آیه 26 آل عمران
نسخهٔ تاریخ ۲۹ اکتبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۰۰ توسط مرضیه الله وکیل جزی (بحث | مشارکتها) (آیه 26 آل عمران را به آیه ۲۶ آل عمران منتقل کرد)
متن آيه
ترجمه آیه
بگو بار خدايا تويى كه فرمان فرمايى، هر آن كس را كه خواهى فرمانروايى بخشى و از هر كه خواهى فرمانروايى را بازستانى و هر كه را خواهى عزت بخشى و هر كه را خواهى خوارگردانى همه خوبي ها بدست توست و تو بر هر چيز توانايى.
نزول
محل نزول:
اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسى» گوید: حسن بصرى و قتاده گويند: اين آيه در جواب سؤال رسول خدا صلى الله عليه و آله از ذات باري تعالى بوده، هنگامى كه از خداوند خواست كه ملك فارس و روم از براى امت وى باشد.[۳]
پانويس
- ↑ طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 2، ص 693.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 112.
- ↑ صاحبان كشف الاسرار و روض الجنان و مجمع البيان بنا به روايت از عبدالله بن عباس و انس مالك چنين نقل نمايند: چون رسول خدا صلى الله عليه و آله مكه را فتح نمود به امت وعده پيروزى بر سرزمين فارس و روم را داد. منافقين و يهوديان گفتند: آيا فتح مكه و مدينه براى محمد كافى نيست؟ كه تمناى ملك فارس و روم را هم براى امت خويش مينمايد، خداوند اين آيه را نازل فرمود و نيز از عبدالله بن عمرو بن عوف او از پدر و جدش چنين نقل نمايند كه در جنگ احزاب (خندق) كه به اشاره سلمان فارسی اطراف و دور شهر مدينه را خندق مى كندند، پيامبر دستور داد كه هر چهل متر كندن خندق به ده نفر از مردان صحابى سپرده شود و سلمان هم براى نظارت در كندن گاهى به طرف مهاجرين ميرفت و گاهى به طرف انصار و گاهى به طرف اوس و گاهى به طرف خزرج ميرفت و ايشان را در كندن خندق تشويق و ترغيب مينمود و به آنها نشاط و شادى مى بخشيد. مهاجرين مى گفتند: سلمان از ما است، انصار مى گفتند: از ما است و اوس و خزرج هر يك مى گفتند: از ما است. كار پيوستگى سلمان به هر يك از آنها بالا كشيد و نزديك بود خصومت و دشمنى پديد آيد. خبر به پيامبر رسيد فرمود: (السّلمان منّا اهل البيت؛ سلمان از اهل بيت ما مى باشد)، عمرو بن عوف گويد: من و سلمان و خديفة بن اليمان و نعمان بن مقرن المزنى با شش نفر انصار در فكر كندن چهل متر زمين سهم خود بوديم، ناگاه به سنگى عظيم برخورديم كه آهن به آن كارگر نبود به سلمان گفتيم كه به پيامبر خبر بدهد. رسول خدا كنار خندق مزبور آمد و در آن سنگ نگريست و كلنگ را از دست سلمان گرفت و خود داخل خندق شد كلنگ اول را كه به سنگ زد شكافى در سنگ پديد آمد و يك ثلث آن شكست و جرقه نورى از اثر اصابت محكم كلنگ به سنگ برخاست رسول خدا تكبير گفت: در زدن دوم دو ثلث سنگ شكست جرقه نور ديگرى از آن برخاست باز رسول خدا تكبير گفت و در كلنگ زدن سوم از ضربات اول و دوم محكم تر زد، سنگ به كلى از هم شكافته شد و جرقه نور زيادترى از آن برخاست باز رسول خدا تكبير گفت: سلمان دست پيامبر را گرفت و از خندق بيرون آورد و گفت: يا رسول الله موضوع عجيبى ديديم كه قبلا نديده بوديم. رسول خدا فرمود: بلى چون ضربت اول را زدم جرقه نورى از اثر اصطكاك كلنگ به سنگ پيدا شد و من در آن نور، مدائن كسرى را مشاهده كردم و جبرئيل به من خبر داد كه امت من بر آن پيروز خواهند گشت. ضربت دوم را كه زدم در نور آن جرقه كاخهاى قيصر روم را مشاهده نمودم و جبرئيل به من خبر داد كه امت من بر آن نيز پيروز خواهند گشت، ضربت سوم را كه زدم در نور آن جرقه كاخهاى صنعا را در يمن ديدم و جبرئيل به من خبر داد كه امت من بر آن نيز پيروز خواهند گشت و سپاس ميگذارم خداوند را كه به ما پس از گرفتارى و محصورى وعده نصر و پيروزى داده است، منافقين و يهوديان وقتى اين موضوع را شنيدند. گفتند: محمد تمنا و آرزوى باطل و بيهوده اى در سر مى پروراند. خداوند آيه 12 سوره احزاب «وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» را نازل گردانيد و همچنين براى از بين بردن تعجب و تمسخر آنان اين آيه را نازل فرمود، و نيز در تفسير ثعلبى از عمرو بن عوف و همچنين در تفسير ابن ابى حاتم از قتادة جريان ملك فارس و روم را درباره شأن و نزول اين آيه نقل نموده اند.
منابع
- قرآن کريم، ترجمه محمدمهدي فولادوند.
- محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، انتشارات اسلامي، تهران، 1361 ش.
- فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، انتشارات ناصرخسرو، تهران، 1372 ش.