بابا رکن الدین

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

مسعود بن عبدالله بیضاوی (م 769 ه . ق)، عالم و عارف بزرگ قرن هشتم هجری که اصلش از بیضای فارس بود. وی در عرفان نظری از شیخ کمال الدین عبدالرزاق کاشانی، شیخ داوود قیصری و نعمان خوارزمی بهره گرفت. سنگ قبرش حاکی از شیعه بودن اوست . مهمترین اثر وی «نصوص الخصوص فی شرح الفصوص» شرحی بر «فصوص الحکم ابن عربی» به زبان فارسی است.

لقب بابا رکن الدین

«بابا» در قدیم به دو گروه اطلاق می شد و یكی از آن دو گروه عارفان و زاهدان و قطبها بودند؛ این عده اغلب در قرنهای هشتم و نهم می زیستند و قبرهای زیادی از اینها در اصفهان است و از آن رو كه ركن الدین مسعود هم از این گروه بود وی نیز بابا لقب گرفت. تاریخ تولد وی روشن نیست اما وفاتش در(یكشنبه۲۶/ربیع الاول۷۶۹ق)رخ داده است.

زندگی نامه

جز اشارات بس گذرایی دربارۀ شرح احوال او، اثری در دست نیست. تنها بر اساس چند نگاشته بر جای مانده از او می توان به نام برخی از اساتید و آثار او دست یافت

وی آنگونه كه خود نوشته از كودكی معانی توحیدی را ادراك می كرده و در عرفان علمی شاگرد كمال الدین عبدالرزاق كاشانی و داوود بن محمود قیصری بوده درطریقه سیر و سلوك نیز ظاهرا از سلسله سهروردیان است و گویند استادش درعرفان عملی بابا بیات است. همچنین نوشته اند كه شاه نعمت الله ولی مقدمات علوم رانزد ركن الدین شیرازی تحصیل كرد.

مقبره بابا رکن الدین

مقبره بابا رکن الدین در تخت فولاد اصفهان واقع است. و در واقع تخت فولاد به واسطه وجود آرامگاه او در این مکان بعدا قبرستان عمومی تبدیل شده است.

این مقبره یكی از قدیمترین آرامگاه های مغولی موجود در اصفهان است، كه چندین بار مرّمت شده است. بنابر كتیبه موجود در مدخل بقعه به خطِ ثلث محمد صالح اصفهانی مولوی، به اهتمام شاه عباس اول بخشی از آن مرمت شده و بر اساس كتیبه چله خانه آن در سال ۱۱۱۲ق در زمان شاه سلطان حسین صفوی تعمیری بنیادین در آن انجام پذیرفته است. بنا به سنگ نوشته دیوار غربی مَدخل بقعه، در سال ۱۲۰۰ق توسط میرزا محمد نصیر بایزیدی بسطامی تعمیر شده است و گویی پس از این تاریخ نیز چندین بار مرّمت شده است.

بر این مقبره زیبا، گنبد هرمی فیروزگونی با دوازده ترك بر روی پنج پایه، به عدد ماه های سال یا عدد ائمه دوازده گانه وجود دارد كه در نوع خود اثر هنری بس زیبا و در خور توجّهی را فراهم آورده است.

توجه علماء به قبر بابا رکن الدین

مرقد باباركن الدین- كه در زمان حیات خود نیزبا عزت و احترام می زیست- پس از رحلت وی تاكنون محل توجه و زیارت و توسل مردم و بزرگان و عرفا بوده و سالها پس از رحلتش كرامتی هم از او رخ داد:

روزی مرحوم بهاءالدین محمدعاملی- مشهور به شیخ بهائی- با عده ای از بزرگان به زیارت اهل قبور می روند. به قبرستان تخت فولاد كه می رسند هنوز نفس تازه نكرده بودند كه شیخ بهائی به اطرافیان خود فرمود: «من چیزی شنیدم آیا شما هم شنیدید؟» حاضران گفتند:«ما چیزی نشنیدم و اصلاً كسی سخنی نگفت !» مرحوم شیخ بهائی جمله ای را كه شنیده بودبه آنان نگفت و به خانه بازگشت و در خانه را به روی خود بست و شروع به گریه و تضرع وتوجه به آخرت نمود و تقریبا شش ماه بعد، دارفانی راوداع كرد و جسدش را از اصفهان به مشهد برده و دفن كردند.

مرحوم محمد تقی مجلسی می نویسد: من از نزدیكان شیخ بهائی بودم و او به من فرمود: «من به آماده شدن برای مرگ خبرداده (وامر) شدم» و آن جمله ای كه۲۶۲ سال پس از رحلت باباركن الدین از قبر وی , خطاب به شیخ بهائی گفته شد این بود: «شیخنا! درفكرخودباش !»

بقعه باباركن الدین یكی از اماكن عبادت و ریاضت مرحوم شیخ حسن علی نخودكی اصفهانی بود. مرحوم حاجی كرباسی نیز به بابا ركن الدین اعتقاد تام داشت و به زیارتش می رفت.

بزرگ دیگری كه به زیارت وی می رفت فقیه عارف حضرت آیت الله سیدعبدالكریم رضوی كشمیری بود. مرحوم كشمیری از قبور علماء به قبر استادش مرحوم آیت الله سید علی قاضی در وادی السلام نجف و باباركن الدین در قبرستان تخت فولاد اصفهان زیاد اهمیت می‌داد و این دو را ممتاز می‌ شمرد و می‌فرمود: «باباركن الدین روح و ریحان است». «من هر وقت در زندگی، مشكلی برایم رخ می دهد، یك سوره یاسین برای بابا ركن الدین مدفون در قبرستان تخت فولاد اصفهان می خوانم، مشكلم حل می شود.» نیز می فرمود: « بر مرقد ركن الدین خواستم بفهمم ذكر او چه بوده الهامم شد كه ذكرش (لااله الاالله) بوده است».

نصوص الخصوص فی ترجمه الفصوص

این نگاشته مفصّلترین و مهمترین اثر بر جای مانده از بابا رکن الدین شیرازی است. وی این اثر را در دو مجلد سامان داده است:

  • بخش اوّل مشتمل بر دیباچه و مقدّمه ، و شرح فصوص از آغاز تا پایان فص هودی كتاب فصوص.
  • بخش دوم : از فص صالحی تا پایان كتاب فصوص.

این اثر همچنان كه از نام آن هویداست، به انگیزۀ شرح فصوص الحكم ابن عربی؛ به رشتة تحریر در آمده است. شارح خود، در مسیر تدوین این اثر چنین می فرماید:

باعث بر این اقدام آن بود كه از زمان صبا تا پایان اوان بلوغ و صبا در خود از ادراك معنی ای از معانی و شأنی از شؤون توحید می كردم... تا توفیق رفیق گشت و به صحبت كمال الحق و الملّة و الدین عبدالرزاق القاشانی - روّح الله روحه -... در مجلس انس و مجمع درس وی بویی به مشام ایامم رسید و بعد از وی ز لال رحیق شرف الملة والدین داوود القیصری - طیب الله تعالی ثراه و جعل الجنة مثواه- قطره ای به كام ناكام چكیده و از راه ارشاد و كرم این ضعیف را مَحرم حرم محترم كتاب فصوص الحكم گردانید.

به جهت تحقیق فهم سبق معانی، چند فص در چند ورق شب كردم و در زمانی كه فصوص الحكم را به خدمت استاد به اتمام رسانیدم، آن چند ورق به عرض رسانیدم و ایشان به خطّ شریف خود در اجازات این ضعیف آن را یاد فرمودند و اشارت چنین فرمودند كه هم برین باید تمام كرد... تا در این میانه زمانه مساعدت كرد و در شهور سنة تسع و ثلاثین و سبعمأه در سرای بركت، به حضور نور بخش نعمان الخوارزمی مشرّف گشتم و به قصد استفادت از مشكلات فصوص استكشاف می كردم ... فرمود: شنودم چند ورقی بر آن نبشته شده است... بعد از مطالعه، اشارت به اتمام در غایت اهتمام فرمودند، و هم در ایام حیات ایشان سواد آن تمام گشت... قصد نقل او به بیاض هم نبود تا ناگاه از غیب امر رسید ... پس مجال جستم و آن را به بیاض بردم و مسمّی گردانیدم به نصوص الخصوص فی ترجمه الفصوص ».

بر اساس این بند، از سویی مؤلف از طریق یكی از دو استاد خود، كاشانی یا قیصری مجاز به شرح كتاب شده و ازسوی دیگر، پس از سال ۷۳۹ ق مسودّه و مبیضّه آن را به انجام رسانیده است.

بابا رکن الدین پس از دیباچه، گویی به تبع استاد خود، قیصری چند برگی را به بیان مسایل كلّی عرفان نظری، از شناخت وجود تا انسان كامل اختصاص داده است، و سپس به رسم شرحهای استادان خود به شرح بند بند عبارات كتاب فصوص الحكم ابن عربی تا پایان آن ، پرداخته است.

شیرازی در پایان شرح خود، تاریخ فرجام آن را در دو بیتی چنین نگاشته است:

محرّم بد زسال جیم و میم آنگاه به ذال اندر

كه توفیقم رفیق آمد رسانیدم به پایانی

كتابی كو بظاهر بحر و باطن در همی ماند

چنین گوهر نیابد كس به عمر خود به هر كانی

كه براساس حساب جمل عدد ۷۴۳ ق مستخرج است.

در این شرح چند ویژگی اساسی به چشم می خورد:

۱- وی در شرح خود افزون بر دو شرح كاشانی و قیصری از سه مأخذ دیگر نیز استفاده نموده است:

الف) شرح مؤید الدین جندی. « شیخ مؤید الدین – رحمه الله- درشرح خویش... »؛ « شیخ مؤید الدین می گوید...».

ب) حاشیة عفیف الدین تلمسانی، « شیخ عفیف الدین تلمسانی قدّس سرّه در حاشیه خویش بر این كتاب نوشته است».

ج) شارحی غیر معلوم. شیرازی درچند مورد بدون ذكر نام وی آورده است؛ شارحی از شارحان در تحقیق معنی این سخن ...گفته است»؛ «شارحی گفته است...».

از این رو می توان، به قطع اذعان داشت كه شرح شیرازی در بردارنده تمام مزایای شروح پیش از خود است و به گونه ای جامع شروح فصوص است.

۲- مؤلّف افزون بر شرح محتوای كتاب، دقّت در خور توجّهی به حلّ ادبی عبارات دشوار فصوص الحكم داشته است.

۳-وی در طی شرح خود به اختلاف نسخ موجود در فصوص الحكم - كه به گونه ای موجب تغییر معنی می شده- نظر داشته است.

منابع