بنی قینقاع: تفاوت بین نسخهها
جز |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{خوب}} | {{خوب}} | ||
− | + | «بنیقینقاع» یکی از قبائل [[یهود]] ساکن در [[مدینه]] در زمان [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله بودند. آنان پیمان صلح خود با پیامبر را شکستند و طی [[غزوه بنی قینقاع|غزوهای]] در سال دوم هجری، توسط سپاه مسلمین محاصره گشته و تسلیم و تبعید شدند. | |
− | == | + | ==بنیقینقاع در مدینه== |
− | در | + | بنىقینقاع در جنوبغربی [[مدینه]] میزیستند و دژ و بازاری داشتند.<ref>تاریخ بلعمی، ج ۱، ص ۱۵۱.</ref> بازار بنی قینقاع معروف بوده و افزون بر داد و ستد، مرکز تجمع اهالی [[یثرب]] بوده و محل اطلاع رسانی محسوب میشد.<ref>اعلام قرآن، ص ۳۹۵.</ref> آنان برخلاف دیگر [[یهود|یهودیان]] در مدینه زمین کشاورزی و نخلستان نداشتند، و زرگری، آهنگری و کفشگری از پیشه های مهم آنان بود. |
− | + | مدتی پس از تسلّط قبایل یهود بر مدینه، قدرت آنان به عربهای بنوقیله انتقال یافت و یهودیان ناگزیر با دیگر قبایل عرب همپیمان شدند و بنیقینقاع به رغم دو قبیله دیگر ([[بنی قریظه|بنیقریظه]] و [[بنی نضیر|بنینضیر]]) که به [[اوس|اوس]] پیوستند، با [[خزرج|خزرج]] پیمان بستند.<ref>تاریخ طبری، ج ۳، ص ۱۳۶۱.</ref> | |
− | [[ | ||
− | |||
− | + | بنىقینقاع از فرصتهای گوناگون برای تردید افکنی در باورهای مسلمانان بهره میبردند، تردید در نزول [[وحی]] بر پیامبر (ص)، در خواست برخی [[معجزه|معجزهها]]، هدایت مردم به آئین یهود، بر شمردن خود به عنوان دوستان خدا و خود را امت برتر دانستن، از جمله این موارد میباشد.<ref>اعلام قرآن، ص ۳۹۷.</ref> | |
− | |||
− | == | + | ==پیمانشکنی بنیقینقاع == |
+ | [[پیامبر اسلام]] صلّی اللّه علیه وآله پس از [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت]] به [[مدینه]]، با [[یهود|یهودیان]] پیمانی بست و به آنان اجازه داد در مدینه بمانند به شرط آنکه کسی را بر ضد پیامبر یاری نکنند. بنی قینقاع نخستین قبیله ای بود که این پیمان را شکست و با مسلمانان به ستیز برخاست؛ بعد از بازگشت پیروزمندانۀ مسلمانان از [[جنگ بدر]]، [[حسد]] و کینه یهودیان، به ویژه بنی قینقاع برانگیخته شد و بنای سرکشی نهادند. | ||
− | + | آتش [[فتنه]] زمانی روشن شد که یهودیان، یکی از زنان مسلمان را در بازارشان به گونهای بسیار زننده به [[استهزاء]] گرفتند و به وی بی حرمتی کردند و یکی از مسلمانان به هواداری از وی برخاست و مرد یهودی، که عامل این فضاحت بود را کشت. یهودیان نیز این مرد مسلمان را کشتند و کار بالا گرفت.<ref> موسوی بجنوردی، کاظم؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دایره المعارف اسلامی، ۱۳۸۳، اول، ج ۱۲، ص ۶۸۲. </ref> | |
− | + | گویند [[آیه]] زیر در پی نگرانی [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله از پیمان شکنی قوم یهود، دربارۀ بنی قینقاع نازل شد:<ref> طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ترجمه علی کرمی، تهران، فراهانی، ۱۳۶۰ اول، ج ۱۰، ص ۲۴۷. </ref> {{متن قرآن|«وَاِمّا تَخافَنَّ مِنْ قَومٍ خیانَةً فَانبذْ اِلَیهِم عَلی سَواءٍ اِنَّ اللهَ لایُحِبّ الخائنینَ»}} ([[سوره انفال]]، ۵۸)؛ | |
+ | و هرگاه (با ظهور نشانههایی) از خیانت گروهی بیم داشتی (که عهد خود را شکسته، حمله غافلگیرانه کنند) به طور عادلانه به آنها اعلام کن که پیمانشان لغو شده است، زیرا خداوند خائنان را دوست نمیدارد. | ||
+ | ==سرانجام بنیقینقاع== | ||
− | + | بعد از این پیمان شکنی بنی قینقاع، [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله آنها را در بازار جمع کرد و از ایشان خواست [[اسلام]] آورند، اما آنها این درخواست را رد کردند و به قلعههای خود رفتند، پیامبر صلی الله علیه و آله به سوی ایشان لشکر کشی کرد و قلعههای آنان را محاصره نمود، بعد از ۱۵ روز محاصره، سرانجام تسلیم شدند.<ref>دایرة المعارف تشیع، تهران، ۱۳۷۷، اول، ج ۳، ص ۴۸۶. </ref> بعد از اسارت این طایفۀ پیمان شکن، [[عبدالله بن ابی سلول|عبدالله بن ابی]] بزرگ [[منافقان]] مدینه که هم پیمان آنها بود، از پیامبر صلی الله علیه و آله خواست از ایشان درگذرد. با اصرار او، پیامبر اکرم به تبعید آنان رضایت داد.<ref> حداد عادل، غلامعلی، دانش نامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرة المعارف اسلامی، ۱۳۷۷، اول، ج ۴، ص ۴۷۱.</ref> | |
+ | به نظر میرسد که برخی از آنها قبل از تبعید، اسلام آوردهاند، این کار برای حفظ منافع اقتصادی و اقدامات فرهنگی و سیاسی بر ضد پیامبر صلی الله علیه و آله و برای ماندن در مدینه انجام گرفت، اما بقیه به منطقه اذرعات [[شام]] تبعید شدند.<ref> مرکز فرهنگ و معارف قرآن، اعلام قرآن، قم بوستان کتاب، ۱۳۸۶، ج ۳، ص ۴۰۲-۴۰۱. </ref> | ||
+ | |||
+ | اموال ایشان به دست مسلمانان افتاد و حضرت رسول صلی الله علیه و آله پس از برگرفتن [[خمس]] غنائم، بقیه را میان مسلمین تقسیم کرد. گفته میشود این نخستین بار بود که خمس غنائم گرفته شد.<ref> دایرة المعارف تشیع، پیشین، ص ۴۸۶.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | |||
<references /> | <references /> | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | + | *"بنی قینقاع"، [http://pajoohe.ir/%D8%A8%D9%86%DB%8C-%D9%82%DB%8C%D9%86%D9%82%D8%A7%D8%B9__a-31317.aspx دانشنامه پژوهه]، علی محمودی، بازیابی: ۲ اسفند ۱۳۹۱. | |
− | * | + | *فرهنگ اعلام جغرافیایى، تاریخى در حدیث و سیره نبوى، محمد محمدحسن شرّاب، ترجمه حمیدرضا شیخی. |
− | * | + | *"بنی قینقاع"، [https://rch.ac.ir/article/Details/11779 دانشنامه جهان اسلام]، ج ۴، از مهدی فرهانی منفرد. |
− | *[ | ||
− | |||
− | |||
[[رده:قبایل]] | [[رده:قبایل]] | ||
[[رده:یهودیت]] | [[رده:یهودیت]] | ||
+ | [[رده:اماکن تاریخ صدر اسلام]] | ||
[[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]] | [[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]] | ||
− | |||
{{سنجش کیفی | {{سنجش کیفی | ||
|سنجش=شده | |سنجش=شده |
نسخهٔ کنونی تا ۲۸ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۰۹
«بنیقینقاع» یکی از قبائل یهود ساکن در مدینه در زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بودند. آنان پیمان صلح خود با پیامبر را شکستند و طی غزوهای در سال دوم هجری، توسط سپاه مسلمین محاصره گشته و تسلیم و تبعید شدند.
بنیقینقاع در مدینه
بنىقینقاع در جنوبغربی مدینه میزیستند و دژ و بازاری داشتند.[۱] بازار بنی قینقاع معروف بوده و افزون بر داد و ستد، مرکز تجمع اهالی یثرب بوده و محل اطلاع رسانی محسوب میشد.[۲] آنان برخلاف دیگر یهودیان در مدینه زمین کشاورزی و نخلستان نداشتند، و زرگری، آهنگری و کفشگری از پیشه های مهم آنان بود.
مدتی پس از تسلّط قبایل یهود بر مدینه، قدرت آنان به عربهای بنوقیله انتقال یافت و یهودیان ناگزیر با دیگر قبایل عرب همپیمان شدند و بنیقینقاع به رغم دو قبیله دیگر (بنیقریظه و بنینضیر) که به اوس پیوستند، با خزرج پیمان بستند.[۳]
بنىقینقاع از فرصتهای گوناگون برای تردید افکنی در باورهای مسلمانان بهره میبردند، تردید در نزول وحی بر پیامبر (ص)، در خواست برخی معجزهها، هدایت مردم به آئین یهود، بر شمردن خود به عنوان دوستان خدا و خود را امت برتر دانستن، از جمله این موارد میباشد.[۴]
پیمانشکنی بنیقینقاع
پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه وآله پس از هجرت به مدینه، با یهودیان پیمانی بست و به آنان اجازه داد در مدینه بمانند به شرط آنکه کسی را بر ضد پیامبر یاری نکنند. بنی قینقاع نخستین قبیله ای بود که این پیمان را شکست و با مسلمانان به ستیز برخاست؛ بعد از بازگشت پیروزمندانۀ مسلمانان از جنگ بدر، حسد و کینه یهودیان، به ویژه بنی قینقاع برانگیخته شد و بنای سرکشی نهادند.
آتش فتنه زمانی روشن شد که یهودیان، یکی از زنان مسلمان را در بازارشان به گونهای بسیار زننده به استهزاء گرفتند و به وی بی حرمتی کردند و یکی از مسلمانان به هواداری از وی برخاست و مرد یهودی، که عامل این فضاحت بود را کشت. یهودیان نیز این مرد مسلمان را کشتند و کار بالا گرفت.[۵]
گویند آیه زیر در پی نگرانی پیامبر صلی الله علیه و آله از پیمان شکنی قوم یهود، دربارۀ بنی قینقاع نازل شد:[۶] «وَاِمّا تَخافَنَّ مِنْ قَومٍ خیانَةً فَانبذْ اِلَیهِم عَلی سَواءٍ اِنَّ اللهَ لایُحِبّ الخائنینَ» (سوره انفال، ۵۸)؛ و هرگاه (با ظهور نشانههایی) از خیانت گروهی بیم داشتی (که عهد خود را شکسته، حمله غافلگیرانه کنند) به طور عادلانه به آنها اعلام کن که پیمانشان لغو شده است، زیرا خداوند خائنان را دوست نمیدارد.
سرانجام بنیقینقاع
بعد از این پیمان شکنی بنی قینقاع، پیامبر صلی الله علیه و آله آنها را در بازار جمع کرد و از ایشان خواست اسلام آورند، اما آنها این درخواست را رد کردند و به قلعههای خود رفتند، پیامبر صلی الله علیه و آله به سوی ایشان لشکر کشی کرد و قلعههای آنان را محاصره نمود، بعد از ۱۵ روز محاصره، سرانجام تسلیم شدند.[۷] بعد از اسارت این طایفۀ پیمان شکن، عبدالله بن ابی بزرگ منافقان مدینه که هم پیمان آنها بود، از پیامبر صلی الله علیه و آله خواست از ایشان درگذرد. با اصرار او، پیامبر اکرم به تبعید آنان رضایت داد.[۸]
به نظر میرسد که برخی از آنها قبل از تبعید، اسلام آوردهاند، این کار برای حفظ منافع اقتصادی و اقدامات فرهنگی و سیاسی بر ضد پیامبر صلی الله علیه و آله و برای ماندن در مدینه انجام گرفت، اما بقیه به منطقه اذرعات شام تبعید شدند.[۹]
اموال ایشان به دست مسلمانان افتاد و حضرت رسول صلی الله علیه و آله پس از برگرفتن خمس غنائم، بقیه را میان مسلمین تقسیم کرد. گفته میشود این نخستین بار بود که خمس غنائم گرفته شد.[۱۰]
پانویس
- ↑ تاریخ بلعمی، ج ۱، ص ۱۵۱.
- ↑ اعلام قرآن، ص ۳۹۵.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۱۳۶۱.
- ↑ اعلام قرآن، ص ۳۹۷.
- ↑ موسوی بجنوردی، کاظم؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دایره المعارف اسلامی، ۱۳۸۳، اول، ج ۱۲، ص ۶۸۲.
- ↑ طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ترجمه علی کرمی، تهران، فراهانی، ۱۳۶۰ اول، ج ۱۰، ص ۲۴۷.
- ↑ دایرة المعارف تشیع، تهران، ۱۳۷۷، اول، ج ۳، ص ۴۸۶.
- ↑ حداد عادل، غلامعلی، دانش نامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرة المعارف اسلامی، ۱۳۷۷، اول، ج ۴، ص ۴۷۱.
- ↑ مرکز فرهنگ و معارف قرآن، اعلام قرآن، قم بوستان کتاب، ۱۳۸۶، ج ۳، ص ۴۰۲-۴۰۱.
- ↑ دایرة المعارف تشیع، پیشین، ص ۴۸۶.
منابع
- "بنی قینقاع"، دانشنامه پژوهه، علی محمودی، بازیابی: ۲ اسفند ۱۳۹۱.
- فرهنگ اعلام جغرافیایى، تاریخى در حدیث و سیره نبوى، محمد محمدحسن شرّاب، ترجمه حمیدرضا شیخی.
- "بنی قینقاع"، دانشنامه جهان اسلام، ج ۴، از مهدی فرهانی منفرد.