کاربر:سید مهدی خدایی/یادداشت: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
آیه 124 [[سوره بقره]] است که چون بحث امامت [[حضرت ابراهیم]] علیه السلام را مطرح نموده است و از آن نظر [[قرآن]] در مسائل مربوط به بحث امامت استخراج می شود به آیه امامت شهرت پیدا کرده است.  
+
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
 +
«أهل‌ الذِّکر» از تعابیر [[قرآن|قرآنی]] به معنای اهل علم و اطلاع و یادآورى است، و امر به سؤال از اهل الذّکر در [[آیات]] قرآن، ارشاد به این اصل عقلایى است که رجوع جاهل به اهل خبره لازم است. بر اساس روایات متعدد، [[اهل بیت]] (علیهم‌السلام) از مصادیق بارز «اهل الذّکر» هستند.
  
{{قرآن در قاب|«وَ إِذِ ابْتَلى‌ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لايَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»|سوره=2|آیه=124}}
+
==واژه‌شناسی==
==ترجمه آیه==
+
«أهل‌الذّکر» ترکیبى اضافى و مرکب از «اهل» و «ذکر» است. واژه أهل به معانى سزاوار و لایق به چیزى، مختار و منتخب، خاندان، خویشان، عیال و فرزندان، ملت و امت و... آمده است<ref>بصائر ذوى التمییز، ج‌۲، ص‌۸۳‌، ۸۵‌.</ref> که قدر جامع همه آنها تعلق، سنخیت، أنس و الفت داشتن با چیزى و اختصاص داشتن به آن است. البته هرچه تعلق چیزى به چیزى بیشتر باشد، اختصاص بدان شدیدتر است و هرچه اختصاص شدیدتر باشد صدق عنوان «اهلیت» قوى‌تر خواهد بود.<ref>التحقیق، ج‌۱، ص‌۱۶۹، «اهل».</ref>
و (به ياد آر) هنگامى كه خدا ابراهيم را به امورى امتحان فرمود و او همه را به جاى آورد، خدا به او گفت: من تو را به پيشوايى خلق برگزينم، ابراهيم عرض كرد: به فرزندان من چه؟ فرمود: (اگر شايسته باشند مى ‌دهم، زيرا) عهد من به مردم ستمكار نخواهد رسيد.
 
  
==اهمیت آیه==
+
واژه «ذکر» نیز در اصل خلاف نسیان<ref>مقاییس اللغه، ج‌۲، ص‌۳۵۸؛ لسان العرب، ج‌۵‌، ص‌۴۹، «ذکر».</ref> و به معناى یادآورى است.<ref> نثر طوبى، ج‌۱، ص‌۲۷۵.</ref> برخى گفته‌اند: «ذکر» گاهى به معناى‌ هیئت نفسانى است که انسان به وسیله آن مى‌تواند معارفى را که کسب کرده نگهدارى کند. در این صورت ذکر مانند «حفظ» است، جز آن که به اعتبار احراز آن معارف، «حفظ» و به اعتبار استحضار آنها، «ذکر» گفته مى‌شود.<ref>مفردات، ص‌۳۲۸؛ بصائر ذوى التمییز، ج‌۳، ص‌۹، «ذکر».</ref>
ارتباط این آیه شریفه با مباحث زیربنایی اعتقادی مانند «[[عصمت|عصمت امام]]» و «مقام امامت» موجب پیدایش مباحث گسترده میان متکلمان مسلمان شده است. شیعیان در کنار [[آیه تطهیر]] و [[آیه ولایت]] و... با استناد به این آیه عصمت را شرط امامت و پیشوایی جامعه و[[امامت]] را یک مقام و منسب الهی و بالاتر از مقام [[نبوت]] دانسته اند.  
 
  
==منظور از «کلمات» در روایات==
+
به گفته برخى، واژه «ذکر‌» در [[قرآن]] بالغ بر ۲۰ معنا دارد، از جمله: [[قرآن]] ([[سوره انبیاء]]/۲۱،۵۰‌؛‌ [[سوره طه]]/۲۰، ۱۲۴)، [[پیامبر اسلام|پیامبر]] ([[سوره طلاق]]/۶۵‌، ۱۰-۱۱) و [[تورات]] ([[سوره انبیاء]]/۲۱، ۱۰۵).<ref>مفردات، ص‌۳۲۸‌ـ‌۳۲۹؛ بصائر ذوى التمییز، ج‌۳، ص‌۹، ۱۶.</ref>
[[امام صادق علیه السلام]] در پاسخ به سوال [[مفضل بن عمر]] پیرامون معنی «کلمات» در این آیه ی شریفه با اشاره به [[آیه 37 سوره بقره]]: «{{متن قرآن| فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}» می فرمایند :«همان كلماتى است كه آدم آن را از پروردگارش دريافت كرد و بر زبان جارى نمود و خداوند توبه ‏اش را پذيرفت. سپس در توضیح چیستی این کلمات می فرمایند: و آن اين كلمات است كه گفت:  «{{متن حدیث|أسألك بحقّ‏ محمّد و عليّ و فاطمة و الحسن و الحسين إلّا تبت عليّ}}»<ref>                        الخصال، ج‏1، ص: 305</ref> یعنی  «پروردگارا از تو مسألت مينمايم كه بحق محمّد و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام توبه مرا بپذير»     
 
  
*در تفسیر قمی آمده است : «آزمون [[حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم ‏علیه السلام]] به واسطه خوابی بود که در آن دید فرزندش [[حضرت اسماعیل علیه السلام|اسماعیل‏ علیه السلام]] را ذبح می‏ کند.
+
گفتنى است که قرآن و کتب آسمانى را از آن رو که مواعظ و علوم [[آخرت]] را مى‌آموزند ذکر گویند،<ref>نثر طوبى، ج‌۱، ص‌۲۷۵.</ref> چنان‌که ذکر بودن پیامبر به اعتبار بشارتى است که کتب آسمانى پیشین به [[رسالت]] ایشان داده‌اند،<ref>مفردات، ص‌۳۲۸.</ref> بنابراین اهل الذکر کسانى هستند که با یادآورى و یاد دادن، سنخیت و براى آن لیاقت و شایستگى خاص داشته باشند.
  
*طبرسی در مجمع البیان روایتی از ابن عباس نقل می کند که «کلمات» را به 40 خصلت تفسیر نموده است که ابراهیم علیه السلام به همه ی آن 40 خصلت آراسته شد.<ref>    ترجمه تفسير مجمع البيان، ج‏2، ص: 27</ref>  این خصلت ها  در آیه 112 [[سوره توبه|سوره ی توبه]]،  آیات ابتدایی [[سوره مؤمنون]] و نیز در سوره های [[سوره احزاب|احزاب]] و [[سوره معارج|معارج]] بیان شده است. برخی از این خصلت ها عبارتند از: [[توبه]]، [[عبادت]]، [[حمد]]،  [[روزه|روزه ‏داری]]، [[رکوع|ركوع کردن]]،  [[سجده|سجده کردن]]،  [[امر به معروف و نهی از منكر|امر به معروف]]، [[امر به معروف و نهی از منكر|نهى از منكر]]،  مراقبت از حدود الهى،  [[ایمان|ايمان]]، [[خشوع|خشوع در نماز]]،  [[لغو از منظر قرآن|احتراز از لغو و باطل]]، [[زکات|دادن زكات،]] ، [[امانت‌داری|رعايت امانت]]، [[پیمان شکنی|رعايت پيمان]]، [[نماز|محافظت بر نمازها]]»
+
ترکیب «أهل الذکر» در [[قرآن]] تنها دوبار و به یک مضمون بکار رفته است: {{متن قرآن|«وما اَرسَلنا مِن قَبلِک اِلاّ رِجالاً نوحى اِلَیهِم فَسئَلوا اَهلَ الذِّکرِ اِن کنتُم لاتَعلَمون»}} ([[سوره نحل]]/۱۶،۴۳)، {{متن قرآن|«و ما اَرسَلنا قَبلَک اِلاّ رِجالاً نوحى اِلَیهِم فَسئَلوا اَهلَ الذِّکرِ اِن کنتُم لاتَعلَمون»}} ([[سوره انبیاء]]/۲۱،۷).
  
==دلالت های آیه==
+
==تبیین أهل‌ الذکر==
از این آیه شریفه استفاده می شود
 
  
===مقام امامت بالاتر از نبوت===
+
براى تبیین «أهل الذکر» گذشته از بررسى دو واژه اهل و ذکر که پیش‌تر بیان شد، لازم است مضمون و [[سیاق آیات|سیاق آیات]] مشتمل بر این ترکیب و [[شأن نزول]] آنها نیز بررسى شود. مضمون هر دو آیه و نیز آیه ۸ [[سوره انبیاء]] براى تثبیت و تاکید‌ این حقیقت است که [[پیامبران ]] و فرستادگان الهى از نوع بشر و رجال اِنسى بوده‌اند: {{متن قرآن|«...اِلاّ رِجالاً نوحى اِلَیهِم...»}}. و آنان پیکرى نبوده‌اند که غذا نخورند و آنها کسانى نبوده‌اند که داراى عمرى جاویدان باشند: {{متن قرآن|«و ما جَعَلنهُم جَسَدًا لایأکلونَ الطَّعامَ و ما کانوا خلِدین»}} (سوره انبیاء/۲۱،۸).
بر اساس این آیه شریفه ابراهیم علیه السلام که دارای مقام نبوت است پس از عبور پیروزمندانه از آزمون های الهی به مقام امامت می رسد: {{متن قرآن|«وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»}}؛«هنگامى كه خدا ابراهيم را به امورى امتحان فرمود و او همه را به جاى آورد، خدا به او گفت: من تو را به امامت  برگزينم» در روایتی از امام رضا علیه السلام آمده است: «خداوند ابراهيم خليل عليه السّلام را پس از نبوّت و خلّت در مرحلۀ سوم بدان مخصوص ساخت و فضيلتى است كه او را به آن مشرّف گردانيد و ذكر او را بدان وسيله بلند گردانيد پس خداى عزّ و جلّ فرمود: «من تو را براى مردم امام قرار دادم»<ref>الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 199</ref>
 
  
===امامت منصب الهی است===
+
در شأن نزول آیات اهل‌الذکر نیز آمده است که چون مشرکان چنین مى‌پنداشتند که فرستاده خداوند فقط باید [[فرشتگان|فرشته]] باشد، با نزول آیات مذکور این پندار باطل گردیده است،<ref>روض الجنان، ج‌۱۲، ص‌۴۲.</ref> چنان‌که در برخى آیات دیگر نیز [[قرآن]] شگفتى بى‌مورد مشرکان را از این که [[رسول خدا]] صلی الله علیه وآله داراى ویژگی هاى انسان هاى عادى است و مانند آنها غذا مى‌خورد و در کوى و برزن راه مى‌رود نقل کرده: {{متن قرآن|«قالوا مالِ هذا الرَّسولِ یأکلُ الطَّعامَ و یمشى فِى‌الاَسواقِ»}} ([[سوره فرقان]]/۲۵،۷) و همه پیامبران الهى را داراى خصوصیات مزبور دانسته است: {{متن قرآن|«ما اَرسَلنا قَبلَک مِنَ المُرسَلینَ اِلاّ اِنَّهُم لَیأکلونَ الطَّعامَ ویمشونَ فِى‌الاَسواقِ»}}. ([[سوره فرقان]]/۲۵،۲۰) خداوند براى وادار کردن مشرکان به پذیرش واقعیت یاد شده به آنان فرمود: خود اگر نمى‌دانید از اهل الذکر بپرسید: {{متن قرآن|«فَسـَلوا اَهلَ الذِّکرِ اِن کنتُم لاتَعلَمون»}}.
همچنین از این آیه شریفه اینگونه استفاده می شود که امامت یک مقام و منصب الهی است نه یک مقام اعتباری از سوی بشر؛ چرا که خداوند خطاب به او می فرماید: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} « من تو را به امامت  برگزينم»
 
  
===امامت عهد خداست===
+
با توجه به سیاق آیات قبل و بعد و شأن نزول آنها، روشن مى‌شود که مراد از اهل الذکر، اهل علم و خبرگان‌اند؛<ref>انوار الاصول، ج‌۳، ص‌۶۶۶‌.</ref> کسانى که بیشترین اختصاص، تعلق و سنخیت را با ذکر (حفظ، یاد دادن، قرآن، [[تورات]]، کتب آسمانى، پیامبر و...) دارند و مراجعه به آنها مى‌تواند مضمون و محتواى آیات مورد بحث یعنى بشر بودن پیامبران را تبیین و تأیید کند. بر این اساس امر به سؤال از اهل الذکر در [[آیه]]، ارشاد به این اصل عام عقلایى است که رجوع جاهل به اهل خبره لازم است و دربردارنده حکم تعبدى نیست.<ref>المیزان، ج‌۱۲، ص‌۲۵۹. </ref>  
طبق آیه شریفه پس از اینکه پس از اینکه ابراهیم علیه السلام به مقام امامت نائل آمد  و آن را برای فرزندان خویش نیز از خداوند طلب نمود، خداوند فرمود: «عهد من به مردم ستمكار نخواهد رسيد». از این بیان استفاده می شود که امامت عهد الهی است.<ref>فخر رازى، التفسير الكبير، ج 4، ص 45-48؛ ثعالبى، الجواهر الحسان، ج 1، ص 112. </ref>  
 
  
===عصمت لازمه ی امامت===
+
با توجه به آنچه گذشت، معناى اهل‌الذکر عام و فراگیر است و اقوال دیگرى که در این زمینه ارائه شده مى‌تواند از باب تبیین مصادیق گوناگون آن باشد؛ از جمله:
تمام مفسران شيعه آیه ی شریفه را دليل عصمت امام دانسته‌اند.<ref>امامت از دیدگاه امامیه و زیدیه، صفحه: ۵۱</ref> چرا که به تصريح اين آيه امامت عهدى است از سوى خداوند كه ستمگران شايستگى آن را ندارند، زيرا غير معصوم به خود و ديگران ستمكار است<ref>شیعه در برابر معتزله و اشاعره، صفحه: ۲۸۵</ref>:{{متن قرآن|«لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»}} . امام رضا علیه السلام در بیان آیه می فرمایند:{{متن حدیث|«فابطلت هذه الآية امامة كل ظالم الى يوم القيامة و صارت في الصفوة»}}                        <ref>الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 199</ref>؛ «اين آيه، امامت هر ظالمى را تا روز قيامت باطل كرده و آن را به پاكان اختصاص داده است». .<br />
+
 
==منابع==
+
*مراد از اهل الذکر، اهل کتب آسمانى پیشین از علماى [[یهود]] و [[مسیحیت|نصارا]]<ref>البحرالمحیط، ج‌۶‌، ص‌۵۳۳‌؛ المیزان، ج‌۱۲، ص‌۲۵۸.</ref> و مقصود از سؤال، پرسش از نشانی هاى [[نبوت]] پیامبر اسلام است که در کتاب هاى ایشان وجود دارد. این نظر از کسانى است که در [[تفسیر]] آیه به خصوصِ سیاق آیات و شأن نزول آنها توجه کرده‌اند.
<references />
+
*مراد از اهل الذکر، اهل علم به اخبار گذشتگان و آگاه به احوال امت هاى پیشین است.<ref>البحرالمحیط، ج‌۷، ص‌۴۱۱؛ روح المعانى، مج‌۸‌، ج‌۱۴، ص‌۲۱۸؛ مجمع البیان، ج‌۶‌، ص‌۵۵۷‌.</ref>
 +
*أهل الذکر، [[امامان معصوم]] علیهم السلام هستند. این قول با توجه به روایات صحیحه در این زمینه مطرح شده است.<ref>فرائد الاصول، ج ۱، ص‌۱۸۱.</ref> روایات مزبور دو دسته است:
 +
 
 +
الف. روایاتى که با لسان اثبات، اهل الذکر را منحصر در [[ائمه]] مى‌داند؛ از جمله روایت [[امام باقر]] علیه السلام که فرمود: (تنها) ما اهل‌الذکر هستیم.<ref>الکافى، ج‌۱، ص‌۲۱۰‌ـ‌۲۱۱؛ بصائر الدرجات، ج‌۱، ص‌۵۸‌،‌۶۱‌.</ref> مراد این دسته از روایات را مى‌توان بیان روشن‌ترین مصداق اهل‌الذکر، یعنى امامان معصوم علیهم السلام دانست.<ref>تفسیر نمونه، ج‌۱۱، ص‌۲۴۴.</ref>
 +
 
 +
ب. روایاتى که مضمون حصر را به صورت نفى از دیگران بیان کرده، مى‌گوید: اهل الذکر جز ما کسى نیست.<ref>الکافى، ج‌۱، ص۲۱۰‌ـ‌۲۱۱؛ بصائرالدرجات، ج‌۱، ص‌۵۸‌، ۶۱‌.</ref> این دسته از روایات را مى‌توان ناظر به نفى‌ انحصار اهل الذکر در عالمان [[اهل کتاب]] دانست که سؤال کننده به آن معتقد بوده است.<ref>تفسیر نمونه، ج‌۱۱، ص‌۲۴۵.</ref>
  
{{قرآن}}
+
برخى در توضیح مضمون روایات یاد شده گفته‌اند: مقصود ائمه از این که گفته‌اند: اهل‌الذکر ما هستیم، این نیست که مفهوم ظاهر آیه چنین است، زیرا کافران اهل [[مکه]] ممکن نبود از ائمه چیزى بپرسند و بر فرض پرسش هم کلام ایشان را حجت ندانسته و باور نمى‌کردند، چنان که کلام خود [[رسول خدا]] صلی الله علیه وآله را نمى‌پذیرفتند، بنابراین مراد تشبیه و تمثیل است؛ یعنى این که هر چیز را باید از اهلش پرسید و همان گونه که بشر بودن پیامبران پیشین را باید از عالمان امت آن پیامبران پرسید، [[تفسیر]] و [[احکام]] اسلام را نیز باید از امام [[معصوم]] پرسید.<ref>نثر طوبى، ج‌۱، ص‌۲۷۶.</ref>
  
[[رده:آیه‌های با عناوین خاص]]
+
برخى درباره آیه اهل الذکر بر این باورند که با قطع نظر از مورد آیه و با توجه به این اصل که مورد، مخصّص نیست، آیه به حسب ظاهر از حیث سؤال کننده و سؤال شونده و چیزى که درباره آن سؤال مى‌شود، [[عام و خاص|عام]] است. بر پایه این نظر، سائل هر کسى است که ناآگاه به معارف حقیقى و مسائل مکلفان باشد و مورد سؤال، همه معارف و مسائلى است که ممکن است کسى به آن جاهل باشد؛ اما مسئول گرچه به لحاظ مفهوم عام است، ولى از نظر مصداق، ویژه [[اهل البیت|اهل بیت]] است؛ خواه مراد از «ذکر» [[پیامبر اسلام|پیامبر]] باشد؛ مانند: {{متن قرآن|«قَد اَنزَلَ اللّهُ اِلَیکم ذِکرا * رَسولاً ...»}} ([[سوره طلاق]]/۶۵‌، ۱۰ـ۱۱) یا [[قرآن]]؛ مانند: {{متن قرآن|«هذا ذِکرٌ مُبارَک اَنزَلناهُ»}} ([[سوره انبیاء]]/۲۱، ۵۰). زیرا آنان خاندان پیامبر و همسنگ با قرآن‌اند، چنان که پیامبر صلى الله علیه وآله در [[حدیث ثقلین]]، اهل بیت را قرین قرآن دانسته، مردم را به تمسک به این دو فرا‌خوانده است. دلیل بر این که کلام [[ائمه]] علیهم السلام در روایات یاد شده با قطع نظر از مورد آیه است، این که‌ آنان متعرض چیزى از خصوصیات مورد آیه نشده‌اند.<ref>المیزان، ج‌۱۲، ص‌۲۸۵.</ref>
[[رده:آیات سوره بقره]]
+
==پانویس==
[[رده:امامت]]
+
<references />
{{سنجش کیفی
+
==منابع==
|سنجش=شده
+
* [[دائرة المعارف قرآن کریم (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، محسن اصغرپور قراملکى، ج۵، ص۱۳۰-۱۳۳.
|شناسه= ضعیف
+
[[رده: واژگان قرآنی]]
|عنوان بندی مناسب= ضعیف
+
[[رده:جایگاه اهل البیت]]
|کفایت منابع و پی نوشت ها= ضعیف
 
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 
|رعایت ادبیات دانشنامه ای=خوب
 
|جامعیت=ضعیف
 
|رعایت اختصار=خوب
 
|سیر منطقی=خوب
 
}}
 

نسخهٔ ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۴۱

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«أهل‌ الذِّکر» از تعابیر قرآنی به معنای اهل علم و اطلاع و یادآورى است، و امر به سؤال از اهل الذّکر در آیات قرآن، ارشاد به این اصل عقلایى است که رجوع جاهل به اهل خبره لازم است. بر اساس روایات متعدد، اهل بیت (علیهم‌السلام) از مصادیق بارز «اهل الذّکر» هستند.

واژه‌شناسی

«أهل‌الذّکر» ترکیبى اضافى و مرکب از «اهل» و «ذکر» است. واژه أهل به معانى سزاوار و لایق به چیزى، مختار و منتخب، خاندان، خویشان، عیال و فرزندان، ملت و امت و... آمده است[۱] که قدر جامع همه آنها تعلق، سنخیت، أنس و الفت داشتن با چیزى و اختصاص داشتن به آن است. البته هرچه تعلق چیزى به چیزى بیشتر باشد، اختصاص بدان شدیدتر است و هرچه اختصاص شدیدتر باشد صدق عنوان «اهلیت» قوى‌تر خواهد بود.[۲]

واژه «ذکر» نیز در اصل خلاف نسیان[۳] و به معناى یادآورى است.[۴] برخى گفته‌اند: «ذکر» گاهى به معناى‌ هیئت نفسانى است که انسان به وسیله آن مى‌تواند معارفى را که کسب کرده نگهدارى کند. در این صورت ذکر مانند «حفظ» است، جز آن که به اعتبار احراز آن معارف، «حفظ» و به اعتبار استحضار آنها، «ذکر» گفته مى‌شود.[۵]

به گفته برخى، واژه «ذکر‌» در قرآن بالغ بر ۲۰ معنا دارد، از جمله: قرآن (سوره انبیاء/۲۱،۵۰‌؛‌ سوره طه/۲۰، ۱۲۴)، پیامبر (سوره طلاق/۶۵‌، ۱۰-۱۱) و تورات (سوره انبیاء/۲۱، ۱۰۵).[۶]

گفتنى است که قرآن و کتب آسمانى را از آن رو که مواعظ و علوم آخرت را مى‌آموزند ذکر گویند،[۷] چنان‌که ذکر بودن پیامبر به اعتبار بشارتى است که کتب آسمانى پیشین به رسالت ایشان داده‌اند،[۸] بنابراین اهل الذکر کسانى هستند که با یادآورى و یاد دادن، سنخیت و براى آن لیاقت و شایستگى خاص داشته باشند.

ترکیب «أهل الذکر» در قرآن تنها دوبار و به یک مضمون بکار رفته است: «وما اَرسَلنا مِن قَبلِک اِلاّ رِجالاً نوحى اِلَیهِم فَسئَلوا اَهلَ الذِّکرِ اِن کنتُم لاتَعلَمون» (سوره نحل/۱۶،۴۳)، «و ما اَرسَلنا قَبلَک اِلاّ رِجالاً نوحى اِلَیهِم فَسئَلوا اَهلَ الذِّکرِ اِن کنتُم لاتَعلَمون» (سوره انبیاء/۲۱،۷).

تبیین أهل‌ الذکر

براى تبیین «أهل الذکر» گذشته از بررسى دو واژه اهل و ذکر که پیش‌تر بیان شد، لازم است مضمون و سیاق آیات مشتمل بر این ترکیب و شأن نزول آنها نیز بررسى شود. مضمون هر دو آیه و نیز آیه ۸ سوره انبیاء براى تثبیت و تاکید‌ این حقیقت است که پیامبران و فرستادگان الهى از نوع بشر و رجال اِنسى بوده‌اند: «...اِلاّ رِجالاً نوحى اِلَیهِم...». و آنان پیکرى نبوده‌اند که غذا نخورند و آنها کسانى نبوده‌اند که داراى عمرى جاویدان باشند: «و ما جَعَلنهُم جَسَدًا لایأکلونَ الطَّعامَ و ما کانوا خلِدین» (سوره انبیاء/۲۱،۸).

در شأن نزول آیات اهل‌الذکر نیز آمده است که چون مشرکان چنین مى‌پنداشتند که فرستاده خداوند فقط باید فرشته باشد، با نزول آیات مذکور این پندار باطل گردیده است،[۹] چنان‌که در برخى آیات دیگر نیز قرآن شگفتى بى‌مورد مشرکان را از این که رسول خدا صلی الله علیه وآله داراى ویژگی هاى انسان هاى عادى است و مانند آنها غذا مى‌خورد و در کوى و برزن راه مى‌رود نقل کرده: «قالوا مالِ هذا الرَّسولِ یأکلُ الطَّعامَ و یمشى فِى‌الاَسواقِ» (سوره فرقان/۲۵،۷) و همه پیامبران الهى را داراى خصوصیات مزبور دانسته است: «ما اَرسَلنا قَبلَک مِنَ المُرسَلینَ اِلاّ اِنَّهُم لَیأکلونَ الطَّعامَ ویمشونَ فِى‌الاَسواقِ». (سوره فرقان/۲۵،۲۰) خداوند براى وادار کردن مشرکان به پذیرش واقعیت یاد شده به آنان فرمود: خود اگر نمى‌دانید از اهل الذکر بپرسید: «فَسـَلوا اَهلَ الذِّکرِ اِن کنتُم لاتَعلَمون».

با توجه به سیاق آیات قبل و بعد و شأن نزول آنها، روشن مى‌شود که مراد از اهل الذکر، اهل علم و خبرگان‌اند؛[۱۰] کسانى که بیشترین اختصاص، تعلق و سنخیت را با ذکر (حفظ، یاد دادن، قرآن، تورات، کتب آسمانى، پیامبر و...) دارند و مراجعه به آنها مى‌تواند مضمون و محتواى آیات مورد بحث یعنى بشر بودن پیامبران را تبیین و تأیید کند. بر این اساس امر به سؤال از اهل الذکر در آیه، ارشاد به این اصل عام عقلایى است که رجوع جاهل به اهل خبره لازم است و دربردارنده حکم تعبدى نیست.[۱۱]

با توجه به آنچه گذشت، معناى اهل‌الذکر عام و فراگیر است و اقوال دیگرى که در این زمینه ارائه شده مى‌تواند از باب تبیین مصادیق گوناگون آن باشد؛ از جمله:

  • مراد از اهل الذکر، اهل کتب آسمانى پیشین از علماى یهود و نصارا[۱۲] و مقصود از سؤال، پرسش از نشانی هاى نبوت پیامبر اسلام است که در کتاب هاى ایشان وجود دارد. این نظر از کسانى است که در تفسیر آیه به خصوصِ سیاق آیات و شأن نزول آنها توجه کرده‌اند.
  • مراد از اهل الذکر، اهل علم به اخبار گذشتگان و آگاه به احوال امت هاى پیشین است.[۱۳]
  • أهل الذکر، امامان معصوم علیهم السلام هستند. این قول با توجه به روایات صحیحه در این زمینه مطرح شده است.[۱۴] روایات مزبور دو دسته است:

الف. روایاتى که با لسان اثبات، اهل الذکر را منحصر در ائمه مى‌داند؛ از جمله روایت امام باقر علیه السلام که فرمود: (تنها) ما اهل‌الذکر هستیم.[۱۵] مراد این دسته از روایات را مى‌توان بیان روشن‌ترین مصداق اهل‌الذکر، یعنى امامان معصوم علیهم السلام دانست.[۱۶]

ب. روایاتى که مضمون حصر را به صورت نفى از دیگران بیان کرده، مى‌گوید: اهل الذکر جز ما کسى نیست.[۱۷] این دسته از روایات را مى‌توان ناظر به نفى‌ انحصار اهل الذکر در عالمان اهل کتاب دانست که سؤال کننده به آن معتقد بوده است.[۱۸]

برخى در توضیح مضمون روایات یاد شده گفته‌اند: مقصود ائمه از این که گفته‌اند: اهل‌الذکر ما هستیم، این نیست که مفهوم ظاهر آیه چنین است، زیرا کافران اهل مکه ممکن نبود از ائمه چیزى بپرسند و بر فرض پرسش هم کلام ایشان را حجت ندانسته و باور نمى‌کردند، چنان که کلام خود رسول خدا صلی الله علیه وآله را نمى‌پذیرفتند، بنابراین مراد تشبیه و تمثیل است؛ یعنى این که هر چیز را باید از اهلش پرسید و همان گونه که بشر بودن پیامبران پیشین را باید از عالمان امت آن پیامبران پرسید، تفسیر و احکام اسلام را نیز باید از امام معصوم پرسید.[۱۹]

برخى درباره آیه اهل الذکر بر این باورند که با قطع نظر از مورد آیه و با توجه به این اصل که مورد، مخصّص نیست، آیه به حسب ظاهر از حیث سؤال کننده و سؤال شونده و چیزى که درباره آن سؤال مى‌شود، عام است. بر پایه این نظر، سائل هر کسى است که ناآگاه به معارف حقیقى و مسائل مکلفان باشد و مورد سؤال، همه معارف و مسائلى است که ممکن است کسى به آن جاهل باشد؛ اما مسئول گرچه به لحاظ مفهوم عام است، ولى از نظر مصداق، ویژه اهل بیت است؛ خواه مراد از «ذکر» پیامبر باشد؛ مانند: «قَد اَنزَلَ اللّهُ اِلَیکم ذِکرا * رَسولاً ...» (سوره طلاق/۶۵‌، ۱۰ـ۱۱) یا قرآن؛ مانند: «هذا ذِکرٌ مُبارَک اَنزَلناهُ» (سوره انبیاء/۲۱، ۵۰). زیرا آنان خاندان پیامبر و همسنگ با قرآن‌اند، چنان که پیامبر صلى الله علیه وآله در حدیث ثقلین، اهل بیت را قرین قرآن دانسته، مردم را به تمسک به این دو فرا‌خوانده است. دلیل بر این که کلام ائمه علیهم السلام در روایات یاد شده با قطع نظر از مورد آیه است، این که‌ آنان متعرض چیزى از خصوصیات مورد آیه نشده‌اند.[۲۰]

پانویس

  1. بصائر ذوى التمییز، ج‌۲، ص‌۸۳‌، ۸۵‌.
  2. التحقیق، ج‌۱، ص‌۱۶۹، «اهل».
  3. مقاییس اللغه، ج‌۲، ص‌۳۵۸؛ لسان العرب، ج‌۵‌، ص‌۴۹، «ذکر».
  4. نثر طوبى، ج‌۱، ص‌۲۷۵.
  5. مفردات، ص‌۳۲۸؛ بصائر ذوى التمییز، ج‌۳، ص‌۹، «ذکر».
  6. مفردات، ص‌۳۲۸‌ـ‌۳۲۹؛ بصائر ذوى التمییز، ج‌۳، ص‌۹، ۱۶.
  7. نثر طوبى، ج‌۱، ص‌۲۷۵.
  8. مفردات، ص‌۳۲۸.
  9. روض الجنان، ج‌۱۲، ص‌۴۲.
  10. انوار الاصول، ج‌۳، ص‌۶۶۶‌.
  11. المیزان، ج‌۱۲، ص‌۲۵۹.
  12. البحرالمحیط، ج‌۶‌، ص‌۵۳۳‌؛ المیزان، ج‌۱۲، ص‌۲۵۸.
  13. البحرالمحیط، ج‌۷، ص‌۴۱۱؛ روح المعانى، مج‌۸‌، ج‌۱۴، ص‌۲۱۸؛ مجمع البیان، ج‌۶‌، ص‌۵۵۷‌.
  14. فرائد الاصول، ج ۱، ص‌۱۸۱.
  15. الکافى، ج‌۱، ص‌۲۱۰‌ـ‌۲۱۱؛ بصائر الدرجات، ج‌۱، ص‌۵۸‌،‌۶۱‌.
  16. تفسیر نمونه، ج‌۱۱، ص‌۲۴۴.
  17. الکافى، ج‌۱، ص۲۱۰‌ـ‌۲۱۱؛ بصائرالدرجات، ج‌۱، ص‌۵۸‌، ۶۱‌.
  18. تفسیر نمونه، ج‌۱۱، ص‌۲۴۵.
  19. نثر طوبى، ج‌۱، ص‌۲۷۶.
  20. المیزان، ج‌۱۲، ص‌۲۸۵.

منابع