ابوطلحه انصاری: تفاوت بین نسخهها
سطر ۳: | سطر ۳: | ||
زيد بن سهل بن اسود بن حزام انصارى خزرجى<ref>المعارف، ص 271.</ref> از اصحاب پيامبر. | زيد بن سهل بن اسود بن حزام انصارى خزرجى<ref>المعارف، ص 271.</ref> از اصحاب پيامبر. | ||
+ | ==ابوطلحه انصاری کیست؟== | ||
ابوطلحه از تيره بنىنجار و همسرش امسُلَيم مادر انس بن مالك است.<ref>همان.</ref> وى در بيعتِ عقبه دوم حضور يافت و به [[اسلام]] گرويد و از نقيبان<ref>الطبقات، ج 3، ص 383؛ تهذيب الكمال، ج 10، ص 75.</ref> شد و پس از هجرت، پيامبر او را با ارقم<ref>الطبقات، ج 3، ص 383.</ref> و به نقلى ابوعبيده برادر كرد.<ref>اسدالغابه، ج 2، ص 361.</ref> | ابوطلحه از تيره بنىنجار و همسرش امسُلَيم مادر انس بن مالك است.<ref>همان.</ref> وى در بيعتِ عقبه دوم حضور يافت و به [[اسلام]] گرويد و از نقيبان<ref>الطبقات، ج 3، ص 383؛ تهذيب الكمال، ج 10، ص 75.</ref> شد و پس از هجرت، پيامبر او را با ارقم<ref>الطبقات، ج 3، ص 383.</ref> و به نقلى ابوعبيده برادر كرد.<ref>اسدالغابه، ج 2، ص 361.</ref> | ||
سطر ۱۷: | سطر ۱۸: | ||
بر اساس نقلى، پيامبر در واپسين روزهاى عمر خود به ابوطلحه فرمود تا سلامش را به قوم خود برساند و سپس آنان را به عفاف و استقامت ستود.<ref>اسدالغابه، ج 2، ص 361.</ref> قبر پيامبر صلی الله علیه و آله را ابوطلحه آماده ساخت.<ref>تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 114؛ اسدالغابه، ج 2، ص 361.</ref> وى در زمان [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله بسيار روزه مىگرفت و پس از او تا آخر عمر جز در سفر و عيد فطر و قربان روزه بود.<ref>الطبقات، ج 3، ص 384.</ref> | بر اساس نقلى، پيامبر در واپسين روزهاى عمر خود به ابوطلحه فرمود تا سلامش را به قوم خود برساند و سپس آنان را به عفاف و استقامت ستود.<ref>اسدالغابه، ج 2، ص 361.</ref> قبر پيامبر صلی الله علیه و آله را ابوطلحه آماده ساخت.<ref>تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 114؛ اسدالغابه، ج 2، ص 361.</ref> وى در زمان [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله بسيار روزه مىگرفت و پس از او تا آخر عمر جز در سفر و عيد فطر و قربان روزه بود.<ref>الطبقات، ج 3، ص 384.</ref> | ||
+ | ==ابوطلحه در زمان عمر== | ||
صاحب قاموسالرجال به علت گفتار و رفتارى كه در خلافت عمر از او سرزده، روايات او را ضعيف مىشمارد.<ref>قاموس الرجال، ج 4، ص 552ـ553.</ref> به گفته ابن ابى الحديد عمر در واپسين ساعات عمرش با تعيين شورايى 6 نفره مركب از على عليهالسلام، عثمان، طلحه، زبير، سعد بن ابى وقاص و عبدالرحمن بن عوف به ابوطلحه فرمان داد با همراهى 50 مرد مسلح اين 6 نفر را در خانهاى جمع كند و سه روز به آنها مهلت دهد تا يكى را از ميان خودشان به عنوان خليفه انتخاب كنند و چنانچه 4 نفر از آنان يا سه نفر كه عبدالرحمن در ميان آنها باشد بر امرى اتفاق و ديگران مخالفت كردند گردن مخالفان را بزند؛ همچنين اگر پس از سه روز آنان امر خلافت را تعيين نكردند، آنان را گردن بزند.<ref>شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 146.</ref> | صاحب قاموسالرجال به علت گفتار و رفتارى كه در خلافت عمر از او سرزده، روايات او را ضعيف مىشمارد.<ref>قاموس الرجال، ج 4، ص 552ـ553.</ref> به گفته ابن ابى الحديد عمر در واپسين ساعات عمرش با تعيين شورايى 6 نفره مركب از على عليهالسلام، عثمان، طلحه، زبير، سعد بن ابى وقاص و عبدالرحمن بن عوف به ابوطلحه فرمان داد با همراهى 50 مرد مسلح اين 6 نفر را در خانهاى جمع كند و سه روز به آنها مهلت دهد تا يكى را از ميان خودشان به عنوان خليفه انتخاب كنند و چنانچه 4 نفر از آنان يا سه نفر كه عبدالرحمن در ميان آنها باشد بر امرى اتفاق و ديگران مخالفت كردند گردن مخالفان را بزند؛ همچنين اگر پس از سه روز آنان امر خلافت را تعيين نكردند، آنان را گردن بزند.<ref>شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 146.</ref> | ||
سطر ۲۳: | سطر ۲۵: | ||
وفات او را سالهاى 32، 33 و 51 نيز گفتهاند.<ref>اسدالغابه، ج 2، ص 362.</ref> به نقلى ابوزرعه دمشقى وفات او را در شام دانسته است.<ref> تهذيبالكمال، ج 10، ص 76.</ref> | وفات او را سالهاى 32، 33 و 51 نيز گفتهاند.<ref>اسدالغابه، ج 2، ص 362.</ref> به نقلى ابوزرعه دمشقى وفات او را در شام دانسته است.<ref> تهذيبالكمال، ج 10، ص 76.</ref> | ||
− | + | ==ابوطلحه در شأن نزول== | |
# قرآن، مسلمانان را پس از جنگ اُحُد به دو دسته تقسيم كرد: گروهى مؤمن كه خداوند بر آنها آرامش نازل كرد و نشانه آن خواب سبكى بود كه شبِ پس از حادثه اُحد بر آنها عارض شد و گروهى منافق كه به فكر جانشان بوده، آرامشى نداشتند و درباره خدا گمانهاى نادرستى مىبردند. خداوند مىفرمايد: {{متن قرآن|«ثُمَّ اَنزَلَ عَلَيكُم مِن بَعدِ الغَمِّ اَمَنَةً نُعاسـًا يَغشى طَـائِفَةً مِنكُم و طَـائِفَةٌ قَد اَهَمَّتهُم اَنفُسُهُم يَظُنّونَ بِاللّهِ غَيرَ الحَقِّ ظَنَّ الجهِلِيَّةِ...»}}. ([[سوره آل عمران]]/3،154) در نقلى از ابوطلحه وى خود را از جمله كسانى دانسته كه خواب سبك بر او عارض شده<ref>جامعالبيان، مج 3، ج 4، ص 187ـ188؛ روضالجنان، ج 5، ص 114؛ روحالمعانى، مج 3، ج 4، ص 155.</ref> و خود را از گروه اول شمرده است. | # قرآن، مسلمانان را پس از جنگ اُحُد به دو دسته تقسيم كرد: گروهى مؤمن كه خداوند بر آنها آرامش نازل كرد و نشانه آن خواب سبكى بود كه شبِ پس از حادثه اُحد بر آنها عارض شد و گروهى منافق كه به فكر جانشان بوده، آرامشى نداشتند و درباره خدا گمانهاى نادرستى مىبردند. خداوند مىفرمايد: {{متن قرآن|«ثُمَّ اَنزَلَ عَلَيكُم مِن بَعدِ الغَمِّ اَمَنَةً نُعاسـًا يَغشى طَـائِفَةً مِنكُم و طَـائِفَةٌ قَد اَهَمَّتهُم اَنفُسُهُم يَظُنّونَ بِاللّهِ غَيرَ الحَقِّ ظَنَّ الجهِلِيَّةِ...»}}. ([[سوره آل عمران]]/3،154) در نقلى از ابوطلحه وى خود را از جمله كسانى دانسته كه خواب سبك بر او عارض شده<ref>جامعالبيان، مج 3، ج 4، ص 187ـ188؛ روضالجنان، ج 5، ص 114؛ روحالمعانى، مج 3، ج 4، ص 155.</ref> و خود را از گروه اول شمرده است. |
نسخهٔ ۲۵ دسامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۶:۵۳
زيد بن سهل بن اسود بن حزام انصارى خزرجى[۱] از اصحاب پيامبر.
ابوطلحه انصاری کیست؟
ابوطلحه از تيره بنىنجار و همسرش امسُلَيم مادر انس بن مالك است.[۲] وى در بيعتِ عقبه دوم حضور يافت و به اسلام گرويد و از نقيبان[۳] شد و پس از هجرت، پيامبر او را با ارقم[۴] و به نقلى ابوعبيده برادر كرد.[۵]
ابوطلحه از تيراندازان زبردست بود. در بدر حضور يافت[۶] و در اُحُد پيشاپيش رسول خدا صلی الله علیه و آله تير مىانداخت. او صداى مهيبى داشت؛ از اينرو پيامبر دربارهاش فرمود: نهيب ابوطلحه بر دشمن، از نيروى 100 مرد بهتراست.[۷]
به گفته خودش، در جنگ خيبر دوشادوش رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده[۸] و در غزوه حنين 20 نفر از مشركان را از پاى درآورده و وسايلشان را از آنِ خود ساخته است.[۹]
گفتهاند: روزى ابوطلحه با مشاهده آثار گرسنگى در پيامبر براى ايشان غذايى تهيه كرد و حضرت را به آن فراخواند. پيامبر نيز با دست مبارك خود آن غذاى اندك را ميان اصحاب قسمت كرد و همه سير شدند.[۱۰]
به نقلى او پس از نزول آيه «لَن تَنالوا البِرَّ حَتّى تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ...»؛ هرگز به (حقيقت) نيكوكارى نمىرسيد؛ مگر اينكه از آنچه دوست داريد، انفاق كنيد. (سوره آل عمران/3، 92)
نخلستان آبادى را كه روبروى مسجد مدينه داشت به پيامبر واگذاشت و به پيشنهاد حضرت، آن را براى خويشانش وقف كرد.[۱۱] وى از جمله راويان حديث پيامبر است.[۱۲]
بر اساس نقلى، پيامبر در واپسين روزهاى عمر خود به ابوطلحه فرمود تا سلامش را به قوم خود برساند و سپس آنان را به عفاف و استقامت ستود.[۱۳] قبر پيامبر صلی الله علیه و آله را ابوطلحه آماده ساخت.[۱۴] وى در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله بسيار روزه مىگرفت و پس از او تا آخر عمر جز در سفر و عيد فطر و قربان روزه بود.[۱۵]
ابوطلحه در زمان عمر
صاحب قاموسالرجال به علت گفتار و رفتارى كه در خلافت عمر از او سرزده، روايات او را ضعيف مىشمارد.[۱۶] به گفته ابن ابى الحديد عمر در واپسين ساعات عمرش با تعيين شورايى 6 نفره مركب از على عليهالسلام، عثمان، طلحه، زبير، سعد بن ابى وقاص و عبدالرحمن بن عوف به ابوطلحه فرمان داد با همراهى 50 مرد مسلح اين 6 نفر را در خانهاى جمع كند و سه روز به آنها مهلت دهد تا يكى را از ميان خودشان به عنوان خليفه انتخاب كنند و چنانچه 4 نفر از آنان يا سه نفر كه عبدالرحمن در ميان آنها باشد بر امرى اتفاق و ديگران مخالفت كردند گردن مخالفان را بزند؛ همچنين اگر پس از سه روز آنان امر خلافت را تعيين نكردند، آنان را گردن بزند.[۱۷]
ابوطلحه نيز سوگند ياد كرد بيش از سه روز به آنان مهلت ندهد.[۱۸] برخى وفاتش را سال 34 هجرى در 70 سالگى در مدينه دانسته و گفتهاند: عثمان بن عفان بر جنازهاش نماز خوانده؛[۱۹] اما اهل بصره معتقدند كه در سفرى دريايى در كشتى مرده و پس از 7 روز بدون آن كه جسدش تغيير كند، در جزيرهاى مدفون شده است.[۲۰]
وفات او را سالهاى 32، 33 و 51 نيز گفتهاند.[۲۱] به نقلى ابوزرعه دمشقى وفات او را در شام دانسته است.[۲۲]
ابوطلحه در شأن نزول
- قرآن، مسلمانان را پس از جنگ اُحُد به دو دسته تقسيم كرد: گروهى مؤمن كه خداوند بر آنها آرامش نازل كرد و نشانه آن خواب سبكى بود كه شبِ پس از حادثه اُحد بر آنها عارض شد و گروهى منافق كه به فكر جانشان بوده، آرامشى نداشتند و درباره خدا گمانهاى نادرستى مىبردند. خداوند مىفرمايد: «ثُمَّ اَنزَلَ عَلَيكُم مِن بَعدِ الغَمِّ اَمَنَةً نُعاسـًا يَغشى طَـائِفَةً مِنكُم و طَـائِفَةٌ قَد اَهَمَّتهُم اَنفُسُهُم يَظُنّونَ بِاللّهِ غَيرَ الحَقِّ ظَنَّ الجهِلِيَّةِ...». (سوره آل عمران/3،154) در نقلى از ابوطلحه وى خود را از جمله كسانى دانسته كه خواب سبك بر او عارض شده[۲۳] و خود را از گروه اول شمرده است.
- بنا به روايت ابوهريره، مردى خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسيد و از حضرت خواست تا او را مهمان كند. ابوطلحه او را به خانه برد و به همسرش سفارش كرد كه از مهمان رسول خدا صلی الله علیه و آله به نيكويى پذيرايى كند. بچهها را خواباندند؛ سپس به بهانهاى چراغ را خاموش و وانمود كردند كه با مهمان غذا مىخورند. فرداى آن شب پس از اظهار خرسندى پيامبر از عمل آنها، خداوند اين آيه را نازل كرد:[۲۴] «...و يُؤثِرونَ عَلى اَنفُسِهِم ولَوكانَ بِهِم خَصاصَةٌ ومَن يوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاُولئِكَ هُمُ المُفلِحون...»؛ ...و (مهاجران را) بر خود مقدم مىدارند؛ هر چند خودشان بسيار نيازمند باشند. كسانى كه نفس خويش را از بخل و حرص بازداشتهاند، رستگاراناند. (سوره حشر/59،9)؛ ليكن عبدالله بن مسعود نزول اين آيه و داستان پيش گفته را با شرحى بيشتر در مورد على صلی الله علیه و آله مىداند.[۲۵]
- گروهى از مسلمانان از جمله ابوطلحه در منزل سعد بن ابى وقاص گرد آمدند، غذايى خوردند و پس از آن، شرابى در مجلس حاضر كردند تا بنوشند كه آيه «ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا اِنَّمَا الخَمرُ والمَيسِرُ والاَنصابُ والاَزلمُ رِجسٌ مِن عَمَلِ الشَّيطنِ فَاجتَنِبوهُ لَعَلَّكُم تُفلِحون». (سوره مائده/5،90) نازل شد و حرمت قطعى خمر را اعلام كرد.[۲۶]
از شأن نزول اين آيه استفاده مىشود كه ابوطلحه، پس از نزول آيات قبلى تحريم شراب مانند «يَسـَلونَكَ عَنِ الخَمرِ والمَيسِرِ قُل فيهِما اِثمٌ كَبيرٌ...» (سوره بقره/2،219) همچنان از نوشيدن شراب دست نكشيده بود؛ چنان علامه طباطبايى مىگويد: از ذيل آيات 90ـ91 سوره مائده/5 استفاده مىشود برخى مسلمانان بعد از شنيدن «يَسـَلونَكَ عَنِ الخَمرِ والمَيسِرِ قُل فيهِما اِثمٌ كَبيرٌ...». (سوره بقره/2،219)
باز هم از ميگسارى دست برنداشته بودند تا آيه 90 سوره مائده/5 نازل شد.[۲۷] به نقلى، پس از نزول آيه پيشين ابوطلحه دستور داد همه شرابهاى موجود در خانهاش را بيرون بريزند.[۲۸]
پانویس
- ↑ المعارف، ص 271.
- ↑ همان.
- ↑ الطبقات، ج 3، ص 383؛ تهذيب الكمال، ج 10، ص 75.
- ↑ الطبقات، ج 3، ص 383.
- ↑ اسدالغابه، ج 2، ص 361.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص 347.
- ↑ الاستيعاب، ج 4، ص 261؛ المغازى، ج 1، ص 242ـ243؛ الطبقات، ج 3، ص 383ـ384.
- ↑ الطبقات، ج 3، ص 385.
- ↑ المعارف، ص 271؛ الطبقات، ج 3، ص 384؛ الاستيعاب، ج 4، ص 261.
- ↑ صحيح البخارى، ج 4، ص 206ـ207؛ صحيح مسلم، ج 7، ص 161.
- ↑ صحيح البخارى، ج 3، ص 258؛ روضالجنان، ج 4، ص 427.
- ↑ تهذيبالكمال، ج 10، ص 75.
- ↑ اسدالغابه، ج 2، ص 361.
- ↑ تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 114؛ اسدالغابه، ج 2، ص 361.
- ↑ الطبقات، ج 3، ص 384.
- ↑ قاموس الرجال، ج 4، ص 552ـ553.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 146.
- ↑ قاموس الرجال، ج 4، ص 552.
- ↑ الطبقات، ج 3، ص 385؛ المعارف، ص 271.
- ↑ الطبقات، ج 3، ص 385؛ تهذيبالكمال، ج 10، ص 76.
- ↑ اسدالغابه، ج 2، ص 362.
- ↑ تهذيبالكمال، ج 10، ص 76.
- ↑ جامعالبيان، مج 3، ج 4، ص 187ـ188؛ روضالجنان، ج 5، ص 114؛ روحالمعانى، مج 3، ج 4، ص 155.
- ↑ جامع البيان، مج 14، ج 28، ص 55.
- ↑ روض الجنان، ج 19، ص 123.
- ↑ مناقب، ج 2، ص 203ـ204.
- ↑ الميزان، ج 2، ص 195.
- ↑ صحيح البخارى، ج 6، ص 301؛ الدرالمنثور، ج 3، ص 162.
منابع
محمد خراسانى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 2، صفحه 29-32.