زیدیه در یمن

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۶:۲۵ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (ویرایش)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

حکومت مستقل شیعیان «زیدیه» در سال ۲۸۰ هجرى، در یمن پایه‌گذاری شد و از آن پس تا دوران معاصر، یمن و به‌ویژه بخش‌هاى شمالى آن پایگاه سنتى زیدیه شده و شخصیت‌ها و جریانات فکرى بسیارى در آن منطقه ظهور کردند. زیدیه اکنون، حدود نیمى از جمعیت بیست میلیونى کشور یمن را تشکیل مى‌دهند.

دولت اول زیدیه در یمن‌

در سال ۲۸۰ هجرى، یحیى بن حسین بن قاسم رسّى در یمن پایه‌گذار حکومتى مستقل به نام شیعیان زیدیه شد. پس از وفات هادى یحیى بن حسین در سال ۲۹۸ هجرى، دو فرزند او محمد ملقب به مرتضى لدین اللّه (متوفاى ۳۱۰ ه. ق) و احمد ملقب به ناصر لدین اللّه (متوفاى ۳۱۵ ه. ق) هردو از امامان مهم زیدیه در یمن و ادامه‌دهنده راه پدر بودند.

پس از وفات ناصر احمد بن یحیى، زیدیه در یمن دچار تفرقه و نزاع‌هاى داخلى و درگیرهاى شدید با اسماعیلیه شدند. در این مدت و تا اواخر قرن چهارم نوادگان هادى به صورت پراکنده و بدون آنکه به مقام بالاى امامت دست یابند، در آن سرزمین باقى مانده، حکومت کردند. تا اینکه در اواخر قرن چهارم یکى از نوادگان قاسم رسّى به نام قاسم بن على عیانى پس از مهاجرت از حجاز به یمن، به‌عنوان امامى مسلم مطرح شد و روح تازه‌اى در کالبد زیدیه یمن دمید. پس از وى، فرزندش حسین ملقب به مهدى لدین اللّه جانشین او شد و به مقام امامت زیدیه نایل گشت؛ ولى به زودى به شخصیتى جنجالى در تاریخ زیدیه یمن تبدیل شد و پیروانى خاص پیدا کرد که به نام حسینیه مشهور شدند.

پس از امامت حسین بن قاسم عیانى براى بار دیگر درگیرهاى داخلى و خارجى بر زیدیه در یمن اردو زد و با کشته شدن امام آنان، ناصر لدین اللّه ابو الفتح دیلمى در سال ۴۴۴ هجرى به دست اسماعیلیان، زیدیه به مدت یک قرن دوران فترت و افول را تجربه کردند و اسماعیلیان بر قلمرو آنان تسلط یافتند. بدین ترتیب دوره‌اى از حکومت زیدیه بر یمن از امام هادى یحیى بن حسین تا امام ابو الفتح دیلمى به پایان رسید.

فرقه‌هاى جدید زیدیه

یکى از مهم‌ترین رخدادها در عصر دولت اول زیدیه در یمن، پدید آمدن فرقه‌هاى جدید در میان زیدیه بود. این فرقه‌ها که در سه فرقه حسینیه، مطرفیه و مخترعه خلاصه مى‌شدند، از مرزهاى جغرافیایى یمن فراتر نرفتند:

۱. حسینیه‌:

حسین بن قاسم بن على ملقب به مهدى لدین اللّه در ابتدا ادعاى مهدویت کرد و سپس خود را در حد پیامبر دانسته، کلام خود را بالاتر از کلام الهى خواند!

عالمان متأخر زیدیه این گزارش‌ها را ناصحیح و غیرقابل اعتماد مى‌دانند، ولى از نظر تاریخى مسلّم است که پس از کشته شدن حسین بن قاسم در سال ۴۰۴ هجرى، گروهى از زیدیه مرگ او را نپذیرفته، مدعى مهدویت او شدند و تا سال‌هاى طولانى و در طول بیش از سه قرن، همچنان منتظر بازگشت او به‌عنوان منجى موعود، باقى ماندند. از این جریان در تاریخ زیدیه به‌عنوان «حسینیه» یاد شده است.

۲. مطرّفیه‌:

در قرن چهارم هجرى جدال فکرى دیگرى در میان زیدیه آغاز شد که در طول قرن پنجم و ششم با شدت بیشترى ادامه یافت. برخى از زیدیه که خود را پیرو مکتب عقیدتى هادى یحیى بن حسین مى‌دانستند، در مسائل کلامى اندیشه خاصى را مطرح مى‌کردند که بنابر نظر برخى محققان، متأثر از مکتب ابو القاسم بلخى (متوفاى ۳۱۹ هجرى) یکى از سران معتزله در بصره بود و براساس آن معتقد بودند که خداوند با آفرینش عناصر اربعه، دیگر دخالت مستقیمى در آفرینش دیگر اجسام ندارد و این عناصر اربعه هستند که با احاله و استحاله، اجسام را پدید مى‌آورند. همچنین به آنان عقاید دیگرى نیز برخلاف عقیده شناخته شده از زیدیه و دیگر عدلیه نسبت داده‌ اند.

این گروه از زیدیه به دلیل انتساب به یکى از سران خود با نام مطرّف بن شهاب که در نیمه اول قرن پنجم مى‌ زیسته به نام «مطرّفیه» خوانده شده‌ اند. مجموعه اعتقادات کلامى و احیانا سیاسى آنان موجب شد تا امامان و عالمان زیدیه در برابر آنان ایستادگى کنند و دست به مقابله‌اى همه‌جانبه علیه آنان بزنند.

۳. مخترعه‌:

به جریان اصلى زیدیه که در مقابل مطرفیه ایستادگى و با آنان مخالفت مى‌کرد و پس از روى کارآمدن دوباره حکومت زیدیه در قرن پنجم به مقابله جدى با آنان روى آورد، «مخترعه» گفته مى‌شود.

آنان قائل به اختراع اجسام توسط خداوند بودند. البته با افول و اضمحلال مطرفیه در قرن هفتم به بعد، از اصطلاح مخترعه نیز استفاده نشد و از آن پس از این اصطلاح هم اثرى نمى‌بینیم.

دولت دوم زیدیه یمن

در سال ۵۳۲ هجرى امام زیدیه، متوکل على اللّه احمد بن سلیمان که از نوادگان هادى یحیى بن حسین بود، بار دیگر حرکت زیدیه را جانى دوباره بخشید و پس از مبارزات فراوان موفق شد حکومت زیدیه را بر مناطقى از شمال یمن بگستراند. او علاوه بر نشستن بر کرسى امامت و رهبرى سیاسى، با تأثیرگذارى فکرى و تألیفات مهم خود که براساس خط اصیل زیدیه جارودیه بود، با جریانات انحرافى در داخل صفوف زیدیه و از جمله مطرفیه که در طول یک قرن فترت، رشد زیادى کرده بودند، به مقابله جدى پرداخت.

احمد بن سلیمان در سال ۵۶۶ هجرى وفات یافت. منصور باللّه عبداللّه بن حمزه که او نیز از نسل قاسم رسّى بود، راه او را با قوت بیشترى ادامه داد و اقتدار زیدیه را براى بار دیگر به آنان باز گرداند. عبداللّه بن حمزه با تألیفات بسیار و مبارزات بى‌امان علمى و سیاسى و نظامى و از جمله مبارزه قاطع با مطرّفیه که موجب شد براى همیشه آنان از صحنه خارج شوند، یکى از مؤثرترین و مهم‌ترین امامان زیدیه در طول تاریخ آنان به شمار مى‌آید و از وى به‌عنوان مجدد زیدیه در قرن ششم نام مى‌برند. وى در سال ۶۱۴ هجرى از دنیا رفت، ولى امامان زیدیه که اغلب از نوادگان‌ قاسم رسّى و از سادات حسنى بودند، یکى پس از دیگرى و احیانا با نزاع‌هاى پى در پى بر سر تصاحب منصب امامت، به مقام امامت مى‌رسیدند.

مهم‌ترین امامان این دوره از تاریخ حکومت زیدیه در یمن عبارت بودند از:

  • مهدى لدین اللّه احمد بن حسین، مشهور به ابو طیر صاحب ذى بین، که از نوادگان قاسم رسّى بود و برخى از زیدیه در مورد او نیز گمان مهدویت داشتند و عاقبت بر اثر نزاعات داخلى میان زیدیه در سال ۶۵۶ هجرى کشته شد!
  • منصور باللّه حسن بن بدر الدین محمد (م ۶۷۰ ه. ق) که از نوادگان هادى یحیى بن حسین بود و یکى از مطرح‌ترین امامان زیدیه با گرایش اصیل زیدى در قرون میانه در یمن است.
  • متوکل على اللّه مطهر بن یحیى معروف به المظلل بالغمام (م ۶۹۷ ه. ق) و فرزندش مهدى لدین اللّه محمد (م ۷۲۸ ه. ق) دو امام دیگر زیدیه از نسل امام هادى یحیى بن حسین بودند که از آنها به‌عنوان مجدّدان زیدیه در آغاز قرن هشتم نام برده شده است.
  • مؤید باللّه یحیى بن حمزه که از نوادگان امام على النقى (ع) است و در سال ۷۲۹ هجرى مدعى مقام امامت زیدیه در یمن بود، و در سال ۷۴۹ هجرى وفات یافت. وى که صاحب تألیفات مهم و فراوانى است، در برخى اعتقادات از خط اصلى زیدیه که به فرقه جارودیه منتسب بودند، فاصله گرفت.
  • مهدى لدین اللّه احمد بن یحیى مشهور به ابن مرتضى (م ۸۴۰ ه. ق) که او نیز از نوادگان امام هادى یحیى بن حسین و تا حدود زیادى متأثر از مکتب معتزله بود و با تألیفات بسیار در مباحث مختلف یکى از تأثیرگذارترین امامان زیدیه یمن از قرن نهم تاکنون به شمار مى‌رود و از او به‌عنوان مجدّد مذهب زیدیه در آغاز قرن نهم یاد مى‌کنند.
  • هادى الى الحق عز الدین بن حسن (م ۹۰۰ ه. ق) یکى دیگر از نوادگان امام هادى یحیى بن حسین بود که به مقام امامت زیدیه در یمن رسید و با تألیفات و طرح نظریاتى که به نحوى در ادامه گرایش ابن مرتضى بود به امامى مطرح و برجسته تبدیل شد و به‌عنوان مجدد قرن در تاریخ زیدیه ماندگار گشت.
  • متوکل على اللّه یحیى شرف الدین از نسل امام زیدیه ابن مرتضى، از آخرین امامان زیدیه در دوره دوم حکومت آنان بر یمن بود. پس از وفاتش در سال ۹۶۵ هجرى و روى کار آمدن فرزندش مطهر و چند امام دیگر، ترکان عثمانى به تدریج با تسلط بر یمن عرصه را بر امامان زیدیه‌ تنگ کردند و پس از فراز و نشیب‌هایى در اواخر قرن دهم هجرى، یکبار دیگر عرصه سیاسى یمن از حکومت امامان زیدیه خالى ماند.

گرایش‌هاى مختلف این دوره‌

یکى از پیامدهاى ظهور جریان مطرفّیه در میان زیدیه، نشر وسیع کتب و افکار معتزله در میان زیدیه یمن بود. از آنجا که مطرفّیه ریشه‌هاى بحث‌هاى کلامى خود را از برخى مکاتب معتزله گرفته بودند، امامان و عالمان زیدیه براى مقابله با آنان به میراث فکرى و کلامى دیگر معتزله روى آوردند که در آن دوران همچنان در عراق و ایران پایگاه‌هاى وسیعى داشتند. به همین دلیل و بنابر دعوت امامانى همچون احمد بن سلیمان کتاب‌هاى معتزله و شخصیت‌هایى متأثر از آنان در قرن ششم هجرى از عراق و ایران به یمن برده شدند و این حرکت موجب شد تا در قرن‌هاى بعدى شاهد ظهور جریانى در زیدیه یمن باشیم که متأثر از معتزله و افکار آنان است؛ یعنى مشابه همان جریانى که در قرن چهارم و پنجم هجرى در زیدیه ایران شاهد آن بودیم.

در این مکتب اصول مذهب زیدیه با عقل‌گرایى افراطى پیوند داده شده و برخى دیدگاه‌هاى کلامى غیر شیعى نیز در میان آنان رواج یافت. امام زیدیه احمد بن یحیى بن مرتضى و پس از او عز الدین بن حسن، از همین جریان متأثر بودند.

در مقابل این جریان برخى دیگر از عالمان زیدیه با نقد عقل‌گرایى افراطى معتزله، گرایشى مشابه به گرایش اهل حدیث را نمایندگى کردند و از سویى دیگر از جریان اصیل زیدیه و شیعى فاصله گرفتند که سرآمد آنان محمد بن ابراهیم وزیر (م ۸۴۰ ه. ق) بود و در قرون بعدى محمد بن اسماعیل صنعانى (م ۱۱۲۸ ه. ق) و محمد بن على شوکانى (م ۱۲۵۰ ه. ق) نیز همین راه را پیمودند.

بدین ترتیب خط اصیل زیدیه در میان دو جریان متمایل به تفکرات غیرشیعى، ولى متفاوت از هم، قرار گرفت؛ یعنى جریان عقل‌گراى متمایل به تفکرات معتزله و جریان نقل‌گراى متمایل به اهل حدیث.

دولت سوم زیدیه یمن‌

پس از یک دوره اشغال یمن به وسیله حکومت عثمانى و عدم امکان تحرک امامان زیدیه در سال‌ ۱۰۰۶ هجرى، امام منصور باللّه قاسم بن محمد بن على از نوادگان هادى یحیى بن حسین، امامت زیدیه را به دست گرفت و با عثمانى‌ها وارد مبارزه جدى شد و این آغازى بود براى رهایى یمن و زیدیه از سیطره حکومت عثمانى‌ها. از منصور باللّه قاسم بن محمد که بیشتر امامان زیدى پس از او تا دوران معاصر از نسل او بودند، به دلیل مقام والاى علمى و تلاش بسیار در احیاى مکتب زیدیه در آغاز قرن یازدهم که در قالب تألیفاتى مهم و شاگردانى تأثیرگذار بروز داشته، به عنوان مجدد مذهب زیدى در این قرن یاد شده است.

پس از وفات منصور باللّه قاسم بن محمد در سال ۱۰۲۹ هجرى دو فرزند او مؤید باللّه محمد (م ۱۰۵۴ ه. ق) و متوکل على اللّه اسماعیل (م ۱۰۸۷ ه. ق) به ترتیب به مقام امامت رسیدند و هردو از امامان برجسته و مهم زیدیه به شمار مى‌آیند. از آن پس با روى کار آمدن مجموعه‌اى از امامان که اغلب از نسل منصور باللّه قاسم بن محمد بودند، به تدریج حکومت امامان زیدیه رو به ضعف و انحطاط گذاشت و در بسیارى از مقاطع با درگیرى‌هاى داخلى و نزاع مدعیان امامت همراه بود. این ضعف و انحطاط به جایى رسید که در قرن سیزدهم کسى همچون محمد بن على شوکانى (م ۱۲۵۰ ه. ق) که به مکتب اهل سنت گرایشى آشکار داشت و در نزد زیدیه به‌عنوان منحرف تلقى مى‌شد، به مقام قاضى القضاتى امامان وقت رسید و تقریبا در همه امور حکومت دخالت داشت. این انحطاط و اختلاف سرانجام به بازگشت مجدد عثمانى‌ها در اواخر قرن سیزدهم هجرى و اشغال مجدد یمن انجامید.

زیدیه یمن در عصر حاضر

در اواخر قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجرى، در حالى که یمن بار دیگر به اشغال عثمانى‌ها درآمده بود، هنوز برخى امامان زیدیه مطرح مى‌شدند؛ هرچند توان بسط قدرت سیاسى و تشکیل حکومت مستقل را نداشتند. در این مقطع نیز گاهى به‌طور همزمان چند نفر مدعى مقام امامت زیدیه مى‌شدند. برجسته‌ترین امامان زیدیه در این مقطع منصور باللّه محمد بن عبداللّه وزیر (م ۱۳۰۷ ه. ق) و مهدى لدین اللّه محمد بن قاسم حوثى (م ۱۳۱۰ ه. ق) بودند. تا اینکه در سال ۱۳۰۷ هجرى پس از وفات محمد بن عبداللّه وزیر، منصور باللّه محمد بن یحیى حمید الدین به‌عنوان امام زیدیه خود را مطرح کرد و این آغازى بود بر سلسله‌اى از آخرین امامان زیدیه از خانواده حمید الدین که آنها نیز از نسل منصور باللّه قاسم بن محمد بن على بودند.

وقتى محمد بن یحیى حمیدالدین در سال ۱۳۲۲ هجرى وفات یافت، فرزندش متوکل على اللّه یحیى به مقام امامت رسید و راه او را در مبارزه با ترکان عثمانى ادامه داد و در عصر او براى بار دوم یمن از تحت سلطه عثمانى‌ها خارج شد و به استقلال رسید.

در این دوره و در فاصله جنگ جهانى اول و دوم، یمن نیز دستخوش تحولات سیاسى، اجتماعى و فرهنگى بسیارى شد و این تحولات به انقلابى داخلى علیه حکومت امامت زیدیه در سال ۱۳۶۷ هجرى (۱۹۴۸ میلادى) و ترور امام یحیى انجامید. ولى انقلابیون بى‌درنگ در تسلط بر اوضاع یمن شکست خوردند و فرزند امام یحیى، ناصر لدین اللّه احمد به منصب امامت رسید. تحولات سریع جهانى و منطقه‌اى همچنان ادامه داشت و حکومت امامان زیدیه که شکلى موروثى و سلطنتى به خود گرفته بود، به تدریج توان مقابله خود را در برابر موج جدید جمهورى خواهى و تجددطلبى از دست داد و در سال ۱۳۸۲ هجرى (۱۹۶۲ میلادى) وقتى امام احمد حمید الدین از دنیا رفت و فرزندش محمد بدر به‌عنوان جانشین او معرفى شد، در کودتایى نظامى که از برخى پشتوانه‌هاى خارجى نیز بهره مى‌برد، حکومت امامان زیدیه سقوط کرد و از آن پس تاکنون زیدیه از قدرت سیاسى و به تبع آن از امامت مورد تأکید در مذهب خود، فاصله گرفت.

در دوران معاصر نیز جریان سلفى طرفدار شوکانى را مى‌توان در داخل زیدیه دید و این در حالى است که آخرین امامان و عالمان زیدیه همچنان بر خط اصیل شیعى که منتسب به گرایش جارودیه است، پاى فشرده‌ اند. از سویى دیگر همزمان با موج تجددخواهى در قرن گذشته برخى از زیدیه نیز به جریان روشنفکرى پیوستند.

اکنون از نظر جمعیتى، زیدیه حدود نیمى از جمعیت بیست میلیونى کشور یمن را تشکیل مى‌دهند و جمعیت پراکنده و کوچکى از آنان نیز به دلائل سیاسى، اقتصادى و یا فرهنگى در خارج از یمن زندگى مى‌کنند. همچنین در جنوب کشور عربستان به‌ویژه در منطقه نجران، مذهب زیدیه پیروان قابل توجهى دارد. این منطقه که در همسایگى کشور یمن واقع شده، پیش از این بخشى از خاک یمن محسوب مى‌شده که در درگیرى‌هاى دو کشور در قرن گذشته از یمن جدا شده است. تهاجم عقیدتى و فکرى وهابیت از بیرون و گسترش گرایش سلفى در درون، از مهم‌ترین مسائل زیدیه یمن در عصر حاضر است.

منابع

  • مهدى‌ فرمانیان، آشنایى با فرق تشیع‌، مرکز میریت حوزه علمیه قم‌، قم‌، ۱۳۸۷ ه. ش‌، ص ۹۵ - ۱۰۱.