سخنرانى فاطمه صغرا در ميان كوفيان
این سخنرانی در الملهوف به نقل از زيد بن موسى چنین آمده است : پدرم، از جدّم امام صادق عليه السلام برايم نقل كرد كه: فاطمه صُغرا، پس از آن كه از كربلا آمد ، گفت: «ستايش ، خدا را به عدد ريگ و سنگ ريزه و وزن عرش تا فرش. او را مى ستايم و به او ايمان دارم و بر او تكيه مى كنم، و گواهى مى دهم كه خدايى جز خداى يگانه بدون شريك نيست ، و محمّد، بنده و فرستاده اوست و فرزندانش را در[كنار] رود فرات، بى هيچ تقصير و گناهى سر بريدند ... .امّا بعد ،اى كوفيان ! اى مكّاران خيانتكار متكبّر ! ما خاندانى هستيم كه خدا ، ما را وسيله آزمايش شما ،و شما را مايه آزمون ما قرار داد و امتحان ما را نيكو ساخت و علمش را نزد ما نهاد و فهمش را به ما داد. ما گنجينه دانش او، و ظرف فهم و حكمت اوييم، و نيز حجّت خدا بر زمينيان در سرزمين هاى بندگانش . خداوند، ما را به كرامت او، بزرگ داشت و ما را با پيامبرش محمّد صلى الله عليه و آله بر بسيارى از مخلوقاتش ، آشكارا برترى بخشيد.امّا شما، ما را تكذيب و تكفير كرديد و جنگ با ما را روا داشتيد و اموالمان را به تاراج برديد ... .مرگتان باد ! منتظر لعنت و عذاب خدا باشيد كه بر شما فرود آمده و نكبت هاى آسمانى، پى در پى بر شما نازل شده است. عذاب خدا، شما را به آتش مى كشد و شما را به جان هم مى اندازد و سپس، روز قيامت در عذاب دردناكى كه خود با ستم هايتان ساخته ايد ، براى هميشه خواهيد ماند. «هان ! لعنت خدا بر ستمكاران !»
واى برشما! آيا مى دانيد كدامين دستتان به ما زخم زد؟!و كدامين فرد به ستيز با ما برخاست؟! يا با كدام پا به جنگ ما آمديد؟! به خدا سوگند، سنگ دل گشته ايد ، جگرتان خشن شده، دل هايتان مُهر خورده و گوش ها و چشم هايتان بسته شده است .شيطان، فرصت را برايتان آراست و پرده اى بر ديده تان نهاد كه ديگر هدايت نخواهيد شد.مرگتان باد، اى كوفيان ! پيامبر خدا صلى الله عليه و آله چه كسى را از شما كشته بود؟و چه خونى را از شما به گردن داشت؟ به چه خاطر با برادرش و جدّم على بن ابى طالب و پسرانش و خاندان برگزيده پيامبر ـ كه درودهاى خدا و سلام او بر آنان باد ـ عناد ورزيديد؟!و شاعرتان به آن،مباهات كرد و چنين سرود:ما على و فرزندان على را كشتيم با شمشيرهاى هندى و نيزه ها و ما زنانشان را به سانِ زنان تُرك، اسير كرديم و آنان را[نمى دانى] چگونه به خاك و خون كشيديم! هانت پُر از خاك و سنگ باد!به كشتن كسانى افتخار كردى كه خداوند،پاكشان داشته و آلودگى را از آنها رانده و پاك و پاكيزه شان كرده است!هيچ مگوى و پس بنشين، مان گونه كه پدرت نشست؛ چرا كه هر كس چيزى دارد كه خود به دست آورده و پيش فرستاده است .واى بر شما!به خاطر برترى خدادادى ما ، بر ما حسد ورزيديد ؟ گناه ما چيست كه هميشه روزگار ،درياى ما جولان دارد و درياى تو ، بى موج است و ناتوان از در بر گرفتن يك كِرم؟!«آن، فزونى خداست كه به هر كه بخواهد، مى دهد و خداوند ،داراى بخشش بزرگ است» «و هر كه خدا، برايش نورى قرار ندهد، نورى نخواهد داشت» » . صداها به گريه بلند شد و گفتند: كافى است. يگر مگو ـ اى دختر پاكان ـ كه دل هايمان را آتش زدى و درونمان را شعله ور كردى.در اين هنگام، فاطمه صغرا، ساكت شد .
منبع
- محمد محمدی ری شهری و همکاران، دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاریخ، ترجمه عبدالهادی مسعودی، ص 741، دسترس درحدیث نت .