حجر الأسود‌‌: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (حجر الأسود را به حجر الاسود منتقل کرد)
(تلفیق با مقاله مشابه)
سطر ۱: سطر ۱:
سنگى است بیضى شكل به قطر 30 سانتى متر كه در ركن جنوب شرقى كعبه به ارتفاع 1/5 متر از سطح مطاف نصب گردیده و به آن حجرالأسود نیز گفته مى شود. رنگ آن سیاه متمایل به قرمز، داراى نقطه هاى قرمز و خط‌هاى خمیده زرد رنگى مى باشد و در اطراف آن نوارى از نقره به عرض 10 سانتى متر پیچیده شده است.<ref> موسوعة العربیة العالمیة، ص 19.</ref>
+
{{مدخل دائره المعارف|[[فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام]]}}
  
 +
سنگى سیاه و بیضى شكل در ركن شرقى كعبه.
 +
 +
 +
==مشخصات سنگ حجر الاسود==
 +
حجر الاسود سنگى است بیضى شكل به قطر 30 سانتى متر كه در ركن جنوب شرقى كعبه به ارتفاع 1/5 متر از سطح مطاف نصب گردیده. رنگ آن سیاه متمایل به قرمز، داراى نقطه هاى قرمز و خط‌هاى خمیده زرد رنگى مى باشد و در اطراف آن نوارى از نقره به عرض 10 سانتى متر پیچیده شده است.<ref> موسوعة العربیة العالمیة، ص 19.</ref>
 +
 +
==تغییرات داده شده در سنگ حجر الاسود در طول تاریخ==
 
به نوشته ازرقى: در زمان تسلط عبدالله بن زبیر بر [[مكه]] و متحصن شدن او در [[مسجدالحرام]]، كعبه دچار حریق شد و در نتیجه حرارت در حجرالأسود سه شكاف به وجود آمد و از این رو به دستور ابن زبیر در سال 64 هجرى، براى جدا نشدن آن قطعات از یكدیگر، آن‌ها را با نوارى از جنس نقره به هم پیوستند.
 
به نوشته ازرقى: در زمان تسلط عبدالله بن زبیر بر [[مكه]] و متحصن شدن او در [[مسجدالحرام]]، كعبه دچار حریق شد و در نتیجه حرارت در حجرالأسود سه شكاف به وجود آمد و از این رو به دستور ابن زبیر در سال 64 هجرى، براى جدا نشدن آن قطعات از یكدیگر، آن‌ها را با نوارى از جنس نقره به هم پیوستند.
  
سطر ۸: سطر ۱۵:
  
 
در سال 1281 هجرى، سلطان عبدالعزیز حلقه طلایى دیگرى را جایگزین حلقه سابق كرد. در سال 1331 در زمان سلطان محمد رشاد عثمانى آن حلقه طلایى نیز تعویض گردید.<ref> ازرقى، ج 1، صص 345 و 366 و پاورقى.</ref>
 
در سال 1281 هجرى، سلطان عبدالعزیز حلقه طلایى دیگرى را جایگزین حلقه سابق كرد. در سال 1331 در زمان سلطان محمد رشاد عثمانى آن حلقه طلایى نیز تعویض گردید.<ref> ازرقى، ج 1، صص 345 و 366 و پاورقى.</ref>
 
حجرالأسود براى نخستین بار در محل فعلى آن توسط [[حضرت آدم]] علیه‌السلام نصب گردید. پس از [[طوفان]] و تخریب [[كعبه]]، این سنگ به قولى در كوه ابوقبیس  محفوظ مانده بود و [[حضرت ابراهیم]] علیه‌السلام آن را آورد و در زاویه كنونى كار گذاشت.
 
  
 
حجرالأسود در طول تاریخ، بارها به وسیله افرادى از قبایل جرهم، ایاد، عمالقه و خزاعه از در كعبه جدا شد و آخرین بار آن، در سال 317 هجرى بود كه قرامطه حاكم بر بحرین (شاخه اى از اسماعیلیان) آن را از جا كنده و با خود به بحرین بردند و تا سال 339 نزد آنان باقى بود تا این كه مطیع للّه (خلیفه عباسى) آن را پس گرفت و در میان دو حلقه نقره اى جاسازى و در جاى اصلى خود در كعبه نصب كرد.
 
حجرالأسود در طول تاریخ، بارها به وسیله افرادى از قبایل جرهم، ایاد، عمالقه و خزاعه از در كعبه جدا شد و آخرین بار آن، در سال 317 هجرى بود كه قرامطه حاكم بر بحرین (شاخه اى از اسماعیلیان) آن را از جا كنده و با خود به بحرین بردند و تا سال 339 نزد آنان باقى بود تا این كه مطیع للّه (خلیفه عباسى) آن را پس گرفت و در میان دو حلقه نقره اى جاسازى و در جاى اصلى خود در كعبه نصب كرد.
سطر ۱۵: سطر ۲۰:
 
در سال 363 هجرى مردى رومى، پیش از ظهر به قصد كندن حجرالأسود به سوى آن آمد ولى پیش از آن كه كارى صورت دهد، با ضربات خنجر فردى یمنى از پاى درآمد. در سال 414 هجرى، فردى از فرقه باطنیه با تبر بر حجرالأسود نواخت و بى درنگ به قتل رسید.
 
در سال 363 هجرى مردى رومى، پیش از ظهر به قصد كندن حجرالأسود به سوى آن آمد ولى پیش از آن كه كارى صورت دهد، با ضربات خنجر فردى یمنى از پاى درآمد. در سال 414 هجرى، فردى از فرقه باطنیه با تبر بر حجرالأسود نواخت و بى درنگ به قتل رسید.
  
در قرن دهم هجرى نیز همین مسأله در حضور امیر مكه (ناصر جلوش) تكرار شد و او نیز با خنجر كشته شد. در روایت آمده است كه: «نزل الحجر الأسود من الجنّة و هو اشدّ بیاضا من اللّبن فسوّدته خطایا بنی آدم؛ حجرالأسود از [[بهشت]] فرود آمد و در آن وقت سفیدتر از شیر بود ولى گناهان آدمیزادگان آن را سیاه ساخت».<ref> طریحى 1: 462 ماده (حجر).</ref>
+
در قرن دهم هجرى نیز همین مسأله در حضور امیر مكه (ناصر جلوش) تكرار شد و او نیز با خنجر كشته شد.  
 +
 
 +
==حجر الاسود در روایات==
 +
در روایات آمده است که حجرالاسود از سنگ‌هاى بهشتى است كه همراه [[حضرت آدم]] علیه‌السلام بوده و پس از نزول آدم به زمین و قبول توبه‌اش نزد وى فرود آمده است.<ref> الكافى (كلینى) 4/ 185 و 188. </ref>
 +
 
 +
و در روایتى از [[رسول خدا]] صلى الله علیه و آله آمده است: حجرالاسود دست راست خداوند در روى زمین است، كسى كه آن را مسح كند دست خدا را مسح كرده است.<ref> همان، 406؛ وسائل الشیعة ج13، ص324. </ref>
 +
 
 +
==علت سیاهی سنگ حجر الاسود در روایات==
 +
در روایت آمده است كه: «نزل الحجر الأسود من الجنّة و هو اشدّ بیاضا من اللّبن فسوّدته خطایا بنی آدم؛ حجرالأسود از [[بهشت]] فرود آمد و در آن وقت سفیدتر از شیر بود ولى گناهان آدمیزادگان آن را سیاه ساخت».<ref> طریحى 1: 462 ماده (حجر).</ref>
  
 
طریحى مى نویسد: ممكن است این روایت از سویى براى عظمت حجرالأسود باشد كه به جواهرات بهشت تشبیه شده و از سویى هشدارى باشد به انسان ها كه در جایى كه گناه در سنگ سخت اثر مى گذارد و آن را تیره و تار مى سازد، با دل‌هاى آدمى چه خواهد كرد؟!
 
طریحى مى نویسد: ممكن است این روایت از سویى براى عظمت حجرالأسود باشد كه به جواهرات بهشت تشبیه شده و از سویى هشدارى باشد به انسان ها كه در جایى كه گناه در سنگ سخت اثر مى گذارد و آن را تیره و تار مى سازد، با دل‌هاى آدمى چه خواهد كرد؟!
  
حجرالأسود نقطه آغاز و نقطه پایان هر شوط است؛ بدین ترتیب كه باید از مقابل آن طواف را آغاز كند و با رسیدن به محاذى آن یك شوط حساب آورد و به همین ترتیب تا هفت شوط تمام شود و بوسیدن و لمس كردن آن مستحب مى باشد.
+
==احکام و سنن مربوط به حجر الاسود==
 +
 
 +
استلام (لمس كردن) حجرالاسود بر مردان مستحب است.<ref> الحدائق الناضرة ج19، ص 116-119. </ref>(استلام)
  
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید: حجرالأسود را لمس كنید؛ زیرا به مثابه دست  خداوند در میان خلق است و بدین وسیله با آنان مصافحه مى كند و براى كسى كه آن را استلام كند (در [[قیامت]]) گواهى مى دهد به پیمانى كه در عالم ذر بسته وفادار و پایبند بوده است.<ref> كافى، ج 4، ص 406، ح 9.</ref>
+
حجرالاسود نقطه آغاز و پایان طواف است؛ بنابراین هر دورى از طواف از محاذى حجرالاسود آغاز مى‌شود و با رسیدن به محاذى آن پایان مى‌یابد.<ref> جواهرالكلام ج19، ص287. </ref> مستحب است طواف كننده قبل از شروع به طواف، رو به حجرالاسود كند؛<ref> همان، 291. </ref> چنان كه توقف طواف كننده محاذى حجرالاسود و گفتن حمد و ثناى خداى متعال و [[صلوات]] بر پیامبر و خاندان مطهرش و بالا بردن دستان به دعا مستحب است.<ref> همان، 340. </ref>  
  
==پانویس ==
+
==پانویس==
<references />
+
<references/>
  
 
==منابع==
 
==منابع==
 +
*جمعى از پژوهشگران زیر نظر سید محمود هاشمى شاهرودى، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام، جلد ‌3، ص 230.
  
محمد محمدحسن شرّاب؛ "فرهنگ اعلام جغرافیایى، تاریخى در حدیث و سیره نبوى"؛ ترجمه حمیدرضا شیخی.
+
*محمد محمدحسن شرّاب؛ "فرهنگ اعلام جغرافیایى، تاریخى در حدیث و سیره نبوى"؛ ترجمه حمیدرضا شیخی.
  
 
[[رده:حج]]
 
[[رده:حج]]
 
[[رده:کعبه]]
 
[[رده:کعبه]]
 
[[رده:مکه]]
 
[[رده:مکه]]

نسخهٔ ‏۲۱ دسامبر ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۵۱

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


سنگى سیاه و بیضى شكل در ركن شرقى كعبه.


مشخصات سنگ حجر الاسود

حجر الاسود سنگى است بیضى شكل به قطر 30 سانتى متر كه در ركن جنوب شرقى كعبه به ارتفاع 1/5 متر از سطح مطاف نصب گردیده. رنگ آن سیاه متمایل به قرمز، داراى نقطه هاى قرمز و خط‌هاى خمیده زرد رنگى مى باشد و در اطراف آن نوارى از نقره به عرض 10 سانتى متر پیچیده شده است.[۱]

تغییرات داده شده در سنگ حجر الاسود در طول تاریخ

به نوشته ازرقى: در زمان تسلط عبدالله بن زبیر بر مكه و متحصن شدن او در مسجدالحرام، كعبه دچار حریق شد و در نتیجه حرارت در حجرالأسود سه شكاف به وجود آمد و از این رو به دستور ابن زبیر در سال 64 هجرى، براى جدا نشدن آن قطعات از یكدیگر، آن‌ها را با نوارى از جنس نقره به هم پیوستند.

با گذشت زمان، نقره ها از اطراف سنگ جدا شدند و بیم آن مى رفت كه حجرالأسود از ركن كعبه فرو ریزد لذا در سال 89 هجرى، ابن طحان سنگ‌هاى بالا و پایین دو طرف حجرالأسود را تراشید و جاى خالى آن را براى استحكام با نقره پر كرد.

در سال 1268 هجرى به دستور سلطان عبدالمجید عثمانى حلقه هاى نقره اى دور حجرالأسود جدا و به جاى آن براى نخستین بار، حلقه اى طلایى به وزن 10 وقیه در گرداگرد آن كار گذاشته شد.

در سال 1281 هجرى، سلطان عبدالعزیز حلقه طلایى دیگرى را جایگزین حلقه سابق كرد. در سال 1331 در زمان سلطان محمد رشاد عثمانى آن حلقه طلایى نیز تعویض گردید.[۲]

حجرالأسود در طول تاریخ، بارها به وسیله افرادى از قبایل جرهم، ایاد، عمالقه و خزاعه از در كعبه جدا شد و آخرین بار آن، در سال 317 هجرى بود كه قرامطه حاكم بر بحرین (شاخه اى از اسماعیلیان) آن را از جا كنده و با خود به بحرین بردند و تا سال 339 نزد آنان باقى بود تا این كه مطیع للّه (خلیفه عباسى) آن را پس گرفت و در میان دو حلقه نقره اى جاسازى و در جاى اصلى خود در كعبه نصب كرد.

در سال 363 هجرى مردى رومى، پیش از ظهر به قصد كندن حجرالأسود به سوى آن آمد ولى پیش از آن كه كارى صورت دهد، با ضربات خنجر فردى یمنى از پاى درآمد. در سال 414 هجرى، فردى از فرقه باطنیه با تبر بر حجرالأسود نواخت و بى درنگ به قتل رسید.

در قرن دهم هجرى نیز همین مسأله در حضور امیر مكه (ناصر جلوش) تكرار شد و او نیز با خنجر كشته شد.

حجر الاسود در روایات

در روایات آمده است که حجرالاسود از سنگ‌هاى بهشتى است كه همراه حضرت آدم علیه‌السلام بوده و پس از نزول آدم به زمین و قبول توبه‌اش نزد وى فرود آمده است.[۳]

و در روایتى از رسول خدا صلى الله علیه و آله آمده است: حجرالاسود دست راست خداوند در روى زمین است، كسى كه آن را مسح كند دست خدا را مسح كرده است.[۴]

علت سیاهی سنگ حجر الاسود در روایات

در روایت آمده است كه: «نزل الحجر الأسود من الجنّة و هو اشدّ بیاضا من اللّبن فسوّدته خطایا بنی آدم؛ حجرالأسود از بهشت فرود آمد و در آن وقت سفیدتر از شیر بود ولى گناهان آدمیزادگان آن را سیاه ساخت».[۵]

طریحى مى نویسد: ممكن است این روایت از سویى براى عظمت حجرالأسود باشد كه به جواهرات بهشت تشبیه شده و از سویى هشدارى باشد به انسان ها كه در جایى كه گناه در سنگ سخت اثر مى گذارد و آن را تیره و تار مى سازد، با دل‌هاى آدمى چه خواهد كرد؟!

احکام و سنن مربوط به حجر الاسود

استلام (لمس كردن) حجرالاسود بر مردان مستحب است.[۶](استلام)

حجرالاسود نقطه آغاز و پایان طواف است؛ بنابراین هر دورى از طواف از محاذى حجرالاسود آغاز مى‌شود و با رسیدن به محاذى آن پایان مى‌یابد.[۷] مستحب است طواف كننده قبل از شروع به طواف، رو به حجرالاسود كند؛[۸] چنان كه توقف طواف كننده محاذى حجرالاسود و گفتن حمد و ثناى خداى متعال و صلوات بر پیامبر و خاندان مطهرش و بالا بردن دستان به دعا مستحب است.[۹]

پانویس

  1. موسوعة العربیة العالمیة، ص 19.
  2. ازرقى، ج 1، صص 345 و 366 و پاورقى.
  3. الكافى (كلینى) 4/ 185 و 188.
  4. همان، 406؛ وسائل الشیعة ج13، ص324.
  5. طریحى 1: 462 ماده (حجر).
  6. الحدائق الناضرة ج19، ص 116-119.
  7. جواهرالكلام ج19، ص287.
  8. همان، 291.
  9. همان، 340.

منابع

  • جمعى از پژوهشگران زیر نظر سید محمود هاشمى شاهرودى، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام، جلد ‌3، ص 230.
  • محمد محمدحسن شرّاب؛ "فرهنگ اعلام جغرافیایى، تاریخى در حدیث و سیره نبوى"؛ ترجمه حمیدرضا شیخی.