بُدَیل بن ورقاء
از بزرگان قبيله خُزاعه و صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله.
برخى سيرهنويسان نام جد او را عبدالعزى بن ربيعه[۱] و برخى ديگر، عمرو بن ربيعه[۲] ذكر كردهاند. وى از چهرههاى مؤثر در تاريخ صدر اسلام و از زيركان عرب دانسته شده است.[۳]
درباره زندگى وى، پيش از اسلام آوردنش اطلاع چندانى در دست نيست. طبق پارهاى گزارش ها او ساكن مكه بوده[۴] و نخستين كسى است كه در مكه روشنايى قرار داد و در آن شهر، خانه مربعى شكل (شبيه خانه خدا) ساخت و براى آن پنجره و دريچههايى قرار داد، در حالى كه پيش از وى به احترام كعبه كسى چنين كارى نمىكرد و براى اين كه خانه كعبه از ديگر بناها ممتاز باشد از ساختن خانههايى شبيه آن خوددارى مىشد.[۵]
گويا او قبل از اسلام آوردنش و پيش از هجرت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به مدينه، به همراه تنى چند از مشركان به اعمال مسلمانان خرده مىگرفتند، از اينرو برخى مفسران در ذيل آيه 67 سوره حج/22[۶] و نيز آيه 119 سوره انعام/6[۷] از او نام برده و او را در شأن نزول اين آيات دخيل دانستهاند.
بيشتر سيره نويسان و مفسران از نقش بديل در پيمان حديبيه در سال ششم هجرت سخن گفته و نوشتهاند كه او با شمارى از بزرگان قبيله خود و به نمايندگى از قريش به حضور پيامبر رسيدند و آن حضرت را از آمادگى قريش براى جنگ با او باخبر ساختند و نيز پس از جويا شدن از علت سفر رسول خدا صلی الله علیه و آله گزارش آن را به اطلاع مشركان مكه رساندند و با آن كه قريش او را به نمايندگى نزد پيامبر فرستاده بودند به سخنانش اعتماد نكرده، او را به سازش با پيامبر متهم كردند.[۸]
گويند: رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از صلح حديبيه، ـ حدود سه ماه پيش از فتح مكه ـ نامهاى به خط على عليه السلام براى بديل فرستاد.[۹] در اين نامه جمله «كريمترين اهل تهامه نزد من شماييد» نشان دهنده مقام بديل و خزاعه نزد پيامبر صلى الله عليه و آله است.[۱۰] نوشتهاند كه بديل اين نامه را به فرزندش مسلم سپرد و گفت: مادام كه اين نامه با شماست خير و بركت با شما خواهد بود.[۱۱]
قبيله بديل (خزاعه) پس از صلح حديبيه، همپيمان پيامبر صلى الله عليه و آله بودند و مطابق گزارش هايى همه افراد اين قبيله، اعم از مشرك و مسلمان، رازدار و امين سرّ پيامبر و هواخواه آن حضرت بودند و آنچه در مكه مىگذشت از پيامبر مخفى نمىكردند.[۱۲]
گفته شده: وى پس از همدستى قريش با بنىبكر بر ضدّ خزاعه و نقض صلحنامه حديبيه از سوى قريش، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله به مدينه آمد و آن حضرت را از اقدام آنها باخبر ساخت. حضرت در پاسخ وى پيشبينى فرمود: ابوسفيان بزودى براى تجديد پيمان حديبيه به مدينه خواهد آمد؛ ولى بدون نتيجه باز خواهد گشت.[۱۳]
راجع به زمان اسلام آوردن بديل، سيرهنويسان بر يك رأى نيستند؛ قول مشهور آن را به هنگام فتح مكه در مَرُّالظَهْران نوشتهاند و از او به عنوان يكى از بزرگ مسلمانان فتح مكه نام بردهاند.[۱۴]
گزارش هايى ديگر حاكى از آن است كه اسلام او پيش از فتح مكه بوده است و مؤيد آن نيز، تمايل و علاقه بديل به پيامبر و همپيمانى قبيله خزاعه با مسلمانان[۱۵] و از همه مهمتر اين گزارش دانسته شده كه پس از صلح حديبيه، از قبيله خزاعه كسى نمانده بود كه مسلمان نشود و پيامبر را تصديق نكند.[۱۶]
هنگام فتح مكه و پس از آن كه عباس عموى پيامبر، بديل را (از اينرو كه جد سوم رسول خدا صلى الله عليه و آله عبدمناف از قبيله خزاعه بود) به عنوان دايى رسول خدا معرفى كرد[۱۷] حضرت از سنّ بديل پرسيد. او گفت: 97 سال دارد و پيامبر او را دعا كرد.[۱۸] طبق پارهاى از گزارش ها، در فتح مكه خانه بديل و مولايش رافع از مكان هاى امنى بود كه قريش به دستور پيامبر مىتوانستند به آنجا پناهنده شوند.[۱۹]
بديل پس از اسلام آوردن در غزوههاى حنين، طائف و تبوك شركت داشت. در غزوه حُنَيْن، پيامبر او را پاسدار غنايم و اسيران كرد.[۲۰] در غزوه تبوك نيز مأموريت يافت تا بنىكعب را براى جنگ با روميان بسيج كند؛[۲۱] همچنين گزارش شده كه وى در حجةالوداع سوار بر شتر اعلان مىكرده كه پيامبر به او مأموريت داده تا مردم را از روزه گرفتن در ايام تَشْريق (سه روز بعد از عيد قربان) بازدارد.[۲۲]
درباره مرگ بديل، نظرها همسان نيست؛ بيشتر سيره نويسان، وفات او را پيش از رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ذكر كرده[۲۳] و عمر او را حدود 100 سال تخمين زدهاند.[۲۴]
گويند: فرزندان بديل از ياران نزديك اميرمؤمنان، على عليه السلام بودند و دو يا سه تن از آنان در جنگ صفین در ركاب آن حضرت به شهادت رسيدند.[۲۵] عبدالله يكى از پسران وى با كوششى چشمگير مىجنگيد و حتى هنگام شهادت، پيشنهادى داد كه فرداى آن روز به پيروزى سپاه امام انجاميد.[۲۶] عبدالرحمن نيز از نخستين شهيدان صفين بود؛[۲۷] همچنين رافع بن بديل كه پيش از پدرش اسلام آورد و در فاجعه بئر مَعُونَه (در سال چهارم هجرت) به شهادت رسيد.[۲۸]
گفته شده: پسر ديگر بديل، به نام عمرو نيز در قيام بر ضد عثمان، نقش داشته است.[۲۹] شايد، به سبب نقش فرزندان بديل در جنگ صفين و نيز انتساب افرادى همچون ابوالفتوح رازى[۳۰] و دعبل خزاعى به خاندان بديل باشد كه برخى دانشمندان، خاندان بديل را به تشيع نسبت دادهاند.[۳۱] بديل از راويان حديث پيامبر صلى الله عليه و آله بود و كسانى چون پسرش سلمه و حبيبه دختر شُرَيْق از او روايت كردهاند.[۳۲]
بديل بن ورقاء در شأن نزول
- «لِكلّ اُمّة جَعَلنا مَنسكـًا هُم ناسِكُوه فلا ينزعُنَّكَ فى الاَمر...» براى هر امتى عبادتى قرار داديم تا خدا را با آن پرستش كنند، پس نبايد در اين امر با تو به ستيزه برخيزند... (سوره حج/22،67) ابنجماعه[۳۳] و ابوحيان اندلسى[۳۴] در سبب نزول اين آيه چنين نوشتهاند كه افرادى چون بديل بن ورقاء و بشر بن سفيان (قبل از پذيرش اسلام) و... با مسلمانان به جدال پرداختند و گفتند كه چرا شما آنچه را خودتان مىكُشيد، مىخوريد و آنچه را كه خدا مىكُشد (مردار) نمىخوريد؟ خداوند در پاسخ آنها اين آيه را نازل فرمود.
- «...و اِنَّ كَثيرًا لَيُضِلّونَ بِاَهوائِهِم بِغَيرِ عِلم اِنَّ رَبَّكَ هُوَ اَعلَمُ بِالمُعتَدين» بسيارى از مردم (ديگران را) از روى هوا و هوس و نادانى گمراه مىسازند و پروردگار تو تجاوزكاران را بهتر مىشناسد. (سوره انعام/6،119) ابوحيان اندلسى در ذيل اين آيه نوشته است كه منظور از «و اِنَّ كثيرًا» بديل بن ورقاء (قبل از مسلمان شدن)، عمرو بن لحى و برخى مشركان بودند كه از روى هوا و هوس، حرام و حلال را ـ بدون آن كه از شريعت و دينى سرچشمه گرفته باشد ـ تغيير مىدادند.[۳۵]
پانویس
- ↑ الطبقات، ج4، ص220؛ جمهرة انساب العرب، ص239؛ الاستيعاب، ج1، ص235.
- ↑ اسدالغابه، ج1، ص359؛ الاصابه، ج1، ص408.
- ↑ جمهرة انسابالعرب، ج1، ص239.
- ↑ الاستيعاب، ج1، ص235؛ الاصابه، ج1، ص408.
- ↑ صبح الاعشى، ج1، ص485؛ دانشنامه جهان اسلام، ج3، ص563.
- ↑ غررالتبيان، ص354.
- ↑ بحرالمحيط، ج4، ص631.
- ↑ السيرة النبويه، ج3، ص311؛ روض الجنان، ج17، ص354.
- ↑ المغازى، ج2، ص749.
- ↑ اسدالغابه، ج1، ص360؛ المغازى، ج2، ص750.
- ↑ اسدالغابه، ج1، ص360؛ قاموس الرجال، ج2، ص255؛ الاصابه، ج1، ص410.
- ↑ السيرةالنبويه، ج3، ص312؛ المغازى، ج2، ص593.
- ↑ السيرةالنبويه، ج4، ص395؛ تفسير قرطبى، ج8، ص42ـ43.
- ↑ الاستيعاب، ج1، ص235؛ اسدالغابه، ج1، ص360.
- ↑ السيرةالنبويه، ج4، ص390.
- ↑ المغازى، ج2، ص749.
- ↑ قاموس الرجال، ج2، ص255ـ256.
- ↑ الاصابه، ج1، ص409؛ قاموس الرجال، ج2، ص255.
- ↑ الاستيعاب، ج1، ص235؛ الاصابه، ج1، ص409.
- ↑ الطبقات، ج4، ص220 - 221؛ اسدالغابه، ج1، ص361.
- ↑ الطبقات، ج4، ص221.
- ↑ الاصابة، ج1، ص409.
- ↑ اسدالغابه، ج1، ص360ـ361؛ الاصابه، ج1، ص408.
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، ج3، ص564.
- ↑ رجالالطوسى، ص70؛ معجم رجال الحديث، ج10، ص340.
- ↑ معجم رجال الحديث، ج9، ص313؛ ج10، ص119.
- ↑ قاموس الرجال، ج6، ص95.
- ↑ الطبقات، ج4، ص220؛ جمهرة انساب العرب، ص239.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص239.
- ↑ روض الجنان، ج17، ص354.
- ↑ اعيانالشيعه، ج3، ص550.
- ↑ الاستيعاب، ج1، ص150؛ ج4، ص221.
- ↑ غررالتبيان، ص354.
- ↑ البحر المحيط، ج7، ص534.
- ↑ همان، ج4، ص631.
منابع
سيد محمود سامانى، دائرة المعارف قرآن کریم، ج5، ص429-433.