کاربر:سید مهدی خدایی/یادداشت: تفاوت بین نسخهها
(1) |
(1) |
||
سطر ۲۰: | سطر ۲۰: | ||
امام علی او را لعن در نماز لعن می فرمود<ref> تاريخ مدينة دمشق ، ج46، ص: 52 </ref> | امام علی او را لعن در نماز لعن می فرمود<ref> تاريخ مدينة دمشق ، ج46، ص: 52 </ref> | ||
− | + | هم پیمان ابو سفیان بود أبو الأعور السّلمي حليف أبي سفيان <ref> تاريخ مدينة دمشق ، ج46، ص: 57</ref> | |
او در غزوه عموریه نیز فرمانده شامیان بود <ref> تاريخ مدينة دمشق ، ج46، ص: 53</ref> | او در غزوه عموریه نیز فرمانده شامیان بود <ref> تاريخ مدينة دمشق ، ج46، ص: 53</ref> | ||
سطر ۲۸: | سطر ۲۸: | ||
عن صالح بن سنان بن مالك يعني عن أبيه أنه قال لأبي الأعور: إن الأشتر يدعوك إلى مبارزته، فأسكت عنه طويلا، ثم قال: إن خفة الأشتر «1» و سوء رأيه هو الذي حمله على إجلاء عمال عثمان من العراق، و افترائه عليه يقبح محاسنه، و يجهل حقه، و يظهر عداوته. و من خفته أنه سار إلى عثمان في داره و قراره حتى أعان على قتله فيمن قتله، و أصبح مبتغى «2» بدمه، لا حاجة لنا في مبارزته، قال: فقلت له: قد تكلمت فاسمع مني حتى أجيبك على ما تكلمت به. فقال: لا حاجة لي في جوابك، فاذهب عني، و صاح بأصحابه، فانصرفت عنه، و لم يسمع مني [و لو سمع مني] لأخبرته بعذر صاحبي و حجته، فرجعت إلى الأشتر فأخبرته أنه أبي، فقال الأشتر: لنفسه نظر، فتواقفنا حتى حجز بيننا و بينهم الليل، ثم بتنا متحارسين، فلما أصبحنا نظرنا فإذا هم قد انصرفوا، و صبحنا على غدوة، فمضى نحو معاوية، فإذا أبو الأعور قد سبق إلى سهولة الأرض، و سعة المنزل و شريعة الماء، و كان أبو الأعور على مقدمة معاوية.<ref> تاريخ مدينة دمشق ، ج46، ص: 58</ref> | عن صالح بن سنان بن مالك يعني عن أبيه أنه قال لأبي الأعور: إن الأشتر يدعوك إلى مبارزته، فأسكت عنه طويلا، ثم قال: إن خفة الأشتر «1» و سوء رأيه هو الذي حمله على إجلاء عمال عثمان من العراق، و افترائه عليه يقبح محاسنه، و يجهل حقه، و يظهر عداوته. و من خفته أنه سار إلى عثمان في داره و قراره حتى أعان على قتله فيمن قتله، و أصبح مبتغى «2» بدمه، لا حاجة لنا في مبارزته، قال: فقلت له: قد تكلمت فاسمع مني حتى أجيبك على ما تكلمت به. فقال: لا حاجة لي في جوابك، فاذهب عني، و صاح بأصحابه، فانصرفت عنه، و لم يسمع مني [و لو سمع مني] لأخبرته بعذر صاحبي و حجته، فرجعت إلى الأشتر فأخبرته أنه أبي، فقال الأشتر: لنفسه نظر، فتواقفنا حتى حجز بيننا و بينهم الليل، ثم بتنا متحارسين، فلما أصبحنا نظرنا فإذا هم قد انصرفوا، و صبحنا على غدوة، فمضى نحو معاوية، فإذا أبو الأعور قد سبق إلى سهولة الأرض، و سعة المنزل و شريعة الماء، و كان أبو الأعور على مقدمة معاوية.<ref> تاريخ مدينة دمشق ، ج46، ص: 58</ref> | ||
+ | |||
+ | تاريخ مدينة دمشق و ذكر فضلها و تسمية من حلها من الأماثل أو اجتاز بنواحيها من وارديها و أهلها، ج46، ص: 59 | ||
+ | و هو الصواب- نا إسحاق بن سليمان، عن جرير بن عثمان، عن عبد الرّحمن بن أبي عوف، عن الحسن بن علي أنه قال لأبي الأعور- زاد ابن المقرئ: السّلمي- حين رآه و قالا: ويحك أ لم يلعن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم رعلا و ذكوان، و عمرو بن سفيان. | ||
+ | |||
+ | |||
+ | أنبأنا أبو علي الحسن بن أحمد، أنا أبو بكر بن ريذة، أنا سليمان بن أحمد، نا محمّد بن عون السّيرافي، نا الحسن بن علي الواسطي، نا يزيد بن هارون، أنا حريز «2» بن عثمان، عن عبد الرّحمن بن أبي عوف قال: قال عمرو بن العاص و أبو الأعور السّلمي لمعاوية: إن الحسن بن علي رجل عيي فقال معاوية: لا تقولا «3» ذلك، فإن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم قد تفل في فيه، و من تفل رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم في فيه فليس بعيي، فقال الحسن بن علي: أمّا أنت يا عمرو فإنه تنازع فيك رجلان «4»، فانظر أيهما أباك، و ما أنت يا أبا الأعور، فإنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم لعن رعلا و ذكوان و عمرو بن سفيان. تاريخ مدينة دمشق و ذكر فضلها و تسمية من حلها من الأماثل أو اجتاز بنواحيها من وارديها و أهلها، ج46، ص: 59 | ||
+ | |||
+ | |||
نسخهٔ ۱ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۳۴
محتویات
زندگی نامه
نام او عمرو بن سفيان بن قائف بن الأوقص بن مرة بن هلال بن فالج بن ذكوان بن ثعلبة بن بهثة بن سليم است.[۱]
در اینکه آیا او از صحابه پیامبر است اختلاف نظر وجود دارد.برخی دیگر معتقدند او از صحابه نبوده و حدیثی هم که از پیامبر(ص) نقل نموده مرسل است.[۲] برخى مانند مسلم بن حجاج او را صحابى دانسته اند [۳] نقلهایی وجود دارد که او تا نبرد حنین در صف مشركان با مسلمانان جنگید و پس از آن اسلام آورد.[۴] به هر حال از زندگی او در زمان پیامبر اطلاعات چندانی در دسترس نیست.
او در زمان ابوبکر در نبرد یرموک شرکت داشته و فرماندهی بخشی از سپاه مسلمانان را بر عهده داشته است.[۵]
هم پیمان با معاویه
ابوالاعور با معاویه هم پیمان شد. [۶] كه در جنگ احد[۷] و خندق[۸] بر ضد پیامبر صلى الله علیه و آله شمشیر مىزد بود. او خود نیز در جنگ احزاب با گروهى از بنى سلیم به یارى قریش شتافت.[۹] پس از آن در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله سخنى از او نیست.
نقش او در جنگ صفین
او در جنگ صفین در سپاه معاویه نقشی محوری داشت [۱۰] فرماندهی بخشی از سپاه معاویه را بر عهده داشت (اهل اردن) میسره كان مع معاوية بصفّين، و كان على أهل الأردن، و هم الميسرة.[۱۱]
امام علی او را لعن در نماز لعن می فرمود[۱۲] هم پیمان ابو سفیان بود أبو الأعور السّلمي حليف أبي سفيان [۱۳]
او در غزوه عموریه نیز فرمانده شامیان بود [۱۴]
ابوالاعور در زمان عثمان در آخرین نبرد قبرس در سال 26 یا 27 هجرى به عنوان فرمانده شرکت داشت [۱۵]
عن صالح بن سنان بن مالك يعني عن أبيه أنه قال لأبي الأعور: إن الأشتر يدعوك إلى مبارزته، فأسكت عنه طويلا، ثم قال: إن خفة الأشتر «1» و سوء رأيه هو الذي حمله على إجلاء عمال عثمان من العراق، و افترائه عليه يقبح محاسنه، و يجهل حقه، و يظهر عداوته. و من خفته أنه سار إلى عثمان في داره و قراره حتى أعان على قتله فيمن قتله، و أصبح مبتغى «2» بدمه، لا حاجة لنا في مبارزته، قال: فقلت له: قد تكلمت فاسمع مني حتى أجيبك على ما تكلمت به. فقال: لا حاجة لي في جوابك، فاذهب عني، و صاح بأصحابه، فانصرفت عنه، و لم يسمع مني [و لو سمع مني] لأخبرته بعذر صاحبي و حجته، فرجعت إلى الأشتر فأخبرته أنه أبي، فقال الأشتر: لنفسه نظر، فتواقفنا حتى حجز بيننا و بينهم الليل، ثم بتنا متحارسين، فلما أصبحنا نظرنا فإذا هم قد انصرفوا، و صبحنا على غدوة، فمضى نحو معاوية، فإذا أبو الأعور قد سبق إلى سهولة الأرض، و سعة المنزل و شريعة الماء، و كان أبو الأعور على مقدمة معاوية.[۱۶]
تاريخ مدينة دمشق و ذكر فضلها و تسمية من حلها من الأماثل أو اجتاز بنواحيها من وارديها و أهلها، ج46، ص: 59 و هو الصواب- نا إسحاق بن سليمان، عن جرير بن عثمان، عن عبد الرّحمن بن أبي عوف، عن الحسن بن علي أنه قال لأبي الأعور- زاد ابن المقرئ: السّلمي- حين رآه و قالا: ويحك أ لم يلعن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم رعلا و ذكوان، و عمرو بن سفيان.
أنبأنا أبو علي الحسن بن أحمد، أنا أبو بكر بن ريذة، أنا سليمان بن أحمد، نا محمّد بن عون السّيرافي، نا الحسن بن علي الواسطي، نا يزيد بن هارون، أنا حريز «2» بن عثمان، عن عبد الرّحمن بن أبي عوف قال: قال عمرو بن العاص و أبو الأعور السّلمي لمعاوية: إن الحسن بن علي رجل عيي فقال معاوية: لا تقولا «3» ذلك، فإن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم قد تفل في فيه، و من تفل رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم في فيه فليس بعيي، فقال الحسن بن علي: أمّا أنت يا عمرو فإنه تنازع فيك رجلان «4»، فانظر أيهما أباك، و ما أنت يا أبا الأعور، فإنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم لعن رعلا و ذكوان و عمرو بن سفيان. تاريخ مدينة دمشق و ذكر فضلها و تسمية من حلها من الأماثل أو اجتاز بنواحيها من وارديها و أهلها، ج46، ص: 59
در این واقعه یاران امام على علیهالسلام به ویژه مالك اشتر را به همدستى با قاتلان عثمان متهم كرد.[۱۷]
و در زمان عمر در فتح شام یكى از ده فرمانده ابوعبیده در فِحل (محلى در شام) بود[۱۸] و در سال 13 هجرى با دیگر فرماندهان به طبریه وارد شد و مردم آنجا با او مصالحه كردند.[۱۹]
در سال 15 هجرى جانشین عمروعاص در اردن شد تا عمرو به جنگ رومیان در اجنادین برود.[۲۰] در غزوه عموریه(23 هجرى) امیر لشكر شام بود.[۲۱] ابوالاعور در زمان عثمان در واپسین نبرد قبرس به سال 26 یا 27 هجرى از طرف معاویه در نقش فرمانده سپاه اسلام جنگید.[۲۲] در واقعه اعتراض مصریان بر عثمان، حامل نامه وى به والى مصر مبنى بر سركوبى معترضان[۲۳] بود و هنگام درگذشت عثمان، كارگزارى معاویه را در اردن بر عهده داشت.[۲۴]
وى از كسانى بود كه بر ضد امام على علیهالسلام در قتل عثمان به گواهى معاویه آمد و موجب گمراهى افرادى شد.[۲۵] ابوالاعور در سپاه معاویه، فرماندهى اهل حِمْص را بر عهده داشت[۲۶] و با ده هزار سپاه بر شریعه فرات گمارده شد تا راه را بر سپاه على علیهالسلام ببندد.[۲۷] در پى حیلهگرى سپاه معاویه او نیز مصحفى بر سر داشت و عراقیان را به داورى آن فرامىخواند.
در نهایت به صورت گواه پیمان حكمیت از طرف شامیان به میدان آمد[۲۸] و با چهارهزار شامى، مراقبت از جان عمروعاص را بر عهده گرفت.[۲۹] در نگارش پیماننامه با تقدیم نام على علیهالسلام سخت مخالفت كرد؛[۳۰] سپس در مقابله با محمد بن ابىبكر (والى امام على علیهالسلام در مصر) در منطقه مَسناة، پرچم فرماندهى سپاه شام را به دوش كشید؛[۳۱] بدین جهات آوردهاند كه امام على علیهالسلام او را در نماز لعن مىكرد.[۳۲]
ابوالاعور در مخالفت با امام حسن علیهالسلام و تحقیر و شكستن او نیز كوشا بود و امام در خاموش كردن وى به حدیثى از پیامبر صلى الله علیه و آله اشاره كرد كه در آن عمرو بن سفیان سلمى لعن شد و در خطاب به معاویه گفت: آیا مىدانى كه پیامبر صلى الله علیه و آله فرماندهى (قائد) و راننده (سائق) احزاب را لعن كرد؟ یكى ازآن دو ابوسفیان و دیگرى ابوالاعور بود[۳۳] فرجام كار او نیز روشن نیست. بر پایه روایتى ضعیف، وى در سال 65 هجرى با مروان بن حكم به مصر رفت[۳۴] كه البته پذیرش این سخن مشكل است.
ابوالاعور در شأن نزول
- در ذیل آیه یك سوره احزاب/33 آوردهاند[۳۵] كه ابوالاعور با تنى چند از مشركان مكه پس از جنگ اُحد به مدینه آمده بر عبدالله بن ابى وارد شد و پیامبر صلى الله علیه و آله به آنان امان داد تا خواسته خویش را با او در میان گذارند. آنان از پیامبر خواستند تا آنها را با خدایانشان (لات، منات و عزّى) واگذاشته، براى آن بتان و پرستندگانش منفعتى قائل شود؛ در مقابل آنان نیز پیامبر را با خدایش وامىنهند. این سخن بر حضرت گران آمد و به اخراج آنان از مدینه فرمان داد و این آیه نازل شد: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا»؛ اى پیامبر! از خدا بترس و از كافران و منافقان اطاعت مكن؛ زیرا خدا دانا و حكیم است.
- در ذیل آیه 48 سوره احزاب/33 «وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ...» نیز این داستان ذكر شده و مقصود از كافران در آیه را ابوالاعور، عكرمه و ابوسفیان ذكر كردهاند كه به دنبال مداهنه با پیامبر در دین بودند.[۳۶]
- قرطبى، «مِن أسفَلَ مِنكم» در آیه 10 سوره احزاب/33 را كه در جنگ خندق از مناطق فرودست، بر مسلمانان تاخته و حمله آوردند، گروهى از فرماندهان مشرك از جمله ابوالاعور مىداند:[۳۷] «إِذْ جَاؤُوكُم مِّن فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنكُمْ وَإِذْ زَاغَتْ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا»؛ آنگاه كه از سمت بالا و پایین بر شما تاختند و هنگامى كه چشمها خیره شد و دلها به گلوگاه رسیده بود و به خدا، گمانهاى گوناگون مىبردید.
- شیخ صدوق بر پایه روایتى، ابوالاعور را یكى از چهارده مردى دانسته كه در بازگشت از تبوك در پى كشتن پیامبر صلى الله علیه و آله برآمدند؛ اما به مقصود خویش نرسیدند.[۳۸]
آیه 74 سوره توبه/9 در این باره فرود آمد: «يَحْلِفُونَ بِاللّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدْ قَالُواْ كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ وَهَمُّواْ بِمَا لَمْ يَنَالُواْ وَمَا نَقَمُواْ إِلاَّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ فَإِن يَتُوبُواْ يَكُ خَيْرًا لَّهُمْ وَإِن يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الأَرْضِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ»؛ به خداسوگند یاد مىكنند كه نگفتهاند؛ ولى كلمه كفر را بر زبان راندهاند و پس از آنكه اسلام آوردند، كافر شدند و قصد كارى را كردند اما بدان نرسیدند. انتقامگیرىشان از آن رو است كه خدا و پیامبرش آنان را از فضل خود بىنیاز كردند؛ پس اگر توبه كنند خیرشان در آن است و اگر روى بگردانند، خدا در دنیا و آخرت به عذابى دردناك معذبشان خواهد كرد و در روى زمین، دوستدارى و مددكارى نخواهند داشت»؛ البته چنانكه اشاره شد در كلام صدوق روشن نیست كه مقصود از ابوالاعور كدام است؟
پانویس
- ↑ الإستيعاب في معرفة الأصحاب، ج4، ص: 1600
- ↑ أسد الغابة في معرفة الصحابة، ج3، ص: 729
- ↑ تاریخ دمشق، ج 46، ص 55
- ↑ الإستيعاب في معرفة الأصحاب، ج4، ص: 1600
- ↑ تاريخ مدينة دمشق ، ج46، ص: 51
- ↑ الاصابه، ج 4، ص 530.
- ↑ المغازى، ج 1، ص 266.
- ↑ همان، ج 2، ص 443.
- ↑ مجمعالبیان، ج 8، ص 569.
- ↑ الإستيعاب في معرفة الأصحاب، ج3، ص: 1178
- ↑ تاريخ مدينة دمشق ، ج46، ص: 51
- ↑ تاريخ مدينة دمشق ، ج46، ص: 52
- ↑ تاريخ مدينة دمشق ، ج46، ص: 57
- ↑ تاريخ مدينة دمشق ، ج46، ص: 53
- ↑ تاريخ مدينة دمشق ، ج46، ص: 57
- ↑ تاريخ مدينة دمشق ، ج46، ص: 58
- ↑ تاریخ دمشق، ج 46، ص 58.
- ↑ تاریخ طبرى، ج 2، ص 357.
- ↑ همان، ج 2، ص 360.
- ↑ همان، ج 2، ص 447.
- ↑ الاصابه، ج 4، ص 53.
- ↑ تاریخ دمشق، ج 46، ص 57.
- ↑ تاریخ طبرى، ج 2، ص 662 و 663.
- ↑ همان، ص 693.
- ↑ اسدالغابه، ج 2، ص 621.
- ↑ الاخبارالطوال، ص 180.
- ↑ همان، ص 168.
- ↑ همان، ص 196.
- ↑ همان، ص 197.
- ↑ یعقوبى، ج 2، ص 189.
- ↑ یعقوبى، ج 2، ص 194.
- ↑ تاریخ دمشق، ج 46، ص 52.
- ↑ همان، ص 60.
- ↑ همان، ج 46، ص 54.
- ↑ اسبابالنزول، ص 294؛ الكشّاف، ج 3، ص 519؛ مجمعالبیان، ج 8، ص 525 و 526.
- ↑ قرطبى، ج 14، ص 130.
- ↑ قرطبى، ج 14، ص 95.
- ↑ الخصال، ج 2، ص 499.
منابع
- ابن عبد البر، يوسف بن عبد الله، الإستيعاب في معرفة الأصحاب، 4جلد، دار الجيل - لبنان - بيروت، چاپ: 1، 1412 ه.ق.
- ابن اثير، على بن محمد، أسد الغابة في معرفة الصحابة، 6جلد، دار الفكر - لبنان - بيروت، چاپ: 1، 1409 ه.ق.
- ابن عساكر، على بن حسن، تاريخ مدينة دمشق و ذكر فضلها و تسمية من حلها من الأماثل أو اجتاز بنواحيها من وارديها و أهلها، 80جلد، دار الفكر - لبنان - بيروت، چاپ: 1، 1415 ه.ق.