مؤمن الطاق: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
سطر ۱: سطر ۱:
مومن الطاق از شاگردان برجسته [[امام صادق]] علیه السلام و [[امام موسی کاظم علیه السلام|امام موسی کاظم]] علیه السلام بوده است که در اواسط قرن دوم ه.ق در [[کوفه]] زندگی می کرد.<ref> [http://alaam.tahoor.com/page.php?id=19381 اعلام طهوربازیابی: 9 بهمن 1391.</ref>
+
«محمد بن علی بن نعمان كوفی» معروف به '''«مؤمن الطاق»''' (متوفی حدود ۱۸۰ ق)، متکلم برجسته [[شیعه]] و از راویان و اصحاب [[امام صادق]] و [[امام موسی کاظم علیه السلام|امام موسی کاظم]] علیهماالسلام بود. او متکلمی ماهر و حاضرجواب بود و مناظرات بسیاری با مخالفین شیعه از جمله [[ابوحنیفه]] و [[خوارج]] داشت.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
|نام کامل = محمد مؤمن الطاق
 +
||تصویر=
 +
|زادروز = 
 +
|زادگاه = [[کوفه]]
 +
|وفات =  حدود ۱۸۰ قمری
 +
|مدفن =  کوفه
 +
|اساتید =  سلام بن مستنیر،...
 +
|شاگردان = احمد بن زید خزاعی، [[حماد بن عثمان][[صفوان بن یحیی]]، [[محمد بن ابی عمیر]]، ابومالک احمسی،...
 +
|آثار = الاحتجاج فی امامة امیرالمؤمنین، اِفعل لا تفعل، الامامة، الردّ علی المعتزله، کتاب فی أمر طلحة و الزبیر و العائشه، المعرفه، اثبات الوصیة، کتاب کلامه علی الخوارج،...
 +
}}
 +
==زندگی‌نامه==
  
==نام، کنیه و لقب==
+
ابوجعفر محمد بن علی بن نعمان الأحول بجلی كوفی، ملقب و مشهور به مؤمن الطاق، در اواسط قرن دوم قمری در [[کوفه]] زندگی می کرد. او گاهی به جدش نعمان منسوب می شد و به او محمد بن نعمان می گفتند.
  
مومن الطاق لقب محمد بن علی بن نعمان كوفی مکنی به ابوجعفر است که گاهی به جدش نعمان منسوب می شد و به او محمد بن نعمان می گفتند. نظر به این كه او مغازه ای در محل طاق المحامل كوفه داشت، به مؤمن الطاق معروف گردید.<ref>داستان دوستان، محمد محمدی اشتهاردی در دسترس در [http://www.andisheqom.com/Files/dastan.php?idVeiw=3305&&level=4&subid=3305 اندیشه قم]، بازیابی: 9 بهمن 1391.</ref>  
+
گفته اند با توجه به این كه محمد بن علی بن نعمان، مغازه ای در محل «طاق المحامل» كوفه داشت، به «مؤمن الطاق» معروف گردید.<ref>داستان دوستان، محمد محمدی اشتهاردی، در دسترس در [http://www.andisheqom.com/Files/dastan.php?idVeiw=3305&&level=4&subid=3305 اندیشه قم]، بازیابی: 9 بهمن 1391.</ref> همچنین از آن جهت که در کارش بسیار خبرگی داشت و هر چیز تقلبی را که کسی نمی‌شناخت او تشخیص می‌داد به او شیطان طاق هم می‌گفتند. روزی پول تقلبی پیدا شد که ظاهرش چیزی معلوم نبود اما چون به او دادند فهمید و آن را شناخت. از این رو مخالفینش به او شیطان الطاق لقب دادند.<ref>مجالس المؤمنين، 1/354.</ref>  
  
==مقام علمی==
+
بنابر قولی، مؤمن الطاق بعد از شهادت [[امام جعفر صادق]] (علیه‌السّلام) از دنیا رفت. برخی وفات او را حدود ۱۸۰ ق. نوشته اند.<ref>شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص۳۰۲؛ علامه حلی، خلاصة الاقوال، ص۲۳۷.</ref>
 +
==جایگاه علمی==
  
بنابر بعضی اقوال از محبوب ترین اشخاص در نزد [[امام صادق علیه السلام|امام جعفرصادق]] علیه السلام به شمار می آمد و متکلمی بسیار حاضر جواب بود تا آنجا که محاجه اش با مذاهب انحرافی چون [[خوارج]] مشهور است و آن طور که در بعضی اخبار آمده در [[امامت]] حضرت جعفرالصادق علیه السلام با [[زید بن علی بن الحسین]] علیه السلام مناظره ها کرد و او را ملزم گردانید و مكالمات او با [[ابوحنیفه|ابوحنيفه]] معروف است.
+
بنابر بعضی اقوال، مؤمن الطاق از اشخاص محبوب در نزد [[امام صادق علیه السلام|امام جعفرصادق]] علیه السلام به شمار می آمد؛ چنانکه امام فرمود زنده یا مرده او، نزد من از محبوب‌ترین مردم می‌باشد.<ref>کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۱۸۵.</ref>
  
==آثار==
+
او متکلمی بسیار حاضر جواب بود، تا آنجا که محاجّه و مناظره اش با مذاهب انحرافی چون [[خوارج]] مشهور است و آن طور که در بعضی اخبار آمده در [[امامت]] حضرت جعفرالصادق علیه السلام با [[زید بن علی بن الحسین]] علیه السلام مناظره کرد و او را ملزم گردانید. همچنین مكالمات او با [[ابوحنیفه|ابوحنيفه]] معروف است.<ref>کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۱۸۶-۱۸۷.</ref>
  
بعضی از تالیفات او از این قرار است:
+
به نقل بعضی از علمای [[رجال]]، او علاوه بر امام صادق، از [[امام سجاد]] (علیه‌السّلام) و [[امام باقر]] (علیه‌السّلام) نیز روایت کرده است.<ref>نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۲۵.</ref> همچنین از سلام بن مستنیر بهره علمی بُرد.<ref>سید ابوالقاسم خوئی، معجم رجال الحدیث، ج۱۷، ص۳۰۳.</ref>
  
#الاحتجاج فی الامامه [[امام علی علیه السلام|علی]] علیه السلام
+
او خود شاگردانی را تربیت نمود که از جمله آنها می‌توان به احمد بن زید خزاعی،<ref>شیخ طوسی، الفهرست، ص۱۳۲.</ref> [[حماد بن عثمان]]، [[صفوان بن یحیی]]، [[محمد بن ابی عمیر]] و ابومالک احمسی اشاره نمود.<ref>محمدامین کاظمی، هدایة المحدثین، ص۲۵۷.</ref>
#افعل لاتفعل
 
#الامامه
 
#الرد علی [[معتزله|المعتزله]]
 
#فی امر [[طلحة بن عبیدالله|طلحه]] و [[زبیر بن عوام|الزبیر]] و [[عایشه|العائشه]]
 
#مجالس ابی حنیفه و غیرها.
 
  
==جسارت مخالفان به او==
+
==آثار و تألیفات==
  
گفته شده مخالفين او را (شيطان الطاق) مى‌گفتند، دكانى داشت در كوفه در موضعى معروف به طاق المحامل و در زمان او پول قلبى (تقلبى) پيدا شده بود كه كسى نمى‌شناخت. به ملاحظه آن كه باطن آن پول‌ها قلب بود نه ظاهرش لكن بدست او كه مى‌دادند مى‌فهميد و بيرون مى‌آورد قلب آن را، از اين جهت مخالفين او را شيطان الطاق گفتند.<ref>مجالس المؤمنين، 1/354.</ref>
+
بعضی از تألیفات [[کلام|کلامی]] مؤمن الطاق از این قرار است:
  
==مناظرات با ابوحنیفه==
+
*الاحتجاج فی امامة [[امیرالمؤمنین]] علیه‌السلام
 +
*اِفعل لا تفعل
 +
*الامامة
 +
*الردّ علی [[معتزله|المعتزله]] فی امامة المفضول
 +
*کتاب فی أمر [[طلحة بن عبیدالله|طلحة]] و [[زبیر بن عوام|الزبیر]] و [[عایشه|العائشه]]
 +
*المعرفه
 +
*اثبات الوصیة
 +
*کتاب کلامه علی الخوارج
 +
*کتاب مجالسه مع ابی حنیفة والمرجئه
 +
*کتاب الجمل.<ref>آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۵، ص۱۴۱.</ref>
  
روزى ابوحنيفه به وى گفت كه شما شيعيان اعتقاد به [[رجعت]] داريد؟ گفت: بلى، گفت: پس پانصد اشرفى (درهم) به من قرض بده و در رجعت كه به دنيا برگشتم از من بگير، ابوجعفر فرمود: از براى من ضامنى بياور كه چون به دنيا برمى‌گردى به صورت انسان برگردى تا من پول بدهم؛ زيرا كه مى‌ترسم به صورت بوزينه برگردى و من نتوانم از تو وجه خود را دريافت نمايم.<ref>مجالس المؤمنين، 1/354 و الاحتجاج، 2/313، 314، با مختصر تفاوت.</ref>  
+
==مناظرات مؤمن الطاق==
 +
===مناظره با ابوحنیفه===
 +
روزى [[ابوحنیفه|ابوحنيفه]] به مؤمن الطاق گفت كه شما [[شیعه|شيعيان]] اعتقاد به [[رجعت]] داريد؟ گفت: بلى، گفت: پس پانصد اشرفى (درهم) به من [[قرض]] بده و در رجعت كه به دنيا برگشتم از من بگير، ابوجعفر (مؤمن الطاق) گفت: از براى من ضامنى بياور كه چون به دنيا برمى‌گردى به صورت انسان برگردى تا من پول بدهم؛ زيرا كه مى‌ترسم به صورت بوزينه برگردى و من نتوانم از تو وجه خود را دريافت نمايم.<ref>مجالس المؤمنين، 1/354؛ الاحتجاج، 2/313، 314، با مختصر تفاوت.</ref>  
  
و هم روايت شده كه چون حضرت [[امام صادق]] عليه السلام رحلت فرمود، ابوحنيفه به مؤمن الطاق گفت: يا اباجعفر! امام تو وفات كرد، مؤمن گفت: «لكِن امامُكَ مِنَ المُنْظَرين اِلى يَوْمِ الْوَقْتِ المَعْلُومِ؛ اگر امام من وفات نمود. امام تو [[شیطان|شيطان]] نمى‌ميرد تا وقت معلوم».
+
و هم روايت شده كه چون حضرت [[امام صادق]] عليه السلام رحلت فرمود، ابوحنيفه به مؤمن الطاق گفت: يا اباجعفر! امام تو وفات كرد، مؤمن گفت: «لكن امامُكَ {{متن قرآن|مِنَ المُنْظَرين اِلى يَوْمِ الْوَقْتِ المَعْلُومِ}}»؛<ref>[[سوره اعراف]]، 14-15.</ref> (اگر امام من وفات نمودامام تو ([[شیطان|شيطان]]) نمى‌ميرد تا وقت معلوم».
  
و در ([[مجالس المؤمنین|مجالس المؤمنين]]) است كه روزى ابوحنيفه با اصحاب خود در يكى از مجالس نشسته بود كه ابوجعفر از دور پيدا شده و متوجه جانب ايشان شد و چون ابوحنيفه را نظر بر او افتاد از روى تعصب و عناد به اصحاب خود گفت كه «قَدْ جاءَكُمُ الشِّيْطانُ؛ شيطان به سوى شما آمد». ابوجعفر چون اين سخن بشنيد و نزديك رسيد اين آيه را بر ابوحنيفه و اصحاب او خواند: «اِنّا اَرْسَلْنَا الشَّياطِينَ عَلَى الْكافِرينَ تَؤُزُّهُمْ اَزّا».<ref>[[سوره مريم]](19)، آيه 83.</ref><ref> مجالس المؤمنين، 1/354.</ref>
+
و در «[[مجالس المؤمنین|مجالس المؤمنين]]» آمده است كه روزى ابوحنيفه با اصحاب خود در يكى از مجالس نشسته بود كه ابوجعفر از دور پيدا شده و متوجه جانب ايشان شد و چون ابوحنيفه را نظر بر او افتاد از روى تعصب و عناد به اصحاب خود گفت كه «قَدْ جاءَكُمُ الشِّيْطانُ؛ شيطان به سوى شما آمد». ابوجعفر چون اين سخن بشنيد و نزديك رسيد اين آيه را بر ابوحنيفه و اصحاب او خواند: {{متن قرآن|«اِنّا اَرْسَلْنَا الشَّياطِينَ عَلَى الْكافِرينَ تَؤُزُّهُمْ اَزّاً»}}.<ref>[[سوره مريم]]، آيه 83.</ref><ref> مجالس المؤمنين، شوشتری، 1/354.</ref>
  
==مناظره با خوارج==
+
===مناظره با خوارج===
  
مروى است كه چون ضحاك كه يكى از [[خوارج|خارجيان]] بود و در [[كوفه]] خروج نمود و نام خود را اميرالمؤمنين نهاد و مردم را به مذهب خود مى‌خواند، مؤمن الطاق نزد او رفت و چون اصحاب ضحاك او را ديدند بر روى او جستند و او را گرفته نزد صاحب خود بردند، پس مؤمن الطاق به ضحاك گفت كه من مردى‌ام كه در دين خود بصيرتى دارم و شنيده‌ام كه تو به صفت عدل و انصاف اتصاف دارى، بنابراين دوست داشتم كه در اصحاب تو داخل باشم، پس ضحاك به اصحاب خود گفت كه اگر اين مرد با ما يار شود كار ما رواجى خواهد يافت. آن‌گاه مؤمن الطاق به ضحاك خطاب نمود و گفت كه چرا تبرا از [[امام علی علیه السلام|على بن ابى طالب]] عليه السلام مى‌كنى و قتل و قتال او را [[حلال]] دانسته‌ايد؟
+
روایت شده است كه چون ضحاك -كه يكى از [[خوارج]] بود و در [[كوفه]] خروج نمود و نام خود را «اميرالمؤمنين» نهاد و مردم را به مذهب خود مى‌خواند-، مؤمن الطاق نزد او رفت و چون اصحاب ضحاك او را ديدند، او را گرفته نزد صاحب خود بردند. پس مؤمن الطاق به ضحاك گفت كه من مردى‌ام كه در دين خود بصيرتى دارم و شنيده‌ام كه تو به صفت عدل و انصاف اتصاف دارى، بنابراين دوست داشتم كه در اصحاب تو داخل باشم. پس ضحاك به اصحاب خود گفت كه اگر اين مرد با ما يار شود كار ما رواجى خواهد يافت. آن‌گاه مؤمن الطاق به ضحاك خطاب نمود و گفت كه چرا [[تبرّی]] از [[امام علی علیه السلام|على بن ابى طالب]] عليه السلام مى‌كنى و قتل و قتال او را [[حلال]] دانسته‌ايد؟
  
ضحاك گفت: براى آن كه او حَكَم گرفت در [[دین|دين]] خدا و هر كه در دين خداى تعالى حكم گيرد قتل و قتال او و بيزارى از او حلال است. مؤمن الطاق گفت: پس مرا از اصول دين خود آگاه ساز تا با تو مناظره كنم و هرگاه حجت تو بر حجت من غالب آمد در سلك اصحاب تو درآيم و مناسب آن است كه جهت تميز صواب و خطاى هر يك از من و تو در مناظره، كسى را تعيين كنى تا مخطى را در خطاى او ادب نمايد و از براى مصيب به صواب حكم نمايد. پس ضحاك به يكى از اصحاب خود اشاره نمود و گفت: اين مرد در ميان من و تو حكم باشد كه عالم و فاضل است، مؤمن الطاق گفت: البته اين مرد را حكم مى‌سازى در دينى كه من آمده‌ام تا با تو در آن مناظره نمايم؟ ضحاك گفت: بلى، پس مؤمن الطاق روى به اصحاب ضحاك نموده گفت: اينك صاحب شما حكم گرفت در دين خداى، ديگر شما دانيد! چون اصحاب ضحاك آن مقاله را شنيدند چندان چوب و شمشير حواله ضحاك نمودند كه هلاك شد.<ref>[[رجال كشى]]، 2/426، مجالس المؤمنين، 1/357.</ref>
+
ضحاك گفت: براى آن كه او [[حکمیت|حَكَم]] گرفت در [[دین|دين]] خدا و هر كه در دين خداى تعالى حكم گيرد، قتل و قتال او و بيزارى از او حلال است. مؤمن الطاق گفت: پس مرا از اصول دين خود آگاه ساز تا با تو مناظره كنم و هرگاه حجت تو بر حجت من غالب آمد در سلك اصحاب تو درآيم و مناسب آن است كه جهت تميز صواب و خطاى هر يك از من و تو در مناظره، كسى را تعيين كنى تا مُخطى را در خطاى او ادب نمايد و از براى مُصيب به صواب حكم نمايد. پس ضحاك به يكى از اصحاب خود اشاره نمود و گفت: اين مرد در ميان من و تو حكم باشد كه عالم و فاضل است. مؤمن الطاق گفت: البته اين مرد را حكم مى‌سازى در دينى كه من آمده‌ام تا با تو در آن مناظره نمايم؟ ضحاك گفت: بلى. پس مؤمن الطاق روى به اصحاب ضحاك نموده گفت: اينك صاحب شما در دين خدا حكم گرفت، ديگر شما دانيد! چون اصحاب ضحاك آن سخن را شنيدند چندان چوب و شمشير حواله ضحاك نمودند كه هلاك شد.<ref>رجال كشى، 2/426؛ مجالس المؤمنين، 1/357.</ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
سطر ۴۲: سطر ۶۱:
  
 
==منابع==
 
==منابع==
 
+
*"محمد احول"، دائرةالمعارف مؤلفان اسلامی، ج۱، ص۶۵۴-۶۵۵.
*[[حاج شیخ عباس قمی]]، [[منتهی الآمال]]، قسمت دوم، باب نهم: در تاريخ حضرت صادق عليه السلام.
+
*"محمد بن علی بن نعمان بن ابی طریفه بجلی کوفی صیرفی (مؤمن الطاق)"، دانشنامه اسلامی طهور.
 +
*[[منتهی الآمال]]، شیخ عباس قمی، قسمت دوم، باب نهم: در تاريخ حضرت صادق عليه‌السلام.
 
*داستان دوستان، محمد محمدی اشتهاردی.
 
*داستان دوستان، محمد محمدی اشتهاردی.
*أعلام طهور.
 
  
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۵۹

«محمد بن علی بن نعمان كوفی» معروف به «مؤمن الطاق» (متوفی حدود ۱۸۰ ق)، متکلم برجسته شیعه و از راویان و اصحاب امام صادق و امام موسی کاظم علیهماالسلام بود. او متکلمی ماهر و حاضرجواب بود و مناظرات بسیاری با مخالفین شیعه از جمله ابوحنیفه و خوارج داشت.

نام کامل محمد مؤمن الطاق
زادگاه کوفه
وفات حدود ۱۸۰ قمری
مدفن کوفه

Line.png

اساتید

سلام بن مستنیر،...

شاگردان

احمد بن زید خزاعی، حماد بن عثمان، صفوان بن یحیی، محمد بن ابی عمیر، ابومالک احمسی،...

آثار

الاحتجاج فی امامة امیرالمؤمنین، اِفعل لا تفعل، الامامة، الردّ علی المعتزله، کتاب فی أمر طلحة و الزبیر و العائشه، المعرفه، اثبات الوصیة، کتاب کلامه علی الخوارج،...

زندگی‌نامه

ابوجعفر محمد بن علی بن نعمان الأحول بجلی كوفی، ملقب و مشهور به مؤمن الطاق، در اواسط قرن دوم قمری در کوفه زندگی می کرد. او گاهی به جدش نعمان منسوب می شد و به او محمد بن نعمان می گفتند.

گفته اند با توجه به این كه محمد بن علی بن نعمان، مغازه ای در محل «طاق المحامل» كوفه داشت، به «مؤمن الطاق» معروف گردید.[۱] همچنین از آن جهت که در کارش بسیار خبرگی داشت و هر چیز تقلبی را که کسی نمی‌شناخت او تشخیص می‌داد به او شیطان طاق هم می‌گفتند. روزی پول تقلبی پیدا شد که ظاهرش چیزی معلوم نبود اما چون به او دادند فهمید و آن را شناخت. از این رو مخالفینش به او شیطان الطاق لقب دادند.[۲]

بنابر قولی، مؤمن الطاق بعد از شهادت امام جعفر صادق (علیه‌السّلام) از دنیا رفت. برخی وفات او را حدود ۱۸۰ ق. نوشته اند.[۳]

جایگاه علمی

بنابر بعضی اقوال، مؤمن الطاق از اشخاص محبوب در نزد امام جعفرصادق علیه السلام به شمار می آمد؛ چنانکه امام فرمود زنده یا مرده او، نزد من از محبوب‌ترین مردم می‌باشد.[۴]

او متکلمی بسیار حاضر جواب بود، تا آنجا که محاجّه و مناظره اش با مذاهب انحرافی چون خوارج مشهور است و آن طور که در بعضی اخبار آمده در امامت حضرت جعفرالصادق علیه السلام با زید بن علی بن الحسین علیه السلام مناظره کرد و او را ملزم گردانید. همچنین مكالمات او با ابوحنيفه معروف است.[۵]

به نقل بعضی از علمای رجال، او علاوه بر امام صادق، از امام سجاد (علیه‌السّلام) و امام باقر (علیه‌السّلام) نیز روایت کرده است.[۶] همچنین از سلام بن مستنیر بهره علمی بُرد.[۷]

او خود شاگردانی را تربیت نمود که از جمله آنها می‌توان به احمد بن زید خزاعی،[۸] حماد بن عثمان، صفوان بن یحیی، محمد بن ابی عمیر و ابومالک احمسی اشاره نمود.[۹]

آثار و تألیفات

بعضی از تألیفات کلامی مؤمن الطاق از این قرار است:

  • الاحتجاج فی امامة امیرالمؤمنین علیه‌السلام
  • اِفعل لا تفعل
  • الامامة
  • الردّ علی المعتزله فی امامة المفضول
  • کتاب فی أمر طلحة و الزبیر و العائشه
  • المعرفه
  • اثبات الوصیة
  • کتاب کلامه علی الخوارج
  • کتاب مجالسه مع ابی حنیفة والمرجئه
  • کتاب الجمل.[۱۰]

مناظرات مؤمن الطاق

مناظره با ابوحنیفه

روزى ابوحنيفه به مؤمن الطاق گفت كه شما شيعيان اعتقاد به رجعت داريد؟ گفت: بلى، گفت: پس پانصد اشرفى (درهم) به من قرض بده و در رجعت كه به دنيا برگشتم از من بگير، ابوجعفر (مؤمن الطاق) گفت: از براى من ضامنى بياور كه چون به دنيا برمى‌گردى به صورت انسان برگردى تا من پول بدهم؛ زيرا كه مى‌ترسم به صورت بوزينه برگردى و من نتوانم از تو وجه خود را دريافت نمايم.[۱۱]

و هم روايت شده كه چون حضرت امام صادق عليه السلام رحلت فرمود، ابوحنيفه به مؤمن الطاق گفت: يا اباجعفر! امام تو وفات كرد، مؤمن گفت: «لكن امامُكَ مِنَ المُنْظَرين اِلى يَوْمِ الْوَقْتِ المَعْلُومِ»؛[۱۲] (اگر امام من وفات نمود)، امام تو (شيطان) نمى‌ميرد تا وقت معلوم».

و در «مجالس المؤمنين» آمده است كه روزى ابوحنيفه با اصحاب خود در يكى از مجالس نشسته بود كه ابوجعفر از دور پيدا شده و متوجه جانب ايشان شد و چون ابوحنيفه را نظر بر او افتاد از روى تعصب و عناد به اصحاب خود گفت كه «قَدْ جاءَكُمُ الشِّيْطانُ؛ شيطان به سوى شما آمد». ابوجعفر چون اين سخن بشنيد و نزديك رسيد اين آيه را بر ابوحنيفه و اصحاب او خواند: «اِنّا اَرْسَلْنَا الشَّياطِينَ عَلَى الْكافِرينَ تَؤُزُّهُمْ اَزّاً».[۱۳][۱۴]

مناظره با خوارج

روایت شده است كه چون ضحاك -كه يكى از خوارج بود و در كوفه خروج نمود و نام خود را «اميرالمؤمنين» نهاد و مردم را به مذهب خود مى‌خواند-، مؤمن الطاق نزد او رفت و چون اصحاب ضحاك او را ديدند، او را گرفته نزد صاحب خود بردند. پس مؤمن الطاق به ضحاك گفت كه من مردى‌ام كه در دين خود بصيرتى دارم و شنيده‌ام كه تو به صفت عدل و انصاف اتصاف دارى، بنابراين دوست داشتم كه در اصحاب تو داخل باشم. پس ضحاك به اصحاب خود گفت كه اگر اين مرد با ما يار شود كار ما رواجى خواهد يافت. آن‌گاه مؤمن الطاق به ضحاك خطاب نمود و گفت كه چرا تبرّی از على بن ابى طالب عليه السلام مى‌كنى و قتل و قتال او را حلال دانسته‌ايد؟

ضحاك گفت: براى آن كه او حَكَم گرفت در دين خدا و هر كه در دين خداى تعالى حكم گيرد، قتل و قتال او و بيزارى از او حلال است. مؤمن الطاق گفت: پس مرا از اصول دين خود آگاه ساز تا با تو مناظره كنم و هرگاه حجت تو بر حجت من غالب آمد در سلك اصحاب تو درآيم و مناسب آن است كه جهت تميز صواب و خطاى هر يك از من و تو در مناظره، كسى را تعيين كنى تا مُخطى را در خطاى او ادب نمايد و از براى مُصيب به صواب حكم نمايد. پس ضحاك به يكى از اصحاب خود اشاره نمود و گفت: اين مرد در ميان من و تو حكم باشد كه عالم و فاضل است. مؤمن الطاق گفت: البته اين مرد را حكم مى‌سازى در دينى كه من آمده‌ام تا با تو در آن مناظره نمايم؟ ضحاك گفت: بلى. پس مؤمن الطاق روى به اصحاب ضحاك نموده گفت: اينك صاحب شما در دين خدا حكم گرفت، ديگر شما دانيد! چون اصحاب ضحاك آن سخن را شنيدند چندان چوب و شمشير حواله ضحاك نمودند كه هلاك شد.[۱۵]

پانویس

  1. داستان دوستان، محمد محمدی اشتهاردی، در دسترس در اندیشه قم، بازیابی: 9 بهمن 1391.
  2. مجالس المؤمنين، 1/354.
  3. شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص۳۰۲؛ علامه حلی، خلاصة الاقوال، ص۲۳۷.
  4. کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۱۸۵.
  5. کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۱۸۶-۱۸۷.
  6. نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۲۵.
  7. سید ابوالقاسم خوئی، معجم رجال الحدیث، ج۱۷، ص۳۰۳.
  8. شیخ طوسی، الفهرست، ص۱۳۲.
  9. محمدامین کاظمی، هدایة المحدثین، ص۲۵۷.
  10. آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۵، ص۱۴۱.
  11. مجالس المؤمنين، 1/354؛ الاحتجاج، 2/313، 314، با مختصر تفاوت.
  12. سوره اعراف، 14-15.
  13. سوره مريم، آيه 83.
  14. مجالس المؤمنين، شوشتری، 1/354.
  15. رجال كشى، 2/426؛ مجالس المؤمنين، 1/357.

منابع

  • "محمد احول"، دائرةالمعارف مؤلفان اسلامی، ج۱، ص۶۵۴-۶۵۵.
  • "محمد بن علی بن نعمان بن ابی طریفه بجلی کوفی صیرفی (مؤمن الطاق)"، دانشنامه اسلامی طهور.
  • منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، قسمت دوم، باب نهم: در تاريخ حضرت صادق عليه‌السلام.
  • داستان دوستان، محمد محمدی اشتهاردی.