تبرّی: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای جدید حاوی '{{مدخل دائرة المعارف|دانشنامه جهان اسلام}} {{الگو:نیازمند ویرایش فنی}} تبرّی ، ...' ایجاد کرد) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{مدخل دائرة المعارف|[[دانشنامه جهان اسلام]]}} | {{مدخل دائرة المعارف|[[دانشنامه جهان اسلام]]}} | ||
− | |||
− | تبرّی | + | تبرّی اصطلاحی کلامی و از آموزه های اعتقادی و رفتاریِ دینی به ویژه نزد شیعیان و برخی فرقه های اسلامی به معنای دوری جستن از دشمنان خدا. تبرّی مصدر عربی بر وزن تفعّل و از ریشة بَرَءَ و اصل آن تَبَرُّؤ است، در زبان فارسی بیشتر به صورت تبرّا بکار می رود. تبرّی در لغت به معنای دوری کردن از چیزی که مجاورت با آن ناپسند است، بیزاری جستن و مانند اینها آمده است. |
− | + | در فارسی نیز «تبرّی جستن» به معنای بیزاری و دوری جستن است. (رجوع کنید به راغب اصفهانی؛ ابن منظور؛ صفی پوری، ذیل «برء»؛ نفیسی ؛ داعی الاسلام، ذیل «تبرّا») | |
− | + | اصطلاح و آموزة تبرّی ریشه در [[قرآن کریم]] دارد. در قرآن علاوه بر این که یک سوره با برائتِ خدا و پیامبرش از مشرکان آغاز شده و از این رو «برائت» نام گرفته است، در بیست سوره (مجموعاً در 27 آیه) مادّة برائت و مشتقات آن سی بار آمده است. (مصطفوی؛ عبدالباقی، ذیل «برء»)، از آن جمله است: تبرّی جستنِ امامانِ ضلالت و گمراهی از پیروان خود در روز قیامت ([[سوره قصص]]: 41ـ42، 63؛ نیز رجوع کنید به [[سوره بقره]]: 166) آرزوی پیروان ایشان برای بازگشت به دنیا برای تبرّی جستن از آن امامان ([[سوره بقره]]: 167)، تبرّی جستن ابراهیم از آزر و قومش که دشمن خدا بودند و از معبودهایشان ([[سوره توبه]]: 114؛ [[سوره ممتحنه]]: 4)، تبرّی از شرک ([[سوره انعام]]: 19، 78) و همچنین اظهار برائت پیامبر اکرم از مخالفان خود و بری بودن مخالفان ایشان از آن حضرت ([[سوره یونس]]: 41؛ [[سوره شعرا]]: 216) | |
− | + | قرآن برائت و تبرّی را تقریباً به معنای لغوی بکار برده است و اصل مشترک در آن مفارقت کردن از دشمنان خدا و خروج از عهد و پیمان مشرکان و کفار و منقطع شدن و گسستن از پیروان باطل است. (طبرسی، ج5، ص3ـ4؛ عبدالباقی، همانجا) | |
− | در | + | در احادیثی از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم نیز بر اهمیت تبرّی تأکید شده و ایشان برائت (البغض فی اللّهِ) را یکی از مهمترین و استوارترین رشته های ایمان (مِنْ اَوْثقِ عُریَ الایمانِ) ذکر کرده اند. (متقی، ج1، ص257؛ مجلسی، ج66، ص242) |
− | + | [[امام صادق]] علیه السلام نیز به وجوب برائت از مخالفان دین خدا و دوستانِ دشمنان خدا و دشمنانِ دوستان خدا تصریح کرده اند. (ابن بابویه ، 1412، ص86) | |
− | + | بیشتر فرقه ها و مذاهب اسلامی با توجه به تأکید قرآن کریم و احادیث پیامبر اکرم معتقد به تبرّی بوده و اختلافی در مفهوم کلی قرآنی و ضرورت و اهمیت آن نداشته اند ولی در خصوص مصداق دشمنی خدا و نیز معیار خروج از دین اختلافاتی پیدا کرده اند؛ برخی از آنها با تکیه بر حقانیت خویش در دینداری خود را مصداق دوستان خدا دانسته و مخالفانشان را خارج از دین، اهل باطل و دشمن خدا به شمار آورده و تبرّی از آنان را واجب شمرده اند.(قس د.اسلام، چاپ دوم، ذیل "ف"Tabarru؛ نیز رجوع کنید به ایرانیکا، ذیل a" ف¦"Bara) | |
− | تبرّی از دشمنان اهل بیت ، اگر چه مصداق تبرّی از دشمنان خدا و یکی از ارکان عقیدة شیعی محسوب می شود، در عین حال | + | به گفته بغدادی (ص16، 278، 281)، شمار بزرگی از مسلمانان درباره رافضیان (شامل زیدیّه، امامیّه، کیسانیّه و غُلات) و چند فرقه دیگر با وجود انتساب آنان به اسلام معتقد بودند که آنان گمراه و کافرند و از ایشان تبرّی می جستند. این نظر بغدادی را همة متکلمان و علمای اسلام تأیید نکرده اند (برای نمونه رجوع کنید به عضدالدین ایجی ، ص 394ـ395)، هر چند برخی از علمای متأخر اهل سنّت، از جمله علی بن علی بن ابی العزّ حنفی (متوفی 792) در شرح الطحاویة فی العقیدة السلفیّة (ص398ـ403) نظر وی را تأیید کرده اند (نیز رجوع کنید به امین، ص148؛ آلوسی، ص80؛ آل شیخ، ص501ـ505) |
+ | |||
+ | خوارج پس از واقعة تحکیم، تبرّی از علی علیه السلام و عثمان و برخی دیگر را واجب شمردند.(رجوع کنید به ادامة مقاله) شیعیان نیز تبرّی را همراه با تولّی که مفهوم مخالف و متضاد آن است، جزء فروع دین و از واجبات دانسته و مراد از آن را دشمنی کردن با دشمنانِ اهل بیت پیامبر اکرم و بیزاری جستن از این دشمنان بیان کرده اند.(ابن بابویه، 1412، ص78ـ81؛ لاهیجی، ص154ـ155) | ||
+ | |||
+ | در طول تاریخ اسلام تبرّی جویی ها یا ریشه در مسائل کلامی و اعتقادی از جمله مسئلة امامت و جانشینی پیامبر داشته یا از اغراض و نزاع های سیاسی و گاه انگیزه های شخصی ناشی شده است.(ابن ابی الحدید، ج4، ص54، 56ـ58) در این میان اصل تبرّی در کنار تولّی، جایگاه ویژه و بار معنایی خاصی در مذهب شیعه دارد و یکی از آموزه های اساسی پیروان این مذهب به شمار می آید، از این رو این مقاله عمدتاً به تبیین این آموزه اختصاص دارد. | ||
+ | |||
+ | شیعیان اعتقاد به امامت منصوص را از اصول دین می دانند و معتقدند که امامت با این قید (منصوص بودن امام)، دنباله رسالت و ضامن حفظ و بقای اسلام است و دوازده امام پس از پیامبر، معصوم و منصوص از جانب خدایند، رسول اللّه آنان را شناسانده و هر امام نیز امام پس از خود را معرفی کرده است. | ||
+ | |||
+ | امامان نگهدارنده دین از هر گونه تحریف و فروکاستن و دگرگونی در عقاید و اعمال اند (برای نمونه ای از بیان جایگاه و شأن وظیفة امام در احادیث رجوع کنید به کلینی، ج1، ص198ـ203 در حدیثی از حضرت رضا علیه السلام). | ||
+ | |||
+ | بر پایة این اعتقاد، دشمنان امامان یعنی کسانی که مانع تحقق امامت و مآلاً مانع تحقق صورت ناب و حقیقی اسلام بوده اند یا با اهل بیت پیامبر کینه توزی داشته اند، دشمنان خدایند و تبرّی از آنان واجب است. (لاهیجی ، همانجا؛ ابن بابویه، 1412، ص81) | ||
+ | |||
+ | علاوه بر این شماری از علما و مفسران شیعه، برخی آیات ــ از جمله آیه های 18 و 19 [[سوره هود]] و آیه 25 [[سوره انفال]] و آیة 22 [[سوره مجادله]] ــ را با استناد به برخی روایات معتبر در جوامع حدیثی اهل سنّت، در شأن حضرت علی علیه السلام دانسته دشمنان وی را دشمنان خدا و پیامبر قلمداد کرده و تبرّی از آنان را واجب شمرده اند. (ابن بابویه، 1412، ص77ـ78؛ حسکانی، ج2، ص329) | ||
+ | |||
+ | احادیث بسیاری نیز از پیامبر اکرم و امامان شیعه علیهم السلام روایت شده که متضمن معنای تبرّی است؛ برای مثال در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطاب به حضرت علی علیه السلام آمده است: «اَنا سِلْمٌ لِمَنْ سالَمْتَ و حَرْبٌ لِمَنْ حارَبْتَ» (من با هر کس که تو با او در صلح باشی در صلحم و با هر کس که تو با او بجنگی در جنگم)، یا «امامانِ پس از من دوازده نفرند و انکار هر یک انکار من است» و نیز سخن ایشان درباره علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام: «اَنا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ و سِلْمٌ لِمَنْ س'الَمَکُمْ». (ابن بابویه، 1412، ص 78ـ81؛ همو، 1410، ص125؛ اخطب خوارزم، ص61؛ حرّ عاملی، ج16، ص177ـ183) | ||
+ | |||
+ | امامان شیعه نیز به مناسبت های مختلف، تبرّی را از لوازم اسلام و [[ایمان]] خوانده و آن را واجب دانسته اند و مصادیق مشمول این حکم واجب را برشمرده اند: کسانی که به عترت پیامبر ظلم کردند و حرمت ایشان را شکستند، سنّت رسول خدا را تغییر دادند، برگزیدگان اصحاب پیامبر را تبعید نمودند، اموال فقرا را بین ثروتمندان تقسیم کردند، ناکثین (پیمان شکنان جمل)، قاسطین (معاویه و طرفدارانش )، مارقین (خوارج)، تمام پیشوایان گمراهی و رهبران ستمکار، قاتل حضرت علی و همة قاتلان ائمه و اهل بیت علیهم السلام. (ابن بابویه ، 1362 ش، ج2، ص607ـ608؛ مجلسی، ج10، ص358، ج65، ص263) | ||
+ | |||
+ | توجه به این نکته لازم است که از نظر شیعیان، چنان نیست که هر مسلمان غیرشیعی مصداق وجوب تبرّی باشد بلکه صرفاً افرادی مشمول این حکم اند که به تعبیر روایات و منابع فقهی، نسبت به عترت پیامبر اکرم با علم به حقانیت آنان «نَصْب عداوت» کرده اند (عَلَم دشمنی برافراشته اند) یا همچون غُلات معتقد به الوهیت حضرت علی یا انسانی دیگر بوده و یا مانند مفوضه قایل بوده اند که امر آفرینش و روزی دادن و زندگی بخشیدن و میراندن به پیامبر اکرم و حضرت علی واگذار شده است.(رجوع کنید به ابن بابویه، 1412، ص71ـ76؛ طباطبائی یزدی، ج1، ص67ـ68؛ نراقی، ج1، ص204) | ||
+ | |||
+ | از نظر تاریخی، خوارج نخستین فرقه ای بودند که تبرّی از عثمان و علی را مقدّم بر هر طاعتی اعلام کردند و شرط صحت عقد ازدواج را بیزاری از آن دو دانستند.(رجوع کنید به اشعری، ص86، 88؛ شهرستانی، ج1، 106؛ طبری، ج5، ص72) | ||
+ | |||
+ | خوارج همچنین از حَکَمَیْن و معاویه و یاران و دوستداران آنها تبرّی می جستند (مسعودی، ج3، ص153؛ دینوری، ص206) و علاوه بر آن تبرّی جستن از یکدیگر میان شاخه های مختلف خوارج بسیار رایج بود.(رجوع کنید به اشعری، ص86ـ131؛ شهرستانی، ج1، ص105ـ124) | ||
+ | |||
+ | معاویه نیز با تمهیدات بسیار کوشید تا سَبّ علی علیه السلام و برائت از آن حضرت را در شهرهای تحت فرمانش رواج دهد. در مواقعی شرط مأموران معاویه برای گذشتن از خون مردم یک ناحیه این بود که آنان از حضرت علی برائت جویند و او را لعن کنند. (طبری، ج5، ص168، 253، 275؛ ابن ابی الحدید، ج4، ص58) | ||
+ | |||
+ | مروان بن حکم در زمان حکومت بر [[مدینه]] به رغم مُفاد صلحنامة [[امام حسن]] علیه السلام و معاویه حتی در حضور امام حسن، حضرت علی را سبّ می کرد و از وی تبرّی می جست و نیز در ترویج سبّ و دشنام و تبرّی از ایشان می کوشید. وی در زمان حکومت بر مصر نیز این شیوه را ادامه داد. تا زمان حکومت عمر بن عبدالعزیز (99ـ101) در بیشتر بلاد اسلامی وضع به همین منوال بود و او با صدور بخشنامه برائت جستن از امیرمؤمنان علیه السلام و سبّ آن حضرت را منع کرد.(رجوع کنید به مسعودی، ج4، ص17؛ ابن ابی الحدید، ج4، ص58ـ59) | ||
+ | |||
+ | با این همه تا زمان قدرت یافتن عباسیان همان سنّت اموی ادامه یافت. (ابن سعد، ص143ـ144؛ مَقریزی، 1270، ج2، ص338) در میان خلفای عباسی، متوکل (حک: 232ـ247) به دشمنی با علی علیه السلام و خاندان او مشهور است. وی در 236 دستور داد تا شیعیانِ علی را آزار و اذیت و از مصر اخراج کنند. (ابن اثیر، ج7، ص55ـ56؛ مقریزی، 1270، ج2، ص339) موارد دیگری نیز از این گونه تضییقات و تبرّی جویی های برخی پیروان مذاهب نسبت به شیعیان علی علیه السلام گزارش شده که گاه به مداخله خلفا و حاکمان برای پایان دادن به آن آزارها می انجامیده است.(رجوع کنید به تنوخی، ج2، ص44، 231ـ233؛ صولی، ص135ـ136؛ مسکویه، ج1، ص322؛ ابن اثیر، ج8، ص307ـ308؛ یاقوت حموی، ج18، ص57ـ58) | ||
+ | |||
+ | تبرّی از دشمنان اهل بیت، اگر چه مصداق تبرّی از دشمنان خدا و یکی از ارکان عقیدة شیعی محسوب می شود، در عین حال شیعیان نسبت به مصادیق دشمنی همیشه اتفاق نظر نداشته اند؛ ابوالحسن اشعری (ص65، 68ـ69) به وجود دیدگاههای مختلف شیعیان زید بن علی در این باره اشاره کرده است. | ||
+ | |||
+ | درباره نحوه ابراز تبرّی نیز شیعیان و سنّیان طیف گسترده ای را تشکیل می دهند و به ویژه حکومت های شیعی و سنّی در تشدید یا کاهش اظهار تبرّی تأثیر جدّی داشته اند. این نکته نیز در خور توجه و دقت است که سیره غالبِ علمای شیعه، دست کم در اظهار تبرّی از دشمنان در تأسی به حضرت علی علیه السلام رعایت اصل تقویت وحدت و تحکیم روابط مسلمانان با یکدیگر و تلاش برای تقریب مذاهب اسلامی بوده است. | ||
+ | |||
+ | در سرگذشت عالمان سلَف چون [[شیخ مفید]] و سید مرتضی و [[شیخ طوسی]] و عالمان دوره اخیر و معاصران چون میرزا حسن شیرازی و میرزا محمدحسین نائینی و آیت اللّه حاج آقا حسین بروجردی و امام خمینی، شواهد فراوانی برای این امر وجود دارد. وجود روایاتی که احتراز از هر گونه تحریک عاطفی و برانگیختن فضای بدبینی را توصیه کرده است در اتخاذ این سیره بی تردید مؤثر بوده است. (برای نمونه رجوع کنید به ابن بابویه، 1412، ص82) | ||
+ | |||
+ | با این همه نمونه هایی از تبرّی جستن در دوره استقرار برخی حکومت های شیعی مانند آل بویه و فاطمیان و صفویان و عادلشاهیان و نظام شاهیان و قطب شاهیان گزارش شده است. (رجوع کنید به همدانی، ج1، ص183، 187؛ ابن جوزی، ج14، ص150ـ151؛ ابن اثیر، ج8، ص542ـ543؛ ابن خلّکان، ج1، ص407؛ ذهبی، حوادث و وفیات 351ـ380 ه، ص8، 248؛ مقریزی، 1387، ج1، ص142، 145ـ146، همو، 1270، ج2، ص286ـ287، 341ـ342؛ فرشته، ج2، ص11، 109ـ113؛ عزّاوی، ج3، ص341ـ343؛ فلسفی، ج3، ص889، 894، 895) | ||
+ | |||
+ | از سوی دیگر پیروان مذهب سلفی وهابیت ، اقداماتی مبتنی بر تبرّی صورت دادند، از جمله حمله به شهرهای [[نجف]] و [[کربلا]] و مزار امامان شیعه و تخریب قبور صحابیان و بزرگان مذاهب اسلامی و زادگاه رسول اکرم در [[مکه]]. (رجوع کنید به آل محبوبه، ج1، ص324ـ326؛ امین، ص13ـ14، 22ـ23؛ کرکوکلی، ص212) | ||
+ | |||
+ | ==منابع== | ||
+ | * دانشنامه جهان اسلام، جلد 6، ذیل مدخل ''تبرّی'' از پرویز سلمانی، در دسترس در پایگاه دانشنامه جهان اسلام. | ||
− | |||
− | |||
[[رده:ارزش های اسلامی]] | [[رده:ارزش های اسلامی]] | ||
[[رده:اعتقادات]] | [[رده:اعتقادات]] |
نسخهٔ ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۱۹
تبرّی اصطلاحی کلامی و از آموزه های اعتقادی و رفتاریِ دینی به ویژه نزد شیعیان و برخی فرقه های اسلامی به معنای دوری جستن از دشمنان خدا. تبرّی مصدر عربی بر وزن تفعّل و از ریشة بَرَءَ و اصل آن تَبَرُّؤ است، در زبان فارسی بیشتر به صورت تبرّا بکار می رود. تبرّی در لغت به معنای دوری کردن از چیزی که مجاورت با آن ناپسند است، بیزاری جستن و مانند اینها آمده است.
در فارسی نیز «تبرّی جستن» به معنای بیزاری و دوری جستن است. (رجوع کنید به راغب اصفهانی؛ ابن منظور؛ صفی پوری، ذیل «برء»؛ نفیسی ؛ داعی الاسلام، ذیل «تبرّا»)
اصطلاح و آموزة تبرّی ریشه در قرآن کریم دارد. در قرآن علاوه بر این که یک سوره با برائتِ خدا و پیامبرش از مشرکان آغاز شده و از این رو «برائت» نام گرفته است، در بیست سوره (مجموعاً در 27 آیه) مادّة برائت و مشتقات آن سی بار آمده است. (مصطفوی؛ عبدالباقی، ذیل «برء»)، از آن جمله است: تبرّی جستنِ امامانِ ضلالت و گمراهی از پیروان خود در روز قیامت (سوره قصص: 41ـ42، 63؛ نیز رجوع کنید به سوره بقره: 166) آرزوی پیروان ایشان برای بازگشت به دنیا برای تبرّی جستن از آن امامان (سوره بقره: 167)، تبرّی جستن ابراهیم از آزر و قومش که دشمن خدا بودند و از معبودهایشان (سوره توبه: 114؛ سوره ممتحنه: 4)، تبرّی از شرک (سوره انعام: 19، 78) و همچنین اظهار برائت پیامبر اکرم از مخالفان خود و بری بودن مخالفان ایشان از آن حضرت (سوره یونس: 41؛ سوره شعرا: 216)
قرآن برائت و تبرّی را تقریباً به معنای لغوی بکار برده است و اصل مشترک در آن مفارقت کردن از دشمنان خدا و خروج از عهد و پیمان مشرکان و کفار و منقطع شدن و گسستن از پیروان باطل است. (طبرسی، ج5، ص3ـ4؛ عبدالباقی، همانجا)
در احادیثی از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم نیز بر اهمیت تبرّی تأکید شده و ایشان برائت (البغض فی اللّهِ) را یکی از مهمترین و استوارترین رشته های ایمان (مِنْ اَوْثقِ عُریَ الایمانِ) ذکر کرده اند. (متقی، ج1، ص257؛ مجلسی، ج66، ص242)
امام صادق علیه السلام نیز به وجوب برائت از مخالفان دین خدا و دوستانِ دشمنان خدا و دشمنانِ دوستان خدا تصریح کرده اند. (ابن بابویه ، 1412، ص86)
بیشتر فرقه ها و مذاهب اسلامی با توجه به تأکید قرآن کریم و احادیث پیامبر اکرم معتقد به تبرّی بوده و اختلافی در مفهوم کلی قرآنی و ضرورت و اهمیت آن نداشته اند ولی در خصوص مصداق دشمنی خدا و نیز معیار خروج از دین اختلافاتی پیدا کرده اند؛ برخی از آنها با تکیه بر حقانیت خویش در دینداری خود را مصداق دوستان خدا دانسته و مخالفانشان را خارج از دین، اهل باطل و دشمن خدا به شمار آورده و تبرّی از آنان را واجب شمرده اند.(قس د.اسلام، چاپ دوم، ذیل "ف"Tabarru؛ نیز رجوع کنید به ایرانیکا، ذیل a" ف¦"Bara)
به گفته بغدادی (ص16، 278، 281)، شمار بزرگی از مسلمانان درباره رافضیان (شامل زیدیّه، امامیّه، کیسانیّه و غُلات) و چند فرقه دیگر با وجود انتساب آنان به اسلام معتقد بودند که آنان گمراه و کافرند و از ایشان تبرّی می جستند. این نظر بغدادی را همة متکلمان و علمای اسلام تأیید نکرده اند (برای نمونه رجوع کنید به عضدالدین ایجی ، ص 394ـ395)، هر چند برخی از علمای متأخر اهل سنّت، از جمله علی بن علی بن ابی العزّ حنفی (متوفی 792) در شرح الطحاویة فی العقیدة السلفیّة (ص398ـ403) نظر وی را تأیید کرده اند (نیز رجوع کنید به امین، ص148؛ آلوسی، ص80؛ آل شیخ، ص501ـ505)
خوارج پس از واقعة تحکیم، تبرّی از علی علیه السلام و عثمان و برخی دیگر را واجب شمردند.(رجوع کنید به ادامة مقاله) شیعیان نیز تبرّی را همراه با تولّی که مفهوم مخالف و متضاد آن است، جزء فروع دین و از واجبات دانسته و مراد از آن را دشمنی کردن با دشمنانِ اهل بیت پیامبر اکرم و بیزاری جستن از این دشمنان بیان کرده اند.(ابن بابویه، 1412، ص78ـ81؛ لاهیجی، ص154ـ155)
در طول تاریخ اسلام تبرّی جویی ها یا ریشه در مسائل کلامی و اعتقادی از جمله مسئلة امامت و جانشینی پیامبر داشته یا از اغراض و نزاع های سیاسی و گاه انگیزه های شخصی ناشی شده است.(ابن ابی الحدید، ج4، ص54، 56ـ58) در این میان اصل تبرّی در کنار تولّی، جایگاه ویژه و بار معنایی خاصی در مذهب شیعه دارد و یکی از آموزه های اساسی پیروان این مذهب به شمار می آید، از این رو این مقاله عمدتاً به تبیین این آموزه اختصاص دارد.
شیعیان اعتقاد به امامت منصوص را از اصول دین می دانند و معتقدند که امامت با این قید (منصوص بودن امام)، دنباله رسالت و ضامن حفظ و بقای اسلام است و دوازده امام پس از پیامبر، معصوم و منصوص از جانب خدایند، رسول اللّه آنان را شناسانده و هر امام نیز امام پس از خود را معرفی کرده است.
امامان نگهدارنده دین از هر گونه تحریف و فروکاستن و دگرگونی در عقاید و اعمال اند (برای نمونه ای از بیان جایگاه و شأن وظیفة امام در احادیث رجوع کنید به کلینی، ج1، ص198ـ203 در حدیثی از حضرت رضا علیه السلام).
بر پایة این اعتقاد، دشمنان امامان یعنی کسانی که مانع تحقق امامت و مآلاً مانع تحقق صورت ناب و حقیقی اسلام بوده اند یا با اهل بیت پیامبر کینه توزی داشته اند، دشمنان خدایند و تبرّی از آنان واجب است. (لاهیجی ، همانجا؛ ابن بابویه، 1412، ص81)
علاوه بر این شماری از علما و مفسران شیعه، برخی آیات ــ از جمله آیه های 18 و 19 سوره هود و آیه 25 سوره انفال و آیة 22 سوره مجادله ــ را با استناد به برخی روایات معتبر در جوامع حدیثی اهل سنّت، در شأن حضرت علی علیه السلام دانسته دشمنان وی را دشمنان خدا و پیامبر قلمداد کرده و تبرّی از آنان را واجب شمرده اند. (ابن بابویه، 1412، ص77ـ78؛ حسکانی، ج2، ص329)
احادیث بسیاری نیز از پیامبر اکرم و امامان شیعه علیهم السلام روایت شده که متضمن معنای تبرّی است؛ برای مثال در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطاب به حضرت علی علیه السلام آمده است: «اَنا سِلْمٌ لِمَنْ سالَمْتَ و حَرْبٌ لِمَنْ حارَبْتَ» (من با هر کس که تو با او در صلح باشی در صلحم و با هر کس که تو با او بجنگی در جنگم)، یا «امامانِ پس از من دوازده نفرند و انکار هر یک انکار من است» و نیز سخن ایشان درباره علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام: «اَنا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ و سِلْمٌ لِمَنْ س'الَمَکُمْ». (ابن بابویه، 1412، ص 78ـ81؛ همو، 1410، ص125؛ اخطب خوارزم، ص61؛ حرّ عاملی، ج16، ص177ـ183)
امامان شیعه نیز به مناسبت های مختلف، تبرّی را از لوازم اسلام و ایمان خوانده و آن را واجب دانسته اند و مصادیق مشمول این حکم واجب را برشمرده اند: کسانی که به عترت پیامبر ظلم کردند و حرمت ایشان را شکستند، سنّت رسول خدا را تغییر دادند، برگزیدگان اصحاب پیامبر را تبعید نمودند، اموال فقرا را بین ثروتمندان تقسیم کردند، ناکثین (پیمان شکنان جمل)، قاسطین (معاویه و طرفدارانش )، مارقین (خوارج)، تمام پیشوایان گمراهی و رهبران ستمکار، قاتل حضرت علی و همة قاتلان ائمه و اهل بیت علیهم السلام. (ابن بابویه ، 1362 ش، ج2، ص607ـ608؛ مجلسی، ج10، ص358، ج65، ص263)
توجه به این نکته لازم است که از نظر شیعیان، چنان نیست که هر مسلمان غیرشیعی مصداق وجوب تبرّی باشد بلکه صرفاً افرادی مشمول این حکم اند که به تعبیر روایات و منابع فقهی، نسبت به عترت پیامبر اکرم با علم به حقانیت آنان «نَصْب عداوت» کرده اند (عَلَم دشمنی برافراشته اند) یا همچون غُلات معتقد به الوهیت حضرت علی یا انسانی دیگر بوده و یا مانند مفوضه قایل بوده اند که امر آفرینش و روزی دادن و زندگی بخشیدن و میراندن به پیامبر اکرم و حضرت علی واگذار شده است.(رجوع کنید به ابن بابویه، 1412، ص71ـ76؛ طباطبائی یزدی، ج1، ص67ـ68؛ نراقی، ج1، ص204)
از نظر تاریخی، خوارج نخستین فرقه ای بودند که تبرّی از عثمان و علی را مقدّم بر هر طاعتی اعلام کردند و شرط صحت عقد ازدواج را بیزاری از آن دو دانستند.(رجوع کنید به اشعری، ص86، 88؛ شهرستانی، ج1، 106؛ طبری، ج5، ص72)
خوارج همچنین از حَکَمَیْن و معاویه و یاران و دوستداران آنها تبرّی می جستند (مسعودی، ج3، ص153؛ دینوری، ص206) و علاوه بر آن تبرّی جستن از یکدیگر میان شاخه های مختلف خوارج بسیار رایج بود.(رجوع کنید به اشعری، ص86ـ131؛ شهرستانی، ج1، ص105ـ124)
معاویه نیز با تمهیدات بسیار کوشید تا سَبّ علی علیه السلام و برائت از آن حضرت را در شهرهای تحت فرمانش رواج دهد. در مواقعی شرط مأموران معاویه برای گذشتن از خون مردم یک ناحیه این بود که آنان از حضرت علی برائت جویند و او را لعن کنند. (طبری، ج5، ص168، 253، 275؛ ابن ابی الحدید، ج4، ص58)
مروان بن حکم در زمان حکومت بر مدینه به رغم مُفاد صلحنامة امام حسن علیه السلام و معاویه حتی در حضور امام حسن، حضرت علی را سبّ می کرد و از وی تبرّی می جست و نیز در ترویج سبّ و دشنام و تبرّی از ایشان می کوشید. وی در زمان حکومت بر مصر نیز این شیوه را ادامه داد. تا زمان حکومت عمر بن عبدالعزیز (99ـ101) در بیشتر بلاد اسلامی وضع به همین منوال بود و او با صدور بخشنامه برائت جستن از امیرمؤمنان علیه السلام و سبّ آن حضرت را منع کرد.(رجوع کنید به مسعودی، ج4، ص17؛ ابن ابی الحدید، ج4، ص58ـ59)
با این همه تا زمان قدرت یافتن عباسیان همان سنّت اموی ادامه یافت. (ابن سعد، ص143ـ144؛ مَقریزی، 1270، ج2، ص338) در میان خلفای عباسی، متوکل (حک: 232ـ247) به دشمنی با علی علیه السلام و خاندان او مشهور است. وی در 236 دستور داد تا شیعیانِ علی را آزار و اذیت و از مصر اخراج کنند. (ابن اثیر، ج7، ص55ـ56؛ مقریزی، 1270، ج2، ص339) موارد دیگری نیز از این گونه تضییقات و تبرّی جویی های برخی پیروان مذاهب نسبت به شیعیان علی علیه السلام گزارش شده که گاه به مداخله خلفا و حاکمان برای پایان دادن به آن آزارها می انجامیده است.(رجوع کنید به تنوخی، ج2، ص44، 231ـ233؛ صولی، ص135ـ136؛ مسکویه، ج1، ص322؛ ابن اثیر، ج8، ص307ـ308؛ یاقوت حموی، ج18، ص57ـ58)
تبرّی از دشمنان اهل بیت، اگر چه مصداق تبرّی از دشمنان خدا و یکی از ارکان عقیدة شیعی محسوب می شود، در عین حال شیعیان نسبت به مصادیق دشمنی همیشه اتفاق نظر نداشته اند؛ ابوالحسن اشعری (ص65، 68ـ69) به وجود دیدگاههای مختلف شیعیان زید بن علی در این باره اشاره کرده است.
درباره نحوه ابراز تبرّی نیز شیعیان و سنّیان طیف گسترده ای را تشکیل می دهند و به ویژه حکومت های شیعی و سنّی در تشدید یا کاهش اظهار تبرّی تأثیر جدّی داشته اند. این نکته نیز در خور توجه و دقت است که سیره غالبِ علمای شیعه، دست کم در اظهار تبرّی از دشمنان در تأسی به حضرت علی علیه السلام رعایت اصل تقویت وحدت و تحکیم روابط مسلمانان با یکدیگر و تلاش برای تقریب مذاهب اسلامی بوده است.
در سرگذشت عالمان سلَف چون شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی و عالمان دوره اخیر و معاصران چون میرزا حسن شیرازی و میرزا محمدحسین نائینی و آیت اللّه حاج آقا حسین بروجردی و امام خمینی، شواهد فراوانی برای این امر وجود دارد. وجود روایاتی که احتراز از هر گونه تحریک عاطفی و برانگیختن فضای بدبینی را توصیه کرده است در اتخاذ این سیره بی تردید مؤثر بوده است. (برای نمونه رجوع کنید به ابن بابویه، 1412، ص82)
با این همه نمونه هایی از تبرّی جستن در دوره استقرار برخی حکومت های شیعی مانند آل بویه و فاطمیان و صفویان و عادلشاهیان و نظام شاهیان و قطب شاهیان گزارش شده است. (رجوع کنید به همدانی، ج1، ص183، 187؛ ابن جوزی، ج14، ص150ـ151؛ ابن اثیر، ج8، ص542ـ543؛ ابن خلّکان، ج1، ص407؛ ذهبی، حوادث و وفیات 351ـ380 ه، ص8، 248؛ مقریزی، 1387، ج1، ص142، 145ـ146، همو، 1270، ج2، ص286ـ287، 341ـ342؛ فرشته، ج2، ص11، 109ـ113؛ عزّاوی، ج3، ص341ـ343؛ فلسفی، ج3، ص889، 894، 895)
از سوی دیگر پیروان مذهب سلفی وهابیت ، اقداماتی مبتنی بر تبرّی صورت دادند، از جمله حمله به شهرهای نجف و کربلا و مزار امامان شیعه و تخریب قبور صحابیان و بزرگان مذاهب اسلامی و زادگاه رسول اکرم در مکه. (رجوع کنید به آل محبوبه، ج1، ص324ـ326؛ امین، ص13ـ14، 22ـ23؛ کرکوکلی، ص212)
منابع
- دانشنامه جهان اسلام، جلد 6، ذیل مدخل تبرّی از پرویز سلمانی، در دسترس در پایگاه دانشنامه جهان اسلام.