احمد بن طولون: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۱: سطر ۱:
ابوالعباس احمد بن طولون (۲۲۰-۲۷۰ ق)، بنیان‌گذار سلسلۀ طولونیان مصر. در عصر [[معتز (خلیفه عباسی)|معتز بالله عباسي]] سيزدهمين خليفه [[عباسیان]] به استانداري [[مصر]] منصوب گرديد. وي كه با پشتكار و همت خويش به اين مقام رسيده بود، تنها به حكومت مصر بسنده نكرد و به اطراف آن نيز طمع ورزيد و در صدد تصرف آن‌ها برآمد. او پس از مدتي منطقه [[شام]]، [[انطاكيه]] و سرحدات روم شرقي را به سيطره خويش درآورد و همزمان بر بخش‌هايي از شمال افريقا و بخش‌هايي از جنوب غربي آسيا زمامداري مي‌كرد.
+
'''«احمد بن طولون»''' (۲۲۰-۲۷۰ ق)، از کاگزاران خلافت [[حکومت بنی عباس|عباسی]] در [[مصر]] و بنیان‌گذار سلسلۀ طولونیان در آنجا بود. وی تنها به حکومت مصر بسنده نکرد و پس از مدتی منطقه [[شام]]، [[انطاکیه]] و سرحدات روم شرقی را به سیطره خویش درآورد و همزمان بر بخش‌هایی از شمال افریقا و بخش‌هایی از جنوب غربی آسیا زمامداری کرد.
  
احمد بن طولون، فردي بي‌باك و دلير و در شمشيركشي و ريختن خون انسان‌ها بي‌مبالات بود. گفته شده، تنها كساني كه به دستور وي اعدام و يا در زندان‌هاي وي كشته شدند، تعدادشان به هيجده هزار تن مي‌رسيد. ولي از آن‌هايي كه در جنگ او اعم از مخالفان و سپاهيانش جان باختند، آماري در دست نيست.
+
== زندگی‌نامه ==
 +
پدرش طولون از ترکان طغزغز و از غلامان نوح بن اسد سامانی بود که امیر سامانی او را جزو [[خراج]] نزد [[مأمون]] فرستاد. طولون در بغداد و سامرا برآمد و چون کفایت و لیاقتی نشان داد، به فرماندهی محافظان خلیفه منصوب شد و لقب امیرالسر گرفت. او در روزگار مأمون و [[معتصم]] تا [[متوکل (خلیفه عباسی)|متوکل]] عباسی عهده‌دار مقامات عالی در دستگاه خلافت بود.<ref>ابن تغری بردی، ۳ / ۱.</ref>
  
شايان ذكر است كه احمد بن طولون در كشتن [[علويان]] مبارز نيز ترديدي به خود راه نمي‌داد و يك بار احمد بن محمد بن عبدالله از نوادگان [[امام حسن]] علیه‌السلام<ref> مقاتل الطالبيين ابوالفرج اصفهاني، ص 440.</ref> و بار ديگر احمد بن عبدالله بن ابراهيم طباطبا از نوادگان ديگر آن حضرت را<ref> عمدة الطالب في أنساب آل ابيطالب ابن عنبه، ص 172.</ref> در مصر به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسانيد.
+
احمد در سامرا زاده شد.<ref>وفیات، ابن خلکان، ۱ / ۱۷۴.</ref> او از [[عراق]] به طوسوس رفت و به تحصیل علوم دینی پرداخت و چون پدرش درگذشت، متوکل عباسی مشاغل او را به احمد داد و خلیفه [[مستعین (خلیفه عباسی)|مستعین]] نیز او را بسیار گرامی می‌داشت؛ چنانکه وقتی مستعین در ۳ [[ماه محرم|محرم]] ۲۵۲ ق. از [[خلافت]] کناره گرفت، به درخواست وی ابن طولون را به مصاحبت و مراقبت او گماشتند. چون [[معتز (خلیفه عباسی)|معتز]] دستور قتل مستعین را داد، احمد از شرکت در این کار خودداری کرد.  
  
درباره خصوصيات اخلاقي ابن طولون گفته شده كه دوستدار عالمان و داراي سفره‌اي گسترده بود كه عام و خاص در آن حاضر شده و غذا مي‌خوردند و در هر ماه، هزار دينار [[صدقه]] مي‌داد و [[مسجد]] بزرگي در مصر بنيان نهاد كه هم اكنون به نام "جامع احمد بن طولون" شهرت دارد. او سرانجام در دهم [[ذی القعده]] سال 270 هجري قمري در مصر وفات يافت.<ref> الكُني والألقاب شیخ عباس قمی، ج 1، ص 343؛ الذريعه شيخ آقا بزرگ تهرانی، ج 12، ص 279.</ref>  
+
ابن طولون در [[ماه رمضان|رمضان]] ۲۵۴ ق. از سوی بایکباک، حاکم [[مصر]]، نایب او در آن دیار گردید و در ۲۳ [[ماه رمضان|رمضان]] همان سال وارد فسطاط، مقر حکومت خود شد.<ref>تاریخ یعقوبی، ۲ / ۵۰۳؛ تاریخ طبری، ۹ / ۳۸۱.</ref> احمد پشت گرمی خاصی به ترکان داشت و اول کسی بود که ممالیک ترک را به مصر برد. پیش از آن بیشتر سپاهیان مصری از سودانیان بودند.
  
=-
+
چون احمد به مصر رفت، ابن مدبّر، عامل [[خراج]] آن دیار بود. او مردی کاردان و حیله‌گر بود که رفتاری مستبدانه داشت و بدعتهایی در مصر نهاد که مدتها سنت گردید و به همین سبب موجبات نارضایی و کینۀ مردم مصر را فراهم ساخته بود. احمد پس از استقرار در محل حکومت به پشتیبانی بایکباک ـ که در خلیفه نفوذ داشت ـ دست ابن مدبر را از کارها کوتاه کرد و به زندانش انداخت (۲۵۴ ق) و محمد بن هلال از سوی خلیفه معتز به جای ابن مدبر نشست.<ref>تاریخ یعقوبی، ۲ / ۵۰۳-۵۰۴.</ref>
  
پدرش طولون از تركان طغزغز و از غلامان نوح بن اسد سامانی بود كه امیر سامانی او را جزو [[خراج]] نزد [[مأمون]] فرستاد. طولون در بغداد و سامرا برآمد و چون كفایت و لیاقتی نشان داد، به فرماندهی محافظان خلیفه منصوب شد و لقب امیرالسر گرفت. او در روزگار مأمون و [[معتصم]] تا [[متوکل (خلیفه عباسی)|متوكل]] عباسی عهده‌دار مقامات عالی در دستگاه خلافت بود.<ref>ابن تغری بردی، ۳ / ۱.</ref>
+
پس از قتل بایکباک، خلیفه معتمد در ۲۵۷ ق. حکومت مصر و توابع آن را به یارجوخ سپرد و یارجوخ نیز با موافقت معتمد، نیابت حکومت تمام سرزمین مصر، ازجمله اسکندریه و صعید و برقه و نواحی مرزی را به احمد واگذارد و مسئولیت خراج را هم بر عهدۀ او نهاد.<ref>یعقوبی، ۲ / ۵۰۸؛ ابن خلدون، ۴ / ۶۳۸- ۶۳۹.</ref> یارجوخ اندکی بعد در ۲۵۸ ق. درگذشت و احمد بن طولون به استقلال حکومت مصر یافت. او تا چند سال پس از آن به تثبیت قدرت خود و سرکوب مخالفان پرداخت.
  
احمد در سامرا زاده شد.<ref>وفیات، ابن خلكان، ۱ / ۱۷۴.</ref> او از [[عراق]] به طوسوس رفت و به تحصیل علوم دینی پرداخت و چون پدرش درگذشت، متوكل عباسی مشاغل او را به احمد داد و خلیفه [[مستعین (خلیفه عباسی)|مستعین]] نیز او را بسیار گرامی می‌داشت؛ چنانكه وقتی مستعین در ۳ محرم ۲۵۲ ق. از [[خلافت]] كناره گرفت، به درخواست وی ابن طولون را به مصاحبت و مراقبت او گماشتند. چون [[معتز (خلیفه عباسی)|معتز]] دستور قتل مستعین را داد، احمد از شركت در این كار خودداری كرد.  
+
در ۲۶۱ ق. مردم برقه بر ابن طولون شوریدند. وی سپاهی به فرماندهی غلام خود لؤلؤ، به آنجا فرستاد. لؤلؤ آنان را گوشمالی داد و آرام کرد. در این ایام اغتشاشات سیاسی و آشوبهای داخلی در قلمرو شرقی خلافت ـ چون [[قیام صاحب الزنج|قیام زنگیان]] ـ امور بازرگانی و اقتصادی [[عراق]] را عملاً فلج کرده بود و [[موفق عباسی|موفق]] برادر خلیفه [[معتمد (خلیفه عباسی)|معتمد]]، برای مقابله با این قیام و سامان دادن به مشکلات مالی، ناگزیر طی نامه‌ای از ابن طولون که اموال و در آمد [[بیت المال|بیت‌المال]] مصر را، پنهان از موفق، به وسیلۀ ماجور به خلیفه می‌فرستاد، کمک مالی خواست و ابن طولون اموالی نزد او فرستاد، اما موفق آن را کافی ندانست و ابن طولون را تهدید به عزل کرد. ابن طولون او را پاسخ تندی داد. موفق هم سپاهی گران به فرماندهی [[موسی بن بغا]] به سرکوب او به رقه فرستاد. ابن طولون در شهر موضع گرفت و به استحکام آنجا کوشید. ابن بغا ۱۰ ماه در رقه ماند و سرانجام به سبب نارضایی و شورشی که میان لشکریان پیدا شده بود، بی‌نتیجه به عراق بازگشت.
  
ابن طولون در رمضان ۲۵۴ ق. از سوی بایكباك، حاكم [[مصر]]، نایب او در آن دیار گردید و در ۲۳ [[ماه رمضان|رمضان]] همان سال وارد فسطاط، مقر حكومت خود شد.<ref>تاریخ یعقوبی، ۲ / ۵۰۳؛ تاریخ طبری، ۹ / ۳۸۱.</ref> احمد پشت گرمی خاصی به تركان داشت و اول كسی بود كه ممالیك ترك را به مصر برد. پیش از آن بیشتر سپاهیان مصری از سودانیان بودند.  
+
پس از آن ابن طولون دفاع از مرزهای آسیای صغیر در برابر رومیان را بهانه کرد و به سوی [[شام]] رفت. پیش از رسیدن او به شام، ماجور حاکم آنجا، در [[شعبان]] ۲۶۴ ق. درگذشت و فرزندش علی به اطاعت از ابن طولون گردن نهاد و تهیۀ ملزومات سپاه را بر عهده گرفت. سپس احمد وارد [[دمشق]] شد و بدین‌ترتیب اول کسی بود که حکومت شام را نیز در دورۀ اسلامی بر حوزۀ حکومتی مصر افزود.
  
چون احمد به مصر رفت، ابن مدبّر، مستوفی و عامل [[خراج]] آن دیار بود. او مردی كاردان و حیله‌گر بود كه رفتاری مستبدانه داشت و بداعتهایی در مصر نهاد كه مدتها سنت گردید و به همین سبب موجبات نارضایی و كینۀ مردم مصر را فراهم ساخته بود. احمد پس از استقرار در محل حكومت به پشتیبانی بایكباك ـ كه در خلیفه نفوذ داشت ـ دست ابن مدبر را از كارها كوتاه كرد و به زندانش انداخت (۲۵۴ ق) و محمد بن هلال از سوی خلیفه معتز به جای ابن مدبر نشست.<ref>تاریخ یعقوبی، ۲ / ۵۰۳-۵۰۴.</ref> چون مهتدی به خلافت نشست، دستور داد ابن مدبر شغل سابق را بازیابد، ولی ابن طولون به پشت گرمی بایكباك بدین فرمان وقعی ننهاد، اما به روزگار معتمد و پافشاری این خلیفه، ناچار ابن مدبر را در ذیقعدۀ ۲۵۶ از زندان به در آورد و او را مستوفی و عامل خراج مصر و سپس شام گردانید (یعقوبی، ۲ / ۵۰۵- ۵۰۹). در همین ایام عیسی بن شیخ عامل فلسطین و اردن بر دمشق استیلا یافت و ارسال خراج را به بغداد قطع كرد. ابن طولون به دستور خلیفه مأمور دفع او شد و به تقویت سپاه و ازدیاد نفرات خود پرداخت، اما خلیفه سپس ماجور را امارت شام داد و به دفع عیسی فرستاد. از این رو سپاه ابن طولون همچنان برجای ماند و مایۀ نیرومندی بیش از پیش او شد؛ چندانكه ماجور از او هراسناك شد و خلیفه را به احضار ابن طولون به بغداد برانگیخت. اما ابن طولون به پایمردی یارجوخ، پدر زن خود كه در خلیفه نفوذ داشت، و ارسال هدایا و اموال به بغداد، خلیفه را از آن رأی بازداشت و در مصر بماند (بلوی، ۵۰-۵۲، ۵۶-۵۷؛ كندی، ۲۱۴، ۲۱۵؛ یعقوبی، ۲ / ۵۰۵؛ ابن خلدون، ۴(۳) / ۶۳۹).
+
ابن طولون پس از مصادرۀ تمام اموال و خزاین ماجور، به حمص و از آنجا به سوی [[انطاکیه|انطاکیه]] رفت و آنجا را به محاصره گرفت و در محرم ۲۶۵ ق. با همدستی و راهنمایی عده‌ای از ساکنان شهر، آنجا را گشود.<ref>تاریخ طبری، ۹ / ۵۴۳؛ مسعودی، مروج، ۴ / ۱۲۳-۱۲۴.</ref>
  
بایكباك در آغاز تنها نیابت حكومت مركز مصر، جز اسكندریه و اطراف آن را به ابن طولون داده بود (بلوی، ۴۲؛ ابن اثیر، ۷ / ۱۸۷). پس از قتل بایكباك، خلیفه معتمد در ۲۵۷ ق / ۸۷۱ م حكومت مصر و توابع آن را به یارجوخ سپرد (بلوی، ۴۵؛ خضری، ۳۱۱؛ ابن اثیر، ۷ / ۱۸۷، ۲۴۹) و یارجوخ نیز با موافقت معتمد، نیابت حكومت تمام سرزمین مصر، ازجمله اسكندریه و صعید و برقه و نواحی مرزی را به احمد واگذارد و مسئولیت خراج را هم بر عهدۀ او نهاد (بلوی، ۴۶-۴۷؛ یعقوبی، ۲ / ۵۰۸؛ ابن خلدون، ۴(۳) / ۶۳۸- ۶۳۹). یارجوخ اندكی بعد در ۲۵۸ ق درگذشت و احمد بن طولون به استقلال حكومت مصر یافت (ابن اثیر، ۷ / ۲۵۷). او تا چند سال پس از آن به ثبیت قدرت خود و سركوب مخالفان پرداخت. در ۲۵۹ ق ابراهیم، معروف به ابن صوفی را كه پیش از آن هم قیام كرده و شكست خورده بود، باز در هم شكست (بلوی، ۶۲-۶۶؛ كندی، ۲۱۳-۲۱۴؛ ابن اثیر، ۷ / ۲۳۸- ۲۳۹، ۲۶۳-۲۶۴). در ۲۶۰ ق نیز مردی به نام سكن، ملقب به ابوروح را كه در مصر به طغیان پرداخته بود، سركوب كرد (همو، ۷ / ۲۷۳).
+
در [[ماه ربیع الاول|ربیع‌الاول]] ۲۶۵ ق. خبر رسید که عباس، پسر ابن طولون به نیابت از پدر در مصر حکم میراند و به تحریک جمعی از اطرافیان، قسمتی از خزاین و اموال و سلاح را برداشته و به برقه رفته است. احمد به مصر بازگشت و سپاهی به سرکوب او فرستاد. عباس شکست خورد و احمد ابن طولون عده‌ای را که در این کار دست داشتند، به دست خود عباس شکنجه داده، به قتل رسانید و فرزندش را هم به دست خود شلاق زد و در خانۀ خود بازداشت کرد تا در ۲۶۸ ق. بمرد.
  
در ۲۶۱ ق / ۸۷۵ م مردم برقه بر ابن طولون شوریدند (بلوی، ۷۰). وی سپاهی به فرماندهی غلام خود لؤلؤ، به آنجا فرستاد. لؤلؤ آنان را گوشمالی داد و آرام كرد (ابن اثیر، ۷ / ۲۸۳). در این ایام اغتشاشات سیاسی و آشوبهای داخلی در قلمرو شرقی خلافت ــ چون قیام زنگیان ــ امور بازرگانی و اقتصادی عراق را عملاً فلج كرده بود و موفق برادر خلیفه معتمد، برای مقابله با این قیام و سامان دادن به مشكلات مالی، ناگزیر طی نامه‌ای از ابن طولون كه اموال و در آمد بیت‌المال مصر را، پنهان از موفق، به وسیلۀ ماجور به خلیفه می‌فرستاد، كمك مالی خواست (بلوی، ۷۹-۸۰؛ ابن خلدون، ۴(۳)۶۴۱؛ حسن، ۱۴) و ابن طولون اموالی نزد او فرستاد، اما موفق آن را كافی ندانست و ابن طولون را تهدید به عزل كرد. ابن طولون او را پاسخ تندی داد(نك‍ : بلوی، ۸۱-۸۵؛ ابن اثیر، ۷ / ۳۰۵)؛ موفق هم سپاهی گران به فرماندهی موسی بن بغا به سركوب او به رقه فرستاد. ابن طولون در شهر موضع گرفت و به استحكام آنجا كوشید. ابن بغا ۱۰ ماه در رقه ماند و سرانجام به سبب نارضایی و شورشی كه میان لشكریان پیدا شده بود، بی‌نتیجه به عراق بازگشت (همانجا؛ كندی، همانجا؛ بلوی، ۸۵-۸۷).
+
در این میان خلیفه [[معتمد (خلیفه عباسی)|معتمد]] که جز نامی از [[خلافت]] نداشت و برادرش [[موفق عباسی|موفق]] بر او چیرگی تمام یافته بود، با استفاده از غیبت موفق که سرگرم جنگ با زنگیان بود، نامه‌ای به ابن طولون نوشت و در آن از رفتار و نفوذ موفق شکایت کرد. ابن طولون برای تحقق بخشیدن به نیت خود دربارۀ جمع کردن قدرت و نفوذ خلافت در مصر، خلیفه را نزد خود دعوت کرد و وعده یاری داد. معتمد در جمادی الاول ۲۶۹ ق.ظاهراً به عنوان شکار به سوی ابن طولون حرکت کرد و وی لشکری به استقبال او فرستاد. چون معتمد به قلمرو اسحاق بن کنداجیق، عامل موصل و جزیره رسید، اسحاق بزرگان و همراهان او را به دستور موفق بازداشت کرد و اموال و مرکبهایشان را گرفت و پس از مذاکره با معتمد او را به سامرا بازگردانید. پس از آن معتمد به اصرار موفق حکومت مصر و تمام قلمرو ابن طولون را تا دورترین نقاط افریقا و نیز ریاست نگهبانان مخصوص را به اسحاق بن کند اجیق سپرد و دستور داد ابن طولون را در منابر [[لعن]] کنند.<ref>تاریخ طبری،‌ ۹ / ۶۲۷؛ ابن اثیر، ۷ / ۳۹۷.</ref> 
  
پس از آن ابن طولون دفاع از مرزهای آسیای صغیر در برابر رومیان را بهانه كرد و به سوی شام رفت (ابن خلدون، ۴(۳) / ۶۴۲-۶۴۳). پیش از رسیدن او به شام، ماجور حاكم آنجا، در شعبان ۲۶۴ درگذشت (مسعودی، ''مروج'' ... ، ۴ / ۱۲۳؛ ابن خلدون، همانجا) و فرزندش علی به اطاعت از ابن طولون گردن نهاد و تهیۀ ملزومات سپاه را بر عهده گرفت (بلوی، ۹۱-۹۲؛ كندی، ۲۱۹). سپس احمد وارد دمشق شد (مسعودی، همانجا؛ غزنوی، ۳ / ۳۶) و بدین‌ترتیب اول كسی بود كه حكومت شام را نیز در دورۀ اسلامی بر حوزۀ حكومتی مصر افزود (قلقشندی، ۱ / ۲۵۱).
+
ابن طولون چند ماه پس از این واقعه در دهم [[ذی القعده]] سال ۲۷۰ هجری در [[انطاکیه|انطاکیه]] درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد.<ref>وفیات، ابن خلکان، ۱ / ۱۷۴.</ref>
  
ابن طولون پس از مصادرۀ تمام اموال و خزاین ماجور، به حمص و از آنجا به سوی انطاكیه رفت و آنجا را به محاصره گرفت و در محرم ۲۶۵ با همدستی و راهنمایی عده‌ای از ساكنان شهر، آنجا را گشود (طبری، ۹ / ۵۴۳؛ مسعودی، همان، ۴ / ۱۲۳-۱۲۴؛ كندی، ۲۲۰؛ نیز نك‍ : بلوی، ۹۳-۹۵).
+
== خصوصیات و فعالیت‌ها ==
 +
احمد بن طولون، فردی بی‌باک و در شمشیرکشی و ریختن خون انسان‌ها بی‌مبالات بود. گفته شده، تنها کسانی که به دستور وی اعدام و یا در زندان‌های وی کشته شدند، تعدادشان به هیجده هزار تن می‌رسید. ولی از آن‌هایی که در جنگ او اعم از مخالفان و سپاهیانش جان باختند، آماری در دست نیست. شایان ذکر است که احمد بن طولون در کشتن [[علویان]] مبارز نیز تردیدی به خود راه نمی‌داد و یک بار احمد بن محمد بن عبدالله از نوادگان [[امام حسن]] علیه‌السلام<ref> مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ص ۴۴۰.</ref> و بار دیگر احمد بن عبدالله بن ابراهیم طباطبا از نوادگان دیگر آن حضرت را<ref> عمدة الطالب فی أنساب آل ابیطالب ابن عنبه، ص ۱۷۲.</ref> در مصر به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسانید.
  
در ربیع‌الاول ۲۶۵ خبر رسید كه عباس، پسر ابن طولون به نیابت از پدر در مصر حكم میراند و به تحریك جمعی از اطرافیان، قسمتی از خزاین و اموال و سلاح را برداشته و به برقه رفته است. احمد به مصر بازگشت و سپاهی به سركوب او فرستاد. عباس شكست خورد و احمد ابن طولون عده‌ای را كه در این كار دست داشتند، به دست خود عباس شكنجه داده، به قتل رسانید و فرزندش را هم به دست خود شلاق زد و در خانۀ خود بازداشت كرد تا در ۲۶۸ ق بمرد (نك‍ : همو، ۲۴۴- ۲۴۸، ۲۶۶-۲۷۱؛ ابن اثیر، ۷ / ۳۲۴-۳۲۵؛ عمون، ۹۹).
+
درباره خصوصیات ابن طولون گفته شده که او از جملۀ حافظان [[قرآن]] و مردی بخشنده و شجاع بوده که از ضعیفان و مسکینان نیز حمایت می‌کرد، اما بر دشمنان سختگیر و خونریز بود و شاعرانی در مدح و هجو او شعر سروده‌اند.  
 
 
در ۲۶۸ ق / ۸۸۲ م لؤلؤ، سردار لشكر ابن طولون قیام كرد (طبری، ۹ / ۶۱۱؛ ابن اثیر، ۷ / ۳۷۲) و در رفیقه (حومۀ رقه) سكه به نام خود زد (لین پول، I / 68، حاشیۀ 1). او كه امارت حمص و حلب و قنسرین و سرزمین مُضر را از سوی ابن طولون در دست داشت، پس از مكاتبه با موفق، در ۲۶۹ ق با شروطی به او پیوست (طبری، ۹ / ۶۱۴؛ ابن‌اثیر، ۷ / ۳۹۳؛ نیز نك‍ : ۲۷۶، ۳۰۱-۳۰۲).
 
 
 
در این میان خلیفه معتمد كه جز نامی از خلافت نداشت و برادرش موفق بر او چیرگی تمام یافته بود، با استفاده از غیبت موفق كه سرگرم جنگ با زنگیان بود، نامه‌ای به ابن طولون نوشت و در آن از رفتار و نفوذ موفق شكایت كرد. ابن طولون برای تحقق بخشیدن به نیت خود دربارۀ جمع كردن قدرت و نفوذ خلافت در مصر، خلیفه را نزد خود دعوت كرد و وعده یاری داد. معتمد در جمادی الاول ۲۶۹ ظاهراً به عنوان شكار به سوی ابن طولون حركت كرد و وی لشكری به استقبال او فرستاد. چون معتمد به قلمرو اسحاق بن كنداجیق، عامل موصل و جزیره رسید، اسحاق بزرگان و همراهان او را به دستور موفق بازداشت كرد و اموال و مركبهایشان را گرفت و پس از مذاكره با معتمد او را به سامرا بازگردانید (طبری،‌ ۹ / ۶۲۰-۶۲۱؛ ابن اثیر، ۷ / ۳۹۴-۳۹۵). پس از آن معتمد به اصرار موفق ــ كه بر منابر قلمرو ابن طولون او را لعن می‌كردند ــ حكومت مصر و تمام قلمرو ابن طولون را تا دورترین نقاط افریقا و نیز ریاست نگهبانان مخصوص را به اسحاق بن كند اجیق سپرد و دستور داد ابن طولون را در منابر لعن كنند (طبری،‌ ۹ / ۶۲۷؛ كندی، ۲۲۶، ۲۲۹؛ ابن اثیر، ۷ / ۳۹۷). ابن طولون چند ماه پس از این واقعه در انطاكیه درگذشت و همانجا به خاك سپرده شد (همو، ۸ / ۴۰۸- ۴۰۹؛ ابن خلكان، ۱ / ۱۷۴).
 
 
 
او را از جملۀ حافظان ''قرآن'' و مردی بخشنده، شجاع و متواضع شمرده‌اند كه از ضعیفان و مسكینان نیز حمایت می‌كرد (بلوی، ۱۸۴، ۱۹۷؛ ابن خلكان، ۱ / ۱۷۳؛ ذهبی، ۱۳ / ۹۴-۹۵)، اما بر دشمنان سختگیر و خونریز بود (ابن‌ایاس، ۱(۱) / ۱۶۸) و شاعرانی در مدح و هجو او شعر سروده‌اند (كندی، ۲۲۷-۲۳۲). او همچنین به آبادانی و احداث مؤسسات عام المنفعه در قلمرو خود اهتمام تمام داشت. تعمیر منارۀ اسكندریه، احداث شهر قطایع و قلعۀ یافا در فسطاط و فلسطین (مسعودی، ''التنبیه'' ... ، ۴۷؛ بلوی، ۵۳-۵۵، ۱۸۴؛ ابن اثیر، ۷ / ۴۰۹؛ ابن ایاس، ۱(۱) / ۱۶۲)، بنای جامع معروف به ابن طولون و ''جامع التنور'' (عمون، ۱۰۱؛ بلوی، ۵۶) از جملۀ آنهاست. مشهورترین اثر او بیمارستانی است كه در ۲۵۹ ق دستور بنای آن را داد. بعضی معتقدند كه این اولین بیمارستانی بود كه در مصر احداث گردید و بعداً به نام بیمارستان العتیق یا بیمارستان الاعلی مشهور شد. بیمارستان مذكور كه در كنار جامع ابن طولون بنا شد، دارای بازار و قسمتهای مختلفی برای پذیرش و مداوای بیماران،‌ داروخانه، غذاخوری و حمام زنانه و مردانه بود (همو،‌ ۱۸۰؛ نیز نك‍ : ابن ایاس، همانجا؛ ابن حبیب، ۱ / ۲۹۸- ۲۹۹). دیگر آثار او چاههای آب است كه از آن جمله می‌توان چاه عفصه را نام برد (همانجا؛ عمون، همانجا) كه در نزدیكی بركة الحبش و جنوب شرقی فسطاط واقع شده و آب آن توسط راه آبهای زیر زمینی به مسجد منتقل شده است (كوربه،‌ 531؛ نیز نك‍ : ه‍ د، ابن طولون، جامع).
 
  
 +
او همچنین به آبادانی و احداث مؤسسات عام المنفعه در قلمرو خود اهتمام تمام داشت. تعمیر منارۀ اسکندریه، احداث شهر قطایع و قلعۀ یافا در فسطاط و [[فلسطین]]، بنای مسجد جامع معروف به ابن طولون از جملۀ آنهاست. مشهورترین اثر او بیمارستانی است که در ۲۵۹ ق. دستور بنای آن را داد. بعضی معتقدند که این اولین بیمارستانی بود که در مصر احداث گردید و بعداً به نام بیمارستان العتیق یا بیمارستان الاعلی مشهور شد. بیمارستان مذکور که در کنار جامع ابن طولون بنا شد، دارای بازار و قسمتهای مختلفی برای پذیرش و مداوای بیماران،‌ داروخانه، غذاخوری و حمام بود. دیگر آثار او، چاههای آب است که از آن جمله می‌توان چاه عفصه را نام برد که در نزدیکی برکة الحبش و جنوب شرقی فسطاط واقع شده و آب آن توسط راه آبهای زیر زمینی به مسجد منتقل شده است.
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
 
 
==منابع==
 
==منابع==
 
+
*نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام، مؤسسه تبیان.
* نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام، مؤسسه تبیان.
+
*[https://www.cgie.org.ir/fa/article/225520/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%A8%D9%86-%D8%B7%D9%88%D9%84%D9%88%D9%86 "ابن طولون"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی].
* [https://www.cgie.org.ir/fa/article/225520/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%A8%D9%86-%D8%B7%D9%88%D9%84%D9%88%D9%86 "ابن طولون"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی].
+
[[رده:بنی عباس]]
 
+
[[رده:دولتمردان]]
[[رده:وقایع ماه ذی القعده]]
 
[[رده:سال ۲۷۰ هجری قمری]]
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۰۵

«احمد بن طولون» (۲۲۰-۲۷۰ ق)، از کاگزاران خلافت عباسی در مصر و بنیان‌گذار سلسلۀ طولونیان در آنجا بود. وی تنها به حکومت مصر بسنده نکرد و پس از مدتی منطقه شام، انطاکیه و سرحدات روم شرقی را به سیطره خویش درآورد و همزمان بر بخش‌هایی از شمال افریقا و بخش‌هایی از جنوب غربی آسیا زمامداری کرد.

زندگی‌نامه

پدرش طولون از ترکان طغزغز و از غلامان نوح بن اسد سامانی بود که امیر سامانی او را جزو خراج نزد مأمون فرستاد. طولون در بغداد و سامرا برآمد و چون کفایت و لیاقتی نشان داد، به فرماندهی محافظان خلیفه منصوب شد و لقب امیرالسر گرفت. او در روزگار مأمون و معتصم تا متوکل عباسی عهده‌دار مقامات عالی در دستگاه خلافت بود.[۱]

احمد در سامرا زاده شد.[۲] او از عراق به طوسوس رفت و به تحصیل علوم دینی پرداخت و چون پدرش درگذشت، متوکل عباسی مشاغل او را به احمد داد و خلیفه مستعین نیز او را بسیار گرامی می‌داشت؛ چنانکه وقتی مستعین در ۳ محرم ۲۵۲ ق. از خلافت کناره گرفت، به درخواست وی ابن طولون را به مصاحبت و مراقبت او گماشتند. چون معتز دستور قتل مستعین را داد، احمد از شرکت در این کار خودداری کرد.

ابن طولون در رمضان ۲۵۴ ق. از سوی بایکباک، حاکم مصر، نایب او در آن دیار گردید و در ۲۳ رمضان همان سال وارد فسطاط، مقر حکومت خود شد.[۳] احمد پشت گرمی خاصی به ترکان داشت و اول کسی بود که ممالیک ترک را به مصر برد. پیش از آن بیشتر سپاهیان مصری از سودانیان بودند.

چون احمد به مصر رفت، ابن مدبّر، عامل خراج آن دیار بود. او مردی کاردان و حیله‌گر بود که رفتاری مستبدانه داشت و بدعتهایی در مصر نهاد که مدتها سنت گردید و به همین سبب موجبات نارضایی و کینۀ مردم مصر را فراهم ساخته بود. احمد پس از استقرار در محل حکومت به پشتیبانی بایکباک ـ که در خلیفه نفوذ داشت ـ دست ابن مدبر را از کارها کوتاه کرد و به زندانش انداخت (۲۵۴ ق) و محمد بن هلال از سوی خلیفه معتز به جای ابن مدبر نشست.[۴]

پس از قتل بایکباک، خلیفه معتمد در ۲۵۷ ق. حکومت مصر و توابع آن را به یارجوخ سپرد و یارجوخ نیز با موافقت معتمد، نیابت حکومت تمام سرزمین مصر، ازجمله اسکندریه و صعید و برقه و نواحی مرزی را به احمد واگذارد و مسئولیت خراج را هم بر عهدۀ او نهاد.[۵] یارجوخ اندکی بعد در ۲۵۸ ق. درگذشت و احمد بن طولون به استقلال حکومت مصر یافت. او تا چند سال پس از آن به تثبیت قدرت خود و سرکوب مخالفان پرداخت.

در ۲۶۱ ق. مردم برقه بر ابن طولون شوریدند. وی سپاهی به فرماندهی غلام خود لؤلؤ، به آنجا فرستاد. لؤلؤ آنان را گوشمالی داد و آرام کرد. در این ایام اغتشاشات سیاسی و آشوبهای داخلی در قلمرو شرقی خلافت ـ چون قیام زنگیان ـ امور بازرگانی و اقتصادی عراق را عملاً فلج کرده بود و موفق برادر خلیفه معتمد، برای مقابله با این قیام و سامان دادن به مشکلات مالی، ناگزیر طی نامه‌ای از ابن طولون که اموال و در آمد بیت‌المال مصر را، پنهان از موفق، به وسیلۀ ماجور به خلیفه می‌فرستاد، کمک مالی خواست و ابن طولون اموالی نزد او فرستاد، اما موفق آن را کافی ندانست و ابن طولون را تهدید به عزل کرد. ابن طولون او را پاسخ تندی داد. موفق هم سپاهی گران به فرماندهی موسی بن بغا به سرکوب او به رقه فرستاد. ابن طولون در شهر موضع گرفت و به استحکام آنجا کوشید. ابن بغا ۱۰ ماه در رقه ماند و سرانجام به سبب نارضایی و شورشی که میان لشکریان پیدا شده بود، بی‌نتیجه به عراق بازگشت.

پس از آن ابن طولون دفاع از مرزهای آسیای صغیر در برابر رومیان را بهانه کرد و به سوی شام رفت. پیش از رسیدن او به شام، ماجور حاکم آنجا، در شعبان ۲۶۴ ق. درگذشت و فرزندش علی به اطاعت از ابن طولون گردن نهاد و تهیۀ ملزومات سپاه را بر عهده گرفت. سپس احمد وارد دمشق شد و بدین‌ترتیب اول کسی بود که حکومت شام را نیز در دورۀ اسلامی بر حوزۀ حکومتی مصر افزود.

ابن طولون پس از مصادرۀ تمام اموال و خزاین ماجور، به حمص و از آنجا به سوی انطاکیه رفت و آنجا را به محاصره گرفت و در محرم ۲۶۵ ق. با همدستی و راهنمایی عده‌ای از ساکنان شهر، آنجا را گشود.[۶]

در ربیع‌الاول ۲۶۵ ق. خبر رسید که عباس، پسر ابن طولون به نیابت از پدر در مصر حکم میراند و به تحریک جمعی از اطرافیان، قسمتی از خزاین و اموال و سلاح را برداشته و به برقه رفته است. احمد به مصر بازگشت و سپاهی به سرکوب او فرستاد. عباس شکست خورد و احمد ابن طولون عده‌ای را که در این کار دست داشتند، به دست خود عباس شکنجه داده، به قتل رسانید و فرزندش را هم به دست خود شلاق زد و در خانۀ خود بازداشت کرد تا در ۲۶۸ ق. بمرد.

در این میان خلیفه معتمد که جز نامی از خلافت نداشت و برادرش موفق بر او چیرگی تمام یافته بود، با استفاده از غیبت موفق که سرگرم جنگ با زنگیان بود، نامه‌ای به ابن طولون نوشت و در آن از رفتار و نفوذ موفق شکایت کرد. ابن طولون برای تحقق بخشیدن به نیت خود دربارۀ جمع کردن قدرت و نفوذ خلافت در مصر، خلیفه را نزد خود دعوت کرد و وعده یاری داد. معتمد در جمادی الاول ۲۶۹ ق.ظاهراً به عنوان شکار به سوی ابن طولون حرکت کرد و وی لشکری به استقبال او فرستاد. چون معتمد به قلمرو اسحاق بن کنداجیق، عامل موصل و جزیره رسید، اسحاق بزرگان و همراهان او را به دستور موفق بازداشت کرد و اموال و مرکبهایشان را گرفت و پس از مذاکره با معتمد او را به سامرا بازگردانید. پس از آن معتمد به اصرار موفق حکومت مصر و تمام قلمرو ابن طولون را تا دورترین نقاط افریقا و نیز ریاست نگهبانان مخصوص را به اسحاق بن کند اجیق سپرد و دستور داد ابن طولون را در منابر لعن کنند.[۷]

ابن طولون چند ماه پس از این واقعه در دهم ذی القعده سال ۲۷۰ هجری در انطاکیه درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد.[۸]

خصوصیات و فعالیت‌ها

احمد بن طولون، فردی بی‌باک و در شمشیرکشی و ریختن خون انسان‌ها بی‌مبالات بود. گفته شده، تنها کسانی که به دستور وی اعدام و یا در زندان‌های وی کشته شدند، تعدادشان به هیجده هزار تن می‌رسید. ولی از آن‌هایی که در جنگ او اعم از مخالفان و سپاهیانش جان باختند، آماری در دست نیست. شایان ذکر است که احمد بن طولون در کشتن علویان مبارز نیز تردیدی به خود راه نمی‌داد و یک بار احمد بن محمد بن عبدالله از نوادگان امام حسن علیه‌السلام[۹] و بار دیگر احمد بن عبدالله بن ابراهیم طباطبا از نوادگان دیگر آن حضرت را[۱۰] در مصر به شهادت رسانید.

درباره خصوصیات ابن طولون گفته شده که او از جملۀ حافظان قرآن و مردی بخشنده و شجاع بوده که از ضعیفان و مسکینان نیز حمایت می‌کرد، اما بر دشمنان سختگیر و خونریز بود و شاعرانی در مدح و هجو او شعر سروده‌اند.

او همچنین به آبادانی و احداث مؤسسات عام المنفعه در قلمرو خود اهتمام تمام داشت. تعمیر منارۀ اسکندریه، احداث شهر قطایع و قلعۀ یافا در فسطاط و فلسطین، بنای مسجد جامع معروف به ابن طولون از جملۀ آنهاست. مشهورترین اثر او بیمارستانی است که در ۲۵۹ ق. دستور بنای آن را داد. بعضی معتقدند که این اولین بیمارستانی بود که در مصر احداث گردید و بعداً به نام بیمارستان العتیق یا بیمارستان الاعلی مشهور شد. بیمارستان مذکور که در کنار جامع ابن طولون بنا شد، دارای بازار و قسمتهای مختلفی برای پذیرش و مداوای بیماران،‌ داروخانه، غذاخوری و حمام بود. دیگر آثار او، چاههای آب است که از آن جمله می‌توان چاه عفصه را نام برد که در نزدیکی برکة الحبش و جنوب شرقی فسطاط واقع شده و آب آن توسط راه آبهای زیر زمینی به مسجد منتقل شده است.

پانویس

  1. ابن تغری بردی، ۳ / ۱.
  2. وفیات، ابن خلکان، ۱ / ۱۷۴.
  3. تاریخ یعقوبی، ۲ / ۵۰۳؛ تاریخ طبری، ۹ / ۳۸۱.
  4. تاریخ یعقوبی، ۲ / ۵۰۳-۵۰۴.
  5. یعقوبی، ۲ / ۵۰۸؛ ابن خلدون، ۴ / ۶۳۸- ۶۳۹.
  6. تاریخ طبری، ۹ / ۵۴۳؛ مسعودی، مروج، ۴ / ۱۲۳-۱۲۴.
  7. تاریخ طبری،‌ ۹ / ۶۲۷؛ ابن اثیر، ۷ / ۳۹۷.
  8. وفیات، ابن خلکان، ۱ / ۱۷۴.
  9. مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ص ۴۴۰.
  10. عمدة الطالب فی أنساب آل ابیطالب ابن عنبه، ص ۱۷۲.

منابع