آیه 74 توبه: تفاوت بین نسخهها
جز (صفحهای جدید حاوی '=== متن آیه === {{قرآن در قاب|یَحْلِفُونَ بِاللّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدْ قَالُواْ ...' ایجاد کرد) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | ==متن آیه== | |
− | {{قرآن در قاب| | + | {{قرآن در قاب|«یَحْلِفُونَ بِاللّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدْ قَالُواْ كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ وَهَمُّواْ بِمَا لَمْ یَنَالُواْ وَمَا نَقَمُواْ إِلاَّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ فَإِن یَتُوبُواْ یَكُ خَیْرًا لَّهُمْ وَإِن یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ عَذَابًا أَلِیمًا فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِی الأَرْضِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ».|سوره=9|آیه=74}} |
− | + | ==ترجمه== | |
− | به خدا سوگند می خورند که نگفته | + | به خدا سوگند می خورند که نگفته اند ولی کلمه کفر را بر زبان رانده اند و پس از آن که [[اسلام]] آورده بودند کافر شده اند و قصد کاری کردند، اما بدان نایل نشدند. عیبجوییشان از آن روست که خدا و پیامبرش از غنایم بی نیازشان کردند پس اگر توبه کنند خیرشان در آن است و اگر رویگردان شوند خدا به عذاب دردناکی در دنیا و آخرت معذبشان خواهد کرد و آنها را در روی زمین نه دوستداری خواهد بود و نه مددکاری. |
− | == | + | ==نزول== |
− | «[[شیخ طوسى]]» اختلاف است از این که این آیه درباره چه کسى نازل گردیده است: | + | «[[شیخ طوسى]]» گوید: اختلاف است از این که این آیه درباره چه کسى نازل گردیده است: اول، ابن اسحق و عروة و مجاهد گویند: درباره جلاس بن سوید بن الصّامت نازل شده که گفته بود اگر آنچه براى محمد آمده راست و حق باشد ما از خر کمتریم (یا) بدتریم سپس سوگند یاد کرد که اگر این خبر به [[رسول خدا]] صلى الله علیه و آله و سلم برسد، تکذیب نماید. |
− | |||
− | اول، ابن اسحق و عروة و مجاهد گویند: درباره جلاس بن سوید بن الصّامت نازل شده که گفته بود اگر آنچه براى محمد آمده راست و حق باشد ما از خر کمتریم (یا) بدتریم سپس سوگند یاد کرد که اگر این خبر به [[رسول خدا]] صلى الله علیه و آله و سلم برسد، تکذیب نماید. | ||
دوم، قتاده گوید: درباره عبدالله بن ابىسلول نازل گردیده که گفته بود اگر به [[مدینه]] برگردیم. عزیزترین ما ذلیلترین افراد خواهد گشت. | دوم، قتاده گوید: درباره عبدالله بن ابىسلول نازل گردیده که گفته بود اگر به [[مدینه]] برگردیم. عزیزترین ما ذلیلترین افراد خواهد گشت. | ||
سطر ۲۱: | سطر ۱۹: | ||
و [[عمار یاسر]] ناقه پیامبر را داشت و حذیفه آن را مى برد، خبر و روایت مزبور در کتاب واقدى مشروحا ذکر شده است. [[امام باقر|امام محمدباقر]] علیهالسلام فرمود: آنان دوازده نفر بودند که هشت تن از قریش و چهار تن از عرب بوده اند.<ref> صاحبان جامع البیان و مجمع البیان گویند: پیامبر در سایه درختى نشسته بود، فرمود: مردى بزودى مى آید و با دو چشم شیطان به شما مى نگرد چندى نگذشت که مردى ازرق چشم وارد شد. [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله او را خواند و فرمود: چرا تو و یاران تو به من ناسزا مى گوئید؟ این مرد رفت و یاران خود را آورد همه آنها سوگند یاد کردند که چنین مطالبى نگفته اند سپس این آیه نازل شد چنان که ابن عباس گوید و نیز گویند منافقین با رسول خدا صلی الله علیه و آله به طرف جنگ تبوک رفتند وقتى که با یکدیگر در خلوت مى بودند به پیامبر و اصحاب او دشنام میدادند و در دین طعنه میزدند. حذیفه جریان امر را به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر داد پیامبر آنان را احضار فرمود و گفت چرا درباره من و اصحاب من این چنین سخن میرانید. آنها قسم خوردند که چنین چیزهائى نگفته اند چنانکه ضحاک گوید و همچنین گویند: درباره جلاس بن سوید بن الصامت نازل شد موقعى که پیامبر در یکى از روزهاى جنگ تبوک براى مردم خطبه خواند و در آن خطبه منافقین را نجس خطاب کرد و از روش آنها مذمت فرمود. جلاس گفت: به خدا سوگند اگر محمد در سخنانى که مى گوید راست باشد ما از خر بدتریم. عامر بن قیس این سخنان را شنید و گفت: آرى به خدا قسم محمد راست مى گوید و شما از خر بدتر هستید وقتى که پیامبر به [[مدینه]] بازگشت. عامر بن قیس نزد او آمد و قضیه جلاس را خبر داد. جلاس گفت: یا رسول اللَه عامر دروغ مى گوید. پیامبر دستور داد هر دو نزدیک منبر سوگند یاد کنند جلاس نزدیک منبر قسم خورد عامر هم قسم خورد و گفت: خدایا جریان راست بودن ما را بر رسول خود نازل فرماى رسول خدا صلی الله علیه و آله و مؤمنین آمین گفتند قبل از آن که مردم از آن مجلس متفرق شوند. جبرئیل آمد و این آیه را نازل کرد جلاس از جا برخاست و گفت: یا رسول الله کلمات [[توبه]] را به من تلقین فرماى تا توبه کنم زیرا عامر راست گفته بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله توبه او را پذیرفت چنان که کلبى گفته است، طبرانى از ابن عباس روایت کند که مردى بنام اسود در صدد بر آمد که رسول خدا صلی الله علیه و آله را به قتل برساند سپس این قسمت از آیه «وَ هَمُّوا بِما لَمْ ینالُوا» نازل گردید.</ref><ref> صاحب تفسیر برهان از [[ابن شهر آشوب]] نقل کند که [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله وقتى که [[امام على]] بن ابىطالب علیهالسلام را در [[غدیر خم]] به ولایت نصب فرمود: عده اى از قریش اجتماع کردند و گفتند: اى کاش پیامبر غیر از على مردى دیگر را به این سمت برمى گزید و از ولایت على اظهار تأسف کردند. این موضوع را [[ابوذر]] شنید و به [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله خبر داد. پیامبر آنان را احضار فرمود و جریان قضیه را پرسید، آنان منکر شدند و سوگند یاد کردند که چنین موضوعى را درباره على نگفته اند سپس این آیه نازل گردید. پیامبر فرمود: ما اظلت الخضراء ولا اقلت الغبراء اصدق لهجة من ابىذر.</ref> | و [[عمار یاسر]] ناقه پیامبر را داشت و حذیفه آن را مى برد، خبر و روایت مزبور در کتاب واقدى مشروحا ذکر شده است. [[امام باقر|امام محمدباقر]] علیهالسلام فرمود: آنان دوازده نفر بودند که هشت تن از قریش و چهار تن از عرب بوده اند.<ref> صاحبان جامع البیان و مجمع البیان گویند: پیامبر در سایه درختى نشسته بود، فرمود: مردى بزودى مى آید و با دو چشم شیطان به شما مى نگرد چندى نگذشت که مردى ازرق چشم وارد شد. [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله او را خواند و فرمود: چرا تو و یاران تو به من ناسزا مى گوئید؟ این مرد رفت و یاران خود را آورد همه آنها سوگند یاد کردند که چنین مطالبى نگفته اند سپس این آیه نازل شد چنان که ابن عباس گوید و نیز گویند منافقین با رسول خدا صلی الله علیه و آله به طرف جنگ تبوک رفتند وقتى که با یکدیگر در خلوت مى بودند به پیامبر و اصحاب او دشنام میدادند و در دین طعنه میزدند. حذیفه جریان امر را به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر داد پیامبر آنان را احضار فرمود و گفت چرا درباره من و اصحاب من این چنین سخن میرانید. آنها قسم خوردند که چنین چیزهائى نگفته اند چنانکه ضحاک گوید و همچنین گویند: درباره جلاس بن سوید بن الصامت نازل شد موقعى که پیامبر در یکى از روزهاى جنگ تبوک براى مردم خطبه خواند و در آن خطبه منافقین را نجس خطاب کرد و از روش آنها مذمت فرمود. جلاس گفت: به خدا سوگند اگر محمد در سخنانى که مى گوید راست باشد ما از خر بدتریم. عامر بن قیس این سخنان را شنید و گفت: آرى به خدا قسم محمد راست مى گوید و شما از خر بدتر هستید وقتى که پیامبر به [[مدینه]] بازگشت. عامر بن قیس نزد او آمد و قضیه جلاس را خبر داد. جلاس گفت: یا رسول اللَه عامر دروغ مى گوید. پیامبر دستور داد هر دو نزدیک منبر سوگند یاد کنند جلاس نزدیک منبر قسم خورد عامر هم قسم خورد و گفت: خدایا جریان راست بودن ما را بر رسول خود نازل فرماى رسول خدا صلی الله علیه و آله و مؤمنین آمین گفتند قبل از آن که مردم از آن مجلس متفرق شوند. جبرئیل آمد و این آیه را نازل کرد جلاس از جا برخاست و گفت: یا رسول الله کلمات [[توبه]] را به من تلقین فرماى تا توبه کنم زیرا عامر راست گفته بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله توبه او را پذیرفت چنان که کلبى گفته است، طبرانى از ابن عباس روایت کند که مردى بنام اسود در صدد بر آمد که رسول خدا صلی الله علیه و آله را به قتل برساند سپس این قسمت از آیه «وَ هَمُّوا بِما لَمْ ینالُوا» نازل گردید.</ref><ref> صاحب تفسیر برهان از [[ابن شهر آشوب]] نقل کند که [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله وقتى که [[امام على]] بن ابىطالب علیهالسلام را در [[غدیر خم]] به ولایت نصب فرمود: عده اى از قریش اجتماع کردند و گفتند: اى کاش پیامبر غیر از على مردى دیگر را به این سمت برمى گزید و از ولایت على اظهار تأسف کردند. این موضوع را [[ابوذر]] شنید و به [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله خبر داد. پیامبر آنان را احضار فرمود و جریان قضیه را پرسید، آنان منکر شدند و سوگند یاد کردند که چنین موضوعى را درباره على نگفته اند سپس این آیه نازل گردید. پیامبر فرمود: ما اظلت الخضراء ولا اقلت الغبراء اصدق لهجة من ابىذر.</ref> | ||
− | ==پانویس == | + | ==پانویس== |
− | <references /> | + | <references/> |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
+ | ==منابع== | ||
* قرآن کریم، ترجمه عبدالمحمد آیتی. | * قرآن کریم، ترجمه عبدالمحمد آیتی. | ||
+ | * محمدباقر محقق، [[نمونه بینات در شأن نزول آیات]] از نظر [[شیخ طوسی]] و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 422. | ||
− | + | ==پیوندها== | |
− | + | * [[سوره توبه]] | |
− | + | * [[سوره توبه/متن و ترجمه سوره]] | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | *[[سوره توبه ]] | ||
− | |||
− | *[[سوره توبه /متن و ترجمه سوره | ||
− | |||
− | |||
+ | [[رده:آیات سوره توبه]] | ||
[[رده:آیات دارای شان نزول]] | [[رده:آیات دارای شان نزول]] |
نسخهٔ ۲۷ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۵۳
متن آیه
ترجمه
به خدا سوگند می خورند که نگفته اند ولی کلمه کفر را بر زبان رانده اند و پس از آن که اسلام آورده بودند کافر شده اند و قصد کاری کردند، اما بدان نایل نشدند. عیبجوییشان از آن روست که خدا و پیامبرش از غنایم بی نیازشان کردند پس اگر توبه کنند خیرشان در آن است و اگر رویگردان شوند خدا به عذاب دردناکی در دنیا و آخرت معذبشان خواهد کرد و آنها را در روی زمین نه دوستداری خواهد بود و نه مددکاری.
نزول
«شیخ طوسى» گوید: اختلاف است از این که این آیه درباره چه کسى نازل گردیده است: اول، ابن اسحق و عروة و مجاهد گویند: درباره جلاس بن سوید بن الصّامت نازل شده که گفته بود اگر آنچه براى محمد آمده راست و حق باشد ما از خر کمتریم (یا) بدتریم سپس سوگند یاد کرد که اگر این خبر به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم برسد، تکذیب نماید.
دوم، قتاده گوید: درباره عبدالله بن ابىسلول نازل گردیده که گفته بود اگر به مدینه برگردیم. عزیزترین ما ذلیلترین افراد خواهد گشت.
سوم، حسن بصرى گوید: درباره جماعتى از منافقین نازل گردیده.
چهارم، واقدى و زجاج گویند: درباره اهل عقبه نازل گردیده که با یکدیگر مشورت کردند که ناگهانى در میان راه هنگام بازگشت پیامبر از جنگ تبوک به او حملهور شوند و میخواستند. قطع راه و راحله رسول خدا صلی الله علیه و آله بنمایند. خداوند به رسول خود خبر داد و این خود از معجزات پیامبر بود زیرا اطلاع از این جریان مخفى جز از راه وحى میسر نبود و پیامبر در عقبه به تنهائى طى طریق مینمود و به لشکریان دستور داده بود که هر یک در فکر راه خویش باشند و دوازده نفر یا پانزده نفر از منافقین به چنین تصمیم شومى دست زده بودند پس از چندى رسول خدا صلى الله علیه و آله یکایک آنها را شناسانید و معرفى فرمود.
و عمار یاسر ناقه پیامبر را داشت و حذیفه آن را مى برد، خبر و روایت مزبور در کتاب واقدى مشروحا ذکر شده است. امام محمدباقر علیهالسلام فرمود: آنان دوازده نفر بودند که هشت تن از قریش و چهار تن از عرب بوده اند.[۱][۲]
پانویس
- ↑ صاحبان جامع البیان و مجمع البیان گویند: پیامبر در سایه درختى نشسته بود، فرمود: مردى بزودى مى آید و با دو چشم شیطان به شما مى نگرد چندى نگذشت که مردى ازرق چشم وارد شد. رسول خدا صلی الله علیه و آله او را خواند و فرمود: چرا تو و یاران تو به من ناسزا مى گوئید؟ این مرد رفت و یاران خود را آورد همه آنها سوگند یاد کردند که چنین مطالبى نگفته اند سپس این آیه نازل شد چنان که ابن عباس گوید و نیز گویند منافقین با رسول خدا صلی الله علیه و آله به طرف جنگ تبوک رفتند وقتى که با یکدیگر در خلوت مى بودند به پیامبر و اصحاب او دشنام میدادند و در دین طعنه میزدند. حذیفه جریان امر را به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر داد پیامبر آنان را احضار فرمود و گفت چرا درباره من و اصحاب من این چنین سخن میرانید. آنها قسم خوردند که چنین چیزهائى نگفته اند چنانکه ضحاک گوید و همچنین گویند: درباره جلاس بن سوید بن الصامت نازل شد موقعى که پیامبر در یکى از روزهاى جنگ تبوک براى مردم خطبه خواند و در آن خطبه منافقین را نجس خطاب کرد و از روش آنها مذمت فرمود. جلاس گفت: به خدا سوگند اگر محمد در سخنانى که مى گوید راست باشد ما از خر بدتریم. عامر بن قیس این سخنان را شنید و گفت: آرى به خدا قسم محمد راست مى گوید و شما از خر بدتر هستید وقتى که پیامبر به مدینه بازگشت. عامر بن قیس نزد او آمد و قضیه جلاس را خبر داد. جلاس گفت: یا رسول اللَه عامر دروغ مى گوید. پیامبر دستور داد هر دو نزدیک منبر سوگند یاد کنند جلاس نزدیک منبر قسم خورد عامر هم قسم خورد و گفت: خدایا جریان راست بودن ما را بر رسول خود نازل فرماى رسول خدا صلی الله علیه و آله و مؤمنین آمین گفتند قبل از آن که مردم از آن مجلس متفرق شوند. جبرئیل آمد و این آیه را نازل کرد جلاس از جا برخاست و گفت: یا رسول الله کلمات توبه را به من تلقین فرماى تا توبه کنم زیرا عامر راست گفته بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله توبه او را پذیرفت چنان که کلبى گفته است، طبرانى از ابن عباس روایت کند که مردى بنام اسود در صدد بر آمد که رسول خدا صلی الله علیه و آله را به قتل برساند سپس این قسمت از آیه «وَ هَمُّوا بِما لَمْ ینالُوا» نازل گردید.
- ↑ صاحب تفسیر برهان از ابن شهر آشوب نقل کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتى که امام على بن ابىطالب علیهالسلام را در غدیر خم به ولایت نصب فرمود: عده اى از قریش اجتماع کردند و گفتند: اى کاش پیامبر غیر از على مردى دیگر را به این سمت برمى گزید و از ولایت على اظهار تأسف کردند. این موضوع را ابوذر شنید و به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر داد. پیامبر آنان را احضار فرمود و جریان قضیه را پرسید، آنان منکر شدند و سوگند یاد کردند که چنین موضوعى را درباره على نگفته اند سپس این آیه نازل گردید. پیامبر فرمود: ما اظلت الخضراء ولا اقلت الغبراء اصدق لهجة من ابىذر.
منابع
- قرآن کریم، ترجمه عبدالمحمد آیتی.
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 422.