شیخ محمدکاظم شیرازی
شیخ محمدکاظم شیرازی (۱۲۹۲ قمری، شیراز - ۱۳۶۷ قمری، نجف) فرزند حیدر از مراجع تقلید شیعیان بود.
محتویات
تولد
محمدکاظم شیرازی در سال 1292 هـ.ق در شهر شیراز دیده به جهان گشود. کودکی را، ـ تا حدود هشت سالگی ـ در دامن پرمهر و عطوفت پدرش، در شیراز گذراند.
سفر در کسب علم
پس از هشت سالگی شیخ کاظم به اتفاق پدرش برای زیارت عتبات عالیات، به عراق مشرف شد و در حدود دو سال، یعنی تا سال (1302 هـ.ق) در کربلا، در جوار مرقد مقدس حضرت ابی عبدالله بسر برد. محمدکاظم در این مقطع از زندگی خود، ابتدا به فراگیری قرائت قرآن پرداخت و سپس نوشتن، و خواندن برخی از کتابهای فارسی را که در آن عصر، آموزش آن برای کودکان و نوجوانان معمول بود، آموخت.[۱]
بازگشت به وطن
محمدکاظم در اواخر سال (1302 هـ.ق) با همراهی پدرش، راهی زادگاه خود، شیراز شد. در این شهر بود که وی، عملاً شروع به تحصیل و یادگیری مقدمات علوم اسلامی نمود، و فراگیری پارهای از کتابهای سطح را پشت سر گذاشت. این جوان خودش فکر، با استعداد و پرتلاش، که جدیت و پشت کار از خصلتهای ذاتی او بود، کتابهای مطول و معالم الاصول را نزد دانشمند و استاد مشهور حوزه علمیه شیراز، سید محمدعلی کازرونی که در تدریس این کتابها، تخصص ویژه داشت، به پایان برد.[۲]
حوزه علمیه شیراز همواره از عزت ویژهای برخوردار بوده است. با دقت در مدرسههایی چون منصوریه و حکیم شیراز که چندین قرن از تأسیس آنها میگذرد، میتوان به رونق علم و دانش در این شهر پی برد. ترجمه نگاران در مورد این که آیا شخصیت مورد نظر این نوشتار، در این مقطع از تحصیلات خود در شیراز، فقط نزدیک استاد (سید محمدعلی کازرونی) تحصیل نموده یا این که استادان دیگری هم داشته، سکوت نمودهاند. نیز چگونگی شخصیت سید محمدعلی کازرونی، در هالهای از ابهام قرار دارد.
هجرت به کربلا
محمدکاظم در سال (1308 هـ.ق) در شانزدهمین بهار زندگی خویش، به سوی حوزه علمیه کربلا حرکت نمود. و در آن جا کتابهایی مانند: «شرح لمعه»، «قوانین» و «ریاض المسائل» را نزد، استادان این شهر فراگرفت؛ اما در منابع ترجمه این عالم بزرگوار، نامی از استادانش آورده نشده است.[۳]
محمدکاظم شیرازی به عنوان یک طلبه جوان و درس خوان، در این مسیر مقدس، جز به درس و تلاش نمیاندیشید. برخی از بزرگان که او را از نزدیک دیدهاند، میگویند: او آن چنان غرق در درس و تحقیق و اندیشیدن بود، که هیچ مانعی او را از این کار بازنمیداشت. هیچ کس او را تشویق نمیکرد؛ اما انگیزه او، عشق سرشار او، برای باسواد شدن و فقیه شدن در دین بود و این بزرگوار در همین برهه از عمر خویش بود که با تمام وجود احساس کرد، در راه و روش طلبگی، باید دانش را همگام با کردار و عمل، فراگیرد و همان گونه که در راه کسب علم میکوشد، باید در راه سازندگی و تهذیب نفس نیز، کوشش بیشتری مبذول نماید.[۴]
هجرت در هجرت
در اوائل سده چهارده هجری قمری حوزه سامرا که از رونق و جنب و جوش شگفتانگیزی برخوردار بود، حوزه درسهای دینی بسیار باشکوهی بود که سبب آن، وجود مرجع بزرگی شیعی، آیت الله سید محمدحسن شیرازی معروف به میرزای بزرگ بوده است. میرزا، از نجف به سامرا هجرت کرد و حوزه درس عظیمی تشکیل داد و برجستهترین دانشوران روزگار، در زمینههای فقه، اصول، عرفان و حکمت به گرد این وجود بابرکت و تابناک جمع شدند.
محمدکاظم در 20 سالگی مجذوب آوازه و شهرت شهر سامرا و حوزه پرشکوهش شد و عزم کرد که به آن شهر هجرت کند، بنابراین از کربلا به سامرا رفت و در محضر همشهری بزرگ خویش حاضر شد. با معرفی یکی از شاگردان میرزای شیرازی، محمدکاظم به بیت آن مرجع اول جهان تشیع راه یافت و سید، هنگامی که عقل و درایت، و اخلاق و روش و منش اسلامی و رفتار و کردار پسندیده او را مشاهده کرد، او را همانند یکی از فرزندان خود قرار داد، و دستور داد تا تمام لوازم و مایحتاج او را فراهم کنند و نیازهای مادی او را برطرف نمایند. این طلبه با استعداد شیرازی چنان مورد توجه سید محمدحسن شیرازی قرار گرفت که حتی لباسهای او را در بیت آن مرجع بزرگ، میدوختند و چنین بود که محمدکاظم شیرازی در این مقطع از عمرش، از رفتار، اخلاق، دانش و درایت میرزا، درس های بزرگی آموخت.[۵]
محمدکاظم، رسائل و مکاسب را نزد دانشور فرزانه، آیت الله شیخ حسنعلی تهرانی فراگرفت و او از بزرگترین استادان سطح عالی حوزه سامرا و از منظر اخلاق و خصلتهای دینی، به عنوان یک الگو در زهد و تقوا مطرح بود.[۶]
این که ایشان دروس دیگر مانند کفایه الاصول را نزد چه استادی فراگرفته است، مشخص نیست، به هر حال او پس از اتمام کتابهای مزبور و فارغ شدن از آنها، درس خارج فقه و اصول را نزد مجتهد معروف حوزه سامرا، میرزا محمدتقی شیرازی، آموخت و از محضر آن استاد فرهیخته و متفکر بهرهمند شد. محمدکاظم شیرازی حالا از منظر مقام فضل و دانش به مرتبهای رسیده بود که کتابهای رسائل و مکاسب را تدریس مینمود و بر این اساس بود که در حوزه سامرا، ضمن این که از محضر میرزا محمدتقی کسب فیض میکرد، به تدریس نیز میپرداخت و گروهی از طلاب در محضر درس او حاضر میشدند. پیوند و ارتباط او با استاد بزرگش آیت حق، میرزا محمدتقی شیرازی، آن چنان محکم و پایدار شد که تا لحظات آخر عمر بابرکت شیخ محمدتقی ادامه یافت.[۷]
رحلت میرزای شیرازی
در سال (1312 هـ.ق)، جهان تشیع، بلکه عالم اسلام، یکی از بزرگترین مردان خویش را از دست داد، مردی که تبلور عقل، اخلاق، زهد و سیاست بود و جهان در فراق او به سوک نشست.[۸]
بعد از رحلت میرزا، شیخ محمدکاظم شیرازی که چهارده سال بود پدر و خویشاوندان خود را ندیده بود، برای زیارت آنان و خویشان خود به اتفاق آیت الله شیخ محمدابراهیم شیرازی، که یکی از شاگردان بزرگ میرزای شیرازی بود، عزم شیراز کرد و چند ماهی در آن جا ماندگار شد. او که اینک به عنوان یک طلبه فاضل و مدرس دروس سطح در سامرا، مشهور بود، بزرگان شیراز، از او درخواست نمودند که در این شهر بماند و به تدریس و امور فرهنگی بپردازد؛ اما او این پیشنهاد را نپذیرفت و بار دیگر عازم عراق و شهر سامرا شد.[۹]
حرکت دوباره به سامرا
محمدکاظم شیرازی که شور دانش طلبی آرامش را از او سلب نموده بود، دوباره به سامرا برگشت، و با جدیت بیشتر در محضر بزرگان سامرا چون: آیت الله سید محمد فشارکی اصفهانی، شیخ حسن علی تهرانی و میرزا محمدتقی شیرازی حاضر و از خرمن دانش آنها بهرهها برد. محمدکاظم در این اواخر فقط در درس آیه حق، میرزا محمدتقی شیرازی حضور مییافت و با گذشت زمان، یکی از همراهان و ملازمان ویژه استادش شناخته شد. او در هر دو درس استادش حاضر میشد چون مرحوم شیرازی دو درس میفرمود. یکی برای عموم شاگردان، و دیگری برای شاگردان خاص و ویژه، و همین روش ادامه داشت تا این که تحولات سیاسی و اشغال عراق به دست انگلیسی ها میرزا محمدتقی را ناچار کرد که از سامرا به کاظمین برود. شیخ محمدکاظم همراه استاد، به کاظمین رفت و در حالی که زن و بچهاش همراهش بودند، چندین سال در کاظمین زندگی کرد. او چند سال در صحن مقدس کاظمین، درس خارج میگفت، و جمع زیادی از پژوهشگران علوم دینی، و طلبههای فاضل، در حوزه درس او شرکت میکردند.[۱۰]
شیخ محمدتقی در کربلا
آیت الله محمدتقی، بعد از چند سال اقامت در کاظمین، عازم حوزه کربلا شد و در آن جا رحل اقامت افکند. شاگرد برجستهاش که اینک، به عنوان یکی از برازندهترین مجتهدان مکتب درسی او شناخته میشد، فراق و دوری استادش را برنتابید و بار دیگر، به همراه خانواده و فرزندان، راهی کربلا شد، و دیگر بار، به محضر استادش شتافت و در درس های فقه و اصول او شرکت نمود و خودش نیز حوزه درسی مستقلی تشکیل داد.
در سال (1338 هـ.ق) میرزا محمدتقی شیرازی، که در غیرت دینی و مبارزه با استعمار انگلیس، و تحقیق و ژرف اندیشی، از اسوههای برجسته فقه، اصول و سیاست اسلامی بود، دیده از جهان فروبست و جهان اسلام را به سوک نشاند.[۱۱]
آخرین پایگاه دانش
شیخ کاظم شیرازی، بعد از رحلت استادش، به سبب اصرار جمعی از بزرگان نجف، به حوزه نجف رفت و بلافاصله حوزه درس او رونق بسزائی یافت و تدریس او شهرت پیدا کرد و در ردیف فقیهان نخبه و اصولین حوزه نجف بشمار آمد.[۱۲]
او در روزگار مرجعیت جهانی آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، یکی از نزدیکترین یاران سید و از موثرترین و مهمترین اعضای شورای استفتاء آیت الله اصفهانی بود و جواب بیشتر استفتائاتی که از محضرت آیت الله اصفهانی میشد، توسط شیخ محمدکاظم شیرازی، با خط زیبای او نوشته میشد و سید بعد از مطالعه، آن ها را امضا و مهر میکرد.[۱۳]
یک بار از حضرت آیت الله وحید خراسانی که از مدرسان حوزه قم و مراجع تقلید است شنیدم که فرمود: من در اواخر عمر سید ابوالحسن اصفهانی، به نجف رفتم و در جلسه شورای استفتاء آیت الله اصفهانی، بزرگان و برجستگان علمی نجف را دیدم، که یکی از آنان استاد مسلم فقه و اصول، آیت الله شیخ کاظم شیرازی بود.[۱۴]
اساتید
خود ایشان در مورد اساتیدشان می گویند: استاد مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد کاظم شیرازی که مرجع تقلید اهالی شیراز بودند و در نجف درس فقه می گفتند مرحوم حاج آقا ضیاءالدین 7 , معروف به آقا ضیاء که مدت زیادی درس ایشان رفتم مرحوم حاج شیخ محمد حسین کمپانی 8 و مرحوم کیت الله آقا سید ابوالحسن اصفهانی 9 , که ایشان هم فقه می گفتند. بعدازاین , بزرگان طبقه بعدی اساتید نجف عبارت بودنداز: مرحوم آیت الله حکیم 10 و مرحوم آیت الله میرزا عبدالهادی شیرازی 11 , من فقط درس مرحوم میرزا عبدالهادی شیرازی می رفتم .
جناب سید عبدالهادی شیرازی که براستی , مرد باتقوا و پاکدامنی بود, درس خوب و شرمحتوایی داشت که در منزل می گفت و به جهت اینکه ایشان بی ادعا و دوراز جنجال و هیاهو بود. کسی ایشان را نمی شناخت و بیش از سه نفر, در درس ایشان , شرکت نمی کردند. ما دیدیم که این درست نیست که چنین درس خوبی در منزل , آنهم برای سه نفر گفته شود.ازاینرو, بهمراه چند تن از آقایان اصفهانی و چند تن از فضلاء نجف , هرطور بود ایشان را راضی کردیم , درس را به یک مسجد کوچک , مسجد هویش انتقال دهند, خودمان هم درس ایشان می رفتیم . رفته رفته طلاب به اهمیت این درس پی بردند و درس شلوغ شد, به گونه ای که دیگر جا نبود, درس را به مکان دیگری انتقال دادیم . من حدود یکسال , درس ایشان رفتم . درس ایشان ,از درس مرحوم آقای حکیم , شلوغ تر می شد. بعداز فوت آقای حکیم ,ایشان مرجع تقلید شدند و به عقیده من اعلم بودند. مرحوم سید عبدالهادی شیرازی ,از آخرین اساتیدی بودند که من , درس ایشان رفتم .
شاگردان
علامه شیخ کاظم شیرازی در اثر جدیت و داشتن استعداد سرشار و اندیشه ژرف، حوزه تدریسش، از مهمترین حوزههای درس در نجف اشرف بود. گروه زیادی از دانش طلبان، از محضر پرفیض او بهرهمند شده و یا از ایشان اجازه روایتی دریافت نمودهاند. اینک نام گروهی از آنان را که در کتابهای تراجم بدان اشاره شده میآوریم.
- 1. آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی؛
- 2. علامه شیخ محمدتقی جعفری، فیلسوف شرق در عصر اخیر.
- 3. بانوی مجتهده، بیبی نصرت امین اصفهانی، که در حوزه نجف در درس او حاضر و از استادش اجازه روایت دارد.[۱۵]
- 4. شیخ محمد کرباسی اصفهانی،
- 5. شیخ راضی کاظمینی، که از بزرگان و یکی از امامان جماعت صحن کاظمین بود.
- 6. میرزا حسن حائری.
- 7. محمدحسین بیرجندی قائنی، که در سالهای اخیر، در بیرجند از دنیا رفت.
- 8. محمدرضا طبسی، و صاحب کتاب «اثبات الرجعه»؛
- 9. آیت الله بهاءالدین محلاتی، که از استادش اجازه اجتهاد داشت.[۱۶]
- 10. آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی دام عزه العالی.
از منظر صاحب نظران
شخصیت علمی و کمالات روحی این فقیه بزرگ و اصولی متبحر، آن چنان والا بود که تمامی ترجمه نویسان، که در این دانش قلم راندهاند، از او ستایش کرده و مقام شامخ او را ارج نهادهاند. آیت الله سید محمدمهدی اصفهانی، که یکی از عالمان برجسته و از رجال شناسان سده چهاردهم هجری است، در کتاب ارزشمند و ماندگار خود، به نام «احسن الودیعه فی تراجم مشاهیر مجتهدین» نوشته است: و اتفاقاً تألیف این کتاب، در زمان حیات شیخ محمدکاظم شیرازی، در سال (1348 هـ.ق) نوشته شده است.
وی درباره مقام رفیع او مینویسد: او اینک (در سال 1347 هـ.ق) یکی از بزرگترین مجتهدان و فقیهان روزگار ما است. از منظر زهد و تقوا جایگاه بس بلندی دارد. جمعی از عالمان و طلاب حوزه نجف در مجلس درسش حاضر میشوند. بسیار خوش بیان، دارای خط زیبا، تعامل اجتماعی او با مردم و طلاب بسیار نیکو، در گفتگو و مباحثه با دیگران با انصاف و نیک روش و دارای سیمای تابناکی بود. در مسائل علمی دارای دقت فراوان بود، با طلاب به گونه یک پدر برخورد میکرد و دارای ذوق سالم بود.[۱۷]
استاد محمدتقی جعفری در فضل و کمال استادش میگوید: «اولین درس من، خارج درس حاج شیخ کاظم شیرازی بود. آن بزرگوار، از نظر اخلاق، یک مربی نمونه و متین بود، و بدین سبب درس سازندهای داشت. ایشان بسیار مورد عنایت آیات و مراجع عظام، به ویژه آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی بود. مقداری از مکاسب و طهارت را در خدمت ایشان خواندم و یک دوره کتاب طهارت را در مدرسه مشهور قوام، درس گفتند».[۱۸]
ويژگيهاي اخلاقي
احترام به استاد
آن مرحوم، به استادش آيت الله ميرزا محمد تقي شيرازي، احترام فراوان مي كرد و تا روزي كه استادش زنده بود، به درس وي حاضر مي شد و بهره مي برد. اين كار، شيوه پسنديده عموم علماي بزرگ شيعه بوده است؛ چنانكه شيخ طوسي تا زماني كه سيد مرتضي زنده بود، به درسش حاضر مي شد و اين، زماني بود كه شيخ طوسي با سيد مرتضي، هر دو در درس شيخ مفيد، همدرس و شاگرد يك استاد بودند. اما شيخ طوسي تا 52 سالگي، در درس سيد مرتضي حاضر شد {امام خميني، كشف اسرار}.
انصاف در بحث
آيت الله سيد رضي شيرازي مي گويد: "ايشان، فرد بحاثي بود و مسلط در مباحث. در عين حال، خيلي منصف بود و نه تنها به شاگرد مجال اشكال كردن مي داد، كه اشكالات ايشان را هم مي پروراند و اشكال نابه جاي ايشان را هم به صورت صحيح مطرح مي كرد و آن وقت به پاسخ آن مي پرداخت." [۱۹]
ركن زاده مي نويسد: "وي بسيار متواضع و خوش خلق بود و متدينين را اعلم از وضيع و شريف، گرامي مي داشت و در تربيت و تعليم شاگردان خود زياد دقت مي كرد و در بحث و مناظره از خود نمايي و اظهار علم دوري مي جست و منظورش از بحث و فحص، همانا تفهيم و يافتن راه حقيقت بود." [۲۰]
رحلت آیت الله اصفهانی
آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی، که مرجعیت او در روزگار خویش تقریبا منحصر به فرد بود، هنگامی که در سال 1365 هـ.ق از دنیا رفت، مسئولیت مرجعیت شیعه، به عهده آیت الله شیخ کاظم شیرازی قرار گرفت، و جمع زیادی از فضلا، مردم عراق و یاران و به ویژه خطه فارس، در امر تقلید به ایشان رجوع کردند.[۲۱]
آیت الله بهاءالدین محلاتی در منزل استادش میگوید: در میان مراجع، مرجعی که توانسته فرمایشات شیخ انصاری را درک نماید، مرحوم شیخ محمدکاظم شیرازی است. ایشان حاشیهای بر مکاسب دارند که توسط نوه ایشان، آقا سید رضی شیرازی، اخیراً چاپ و منتشر شده است.[۲۲]
به هر حال، مرجعیت ایشان چندان طول نکشید، چون بعد از دو سال، پس از رحلت آیت الله اصفهانی، ایشان نیز از دنیا رفت، و مرجعیت آیت الله بروجردی مطرح شد و جهان شیعه در تقلید به ایشان رجوع کردند.
هجرت به قم
آیت الله محمدکاظم شیرازی، در سال 1366 هـ.ق یک سال قبل از رحلت، به مقصد زیارت مرقد منور حضرت امام رضا علیه السلام و حضرت معصومه علیهاالسلام عازم ایران شد، دنباله سخن از مرحوم محمد رازی که خود نظارهگر، ورود ایشان به قم بوده، چنین است: آیت الله شیخ کاظم شیرازی که از مراجع بزرگ نجف است، هنگام ورود به شهر قم، از طرف مراجع تقلید، آیات عظام: بروجردی، حجت، خوانساری، صدر، فیض، و گروه زیادی از فضلا و طلاب، مورد استقبال قرار گرفت، و ایشان به منزل آیت الله فیض قمی وارد شد.[۲۳]
آثار علمی
شیخ محمدکاظم شیرازی، که صاحب اندیشه نیرومند و استعداد خدادادی در فهم مسائل علمی بود، در زمینه اصول و فقه، صاحب آثار فراوانی است، که ترجمه نگاران در شرح حال او چنین یادآوری کردهاند: «حواشی استدلالی بر عروه الوثقی، «تعلیقه بر رسائل» و تألیف مستقل دیگر در مباحث الفاظ و ادله عقلیه، در علم اصول فقه، «تعلیقات بر فرائد الاصول» آیت الله نایینی و «حواشی بر درر» شیخ عبدالکریم حائری و حاشیه مفصلی بر مکاسب شیخ مرتضی انصاری به نام «بلغه الطالب فی حاشیه المکاسب».
در میان این آثار، فقط کتاب اخیر، به زینت چاپ آراسته شده و دو جلد است؛ جلد اولش در سال 1356 تمام شده. شیرازی در این کتاب گاهی آرا صاحب «مکاسب» را توضیح میدهد و گاهی هم، بدان اشکال میکند. اما نظرات ابتکاری و ابداعات علمی، که جدید و نو باشد مشاهده نشده؛ و متأسفانه از آثار دیگر ایشان اطلاع در دست نیست و ظاهراً هیچ کدام چاپ نشده است.[۲۴]
مرجعيت
آن فقيه بزرگ، از ياران و اعوان زعيم علي الاطلاق شيعه آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني بود و در زمان مرجعيت آن مرجع بزرگ، از علماي مطرح حوزه نجف به شمار مي رفت و غالب استفتائات مرحوم سيد را معظم له پاسخ مي داد. [۲۵] پس از وفات مرحوم سيد و مرحوم آيت الله حاج آقا حسين قمي، مرجعيت ايشان اوج گرفت و بسياري از مؤمنان استان فارس به ويژه شهر شيراز، به او رجوع كردند [۲۶]. مجلس درس او شلوغ شد و اغلب شاگردان مرحوم سيد، به درس وي حاضر شدند [۲۷]
اما موضوع رفتن فرزندانش به مدارس جديد عراق، مستمسك عده اي قرار گرفت و عليه وي به تبليغ پرداختند. اين امر، موجب انزواي ايشان شد. آيت الله سيد رضي شيرازي مي گويد: "محيط مدارس جديد عراق، از نظر علما پذيرفته نبود، به خاطر جنبه تجدد اين مدارس به هر صورت، علما روي خوش به اين مدارس نشان نمي دادند. پسران حاج شيخ، به اين مدارس مي رفتند و ديپلم گرفتند. يكي از اينها دكتر احمد كاظم ـ كه الآن در عراق است ـ قبل از شروع جنگ جهاني دوم براي دوره طب، به آلمان رفت. همين امر، باعث شد تا عده اي كه با مرحوم شيخ مسائلي داشتند، عليه او تبليغات كنند. برخي از افراد متدين ـ ولي ساده ـ تحت تآثير اين تبليغات واقع شده بودند؛ مثل مرحوم شيخ محمد علي خراساني، كه مرد زاهد و با تقوايي بود. ولي به خاطر تحريكات ديگران، در مجالسي كه شيخ حاضر بود، روي منبر او را مورد خطاب و عتاب قرار مي داد و مي گفت: بچه هايت را فرنگ مي فرستي و از سهم امام به آنان مي دهي؟ مرحوم پدرم فرمود: روزي به او گفتم: اينكه به شيخ اعتراض مي كني، بر اساس شنيده هاست يا آگاهي خودتان است؟ گفت: بر اساس شنيده هاست. به او گفتم: رفتن فرزند ايشان به فرنگ، هيچ ارتباطي به ايشان ندارد و از سهم امام هم چيزي به او نداده است. پسر شيخ، چند سالي در كوفه، معلمي كرده و پولي فراهم آورده است و براي ادامه تحصيل پزشكي، به فرنگ رفته است. مرحوم پدرم فرمود: از آن به بعد، نه تنها شيخ محمد علي درباره شيخ چيزي نگفت، كه آمد خدمت آقا و حلاليت طلبيد. در هر صورت، به خاطر اين تبليغات، مرحوم شيخ محمد كاظم خانه نشين شد. [۲۸]
هجرت آخرین
آیت الله شیخ محمدکاظم شیرازی، فقیه و اصولی متبحر و فرهیخته، مرجع نامور شیعه، و معلم اخلاق، بعد از تحمل سال ها رنج و هجرت به شهرهای مختلف، برای کسب علم و کمال، عاقبت در سال 1367 هـ.ق) پس از گذشت 75 بهار از عمر پربرکتش، جان عرشی او از قالب جسم به سوی جانان پرکشید و چشم از این جهان فروبست. هنگامی که خبر رحلت او در نجف منتشر شد، این شهر یک پارچه سوگوار شد و خیل طلاب، فضلا، مراجع و مردم نجف، در تشییع جنازهاش شرکت کردند.
بعد از این که حضرت آیت الله سید جعفر بحرالعلوم، بر پیکر مقدس او نماز گذارد، در یکی از حجرههای صحن مقدس علوی، در جوار مرقد مطهر مولا و مقتدایش امیرالمؤمنین علی علیه السلام، رخ در نقاب خاک کشید. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.[۲۹]
پانویس
- ↑ احسن الودیعه، بخش دوم، ص 278، چاپ دوم، سال 1388 هـ.ق؛ المسلسلات، ج 2، ص 165، چاپ کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چاپ سال 1416 هـ.ق؛ علمای معاصرین، ص 241، چاپ قدیم؛ دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج 4، ص 232، چاپ 1340 ش.
- ↑ همان. مقدمه بلغه الطالب فی حاشیه المکاسب، چاپ سال 1370 هـ.ق.
- ↑ مقدمه بلغه الطالب فی حاشیه المکاسب، چاپ (1307 هـ.ق) ص 1 و 2؛ احسن الدودیعه، بخش دوم، ص 278.
- ↑ همان.
- ↑ مقدمه بلغه الطالب؛ احسن الودیعه، بخش 2، ص 278.
- ↑ همان.
- ↑ احسن الودیعه، بخش 2، ص 278؛ المسلسلات، ج 2، ص 165.
- ↑ فوائد الرضویه، ص 484.
- ↑ مقدمه بلغه الطالب فی حاشیه المکاسب، سید علی شبر.
- ↑ احسن الودیعه، بخش 2، ص 278؛ المسلسلات، ج 2، ص 165؛ مقدم بلغه الطالب.
- ↑ احسن الودیعه، بخش 2، ص 279؛ علماء معاصرین، ص 241؛ و علماء بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی ص 388؛ چاپ معارف اسلامی قم، سال 1364؛ داستانهایی از زندگی علما، ص 83، نشر برگزیده 1372.
- ↑ مقدمه بلغه الطالب؛ احسن الودیعه، بخش 2، ص 279.
- ↑ همان.
- ↑ به نقل از نگارنده مقاله.
- ↑ بانوی مجتهده ایرانی، ص 36، چاپ دوم، پاییز 1372 ش.
- ↑ المسلسلات، ج 2، ص 165؛ ماضی النجف و حاضرها، ج 3، ص 237، چاپ 1406 هـ.ق؛ مجله حوزه، ش 19، ص 150، فروردین 1366؛ مردی بزرگ از خطه فارس، گروه تحقیق حوزه علمیه قم، ص 116، چاپ 1367 ش.
- ↑ احسن الودیعه، بخش 2، ص 280.
- ↑ مجله حوزه، ش 19، ص 19.
- ↑ شيرازي، مجله حوزه، شماره 50، 28
- ↑ ركن زاده آدميت، دانشمندان و سخن سرايان فارس، ج 4، 232
- ↑ بلغه الطالب.؛ و آیت الله انصاری شیرازی.
- ↑ مردی از خطه فارس، ص 118.
- ↑ گنجینه دانشمندان، ج 1، ص 271.
- ↑ المسلسلات، ج 2، ص 167؛ بلغه الطالب، فی الحاشیه المکاسب، چاپ 1370 هـ.ق.
- ↑ شريف رازي، گنجينه دانشمندان، ج1، 272
- ↑ آقا بزرگ تهراني، نقباء البشر (مخطوط)، بدون شماره صفحه
- ↑ شاهرودي، اسره المجدد الشيرازي، 208.
- ↑ شيرازي، مجله حوزه، شماره 50، 30 ـ 31
- ↑ المسلسلات، ج 2، ص 167. مقدمه بلغه الطالب فی حاشیه المکاسب.
منابع
- ابوالحسن رباني سبزواري، تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 5، صفحه 308.
- مصاحبه بااستاد آیت الله شیخ ابوالحسن شیرازی،مجله حوزه ، فروردین و اردیبهشت 1366، شماره 19.در دسترس دراطلاع رسانی حوزه، بازیابی: 30 بهمن 1392.
- آیت الله العظمی شیخ محمد کاظم شیرازی،پایگاه اطلاع رسانی سید رضی شیرازی، بازیابی: 30 بهمن 1392.