما یعلم تاویله الا الله) حکم می کند اختصاص به خدا دارد و نیز به همین جهت وقتی که در آیه محکم و متشابه اهل انحراف را به واسطه پیروی متشابهات نکوهش می کند می فرماید با این پیروی فتنه می خواهند و تاویل آن را می جویند و نفرموده می یابند.

پس تاویل قرآن حقیقت یا حقائقی است که در ام الکتاب پیش خداست و از مختصات غیب می باشد.

و باز در جای دیگر نزدیک به همین مضمون میفرماید: «فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ × وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ × إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ × فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ × لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ × تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ»؛[۱۰] پس سوگند به موقعه ای ستارگان و به درستی که این سوگندی است که اگر بدانید بزرگ است، این قرآنی است محترم در کتابی که محفوظ و پنهان است. (ام الکتاب) کتابی است که جز پاک شدگان آن را مس نمی کنند تنزیل - فروفرستاده شده - است از پیش خدای جهانیان).

چنانکه پیداست آیات کریمه برای قرآن دو مقام اثبات می کند. مقام کتاب مکنون که از مس مس کننده ای مصون است و مقام تنزیل که برای مردم قابل فهم می باشد.

چیزی که از این آیات علاوه بر آیات گذشته استفاده می شود استثنای «الا المطهرون» است که به مقتضای آن کسانی می توانند بحقیقت و تاویل قرآن کریم برسند و این اثبات با نفیی که از آیه «و ما یعلم تاویله الا الله» در می آید منافات ندارد زیرا انضمام دو آیه به همدیگر نتیجه استقلال و تبعیت می دهد یعنی می رساند که خدای متعال در علم به این حقائق مستقل است و کسی جز او این حقائق را نخواهد دانست مگر باذن او و تعلیم او.

نظیر علم غیب که به موجب آیات بسیاری اختصاص به خدای متعال دارد و در آیه ای کسان پسندیده اش استثنا شده اند: {{متن قرآن|«عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا × إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ».[۱۱] و از مجموع کلام نتیجه گرفته شده که علم غیب به نحو استقلال اختصاص به خدا دارد و جز او کسی را نشاید مگر به اذن او.

آری مطهرون به دلالت این آیات به حقیقت قرآن مس می کنند و به انضمام آیه کریمه «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»[۱۲] که به موجب اخبار متواتره در حق اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله نازل شده است. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و خاندان رسالت علیهم السلام از پاک شدگان و به تاویل قرآن عالمند.

پانویس

  1. سوره آل عمران، آیه 7.
  2. سوره اعراف، آیه 52-53.
  3. سوره یونس، آیه 37-39.
  4. زیرا بیان معنی تاویل با اعتراف باین که جز خدا کسی معنی تاویل را نداند مناقض است ولی اینان به عنوان احتمال ذکر می کنند.
  5. خواب حضرت یوسف علیه السلام در آیه سوم سوره یوسف ذکر شده (وقتی که یوسف به پدر خود گفت: ای پدر من در خواب یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم در حالی که برای من سجده می کردند) و تاویل خواب در آیه صدم سوره از زبان یوسف علیه السلام نقل شده است. (یوسف پدر و مادر خود را - پس از آن که بعد از سالها مفارقت در مصر به دیدارش رسیدند - بالای تخت برد و پدر و مادر و برادران برابر او به خاک افتادند و گفت: ای پدر اینست تاویل خواب من). و خواب ملک مصر در آیه چهل و سوم سوره ذکر شده است (ملک گفت: من در خواب می بینم هفت گاو لاغر هفت گاو فربه را می خورند و هفت سنبل سبز و سنبل های دیگر خشک) و تاویل آن در آیه 47 و 49 از زبان یوسف علیه السلام نقل شده (یوسف گفت: هفت سال با کوشش تمام می کارید و هر چه درویدید در سنبلش نگهدارید مگر کمی از خوراکی تان را، پس از آن هفت سال سخت می آید که ذخیره پیشین شما را می خورند مگر کمی از آنچه نگه می دارید پس از آن سالی می آید که در آن باران برای مردم می آید) و خواب مصاحبان زندان یوسف هم در آیه سی و ششم سوره ذکر شده (با یوسف دو جوان - یا دو غلام شاه - داخل زندان شدند یکی - به یوسف - گفت: من در خواب دیدم که انگور می فشرم و دیگری گفت: من در خواب دیدم که بسر خود نانی گذاشته ام که پرندگان از آن می خوردند). و تاویل خوابشان از زبان یوسف علیه السلام در آیه چهل و یکم سوره ذکر شده (ای دو رفیق زندان یکی از شما ساقی ملک می شود و دیگری صلب شود و پرندگان از سرش می خورند).
  6. آیه 71-82، سوره کهف.
  7. سوره اسراء، آیه 35.
  8. سوره نساء، آیه 59.
  9. سوره زخرف، آیه 4.
  10. سوره واقعه، آیه 75-80.
  11. سوره جن، آیه 27.
  12. سوره احزاب، آیه 33.


منابع

علامه طباطبائی، قرآن در اسلام.