میرزا صادق آقا تبریزی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۵۲ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (مهدی موسوی صفحهٔ ميرزا صادق آقا تبريزى را به میرزا صادق آقا تبریزی منتقل کرد)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

میرزا صادق آقا تبریزی از عالمان و مجتهدین شیعه در قرن سیزدهم ایران است. او همان گونه به سرنوشت جامعه مى اندیشید، دغدغه رشد و تعالى امت اسلامى را داشت و همچنین سخت نگران اوضاع اسفبار اقتصادى و فقر و بدختى مردم زمان خویش بود.

Sadegh agha.jpg
نام کامل میرزا صادق آقا تبریزی
زادروز 1274 قمری
زادگاه تبریز
وفات 1315 قمری
مدفن قم

Line.png

اساتید

شیخ حسین اردکانى، ملا محمدفاضل ایروانى،...


آثار

رسالة الغریة، مباحث مشتقات،...


ولادت

میرزا صادق در سال ۱۲۷۴ هـ.ق[۱] در شهر تبریز در خانواده اى روحانى به دنیا آمد. پدر وى میرزا محمدآقا معروف به مجتهد کوچک خود صاحب کمال و عالمى فرزانه بود و در خطه آذربایجان نام‌آور و به علم و فضل شهرت داشت.[۲]

تحصیلات

وى در اوان نوجوانى وارد مدرسه علوم دینى گردید و تحصیلات ابتدایى را که شامل آشنایى با ادبیات، قرآن و سطح ابتدایى فقه و اصول بود فراگرفت تا این که در سال ۱۲۸۸ هـ.ق به حوزه علمیه نجف هجرت کرد و مدت اقامت او در نجف اشرف ۲۴ سال طول کشید.[۳] این مدت پربارترین دوره زندگى این عالم فرزانه بشمار مى رود. شخصیت علمى و معنوى آقا میرزا صادق در این دوره از تاریخ زندگى‌اش شکل مى گیرد و استعداد و روح تشنه او به دانش و معنویت به بار نشسته و سیراب مى گردد و به قله اجتهاد دست مى یابد.

اساتیدى که آیت الله میرزا صادق تبریزى در دوره هاى مختلف تحصیل از آن‌ها بهره برده است عبارتند از آیات بزرگوار:

  • ۱- شیخ حسین اردکانى (متوفى ۱۳۰۵ هـ.ق)؛
  • ۲- ملا محمدفاضل ایروانى (متوفى ۱۳۰۶ هـ.ق)؛
  • ۳- محمدفاضل شربیانى (متوفى ۱۳۲۲ هـ.ق)؛
  • ۴- محمدحسن مامقانى (متوفى ۱۳۲۳ هـ.ق)؛
  • ۵- شیخ هادى تهرانى (متوفى ۱۳۲۳ هـ.ق)

آثار و تألیفات

پس از فراقت از تحصیل هر چند آیت الله تبریزى در رأس امور دینى مردم و مرجعیت عملا اوقاتش صرف تبلیغ و ترویج احکام دینى اسلام سپرى مى گشت، لکن اشتغال به این گونه امور وى را از تدریس و تحقیق و تألیف بازنگشت و ایشان توانست در کنار این فعالیت همچنان به کار علمى خویش ادامه دهد. صاحب الذریعه مى نویسد: جمعى کثیر، از حوزه درس او فارغ التحصیل شده اند که در میان آنان برخى امروزه صاحب وجاهت و مکانت علمى هستند و اصولاً آقا میرزا صادق آقا خود را وقف سودرسانى تدریس و نشر احکام اسلامى کرده است.[۴] کتب و آثارى ارزشمند از ایشان در دسترس است از جمله:

الف) آثار فقهى: آثار آیت الله مجتهد تبریزى در زمینه فقه عبارت است از:

  • ۲- رساله شرایط عوضین؛
  • ۴- حاشیه بر وسیلة النجاة؛
  • ۵- رساله موسوم به فواید در مسائل متفرقه فقه؛

ب) آثار در اصول فقه: دست آورد اصولى ایشان نیز عبارت است از:

  • ۱- رسالة الغریة در مباحث الفاظ؛
  • ۲- مباحث مشتقات.[۵]

همچنین آیت الله مجتهد تبریزى در زمینه مسائل دیگر نیز آثارى داشته و نظرات بسیار عمیق و قابل توجهى نیز در مسائل حقوق و داد و ستد ارائه کرده است.[۶]

از نگاه بزرگان

علامه امینى درباره ایشان اینگونه می نویسد: او یکى از چهره هاى درخشان تشیع و از جمله دانشمندان متشخص امامیه است که در آذربایجان به مرجعیت تقلید رسید و سال‌ها صاحب ریاست و زعامت دینى گردید. زعیمى که در اداره امور حسن تدبیر و در قضاء و داورى دادگرى و در اظهارنظر ثبات و پایدارى و استوارى نشان مى داد و در اصلاح جامعه برنامه‌هایى پیشرفته ارائه مى نمود. او همواره با هوشیارى و دوراندیشى و تحمل مشتقات و مرارت‌ها مردم را رهبرى مى کرد و در مبارزه با کفر و الحاد از سختى ها و تلخى ها نمى هراسید و پیوسته با پند و اندرز و سخنان گیرا و نافذش باز مسئولیت را به دوش مى کشید.[۷]

همچنین در احسن الودیعه آمده است: آقا میرزا صادق یکى از علماى بزرگ ایران و از جمله مراجع تقلید شیعه امامیه در عصر حاضر است که صاحب ریاست عامه و مرجعیت تام است و حکومت ایران به دنبال انقلابى که در شهر تبریز رخ داد وى را به برخى بلاد تبعید نمود.[۸]

سید حسن امین نیز از او به بزرگى یاد کرده، مى نویسد: او فقیهى بود مجتهد، مرجع تقلیدى محبوب، انسانى زیباروى و نیکو معاشرت بود، واعظ و سخنورى داراى سعه صدر و قریحه شعر بوده است...[۹]

مکتب اخلاقى و تربیتى

آیت الله مجتهد تبریزى در عرصه هاى مختلف زندگى پیشتاز بود و عمر خویش را در خدمت به جامعه دینى سپرى ساخت. او یکه و تنها براى سامان دادن به وضع مردم در زمینه هاى مختلف قامت قیام بست. در شهر تبریز معروف است که مى گویند خانه آقا میرزا صادق به روى همه باز بود. پناهگاهى بود براى فقرا و نیازمندان و پایگاهى براى دردمندان و اندیشه‌وران که به دین و مصالح مسلمین مى اندیشیدند همچنین دیوانى براى حل مشکلات مردم.

در زندگى آیت الله تبریزى دو ویژگى بسیار برجسته وجود داشت، نخست این که ایشان بسیار سخت کوش و در اهداف دینى خویش استوار بودند. دوم عشق و علاقه ایشان به مردم و به عبارتى وجهه مردمى ایشان بود. به نوشته محمد مجتهدى... حاج میرزا صادق آقا پس از رحلت حاجى میرزا حسن مجتهد، از حیث نفوذ و وجهه در درجه اول واقع شد. چنانچه در شب عید فطر مردم از نصف شب به مسجد او مى رفتند و براى خود جا مى گرفتند و بعضى مردم جاى خود را به قیمت گران به اعیان و اشراف مى فروختند.[۱۰]

ملا على خیابانى نیز که محضر این بزرگوار را درک کرده است مى نویسد: چنان صاحب حزم (هوشیار) بود که کسى نمى توانست در امرى به ایشان دخالت و غلبه بنماید و نطق نمى کرد مگر به چیزى که نفع ببخشد براى مردم در دین و دنیاى ایشان...[۱۱]

همچنین آقا بزرگ تهرانى مى نویسد: او وجود خویش را وقف تدریس، نشر احکام و سودرسانى و رفع نیاز نیازمندان و مبارزه با بدعت ها، بى‌دینى ها و پاسدارى از مقدسات دین و جهان اسلام کرد و در این راه با سختى ها و مرارت‌هاى زیادى روبرو گردید و تحمل کرد که کوه تحمل آن را نداشت.

حوادث عصر مجتهد تبریزى

در زمان مرجعیت مجتهد تبریزى دین اسلام به طور کلى مشکلات بسیارى داشت از یک سو توطئه همه جانبه دشمنان اسلام هر روز گسترده تر مى گردید و پیکره جهان اسلام را تجزیه و پاره پاره مى کرد و از سوى دیگر تهاجم گسترده فرهنگى دشمن بر علیه دین بود که با همه توان تلاش در نابودى ارزش‌هاى دینى و اسلامى در جوامع اسلامى به خصوص در جامعه دینى ایران داشت.

عالمان دینى روز را شب و شب را صبح مى کردند در حالى که درگیر فرقه ها و گروهک هاى دینى بودند. یک روز وهابیت بود که از دین تفسیر غلط به جامعه عرضه مى کرد و موجب روی‌گرداندن قشر روشنفکر از دین مى گردید، یک روز بهائى‌گرى قد علم مى کرد و جوانان این مرز و بوم را به دام فساد مى کشاند و یک روز غرب‌گرایى و غرب‌ستایى با هزاران حیله و نیرنگ به بى‌هویتى این مردم مى اندیشید و این مسائل براى عالم دینى چون آیت الله مجتهد تبریزى سخت و طاقت‌فرسا بود.

حوادث سیاسى:

در اوایل قرن سیزدهم هجرى قمرى ایران حوادث و وقایع تلخ و شیرین زیادى به خود دیده است. جریان مشروطیت که در نیمه اول این قرن در ایران مطرح گردیده و به ظاهر نیز به پیروزى رسید عامل جریانات بسیار زیادى گردید. از همان دوره پیروزى مشروطیت به خلع فرزندان قاجار از حکومت انجامید و زمینه براى به قدرت رسیدن عوامل بى ریشه تر و نوکران گوش به فرمان استعمارگران در ایران فراهم شد.

جریانات مهمى در این سرزمین شکل گرفت. با شهادت شيخ فضل الله نورى به اتهام مخالفت با مشروطه آن هم با ده‌ها حیله و نیرنگ آسیب زیادى متوجه حوزه‌هاى علمیه و مراجع تقلید گردید. دشمنان دین از یک سو تلاش کردند فرمان شهادت آیت الله شیخ نورى را به علماء پیشرو مشروطه نسبت داده و موجب تفرقه در بین آیات و بزرگان مراجع گردند و از سوى دیگر قصه جدایى دین از سیاست را فراهم آوردند. رضاخان در سال ۱۲۹۹ هجرى شمسى (مطابق ۱۳۳۹ قمرى) با راهنمایى و فراهم ساختن زمینه توسط عوامل بیگانه به خصوص بریتانیا دست به کودتا زد و بسیارى از عناصر روشنفکر دینى را دستگیر و سر به نیست کرد و بزودى یعنى در سال ۱۳۰۴ هجرى شمسى با قانونى خواندن خود به عنوان شاه ایران دست به اجراى برنامه استعمار زد. وى که به فرمان اجانب، مأمور زمینه‌سازى براى ورود فرهنگ بیگانه به کشور بود از دین و حوزه هاى علمیه آغاز کرد. کشاندن طلاب علوم دینى از مدارس علمى به سربازخانه ها و دستبرد به فرهنگ دیرینه این ملت و تبدیل لباس‌هاى سنتى ایران به لباس‌هاى مد روز غرب و به مرور زمان ظهور بانوان با کلاه و برهنه در خیابان‌ها و جمع‌آورى چادر و حجاب‌هاى زنان نیز در راستاى همین اهداف شوم قرار مى گرفت.

داستان تبعید:

در جریان قلع و قمع حوزه هاى علمیه و دستگیرى و کشاندن طلاب علوم دینى به پادگان‌ها و از طرفى جریان کشف حجاب که عملاً با حضور خانواده رضاخان در مجامع عمومى بدون حجاب از سال ۱۳۰۷ آغاز گردید و بالاخره چند سال طول نکشید که به طور رسمى در همه ایران اجرا گردید. مراجع و عالمان بزرگ دینى به پاسدارى از این ارزش اسلامى برخاسته و مبارزه اى گسترده با دولت را آغاز کردند. علمای قم، شیراز، مشهد و اصفهان و تهران و تبریز هر کدام با اجراى راهپیمایى ها و تجمعات مردم را از هجوم گسترده دشمن آگاه ساخته و دین ستیزى رضاخان را محکوم کردند.

در این وقایع آیت الله میرزا صادق آقا در تبریز به عنوان مجاهد پیشرو در مبارزه با دین ستیزى رضاخان مردم آذربایجان را رهبرى کرد. وى پس از شنیدن وقاع دردناک هجوم به مدارس علمى در حوزه علمیه قم و دستگیرى طلاب و با علنى شدن تبلیغات ضد اسلامى رضاخان در تبریز دولت رضاخانى را به باد انتقاد گرفت و از رفتار و عوامل حکومت، اظهار انزجار و اعلام خطر نمود و این بود که رضاخان دستور داد آیت الله میرزا صادق آقا را گرفته و به تبعیدگاه روانه ساختند.

داستان تبعید وى در خصوص مبارزات و تبعید ایشان اشاره کرده مى نویسد: او کسى بود که بر بالاى منبر رفته و آنچه که پهلوى با علماء و دین انجام می‌داد براى مردم مطرح مى کرد ولذا عوامل پلیس او را دستگیر و نخست در همدان و سپس به قم تبعید نمود...[۱۲]

در برخى منابع چون کتاب علماء معاصرین این گونه آمده است که وى بنا به موجبى به بلدى سنندج مقر حکومت کردستان مسافرت فرمود!!...[۱۳] و سپس اضافه مى کند که اهالى آنجا با این که از جماعات عامه و اهل سنت شافعیه هستند به زیارت او آمدند و تکریم و تجلیل به جاى آوردند و علماى ایشان هر روز مى آمدند و به قدوم وى در بلدشان افتخار مى نمودند حتى شیخ اجل شیخ شکرالله امام جمعه سنندج گفت: اگر ذبح ولد شرعى بود من یکى از اولادم را ذبح مى کردم.[۱۴]

امام خمینى نیز در خصوص وجود اختناق آن زمان و منکرهاى رضاخانى اشاره مى کند و در ارتباط با تبعید مجتهد مجاهد تبریز مى گوید: ...با دست رضاخان شروع کردند به کوبیدن روحانیون. عمامه ها را برداشتند و مدرسه ها را جلویش را گرفتند، لباس‌ها را تغییر دادند با آن شدتى که انسان شرم مى کند که چه کردند با این طائفه و این هم به اسم این که مى خواهیم اصلاح بکنیم، با اسم این که همه ایران یک‌رنگ باشند ملت ما کذا باشد و با این حرف‌هاى ناروا این قدرت را هم مى خواستند بشکنند و شکستند در آن وقت و سخت هم شکستند و چند قیامى که در ایران از جانب روحانیون شد که یکى از آن‌ها از اصفهان بود... این را هم با حیله و قدرت شکستند چنانچه قیام آذربایجان و علماى آذربایجان و قیام خراسان این‌ها را هم با قدرت شکستند... و علماى تبریز را دو نفر شخصى که در رأس بود در آنجا گرفتند و بردند گمانم این است که در سقز آنجا مدتى تبعید بودند و بعد هم که اجازه رفتن را دادند و مرحوم حاج میرزا صادق آقا که شخص اول آن وقت روحانیت تبریز بود آمد و در قم ماند و در همین جا هم ماندگار شد و دیگر نرفت. آنجا مى رفت هم کارى نمى توانست بکند.[۱۵]

وفات

آیت الله مجتهد تبریزى این مرد بزرگ که از جریان مشروطه تا عصر دیکتاتورى رضاخان که زندگى اش به ناآرامى و تلاش در راه آگاهى و دمیدن روح مقاومت مردم در مقابل تهاجم دشمنان عرصه هاى مختلف سپرى گردید. بالاخره در ششم ذى القعده سال ۱۳۱۵ هجرى قمرى مطابق ۱۳۳۱ هجرى شمسى چراغ عمرش خاموش گردید و جامعه اسلامى را در غم و اندوه فرو برد. نماز بر وى را آیت الله شیخ ابوالقاسم کبیر خواند و انبوه جمعیت که دلداده راه و مرام ایشان بودند وى را تشییع نموده و در جوار حرم فاطمه معصومه سلام الله علیها به خاک سپردند. به نوشته صاحب علماء معاصرین مراسم تشییع در روز جمعه انجام گرفت و مردم زیادى در آن حضور یافتند و آیت الله حائرى یزدى در قم و سایر بزرگان در شهرهاى دیگر نیز براى او مجلس ختم برگزار کردند. وى همچنین به ازدحام جمعیت و خوف حکومت از این ازدحام که منتهى به تعطیلى برخى مجالس شده است اشاره مى کنند.[۱۶]

پانویس

  1. علماى معاصرین، ملا على واعظ خیابانى، ص ۱۵۳.
  2. اعیان الشیعه؛ تاریخ ولادت او در سال ۱۲۶۹ هـ.ق نوشته شده است، ج ۷، ص ۳۶۷.
  3. نسبت شریف ایشان به حجت الاسلام میرزا محمد فرزند عالم مجتهد مولا محمدعلى قراجه داغى صاحب شرح تبصره علامه حلى مى رسد. علماى معاصرین، ص ۱۵۳.
  4. کیهان اندیشه، ش ۱۶، ص ۸۰ به نقل مبانى حقوق، موسى جوان، ج ۲، ص ۱۳۸.
  5. طبقات اعلام الشیعه، ج ۲، ص ۸۷۳.
  6. اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج ۷، ص ۳۶۷.
  7. شهداء الفضیلت، علامه امینى، ص ۳۹۲؛ شهیدان راه فضیلت (ترجمه این کتاب، ص ۵۵۳).
  8. کیهان اندیشه، ش ۱۶، به نقل از احسن الودیعه، ص ۲۶۲، سید مهدى کاظمى اصفهانى.
  9. کیهان اندیشه، ش ۱۶، به نقل از اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۳۶۷.
  10. رجال آذربایجان دوره مشروطیت، مهدى مجتهدى، ص ۱۰۳.
  11. علماى معاصرین، ص ۱۵۴.
  12. معارف الرجال، محمد حرزالدین، ج ۲، ص ۳۷۴.
  13. علماى معاصرین، ملا على واعظ خیابانى، ص ۱۵۴.
  14. همان.
  15. صحیفه نور، ج ۸، ص ۲۸؛ البته در جلدهاى دیگر صحیفه این جمله امام مکرر آمده است، ج ۱، ص ۲۶۱؛ ج ۲، ص ۲۳۸ و ج ۶، ص ۲۴۵.
  16. علماى معاصرین، ملا على واعظ خیابانى، ص ۱۵۶.

منابع

  • سعيد عباس‌زاده، "ميرزا صادق آقا تبريزى"، ستارگان حرم، جلد 1.