قیام صاحب الزنج: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | در عصر خلافت [[مهتدى|مهتدى عباسى]] (چهاردهمین خلیفه [[عباسیان]])، شورشى در جنوب [[عراق]] آغاز گردید که رهبرى آن را مردى به نام صاحب الزّنج بر عهده داشت و پیروزى هاى بزرگى بدست آورد. او سرانجام پس از حدود چهارده سال تاخت و تاز و حکومت کردن بر بخشى از جنوب غربى [[ایران]] و جنوب شرقى عراق، در سال ۲۷۰ قمرى بدست سپاهیان [[موفق عباسی|موفق عباسى]] کشته شد و پرونده این شورش بزرگ نیز بسته گردید. | |
+ | |||
+ | ==آغاز قیام زنگیان== | ||
سال های پایانی طاهریان و آغاز دوره صفاری، [[بصره]] و بخشی از خوزستان، صحنه شورش بزرگی بود که پانزده سال ادامه داشت. این شورش که آن را شورش زنگیان نام نهاده اند، در اصل بر دوش سیاهانی بود که به عنوان برده در آن نواحی به کار کشاورزی مشغول بودند. رئیس آنها، که به صاحب الزنج شهرت یافت، خود را فردی علوی خوانده و از نسل [[زید بن علی بن الحسین]] (ع) معرفی می کرد، اما منابع تاریخی که همگی با شورش وی مخالفند، او را عربی از قبیله عبد القیس دانسته اند. برخی نیز او را یک [[ایران|ایرانی]] شاید عرب ایرانی شده اهل ری دانسته اند. به هر روی او را علی بن محمد بن عبد الرحیم می خواندند. | سال های پایانی طاهریان و آغاز دوره صفاری، [[بصره]] و بخشی از خوزستان، صحنه شورش بزرگی بود که پانزده سال ادامه داشت. این شورش که آن را شورش زنگیان نام نهاده اند، در اصل بر دوش سیاهانی بود که به عنوان برده در آن نواحی به کار کشاورزی مشغول بودند. رئیس آنها، که به صاحب الزنج شهرت یافت، خود را فردی علوی خوانده و از نسل [[زید بن علی بن الحسین]] (ع) معرفی می کرد، اما منابع تاریخی که همگی با شورش وی مخالفند، او را عربی از قبیله عبد القیس دانسته اند. برخی نیز او را یک [[ایران|ایرانی]] شاید عرب ایرانی شده اهل ری دانسته اند. به هر روی او را علی بن محمد بن عبد الرحیم می خواندند. | ||
− | + | محل قیام زنگیان و بردگان به رهبری صاحب الزنج، شهر [[بصره]] و سال شروع کار او ۲۵۵ قمری است. او مردی شاعر و ادیب بود و به همین دلیل توانست با زبان رسای خود، یاران فراوانی را فراهم آورد. قیام وی، به هیچ روی، قیامی [[شیعه|شیعی]] نبوده و روش او در کشتار مردمان، و نیز برخی از عقاید او، حکایت از عقایدی مشابه عقاید و رفتار [[خوارج]] داشت. با این حال، اطلاعات کافی درباره آیین او در دست نبوده و شورش او هم، نه یک شورش مذهبی، بلکه شورشی اجتماعی اقتصادی بوده است. | |
− | محل قیام زنگیان و بردگان به رهبری صاحب الزنج، شهر [[بصره]] و سال شروع کار او ۲۵۵ | ||
− | صاحب الزنج به سال ۲۵۴ به [[بصره]] آمد و کارش را آغاز کرد. اندکی بعد دستگیر و به [[واسط]] فرستاده شد. از آنجا رهایی یافت و به [[بغداد]] آمد و شروع به گرد آوری افراد کرد. پس از آن که شنید زن و فرزندانش از زندان بصره آزاد شده اند به این شهر آمد و به طور پنهانی و با قدرت، اصحابی را برای خود فراهم آورد. بیش تر این افراد، بردگانی بودند که به قصد رهایی از اسارت اربابان خویش به وی پیوستند. | + | صاحب الزنج به سال ۲۵۴ ق. به [[بصره]] آمد و کارش را آغاز کرد. اندکی بعد دستگیر و به [[واسط]] فرستاده شد. از آنجا رهایی یافت و به [[بغداد]] آمد و شروع به گرد آوری افراد کرد. پس از آن که شنید زن و فرزندانش از زندان بصره آزاد شده اند به این شهر آمد و به طور پنهانی و با قدرت، اصحابی را برای خود فراهم آورد. بیش تر این افراد، بردگانی بودند که به قصد رهایی از اسارت اربابان خویش به وی پیوستند. |
− | زمانی که بیش از پانزده هزار نفر از بردگان به وی پیوستند، او [[نماز عید فطر]] سال ۲۵۵ را با آنها خواند و گفت: «خداوند شما را نجات داده و من برآنم تا همگی تان را صاحب مال و مکنت کنم و از سختی رنج زندگی برهانم.» پس از آن، نبرد میان مردم بصره و بردگان آغاز شد. در همه این جنگ ها، نیروهای زنگی بر مردم غلبه کرده و روز به روز بر شوکت و قدرت آنها افزوده شد. زمانی که قدرت بصریان برای مواجه با صاحب الزنج به جایی نرسید، از بغداد استمداد کردند. از آن پس سیل کمک بود که برای یاری رسانی به اشراف بصره به سوی این منطقه روانه شد. صاحب زنج که نیروی زیادی را در اختیار داشت، در سال ۲۵۷ شهر بصره را به تصرف خود درآورد و آن را مرکز مقاومت خود قرار داد. | + | زمانی که بیش از پانزده هزار نفر از بردگان به وی پیوستند، او [[نماز عید فطر]] سال ۲۵۵ ق. را با آنها خواند و گفت: «خداوند شما را نجات داده و من برآنم تا همگی تان را صاحب مال و مکنت کنم و از سختی رنج زندگی برهانم.» پس از آن، نبرد میان مردم بصره و بردگان آغاز شد. در همه این جنگ ها، نیروهای زنگی بر مردم غلبه کرده و روز به روز بر شوکت و قدرت آنها افزوده شد. زمانی که قدرت بصریان برای مواجه با صاحب الزنج به جایی نرسید، از بغداد استمداد کردند. از آن پس سیل کمک بود که برای یاری رسانی به اشراف بصره به سوی این منطقه روانه شد. صاحب زنج که نیروی زیادی را در اختیار داشت، در سال ۲۵۷ ق. شهر بصره را به تصرف خود درآورد و آن را مرکز مقاومت خود قرار داد. او پس از پیروزی در نزدیکی شهر بصره، شهر جدیدی به نام "مختاره" برای خود و سپاهیان خویش بنا نمود. |
− | + | صاحب الزّنج و سپاهیان او پس از سال ها نبرد و کشتار مردم و تاراج اموال آنان، به سوى عافیت طلبى و ایجاد رفاه و زندگى اشرافى روى آوردند. براى خویش ساختمان هاى مجلل و برج و باروهایى بنا نمودند و خدمتکارانى از مردان و زنان بى نوا را در استخدام خود گرفته و براى اشباع [[شهوت رانی|شهوات]] نفسانى خود، اقدام به هر عملى مى کردند. سرانجام، آفت [[دنیاطلبی|دنیاطلبى]]، دامن سپاهیان صاحب الزّنج را گرفت و آنان را به رقابت، [[کینه|حِقد]] و [[حسد|حسادت]] وادار ساخت و سرانجام براى از میان بردن رقیبان خود، دست به هر عملی زده تا خود میدان دار و صاحب اختیار باشند. این امر موجب ضعف و سستى سپاهیان صاحب الزّنج و تقویت سپاه خلیفه گردید. | |
− | + | قیام صاحب الزنج، یکی از شگفت ترین قیام های قرن سوم هجری است که نه رنگ [[شیعه|شیعی]] دارد و نه رنگ [[خوارج|خارجی]]، بلکه تنها بر پایه اختلاف طبقاتی میان اشراف و بردگان شکل گرفته و از نظر زمانی، پانزده سال به درازا کشیده است. روش برخورد آنها با سایر مردم، چندان منصفانه نبود و همانند [[خوارج]]، برخورد [[کینه]] توزانه ای نسبت به مخالفان خود داشتند و به سادگی خون آنها را می ریختند. در این زمان، بخشی از کشور [[ایران]] نیز به نوعی درگیر این شورش بوده است. از تأثیر آن در سایر ایالات ایران گزارشی در کتاب های تاریخی نیامده است. | |
− | قیام صاحب | + | == شکست قیام زنگیان == |
+ | داستان جنگ های صاحب الزنج با سپاه [[عباسیان|عباسی]]، صفحات زیادی از تواریخ عمومی سالهای میان ۲۵۵ تا ۲۷۰ قمری را پر کرده است. این وقایع تا اندازه ای گسترده بود که [[موفق عباسی]] در روزگار ولایت عهدی، به فرمان برادرش خلیفه [[معتمد عباسی]]، فرماندهی سپاه را در جنگ بر ضد زنگیان بر عهده داشت. در این جنگ ها، بارها سپاه بغداد شکست خورد و در مواردی نیز پیروزی هایی به دست آورد، اما نتوانست صاحب الزنج را از میان بردارد. در سالهای ۲۶۳ و ۲۶۴ ق. نیروهای صاحب توانستند بر بخشی از خوزستان و حتی برای مدتی بر اهواز مسلط شوند. در این زمان، نیروهای وفادار به [[یعقوب لیث صفاری|یعقوب لیث صفاری]] در این مناطق قدرت را به دست داشتند. اتحاد صفاریان با زنگیان، برای خلافت عباسی بسیار خطرناک بود، اما هیچ گاه میان آنها توافقی نشد. | ||
− | در | + | زنگیان در سال ۲۶۶ ق. موفق به تصرف شهر واسط [[عراق]] شدند و این اوج قدرت آنها بود. در همین زمان موفق عباسی خود برای سرکوبی شورشیان زنگی عازم جنگ با آنها شد. وی در سال ۲۶۷ ق، موفق شد تا شهر مختاره را که صاحب الزنج در آنجا بود محاصره کند. برخی از نیروهای زنگی امان موفق عباسی را پذیرفته و به او پیوستند. |
− | + | جنگ نیروهای عباسی با صاحب زنج تا [[ماه محرم|محرم]] سال ۲۷۰ هجری به درازا کشید. در ۲۷ محرم سال ۲۷۰، جنگ میان طرفین شدت گرفت، ولى سپاهیان صاحب الزنج، هرچه مى گذشت ناتوان تر مى شدند و در نتیجه متحمل شکست سنگین و سخت شدند و شهر مختاره به تصرف موفق درآمد. علاوه بر کشته شدن تعداد فراوان و فرار گروهى دیگر، تعداد پنجاه هزار تن از سپاهیان صاحب الزّنج به اسارت نیروهاى موفق درآمدند. صاحب الزّنج نیز، در اول ماه [[صفر]] سال ۲۷۰ قمرى بدست سپاهیان موفق عباسى کشته شد و با کشته شدن وى، پرونده این شورش بزرگ نیز بسته گردید.<ref>نک: تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص ۴۶۷-۵۱۰؛ تاریخ الخلفاء (سیوطی)، ج ۱، ص ۳۶۳.</ref> | |
− | |||
− | + | ==انتساب صاحبالزنج به اهلالبیت== | |
+ | اما درباره انتساب صاحب الزّنج به [[اهل بیت]] علیهمالسلام و [[علویان|علوى]] دانستن وى که در برخى از کتب تاریخى (به ویژه در منابع [[اهل سنت]]) آمده است، تردیدى در باطل بودن این گونه ادعاها نیست. چون قیام زنگیان در عصر امام یازدهم حضرت [[امام حسن عسکری]] علیهالسلام به وقوع پیوست و آن حضرت که امام شیعیان و بزرگ علویان بود، هنگامى که شنید برخى از مردم وى را علوى مى دانند، به صراحت بیان کرد که وى از اهل بیت علیهمالسلام نیست. | ||
− | [[ | + | از محمد بن صالح خثعمى روایت شده است: تصمیم گرفته بودم از [[امام عسکرى]] علیهالسلام چند چیزى را بپرسم و پاسخ شرعى آن ها را بدست آورم. پرسش هایم را نوشتم و نامه را براى امام علیهالسلام فرستادم، ولیکن با این که در نظر داشتم درباره صاحب الزّنج هم بپرسم، غفلت کرده و این موضوع از یادم رفته بود. ولى هنگامى که امام علیهالسلام پاسخ نامه ام را داد و نامه را گشودم و پاسخهایم را گرفتم، با شگفتى مشاهده کردم که امام علیهالسلام نوشته است: «و صاحب الزّنج لیس منّا اهل البیت».<ref>بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج ۶۶، ص ۱۹۷.</ref> |
− | + | [[علامه مجلسى]] درباره صاحب الزّنج مى نویسد: «و کان مَنفیاً عنهم علیهم السلام نسباً و مذهباً و عملاً»؛ صاحب الزّنج از جهت نسب، مذهب و کردار هیچ گونه رابطه اى با اهل بیت علیهمالسلام نداشت و امام علیهالسلام وى را به طور کلى نفى کرده بود.<ref>همان.</ref> | |
+ | ==پانویس== | ||
+ | <references /> | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | |||
*از طلوع طاهریان تا غروب خوارزمشاهیان، رسول جعفریان. | *از طلوع طاهریان تا غروب خوارزمشاهیان، رسول جعفریان. | ||
*سید تقى واردى، روز شمار تاریخ اسلام، جلد دوم، ماه صفر. | *سید تقى واردى، روز شمار تاریخ اسلام، جلد دوم، ماه صفر. | ||
[[رده:قیامهای بر ضد عباسیان]] | [[رده:قیامهای بر ضد عباسیان]] |
نسخهٔ ۲۵ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۴۸
در عصر خلافت مهتدى عباسى (چهاردهمین خلیفه عباسیان)، شورشى در جنوب عراق آغاز گردید که رهبرى آن را مردى به نام صاحب الزّنج بر عهده داشت و پیروزى هاى بزرگى بدست آورد. او سرانجام پس از حدود چهارده سال تاخت و تاز و حکومت کردن بر بخشى از جنوب غربى ایران و جنوب شرقى عراق، در سال ۲۷۰ قمرى بدست سپاهیان موفق عباسى کشته شد و پرونده این شورش بزرگ نیز بسته گردید.
آغاز قیام زنگیان
سال های پایانی طاهریان و آغاز دوره صفاری، بصره و بخشی از خوزستان، صحنه شورش بزرگی بود که پانزده سال ادامه داشت. این شورش که آن را شورش زنگیان نام نهاده اند، در اصل بر دوش سیاهانی بود که به عنوان برده در آن نواحی به کار کشاورزی مشغول بودند. رئیس آنها، که به صاحب الزنج شهرت یافت، خود را فردی علوی خوانده و از نسل زید بن علی بن الحسین (ع) معرفی می کرد، اما منابع تاریخی که همگی با شورش وی مخالفند، او را عربی از قبیله عبد القیس دانسته اند. برخی نیز او را یک ایرانی شاید عرب ایرانی شده اهل ری دانسته اند. به هر روی او را علی بن محمد بن عبد الرحیم می خواندند.
محل قیام زنگیان و بردگان به رهبری صاحب الزنج، شهر بصره و سال شروع کار او ۲۵۵ قمری است. او مردی شاعر و ادیب بود و به همین دلیل توانست با زبان رسای خود، یاران فراوانی را فراهم آورد. قیام وی، به هیچ روی، قیامی شیعی نبوده و روش او در کشتار مردمان، و نیز برخی از عقاید او، حکایت از عقایدی مشابه عقاید و رفتار خوارج داشت. با این حال، اطلاعات کافی درباره آیین او در دست نبوده و شورش او هم، نه یک شورش مذهبی، بلکه شورشی اجتماعی اقتصادی بوده است.
صاحب الزنج به سال ۲۵۴ ق. به بصره آمد و کارش را آغاز کرد. اندکی بعد دستگیر و به واسط فرستاده شد. از آنجا رهایی یافت و به بغداد آمد و شروع به گرد آوری افراد کرد. پس از آن که شنید زن و فرزندانش از زندان بصره آزاد شده اند به این شهر آمد و به طور پنهانی و با قدرت، اصحابی را برای خود فراهم آورد. بیش تر این افراد، بردگانی بودند که به قصد رهایی از اسارت اربابان خویش به وی پیوستند.
زمانی که بیش از پانزده هزار نفر از بردگان به وی پیوستند، او نماز عید فطر سال ۲۵۵ ق. را با آنها خواند و گفت: «خداوند شما را نجات داده و من برآنم تا همگی تان را صاحب مال و مکنت کنم و از سختی رنج زندگی برهانم.» پس از آن، نبرد میان مردم بصره و بردگان آغاز شد. در همه این جنگ ها، نیروهای زنگی بر مردم غلبه کرده و روز به روز بر شوکت و قدرت آنها افزوده شد. زمانی که قدرت بصریان برای مواجه با صاحب الزنج به جایی نرسید، از بغداد استمداد کردند. از آن پس سیل کمک بود که برای یاری رسانی به اشراف بصره به سوی این منطقه روانه شد. صاحب زنج که نیروی زیادی را در اختیار داشت، در سال ۲۵۷ ق. شهر بصره را به تصرف خود درآورد و آن را مرکز مقاومت خود قرار داد. او پس از پیروزی در نزدیکی شهر بصره، شهر جدیدی به نام "مختاره" برای خود و سپاهیان خویش بنا نمود.
صاحب الزّنج و سپاهیان او پس از سال ها نبرد و کشتار مردم و تاراج اموال آنان، به سوى عافیت طلبى و ایجاد رفاه و زندگى اشرافى روى آوردند. براى خویش ساختمان هاى مجلل و برج و باروهایى بنا نمودند و خدمتکارانى از مردان و زنان بى نوا را در استخدام خود گرفته و براى اشباع شهوات نفسانى خود، اقدام به هر عملى مى کردند. سرانجام، آفت دنیاطلبى، دامن سپاهیان صاحب الزّنج را گرفت و آنان را به رقابت، حِقد و حسادت وادار ساخت و سرانجام براى از میان بردن رقیبان خود، دست به هر عملی زده تا خود میدان دار و صاحب اختیار باشند. این امر موجب ضعف و سستى سپاهیان صاحب الزّنج و تقویت سپاه خلیفه گردید.
قیام صاحب الزنج، یکی از شگفت ترین قیام های قرن سوم هجری است که نه رنگ شیعی دارد و نه رنگ خارجی، بلکه تنها بر پایه اختلاف طبقاتی میان اشراف و بردگان شکل گرفته و از نظر زمانی، پانزده سال به درازا کشیده است. روش برخورد آنها با سایر مردم، چندان منصفانه نبود و همانند خوارج، برخورد کینه توزانه ای نسبت به مخالفان خود داشتند و به سادگی خون آنها را می ریختند. در این زمان، بخشی از کشور ایران نیز به نوعی درگیر این شورش بوده است. از تأثیر آن در سایر ایالات ایران گزارشی در کتاب های تاریخی نیامده است.
شکست قیام زنگیان
داستان جنگ های صاحب الزنج با سپاه عباسی، صفحات زیادی از تواریخ عمومی سالهای میان ۲۵۵ تا ۲۷۰ قمری را پر کرده است. این وقایع تا اندازه ای گسترده بود که موفق عباسی در روزگار ولایت عهدی، به فرمان برادرش خلیفه معتمد عباسی، فرماندهی سپاه را در جنگ بر ضد زنگیان بر عهده داشت. در این جنگ ها، بارها سپاه بغداد شکست خورد و در مواردی نیز پیروزی هایی به دست آورد، اما نتوانست صاحب الزنج را از میان بردارد. در سالهای ۲۶۳ و ۲۶۴ ق. نیروهای صاحب توانستند بر بخشی از خوزستان و حتی برای مدتی بر اهواز مسلط شوند. در این زمان، نیروهای وفادار به یعقوب لیث صفاری در این مناطق قدرت را به دست داشتند. اتحاد صفاریان با زنگیان، برای خلافت عباسی بسیار خطرناک بود، اما هیچ گاه میان آنها توافقی نشد.
زنگیان در سال ۲۶۶ ق. موفق به تصرف شهر واسط عراق شدند و این اوج قدرت آنها بود. در همین زمان موفق عباسی خود برای سرکوبی شورشیان زنگی عازم جنگ با آنها شد. وی در سال ۲۶۷ ق، موفق شد تا شهر مختاره را که صاحب الزنج در آنجا بود محاصره کند. برخی از نیروهای زنگی امان موفق عباسی را پذیرفته و به او پیوستند.
جنگ نیروهای عباسی با صاحب زنج تا محرم سال ۲۷۰ هجری به درازا کشید. در ۲۷ محرم سال ۲۷۰، جنگ میان طرفین شدت گرفت، ولى سپاهیان صاحب الزنج، هرچه مى گذشت ناتوان تر مى شدند و در نتیجه متحمل شکست سنگین و سخت شدند و شهر مختاره به تصرف موفق درآمد. علاوه بر کشته شدن تعداد فراوان و فرار گروهى دیگر، تعداد پنجاه هزار تن از سپاهیان صاحب الزّنج به اسارت نیروهاى موفق درآمدند. صاحب الزّنج نیز، در اول ماه صفر سال ۲۷۰ قمرى بدست سپاهیان موفق عباسى کشته شد و با کشته شدن وى، پرونده این شورش بزرگ نیز بسته گردید.[۱]
انتساب صاحبالزنج به اهلالبیت
اما درباره انتساب صاحب الزّنج به اهل بیت علیهمالسلام و علوى دانستن وى که در برخى از کتب تاریخى (به ویژه در منابع اهل سنت) آمده است، تردیدى در باطل بودن این گونه ادعاها نیست. چون قیام زنگیان در عصر امام یازدهم حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام به وقوع پیوست و آن حضرت که امام شیعیان و بزرگ علویان بود، هنگامى که شنید برخى از مردم وى را علوى مى دانند، به صراحت بیان کرد که وى از اهل بیت علیهمالسلام نیست.
از محمد بن صالح خثعمى روایت شده است: تصمیم گرفته بودم از امام عسکرى علیهالسلام چند چیزى را بپرسم و پاسخ شرعى آن ها را بدست آورم. پرسش هایم را نوشتم و نامه را براى امام علیهالسلام فرستادم، ولیکن با این که در نظر داشتم درباره صاحب الزّنج هم بپرسم، غفلت کرده و این موضوع از یادم رفته بود. ولى هنگامى که امام علیهالسلام پاسخ نامه ام را داد و نامه را گشودم و پاسخهایم را گرفتم، با شگفتى مشاهده کردم که امام علیهالسلام نوشته است: «و صاحب الزّنج لیس منّا اهل البیت».[۲]
علامه مجلسى درباره صاحب الزّنج مى نویسد: «و کان مَنفیاً عنهم علیهم السلام نسباً و مذهباً و عملاً»؛ صاحب الزّنج از جهت نسب، مذهب و کردار هیچ گونه رابطه اى با اهل بیت علیهمالسلام نداشت و امام علیهالسلام وى را به طور کلى نفى کرده بود.[۳]
پانویس
منابع
- از طلوع طاهریان تا غروب خوارزمشاهیان، رسول جعفریان.
- سید تقى واردى، روز شمار تاریخ اسلام، جلد دوم، ماه صفر.