شهيد سيد نورالله طباطبايى نژاد
شهید سید نورالله طباطبایى نژاد (۱۳۱۹-۱۳۶۰ ش) از اعضاى فعال دفتر مرکزى حزب جمهورى بود که به همراه شهید دکتر بهشتى، در حادثه هفتم تیر ۱۳۶۰ شمسی به شهادت رسید.
نام کامل | سيد نورالله طباطبايى نژاد |
زادروز | 1319 شمسی |
زادگاه | اردستان اصفهان |
وفات | 7 تیر 1360 شمسی |
مدفن | قبرستان شيخان قم |
اساتید | |
| |
| |
محتویات
ولادت و خاندان
سید نورالله طباطبایى نژاد در سال ۱۳۱۹ هـ.ش در خانواده روحانى و مبارز، دیده به جهان گشود. این غنچه نورسته از همان آغازین روزهاى حیات، تحت تربیت پدرى متدین و فاضل و پرورش مادرى پاکدامن، دانشدوست و علاقه مند به خاندان رسالت بالندگى یافت.
پدرش، حاج میرزا على آقا طباطبایى، خود از عالمان منطقه اردستان و زواره بود و به فعالیت هاى تبلیغى می پرداخت. او مردمان این نواحى را با معارف اسلامى، احکام شرعی و موازین دینى آشنا ساخت و مدتى را در شهر اردستان و نقاط یاد شده، به امامت جماعت و مواعظ بلیغ مشغول بود.
تحصیلات و استادان
سید نورالله آموزش قرآن و مقدمات علوم دینى را نخست نزد پدر فاضل و خوش نامش آموخت. پس از تحصیلات ابتدایى براى افزایش دانسته ها و آشنایى هر چه بیشتر با معارف قرآن و عترت به توصیه پدر، رهسپار شهر مقدس قم شد. در آنجا نزد مدرسان خبره و استادان برجسته با ادبیات عرب، فقه، اصول، حکمت، فلسفه و تفسیر قرآن آشنا شد. اخلاص این نوجوان به همراه صفاى خانواده موجب آن گردید که خداوند لطفش را شامل حال او کند و از استعدادى سرشار و ذوقى عالى و همتى وافر، بهره مندش سازد؛ در نتیجه دوره مقدمات و سطح را در مدتى کوتاه و با سرعت فراگرفت و از عهده کلیه امتحانات به خوبى برآمد.
پس از پشت سر نهادن این دوره ها به دوره خارج فقه و اصول راه یافت و این لیاقت را بدست آورد تا به محضر پرفیض حضرت آیت الله العظمى گلپایگانى راه یابد. وى با کوششى پى گیر، عزمى استوار و اراده اى خستگى ناپذیر، مراحل علمى را در چنین محفلى طى کرد و به کمالات علمى دست یافت.
شهید سید نورالله طباطبایى نژاد به محفل نورانى عالم ربانى، متفکر شهید و فیلسوف عالیقدر، آیت الله مرتضى مطهرى راه یافت. انس وى با این دانشمند به خون خفته، سرچشمه اى مهم در برنامه هاى درسى، پژوهشى و نیز تحولى شگرف در شیوه هاى تبلیغى، رفتارى و اخلاقى او به حساب مى آید. به برکت این ارتباط علمى، شهید طباطبایى نژاد در حراست از مرزهاى عقیدتى، حفاظت از حصن حصین اسلام، التقاط زدایى و زدودن خرافه ها از فرهنگ مردم، نقش ارزنده اى را ایفا کرد. آن شهید با مبانى فکرى و آراء فلسفى شهید مطهرى آشنا شد و در کنار فراگیرى فقه و اصول، آموختن مضامین فلسفى و حکمى را پى گرفت و در این بوستان از خرمن دانش آیت الله مطهرى خوشه ها چید.
فعالیتهای فرهنگی و سیاسی
بر کران قرآن:
شهید طباطبایى نژاد به موازات بیست سال تحصیل و تدریس و در اثناى این تلاش ها از کاوش و تتبع در منابع قرآنى غافل نشد. چه شب هاى زیادى که آنها را با بحث و تحقیق در آیات قرآنى احیا مى کرد! ویژگى ها، ضرورت ها و تقاضاهاى آن عصر، مسائلى را طرح مى نمود که نشان مى داد از پیدایش مسائل جدید و مفاهیم تازه در عرصه زندگى افراد، سرچشمه مى گیرد. شهید طباطبایى نژاد از آن دسته روحانیانى بود که این مسائل و تحولات را درک کرد و با احساس وظیفه فهمید، نمى توان در برابر این دگرگونى ها خاموش و بى تفاوت نشست و با بدگویى از زمانه، فقط بر اوضاع تأسف خورد یا در انزوا فرصتى طلایى را انتظار کشید.
او با هوشیارى کامل این خلاء فکرى و اجتماعى را دریافت و تصمیم گرفت آن را به شکلى صحیح پر کند و از چشمه اى حیاتبخش و جاویدان، جرعه هایى جانبخش در کام نسل تشنه و عطشان جامعه بریزد؛ لذا با وجود گرفتارى ها و اشتغالات بسیار و نیز اختناق سیاه در رژیم شاهى ناگهان به عنوان روزنه امیدى، به فکر او و برخى از دوستان فاضلش رسید تا به همراه سایر پژوهشگران بااخلاص و آگاه، زیر نظر حضرت آیت الله مکارم شیرازى مدظله نگارش و تفسیر نمونه را آغاز نمایند.
تلاش شبانهروزى آنان در مدت کوتاهى به ثمر نشست و بسیار زودتر از آنچه تصور مى گردید، جلد اولش به طبع رسید. این تفسیر به دلیل شیوایى نثر، محتواى مفید و پاسخگویى به نیازها و سؤالات نسل جوان و رفع برخى اشکالات و ایرادهایى که در خصوص اصول و فروع دین مطرح مى گردید، با استقبال فوقالعاده اى مواجه شد؛ و بزودى براى تدوین کنندگان فاضل این مجموعه، مشخص گشت که عطش جامعه به تفسیرى که در عین سادگى عبارات مباحث فراگیر علمى، کلامى، اجتماعى و توأم با مسایل روز و طرح موضوعات مستحدثه باشد، تا چه اندازه شدید است؛ لذا کوشیدند تا تمام توان خود را به پاى تکمیل آن مباحث بریزند. شهید سید نورالله طباطبائى نژاد تا جلد یازدهم با تلاش زیاد و همه جانبه براى نگارش این اثر ارزنده و آموزنده، همکارى داشت.
در سنگر تبلیغ و مبارزه:
شهید طباطبایى نژاد از وقتى که به حوزه علمیه قم راه یافت با اندیشه هاى حضرت امام خمینى آشنا گردید و در پرتو افکار تابناک آن روح قدسى، ستیز با استبداد و نفى هر گونه ستم را یکى از مهم ترین برنامه هاى خود قرار داد. وى از هیچ تهدید و خطرى نهراسید و هر چه شب پرستان تاریک دل و خفاش صفت محیط فعالیت را برایش تنگ کرده و او را از سنگرى محروم مى نمودند، به عرصه دیگرى مى شتافت و چون آذرخش، کویر جهل انسانها را روشن کرده و آنها را از خواب غفلت بیدار مى ساخت.
خطابه هاى آموزنده این شهید بر فراز منبر و نیز سخنان روشنگرش در جمع دوستان و جلسات خصوصى، ضمن بیان حقایقى از تعالیم اسلامى و ترسیم فضیلت ها در اوج فصاحت و شیوایى بر دل ها مى نشست. سخنرانى هاى وى این خصوصیت را داشت که با ارائه نمونه ها، اشاره به مصادیق و تطبیق اختناق رژیم پهلوى با دوران خفقان عباسیان و امویان، فساد و تباهى اعوان و انصار استبداد را برملا مى کرد. هر کجا رژیم شاه حرکتى را بر ضد باورهاى مذهبى مردم مرتکب مى گردید، با افشاى آن، استوار و فداکارانه خشم و نفرت خود را از تبهکارى هاى ستمکاران بروز مى داد.
آن شهید سعید همواره در ایام تبلیغى در نقاط مختلف کشور به هدایت و ارشاد مردم مى پرداخت. ایشان در راه به ثمر رسانیدن انقلاب شکوهمند اسلامى بارها در قم و منطقه اردستان و زواره مورد ضرب و شتم دشمنان اسلام قرار گرفت. در آن دوران خفقان چندین مرتبه اتفاق افتاد که بعد از نماز مغرب و عشا، در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در قم، وقتى سخنان و بیانات امام خمینى را براى مردم تشریح مى کرد و براى آن مرد بزرگ، دست به دعا برمى داشت، بدست مأموران پهلوى مورد هتک و شتم قرار مى گرفت؛ ولى این فشارها نه تنها هیچ گونه تأثیر منفى در اراده استوارش - که از قلبى لبریز از ایمان و تقوا نشأت مى گرفت- نمى نهاد؛ بلکه او را در راه هدف جدى تر هم مى ساخت و براى وارد آوردن ضربات کوبنده تر به ریشه پوسیده استبداد بیش از پیش توان خویش را بکار مى گرفت.
وی در منطقه اردستان و زواره، اطلاعیه هاى حضرت امام را با شگرد خاص خود توزیع مى کرد و در ضمن مبارزه شدید، تقیه را هم در نظر داشت، تا بتواند به کمک این سلاح سازنده، راه خویش را در جهت محو ستم ادامه دهد.
در سال ۱۳۴۹ ش، در آن بحبوحه که مجلس فرمایشى رژیم پهلوى، هر روز قوانینى جدید در مخالفت با اسلام و تشیع و معارضت با قرآن و عترت وضع مى کرد، شهید طباطبایى نژاد با قاطعیت تمام در یکى از مجالس عمومى و بر فراز منبر، نمایندگان آن روز را نوکر اجانب خواند. به دنبال این افشاگرى، در منطقه اردستان و توابع ممنوع المنبر گشت و با پرونده اى حجیم که مأموران امنیتى برایش تنظیم کرده بودند، به ساواک مرکزى اصفهان منتقل گردید. با این همه پس از آزادى، مجدداً به تلاش هاى روشنگرانه خود ادامه داد و در جهت تنویر افکار عمومى و تغذیه فکرى نسل جوان لحظه اى آرام نگرفت تا آن که در سال ۱۳۵۶ ش، به دست عوامل رژیم دستگیر و روانه زندان شد؛ اما در روز بیست و ششم دى ماه در سال ۱۳۵۷ که مقارن با فرار شاه مخلوع بود، از زندان رهایى یافت.
پس از پیروزى انقلاب اسلامى آن شهید سعید، براى حفظ دستاوردهاى این تحول عظیم، فعالیت هاى گسترده اى را در عرصه هاى ذیل پى گرفت:
- الف) اعزام به شهرهاى گوناگون از سوى سازمان تبلیغات امام خمینى براى ارشاد مردم.
- ب) نظارت بر کمیته هاى انقلاب اسلامى.
- ج) سخنرانى هاى ارزشمند در پادگان ها براى برادران ارتشى.
- د) استقامت در خط اصیل انقلاب و اسلام ناب محمدى و مبارزه با انحرافات گروهک ها و افراد لیبرال.
اندیشههای شهید:
او معتقد بود: «با این امت قهرمان، دشمن قادر نخواهد بود از راه کودتا به آن آسیبى برساند؛ اما خصم انقلاب از یک راه مى تواند پیروز شود و عجله هم نمى کند. برنامه را به گونه اى پیاده مى کند که در درازمدت انقلاب را بىمحتوا کند و اگر افرادى قدرت را بدست بگیرند که واقعاً مکتبى فکر نکنند، این خیلى خطر بزرگى است باید حواسمان جمع باشد. براى این که با مشکلات زمان مشروطه و عصر رضاخان مواجه نشویم، به معیارهاى قرآنى توجه کنیم. هر کس مى خواهد مسئولیتى به عهده بگیرد و قدرتى بدست آورد؛ از شوراى ده گرفته تا عالى ترین مقامات، (باید) دو معیار قرآنى را که این کتاب آسمانى از زبان حضرت یوسف علیهالسلام نقل مى کند، دارا باشد. یعنى «حفیظ و علیم»؛ هم دانایى لازم را دارد و هم امور تفویض شده به وى را خوب حفظ مى کند. برخى روى مکتبى بودن تکیه دارند و عده اى بر مدیریت تکیه دارند که هر دو غلط است. باید هم مدیریت باشد و هم ایمان؛ و اگر احیاناً این دو جهت با هم توأم نبود، باید به مکتبى بودن اولویت داد. اگر قدرت را بدست کسى بدهیم که ضعیف باشد و احتمال بدهد که وقت پیاده شدن قوانین اسلامى نیست؛ یا بهتر است از جاى دیگرى قانونى بیاوریم، خطرناک است».
ایشان در ادامه مى فرماید: «در بین جوان هاى عزیز، افراد پاک و روشن که مى توانند دستاوردهاى انقلاب را حفظ کنند و نظام را به خوبى اراده نمایند و عزتآفرین هم هستند، افراد زیادى هستند که مى توان از وجود ارزنده آنان استفاده کرد».
او که از مخالفین گروه هاى لیبرال بنىصدر بود، وقتى مشاهده کرد آنان براى پیشبرد مقاصد خود، به رأى مردم تکیه مى کنند در یکى از سخنرانى هایش گفت: «رهبر انقلاب هم مکرر روى این مسئله تکیه مى کنند که در این نظام، رأى مردم حاکم است؛ ولى رهبر به حق مى گوید و دیگران، «کلمة حقّ یراد بها الباطل» این یک واقعیت است. همه منتخب ملت هستیم؛ منتها ملت وقتى رهبر را انتخاب کرد و قانون اساسى را تأیید نمود، این گونه بود که اگر رأیى به رئیس جمهورى دهند و مورد قبول رهبر نباشد، قبول ندارند. یعنى یازده میلیونى که رئیس جمهور (بنى صدر) روى آن تکیه مى کند، خود این ملت در قانون اساسى به این مطلب رأى داده که اگر امضاء رهبر کنار رفت، مثل یازده میلیون صفر است که کنار آن عدد نباشد. این طورى نیست که برخى منتخب تر از دیگران باشند. این جریانى که در وضع کنونى رایج شده و دارند فردگرایى را تبلیغ مى کنند، براى انقلاب ما خطرناک است و باید با شدت محکوم بشود».
وى در فراز دیگرى از سخنان آموزنده خود، عملکرد بنى صدر و گروههاى لیبرال را مورد انتقاد قرار داده و چنین مى گوید: «برادران و خواهران مسلمان! شما بودید که با فداکاریتان و اطاعت از مقام رهبرى، انقلاب را به اینجا رسانیدید و براى تداوم آن هم باید از رهبر اطاعت کرد؛ اما به شما ملت قهرمان بگویم؛ روش سیاسى رهبر که همان شیوه پیامبرگونه است، این مى باشد که بگذارید افراد ماهیت خودشان را نشان دهند؛ ولى آنچه ما را رنج مى دهد، این است که اگر خداى نکرده با این ناپاکى ها به انقلابمان ضربه بخورد، چه چیزى مى توان آن را جبران کند».
او پس از پیروزى انقلاب اسلامى، به دلیل لیاقت هاى ذاتى، تعهد، دانش، تقوا و کار دلسوزانه به عنوان اولین نماینده منطقه اردستان و زواره به مجلس شوراى اسلامى راه یافت و در این سنگر به دفاع از نظام و ارزشها و گره گشایى از مشکلات مردم پرداخت. ایشان حسن تدبیر، تقوا، خوش خلقى و درایت خویش را در این مسئولیت خطیر که دورانى کوتاه از عمر او را دربرداشت، نشان داد.
ویژگیهای اخلاقی
شهید طباطبایى نژاد از همان اوان کودکى، در مکتب پدر و اساتید وارسته خود، با فضایل و مکارم آشنا گشت و خود نیز با تزکیه نفس، عبادت و ارتباط با خداوند در جهت کسب خوى عالى و نیل به خوبى ها کوشید و به صفات نیک و خصال پسندیده آراسته گردید.
از مهم ترین خصوصیت هاى اخلاقى او، فروتنى بود که در لحظه هاى متفاوت زندگى او نشانه هاى آن را مى توان دید. وقتى مى خواست در مجلسى بنشیند، هر کجا را که جا بود، انتخاب مى کرد؛ با هر کسى که روبرو مى شد، در سلام کردن از او پیشى مى گرفت؛ در گفتگوهایش، اهل جدال نبود؛ دوست نداشت او را به تقوا و ایمان بستایند.
اگر از کسى بدى مى دید، تا آن جا که به خودش مربوط مى شد، با عفو و نیکى از آن چشم مى پوشید؛ اما اگر آن عمل خلاف، به بهاى هتک ارزشها تمام مى شد؛ یا اگر با از بین بردن آبروى مؤمنى ملازم بود؛ به شدت برافروخته مى شد. در واقع خشم و عصبانیت این شهید سعادتمند، در احیاى فضایل و میراندن رذائل تجلى مى کرد. اگر کسى انتقادى نسبت به رفتار او یا برخى مسائل دینى داشت، او را به نحوى متقاعد مى کرد که آن طرف مقابل، آن مسائل را نه به عنوان جواب انتقاد بلکه به عنوان حقایقى روشن در کام مى کشید. آن شهید فروتنى در مقابل اهل کبر و غرور را روا نمى دید؛ مخصوصاً نسبت به افراد وابسته به طاغوت سعى مى کرد با این گونه اشخاص، از موضع صلابت و قدرت رفتار کند.
شهید طباطبایى نژاد به علت برخوردارى از مواهب الهى، از خشونت روحى بیزار و اهل صفا و صمیمیت بود. از آنجا که او خویش را از زندان «خود» و «نفس» رهانیده بود، بر اساس مهر و محبتى که داشت، به راحتى با دیگران پیوند قلبى برقرار مى کرد؛ اما این عاطفه و احساسات، هم باایمان تلطیف شده و هم به کمک دیگر فضایل از جمله تقوا، جهتدار و داراى مقاصد الهى گشته بود. همین ویژگى موجب جذب افراد به سوى او گردید و سبب مى شد اظهارات و توصیه هایش ثمربخش گردد.
این سید بزرگوار، با آن که با استفاده از میراث خانوادگى، مى توانست زندگى مادى مناسبى را براى خود فراهم کند؛ اما در نهایت سادهزیستى و اکتفا به تأمین حداقل مایحتاج خانواده، روزگار مى گذرانید.
شهید طباطبایى نژاد ضمن آن که خود را به صداقت آراسته بود، عقیده داشت مسئولان نظام اسلامى همه باید بر این اساس انتخاب شوند و بر این باور بود که جامعه بدون صداقت نمى تواند در خط سعادت پیش برود. وى توصیه مى کرد: «به نسل جوان مبتکر، خلاق، اما باایمان و سختکوش، باید اعتماد کرد. دانشجو اگر امروز خودش را بسازد، فردا به صورت یک عنصر پرتوقع و امتیازطلب درنمى آید و فردایش براى حساس ماندن و دردها را لمس کردن مناسب تر است».
شهادت
شهید طباطبایى نژاد به دلیل اهمیت قائل شدن به تشکیلات، از اعضاى فعال دفتر مرکزى حزب جمهورى گردید و رشته انس و الفت خود را با شهید دکتر بهشتى پیوند زد. وى سرانجام در هفتم تیر ۱۳۶۰ ش، به همراه سالار شهیدان انقلاب اسلامى، به شهادت رسید و پیکر پاکش در شیخان قم دفن گردید.
حضرت آیت الله ناصر مکارم شیرازى مدظله در آغاز یازدهمین جلد «تفسیر نمونه» نوشت: «در زمره شهیدانِ (انفجار هولناک دفتر مرکزى حزب جمهورى) مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید نورالله طباطبایى؛ از همکاران عزیز تفسیر نمونه بود که نمایندگى مجلس شوراى اسلامى را نیز به عهده داشت. او مردى مصمم، شجاع و بااستقامت، فاضل و متدین، باایمان و پرعاطفه بود و گرما و صفاى خاصى داشت. ما جاى او را در انجمن دوستان تفسیر نمونه همواره خالى مى بینیم، خدایش غریق رحمت کند و با شهیدان بدر و احد و میدان جانبازى کربلا محشور دارد».
منابع
- غلامرضا گلى زواره، ستارگان حرم، جلد ۸.