برهان نظم
«برهان نظم» بیانگر اثبات مَبدئى یگانه، حکیم، عالم و قادر براى مجموعه نظام هستى با تکیه بر وجود نظم هدفمند در جهان آفرینش است. نظم موجود در حوزههاى گوناگون پدیدههاى جهان هستى، از نشانههاى خدای تعالی است.
محتویات
تعریف برهان نظم
«برهان» در لغت به معناى دلیل روشن و در اصطلاح، برترین نوع استدلال است که با تکیه بر مقدمات قطعى و یقینى به نتیجه یقینى منتهى مىگردد.[۱] و «نظم» به معناى تألیف و ضمیمه کردن،[۲] در اصطلاح عبارت از گرد آمدن اجزاى متفاوت با کیفیت و کمیت ویژه در یک مجموعه است که هماهنگى آنها هدف معینى را دنبال کند.[۳]
«برهان نظم» استدلالى است که برخلاف براهین حدوث، حرکت و امکان، هرگز بر مدار یک موجود سامان نیافته[۴] و با تکیه بر وجود نظمى هدفمند و پویا در جهان، به اثبات وجود مبدئى یگانه و دانا و توانا و حکیم مىپردازد، از این رو برخى گفتهاند: نظم مورد نظر در این برهان فقط نظم ناشى از علت فاعلى نیست، بلکه مراد نظمى است که افزون بر ابتناى بر فاعل، ناشى از علت غایى است و براى هدف و غایت معینى پدید آمده است، زیرا صرف وجود فاعل نمىتواند نظم شگفتانگیز جهان هستى را تفسیر کند، بلکه باید این فاعل داراى علم و شعور و حکمت و قدرت بوده، فعل او هدف مشخصى را دنبال کند.[۵]
پیشینه تاریخى
بکارگیرى این برهان بر اثر وضوح آن روشن نیست؛ اما از سوى حکیمانى همچون سقراط و ارسطو بکار رفته است.[۶] در منابع اسلامى (فلسفى، کلامى، تفسیرى) نیز مواردى یافت مىشود که از نظم به عنوان برهانى براى اثبات وجود خداوند با اوصاف یاد شده بهره جسته شده است.[۷]
گرچه برخى از فلاسفه اسلامى در اثبات ذات واجب از این برهان بهره نگرفتهاند،[۸] اما در باب وحدت،[۹] علم[۱۰] و دیگر اوصاف الهى از آن استفاده شده است.[۱۱] آنان از بکار بردن نظم براى اثبات امورى دیگر نیز غفلت نکردهاند، چنان که حکیمان مشّاء از مشاهده افعال متکثر و هماهنگى موجود در گیاهان و حیوانات که مستند به عناصر مادى درون گیاه و حیوان نیست، نفس نباتى و حیوانى را ثابت کردهاند[۱۲] و شیخ اشراق از این هماهنگى عالمانه و مدبّرانه به اثبات ارباب انواع پرداخته است.[۱۳]
تقریرهاى برهان نظم
براى برهان نظم تقریرهایى گوناگون ارائه شده است، از جمله:
- جهان طبیعت داراى نظم معینى است و هر نظمى به حکم عقل نیازمند ناظمى آگاه و تواناست که آن را پدید آورده است، پس جهان طبیعت ناظمى آگاه و توانا دارد که آن خداوند متعال است.[۱۴] در این تقریر از شکل اول قیاس منطقی بهره گرفته شدهاست.
- بین نظام حاکم بر جهان و خواستههاى انسان نوعى هماهنگى، تناسب و توافق دائمى برقرار است. این تناسب یا از سوى صانعى حکیم و دانا (خداى متعالى) پدید آمده است، یا بنابر حساب احتمالاتِ بسیار ناچیز بر حسب تصادف پدید آمده است؛ در چنین فرضى عقل سلیم گزینه نخست را که امرى معقول است بر گزینه دیگر که بسیار ضعیف است ترجیح مىدهد.[۱۵]
- بین اندازهها و مقدارهاى موجودات مختلف طبیعت توازن و نظم وجود دارد. اختلالى اندک در این توازن باعث اختلال در اندازههاى دیگر در بخش هاى گستردهاى از جهان، بلکه در تمام جهان مىشود؛ مانند توازنى که بین مقدار اکسیژن و دىاکسید کربن در طبیعت وجود دارد که اگر مقدار هریک کاسته شود باعث به خطر افتادن زندگى گیاهان (که دى اکسید کربن را جذب و اکسیژن را دفع مىکنند) و حیوانات (که عکس عمل گیاهان را انجام مىدهند) مىشود و به حکم عقل، این توازن و نظم بدون خالق حکیم و دانا نمىتواند پدید آید.[۱۶]
در هر صورت برهان نظم داراى دو مقدمه است که مقدمه نخست آن (صغرا) وجود افعال هماهنگ در عالم طبیعت است، اعم از این که نظم در بخشى از طبیعت یا در تمام آن باشد. این مقدمه، حسّى و تجربى است. مقدمه دوم برهان (کبرا) نیز عبارت است از این که هر نظمى نیازمند به ناظمى حکیم و داناست.[۱۷]
گفتنى است که برهان نظم به هر صورت اقامه شود، از اشکال شرور مصون است، زیرا قوام نظم به غایت داشتن فعل یا به ارتباط و هماهنگى بین افعالى است که غایت و غرض واحدى را دنبال مىکنند و غایت داشتن و ربط بین فعل و غایت ملازم با خیر بودن یا شرّ بودن آن غایت نیست. اگر نظم وجود داشته باشد شرّ نیز در صورت موجود بودن در قالب همان نظم عمل مىکند یا بر اساس غایتى که دارد شکل مىگیرد.[۱۸]
اشکال و پاسخ
برخى در یقینزایى و استقلال برهان نظم تشکیک کرده و گفتهاند: این برهان بر مقدمات حسى و تجربى و استقرا و حساب احتمالات ـ که امور ظنّى هستند ـ مبتنى است و نیز به براهین دیگرى نیازمند است، زیرا این برهان تنها ثابت مىکند ناظمى حکیم و دانا این جهان را به نظم درآورده است و آن مىتواند موجودى مجرد و عالم و قدیر که خارج از مجموعه هماهنگ است باشد، آنگاه براى اثبات این که این ناظم همان خداوندِ واجب الوجود است، به برهان دیگرى مانند برهان حدوث یا امکان نیاز است؛ مانند این که گفته شود نظم واقعیتى حادث یا ممکن است و هر حادث یا ممکنى نیازمند به مبدئى مُحدِث یا واجب است و مبدئى که نظم از وى صادر مىشود ناظم نامیده مىشود و چون فعلى که از ناظم صادر مىشود، عالمانه بوده و با علم قرین است از این طریق وصف علم نیز براى ناظم اثبات مىگردد و برهان نظم براى اثبات وصفى از اوصاف واجب نیز مانند ناظم و مدبّر یا عالم بودن ناگزیر باید به یکى از براهین دیگر نظیر برهان امکان و وجوب اعتماد کند، بنابراین برهان نظم، برهانى مستقلى محسوب نمىشود و در هر محدودهاى که بخواهد نتیجه بدهد نیازمند به برهان دیگرى است.[۱۹]
افزون بر این اگر صغراى برهان نظم مربوط به نظم در طبیعت باشد، «برهان إنّى» و نتیجه آن اثبات ناظم و مدبّر و حضور علم در همان محدوده خواهد بود؛ امّا اثبات نظم در محور عالم هستى جز با برهان عقلى و از طریق «برهان لمّى» میسّر نیست؛ یعنى از راه نظر به مبادى عالیه و به وساطت اسماء و صفات الهى مىتوان نظم کلى عالم و احسن بودن نظام را ثابت کرد و قبل از پى بردن به اصل نظام باید آگاهى به وجود مبدأ پیدا کرده و علم به نظم را از راه علم به ذات و صفات واجب به دست آورد.
از این رو نمىتوان آگاهى به ذات یا صفاتى را که در اثبات نظم جهان نقش دارد در گرو قیاسى قرار داد که وجود نظم در صغراى آن استفاده شده باشد، با این همه نفى ارزش برهانى قیاس مبتنى بر نظم مستلزم نفى ارزش جدلى آن نیست و استفاده جدلى از آن در برابر کسانى که نظم را در بخشى از طبیعت یا در کل جهان مىپذیرند و به ذات واجب و خالقیت و نیز توحید ذاتى باور دارند، مفید است زیرا در این صورت با استفاده از آن مىتوان توحید ربوبى و در پى آن توحید عبادى را نیز ثابت کرد.[۲۰]
در پاسخ به تشکیک هاى یاد شده باید امورى را متذکر شد:
- در برهان نظم گویا یک توافق ضمنى میان خداپرستان جهان و مادیین بر سر وجود یک مبدأ ازلى و ابدى صورت گرفته است؛ ولى خداپرستان برخلاف مادیین که عالم را زاییده طبیعتِ فاقد شعور و عقل مىدانند، با تکیه بر برهان نظم تأکید مىکنند که جهان تابلوى گویا از علم و دانش مبدأ آفرینش و آفریدگار آن یک مبدأ بزرگ علم و قدرت است.
- هدف از برهان نظم چیزى جز اثبات مبدئى عالم و قادر و حکیم براى همین عالم مشهود نیست، هر چند براى اثبات واجب الوجود بودن این مبدأ و سایر صفات او باید از برهانها و دلایل دیگر کمک گرفت، از این رو توقع امورى جز هدف یاد شده از این برهان اصولاً صحیح نیست تا بر اساس توقع مزبور برهان نظم ناقص یا غیرمستقل معرفى گردد.
- برهان نظم از امتیازات فراوانى برخوردار است؛ مانند مقبولیت عامه و عدم نیاز به مقدمات پیچیده و پویایى و پیشرفت همگام با پیشرفت علوم و اکتشافات جدید و نیز قابلیت تطبیق آن بر بسیارى از آیات و روایات، به نحوى که مىتوان ادعا کرد قرآن کریم بیشترین تکیه را بر همین برهان دارد. قرآن کریم گرچه از برهان نظم به طور صریح یاد نکرده است؛ اما مىتوان آن را از آیاتى پرشمار استفاده کرد. برخى از این آیات ناظر به نظم در زوایاى گوناگونى از زندگى انسان است؛ مانند خلقت انسانها (سوره روم، ۲۰؛ سوره انفطار، ۶-۷)، نظم زبانها و رنگها (سوره روم، ۲۲). و قسمتى دیگر از این آیات درباره حیوانات است؛ مانند تنظیم آفرینش آنها براى استفاده انسان در زمینههاى گوناگون؛ مانند حمل و نقل (سوره مؤمنون، ۲۱-۲۲) و بخشى نیز در مورد نباتات است؛ مانند کیفیت آفرینش آنها و سربرآوردن از زیر خاک. (سوره فصلت، ۳۹).
نمونههایی از نظم در آفرینش
نظم در حوزههاى گوناگون پدیدههاى جهان هستى، از نشانههاى الهى است:
- در آیه ۱۶۴ سوره بقره آمده است که در آفرینش آسمان ها و زمین و در پى یکدیگر آمدن شب و روز، و کشتی هایى که در دریا رواناند با آنچه به مردم سود مىرساند و آبى که خدا از آسمان فرو فرستاده و با آن زمین را پس از مردنش زنده گردانیده و در آن هر گونه جنبندهاى پراکنده کرده و گردانیدن بادها و ابرى که میان آسمان و زمین تحت تسخیر است. براى گروهى که مىاندیشند واقعاً نشانههایى وجود دارد: «اِنَّ فى خَلقِ السَّماواتِ والاَرضِ واختِلافِ الَّیلِ والنَّهارِ والفُلک الَّتى تَجرى فِى البَحرِ بِما ینفَعُ النّاسَ و ما اَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّماءِ مِن ماء فَاَحیا بِهِ الاَرضَ بَعدَ مَوتِها وبَثَّ فیها مِن کلِّ دابَّة و تَصریفِ الرِّیاحِ والسَّحابِ المُسَخَّرِ بَینَ السَّماءِ والاَرضِ لاَیات لِقَوم یعقِلون».
گفتنى است که برخى مفسران از این آیه ضرورت وجود و توحید خدا[۲۱] و برخى دیگر ضرورت توحید و قدرت وى را[۲۲] - که همگى با تکیه بر نظم قابل اثباتاند ـ استفاده کردهاند. نزدیک به همین مضمون در آیه ۳ سوره جاثیه با کمى اختلاف به جاى «اِنَّ فى خَلقِ السَّماواتِ»، «اِنَّ فى السَّماواتِ» آمده است. این اختلاف در تعبیر نشان مىدهد که مراد از آفرینش آسمانها و زمین ذات آنهاست؛ نه چیز دیگر، زیرا خلق عین مخلوق است.[۲۳] به گفته برخى از محققان علت این که گاهى چیزى به عنوان ظرفى براى آیات و نشانهها مطرح مىشود، در حالى که خود آن شىء نیز آیه و نشانه به شمار مىآید، این است که آن شىء داراى جهات متعددى است که هر یک از آن جهات در حدّ خود نشانه و آیه به شمار مىآیند.[۲۴]
امام صادق علیه السلام در روایتى جهان را به خانهاى تشبیه کردهاند که همه نیازهاى بندگان در آن گردآمده است؛ آسمان مانند سقفى بلند قرار داده شده، زمین همانند فرشى گسترانیده و ستارگان چون چراغ هایى چیده شده است و انسان همچون کسى است که این خانه را به او سپرده و همه چیز را در اختیارش گذاشتهاند و همه انواع گیاهان و حیوانات براى رفع نیاز و صرف در مصالح او در آن مهیا گردیده است، آنگاه امام علیه السلام همه این ها را دلیل آفرینش جهان هستى با اندازهگیرى دقیق و حکیمانه و نظم و تناسب و هماهنگى از سوى خداوند دانستهاند.[۲۵]
- خلقت انسان (جمع کردن اجزا و موادّ زمینى و ترکیب آنها و سپس ساختن انسان از آن) به عنوان آیه یا آیاتى از وجود صانعى زنده و علیم یاد شده است[۲۶]: «و مِن ءایاتِهِ اَن خَلَقَکم مِن تُراب ثُمَّ اِذا اَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرون». (سوره روم، ۲۰)
البته برخى از مفسران این آیه را دالّ بر قدرت خداوند دانستهاند[۲۷]، چنان که در آیه دیگرى از آفرینش انسان به صورت تعدیل شده و سامان یافته براى دلالت بر صانع حکیم[۲۸] بهره گرفته شده است: «یا اَیهَا الاِنسانُ ما غَرَّک بِرَبِّک الکریم * اَلَّذى خَلَقَک فَسَواک فَعَدَلَک» (سوره انفطار، ۷). برخى، آیه یاد شده را دالّ بر ربوبیت خداوند دانستهاند.[۲۹] در روایتى آمده است که امام صادق علیه السلام یکى از اصحاب را به تفکر در اندام هاى انسان مانند دستها، پاها، چشمها و دهان دعوت کرده و فرمود با اندیشه ژرف در کار همه عضوهاى بدن مىتوان یافت که این همه از سر حکمت و تدبیر و استوارى پدید آمده است.[۳۰]
- یکى دیگر از نظمهاى آشکار در حوزه انسان که از آیات الهى به شمار مىآید، پدیده تنوّع زبانها و رنگهاست: «و مِن ءایاتِهِ خَلقُ السَّماواتِ والاَرضِ واختِلافُ اَلسِنَتِکم واَلوانِکم اِنَّ فى ذلِک لاَیات لِلعالِمین». (سوره روم، ۲۲)
احتمال مىرود مراد از تنوع و اختلاف زبانها، اختلاف بین زبانهاى عربى، فارسى، اردو و غیره و مراد از اختلاف رنگها اختلاف ملتها و نژادها در رنگهایى مانند سفید، زرد، سیاه و سرخ باشد. اما مىتوان گفت این آیه ناظر به نکته ظریف ترى است و آن تنظیم دقیق صداى هر فرد به طورى که با صداى فردى دیگر اشتباه نمىشود، حتى اگر هر دو به یک زبان تکلم کنند و همچنین تنظیم دقیق رنگ پوست هر فرد از انسان تا با رنگ پوست هیچ فردى دیگر مشابهت نداشته باشد.[۳۱]
- از جهتى دیگر آیات فراوانى نیز وجود دارد که مىتواند ناظر به برهان نظم در زمینههاى دیگرى از حوزه انسان باشد؛ مانند نظام ارتزاق (سوره غافر، ۶۴)، خواب (سوره روم، ۲۳؛ سوره نمل، ۸۶)، پوشاک (سوره اعراف، ۲۶؛ سوره نحل، ۸۱)، سکونت (نحل، ۸۰) و غیره.[۳۲] آیات ۲۷ ـ ۲۸ سوره فاطر وجود نظام اختلاف رنگها در میوهها، راههاى میان کوهها یا کوهها[۳۳]، مردم، جنبندگان و چارپایان را یادآور شده و آنها را نشانه وجود خداوند دانسته است: «اَلَم تَرَ اَنَّ اللّهَ اَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَخرَجنا بِهِ ثَمَرات مُختَلِفـًا اَلوانُها ومِنَ الجِبالِ جُدَدٌ بیضٌ و حُمرٌ مُختَلِفٌ اَلوانُها وغَرابیبُ سود * و مِنَ النّاسِ والدَّوابِّ والاَنعامِ مُختَلِفٌ اَلوانُه کذلِک...».
برخى این آیات را دالّ بر وجود صانع مختار[۳۴] و برخى دیگر آن را دالّ بر توحید[۳۵] یا بر قدرت و اراده خداوند[۳۶] دانستهاند.
- نوع دیگرى از نظم در حوزه انسان که مىتواند دال بر صانع مختار باشد، آفرینش آنها به صورت زوج است تا بر آن اساس نسل بشر تداوم پیدا کند.[۳۷] امام صادق علیه السلام در روایتى آفرینش جفت براى آدمى با هدف تداوم نسل وى را تأیید کردهاند.[۳۸]
- قرآن کریم نظام ازدواج در گیاهان و حیوانات را نیز یادآور شده است که مىتوان از این آیات نیز برهان نظم را استفاده کرد: «و مِن کلِّ شَىء خَلَقنا زَوجَینِ لَعَلَّکم تَذَکرون» (سوره ذاریات، ۴۹)، «اَوَ لَم یرَوا اِلَى الاَرضِ کم اَنبَتنا فیها مِن کلِّ زَوج کریم» (سوره شعراء، ۷)، «سُبحانَ الَّذى خَلَقَ الاَزواجَ کلَّها مِمّا تُنبِتُ الاَرضُ و مِن اَنفُسِهِم و مِمّا لا یعلَمون». (سوره یس، ۳۶) البته برخى از مفسران آیات یاد شده را دال بر توحید،[۳۹] عظمت و قدرت[۴۰] یا ربوبیت و الوهیت[۴۱]دانستهاند.
- نظم در خلقتِ حیوانات براى استفاده انسانها از شیر یا گوشت آنها یا استفاده از آنها براى حمل و نقل نیز دال بر وجود خدا[۴۲] یا بر توحید[۴۳] و قدرت خدا[۴۴]دانسته شده است: «و اِنَّ لَکم فِى الاَنعامِ لَعِبرَةً نُسقیکم مِمّا فى بُطونِها ولَکم فیها مَنافِعُ کثیرَةٌ ومِنها تَأکلون * وعَلَیها وعَلَى الفُلک تُحمَلون». (سوره مؤمنون، ۲۱-۲۲)
- همچنین وجود نظم در آفرینش گیاهان و سربرآوردن از زیر خاک بر وجود خداوند دلالت دارد:[۴۵] «ومِن ءایاتِهِ اَنَّک تَرَى الاَرضَ خاشِعَةً فَاِذا اَنزَلنا عَلَیهَا الماءَ اهتَزَّت و رَبَت اِنَّ الَّذى اَحیاها لَمُحیىِ المَوتى اِنَّهُ عَلى کلِّ شَىء قَدیر؛ (سوره فصلت، ۳۹)، گرچه برخى آنرا دالّ بر احیاى مردگان[۴۶] دانستهاند.
پانویس
- ↑ الشفاء، ج۳، صحـط، «منطق».
- ↑ تاجالعروس، ج۱۷، ص۱۸۹، «نظم».
- ↑ تبیین براهین اثبات خدا، ص۲۳۰؛ دائرةالمعارف تطبیقى علوم اجتماعى، ج۱، ص۵۳۱.
- ↑ تبیین براهین اثبات خدا، ص۲۳۰.
- ↑ مجموعه آثار، ج۴، ص۸۶ـ۸۷، «توحید»؛ طبیعت و حکمت، ص۶۸.
- ↑ ر.ک: توحید المفضل، ص۱۲۱؛ تاریخ فلسفه، ج۱، ص۱۳۴.
- ↑ مجمعالبیان، ج۸، ص۶۳؛ تفسیر قرطبى، ج۱۵، ص۳۶۳؛ کشفالمراد، ص۲۰۲.
- ↑ ر.ک: الشفا، «الهیات»؛ شرح حکمة الاشراق؛ اسفار، ج۶.
- ↑ شرح المنظومه، ج۳، ص۵۲۷.
- ↑ کشفالمراد، ص۳۰۹ـ۳۱۲.
- ↑ تبیین براهین اثبات خدا، ص۲۲۷.
- ↑ اسفار، ج۸، ص۲۶.
- ↑ همان، ج۲، ص۵۳ـ۵۴؛ مجموعه مصنفات، ج۱، ص۴۵۳.
- ↑ الالهیات، ج۱، ص۳۳ـ۳۹.
- ↑ مجموعه مؤلفات صدر، ج۹، ص۳۱ـ۳۶، «موجز فى اصول الدین».
- ↑ الله خالق الکون، ص۱۹۴، ۲۰۰.
- ↑ تبیین براهین اثبات خدا، ص۲۳۱.
- ↑ همان، ص۲۴۲.
- ↑ تبیین براهین اثبات خدا، ص۲۳۰.
- ↑ همان؛ اسفار، ج۷، ص۱۱۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۴، ص۲۰۰ـ۲۰۱؛ تفسیر قرطبى، ج۲، ص۱۲۹؛ المیزان، ج۱، ص۳۹۸.
- ↑ تفسیر ابنعباس، ص۲۳؛ تفسیر ماوردى، ج۱، ص۲۱۶.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۱۵۵.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۱۵۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۳، ص۶۱.
- ↑ المیزان، ج۱۶، ص۱۶۵.
- ↑ زادالمسیر، ج۶، ص۲۹۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۳۱، ص۷۸.
- ↑ کنز الدقائق، ج۱۴، ص۱۶۴؛ المیزان، ج۲۰، ص۲۲۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۳، ص۶۷.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۵، ص۱۱۱؛ المیزان، ج۱۶، ص۱۶۷.
- ↑ طبیعت و حکمت، ص۱۸۴، ۱۹۲.
- ↑ المیزان، ج۱۷، ص۴۲.
- ↑ تفسیر قرطبى، ج۱۴، ص۲۱۹.
- ↑ مجمعالبیان، ج۸، ص۶۳۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۲۱.
- ↑ همان، ج۲۰، ص۸۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۳، ص۷۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۸، ص۲۲۷؛ المیزان، ج۱۸، ص۳۸۲.
- ↑ تفسیر قرطبى، ج۱۳، ص۶۲؛ ج۱۵، ص۱۹.
- ↑ المیزان، ج۱۷، ص۸۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۸۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۸۳.
- ↑ مجمع البیان، ج۷، ص۱۶۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۷، ص۱۲۸.
- ↑ تفسیر قرطبى، ج۱۵، ص۲۳۸.
منابع
- دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، مدخل "برهان نظم" از حیدر بیاتى.