سید مصطفی کاشانی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

عقل و درایت و جامعیّت علمى، از ویژگى های سیّد مصطفى کاشانى بود. او در پرتو نبوغ فکرى، استعداد درخشان و همّت و پشتکار در کسب دانش، در علوم گوناگون صاحب نظر و داراى مهارت بود.

تولّد

سید مصطفی حسینى کاشانى فرزند سید حسین حسینى کاشانى در حدود سال هاى ۱۲۶۰ یا ۱۲۶۶ قمرى در خانواده دانش و سیادت در شهر کاشان، دیده به جهان گشود و چون در کاشان ولادت یافت و دوره نوجوانى و جوانى خود را در آن جا سپرى کرد، به کاشانى مشهور شد.[۱]

پدر بزرگوارش آیت الله سیّد حسین کاشانى، از شاگردان حاج محمّد ابراهیم کرباسى و شیخ محمّد حسین اصفهانى، مشهور به «صاحب فصول» و سیّد ابراهیم قزوینى مشهور به «صاحب ضوابط» بود و از ایشان اجازه اجتهاد داشت. وى سالیان درازى را در تهران به تدریس علوم دینى و برپایى نماز جماعت، قضاوت و حلّ و فصل اختلافات مردم پرداخت. در کتاب «المآثر و الآثار»، در معرّفى سیماى این فقیه برجسته، چنین آمده است: «سیّد حسین حسینى کاشانى، ساکن تهران فقیهى زاهد و پارسا، عالمى عابد بود که سالیان زیادى در تهران قضاوت داشت و فصل خصومات مى کرد و هرگز از او لغزش و انحرافى دیده نشد».[۲]

تحصیل و استادان

سیّد مصطفى کاشانى، نزد پدر بزرگوارش به تحصیل مقدماّتِ علوم اسلامى پرداخت. صرف، نحو، معانى، بیان و بخشى از کتاب هاى فقهى و اصولى را از پدر گرانقدرش فراگرفت. او از همان آغاز طلبگى، آن گونه که در راه به دست آوردن علوم دینى مى کوشید، ضرورت پرداختن به مسائل معنوى را از نظر دور نمى داشت و بدین نکته آگاه بود که تحصیل دانش، باید همراه با کسب قدس و تقوا و سازندگى معنوى و الهى باشد.[۳] سیّد مصطفى، در حالى که تقریباً بیست سال از عمرش مى گذشت، براى ادامه تحصیل و کسب علم از استادان و عالمان بزرگِ حوزه اصفهان، رو بدان شهر نهاد. وى حضور در درس دانشوران بزرگ آن دیار را غنیمت شمرد و با جدّ و جهد و پشتکار شگفت انگیزى، فقه، اصول، عرفان، حکمت و ریاضیّات را از آنان آموخت. عرفان را نزد یگانه روزگار، عارفِ وارسته، ملا محمد کاشى و فلسفه و حکمت را نزد حکیمِ بزرگ، جهانگیرخان قشقائى و فقه و اصول را از آیت الله شیخ محمدتقى اصفهانى و آیت الله محمدباقر اصفهانى فراگرفت. این دانشور بزرگوار، در دانش هاى گوناگون، به جایگاه بلندى رسید و به مقام اجتهاد نایل شد.[۴]

تدریس و شاگردان

آیت الله سیّد مصطفى کاشانى پس از اصفهان تصمیم گرفت که نزد پدرش به تهران بازگردد. پس از بازگشت به تهران، سالیانى را در کنار پدر بزرگوارش به سر برد و بعد از رحلت پدر، وظایف خطیر شرعى و مسئولیت هاى دینى پدرش را با تمام توان، برعهده گرفت و در سنگر حفظ و حراست از اسلام، به چنان موقعیّت دینى، اجتماعى و سیاسى دست یافت که همه دانشوران و بزرگان تهران، بلکه پادشاه قاجار (ناصرالدّین شاه) حرمت او را پاس مى داشتند و به او به دیده احترام و عظمت مى نگریستند.[۵] این عالم بزرگ، چندین سال در پایتخت ایران، به تدریس و ارشاد و برپایى نماز جماعت و قضاوت پرداخت و سپس بار دیگر به نجف بازگشت و تصمیم گرفت که در این حوزه بزرگ، اقامت گزیند و بدین ترتیب، در حوزه نجف، تدریس علوم دینى را آغاز کرد. حوزه درس او بسیار پررونق و شاگردان زیادى داشت که از خرمن دانش او بهره مند مى شدند و به تدریج وى در شمار یکى از بزرگ ترین مراجع تقلید نجف، قرار گرفت.[۶] خانه این دانشور فرزانه، همواره آکنده از عالمان و روحانیان فاضل نجف بود که در مسائل علمى با هم بحث و گفتگو مى کردند.[۷]

یکى از نزدیک ترین شاگردان او، آقاى سید حسن مازندرانى نجفى و از صاحبان سرّ سید مصطفی بود.[۸] همچنین فرزندش سیّد ابوالقاسم کاشانى از شاگردان نامدار اوست. آیت الله سید هبة الدین شهرستانى و سید هادى بجستانى از چهره هاى فرهیخته حوزه نجف نیز از شاگردان او بودند و از وى اجازه نقل حدیث داشتند.[۹] حاج ملاّ محمّد على آرانى معروف به «حاجى آقا» و آیت الله آقا ملاّ محمّد جعفر آرانى از شاگردان او بوده که در سال ۱۳۲۳ قمری در نجف از وى اجازه اجتهاد و نقل روایت گرفته اند.[۱۰]

از منظر دانشوران

سید محسن امین در وصف مرحوم سیّد مصطفى کاشانى چنین مى نگارد: «سیّد مصطفى کاشانى در علوم بسیارى مانند فقه، اصول، حکمت، ریاضیات، حدیث، رجال و تفسیر قرآن، مهارت و تخصص ژرفى داشت. او دریاى دانش و کوه فضل و کمال بود».[۱۱]

سید محمدمهدى اصفهانى مؤلف اثر ارزشمند «احسن الودیعة» که از معاصران سیّد کاشانى است، در این باره مى نویسد: او یکى از برجسته ترین و بافضیلت ترین عالمان و مراجع تقلید طایفه امامیه است.[۱۲]

در «المآثر و الآثار» آمده است: سیّد مصطفى کاشانى مجتهد، خلف صالح و شایسته سیّد حسین کاشانى است. او فاضل کامل است که از حاج محمّدباقر اصفهانى اجازه اجتهاد دارد و این بزرگوار در ادبیّات و سرودن اشعار عرفانى و مدح اهل بیت عصمت (علیهم السلام) کم نظیر است.[۱۳]

محمّد حرزالدّین از هم عصران سیّد که با او ارتباط دوستانه و صمیمانه اى داشت، در ترسیم جایگاهش او چنین مى نگارد: سیّد مصطفى کاشانى تهرانى نجفى، یکى از مراجع بزرگ مذهب شیعه است در فقه و اصول، حوزه درسى مهمّى دارد... وی هنگامى که از اصفهان به تهران هجرت کرد، بعد از رحلت پدرش، جاى خالى او را پر کرد و به سبب داشتن استعداد فراوان و بهره مندى از عقل فراوان، جایگاه ممتازى را در میان علما و دانشمندان تهران به دست آورد.[۱۴]

مدرس خیابانى مى نویسد: «آیت الله سیّدمصطفى کاشانى از بزرگان عالمان اوایل سده چهارده هجرى بود که سالیان درازى در تهران صاحب ریاست علمیه و مرجعیت عامّه بود».[۱۵]

ویژگى هاى اخلاقى

بخشندگى و فروتنى

سخاوت و خدمت رسانى به محرومان و فقیران جامعه و حلّ مشکلات مادّى و معنوى مردم، یکى از ویژگى هاى عالمان اسلامى است. از طرف دیگر، خضوع و فروتنى در برابر توده هاى مردم نیز از خصلت هاى بسیار ارزشمند انسانى است و این دو خصلت پسندیده، در این عالم گرانقدر، نمود زیادى داشت. صرف نظر از جایگاه علمى، وى در زیبایى هاى اخلاقى کم نظیر، بسیار خوش اخلاق و در بخشندگى و فروتنى، شهره آفاق بود. آن بزرگوار، به کارهاى دینى و اجتماعى علاقه مند و در انجام این امور بلند همّت بود.[۱۶]

انسانى اجتماعى

شیخ محمّد حرزالدّین که سال ها با این بزرگوار ارتباط دوستانه اى داشته و او را به خوبى مى شناخته است، در این باره مى نویسد: «یکى از روش هاى مثبت زندگى او این بود که همواره دوست داشت با سایر مراجع، مدرسین و بزرگان نجف، رفت و آمد داشته باشد، خود را در گوشه خانه محصور نمى کرد و حالت انزوا نداشت و چنین بود که آنان با این بزرگوار، در رخدادها و پیشامدهاى مهم مشورت مى کردند و از نظرها و اندیشه هاى والاى او بهره مند مى شدند.[۱۷]

مبارزه با تباهى

تقویت مبانى دین در جان و روح مردم و مبارزه خستگى ناپذیر با انحراف ها و تباهى ها، از مسؤلیت هاى درجه اوّلِ پیشوایان و رهبران مذهبى است. آیت حق، سیّد مصطفى کاشانى، در این راستا، بسیار مى کوشید و سر از پا نمى شناخت. محمّد على مدرّس خیابانى او را چنین مى ستاید: «تمام وقت و عُمر او، در تقویت و استوار ساختن آیین تابناک اسلام و مبارزه سرسختانه با فساد و تباهى، بى عدالتى و ذّلت پذیرى در برابر حاکمان وقت، سپرى شد. او در راه بزرگ داشت دین و عظمت اسلام بسیار مى کوشید و با تمام این فعالیّت هاى اجتماعى، لحظه اى از مطالعه و تدریس غافل نمى شد[۱۸]

میراث مکتوب

آیت الله سیّد مصطفى کاشانى با تمام اشتغالات درسى و اجتماعى و مبارزات ضد استعمارى، آثارى را در زمینه علوم اسلامى پدید آورد. آثار وى عبارتند از: ۱. منجزات المریض ۲. الاجارة ۳. رسالة فی قاعدة لاضرر ولاحرج ۴. رسالة فی انفعال الماءالقلیل بالملاقات مع النّجاسة. ۵. تعلیقة عَلَى الشرایع. ۶. تعلیقات على ارشاد العلامّة. ۷.رسالة فی الاستصحاب. ۸. تفسیر مختصر و....[۱۹] این کتاب ها و نوشته ها، ظاهراً به چاپ نرسیده و بنا به گفته شیخ آقا بزرگ تهرانى، رساله او درباره قاعده لاضرر در تهران نزد فرزندش سیّد ابوالقاسم کاشانى موجود است.[۲۰] همچنین از وى، دیوان اشعارى به زبان عربى و فارسى به یادگار مانده است.[۲۱]

رحلت

آیت الله سیّد مصطفى کاشانى، بعد از این که عمر با برکت خویش را در راه خدمت به دین خدا و نشر معارف و آموزه هاى دینى و پرورش شاگردان و حضور در میدان جنگ و جهاد، سپرى کرد، به شهر کاظمین رفت و حدود چهار سال را در آن جا به برپایى نماز جماعت و امور مربوط به مرجعیّت پرداخت تا این که به دنبال یک بیمارى طولانى، در شب ۱۹ ماه رمضان ۱۳۳۷ ق. در جوار مرقد مطهّر حضرت موسى بن جعفر و امام محمّد تقى(علیهما السلام) جان به جان آفرین تسلیم و مرغ جانش به سوى شاخسار بهشت پرواز کرد. به گفته شاهدان، تشییع جنازه با شکوهى از آن بزرگوار به عمل آمد و در مقبره اى که او از پیش براى خود آماده کرده بود ـ میان ایوان قبله و صحن قریش ـ به خاک سپرده شد.[۲۲]

پانویس

  1. اعیان الشیعة، سیّد محسن امین، ج ۱۰، ص ۱۲۷ گنجینه دانشمندان، محمّد شریف رازى، ج ۱، ص ۲۶۷ و ج ۶، ص ۲۴۷ معارفالرّجال، محمّد حرزالدّین، ج ۳ ص ۱۳ المآثر و الآثار، اعتماد السلطنه، ص ۱۶۰.
  2. المآثر و الآثار، ص ۱۶۰.
  3. اعیان الشیعة، ج ۱۰ ص ۱۲۷، ریحانة الادب، ج۵ ص۲۱ علماء معاصرین، ص ۱۱۱.
  4. اعیان الشیعة، ج ۱۰، ص ۱۲۷ اختران فروزان رى و تهران، ص ۲۴۹ از کلینى تا خمینى، ص ۴۲۴.
  5. اعیان الشیعة، ج ۱۰، ص ۱۲۸.
  6. همان، علماء معاصرین، ص ۱۱۱ فصلى از زندگى آیت الله سیّدابوالقاسم کاشانى، ص ۲ ـ ۳ معارف الرّجال، ج۳، ص ۱۴.
  7. معارف الرّجال، ج ۳ ص ۱۴.
  8. همان.
  9. المسلسلات، آیت الله مرعشى نجفى، ج ۱، ص ۳۳۳.
  10. تاریخچه علم و ادب در آران و بیدگل، (خطى)، على تشکرى آرانى، ص ۳۵.
  11. اعیان الشیعة، ج ۱۰، ص ۱۲۸.
  12. احسن الودیعة، سیّد محمّدمهدى اصفهانى، ج ۱، ص ۲۰۵.
  13. المآثر و الآثار، ص ۱۶۰.
  14. معارف الرّجال، ج ۳ ص ۱۴.
  15. ریحانة الادب، ج ۵، ص ۲۱.
  16. همان، معارفالرّجال، ج ۳، ص ۱۶ اختران فروزان رى و تهران، ص ۲۴۹.
  17. معارف الرّجال، ج ۳ ص ۱۷.
  18. ریحانة الادب، ج ۵ ص ۲۰.
  19. اعیان الشیعة، ج ۱۰، ص ۱۲۸ ریحانة الادب، ج۵، ص۲۱ الذریعه، شیخ آقابزرگ تهرانى، ج ۱۷، ص۱۱.
  20. الذریعه، ج ۱۷، ص ۱۱.
  21. ریحانة الادب، ج ۵، ص ۲۱.
  22. اعیان الشیعة، ج ۱، صریحانة الادب، ج ۵، ص۲۱احسن الودیعة، ج ۱، ص ۲۰۵.


منبع

سایت فرهیختگان تمدن شیعی، نویسنده: ابوالحسن ربانى، تاریخ بازیابی: ۳۰ مهر ۱۳۹۸.