محسن کوچه باغی تبریزی: تفاوت بین نسخهها
(اضافه کردن رده) |
(افزودن رده های جدید) |
||
سطر ۱۳۴: | سطر ۱۳۴: | ||
ایشان هماکنون در شهر تبریز سکونت دارند و موقع [[نماز ظهر]] و عصر در مسجد اصفهانیان و مغرب و عشاء در مسجد آیت الله انگجی به اقامه [[نماز]] میپردازند و قبل از [[اذان]] ظهر نیز مشغول تدریس در منزل شخصی خود که دفترشان نیز محسوب میشود، میگردند و تا به حال شاگردان زیادی را نیز تربیت نمودهاند، امیدواریم همیشه در پناه رحمت پروردگار متعال سلامت و مؤید باشند. | ایشان هماکنون در شهر تبریز سکونت دارند و موقع [[نماز ظهر]] و عصر در مسجد اصفهانیان و مغرب و عشاء در مسجد آیت الله انگجی به اقامه [[نماز]] میپردازند و قبل از [[اذان]] ظهر نیز مشغول تدریس در منزل شخصی خود که دفترشان نیز محسوب میشود، میگردند و تا به حال شاگردان زیادی را نیز تربیت نمودهاند، امیدواریم همیشه در پناه رحمت پروردگار متعال سلامت و مؤید باشند. | ||
− | [[رده: علمای | + | [[رده: علمای معاصر]] |
+ | [[رده:فقیهان]] | ||
+ | [[رده:مراجع تقلید]] |
نسخهٔ ۱۸ نوامبر ۲۰۱۳، ساعت ۰۹:۵۴
منبع: نشریه رها
از ولادت تا نوجوانی:
فقیه اهل بیت عصمت و طهارت حضرت آیت الله العظمی حاج میرزا محسن کوچه باغی تبریزی مدظله العالی از سرمایههای عظیم علمی و معنوی و از مراجع تقلید و علمای صاحب نام و توانمند حوزه علمیه و عالم تشیع در 11 ربیع الاول سال 1345 هـ.ق در خانوادهای مذهبی، متدین و روحانی و دوستار اهل بیت عصمت و طهارت علیهماالسلام در شهر تبریز دیده به جهان گشود و پدرشان آیت الله میرزا عباسعلی کوچه باغی که از علما و روحانیون صاحب نام آن زمان در تبریز بودند، در گوش نوزاد اذان و اقامه خوانده و از خداوند سعادت و نیکبختی فرزند را خواستند.
او در کودکی تحت تربیت پدر بزرگوارش آیت الله کوچه باغی قرار گرفت و از همان کودکی به دنبال پدر بزرگوارشان تقلید نماز خواندن را به جا میآورد و از 6 تا 7 سالگی شروع به نماز به همراه پدر نمودند و پدرشان را در تمام مراسمات و جلسات مذهبی همراهی مینمودند و در جلسات درسی که شاگردان ایشان حضور داشتند، حاضر میشد و با دروس حوزوی آشنایی بیشتری مییافت و گویی ندایی از درون او را به این وادی رهسپار میکرد و پدر میدانست آینده درخشانی در انتظار این فرزند است، آثار معنوی حضور در این مجالس تاثیرات خود را گذارده بود و ایشان را به وادی حجت حضرت حق ره مینمود.
در دوران کودکی روخوانی قرآن را نزد زنان مومنهای که در آن زمان به آموزش قرآن میپرداختند، آموخت و تمامی قرائت قرآن را یاد گرفت و بعد از آن به پیشنهاد پدر بزرگوارشان وارد مدرسه شد که همزمان برخی دروس پایه برای حوزه را نزد ایشان تلمذ مینمود، دروس ابتدایی را تا ششم آن زمان در مدرسه اعتماد که بعدها به انوری تغییر نام داد به اتمام رسانید، ایشان به حدی باهوش بودند که در آن مقطع رتبه اول را کسب نمودند به طوری که مسئولان مدرسه برای ایشان جایزهای در نظر گرفته بودند.
زمان درس ایشان در مدرسه مواجه با زمان دیکتاتوری رضاخانی بود و به علت سختگیری در انجام امور مذهبی در دورههای بالاتر تا مدتی رفتن به مدرسه را به تاخیر انداخت و مشغول کار در بازار و تحصیل دروس حوزوی در مسجد جامع تبریز شد و با ذکر این مطلب که معظمله از 11 سالگی مشغول به تحصیل دروس حوزوی بودند.
در زمان رضاخان با توجه به سختگیریها و مقابله با علوم دینی تعداد طلابی که در مسجد جامع تبریز مشغول تحصیل بودند. از 7 نفر تجاوز نمیکرد و ایشان نیز یکی از آنها بودند و بعد از مدتی که از محضر پدر بزرگوارشان بهرهمند شده بودند، همزمان با تحصیل به تدریس دروسی چون صمدیه، صرف میر، امثله و... میپرداختند و در سکوی مسجد شیخ لر جلسات رفع اشکال برای برخی طلاب داشتند.
شرایط علمی و توانمندی تفکر و استدلال قوی ایشان چنان بود که آیت الله میرزا عباسعلی کوچه باغی پدر بزرگوارشان، ایشان را در این مسیر تشویق مینمودند و اجازه حضور در کلاسهای درس خود را به ایشان داده بودند و برخی طلاب نیز اشکالات خود را از ایشان مطالبه میکردند و با افرادی به نام و توانمند که از محضر پدرشان استفاده مینمودند در یک جلسه حضور مییافتند و از محضرشان تلمذ مینمودند.
توانمندیشان تا جایی بود که چندی از مراجع و بزرگان و علمای تبریز در آن زمان ایشان را به عنوان طلبه در درسهایشان پذیرفته بودند و تربیتهای خاصی را نسبت به ایشان در نظر گرفته بودند، چون معتقد بودند ستارهای که توانایی درخشش دارد باید بدرخشد.
از همان زمان مراقبتهای شدید پدر در خصوص مسائل تهذیب نفس و تزکیه آغاز شد و توصیه و تاکیدهای فراوانی در این خصوص داشتند تا جایی که در آن زمان به علت خشکسالی دولت وقت به نانوایان گندم داده بود و ایشان به ازای هر مقدار خرید نان همان مقدار نیز صدقه میدادند و میفرمودند چیزی که میخوریم بسیار مهم است و اگر مجهول الهویه باشد و ندانیم از کجاست موجب حجاب است و انسان را از معرفت دور مینماید.
ایشان با راهنماییها و هدایتهای والد بزرگوارشان پیشرفتهای چشمگیری در بحث علمی و معرفتی داشتند. پدرشان به وضعیت معنوی و تربیتی ایشان حساسیت شدیدی اعمال مینمودند تا زمینه برای شروع پیشرفت آماده گردد.
والد گرامیشان توجه ویژهای برای اساتید ایشان داشتند و اساتید برجستهای را برای تعلیم و تهذیب ایشان در نظر میگرفتند. معظمله نیز از این فرصت استفاده نموده و از محضر اساتیدی چون آیت الله بادکوبهای، آیت الله میرزا باقر واعظ ویجویهای و آیت الله شنب غازانی، آیت الله میرزا رضی زنوزی، آیت الله شیخ علیاکبر نحوی و آیت الله سید علی مولانا، آیت الله حجت ایروانی و آیت الله شهیدی بهرههای معنوی فراوانی بردند و ایشان یکی از شاگردان برجسته آیت الله شهیدی در تبریز محسوب میشدند.
در آن زمان سفرهایی نیز به قم داشتند و به دیدار مراجع مشرف میشدند و از درس و بحث و مقامات معنوی فقهایی چون آیت الله العظمی نجفی و آیت الله العظمی بروجردی بهرهمند میشدند.
پدر معظمله:
آیت الله العظمی حاج میرزا عباسعلی کوچه باغی از مراجع و علمای بنام و اوتاد در زمان خود بودند، ایشان توسط آیت الله العظمی ابوالحسن انگجی و آیت الله العظمی میر صادق مسجدی ملبس به لباس روحانیت شده و اجازه اجتهاد معظمله از طرف آیت الله العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی تایید شده بود که از مراجع آن زمان در نجف بودند.
در زمان معظمله کشف حجاب و برداشتن عمامه به دستور رضاشاه باعث فشار فراوان بر روحانیون شده بود و فقط تعداد 8 نفر از مراجع خاص از عمامه استفاده مینمودند و پدر معظمله نیز جزء آن هشت نفر مرجع آن زمان در تبریز بودند و شاگردان زیادی نیز از محضر ایشان تلمذ مینمودند، والد گرامیشان طلاب زیادی جهت اعتلای فرهنگ دین مبین اسلام و مذهب تشیع تربیت نمودند.
در آن زمان به علت روحانی بودن پدر و ندایی که از درون او را میخواند علاقه وافری به دروس حوزوی پیدا کرده و عنوان میکردند، در زمان کودکی افراد زیادی در مجالس درس و بحث پدرم حاضر میشدند، بنده نیز خیلی دوست داشتم در این مجالس شرکت کنم و به بهانههای مختلف مانند چای و غیره در کلاسها حضور مییافتم و یکی از آنها که با ایشان رفت و آمد داشتیم و وقتی که کوچک بودم ایشان را میشناختم، آقا سید جواد خامنهای بود. ایشان در تبریز پیشنماز یکی از مساجد بودند و از نظر زهد و تقوا و علم مرد قابل احترامی بشمار میآمدند و شاگردان بسیاری داشتند.
در زمان رضاخان که شرایط سختی را برای طلاب و روحانیون ایجاد نموده بودند، ایشان برای حل این مشکلات و آسایش بیشتر فکری به مشهد مقدس عزیمت نمودند. بعد از فوت پدرم سالی یک بار به مشهد میرفتم و ایشان تاکید نموده بودند که حتما به منزلشان بروم و بنده نیز جهت زیارت به حضورشان میرسیدم. در آخرین سال عمر بابرکتشان، ایشان را در حرم امام رضا علیه السلام ملاقات نمودم و چون با خودم فکر میکردم مزاحم استراحت و یا فعالیتهای منزل هستم از رفتن به منزلشان امتناع کردم ولی ایشان بسیار گلهمند شدند که به دیدارشان نرفتهام و بسیار کسالت داشتند، عنوان میکردند برای معاینه و معالجه عازم تهران هستند که بعد از سه ماه از آن دیدار که در حرم داشتیم مطلع شدم که به دیار حق شتافتند. (روحش شاد و یادش پاینده)
در آخرین سفر پسر ایشان (آیت الله سید علی خامنهای دام عزه) که به تبریز تشریف آورده بودند در یک جلسه در مسجد جامع تبریز ملاقاتی با هم داشتیم و خاطراتی که از گذشته در ذهن بود مرور میکردیم. والد گرامی آیت الله کوچه باغی فردی وارسته و عالم و مقید به اصول و فروع دین بودند و همیشه خود را مسئول و پاسخگو در محضر حق میدیدند، در کارها نظم خاصی داشتند و حتی در امور عبادت یا تدریس و یا صرف غذا ساعات خاص خود را رعایت مینمودند و خانواده برنامههای خود را با ایشان تنظیم میکرد.
بسیار متواضع بودند و حالات معنوی و چهره نورانی نشانگر خضوع در برابر پروردگارش بود، حساسیت عجیبی در خصوص پوشاک و غذا و تمامی مسائل داشت و از وسائل و یا مایحتاج مشکوک دوری مینمود. بیشتر وقتها برای این که افراد خاصی را مشاهده نکند عبا بر سر میکشیدند و همان گونه در کوچهها حرکت میکردند و نمونهای از زهد و تقوا و سادهزیستی بودند.
بسیار تاکید داشتند هر کاری باید برای خدا باشد و در این صورت همه کارها خود به خود درست میشود و نیازی نیست کار دیگری انجام دهیم، خودمان را به این در و آن در بزنیم تا شاید فرجی حاصل شود. روحش شاد و راهش پر پیرو باد.
تحصیلات معظمله:
فقیه عالیقدر حضرت آیت الله العظمی حاج میرزا محسن کوچه باغی مدظله العالی از هفت سالگی با تعلیمات و تعقیبات پدر شروع به آموزش قرآن نمود و همراه با آن وارد مدرسه شد و تا سطح دیپلم را در چند مقطع به علت محدودیتهای آن زمان به پایان رساند و در یازده سالگی رسما با پدر همراه شد و در کلاسها و جلسات درس و بحث شرکت مینمود، به حدی باهوش و توانمند بود که بسیاری از دروس را با سرعت به پایان برد و همزمان با سن کمی که داشت شروع به تدریس به طلاب پایههای پائینتر نمود و تا حدی که در صحن مسجد شیخ لر جلسات رفع اشکال برای طلاب برگزار مینمودند، جهت تکمیل معلومات و بهرهمندی از گنجهای معنوی آن زمان در حوزه تبریز که در حال حاضر به فراموشی سپرده شدهاند مباحث تکمیلی مقدمات و سطح را از اساتید گرانقدر خویش فراگرفت.
معظمله دروس صرف میر، امثله تا صمدیه را نزد آیت الله میرزا باقر واعظ ویجویهای که از افراد و علمای سرشناس آن زمان بود و پدر گرامیشان نیز به علت مبارزاتی که داشتند در واقعه مشروطه به دار آویخته شده بود به اتمام رسانید و بعد از آن دروس مطول و سیوطی جامی را نزد استاد گرانقدر آیت الله شیخ علیاکبر نحوی ادامه داد و برای تکمیل معلومات و ادامه دروس، دروس شرح لمعه، مغنی و شرایع را با آیات عظام، آیت الله شیخ حسین شنب غازانی، آیت الله حاج سید علی مولانا، آیت الله حاج حجت ایروانی به پایان برد. دروس سطح را که شامل رسائل، مکاسب و کفایه میشدند نزد آیت الله العظمی شهیدی به پایان رسانید و از شاگردان برجسته ایشان بشمار میرفتند و بیشتر اشکالات طلاب یا افراد مشتاق را ایشان پاسخگو بودند و تا سطح کفایه را در شهر تبریز تدریس مینمودند.
همچنین دروس خارج را نیز تا حدودی از اساتید حوزه تبریز و قم تلمذ نموده بودند ولی اشتیاق ایشان به علم و دانش و عدم رضایت ایشان از سطح دروس تدریس شده و تکمیل معلوماتشان، ایشان را مجاب نمود تا به نجف اشرف هجرت نمایند.
ایشان در آن زمان با مراجع قم نیز ارتباط داشتند که از آن عده میتوان به آیت الله العظمی بروجردی اشاره نمود که در 23 سالگی اجازه وکالت از ایشان داشتند و به گفته آیت الله بروجردی جوانترین وکیلشان به شمار میآمدند و همچنین ایشان در قم با آیت الله نجفی نیز ارتباط داشتند. معظمله برای فرونشاندن عطشی که در باب علوم دینی و معرفتی در ایشان ایجاد شده بود راهی دیار نجف شد تا از محضر اساتید و فقهای نجف اشرف و در جوار مطهر باب علم نبی حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام از فیوضات و برکات این سفر بهرهمند گردد.
حوزه نجف در آن زمان در اوج شکوفایی خود قرار داشت و مدت ده سال از این منبع بیپایان بهرهمند گردیدند و در جلسات فقهی و اصولی مراجع عظامی چون آیت الله العظمی خویی، آیت الله العظمی سید محسن حکیم، آیت الله العظمی عبدالهادی شیرازی، آیت الله العظمی حلی و آیت الله العظمی کاشف الغطاء شرکت مینمودند.
معظمله ارتباط خانوادگی و رفت و آمد زیادی با آیت الله العظمی خویی در نجف داشتند. به طوری که خانه معظمله روبروی خانه آیت الله العظمی خویی بود و شبها به منزل یکدیگر میرفتند و تا حدی به توانمندی علمی شاگرد اطمینان حاصل شده بود که بیشتر مسائل و استفتائات را از طرف استادشان نگارش مینمودند و استادشان فقط مهر میفرمودند و در مسائل اجتماعی تا حدی مورد اعتماد استاد قرار گرفته بودند که به هر کجا که میرفتند با هم بودند، معظمله میفرمایند: استادشان میفرمودند آقا میرزا محسن میخواهیم فلان جا برویم آماده شو.
تا مدتها معظمله ملبس به لباس روحانیت نشده بودند و استادشان آیت الله خویی نیز اسرار به ایشان مینمودند و دیگر استادان همانند آیت الله حکیم و آیت الله کاشف الغطاء و آیت الله حلی.
معظمله در آن زمان گهگاهی نیز در جلسات در خارج آیت الله العظمی میلانی که در کربلا حضور داشتند حاضر میشدند. لذا با اجازه از استادشان آیت الله العظمی خویی جهت عمامهگذاری به کربلا مشرف شدند و همزمان با ملبس شدن اولین اجازه اجتهادشان نیز از طرف آیت الله العظمی میلانی صادر گردید، سپس ایشان به علت پارهای از مشکلات خانوادگی به ایران بازگشتند و دوباره بعد از مرتفع شدن مشکلات و با فاصله چند ماهه عازم نجف شدند و پس از ورود به نجف اساتید معظمله برایشان اجازه اجتهاد صادر نمودند و همه اساتید تماما بر اجتهاد ایشان تاکید مینمودند و مرقومههای مختلفی از تمامی اساتیدشان صادر گردیده، اساتیدی چون آیت الله خویی، آیت الله حکیم، آیت الله حلی، آیت الله کاشف الغطاء و آیت الله عبدالهادی شیرازی و چندی دیگر که در نگارش اجازه اجتهاد کتبی بسیار دقیق و سختگیر و ژرفنگر بودند به حدی که اجازات کتبی بزرگواران در طول حیات پربرکتشان، جز در حق معدودی از انبوه شاگردان صادر نشده است، نمونههایی از آنها در پیوست این بحث به چاپ رسیده و بسیار دیگری نیز وجود داشت که معظمله از پرداخت اضافی منع فرمودند.
پس از گذشت سالیان دراز و پس از سال 1382 هـ.ق به علت مشکلات خانوادگی برای ایشان ایجاد شده بود به ایران بازگشتند و چه در نجف اشرف و چه در ایران به تدریس میپرداختند و در امر تدریس چنان متبحر بودند که بعد از کلاس آیت الله خوی برای طلاب جلسات رفع اشکال قرار میداد و چون با استادشان همزبان بودند برخی مطالب که از طرف استاد به ترکی مطرح میشد و طلاب دچار مشکل میشدند را توضیح میدادند و استاد نیز افراد را به ایشان ارجاع میدادند.
پس از بازگشت نیز مشغول تدریس و تحقیق و تالیف در حوزه مسائل دینی بودهاند و شاگردان فراوانی از محضر ایشان تلمذ نمودهاند که در حال حاضر از جایگاه علمی بالایی برخوردارند.
تدریس معظمله:
فقیه عالیقدر حضرت آیت الله العظمی کوچه باغی مدظله العالی اولین تدریس خود را مقارن با چند سال پس از شروع دروس حوزه همراه پدر بزرگوارشان آغاز نمودند، ایشان برای طلاب جوان در صحن مسجد شیخ لر در تبریز جلسات رفع اشکال داشتند و در باب مسائل مطروحه به بحث میپرداختند، برخی از شاگردان معظمله در آن زمان از علمای بنام در حال حاضر میباشند و برخی تا حد اجتهاد و مرجع تقلید مطرح گردیدهاند و مقلدان بسیاری دارند که معظمله از ذکر نامشان امتناع ورزیدند و اجازه نگارش بیش از این در این خصوص را ندادند.
ایشان همزمان با استفاده از محضر اساتید آن زمان تبریز بخصوص آیت الله العظمی شهیدی در حد تدریس و ارائه مطالب به درجه بالایی رسیده بودند تا این حد که برخی از شاگردان استادشان با ایشان درس میخواندند و مسائل فقهی را تا حدودی از طرف استادشان جوابگو بودند.
و در خصوص تدریس مکاسب آیت الله العظمی شهیدی کتابی با عنوان سری چاپی مکاسب آیت الله شهیدی به رشته تحریر درآوردند که تاکنون به عنوان کتاب درسی در حوزههای علمیه تدریس میشود و کلاسهای تشکیل میدادند و تا کفایه را در تبریز تدریس مینمودند و همزمان با ورود به نجف پس از مدتی شروع به تدریس بطور محدود نمودند تا این که پس از استفاده از بزرگان حوزه نجف شروع به تدریس دروس خارج و گاهی نیز مکاسب نمودند و همان روال تدریس را نیز در ایران ادامه میدهند و کماکان شاگردان زیادی دارند.
معظمله به دلیل تواضع، از مطرح شدن نامشان و یا ریا و اطلاق القاب مختلف گریزانند و تا حدی مورد قبول خواص قرار دارند که در صورت ایجاد شبهه و یا مسائل قضائی دشوار و یا استفتائات به ایشان ارجاع مینمایند و همچنین در امر تدریس خستگیناپذیر هستند و بعد از نماز صبح و تعقیبات شروع به تدریس تا نماز ظهر مینمایند.
ایشان را میتوان نشانه تقوا و منبع علمی سرشار و پایانناپذیر دانست که غنیمتی برای شهر تبریز بلکه جهان تشیع به حساب میآیند و باید از وجوشان بهرهمند گردید و قدردان این چنین شخصیتی بود، معظمله تا حدی کتب حوزه را تدریس نمودهاند که بسیاری را از حفظ میباشند و این روال نیز ادامه دارد و هر روز بیش از روز قبل مشتاقان جهت استفاده از این گنج پنهان به حضورشان شرفیاب میشوند.
خاطراتی از مراجع و علمای بزرگ حوزههای علمیه قم و نجف:
آیت الله العظمی بروجردی از استوانههای کمنظیر علم و عرفان و از مراجع عزام تقلید در شهر مقدس قم بودند و زعامت حوزه مقدس علمیه قم را بر عهده داشتند و شاگردان بسیار گرانقدر و توانمندی را تربیت نمودند، ایشان اساسیترین نقش را در باب تقویت حوزه علمیه در آن زمان بر عهده داشتند. روزی جهت زیارت و دیدار با مراجع عظام در قم به این شهر مقدس مشرف شده بودم و تقریباً 23 سال داشتم و آن زمان با آیت الله العظمی بروجردی و آیت الله العظمی نجفی در ارتباط بودم و به دفترشان رفت و آمد مینمودم و هنگام سفر به قم به دیدارشان میرفتم.
معظمله در دفترشان در آن سال آیت الله بروجردی مریض احوال بودند و در منزلشان در اتاق استراحت مینمودند و چندی از روحانیون و طلاب نیز در اطرافشان بودند و به ملاقاتشان رفتم، در آن زمان از ایشان اجازه وکالت داشتم، وقتی وارد اتاق شدم. ایشان با آن حال و با حالت خنده فرمودند: جوانترین وکیل ما نیز آمد، بعد از عیادت ایشان و صحبت طولانی به علت ناراحتی وضع مزاجی ایشان مجلس را ترک کردیم، بعد از وفات معظمله بعدها نیز هر یک از دوستان که در آن مجلس بودند وقتی مرا میدیدند، این لفظ را بکار میبردند که جوانترین وکیل ما آمد.
معظمله درباره آقا شیخ حسین حلی میفرمایند: حضرت آیت الله شیخ حسین حلی از نوابغ و اسوههای علمی و تخصص و معرفتی حوزه مقدس نجف به شمار میآمدند و نمونه واقعی اخلاص و تقوا بودند و از زعما و مدرسین حوزه علمیه نجف به شمار میرفتند که در دقت و ژرفنگری و بحث و تدریس مشهور بودند.
معظمله در زهد و تقوا نمونه بود، زندگی کاملا سادهای داشت و بسیار سادهزیست بود و ساده میپوشید حتی خادمی که به کارهای بیرونی او برسد و یا خانهای نیز از آن خود نداشت، هنگامی که در کوچه فاصله منزل تا مدرسه را طی مینمود. چنان راه میرفت که حتی کسی به فکرش هم نمیرسید که از فقها یا بزرگان دین است و شاید به نظر این گونه میرسید که یک طلبه ساده است و با آن سن هنوز مقاطع پائین حوزه را به پایان نبرده، با همه به احترام و ملاطفت رفتار میکرد و عارفی کامل بود.
در یکی از روزها آیت الله خویی به بنده فرمودند: آقا میرزا محسن میخواهم برویم به زیارت آقا شیخ حسین حلی، جمعی از علما به خصوص آیت الله حکیم خانهای برای ایشان تهیه نمودهاند و با زحمت بسیار زیاد قبول کردهاند، بنده و آیت الله خویی با هم رفتیم و سر راه هم خرمای تازه خریدیم.
خانه در محله فقیرنشین نجف قرار داشت و خانهای کوچک و به شکل مثلث بود، یک حیاط و دو اتاق کوچک داشت و 2 تا 3 پله بلندی ورودی جلوی حیاط بود و به این علت که آقای خویی نمیتوانست از آنجا پائین برود، رفتم و میوهفروشی نزدیک جعبهای تهیه کردم و برگشتم و کمک کردم که ایشان پائین بروند.
در منزلشان چند ساعتی آنجا بودیم، آیت الله حلی به بنده فرمودند چای آماده کنم و همین طور که مشغول بودم با هم صحبت میکردیم، ایشان میفرمودند: هیچ لزومی به خرید منزل وجود نداشت و آقای حکیم بیش از پیش زحمت کشیدهاند، بنده نیازی به این منزل نداشتم و آقای خویی به ایشان فرمودند: آقا این منزل که برای شما نبوده بیشتر برای خانواده شما بوده است و در جواب آقای حلی فرمودند: احسنت و کمی مزاح نمودند و بعد از مدتی به طرف منزل برگشتیم.
در زمان اقامت در شهر نجف ارتباط خانوادگی با مراجع داشتم و منزلمان نیز در همسایگی آقای خویی بود و همیشه همراه ایشان بودم و دروس مکاسب و خارج را تدریس میکردم و بعضی روزها دو ساعت را برای پاسخگویی به استفتائات آیت الله خویی و آقای حکیم صرف مینمودم، لازم به ذکر است معظمله از آیت الله حلی نیز اجازه اجتهاد دارند.
الطاف پروردگار:
چندین مورد سفرهای 3 تا 4 ماهه به ایران داشتیم در یکی از سفرها هنگام بازگشت به عراق مصادف با کودتا در این کشور بود و وضع امنیتی عراق کاملا به هم خورده بود، خیلی افراد را میگرفتند و یا به آنها حمله میکردند. بنده نیز به همراه خانواده وارد عراق شدیم، برگه اقامت دستمان بود. شرایط به حدی ناگوار و نگرانکننده بود که توانایی تصمیمگیری سلب شده بود و در فکر فرورفته بودم که باید چه کنم و به خدا توکل کرده بودم و با خودم میگفتم خدایا هر چیزی که صلاح است برایمان ارزانی دار. در همین فکرها بودم که دیدم یکی از قهوهخانه نزدیکمان صدایم میزند و با اسم کوچک یعنی میگفت: شیخ محسن، شیخ محسن!
نزدیکتر که شدم، کمکم دیدم که قبلا با ایشان مراوده نمودهایم و او هم یادش هست و در آن هیاهو مرا دیده و خواسته کمک کند، به من گفت: در این شرایط نمیتوانی به نجف بروی ولی ببینم چکار میکنم و بعد از مدتی وسیلهای برایمان تهیه نمود و به سلامتی ما را راهی کربلا نمود و به راننده سفارش کرد و در سلامتی کامل به کربلا رسیدیم و از آنجا عازم نجف اشرف شدیم.
معظمله چنان بر مسائل اخلاقی و تزکیه نفس تاکید میکنند که انسان را بدون آن هیچ تلقی میکنند در تمام کارها منظم هستند در زمان خواب، درس، خوراک و معتقدند برنامهریزی و تبعیت از برنامه منظم موجب پیشرفت و موفقیت در امور زندگی و بخصوص زندگی اخروی است. هنگام تناول غذا در سفره تنها از یک نوع غذا استفاده میکنند و زیادخوردن را آفتی میدانند. برای جسم و نفس و روح انسان و از زیادهروی پرهیز میکنند و بیشتر توصیه میکنند تا از تمامی داراییها، سمتها، عنوانها و یا کارهایی که شبههبرانگیز است دوری نمائیم زیرا موجب حجاب است و انسان را از تقرب به درگاه الهی بازمیدارد و باید برای رسیدن به کمال زحمت کشید و بها پرداخت، بهانه قبول نیست. باید طوری باشیم که اگر حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه شریف ظهور کردند بتوانیم در مقابلشان پاسخگو باشیم.
تالیفات معظمله:
استاد وارسته و مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی حاج میرزا محسن کوچه باغی تبریزی مدظله العالی دارای قلمی توانا، شیوا و محکم بوده و با نگارش کتب پرارزش و کمنظیر و حتی بینظیر در طول عمر شریف و بابرکتشان در عرصههای مختلف خدمات فراوانی را به جامعه علم و دین نمودهاند. حتی برخی از آثارشان هماکنون نیز به عنوان منبع درسی در حوزههای علمیه تدریس میگردد که به نام برخی از آنها در ذیل اشاره میگردد:
- 1. ادعیه اعمال حج؛
- 2. ادعیه نماز شب؛
- 3. سری چاپی کتاب مکاسب آیت الله شهیدی؛
- 4. بصائر الدرجات صفار با تجدید طبع؛
- 5. اعمال حج و مدینه؛
- 6. دعای شفیع المذنبین؛
- 7. اجوبه الاستفتائات/ جلد 1؛
- 8. حاشیه بر عروه؛
- 9. البرهان علی وجود صاحب الزمان.
آثار بیبدیل:
کتاب بصائر الدرجات یکی از کتب معتبر و منبع بوده و هست ولی به دلیل اشکالات زیادی که در ذکر منابع و برخی احادیث وجود داشت از نظر روایتی و اعتبار با مشکل مواجه بود. در آن زمان که معظمله در تبریز سکونت داشتند با اصرار علمای اعلام و برخی از افراد و با نیازی که در این باب احساس میشد، شروع به بازبینی و تصحیح اشکالات این کتاب نمودند که در آن زمان همراه کتاب دیگری به چاپ رسیده بود.
معظمله پس از مدتها تحقیق و مطالعه موفق به تدوین جدید کتاب بصائرالدرجات صفار گردیدند که برای اولین بار با دقت و ژرفنگری بسیاری تجدید طبع گردید. این اثر را میتوان به عنوان یکی از برجستهترین آثار تحقیق شده در خصوص منابع احادیث ذکر نمود و تمامی احادیث از مدارک اولیه به شمار میروند.
کتاب مکاسب آیت الله شهیدی یکی دیگر از شاهکارهای ادبی معظمله به شمار میرود که بعد از وفات آیت الله شهیدی و گذشت چهلم آن بزرگوار برای زنده ماندن نام و آثار استادشان و درخواست بسیاری از بزرگان شروع به طبع آن نمودهاند. این کاتب حاکی از توانمندی استاد در تربیت شاگردی چون آیت الله کوچه باغی و انتقال مطالب به صورت روان، شیوا و غنی دارد. کاتب حاضر بارها در حوزه علمیه به چاپ رسیده و از منابع درسی حوزههای علمیه بشمار میرود.
معظمله در حال حاضر مشغول به تدریس دروس حوزوی در سطح خارج فقه و تالیف چندین جلد کتاب میباشند و به علت تواضع و فروتنی که در شخصیت ایشان وجود دارد از هر موردی که باعث مطرح شدن ایشان و ریا شود جدا امتناع میورزند و با خواهش فراوان و بعد از چند سال زحمت توانستهایم موفق به تهیه زندگینامه معظمله شویم.
ایشان هماکنون در شهر تبریز سکونت دارند و موقع نماز ظهر و عصر در مسجد اصفهانیان و مغرب و عشاء در مسجد آیت الله انگجی به اقامه نماز میپردازند و قبل از اذان ظهر نیز مشغول تدریس در منزل شخصی خود که دفترشان نیز محسوب میشود، میگردند و تا به حال شاگردان زیادی را نیز تربیت نمودهاند، امیدواریم همیشه در پناه رحمت پروردگار متعال سلامت و مؤید باشند.