سید عبدالهادی شیرازی
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
آيت الله سيد عبدالهادی شيرازی (1382-1305 ق)، از علما و مراجع بزرگ شيعه در قرن چهاردهم هجری و از شاگردان شیخ الشریعة اصفهانى است.
محتویات
ولادت و خاندان
سید عبدالهادى شیرازى، در سال 1305 هـ .ق. در شهر سامرا، در عراق دیده به جهان گشود. پدرش آیت الله سید اسماعیل شیرازى از شاگردان میرزا محمدحسن شیرازى بود و به دو زبان فارسى و عربى اشعارى زیبا و جالب در مدح ائمه (علیهم السلام) سروده است.([2])
پس از درگذشت او، سرپرستى سید عبدالهادى را میرزاى شیرازی که پسر عموى پدرش بود، بر عهده گرفت.
تحصیلات و استادان
سید عبدالهادى شیرازى، در شهر سامرا تحصیلات مقدماتى خویش را در محضر برخى از فضلاى این حوزه آغاز کرد. پس از آن سطح، فقه و اصول را در محضر دو تن از عالمان فرزانه، میرزا على آقا شیرازى (فرزند میرزاى شیرازى) و میرزا محمدتقى شیرازى به پایان برد.
آنگاه به سال 1326 هـ .ق. رهسپار نجف اشرف گردید و درس فقه و اصول را از محضر بزرگانى چون شیخ محمدکاظم خراسانى، صاحب «کفایة الاصول» و شیخ الشریعة اصفهانى، بهره مند گردید. فلسفه و حکمت را در خدمت حکیم الهى، محمدباقر اصتهباناتى شیرازى و درس اخلاق را از شیخ آقا رضا تبریزى آموخت.
وى از بزرگانى چون شیخ الشریعة اصفهانى، سید مهدى آل حیدر کاظمى، سید على آقا شیرازى، مولا على یزدى نجفى و حاج شیخ عباس قمى و غیر اینان اجازه نقل روایت داشت.
آیت الله سید عبدالهادى شیرازى در سال 1330 هـ .ق. از نجف اشرف به زادگاه خویش شهر سامرا بازگشت و از آن پس همواره فقط در درس آیت الله سید على آقا فرزند میرزاى بزرگ شیرازى، شرکت مى کرد. تا زمانى که استاد دیگرش آیت الله میرزا محمدتقى شیرازى رهبر انقلاب عراق در رابطه با انقلاب ضد انگلیسى عراق به کربلا مهاجرت نمود، او نیز بنا به تشخیص وظیفه و براى انجام مسئولیت اسلامى و اجتماعى با وى همراه شد و به کربلا رفت.
وى در سال 1337 هـ .ق. از کربلا به نجف اشرف رفت و تا پایان عمر تنها در درس آیت الله شیخ الشریعة شرکت مى کرد و به درس دیگرى حاضر نمى شد. تا این که آخرین استادش در سال 1339 هـ .ق. رحلت کرد. و ایشان از آن پس خود تدریس طلاب حوزه نجف را به عهده گرفت و بسیارى از طلاب و فضلاى حوزه علمیه نجف را از محضر پرفیض خویش بهره مند ساخت.
تدریس و شاگردان
شیخ آقا بزرگ تهرانی می گوید: «وى در تسلط بر دانش فقه و اصول به بالاترین سطح علمى رسیده بود و در میان طلاب و فضلا به فردى متبحر و محقق معروف بود. در محضر درسش گروه زیادى از طلاب و بزرگان حوزه نجف شرکت مى کردند و از خرمن دانش وى بهره مى جستند. به گونه اى که شمارى از بزرگان حوزه نجف، دست پرورده حوزه درس او مى باشند. وى بیش از سى سال از عمر خویش تدریس نمود و در شمار مدرسان مشهور نجف قرار داشت، هیچ کس از عرب و عجم چه در عراق و چه در ایران و جاى دیگر نیست که آوازه بلند دانش و تقواى او را نشنیده باشد».[۱]
برخی از شاگردان ایشان عبارتند از:
- علامه محمدتقى جعفرى تبریزى (1304 ـ 1377 ش) وى مدت هفت سال در نجف اشرف از محضر آیت الله سید عبدالهادى شیرازى کسب فیض نمود.([19])
- آیت الله شیخ محمدرضا مظفر (1322 ـ 1383هـ .ق. نجف اشرف) فقیه گرانمایه و عالم روشن بین، از نویسندگان خوش فکر، صاحب قلم و پر کار در حوزه علمیه نجف اشرف بود. او داراى آثار علمى اى چند در فقه و اصول است.([20])
- آیت الله شیخ محمود یوسفى غروى. وى از یاران امام خمینى و در نجف اشرف در بیرونى منزل امام پاسخگوى مسائل شرعى مراجعین بود.
- آیت الله حاج شیخ ابوالحسن شیرازى (م، 1421 هـ .ق) فقیه و عالم فرزانه که پس از پیروزى انقلاب به سمت امامت جمعه شهر مقدس مشهد و نمایندگى مجلس خبرگان رهبرى و خبرگان قانون اساسى برگزیده شد.
آثار و تألیفات
آثار علمى که از آیت الله سید عبدالهادى شیرازى به یادگار مانده بیشتر در موضوع فقه و اصول و رساله هایى به زبان فارسى و عربى و تقریرات در مباحث فقه و اصول است، از جمله:
1. «دارالسلام» (در فروع اسلام و احکام، داراى هزار فرع از فروع اسلامى)،
2. «رسالة فى اللباس المشکوک»،
3. «کتاب الصّوم»
4. «کتاب الزّکوة»
5. «کتاب النّجاسات و المطهّرات»
6. «الاستصحاب»،
7. «اجتماع الامر و النّهى»،
8. «الحواله»،
9. «الرضاع».
ویژگىهاى علمی و اخلاقى
آیت الله سید عبدالهادى شیرازى از نظر بعد علمى و ادبى در زمان خود داراى شخصیت برجسته و شاخصى بود چنانکه شیخ آقا بزرگ درباره اش مى نویسد: «او از استوانه هاى استوار فقه و فردى است که بزرگان و دانشمندان نسبت به دانش و فضل و کمالات وى اعتراف داشته و اهل فضل و دانش، او را به خاطر درس و بحث هاى عالمانه و پربارش مى شناسند. وى در زمره عالمان این زمان و از پیشوایان تحقیق و صاحب نظر مى باشد. او در علم لغت، منطق، تاریخ، حکمت، تفسیر، رجال، حدیث، فقه و اصول متخصص گردید. وى در تمامى دانش هایى که بر شمردیم، فردى قوى، عمیق، خوش ذوق و بلیغ بود. شعر را به دو زبان فارسى و عربى به خوبى مى سرود. ([7])
«ویژگى دیگرى که آیت الله سید عبدالهادى شیرازى بدان آراسته بود و بدین لحاظ در جایگاه بلند مرتبه اى قرار گرفت، بُعد خدا ترسى و پاکى روح و تقواى وى بود. تقوایى که از همان اوان جوانى بدان شناخته مى شد، تقوا و پاکى و ورعى که از آباء و اجداد خویش به ارث برده بود. وى در زمره پرواپیشگان خدا ترسى است که بدین لحاظ و به جهت فروتنى و اخلاص و دورى از ریا و تکبر و بى اعتنایى و روى گردانى از زر و زیور دنیا ضرب المثل اند. او از بندگان صالح، عابد و زاهدى است که جز درد دین، دردى نداشته و غمى جز غم حساب و کتاب روز بازپسین خود نداشته است. او نفس خویش را از پلیدى ها و آلودگى هاى این جهان مادى پیراسته، علم و عمل را با هم جمع نموده و به رستگارى و سعادت جاودان رسیده است. وى عالمى بلند مرتبه در اخلاق و تهذیب نفس است و نظر به مقام شامخ علمى و تدیّن و تقوایى که داشت در نظر مردم بسیار گرامى و مورد احترام بود و دل هاى مردم بدو روى مى آورد و او را در دل و جان، عزیز و محترم مى شمردند».([8])
شاگرد فرزانه اش علامه محمدتقى جعفرى مى گوید: «در فقه، مدت هفت سال من خدمت آیت الله سید عبدالهادى شیرازى بودم و در جلسه حاشیه بر عروه ایشان حضور داشتم که بسیار از نظر فقهى پربرکت بود. یکى از عالى ترین ایام زندگانى من، همین مدت هفت سال است که خدمت ایشان بودم. مرحوم آقا سید عبدالهادى، مرد علم و عمل و براستى تجسّمى از معرفت و تقوا بود.([9]) ... من بارها دیدم که ایشان موقع نماز خواندن مى لرزید».([10])
آیت الله فیّاض می گوید: «آیت الله سید عبدالهادى... مردى بسیار متین، بزرگوار، سنگین و رعایت کننده آداب بود. از جهت اخلاقى ممتاز بود، مواظب بود که در محضر و مجلسش حرف لغو و کلام نابجا گفته نشود، واِلاّ ناراحت مى شد. با وقار بود، هر کس که خدمت ایشان مى نشست هم کسب علم مى کرد و هم کسب اخلاق، در تقوى کامل بود.»([11])
زهد و بى اعتنایى این مرد بزرگ نسبت به مال و منال دنیا تا جایى بود که با آن موقعیت بزرگ اجتماعى که داشت تا چند سال پیش از وفاتش هنوز در خانه استیجارى زندگى مى کرد.
گریزان از مقام: علامه محمدتقى جعفرى مى گوید: «مرحوم آقا سید عبدالهادى شیرازى مردى بود که هر چه به او نزدیکتر مى شدم، علاقه ام به او بیشتر مى شد. من ندیدم کسى را که این مقدار مقام دنبال او بدود ولى او از آن گریزان باشد. مرحوم شیرازى واقعاً این گونه بود».([13])
فعالیتهای اجتماعی و سیاسی
مرجعیت
آیت الله سید عبدالهادى در مسجد شیخ انصارى در نجف که محل تجمع بزرگان از اهل فضل و تقوا بود، نماز جماعت اقامه مى کرد و چون در سال 1365 هـ .ق. مرجع تقلید شیعیان آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى به رحمت ایزدى پیوست و مرجعیت پس از وى را آیت الله حاج آقا حسین قمى در سال 1366 هـ ق. عهده دار گردید، برخى از خواص علماى حوزه نجف، آیت الله سید عبدالهادى شیرازى را جهت تصدى این امر شایسته تر دانسته و از ایشان مى خواستند، این منصب دینى و مهم را به عهده بگیرند. لکن وى همواره از پذیرفتن آن خوددارى نموده و از به دوش گرفتن چنین مسئولیت خطیرى شانه خالى مى کرد ولى سرانجام با درخواست هاى مکرر علما و مردم عراق و ایران و جاهاى دیگر، وى با اکراه، این مسئولیت بزرگ را پذیرفت و رساله ایشان منتشر گردید. و کم کم دایره مرجعیت او گسترده شد. لیکن این سید وارسته و مهذب کسى نبود که از این مقام و شهرت مرجعیت خشنود باشدهمانگونه که شخصاً گه گاهى در خلوت، ناراحتى و عدم رضایت خویش را براى من و برخى دیگر اظهار مى داشت.([15
سید عبدالهادی در مسجد شیخ انصاری در نجف نماز جماعت اقامه میکرد. در سال ۱۳۶۵ق با درگذشت سید ابوالحسن اصفهانی، حاج آقا حسین قمی عهدهدار مرجعیت شیعیان گردید؛ ولی برخی از خواص علمای حوزه نجف، سید عبدالهادی شیرازی را جهت تصدی این امر شایستهتر دانسته و از ایشان خواستند این منصب دینی را به عهده بگیرند. سید عبدالهادی با وجود اکراه، این مسئولیت را پذیرفت و رساله وی منتشر شد.
فتواى ضد کمونیسم
مؤلف کتاب «مراقد المعارف» مى نویسد: وى از مراجع تقلید و علماى مجاهدى بود که مخالف حکومت و سلطه جابرانه حزب کمونیست عراق بود. در آن زمان (سال 1378 ق) سران و حاکمان عراق به قدرى نسبت به مردم عراق ستم و جنایت مى کردند که نه هولاکوخان مغول در بغداد، این اندازه مرتکب جنایت شده بود و نه صهیونیست ها در دیریاسین!
حاکم ستم پیشه عراق در آن زمان عبدالکریم قاسم حتى دست به تحریف قرآن مى زد و آیات قرآن را کم و زیاد مى کرد، این بود که آیت الله سید محسن حکیم و آیت الله سید عبدالهادى شیرازى فتوا به کفر حزب کمونیست عراق دادند.
فتواى آیت الله شیرازى، در تاریخ هشتم شوال 1379 ق. صادر شد و متن آن این بود: «الشیوعیة ضلال و الحاد فلایجوز الإنتماء الیها». کمونیسم، گمراهى و بى دینى است و جایز نیست کسى بدان منسوب باشد.([16])
وفات
مرحوم آیت الله سید عبدالهادى شیرازى (اعلى الله مقامه) در اواخر عمر به علت مطالعه و تحقيق زياد، بينائی خود را از دست داد و بعد از سالها تحقيقات علمی و خدمت به اسلام و مسلمين سرانجام در دهم صفر 1382قمری در کوفه، چشم از جهان فروبست و به رحمت ایزدى پیوست. پیکر پاک وى را در آب فرات غسل داده و پس از انتقال به نجف اشرف، در حرم امیرالمومنین علیه السلام -در مقبره میرزاى شیرازی- به خاک سپردند.([27])
پانویس
[1]. نقباء البشر، ج 1، ص 156 و 157، شعراء الغرى، ج 1، ص 318 و گنجینه دانشمندان، ج 5، ص 424، شرح زندگانى میرزاى شیرازى، ص 96.
[2]. علامه امینى(رحمه الله) اشعارى از وى در الغدیر، ج 6، ص 31 ـ 29 آورده است.
[3]. نقباء البشر، ج 3، ص 1032، 1033.
[4]. گنجینه دانشمندان، ج 5، ص 451 و 452، معارف الرجال، ج 3، ص 166 تا 170.
[5]. گنجینه دانشمندان، ج 5، ص 434.
[6]. شرح زندگانى میرزاى شیرازى، ص 98و 146، دایرةالمعارف تشیع، ج 1، ریحانة الادب، ج 3و 207، اعیان الشیعه، ج 9، ص 187، شهیدان راه فضیلت، ص 514، گنجینه دانشمندان، ج 3، ص 120.
[7]. نقباء البشر، ج 3، ص 1250 تا 1255.
[8]. همان.
[9]. مجله حوزه، ش 19، ص 20.
[10]. جاودان اندیشه، ص 132.
[11]. همان، ص 132.
[12]. همان، ص 135.
[13]. غواص اقیانوس اندیشه، ص 41.، مجله حوزه، ش 19، ص 25.
[14]. مجله حوزه، ض 19، ص 37.
[15]. همان، ج 3، ص 1253.
[16]. معارف الرجال، ج 2، ص 77.
[17]. نقباء البشر، ج 3، ص 1255، ج 2، ص 742، 743، گنجینه دانشمندان، ج 5، ص 433.
[18]. هاشمى رفسنجانى، دوران مبارزه، ص 64.
[19]. براى آگاهى بیشتر از زندگانى این متفکر بزرگ اسلامى به کتابهاى زیر مراجعه شود:
1 ـ غواص اقیانوس اندیشه، غلامرضا گلى زواره
2 ـ تکاپوگر اندیشهها، عبدالله نصرى
[20]. جهت اطلاع بیشتر از زندگانى وى به کتاب «گلشن ابرار» ج 2 ص 68 مراجعه کنید.
[21]. مجله حوزه، ش 48، ص 51.
[22]. آینه پژوهش، ش 63، ص 117، مجله حوزه، ش 17، ص 20.
[23]. همان، ج 3، ص 1254، گنجینه دانشمندان، ج 5، ص 432 و 433.
[24]. چشم و چراغ مرجعیت، ص 281.
[25]. گنجینه دانشمندان، ج 5، ص 432.
[26]. غواص اقیانوس اندیشه، ص 67 و 68.
[27]. معارف الرجال، ج 2، ص 77 تا 80.
[28]. مکتب اسلام، شماره هفتم، (شماره مسلسل 43)، ص 31 و 32، مرداد 1341.
[29]. طبقات اعلام الشیعه، ج 1، ص 35
منابع
- سایت فرهیختگان تمدن شیعه
- سايت شعائر
- ↑ نقباء البشر، ج 3، ص 1250 تا 1255.