عمير بن عدی
عمیر بن عدی فرزند عدی شاعر بود که یکی از دشمنان پیامبر که زنی شاعر به نام عصماء بنت مروان بود را به قتل رساند.
معرفی عمیر بن عدی
"عمیر بن عدی بن خرشة بن أمیة بن عامر بن خطمة" فرزند عدی شاعر، یکی از شاعران عرب میباشد و برادرش حارث در جنگ احد کشته شد.[۱] او منتسب به قبیله «بنیخطمه» و اولین کس از آنان بود که اسلام آورد. [۲] او دارای ضعف بینایی بوده و لذا در برخی از رویدادها به همراه رسول خدا حضور نداشت؛[۳] اما در برخی از روایات گفته شده که او نابینا بوده است.[۴] او از آنجایی که بخشی از قرآن را حفظ بود در میان قبیله خود به قاری مشهور شده بود.[۵]
کشته شدن عصماء به دست عمیر بن عدی
«عصماء» دختر «مروان» همسر «يزيد بن زيد خطمى» زنى بود شاعر و زبان آور، در هجو اسلام و مسلمانان شعر مى گفت، رسول خدا و انصار را آزار مى رساند و دشنام مى داد و دشمنان رسول خدا را در اشعار خود بر ضد مسلمين تحريك مى كرد.[۶] مطابق با آنچه در سیره ابن هشام آمده است:
رسول خدا صلى الله عليه و آله كه اشعار عصماء را شنيد، فرمود: آيا كسى نيست كه انتقام مرا از دختر مروان بگيرد؟
عمير بن عدى که خود از قبیله بنی خطمه بود در محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله نشسته بود اين سخن را از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيد و چون شب فرا رسيد بخانه آن زن رفت و او را بقتل رساند، و چون صبح شد بنزد آن حضرت آمده عرضه داشت: يا رسول الله من آن زن را كشتم. حضرت فرمود: اى عمير خدا و رسولش را يارى كردى. عمير گفت: آيا كشتن او موجب گرفتارى من (بدست افراد بنى خطمة) نخواهد شد؟ حضرت فرمود: كسى درباره او نزاع نخواهد كرد.
عمير كه اين سخن را شنيد بنزد بنى خطمة كه اختلاف زيادى درباره خون آن زن كرده بودند باز گشته و با اينكه آن زن پنج پسر بزرگ داشت بآنها گفت: اى بنى خطمة دختر مروان را من كشتهام اكنون هر كارى از دستتان بر ميآيد نسبت بمن انجام دهيد! و اين حرف سبب شد كه اسلام در ميان قبيله مزبور رونق بگيرد و افرادى از آن قبيله كه مسلمان شده بودند و تا بآنروز اسلام خود را مخفى ميداشتند دين خود را آشكار كنند و افراد ديگرى هم از آن قبيله وقتى شوكت اسلام را در آن روز مشاهده كردند مسلمان شدند (و بدين ترتيب خون آن زن پايمال شد و كسى جرئت نكرد مطالبه خون او را بكند)[۷]
مطابق با برخی منابع دیگر در بیست و پنجم ماه رمضان سال دوم هجرت،[۸] زمانی که پیامبر برای جنگ بدر رفته بود، "عمیر بن عدی" هنگامی که سخنان و اشعار عصماء را در مورد اسلام و پیامبر اکرم(ص) شنید و شوراندن مردم را علیه اسلام دید، گفت: پروردگارا، نذر میکنم که اگر محمد را به مدینه بازگردانی، من عصماء را به قتل برسانم. (در برخی از نقلها نیز وارد شده است که رسول خدا(ص) او را برای انجام این سریه اعزام فرمود.)[۹] هنگامی که پیامبر(ص) از جنگ بدر مراجعت فرمود، عمیر بن عدی در دل شب به خانه عصماء رفت. بعضی از بچههای او اطرافش خواب بودند و یکی از آنها شیر خوار و روی سینه او بود. عمیر با دست خود او را لمس کرده و کودکی را که شیر میداد، از سینه او برداشت و شمشیرش را بر سینه عصماء گذاشته و چنان فشار داد که از پشت او بیرون آمد. پس از آن به مدینه آمده و نماز صبح را با پیامبر(ص) اقامه کرد. هنگامی که پیامبراکرم(ص) از مسجد بیرون آمد، نگاهی به عمیر انداخته و پرسیدند:آیا دختر مروان را کشتی؟ (از این سخن پیامبراکرم(ص) میتوان اینگونه برداشت کرد که عمیر بن عدی به دستور رسول خدا(ص) این ماموریت را انجام داده است) عمیر گفت:آری پدر و مادرم فدایت گردند! در این هنگام عمیر ترسید که نکند با قتل عصماء مرتکب نافرمانی و خطا شده باشد، از اینرو از رسولخدا(ص) پرسید:آیا با این قتل مرتکب گناه شده و مشکلی برایم پیش میآید؟ پیامبر(ص) فرمود:نه، به خاطر او حتی دو بز هم شاخ به شاخ هم نخواهند، گذاشت. (منظور پیامبراکرم(ص) آن بود که این مسأله ارزش سخن گفتن را نیز ندارد). این مثل برای اولین بار از پیامبر(ص) شنیده شد.[۱۰]
پس از آن پیامبراکرم(ص) به اطرافیان خود نگریسته و فرمودند:هر گاه دوست داشتید به مردی نگاه کنید که خدا و رسول را از غیب یاری داده است، به عمیر بن عدی بنگرید. "عمر بن خطاب" هم گفت:به این کور بنگرید که چگونه در اطاعت خدا کوشا و سختگیر است! پیامبر(ص) فرمود:به او کور نگو، او بصیر و بیناست. هنگامی که عمیر از پیش رسول خدا(ص) برگشت، متوجه شد که پسران عصماء به اتفاق گروهی مشغول به خاک سپردن او هستند، آنها هنگامی که متوجه حضور عمیر بن عدی شدند که از مدینه میآید، پرسیدند:ای عمیر، آیا عصماء را تو کشتهای؟ عمیر گفت:آری، همه به من حمله کنید و مهلتم ندهید، سوگند به آن کسی که جان من در دست اوست، اگر همه شما هم آنچه را که او میگفت بگویید، با این شمشیر همه شما را میزنم تا کشته شوم یا همه شما را بکشم.[۱۱]
کشته شدن عصماء به دست عمیر بن عدی به نام سریه عمیر بن عدی معروف است. "سریة" به گروهی از سپاه گفته میشود که به دستور رسول خدا(ص) به سوی مکانی و برای انجام ماموریتی اعزام میشدند، بدون آنکه پیامبر(ص) همراه آنان باشد. [۱۲]
پانویس
- ↑ . ابن حجر العسقلانی، احمد بن علی، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق:عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول 1415ه - 4/598
- ↑ الإصابة، پیشین4/599
- ↑ ابن عبد البر، أبو عمر یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق:علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ط الأولی، 1412- 3/1218
- ↑ الإصابة،پیشین4/600
- ↑ . الاستیعاب، پیشین 3/1218، الإصابة،پیشین 4/600
- ↑ محمدابراهيم آيتى، تاريخ پيامبر اسلام، ص 294
- ↑ سید هاشم رسولی محلاتی، زندگانى محمد(ص)/ترجمه سیره ابن هشام، ج2، ص412
- ↑ . الواقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق:مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم 1409، 1/174، الهاشمی البصری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق:محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیةچاپ اول1410، 2/21
- ↑ . الصالحی الشامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، تحقیق:عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دار الکتب العلمیة،چاپ اول 6/21
- ↑ . کتاب المغازی، پیشین 1/172، أبو الفتح محمد بن سید الناس ، عیون الأثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، تعلیق:ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دار القلم، چاپ اول1414، 1/340، سبل الهدی و الرشاد، پیشین 6/21
- ↑ . کتاب المغازی، پیشین 1/173، الطبقات الکبری،پیشین 2/25، عیون الأثر، پیشین 1/340
- ↑ سریه، همین دانشنامه
منابع
- سید هاشم رسولی محلاتی، زندگانى محمد(ص)/ترجمه سیره ابن هشام
- هادي اكبري،سریه عمیربن عدی،پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام، بازیابی: 9 بهمن 1392.
- محمدابراهيم آيتى، تاريخ پيامبر اسلام
- سریه، همین دانشنامه