معاویه

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۸:۳۷ توسط Zamani (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

معاویه بن ابی سفیان ۵ سال پیش از بعثت به دنیا آمد.[۱] پدرش ابوسفیان و مادرش هند جگرخوار از سرسخت‌ترین دشمنان اسلام بودند و پس از فتح مکه به ناچار اسلام آوردند.[۲]

معاویه، از زمان عثمان، والى شام گشت و با امام على علیه السلام جنگید و همواره علیه او توطئه مى‌نمود.

حسن بن على‌ علیه السلام نیز ناچار شد با معاویه قرارداد ترک‌ مخاصمه امضا کند. معاویه به هیچ یک از تعهدات صلحنامه وفا نکرد. به کشتار بى‌گناهان و دستگیرى و قتل یاران على‌ علیه السلام پرداخت و هواداران اهل بیت‌ علیهم السلام را سرکوب و قلع و قمع‌ نمود و عمال خویش را بر اموال و جانها و نوامیس مسلمین مسلط ساخت و دیکتاتورى‌ترین شیوه‌هاى حکومتى را در قالب تزویر و تبلیغات، اعمال مى‌کرد و در ریشه‌کن ‌ساختن دین پیامبر مى‌کوشید. معاویه، ملعون به زبان پیامبر صلی الله علیه و آله بود.[۳]

از بدعت هاى معاویه، بیعت گرفتن اجبارى از مردم و شخصیت ها براى ولایت عهدى‌ فرزند شرابخوار و نالایقش‌ «یزید» بود. قوى‌ترین گروه مخالف با آن بیعت، بنى هاشم و در راس آنان حسین بن على‌ علیه السلام بود که مخالفت‌ خویش را آشکارا اعلام کرد. اغلب‌ چهره‌هاى سرشناس یا با تهدید یا با تطمیع، پذیرفته بودند ولى امام حسین‌ علیه السلام حتى در برابر معاویه که به ستایش یزید پرداخت، به بیان زشتی هاى یزید اشاره کرد و از کار معاویه ‌نکوهش نمود و رسوایش ساخت.[۴]

در پاسخ نامه معاویه به آن حضرت، جنایات معاویه‌ را در کشتن حجر بن عدى و یارانش و شهید کردن عمرو بن حمق و پیمان‌شکنى و فتنه‌انگیزیهایش برشمرد و حکومت معاویه را بزرگترین فتنه دانست و مبارزه با معاویه را برترین جهاد و موجب قرب به خدا برشمرد: «و انى والله ما اعرف افضل من جهادک فان ‌افعل فانه قربة الى ربى و ان لم افعله فاستغفر الله لدینى... و اعلم ان الله لیس بناس لک قتلک‌ بالظنة و اخذک بالتهمة و امارتک صبیا یشرب الشراب و یلعب بالکلاب...».[۵]

همچنین ‌ابا عبدالله علیه السلام یک سال پیش از مرگ معاویه در یک سخنرانى عمومى در موسم حج، از معاویه به عنوان طاغوت یاد کرد و ستم هاى او را برشمرد و از مردم خواست چون به ‌شهرهاى خود بازگشتند، سخنان آن حضرت را به مردم برسانند و آنان را به حق فراموش ‌شده اهل بیت علیهم السلام فراخوانند، چرا که بیم زوال اسلام و از بین رفتن حق در کار است.[۶]

امام حسین علیه السلام پیش از یزید با پدرش معاویه و بنى امیه مخالف بود، آن هم نه نزاعى‌ شخصى بلکه نزاع مکتبى، وقتى از آن حضرت درباره بنى امیه پرسیدند، فرمود: «انا و هم‌ الخصمان اللذان اختصما فی ربهم...»[۷] و این نزاع، پیوسته در گفتگوها و مجادلات، محسوس بود.

خود معاویه هم مى‌دانست که سیدالشهدا علیهم السلام هرگز سازش نخواهد کرد و در وصیتى که پیش از مرگ به یزید داشت، به او گفت که از مخالفت چهار نفر از قریش که ‌مهمترین آنان حسین بن على‌ علیه السلام است، بیم دارد و هشدار داد که اهل عراق، او را وادار به ‌خروج بر ضد یزید مى‌کنند و توصیه کرد که: «و اما الحسین،... و ایاک والمکاشفة له فى ‌محاربة سل سیف او محاربة طعن رمح... و ایاک یا بنى ان تلقى الله بدمه فتکون‌ من الهالکین‌».[۸]

پس از مرگ معاویه در رجب سال ۶۰ هجرى و هجرت امام به ‌مکه، کوفیان نامه به آن حضرت نوشتند و ضمن سپاس خداوند بر مرگ دشمن جبار امام حسین‌ علیه السلام از آن حضرت درخواست کردند به کوفه آید و محور حرکت و تجمع آنان‌ در مبارزه بر ضد شامیان شود.[۹]

معاویه در تحکیم سلطه بنى امیه بر مسلمانان و روى کار آمدن یزید و جنایت هاى بعدى‌ سهم عمده داشت. در زیارت عاشورا اشاره است به این که بنى امیه و پسر هند جگرخوار که به زبان خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله ملعون است، روز عاشورا را روز شادمانى قرار دادند. آنگاه ‌لعن بر آنان است: «اللهم العن اباسفیان و معاویة و یزید بن معاویة‌» و آنان با کشتن پسر پیامبر در کربلا، به نظر خودشان انتقام کشته‌هاى خود را در بدر و احد گرفتند و این چیزى‌ بود که یزید در اوج قدرت پس از حادثه عاشورا، مستانه مى‌خواند: «لیت اشیاخى ببدر شهدوا...».[۱۰]

امام سجاد علیه السلام نیز در مجلس یزید، در رسواسازى او به کفر معاویه و ابوسفیان و جنگیدنشان با پیامبر خدا اشاره کرد و فرمود: جدم امام على‌ علیه السلام در روز بدر و احد و احزاب پرچمدار رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، اما پدر و جد تو، پرچمدار کفر بودند: «... و ابوک‌ و جدک فى ایدیهما رایات الکفار».[۱۱]

پانویس

  1. منهاج سراج‏، طبقات ناصرى‏، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۹۳
  2. ابن طقطقی، الفخری، ترجمه، ص۱۴۰ و ۱۴۱
  3. براى شناخت پلیدی ها و جنایات معاویه، ر.ک: «الغدیر»، ج ۱، ص ۱۳۸ تا ۳۸۴.
  4. مع الحسین فى نهضته، ص ۵۴.
  5. الغدیر، علامه امینى، ج ۱۰، ص ۱۶۱.
  6. همان، ج ۱، ص ۱۹۸، موسوعة کلمات الامام الحسین، ص ۲۷۱.
  7. حیاة الامام الحسین بن على علیه السلام، ج ۲، ص ۲۳۴.
  8. همان، ص ۲۳۷، الفتوح، ابن اعثم کوفى، ج ۴، ص ۳۳۲.
  9. مع الحسین فى نهضته، ص ۷۶ به نقل از مقتل خوارزمى.
  10. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۳۳.
  11. همان، ص ۱۳۶.

منبع

  • محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، نشر معروف.
  • منهاج سراج‏، عثمان بن محمد، طبقات ناصرى‏، تحقيق عبد الحى حبيبى، تهران، دنياى كتاب، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
  • ابن طقطقى، محمد بن على بن طباطبا، تاريخ فخرى، ترجمه محمد وحيد گلپايگانى، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، چاپ دوم، ۱۳۶۰ش.