حج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


آهنگ خانه خدا كردن براى به جا آوردن مناسك ویژه در موسم خاص.[۱]

عنوان حج، بابى مستقل در فقه است كه از احكام آن در این باب به تفصیل سخن گفته‌اند.

حكم:

حج از اركان اسلام است و بر هر مكلفى در طول عمر با دارا بودن شرایط آن، یك بار واجب مى‌شود. به حج واجب به اصل شرع - و نه با نذر و مانند آن - از این جهت كه از اركان دین است (حَجة الاسلام) گویند.[۲]

وجوب حج فورى است؛ بدین معنا كه در نخستین سال استطاعت باید انجام گیرد و در صورت عدم امكان، در سال بعد به جا آورده مى‌شود و تأخیر آن از سال استطاعت بدون عذر، گناه كبیره است.[۳]

حج گاه با نذر، عهد، قسم، بطلان حج پیشین و اجیر شدن جهت نیابت، واجب‌ مى‌شود. بدون فراهم آمدن یكى از اسباب وجوب، گزاردن حج مستحب است؛ چنان كه تكرار آن در هر سال و نیز به حج بردن خانواده استحباب دارد.[۴]

چنانچه به جا آوردن حج پس از وجوب آن، نیازمند مقدماتى از قبیل سفر و فراهم كردن اسباب آن باشد، مبادرت به آن‌ها واجب است.[۵]

فضیلت حج:

حج از بزرگ‌ترین شعائر آیین مقدس اسلام و ارزشمندترین عمل موجب تقرب به خداى متعال است و در روایات، برتر از روزه و جهاد بلكه هر عبادتى جز نماز شمرده شده است.[۶]

در مناسك حج اسرار و فواید بى‌شمارى نهفته است. در روایتى از امام صادق علیه‌السلام آمده است: (حج‌گزار مهمان خدا است؛ اگر بخواهد به او عطا مى‌كند و اگر بخواهد اجابتش مى‌نماید و اگر حاجى شفاعت كسى را نزد او نماید، مى‌پذیرد و اگر از خواستن ساكت شود، خود آغاز به عطا مى‌كند).[۷]

در روایتى دیگر از آن حضرت آمده است: (آنگاه كه حاجیان در منىٰ استقرار مى‌یابند، منادى از جانب خدا ندا مى‌دهد: اگر خواستار خوشنودى من هستید، من راضى شدم).[۸]

شرایط وجوب:

عقل، بلوغ،[۹] حریت[۱۰] و استطاعت،[۱۱] شرایط وجوب حج‌اند. بنابراین، حج بر دیوانه، نابالغ، برده (بردگى) و غیرمستطیع واجب نیست؛ بلكه این افراد اگر هم حج بگزارند، كفایت از حجة الاسلام نمى‌كند.[۱۲] البته اگر كودك ممیز یا دیوانه در اثناى حج مستحبى بالغ و عاقل گردد و وقوف به مشعر را پس از بلوغ یا عقل درك كند، بنابر مشهور از حجة الإسلام كفایت مى‌كند. در این صورت در وجوب تجدید نیت احرام براى حجة الاسلام، اختلاف است.[۱۳]

بر كسى كه به اندازه گزاردن حج مال دارد، لیكن به همان اندازه هم بدهى حال دارد، حج واجب نمى‌شود.[۱۴] برخى گفته‌اند: تفاوتى بین حال و مدت‌دار بودن بدهى نیست و در هر دو صورت وجوب حج ساقط است.[۱۵]‌ قرض كردن براى حج واجب نیست.[۱۶]

اگر هزینه حج را به كسى بذل كنند، با فراهم آمدن دیگر شرایط حج بر او‌ واجب مى‌گردد.[۱۷] (حج بذلى)؛ لیكن بنابر قول برخى اگر هبه نمایند، قبول آن واجب نیست.[۱۸] در وجوب حج بر زن، همراه داشتن مَحرَم شرط نیست، مگر آن كه حج وى به جهت خوف متوقف بر آن باشد.[۱۹]

كسى كه پس از احرام و دخول در حرم بمیرد، ذمه‌اش از حج برى مى‌شود.[۲۰]

بر كسى كه پس از وجوب حج بر او آن را نگزارده، حج مستقر مى‌گردد و بر او واجب است آن را به جا آورد، هر چند شرایط وجوب از بین برود و چنانچه در حیاتش حج نگزارد، واجب است پس از مرگش از طرف او حج به جا آورند.

استقرار حج، بنابر مشهور با در اختیار داشتن زمان لازم براى انجام دادن اختیارى مناسك حج و فراهم بودن شرایط وجوب در آن مدت، تحقق مى‌یابد.[۲۱] هزینه حج مستقر از اصل تركه - و نه ثلث آن - برداشته مى‌شود.[۲۲] در این كه باید از طرف او حج بلدى به جا آورند یا حج میقاتى، اختلاف است. (حج بلدى)

شرایط صحت:

مسلمان بودن، مؤمن (دوازده امامى) بودن،[۲۳] مباشرت در اعمال و در خصوص زن، اذن شوهر در حج استحبابى،[۲۴] وقوع احرام در ماه‌هاى حج، شرایط صحت حج‌اند. در مراد از ماه‌هاى حج اقوال مختلف است. شوال، ذی القعده و ذی الحجه‌؛ شوال، ذی القعده و دهه نخست ذی الحجه؛ شوال، ذی القعده و نُه روز نخست ذی الحجه و شوال، ذی القعده و ذی الحجه تا طلوع فجر روز عید قربان از جمله این اقوال است. كسى كه مى‌خواهد حج تمتع به جا آورد، باید عمره آن را در ماه‌هاى حج انجام دهد و به جا آوردن عمره تمتع در غیر ماه‌هاى حج صحیح نیست؛ چنان كه احرام عمره تمتع و نیز احرام حج پس از دهم ذی الحجه صحیح نیست؛ حتى به قول كسانى كه تمامى ذی الحجه را از ماه‌هاى حج مى‌دانند.[۲۵]

حج هر چند بر كافر واجب است، لیكن از او در حال كفر صحیح نیست.[۲۶]

بر بطلان عبادات غیرمؤمن (ایمان) ادعاى اجماع شده است؛[۲۷] لیكن در صورتى كه مستبصر شود، بنابر مشهور‌ لازم نیست حجى را كه مطابق مذهب خود انجام داده، در صورت عدم اخلال به ركن آن، اعاده كند؛[۲۸] هر چند اعاده آن مستحب است.[۲۹](استبصار)

كسى كه حج بر او واجب شده، خود باید انجام دهد و به جا آوردن دیگرى از طرف او كفایت نمى‌كند.[۳۰]

حج واجب با نذر:

حج با نذر و مانند آن (عهد و قسم) واجب مى‌شود. عقل، بلوغ و حریت و در زوجه، اذن زوج از شرایط صحت نذر، عهد و قسم است. برده نیز با اجازه مولا مى‌تواند نذر كند. در این صورت، حج بر او واجب مى‌شود.[۳۱]

نیابت در حج:

نایب گرفتن در حج استحبابى، خواه براى مرده یا براى زنده مستحب است. نایب گرفتن در حج واجب براى مرده‌اى كه حج بر او استقرار یافته، بر ورثه واجب است و نیز بنابر مشهور براى زنده‌اى كه حج بر او استقرار یافته لیكن به دلیل بیمارى یا پیرى و مانند آن توانایى جسمى خود را براى همیشه از دست داده، واجب است؛ بلكه بنابر قول برخى در صورت استطاعت و عدم استقرار نیز به شرط متمكن بودن براى نایب گرفتن، حكم چنین است. در این كه وجوب نیابت اختصاص به حجة‌الاسلام دارد یا شامل حج واجب با نذر یا به سبب باطل شدن حج پیشین هم مى‌شود، اختلاف است.[۳۲](حج نیابتى)

اقسام:

حج بر سه قسم است: حج تمتع، حج قِران و حج افراد. حج تمتع وظیفه آفاقى است كه در فاصله شانزده یا دوازده فرسخى مكه - بنابر اختلاف اقوال در مسئله - یا دورتر سكونت دارد.[۳۳] حج قران و افراد وظیفه اهالى مكه و نیز كسانى است كه فاصله محل سكونت آنان تا مكه كمتر از مسافت یاد شده است.[۳۴]

مناسك حج:

اعمال و مناسك حج عبارتند از: احرام بستن، وقوف به عرفات، وقوف به مشعرالحرام، رفتن به منىٰ و به جا آوردن اعمال آن در روز عید قربان (رمى، قربانى و حلق یا تقصیر)، طواف زیارت و نماز طواف آن، سعى بین صفا و مروه، طواف نساء و نماز طواف آن، بیتوته در منىٰ در شب‌هاى یازدهم و دوازدهم و براى برخى سیزدهم و رمى جمرات سه‌گانه در روزهاى یاد شده.[۳۵]

قربانى در منىٰ در حج تمتع، واجب و در حج قِران و افراد مستحب است.[۳۶] تفصیل مناسك هر یك از اقسام حج در همان قسم آمده است.

مستحبات پس از اتمام مناسك:

بازگشت به مكه از منىٰ براى طواف وداع؛[۳۷] خواندن شش ركعت نماز در مسجد خیف در مدت اقامت در منىٰ؛[۳۸] فرود آمدن در وادى مُحَصَّب (ابطح) و به پشت دراز كشیدن، هنگام كوچ از منىٰ در روز سیزدهم ذی الحجه[۳۹] (تحصیب)؛ داخل شدن در كعبه بدون كفش، به ویژه براى كسى كه نخستین بار حج مى‌گزارد و غسل و دعاكردن هنگام دخول و نیز خواندن دو ركعت نماز بین دو ستون بر سنگ سرخ، همچنین چهار گوشه بیت در هر گوشه دو ركعت و سپس خواندن دعاى مأثور و استلام اركان كعبه، به ویژه ركن یمانى؛[۴۰] طواف كردن براى خویشان و همشهریان[۴۱] و سپس طواف وداع و استلام اركان و مستجار و دعاكردن به آنچه مى‌خواهد و آمدن نزد چاه زمزم و نوشیدن از آب آن و خواندن دعاى مأثور هنگام خارج شدن[۴۲] (آب زمزم)؛ به سجده افتادن و رو به قبله قرار گرفتن و دعاكردن قبل از ترك مسجدالحرام؛ خروج از مسجد از باب حناطین[۴۳]؛ عزم بازگشت به مكه براى حج در سال‌هاى بعد؛ بنابر تصریح برخى، حضور در محل ولادت رسول خدا صلى الله علیه و آله و نیز منزل حضرت خدیجه (مولد حضرت زهرا) علیهماالسلام و زیارت قبر ایشان در قبرستان حجون؛ رفتن به مسجد ارْقَم (خانه ارقم بن ابى ارقم كه رسول خدا صلى الله علیه و آله در آغاز دعوت مدتى در آن جا مخفى بود. بعدها در محل این خانه مسجدى ساختند كه به مسجد خیزران معروف بود. با توسعه مسجدالحرام، این محل هم اكنون ضمیمه مسجد شده است) و صعود به غار حِرا و غار ثور.[۴۴]

فوت شدن حج:

كسى كه حجش فوت شده با انجام دادن عمره مفرده از احرام خارج مى‌شود. در این كه در این صورت لازم است براى عمره نیت كند یا نیازى نیست، بلكه عمل او به صورت قهرى تبدیل به عمره مى‌شود، اختلاف است. در صورت واجب بودن حج بر چنین شخصى، سال دیگر باید آن را به جا آورد. در صورت مستحب بودن، به جا آوردن آن در آینده استحباب دارد.[۴۵]

كسى كه حجش فوت شده، مستحب است تا پایان ایام تشریق در منىٰ بماند و اعمال عمره مفرده را پس از این ایام انجام دهد.[۴۶]

پانویس

  1. جواهرالكلام، 17ج2، ص 20.
  2. همان، 220-223.
  3. همان، 223-225.
  4. همان، 216 و 228.
  5. مهذب الاحكام، 12ج1، ص 8.
  6. الكافى (كلینى) 4/ 253-254.
  7. همان، 255.
  8. همان، 262.
  9. جواهرالكلام، 17ج2، ص 29.
  10. همان، 241.
  11. همان، 248.
  12. همان، 229، 241، 248 و 275.
  13. همان، 229-234.
  14. همان، 258-259.
  15. منتهى المطلب، 10ج8، ص 0.
  16. جواهرالكلام، 17ج2، ص 60.
  17. همان، 261.
  18. همان، 268.
  19. همان، 330-331.
  20. همان، 295.
  21. همان، 298-301.
  22. همان، 314.
  23. همان، 306.
  24. همان، 332.
  25. همان، 18/ 12-13؛ الحدائق الناضرة 14/ 352-354.
  26. جواهرالكلام، 17ج3، ص 01.
  27. همان،‌ 15ج6، ص 3.
  28. همان، 17ج3، ص 04.
  29. همان،‌ 396.
  30. همان، 275.
  31. همان، 336-338.
  32. همان، 281-286؛ العروة الوثقىٰ 4/ 434-435.
  33. جواهرالكلام، 18/ 5-10.
  34. همان،‌ 44-47.
  35. همان، 136.
  36. همان، 19/ 114-115.
  37. همان،‌ 20ج5، ص 3.
  38. همان،‌ 54.
  39. همان، 57.
  40. همان،‌ 60-65.
  41. همان، 68.
  42. همان،‌ 65.
  43. همان، 66-67.
  44. همان، 69.
  45. همان،‌ 19/ 86-89.
  46. همان، 91.

منابع

جمعى از پژوهشگران زیر نظر سید محمود هاشمى شاهرودى، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام، جلد ‌3، ص 210.