حضرت هارون علیه السلام: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | '''کلیدواژه: حضرت هارون''' | |
− | + | ==وجه تسميه هارون== | |
− | هارون لفظ غيرعربى است و به معنى كوه نشين يا نورانى مي باشد.<ref> [[قاموس قرآن]] (سيد على اكبر قرشى)، | + | هارون لفظ غيرعربى است و به معنى كوه نشين يا نورانى مي باشد.<ref>[[قاموس قرآن]] (سيد على اكبر قرشى)، ج7، ص151.</ref> |
− | + | ==نسب حضرت هارون علیه السلام== | |
− | نسب هارون این گونه است که هارون بن عمران بن قاهث بن لاوی بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم علیه السلام.<ref> [[التحقيق في كلمات القرآن الكريم]] (علامه شيخ حسن مصطفوى)، | + | نسب هارون این گونه است که هارون بن عمران بن قاهث بن لاوی بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم علیه السلام.<ref> [[التحقيق في كلمات القرآن الكريم]] (علامه شيخ حسن مصطفوى)، ج11، ص253.</ref> |
− | + | ==حضرت هارون در قرآن== | |
− | نام حضرت هارون بيست بار در [[قرآن]] و بيشتر به همراه [[حضرت موسی]] ذكر شده است | + | نام حضرت هارون بيست بار در [[قرآن]] و بيشتر به همراه [[حضرت موسی]] علیه السلام ذكر شده است كه در مواردى حاوى ستايش شخصيت حضرت هارون می باشد. بعضی از مفسرین گفته اند که نام مباركش نوزده بار در كلام الله مجيد ياد شده زيرا مراد از {{متن قرآن|«يا أُخْتَ هارُونَ ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ»}}: ([[سوره مريم]]، آیه 28) هارون برادر موسى نيست.<ref> قاموس [[قرآن]] (سيد على اكبر قرشى)، ج7، ص151.</ref> |
− | * «وَ أَخِى هرُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّى لِساناً»: و برادرم هارون از من زبان آورتر است. ([[سوره قصص]]، آيه 34) | + | * {{متن قرآن|«وَ أَخِى هرُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّى لِساناً»}}: و برادرم هارون از من زبان آورتر است. ([[سوره قصص]]، آيه 34) |
− | * «وَ وَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ هرُونَ نَبِيّاً»: و به رحمت خويش برادرش هارون پيامبر را به او بخشيديم. (سوره مريم، آيه 53) | + | * {{متن قرآن|«وَ وَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ هرُونَ نَبِيّاً»}}: و به رحمت خويش برادرش هارون پيامبر را به او بخشيديم. (سوره مريم، آيه 53) |
− | * «وَلَقَدْ آتَيْنا مُوسى وَ هرُونَ الفُرْقانَ وَ ضِياءً وَ ذِكْراً لِلْمُتَّقِينَ»: و در حقيقت به موسى و هارون [[فرقان]] داديم | + | * {{متن قرآن|«وَلَقَدْ آتَيْنا مُوسى وَ هرُونَ الفُرْقانَ وَ ضِياءً وَ ذِكْراً لِلْمُتَّقِينَ»}}: و در حقيقت به موسى و هارون [[فرقان]] داديم و كتابشان براى پرهيزگاران روشنايى و اندرزى است.([[سوره انبياء]]، آيه 48) |
− | در [[قرآن کریم]] هيچ مساله اى كه مختص به آن جناب باشد، نيامده مگر همان جانشينى او براى برادرش، در آن چهل روزى كه به [[ميقات]] رفته بود، "وَ قالَ مُوسى | + | در [[قرآن کریم]] هيچ مساله اى كه مختص به آن جناب باشد، نيامده مگر همان جانشينى او براى برادرش، در آن چهل روزى كه به [[ميقات]] رفته بود، "وَ قالَ مُوسى لِأَخِيهِ هارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لاتَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ": كه به برادر خود هارون گفت: خليفه من باش در قومم، و اصلاح كن، و راه مفسدان را پيروى مكن، و وقتى از ميقات برگشت، در حالى كه خشمناك و متاسف بود كه چرا گوساله پرست شدند، الواح [[تورات]] را بيفكند، و سر برادر را بگرفت و به طرف خود بكشيد، هارون گفت: اى پسر مادر! مردم مرا ضعيف كردند، (و گوش به سخنم ندادند)، و نزديك بود مرا بكشند، پس پيش روى دشمنان مرا شرمنده و سرافكنده مكن، و مرا جزو اين مردم ستمگر قرار مده، موسى گفت: پروردگارا مرا و برادرم را بيامرز، و ما را در رحمت خود داخل كن، كه تو ارحم الراحمينى.<ref> [[ترجمه الميزان]] (سيد محمدباقر موسوى همدانى)، ج16، ص62.</ref> |
− | + | ==حضرت هارون در روايات== | |
− | * خداي تعالي به موسي و هارون [[وحی]] فرمود: دوستان من خود را به زيور خاكساري و خشوع و ترس مي | + | * خداي تعالي به موسي و هارون [[وحی]] فرمود: دوستان من خود را به زيور خاكساري و خشوع و ترس مي آرايند. اين زيور در دلهاي شان مي رويد و در پيكرهاي شان نمودار مي شود و اين زيور لباس زيرين و رويين آنها است كه به تن مي كنند.<ref>[[بحارالأنوار]] ([[علامه مجلسى]])، ج13، ص49.</ref> |
− | * [[پیامبر اسلام]] صلي الله عليه و آله به [[امام علی]] عليه السلام: تو نسبت به من همچون هاروني نسبت به موسي جز آن كه پس از من پيامبري نيست.<ref> بحارالأنوار (علامه مجلسى)، | + | * [[پیامبر اسلام]] صلي الله عليه و آله به [[امام علی]] عليه السلام: تو نسبت به من همچون هاروني نسبت به موسي جز آن كه پس از من پيامبري نيست.<ref> بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج31، ص333.</ref> |
− | * پيامبر خدا صلي الله عليه و آله به علي عليه السلام: آيا نمي پسندي كه نزد من همان جايگاهي را داشته باشي كه هارون نزد موسي داشت؛ با اين تفاوت كه تو پيامبر نيستي؟ مرا نشايد كه بروم مگر آن كه تو جانشين من باشي. <ref>[[تفسير نورالثقلين]] (ابن جمعه هويزى)، | + | * پيامبر خدا صلي الله عليه و آله به علي عليه السلام: آيا نمي پسندي كه نزد من همان جايگاهي را داشته باشي كه هارون نزد موسي داشت؛ با اين تفاوت كه تو پيامبر نيستي؟ مرا نشايد كه بروم مگر آن كه تو جانشين من باشي.<ref>[[تفسير نورالثقلين]] (ابن جمعه هويزى)، ج2، ص62.</ref> |
− | * امام علی عليه السلام در وصف [[پیامبران]] عليهم السلام: گروهي مستضعف بودند و خداوند آنها را با گرسنگي آزمود و به سختي ها مبتلايشان فرمود و با ترس و هراس | + | * امام علی عليه السلام در وصف [[پیامبران]] عليهم السلام: گروهي مستضعف بودند و خداوند آنها را با گرسنگي آزمود و به سختي ها مبتلايشان فرمود و با ترس و هراس ها امتحان شان نمود و در بوته ناملايمات زير و روشان كرد... [[حضرت موسی]] بن عمران به همراه برادرش هارون عليهاالسلام، در حالي نزد [[فرعون]] رفتند كه لباس پشمين بر تن و عصاي چوبين در دست داشتند...<ref>[[پيامبر اعظم]] صلى الله عليه و آله و سلم از نگاه [[قرآن]] و [[اهل بيت]] (حميدرضا شيخى)، النص العربي، ص144.</ref> |
− | * تفسير (على بن ابراهيم) با استناد به [[امام صادق]] علیه السلام در روايت [[معراج]] از قول [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله نقل مى كند كه فرمود: وقتى به آسمان پنجم صعود كردم در آنجا مردى تنومند با چشمانى درشت مشاهده كردم كه پيرامون او گروهى از [[امت]] وى بودند و من از كثرت | + | * تفسير (على بن ابراهيم) با استناد به [[امام صادق]] علیه السلام در روايت [[معراج]] از قول [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله نقل مى كند كه فرمود: وقتى به آسمان پنجم صعود كردم در آنجا مردى تنومند با چشمانى درشت مشاهده كردم كه پيرامون او گروهى از [[امت]] وى بودند و من از كثرت آنها متعجب شدم و پرسيدم: اى [[جبرئيل]] اين مرد كيست؟ جبرئيل گفت: او هارون پسر عمران است، من بر او سلام و برايش استغفار كردم و او نيز به من سلام كرد و برايم استغفار نمود و در آن محل نيز مانند ساير قسمت هاى آسمان [[ملائكه]] خشوع نمودند.<ref> [[قصص الأنبياء]] (قصص قرآن) (فاطمه مشايخ)، ص330.</ref> |
− | + | ==اخلاق و فضائل و ويژگي هاي حضرت هارون علیه السلام== | |
− | + | ===مقام هارون علیه السلام نزد خدا و پايه عبوديت او=== | |
− | خداى تعالى در [[سوره صافات]] آن جناب را در منت | + | خداى تعالى در [[سوره صافات]] آن جناب را در منت هايش و در دادن كتاب و هدايت به سوى [[صراط مستقيم]] و در داشتن تسليم و بودنش از محسنين و از بندگان مؤمنين به خدا با [[حضرت موسی]] علیه السلام شريك دانسته و او را از [[مرسلان]] دانسته و از انبيايش معرفى كرده و او را از كسانى دانسته كه بر آنان [[انعام]] فرموده و او را با ساير [[انبياء]] در صفات جميل آنان از قبيل [[احسان]]، صلاح، فضل، اجتباء و [[هدايت]] شريك قرار داده و يكجا ذكر كرده. |
− | و در آيه | + | و در آيه {{متن قرآن|«وَاجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي، هارُونَ أَخِي، اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي، وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي، كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيراً، وَ نَذْكُرَكَ كَثِيراً إِنَّكَ كُنْتَ بِنا بَصِيراً»}} موسى علیه السلام در [[مناجات]] [[شب طور]] دعا كرده و از خدا خواسته كه هارون را وزير او قرار دهد و پشتش را به وى محكم نموده و او را شريك او قرار دهد تا خدا را بسيار [[تسبيح]] كنند و بسيار ذكر گويند، هم طراز موسى دانسته و آن جناب در تمامى مواقف ملازم برادرش بوده و در عموم كارها با او شركت مى كرده و او را در رسيدنش به مقاصد يارى مى كرد.<ref> ترجمه الميزان (سيد محمدباقر موسوى همدانى)، ج16، ص61.</ref> |
==پانویس== | ==پانویس== | ||
سطر ۳۹: | سطر ۳۹: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | |||
* قاموس قرآن، سيد على اكبر قرشى؛ تهران: اسلاميه، چاپ پنجم، 1367 ش. | * قاموس قرآن، سيد على اكبر قرشى؛ تهران: اسلاميه، چاپ پنجم، 1367 ش. | ||
* التحقيق في كلمات القرآن الكريم، علامه شيخ حسن مصطفوى؛ تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360 ش. | * التحقيق في كلمات القرآن الكريم، علامه شيخ حسن مصطفوى؛ تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360 ش. |
نسخهٔ ۳۱ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۵۸
کلیدواژه: حضرت هارون
محتویات
وجه تسميه هارون
هارون لفظ غيرعربى است و به معنى كوه نشين يا نورانى مي باشد.[۱]
نسب حضرت هارون علیه السلام
نسب هارون این گونه است که هارون بن عمران بن قاهث بن لاوی بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم علیه السلام.[۲]
حضرت هارون در قرآن
نام حضرت هارون بيست بار در قرآن و بيشتر به همراه حضرت موسی علیه السلام ذكر شده است كه در مواردى حاوى ستايش شخصيت حضرت هارون می باشد. بعضی از مفسرین گفته اند که نام مباركش نوزده بار در كلام الله مجيد ياد شده زيرا مراد از «يا أُخْتَ هارُونَ ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ»: (سوره مريم، آیه 28) هارون برادر موسى نيست.[۳]
- «وَ أَخِى هرُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّى لِساناً»: و برادرم هارون از من زبان آورتر است. (سوره قصص، آيه 34)
- «وَ وَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ هرُونَ نَبِيّاً»: و به رحمت خويش برادرش هارون پيامبر را به او بخشيديم. (سوره مريم، آيه 53)
- «وَلَقَدْ آتَيْنا مُوسى وَ هرُونَ الفُرْقانَ وَ ضِياءً وَ ذِكْراً لِلْمُتَّقِينَ»: و در حقيقت به موسى و هارون فرقان داديم و كتابشان براى پرهيزگاران روشنايى و اندرزى است.(سوره انبياء، آيه 48)
در قرآن کریم هيچ مساله اى كه مختص به آن جناب باشد، نيامده مگر همان جانشينى او براى برادرش، در آن چهل روزى كه به ميقات رفته بود، "وَ قالَ مُوسى لِأَخِيهِ هارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لاتَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ": كه به برادر خود هارون گفت: خليفه من باش در قومم، و اصلاح كن، و راه مفسدان را پيروى مكن، و وقتى از ميقات برگشت، در حالى كه خشمناك و متاسف بود كه چرا گوساله پرست شدند، الواح تورات را بيفكند، و سر برادر را بگرفت و به طرف خود بكشيد، هارون گفت: اى پسر مادر! مردم مرا ضعيف كردند، (و گوش به سخنم ندادند)، و نزديك بود مرا بكشند، پس پيش روى دشمنان مرا شرمنده و سرافكنده مكن، و مرا جزو اين مردم ستمگر قرار مده، موسى گفت: پروردگارا مرا و برادرم را بيامرز، و ما را در رحمت خود داخل كن، كه تو ارحم الراحمينى.[۴]
حضرت هارون در روايات
- خداي تعالي به موسي و هارون وحی فرمود: دوستان من خود را به زيور خاكساري و خشوع و ترس مي آرايند. اين زيور در دلهاي شان مي رويد و در پيكرهاي شان نمودار مي شود و اين زيور لباس زيرين و رويين آنها است كه به تن مي كنند.[۵]
- پیامبر اسلام صلي الله عليه و آله به امام علی عليه السلام: تو نسبت به من همچون هاروني نسبت به موسي جز آن كه پس از من پيامبري نيست.[۶]
- پيامبر خدا صلي الله عليه و آله به علي عليه السلام: آيا نمي پسندي كه نزد من همان جايگاهي را داشته باشي كه هارون نزد موسي داشت؛ با اين تفاوت كه تو پيامبر نيستي؟ مرا نشايد كه بروم مگر آن كه تو جانشين من باشي.[۷]
- امام علی عليه السلام در وصف پیامبران عليهم السلام: گروهي مستضعف بودند و خداوند آنها را با گرسنگي آزمود و به سختي ها مبتلايشان فرمود و با ترس و هراس ها امتحان شان نمود و در بوته ناملايمات زير و روشان كرد... حضرت موسی بن عمران به همراه برادرش هارون عليهاالسلام، در حالي نزد فرعون رفتند كه لباس پشمين بر تن و عصاي چوبين در دست داشتند...[۸]
- تفسير (على بن ابراهيم) با استناد به امام صادق علیه السلام در روايت معراج از قول پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل مى كند كه فرمود: وقتى به آسمان پنجم صعود كردم در آنجا مردى تنومند با چشمانى درشت مشاهده كردم كه پيرامون او گروهى از امت وى بودند و من از كثرت آنها متعجب شدم و پرسيدم: اى جبرئيل اين مرد كيست؟ جبرئيل گفت: او هارون پسر عمران است، من بر او سلام و برايش استغفار كردم و او نيز به من سلام كرد و برايم استغفار نمود و در آن محل نيز مانند ساير قسمت هاى آسمان ملائكه خشوع نمودند.[۹]
اخلاق و فضائل و ويژگي هاي حضرت هارون علیه السلام
مقام هارون علیه السلام نزد خدا و پايه عبوديت او
خداى تعالى در سوره صافات آن جناب را در منت هايش و در دادن كتاب و هدايت به سوى صراط مستقيم و در داشتن تسليم و بودنش از محسنين و از بندگان مؤمنين به خدا با حضرت موسی علیه السلام شريك دانسته و او را از مرسلان دانسته و از انبيايش معرفى كرده و او را از كسانى دانسته كه بر آنان انعام فرموده و او را با ساير انبياء در صفات جميل آنان از قبيل احسان، صلاح، فضل، اجتباء و هدايت شريك قرار داده و يكجا ذكر كرده.
و در آيه «وَاجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي، هارُونَ أَخِي، اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي، وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي، كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيراً، وَ نَذْكُرَكَ كَثِيراً إِنَّكَ كُنْتَ بِنا بَصِيراً» موسى علیه السلام در مناجات شب طور دعا كرده و از خدا خواسته كه هارون را وزير او قرار دهد و پشتش را به وى محكم نموده و او را شريك او قرار دهد تا خدا را بسيار تسبيح كنند و بسيار ذكر گويند، هم طراز موسى دانسته و آن جناب در تمامى مواقف ملازم برادرش بوده و در عموم كارها با او شركت مى كرده و او را در رسيدنش به مقاصد يارى مى كرد.[۱۰]
پانویس
- ↑ قاموس قرآن (سيد على اكبر قرشى)، ج7، ص151.
- ↑ التحقيق في كلمات القرآن الكريم (علامه شيخ حسن مصطفوى)، ج11، ص253.
- ↑ قاموس قرآن (سيد على اكبر قرشى)، ج7، ص151.
- ↑ ترجمه الميزان (سيد محمدباقر موسوى همدانى)، ج16، ص62.
- ↑ بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج13، ص49.
- ↑ بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج31، ص333.
- ↑ تفسير نورالثقلين (ابن جمعه هويزى)، ج2، ص62.
- ↑ پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله و سلم از نگاه قرآن و اهل بيت (حميدرضا شيخى)، النص العربي، ص144.
- ↑ قصص الأنبياء (قصص قرآن) (فاطمه مشايخ)، ص330.
- ↑ ترجمه الميزان (سيد محمدباقر موسوى همدانى)، ج16، ص61.
منابع
- قاموس قرآن، سيد على اكبر قرشى؛ تهران: اسلاميه، چاپ پنجم، 1367 ش.
- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، علامه شيخ حسن مصطفوى؛ تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360 ش.
- ترجمه الميزان، سيد محمدباقر موسوى همدانى؛ قم: دفتر انتشارات اسلامى حوزه علميه قم، چاپ پنجم، 1374 ش.
- بحارالأنوار، علامه مجلسى؛ تهران.
- پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله و سلم از نگاه قرآن و اهل بيت، حميدرضا شيخى؛ قم: دارالحديث، چاپ سوم، 1386 ش.
- تفسير نورالثقلين، عبد على بن جمعه عروسى حويزى؛ قم: انتشارات اسماعيليان، قم: چاپ چهارم، 1415 ق.
- قصص الأنبياء؛ فاطمه مشايخ، تهران: انتشارات فرحان، چاپ اول، 1381 ش.