ابن منیر طرابلسی
ابوالحسن مهذبالدين احمد بن منير (473 ـ 548 ق) شاعر بزرگ عرب و از مفاخر ادباى شيعه. شعرش دقت تعبير و سلاست و جزالت الفاظ را با انسجام و لطافت معانى در هم آميخته است. در زادگاه خود طرابلس قرآن را از بر كرد و ادب و لغت عربى را فراگرفت. سپس به دمشق منتقل شد و قصايد غرّا در منقبت امیرالمومنین علیه السلام و ائمه اثنى عشر علیهم السلام و هجو و طعن دشمنان ايشان سرود كه خشم شاميان متعصب را برانگيخت.
امير دمشق بورى بن طغتكين، ابن منير را مدتى به زندان انداخت و مى خواست زبانش را ببرد، ليكن به وساطت يوسف حاجب او را آزاد و از دمشق تبعيد نمود. ابن منير چندى در بلاد شام و در بغداد بسر برد و پس از مرگ بورى به دمشق برگشت. اما اسماعيل پسر بورى هم مانند پدر سنّيى متعصب بود و در صدد برآمد او را به دار آويزد كه ناچار خود را از دمشق بيرون افكند و چندى در شهرهاى حماة و شيزر در شمال شام ماند. ابن منير از ديرباز مداح سلطان نورالدين محمود بن زنگى ملقب به ملك عادل پادشاه مصر و سوريه و موصل و يمن بود.
از اين رو وقتى وى براى محاصره دمشق به شام آمد به او پيوست و بعد از برقرارى صلح با او وارد دمشق گرديد بعد هم با سپاه آن پادشاه رهسپار حلب شد. اما اجلش در حلب برسيد و در هفتاد و پنج سالگى در آن شهر درگذشت. اشعار مناقب ابن منير در شام و عراق و مصر و ساير بلاد عربى رايج و موجب تقويت شيعيان بود.
پدرش نيز سابقاً در بازار دمشق اشعار ابن عمودى را در مدح حضرت امام على علیه السلام و ساير امامان علیهم السلام به آواز خوش مى خواند و شيعيان را خوشنود مى ساخت. شعر ابن منير از بس روان و دلچسب و در بحور سبك سروده مى شد بزودى بر سر زبانها مى افتاد. داستان روابط دوستانه شاعر با شريف مرتضى نقيب الاشراف و قصيده رائيه نود و يك بيتى كه خطاب به او سروده و از روى مطايبه تهديد كرده است كه اگر بنده زيبارويش «تتر» را كه پيش خود نگاه داشته، رها نكند. از تشيع دست بر خواهد داشت در تاريخ ادب عرب مشهور و محتوى معتقدات شيعيان در آن عصر بوده است. مطلع اين قصيده چنين است:
عذبت طرفى بالسهر وأذبت قلبى بالفكر
چشمم را با بى خوابى عذاب كردى و دلم را از انديشه هاى نگران كننده آب كردى. علامه امينى چهل بيت از اين قصيده را با نمونه هاى ديگرى از اشعار ابن منير در جلد چهارم الغدير نقل كرده است. ديوان ابن منير مكرراً به چاپ رسيده است. (دائرةالمعارف تشيع)
منابع
سيد مصطفى حسينى دشتى، معارف و معاریف.