حسن بن خرزاذ قمی
«حسن بن خُرّزاذ قمی» از محدثان و راویان والامقام شیعه قرن سوم هجری در قم بود که پس از هجرت به سامرا در زمره یاران امام هادی (علیهالسلام) قرار گرفت. نجاشی برای او این دو کتاب را ذکر کرده است: «اسماء رسول الله (صلی الله علیه و آله)» و «کتاب المُتعه».
زندگینامه
تاریخ ولادت حسن بن خُرّزاذ قمی روشن نیست، اما با توجه به این که او را از یاران امام هادی علیهالسلام شمردهاند و آن بزرگوار در سال ۲۵۴ ق. دیده از جهان فروبست، شاید بتوان حدس زد که او در نیمه اول سده سوم هجری پا به عرصه وجود گذاشته است. وی به تناسب این که زادگاهش قم بوده، به «قمی» اشتهار دارد.[۱]
حسن بن خُرّزاذ قمی، مقطع آغازین عمر خویش را در قم سپری کرد و در فضای معنوی و علمی این شهر که از دیرباز، به عنوان مرکز درخشش انوار اخبار اهل بیت علیهمالسلام، مطرح بود، تنفس کرد و در همین راستا شاکله و بنیاد باورهای مذهبی او، استوار شد.
ابن خرّزاذ سپس از قم به سامرا هجرت نمود و خود را به محضر پاک و نورانی حجت خدا، امام هادی علیهالسلام رسانید و برههای از عمر خود را از محضر امام بهرهمند شد. وی پس از مدتی اقامت در عراق، راهی دیار خود شد و از قم هجرت دوبارهای را شروع کرد.
این بار، سوی ماوراءالنهر، قلمرو شرق آسیا - که در آن روزگار یکی از مراکز مهم نهضت و جنبش نشر اخبار اهل بیت علیهمالسلام بود - هجرت نمود. حسن بن خرزاذ، به ماوراءالنهر رفت و در شهر تاریخی کشّ، اقامت گزید. او به قدری در آن سرزمین توقف کرد که به عنوان محدثی که اهل شهر کشّ است، از او نام میبرند.[۲] و بدین گونه است که شیخ طوسی در یک مورد میگوید: حسن بن خرزاذ قمی است و در جای دیگر مینویسد: او اهل شهر کش است.
در منابع تاریخی در مورد تاریخ رحلت، مکان رحلت و مکان به خاکسپاری این محدث گرانقدر خبری وجود ندارد و سرنوشت وی مانند سرنوشت بسیاری از محدثان بر ما پوشیده مانده است.
استادان و شاگردان
این محدث والامقام، در راستای فراگیری اخبار اهل بیت علیهمالسلام، نزد گروهی از شاگردان مکتب اهل بیت حاضر شد و از آن منابع معرفت و حدیث، کسب فیض نمود. نام گروهی از آنان عبارت است از:
- ۱- حسن بن علی بن فضال کوفی، که از بزرگان محدثان شیعی است.[۳]
- ۲- اسماعیل بن مهران کوفی: لقب او سکونی و کنیهاش ابویعقوب است. او بنا به گفته نجاشی، یکی از یاران امام رضا علیهالسلام و چهرهای بزرگوار است.
- ۳- محمد بن حماد ساسی؛
- ۴- احمد بن حسن بن فضال که او نیز مانند پدرش از محدثان برگزیده است.
- ۵- علی بن اسباط کوفی: او در یک مقطع از عمر خود، به علت تمایل به «فطحیه» دچار لغزش و انحراف شد؛ ولی به دنبال مناظره و تبادل نامههایی بین او و علی بن مهزیار اهوازی، آن مرام باطل را رها کرد و در جرگه محدثان شیعی درآمد. در منزلت او گفتهاند: موجهترین و راستگوترین محدث شیعه است.[۴]
- ۶- حسن بن راشد؛
- ۷- موسی بن القاسم البجلی؛
- ۸- محمد بن علی کوفی؛
- ۹- محمد بن موسی بن فرات؛
- ۱۰- حسن بن علی بن نعمان اعلَم؛ وی یکی از یاران امام حسن عسکری علیهالسلام و از نخبگان راویان شیعی است. نجاشی در موقعیت بلند او مینگارد: او محدثی دارای وجاهت و مورد اطمینان است و کتابی دارد که روایاتش صحیح و بسیار پرفایده است.[۵]
ابن خرّزاذ خود به عنوان استاد حدیث، بر کرسی نشر و گسترش اخبار، قرار گرفت و گروهی از شیفتگان به معارف و مکتب اهل بیت وجود بابرکت او را قدر دانستند و از ذخیره گرانبهای دانش و کمال او بهرهمند شدند. گروهی از این دانش آموختگان، عبارتند از:
- ۱- جبرئیل بن احمد فاریابی؛ کنیهاش ابومحمد بود و در شهر کشّ میزیست. او از محدثان کثیرالروایه بوده و بیشتر از محضر راویان عراقی، قمی و خراسانی کسب فیض کرده است.[۶]
- ۳- احمد بن محمد بن یحیی قمی؛[۸]
- ۴- ابوعلی بن حسن بن علی قمی؛
- ۵- احمد بن علی سلولی شقران قمی؛[۹] او قمی است؛ اما جایگاه زندگیاش شهر کش[۱۰] در ماوراءالنهر بود. او از درد پا رنج میبرد؛ ولی به شوق آموختن، بسیار به سفر میرفت.[۱۱] وی از شاگردان حسن بن خُرزاذ و شوهرخواهر وی بود.
- ۶- محمد بن حسن براثی؛ او یکی از استادان معروفِ ابوعمر کشّی است که در رجال خود، بارها از او روایت نقل میکند. بر همین اساس است که او را از راویان ارزشمند شیعی به شمار آوردهاند.[۱۲]
آثار و تألیفات
این محدث فرزانه، ظاهراً دارای تألیفات و آثار فراوانی بوده است که در رهگذر زمان، از میان رفته، اما در کتابهای ترجمه به دو اثر از آثارش اشاره شده است: نجاشی میگوید: او دارای دو کتاب است.
- ۱. اسماء رسول الله صلی الله علیه و آله؛
- ۲. کتاب المُتعه.[۱۳]
از جمله روایات منقول از ابن خرّزاذ -که نشان دهنده باورهای ژرف و اعتقاد راسخ او به ولایت امامان معصوم است- در اینجا ذکر می شود. وی نقل می کند:
«امام صادق علیهالسلام فرمود: سلمان در یک سخنانی گفت: سپاس خداوند متعال را که مرا به دین خود راهنمایی فرمود، بعد از این که من مدتی از عمر خودم را مسئول روشن کردن آتشکده بودم و از این راه، ارتزاق میکردم. تا این که خداوند عشق به سرزمین تهامه - حجاز - را در دل من افکند. من با حالت گرسنگی و تشنگی، از سرزمین خودم خارج شدم و طائفه من، مرا بیرون کردند، ثروتم را گرفتند و پیاده حرکت کردم، نه مالی داشتم و نه مرکبی، وضعیت من چنین بود؛ تا این که به خدمت محمد صلی الله علیه و آله رسیدم. نشانههای نبوت را در او یافتم و به او ایمان آوردم. او بود که مرا از آتش نجات داد. و زندگیام را بر مبنای معرفت اسلام بنا کردم. ای مردم! سخن مرا بشنوید و سپس بیاندیشید! به من دانش فراوانی داده شده و اگر من به آنچه میدانم به شما خبر دهم. شاید عدهای بگویند او دیوانه است و جمعی خواهند گفت: خدا رحمت کند قاتل سلمان را. ای مردم! اینک بلا به دنبال بلا خواهد آمد و نزد علی علیهالسلام تمام علوم هست. او همانند هارون برادر موسی است. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: ای علی! تو وصی و خلیفه من هستی. همانند هارون در رابطه با موسی، ولی ای مردم شما راه را اشتباه میروید، از شاهراه منحرف شدهاید! قسم به آن کس که جان من در دست اوست، همان اختلافات بین بنی اسرائیل، بعد از موسی در میان شما به وجود خواهد آمد. به خدا قسم! اگر شما علی را رهبر و امام خود انتخاب میکردید، برکات الهی از آسمان و زمین بر شما میبارید. تا این که در ادامه میگوید: هر زمان که فتنهها همانند تاریکی شب تا به شما روی آورد، بر شما باد به آل محمد: آنها پیشوایان بهشت و دعوت کننده به سوی بهشتاند. بر شما باد که از علی علیهالسلام پیروی کنید و به دامن او چنگ بزنید. چرا گروهی از مردم نسبت به علی علیهالسلام رشک میورزند، آن گونه که قابیل به هابیل رشک برد. شما کجا میروید؟ چرا بیراهه حرکت میکنید؟ آل محمد را همانند سر نسبت به تن قرار دهید؛ بلکه بالاتر. آل محمد مانند دو چشماند در سر انسان. من با شما اتمام حجت کردم. پدر و مادرم به قربان آن شهیدی که در کربلا به شهادت میرسد. جانم به فدای آن اطفال کوچک امام حسین علیهالسلام. جان من به قربان امام حسن علیهالسلام باد؛ آن امامی که رسول خدا به او شجاعت، حجب و حیاء و به امام حسین علیهالسلام عزت و جود و سخاوت را بخشید. جان من فدای آن انسانهایی که بدنهای آنها بر روی زمین کوفه افتاده است و آن زنانی که به اسارت برده میشوند. در فرجام سخنرانی خود گفت: علی، امیرالمؤمنین است. هر کس که مؤمن باشد، ولایت او را خواهد پذیرفت. هر کس داخل ولایت آن حضرت شود مؤمن است و هر کس که از ولایت او خارج شود، کافر است».
در نظر محدثان
نجاشی ابن خرّزاذ را چنین توصیف میکند: «حسن بن خُرّزاذ قمی، یکی از راویانی است که بسیار روایت نقل کرده است؛ گرچه گفته شده که در فرجام عمر، دچار تفکر غلوآمیز شده است».[۱۴] علامه حلی و میرداماد نیز سخن نجاشی را نقل کردهاند.[۱۵]
شیخ طوسی در اثر رجالی خود، در دو مورد از او یاد نموده و او را به عنوان یکی از یاران امام هادی علیهالسلام و راویان شیعی، محسوب کرده است.[۱۶]
علامه شوشتری در قاموس الرجال، از شخصیت او تجلیل نموده و صاحب کتاب گرانقدر «الجامع فی الرجال» در منزلت او مینویسد: او یکی از بزرگان محدثان شیعی و اخبارش در نهایت خوبی و درستی است.[۱۷]
علامه مامقانی میگوید: در پیرامون شخصیت این راوی، هم ستایش نقل شده و هم انتقاد؛ اما آنچه نمودار ستایش است، دو جهت است: او کثیرالروایه است. و اینکه محمد بن حسن بن ولید قمی و شاگردش شیخ صدوق، این محدث را از سلسله راویان محمد بن احمد بن یحیی استثنا نکردهاند، (چون این دو، راویانی را که از محمد بن احمد روایت کردهاند، قبول نداشتهاند، از گروه راویان او، جدا میکردند؛ در حالی که درباره حسن بن خرّزاذ، چنین روشی را اعمال نکردهاند) و این نشان بزرگی این محدث قمی است. اما انتقادی که از او شده، سخن نجاشی است که گفته: گویا او در آخر عمر دچار غلوّ شده است. سپس مامقانی در مقام دفاع برآمده میگوید: این که گفته شده او اهل غلوّ است، اولاً این را نجاشی به عنوان اعتقاد و باور خود نقل نکرده؛ بلکه گفته: گفته شده است که او چنین گرایشی پیدا کرده. ثانیاً آن مقامات و فضائلی که در روزگاران اخیر، عالمان و مردم شیعه، جزء ضروریات مذهب میدانند، در نزد گروهی از دانشمندان پیشین به عنوان تفکر غلوآمیز، مورد انکار قرار میگرفت، مثلا عالمی که سهو و نسیان را از پیامبر و امامان به دور میدانست، بلافاصله او را متهم به غلو میکردند. بنابراین این نقد، بیمورد است.
به هر حال از آنچه گفته شد، میتوان چنین برداشت کرد که حسن بن خرزاد، محدثی والامقام و ارزشمند و نیکوسرشت است.[۱۸]
پانویس
- ↑ رجال نجاشی، ص ۳۳،؛ رجال شیخ طوسی، ص ۴۱۳-۴۶۳.
- ↑ تنقیح المقال، ج ۱، ص ۲۷۶.
- ↑ رجال کشی، ج ۱، ص ۷۵، ۵۷، ۵۶، ۵۵ و ۵۴؛ رجال نجاشی، ص ۱۹، فهرست طوسی، ص ۱۱۰.
- ↑ رجال نجاشی، ص ۱۷۷ و ۲۵۵، (ثقةٌ، ثَبت، معتمد علیه).
- ↑ رجال کشی، ج ۱، ص ۳۲، چاپ مؤسسه آل البیت؛ رجال طوسی، ص ۴۵۸.
- ↑ همان، ج ۱، ص ۷۵.
- ↑ تهذیب الاحکام، ج ۱، ص ۳۴۶، حدیث ۱۰۰.
- ↑ الجامع فی الرجال، ص ۴۹۰.
- ↑ رجال نجاشی، ص ۳۳؛ رجال طوسی، ص ۴۳۸؛ تنقیح المقال، ج ۱، ص ۷۰۳.
- ↑ رجال مامقانی، ج ۳، ص ۱۰۰.
- ↑ رجال نجاشی، ص ۳۳.
- ↑ رجال کشی، ج ۱، ص ۳۲.
- ↑ همان، ص ۵۵.
- ↑ رجال نجاشی، ص ۳۳، (کان کثیرالروایة و قیل انّه غلانی آخر عمره).
- ↑ خلاصة الاقوال، ص ۲۱۴؛ حاشیه رجال کشی، ج ۱، ص ۵۴.
- ↑ رجال شیخ طوسی، ص ۴۱۳ و ۴۶۳.
- ↑ قاموس الرجال، ج ۳، ص ۲۲۹.
- ↑ طبقات الفقهاء، ج ۳، ص ۱۸۲.
منابع
- ابوالحسن ربانی سبزواری، ستارگان حرم، جلد ۱۸، صفحه ۱۰۳-۱۱۳.