معتزله

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۰۶:۰۸ توسط Zamani (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

مذهب اعتزال در اوايل قرن دوم هـ ق توسط واصل بن عطا (131-80) پديد آمد. شيوع تفكرات افراطی اهل حديث در اهل سنت و آسيب های آن، متفكران اهل سنت را به سمت مباحث عقلي و تاسیس مکتب معتزله كشاند.

موسس معتزله

موسس مكتب اعتزال را واصل بن عطاء الغزال می دانند.[۱] كنيه وي ابوحذيفه المخزومي است.[۲] متولد مدينه در سال هشتاد هجري است.[۳] ابوالفتح ازدي در مورد او مي گويد: بد مردي است، كافر است.[۴] وي يكي از طرفين قضيه جنگ جمل را فاسق مي دانست اما معين نمي نمود كداميك از طرفين فاسق اند.[۵]

واصل در مكتب حسن بصري كسب علم مي نمود و به سبب جدائي از رأي حسن بصري و حلقه درس او به معتزله مشهور شدند. وي بنيانگذار مكتب معتزله بصره مي باشد.[۶] نظر او باعث اختلاف شديد در جامعه كلامي اهل سنت شد. با نظريات او و همفكرانش مكتب كلامي جديدي در اهل سنت ظاهر شد كه سرسختانه با اهل حديث مقابله مي نمودند.

واصل در سال 131 هجري دار فاني را وداع گفت.[۷] ولي اساس مذهب معتزلي كه بر مبنای خردگرایی و آزاداندیشی و دوري از جمود است ادامه يافت. معتزله با همين مبنا به مخالفت با اهل حديث و بسياري از نظريات ايشان دست زدند.

معتزله به اصحاب العدل و توحيد شهرت یافتند و مُلقّب به عدليه و قدريه بودند.[۸]

وجه تسمیه

گفته شده چون واصل بن عطاء حلقه درس حسن بصري را رها کرد و حلقه درس جدیدی بر اساس اعتقادات خود تشکیل داد این فرقه را فرقه اعتزال (اجتناب و کناره‌گیری) نامیده‌اند.[۹]

اولين مساله اختلافی

مسأله اختلافی واصل با آراي ديگران و بروز آن در مجلس درس حسن بصري اين بود كه آيا مسلماني كه مرتكب كبيره است، منافق است يا كافر؟ در اين مساله دو نظر مطرح بود. عده اي مورد سوال را كافر مي دانستند و عده اي فتوي به نفاق داده بودند اما واصل بن عطاء با طرح نظريه منزلة بين المنزلتين نه قائل به كفر اين شخصيت است نه قائل به نفاق او بلكه بين كفر و ايمان و شرك و نفاق واسطه و منزلتي را براي او تعيين مي نمود.[۱۰] اين نظر اساس فكر و انديشه معتزلي شد.

اصول مكتب اعتزال

گفته شده است كه عقائد معتزله بر پنج اصل تحرير يافته است:[۱۱]

  1. التوحيد
  2. العدل
  3. الوعد و الوعيد
  4. المنزلة بين المنزلتين
  5. الامر بالمعروف والنهى عن المنكر.

1- توحيد: معتزله خود را موحده ناميدند به اعتبار انديشه شان در باب توحيد و نفي صفات زائد بر ذات که در برابر انديشه صفاتيه و مجسمه قرار دارد، اين دو گروه صفات ثبوتي را که جنبه جسماني داشت به معناي ظاهري مي پنداشتند ولی معتزله در اين زمينه به تأويل معتقد بود. اين نظر در بردارنده اموري چون يگانگي ذات قديم ، نفي صفات زائد بر ذات، نفي رويت و نفي شريک مي باشد.

2- عدل: معتزله عدليه نیز نام گرفتندواین بخاطر اثبات اختيار و تفويض براي انسان است که در برابر ديدگاه مجبره است. اين اصل شامل مسائلي چون خلق افعال انسان نفي ظلم از خداوند ، مسأله تولد ، عوض ، تکليف ، لطف ، مسأله حسن و قبح عقلي مي باشد.

3- وعد و وعيد: به اقتضاي عادل بودن خداوند بر او لازم است در جهان آخرت نيکوکاران را پاداش و بدکاران را مجازات کند. مسائلي چون خلود کافران در جهنم ، مسأله شفاعت و توبه از فروع اين اصل است.

4- المنزلة بين المنزلتين: ايشان معتقد بودند که مرتکب گناه کبيره نه مومن است و نه کافر بلکه در مقامي ميان اين دو قرار دارد که از آن تعبير به المنزلة بين المنزلتين مي کنند.

5- امر به معروف و نهي از منکر: معتزله قائل به وجوب آن هستند و ابو علي جبائي وجوب آنرا عقلي و ابو هاشم وجوب آن را شرعي مي دانند. مراتب آن را از کراهت قلبي تا توسل به زور مي دانند.

از نظريات معتزله در طبيعيات نیز می توان به موارد زیر اشاره نمود:

جسم مرکب از ذات لايتجزا است . بو عبارت است از ذات معلق در هوا است ، نور ذراتي است که در فضا پخش مي شود. تداخل اجسام در يکديگر محال نيست.[۱۲]

گسترش مكتب معتزله و فرق معتزلی

معتزله علاوه بر انقسام به دو منهج بزرگ به نامهاي معتزله بغداد و معتزله بصره (كه مراکز اصلي تدريس و تحصيل معتزلی بود) به بيش از بيست گروه درآمدند که جز در پنج اصل مكتب معتزلي در اکثر مسائل با هم اختلاف دارند. اين فرق عمدتاً كلامى بوده و اختلاف و افتراقشان با يكديگر در مسائل اعتقادى مي باشد.

ابومنصور بغدادى مهمترين مذاهب و فرق معتزله را به اين ترتيب بيان مي كند:[۱۳] واصليه، عمرويه، هذليه، نظاميه، اسواريه، معمريه، اسكافيه، جعفريه، بشريه، مرداريه، هشاميه، ثماميه، جاحظيه، خابطيه، حماريه، خياطيه، صالحيه، مريسيه، شحاميه، كعبيه، جبائيه و بهشميه.

واکنش خلفاء

در زمان بنی امیه، معتزله قدرت چندانی نداشت و خلفای بنی امیه نیز خیلی متعرض معتزله نمی‌شدند بلكه بیشتر حامی جریان مرجئه بودند. بلكه با تحليل تاريخ مي توان بني امیه را از مخالفان معتزله محسوب كنيم. زيرا حُكام بنی امیه مانند هشام بن عبدالملك دستور قتل غيلان دمشقي كه یکی از رهبران معتزله بود را صادر نمود.[۱۴] اما در زمان حکومت بنی عباس به دلیل این که عقاید معتزله هماهنگ با سیاست های بنی عباس بود معتزله مورد حمایت دستگاه خلافت قرار گرفت و به ارج و منزلتی بالا دست یافت. در میان خلفاي عباسي از جمله مأمون به حمایت صريح از عقايد معتزله پرداخت و مخالفان آن‌ها (اهل حديث) را تحت فشار قرار داده و به زندان انداخت. معتصم و واثق نیز روش مأمون را ادامه دادند. اما متوكل به مخالفت به معتزله پرداخته و با تحت فشار قرار دادن جریان عقل گرایی و از جمله معتزله، این جریان را در انزوا فرو گزارد و اين خود از عوامل سقوط معتزله شد.

عوامل سقوط و انزوای معتزله

الف. مهمترين عامل شكست نهضت ها، انقلاب ها و مذاهب فكرى و سياسى، از درون خودشان نشات مى گيرد. مهمترين عاملى كه معتزله را در سراشيبى سقوط قرار داد خود آنها بودند. معتزله با ورود به دربار ماهيتي سياسي را براي خود ترسيم نمود و در واقع مكتب علمي، كلامي معتزله به حزب سياسي معتزله تبديل شد. بي ترديد رشد و شكست احزاب سياسي به حاميان ايشان يعني دربار بني عباس، وابسته است.

همان طور كه بيان شد يكي از عوامل رشد معتزله حمايت دربار بود و واضح است كه عدم حمايت خلفاء نيز تأثير مهمي در منزوي شدن معتزله داشت.

ب. سركوب مخالفين معتزله در ابتدا به رشد معتزله انجاميد اما بعد از مدتي به يكي از عوامل براندازي معتزله منجر شد. معتزله با كمك حكومت عباسي بشدت مخالفانشان را سركوب نمودند. سركوب مخالفان براى آنان مظلوميتى بوجود آورد. تجلى بارز اين حقيقت، برخورد آنان با احمد حنبل است كه در دوره حاكميت معتزله دائماً تحت فشار و آزار بود اما به هنگام افول قدرت معتزله وقتى احمد حنبل مي ميرد بر جنازه او چندان مردم حاضر شدند كه چنان جمعيتي بر جنازه هيچكس از گذشتگان ديده نشده بود.[۱۵]

ج. فقها و محدثين با علوم عقلى و از جمله كلام و فلسفه ميانه خوبى نداشته اند. چنان كه شافعى گفته است اگر بنده اى به همه منهيات خداوند غير از شرك دچار شود بهتر از آنست كه در علم كلام نظر كند. احمد بن حنبل گفته است كه اهل كلام هيچگاه روى رستگارى نخواهند ديد و همه علماى كلام زنديق هستند.[۱۶] از سوی دیگر فقهاء نفوذ زيادي بر مردم و اجتماع داشتند. در واقع جايگاه اجتماعي و مردمي معتزله با مخالفت فقهاء از بين رفت.

د. از جمله عوامل شكست معتزله، مخالفتشان با شيعه بود. اين مخالفت از همان آغاز شكل گيرى اين مكتب كاملاً محسوس بود. واصل، غير مستقيم، اين مخالفت را ابراز مى داشت. اما كسانى چون عمرو بن عبيد، آشكار با شيعه و ائمه آن مخالفت مى كردند. به همين دليل از طرف ائمه عليهم السلام رد علمي بر اين افراد صورت مي گرفت.[۱۷]

بزرگان معتزله

از بزرگان معتزله در قرن سوم: ابوهاشم معتزلي (وفات321)، ابوالقاسم کعبي (وفات317)، جاحظ (تولد255هـ ق) صاحب کتاب البيان و التبين و کتاب البخلاء، نظام (وفات231) صاحب الرد علي الثنويه، در قرن چهارم ابوبکر احمد بن علي الاخشيدي ، در قرن پنجم قاضي عبدالجبار صاحب کتب: (شرح الاصول الخمسه، المغني و المحيط بالتکليف)از متکلمان برجسته اين مکتب در قرن 6 هـ ق زمخشري صاحب کشاف، در قرن 7 ابن ابي الحديد شارح نهج البلاغه و در قرن هاي اخير برخي متفکران از جمله شيخ محمد عبده، عقائد و آراي معتزله را پذيرفتند.[۱۸]

پانویس

  1. الاسفرايني، طاهر بن محمد؛ التبصير في الدين، بيروت، عالم الكتب، 1983، الطبعة الاولي، ص 67.
  2. الشهرستاني، عبدالکریم؛ الملل والنحل، بيروت، دارالمعرفة، 1404، 2 مجلد، ج1، ص 45.
  3. حكمي، حافظ بن أحمد؛ معارج القبول، الدمام، دار ابن القيم، 1410-1990، الطبعة الأولى، 3 مجلد، ج3، ص943.
  4. پيشين
  5. پيشين.
  6. الملطي الشافعي، أبي الحسين محمد بن أحمد بن عبدالرحمن؛ التنبيه والرد، القاهرة، المكتبة الأزهرية للتراث، 1977، الطبعة الثانية، 1مجلد، ص 38.
  7. حكمي، حافظ بن أحمد؛ معارج القبول، الدمام، دار ابن القيم، 1410-1990، الطبعة الأولى، 3مجلد، ج3، ص943.
  8. الشهرستاني، عبدالکریم؛ الملل والنحل، بيروت، دارالمعرفة، 1404، 2مجلد، ج1، ص42.
  9. شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان؛ أوائل المقالات، قم، انتشارات كنگره جهانى شيخ مفيد، 1413 هجرى قمرى‌، يك جلدي، ص 37، فخررازي، محمد بن عمر؛ اعتقاد المسلمين والمشركين، بیروت، دارالكتب العلميه، 1402، ص 39.
  10. الإيجي، عضدالدين عبدالرحمن بن أحمد؛ المواقف، بيروت، دارالجيل، الطبعة الأولى، 1997، 3 مجلد، ج3، ص547. فخررازي، محمد بن عمر؛ اعتقادالمسلمين والمشركين، بیروت، دارالكتب العلميه، 1402، ص 39 و 40.
  11. الندوة العالمية للشباب الإسلامي؛ الموسوعة الميسرة في الأديان والمذاهب، دارالندوة العالمية، 2 مجلد، ج 26، ص 5. براي آشنائي با عقايد معتزله به مقاله عقائد و نقد معتزله رجوع شود.
  12. معتزله، سایت رحماء
  13. البغدادی، عبدالقاهر بن طاهر بن محمد؛ الفرق بين الفرق و بيان الفرقة الناجية، بيروت، دارالآفاق الجديده، 1977، الطبعةالثانية، 1مجلد، ص 93.
  14. فخررازي، محمد بن عمر؛ اعتقادالمسلمين والمشركين، بیروت، دارالكتب العلميه، 1402، ص 40.
  15. الذهبي؛ سير أعلام النبلاء، 23 اجزاء، ج 11، ص 340.
  16. نباطى بياضى، على بن يونس؛ الصراط المستقيم، نجف، چاپ كتابخانه حيدريه، 1384 هجرى قمرى‌، 3 جلد در يك مجلد، ج3، ص223.
  17. ثقة الاسلام كلينى، محمد بن يعقوب؛ الكافي، تهران، دارالكتب الإسلامية، 1365 هجرى شمسى‌، 8 جلدي، ج5، ص23.
  18. معتزله، سایت رحماء

منابع