دارمیة حجونیة: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
{|width="100%" border="1" cellspacing="0" cellpadding="4"  style="margin:1em 1em 1em 1; text-align:center;border-style:solid;"
+
{{الگو:بخشی از یک کتاب}}
|- style="background:#E4E5FF;"
 
! width="15%" | منبع
 
! width="45%" | توضیح برای مشارکت کنندگان
 
|-
 
|<tt> '''بخشی از یک کتاب'''
 
|محتوای فعلی این صفحه '''بخشی از {{{منبع|یک کتاب}}}''' است. چنین گمان شده که این منبع میتواند محتوای مورد نیاز این صفحه را تامین کند و با وجود آن نیازی به نوشتن نیست. در صورتی که فکر می کنید چنین نیست و شما قصد جایگزینی یا تغییر این نوشته را دارید [[دانشنامه اسلامی:شیوه نامه تدوین مقاله|اینجا]] را کلیک کنید.
 
|-
 
|}
 
 
 
 
دارمیة حجونیة، ([[محدث]]، متوفی قرن 1 هـ.ق) وی زنی سیاه صورت و سپید سیرت از قبیله [[بنی کنانه]]، و از طرفداران [[امام علی]] علیه‌السلام، بانویی با فضیلت و با فصاحت بود. هنگامی که [[معاویه]] به [[حج]] رفت، کسی را به دنبال وی فرستاد. همین که دارمیه آمد، معاویه با لحنی حقارت‌آمیز احوالش را پرسید و گفت: می‌دانی چرا تو را به این جا فراخوانده‌ام؟ گفت: نه، کسی جز خدا از غیب خبر ندارد.
 
دارمیة حجونیة، ([[محدث]]، متوفی قرن 1 هـ.ق) وی زنی سیاه صورت و سپید سیرت از قبیله [[بنی کنانه]]، و از طرفداران [[امام علی]] علیه‌السلام، بانویی با فضیلت و با فصاحت بود. هنگامی که [[معاویه]] به [[حج]] رفت، کسی را به دنبال وی فرستاد. همین که دارمیه آمد، معاویه با لحنی حقارت‌آمیز احوالش را پرسید و گفت: می‌دانی چرا تو را به این جا فراخوانده‌ام؟ گفت: نه، کسی جز خدا از غیب خبر ندارد.
  

نسخهٔ ‏۲۹ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۴۲

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

دارمیة حجونیة، (محدث، متوفی قرن 1 هـ.ق) وی زنی سیاه صورت و سپید سیرت از قبیله بنی کنانه، و از طرفداران امام علی علیه‌السلام، بانویی با فضیلت و با فصاحت بود. هنگامی که معاویه به حج رفت، کسی را به دنبال وی فرستاد. همین که دارمیه آمد، معاویه با لحنی حقارت‌آمیز احوالش را پرسید و گفت: می‌دانی چرا تو را به این جا فراخوانده‌ام؟ گفت: نه، کسی جز خدا از غیب خبر ندارد.

معاویه گفت: تو را این جا خواستم تا بدانم چرا علی را دوست می‌داری و مرا دشمن می‌شماری؟ گفت: اگر امانم دهی می‌گویم. معاویه گفت: در امانی، اما راستش را بگو. گفت: علی را برای عدلش نسبت به رعیت و این که بیت المال را مساوی قسمت می‌نمود دوست دارم. و تو را دشمن می‌دارم، زیرا بر سر امری که در آن علی از تو برتر بود، با او جنگیدی و چیزی را طلب کردی که حقی در آن نداشتی. علی را دوست دارم، زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله عقد ولایت او را بست. او دوستدار مساکین بود و اهل علم را بزرگ می‌شمرد. تو را دشمن می‌دارم، زیرا خون مردم را به ناحق ریختی و به جور و ستم قضاوت کردی و از روی هوا و هوس حکم می‌‌کنی.

معاویه باز برای تحقیر وی سخنان سخیفی بر زبان راند و دارمیه نیز به او پاسخ داد. سپس گفت: ای زن! علی را دیده‌ای؟ گفت: آری، به خدا دیده‌ام. گفت: او را چگونه یافتی؟ گفت: او را دیده‌ام، ولی آن ملک و سلطنتی که تو را فریفته، او را فریب نداده، و نعمتی که تو را مشغول داشته (و از خدا غافل کرده) او را مشغول نکرده است.

معاویه گفت: کلام او را شنیده‌ای؟ دارمیه گفت: به خدا قسم آری، دل‌ها را از ظلمت و تاریکی روشن می‌کرد و جلا می‌داد. و جواب داد: راست گفتی و سرانجام دستور داد برای ساکت کردنش آن چه نیاز دارد به او بدهند، و گفت: به خدا قسم اگر علی بود چیزی به تو نمی‌داد. دارمیه گفت: آری به خدا قسم که حتی یک موش (بی‌ارزش) هم از مال مسلمین نمی‌داد.


منبع

معاونت پژوهش مرکز حوزه‌های علمیه خواهران, بانوان عالمه و آثار آن‌ها.