محمد خالصی زاده: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{مدخل دائرة المعارف|دانشنامه جهان اسلام}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|دانشنامه جهان اسلام}}
  
محمد خالصى زاده از علماى مبارز علیه استعمار انگلیس در ایران و عراق است.
+
'''«شیخ محمد خالصى‌زاده»''' (۱۳۸۳-۱۳۰۸ ق) فرزند [[محمد مهدی خالصی|آیت‌الله محمدمهدى خالصى]]، از علماى مجاهد [[شیعه]] معاصر و از شاگردان [[میرزا محمدتقی شیرازی|میرزا محمدتقى شیرازى]] بود. وی علیه استعمار انگلیس و استبداد پهلوی در [[عراق]] و [[ایران|ایران]] مبارزه می‌کرد و از عالمانى بود که در راه وحدت امّت اسلامى کوشش بسیارى انجام داد.
 
{{شناسنامه عالم  
 
{{شناسنامه عالم  
 
||نام کامل = شیخ محمد خالصی زاده
 
||نام کامل = شیخ محمد خالصی زاده
سطر ۱۵: سطر ۱۵:
 
==ولادت==
 
==ولادت==
  
شیخ محمد، از علماى مبارز علیه استعمار انگلیس در [[ایران|ایران]] و [[عراق]]. او در ۱۳۰۸ قمری در شهر [[کاظمین]] به دنیا آمد.<ref>هاشم دباغ، ج۱، ص۱۵؛ بصیرتمنش، ص۳۵۱.</ref> پدرش شیخ مهدى خالصى از مراجع [[شیعه|شیعیان]] از خاندان خالصى در کاظمین عراق بود.
+
محمد خالصى زاده، در سال ۱۳۰۸ قمری در شهر [[کاظمین]] به دنیا آمد.<ref>هاشم دباغ، ج۱، ص۱۵؛ بصیرتمنش، ص۳۵۱.</ref> پدرش [[محمد مهدی خالصی|شیخ محمدمهدى خالصى]] از مراجع [[شیعه|شیعیان]] از خاندان خالصى در کاظمین [[عراق]] بود که پس از درگذشت [[شیخ الشریعه اصفهانی]] به [[مرجعیت]] رسید.
  
==تحصیلات==
+
==تحصیل و استادان==
  
شیخ محمد، [[علوم اسلامی|علوم اسلامى]] را نزد پدر و عموهایش (شیخ صادق خالصی و شیخ راضى خالصى) و سپس نزد استادانى چون [[آخوند خراسانی|محمدکاظم خراسانى]]، [[میرزا محمدتقی شیرازی|میرزا محمدتقى شیرازى]] و شیخ عبدالحسین کاظمى فراگرفت و در جوانى به درجه [[اجتهاد]] نایل آمد. وى علاوه بر علوم اسلامى، علوم دیگر مانند [[ریاضی|ریاضیات]]، طبیعیات و [[طب]] را نیز فراگرفت و به زبانهاى انگلیسى، فرانسه، ترکى و فارسى تسلط یافت.<ref>اسلام دباغ، ص۱۸۹؛ تبریزى خیابانى، ص۴۰۳؛ هاشم دباغ، همانجا.</ref>
+
شیخ محمد خالصى زاده، [[علوم اسلامی|علوم اسلامى]] را نزد پدر و عموهایش (شیخ صادق خالصی و شیخ راضى خالصى) و سپس نزد استادانى چون [[آخوند خراسانی|محمدکاظم خراسانى]]، [[میرزا محمدتقی شیرازی|میرزا محمدتقى شیرازى]] و شیخ عبدالحسین کاظمى فراگرفت و در جوانى به درجه [[اجتهاد]] نایل آمد.  
  
==فعالیت های سیاسی==
+
محمد خالصى زاده علاوه بر [[علوم اسلامى]]، علوم دیگر مانند [[ریاضی|ریاضیات]]، طبیعیات و [[طب]] را نیز فراگرفت و به زبانهاى انگلیسى، فرانسه، ترکى و فارسى تسلط یافت.<ref>اسلام دباغ، ص۱۸۹؛ تبریزى خیابانى، ص۴۰۳؛ هاشم دباغ، همانجا.</ref> او به قدرى بر این زبان ها تسلّط داشت که کتاب هاى انگلیسى را به فارسى ترجمه مى کرد و به سه زبان (عربى ترکى و فارسى) به راحتى سخنرانى مى کرد.
  
پس از آغاز جنگ جهانى اول و حمله انگلیس به بندر فاو در ۱۳۳۲، خالصى زاده به همراه پدرش و آیت اللّه سید مهدى حیدرى از علماى کاظمین، مردم این شهر را براى جنگ با انگلیسی ها بسیج کردند.(هاشم دباغ، ج۱، ص۱۲۶ـ۱۲۷)
+
==فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی==
  
در قیام مردم عراق در ۴ [[شوال]] ۱۳۳۸/۱۹۲۰ به رهبرى میرزا محمدتقى شیرازى در [[کربلا]]، خالصى زاده به مردم انقلابى پیوست و در کنار رهبرى این قیام، یکى از گردانندگان اصلى آن شد.<ref>رجوع کنید به اسلام دباغ، همانجا؛ آل فرعون، ص۱۷۷ـ۱۷۹.</ref> انگلیسی ها براى سرکوب قیام، کربلا را محاصره کردند و تسلیم شدن هفده نفر از رهبران قیام را از شروط ترک مخاصمه دانستند و سرانجام وارد کربلا شدند، ولى نتوانستند شیخ محمد را دستگیر کنند.<ref>رجوع کنید به آل فرعون، ص۴۲۴ـ۴۲۶؛ براى آگاهى بیشتر رجوع کنید به انقلاب ۱۹۲۰ عراق.</ref>
+
پس از آغاز جنگ جهانى اول و حمله انگلیس به بندر فاو در ۱۳۳۲ ق، خالصى زاده به همراه پدرش و آیت اللّه سید مهدى حیدرى از علماى [[کاظمین]]، مردم این شهر را براى جنگ با انگلیسی ها بسیج کردند.
  
در ۱۳۴۰/۱۹۲۱ ملک فیصل قرارداد تحت الحمایگى انگلیس را در قبال پادشاهى عراق پذیرفت که به اعتراضات گسترده مردمى انجامید. در پى آن، کمیته اى پنج نفره از شخصیت هاى سیاسى و مذهبى تشکیل شد که خالصى زاده نیز عضو آن بود. اعضاى این کمیته در دیدار با ملک فیصل مخالفت مردم عراق با قیمومت انگلستان را اعلام نمودند.<ref>هاشم دباغ، ج۱، ص۱۴۱ـ۱۴۲؛ عبدالهادى حائرى، ص۱۷۳ـ۱۷۴؛ رهیمى، ص۲۵۳ـ۲۵۴.</ref>
+
در قیام مردم [[عراق]] در ۴ [[شوال]] ۱۳۳۸ ق. به رهبرى [[میرزا محمد تقی شیرازی|میرزا محمدتقى شیرازى]] در [[کربلا]]، خالصى زاده به مردم انقلابى پیوست و در کنار رهبرى این قیام، یکى از گردانندگان اصلى آن شد.<ref>رجوع کنید به اسلام دباغ، همانجا؛ آل فرعون، ص۱۷۷ـ۱۷۹.</ref> انگلیسی ها براى سرکوب قیام، کربلا را محاصره کردند و تسلیم شدن هفده نفر از رهبران قیام را از شروط ترک مخاصمه دانستند و سرانجام وارد کربلا شدند، ولى نتوانستند شیخ محمد را دستگیر کنند.<ref>رجوع کنید به آل فرعون، ص۴۲۴ـ۴۲۶؛ براى آگاهى بیشتر رجوع کنید به انقلاب ۱۹۲۰ عراق.</ref>
  
مراجع اعلى از جمله حاج [[میرزا محمدحسین نائینی|میرزا محمدحسین نائینى]]، شیخ محمدمهدى خالصى و [[سید ابوالحسن اصفهانی|سید ابوالحسن اصفهانى]] در فتوایى انتخابات را تحریم کردند که این امر در نهایت به ناکامى فیصل در اجراى انتخابات عمومى و تشکیل مجلس مؤسسان منجر شد.<ref>رجوع کنید به عبدالهادى حائرى، ص۱۷۴؛ رهیمى، ص۲۶۰، ۲۶۲ـ۲۶۳.</ref> حکومت با هجوم به خانه شیخ محمدمهدى خالصى و بازداشت وى و چند تن دیگر و سپس تبعید آنان به [[حجاز]] و [[قم]] تلاش کرد تا جریان مخالفت علما را به بهانه ایرانى بودن برخى از آنان به مسائل قومى نسبت دهد.(رهیمى، ص۲۷۱ـ۲۷۲؛ وردى، ج۶، ص۲۲۱ـ۲۲۴)
+
در سال ۱۳۴۰ ق، ملک فیصل قرارداد تحت الحمایگى انگلیس را در قبال پادشاهى عراق پذیرفت که به اعتراضات گسترده مردمى انجامید. در پى آن، کمیته اى پنج نفره از شخصیت هاى سیاسى و مذهبى تشکیل شد که خالصى زاده نیز عضو آن بود. اعضاى این کمیته در دیدار با ملک فیصل مخالفت مردم عراق با قیمومت انگلستان را اعلام نمودند.<ref>هاشم دباغ، ج۱، ص۱۴۱ـ۱۴۲؛ عبدالهادى حائرى، ص۱۷۳ـ۱۷۴؛ رهیمى، ص۲۵۳ـ۲۵۴.</ref>
 +
 
 +
مراجع [[شیعه]] از جمله [[میرزا محمدحسین نائینی|میرزا محمدحسین نائینى]]، شیخ محمد خالصى و [[سید ابوالحسن اصفهانی|سید ابوالحسن اصفهانى]] در [[فتوا|فتاوایى]] انتخابات را تحریم کردند که این امر در نهایت به ناکامى ملک فیصل در اجراى انتخابات عمومى و تشکیل مجلس مؤسسان منجر شد.<ref>رجوع کنید به عبدالهادى حائرى، ص۱۷۴؛ رهیمى، ص۲۶۰، ۲۶۲ـ۲۶۳.</ref> حکومت با هجوم به خانه شیخ محمدمهدى خالصى و بازداشت وى و چند تن دیگر و سپس تبعید آنان به [[حجاز]] و [[قم]]، تلاش کرد تا جریان مخالفت علما را به بهانه [[ایران|ایرانى]] بودن برخى از آنان به مسائل قومى نسبت دهد.
  
 
از سوى دیگر گسترش مبارزات مردمى علیه قیمومت انگلیس، به تبعید شیخ محمد خالصى زاده و سید محمد صدر از سوى مقامات انگلیسى به ایران انجامید.<ref>رهیمى، ص۲۵۸؛ عبدالهادى حائرى، ص۱۷۵؛ کاتب، ص۸۵ـ۸۶.</ref>
 
از سوى دیگر گسترش مبارزات مردمى علیه قیمومت انگلیس، به تبعید شیخ محمد خالصى زاده و سید محمد صدر از سوى مقامات انگلیسى به ایران انجامید.<ref>رهیمى، ص۲۵۸؛ عبدالهادى حائرى، ص۱۷۵؛ کاتب، ص۸۵ـ۸۶.</ref>
  
==فعالیت ها در ایران==
+
خالصى زاده با تشکیل جمعیتى به نام «نمایندگان عالى بین النهرین» در [[ایران]] توجه جهانى را به تجاوزات ملک فیصل و انگلیس در عراق جلب و پیام هایى تلگرافى به کشورها و مجامع مختلف مخابره کرد.<ref>هاشم دباغ، ج۱، ص۱۴۳ـ۱۴۴؛ اسلام دباغ، ص۱۹۲.</ref> همچنین وى از آذر ۱۳۰۲ ش، به ترویج دیدگاههاى خود در روزنامه «لواء بین النهرین» پرداخت.<ref>صدرهاشمى، ج۴، ص۱۸۰.</ref>
 +
 
 +
خالصى زاده براى بازگشت علماى عراق و کمک به آنان با احمدشاه قاجار دیدار و گفتگو کرد. او از آیت اللّه [[شیخ عبد الکریم حائری یزدی|شیخ عبدالکریم حائرى]] که به تازگى [[حوزه علمیه قم]] را رونق داده بود، انتظار داشت که در بازگرداندن علما به عراق همکارى کند.<ref>وردى، ج۶، ص۲۴۸؛ عبدالحسین حائرى، مصاحبه مورخ ۲۲ آبان ۱۳۸۶.</ref> در کنار این تلاش ها در اواخر ۱۳۰۲ ش. در ماجراى جمهورى خواهى رضاخان، مردم را به مخالفت با جمهورى فراخواند<ref>سالور، ج۹، ص۶۸۱۷؛ بهار، ج۲، ص۴۴.</ref> و در نهایت در ناکامى جنبش جمهورى خواهى نقش اساسى داشت.<ref>رجوع کنید به بهار، ج۱، ص۳۶۰؛ مستوفى، ج۳، ص۵۹۵.</ref>
 +
 
 +
با تلاشهاى دربار ایران و سردار سپه (نخست وزیر) دولت عراق موافقت کرد به علماى تبعیدى در ایران در صورت تعهد کتبى به عدم دخالت در امور سیاسى عراق، اجازه بازگشت دهد. این موافقت شامل خالصى زاده و پدرش نمى شد. آن دو ضمن انتقاد از علما به جهت پذیرفتن شرط دولت عراق، در اوایل ۱۳۰۳ ش. به [[مشهد]] مهاجرت کردند.<ref>عبدالهادى حائرى، ص۱۸۳؛ بهار، همانجا.</ref>
 +
 
 +
خالصى زاده پس از درگذشت پدرش در ۱۶ فروردین ۱۳۰۴،<ref>اصغرى نژاد، ص۱۰۵؛ وردى، ج۶، ص۲۵۱.</ref> از مشهد به [[تهران]] بازگشت. او در تهران به عنوان [[امام جماعت‌|امام جماعت]] مسجد سلطانى (مسجد امام کنونى) براى نظم بخشیدن به اجتماعات [[مسجد]]، کمیته مجتمعین مسجد سلطانى را تشکیل داد.<ref>اسلام دباغ، همانجا؛ جعفریان، ص۱۲۶.</ref> و براى تحقق اهداف کمیته، از خرداد ۱۳۰۳ روزنامه «اتحاد اسلام» را همراه با [[حسین لنکرانی|شیخ حسین لنکرانى]] منتشر کرد.
 +
 
 +
خالصى زاده در سالهاى ۱۳۰۳ تا ۱۳۲۴ش، بارها به دلیل دخالت در امور سیاسى یا تحریک مردم به اغتشاش، زندانى یا به نقاط مختلف کشور از جمله خواف، تویسرکان، نهاوند و کاشان تبعید شد. او در این شهرها نیز فعالیت هایى انجام داد؛ شامل کارهاى عمرانى، تألیف چندین کتاب و بسیج مردم در اعتراض به برخى امور.<ref>رجوع کنید به بصیرتمنش، ص۳۵۲ـ۳۵۴، ۳۶۱ـ۳۶۶؛ هاشم دباغ، ج۱، ص۱۴۸، ۱۵۴ـ۱۵۶؛ اسلام دباغ، ص۱۹۲ـ۱۹۳.</ref> پاره اى از تحریکات خالصى زاده که به اعتراضات مردمى در نقاط مختلف کشور منجر شد، در اسناد موجود منعکس است.<ref>براى نمونه رجوع کنید به سازمان اسناد ملى ایران، آرشیو، سند ش ۲۹۳۰۰۸۵۵۰، ۲۹۳۰۰۲۸۷۳، ۲۹۳۰۰۲۸۹۹؛ نیز رجوع کنید به مرکز اسناد انقلاب اسلامى، آرشیو، ش ۱۰۱۲۴، پرونده «خالصى زاده».</ref>
 +
 
 +
آیت الله خالصى زاده در راه نشر معارف [[اسلام]] و خدمت به مردم کاشان خدمات فراوانى انجام داد از جمله: تأسیس [[حوزه علميه|حوزه علمیه]] و تربیت طلاّب آگاه و مبارز. برخى از طلاّب پرورش یافته توسط وى عبارتند از: 1. شیخ غلامرضا گلسرخى کاشانى 2. آیت الله حسین راستى کاشانى 3. آیت الله محمد امامى کاشانى 4. سید محمد تسلّطى 6. محمود صلاحیان 7. شیخ محمّدعلى حلیمى.
 +
 
 +
او در تهران «جمعیت ستمدیدگان دوره دیکتاتورى رضاخان» را در ۱۳۲۳ ش. تشکیل داد و با برپایى [[نماز جمعه]] در شهر رى، در سخنرانی هاى خود از شاه، دولت و مجلس ایران انتقاد کرد. به همین دلیل اداره نظمیه پس از اقامه دومین نماز جمعه از برپایى آن جلوگیرى کرد.<ref>هاشم دباغ، ج۱، ص۱۵۹.</ref> او در ادامه فعالیت هاى خود در ۱۳۲۴ ش، به عنوان مدیر مسئول مجله نور و سردبیر مجله منشور نور به بیان افکار و عقاید خود پرداخت. پس از توقیف مجله نور در اردیبهشت ۱۳۲۵، مدتى با روزنامه وظیفه همکارى کرد.<ref>همان، ج۱، ص۱۶۰؛ ابوترابیان، ص۱۴۷، ۱۵۸؛ قس جعفریان، ص۱۲۵.</ref> انتقادهاى وى از محمدرضا شاه و دولت باعث شد دوباره در ۱۳۲۵ ش. در حدود دو سال به [[یزد]] تبعید شود. در روزهاى آخر اقامتش در یزد به دلیل ادامه فعالیت هایش به تهران منتقل شد.<ref>جعفریان، ص۱۲۶؛ صفائى، ص۱۱۱، پانویس.</ref> 
 +
 
 +
تا این که دولت ایران سرانجام آیت الله خالصى زاده را در ۱۳ آبان ۱۳۲۸ به زادگاهش [[کاظمین]] تبعید کرد. از جمله اقدامات وى در کاظمین تأسیس مدرسه بزرگ «جامعه مدینة العلم» و برگزارى [[نماز جمعه]] بود. 
 +
 
 +
==اندیشه‌ها==
 +
 
 +
خالصى زاده به دلیل پاره اى از اظهارنظرها درباره آیین ها و رسومات دینى مردم مورد انتقاد برخى افراد بود تا آنجا که وى را متهم به [[وهابیت|وهابیت]] یا دنباله روى از احمد کسروى مى کردند.<ref>رجوع کنید به یاد، سال ۲، ش ۷، تابستان ۱۳۶۶.</ref> از آن میان، ایرادات وى به برخى دعاها یا تقبیح رسومى چون [[زنجیر زنی|زنجیر زدن]] و گل مالیدن در عزادارى [[سیدالشهداء|سیدالشهداء]] درخور ذکر است.<ref>رجوع کنید به خالصى زاده، ص۱۵۰، ۱۵۴؛ هاشم دباغ، ج۱، ص۱۵۹.</ref> او خواهان اتحاد دنیاى [[اسلام]] و تشکیل حکومت بزرگ اسلامى بود.<ref>خالصى زاده، ص۱۳۲؛ صفائى، ص۱۰۹؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامى، همانجا.</ref>
 +
 
 +
خالصى زاده براى ترویج اندیشه اتحاد اسلام، علاوه بر تألیف کتاب و مقاله و ایراد سخنرانى، به [[حجاز]]، [[سوریه]]، [[مصر]]، [[فلسطین]] و [[لبنان]] مسافرت کرد و با بزرگان [[اهل سنت|اهل تسنن]] در این مناطق به گفتگو پرداخت.<ref>رجوع کنید به اسلام دباغ، ص۱۹۴؛ هاشم دباغ، ج۱، ص۵۶ـ۹۲.</ref> او در راه تحقق آرمانهاى خود با حکومت هاى وقت [[ایران]] و [[عراق]] و با دولت هاى استعمارگر انگلیس و شوروى مبارزه کرد.<ref>رجوع کنید به احمدى، ص۲۸ـ۳۰، ۳۶ـ۴۳، ۶۹ـ۷۰ و جاهاى دیگر.</ref>
 +
 
 +
== آثار و تألیفات ==
 +
آیت الله خالصى که عمر خود را در راه مبارزه با استعمار استکبار و ایادى وابسته آنان سپرى کرد، از امر تحقیق و تألیف نیز غافل نشد و قریب 100 جلد کتاب و رساله در زمینه هاى گوناگون به زبان فارسى و عربى تألیف نمود. برخى از این کتاب ها را در زندان و ایّام تبعید و برخى دیگر را هنگام بازگشت به وطن نگاشت. آثار او عبارتند از:
 +
 
 +
'''الف) آثار عربى''':
 +
 
 +
1. اجیبوا داعى الله، بغداد 1954م.
 +
 
 +
2. احیاء الشریعه فى مذهب الشیعة، بغداد 1957م.
 +
 
 +
3. اشعة من حیاة الصادق، نجف 1949م.
 +
 
 +
4. الاجوبة الخراسانیة، از بین رفته است.
 +
 
 +
5. الاحتراز عن مفتریات حسن الایجاز فى اثبات اعجاز القرآن، تهران 1340 ق.
 +
 
 +
6. الاسلام سبیل السعادة و السلام، بغداد 1953م.
 +
 
 +
7. الاسلام فوق کل شىء، 4 جلد بغداد 1958م.
 +
 
 +
8. الاعتصام بحبل الله (فى سیرة الامام على بن ابى طالب)، بغداد 1951م.
 +
 
 +
9. الامام الخالصى و مسلمو الصین، بغداد 1952م.
 +
 
 +
10. البراهین القطعیه فى ضرر اللامرکزیه، بغداد.
 +
 
 +
11. البصرة تستأصل شافة الشیخیه، بغداد 1951م.
 +
 
 +
12. التفسیر الخالص، بغداد 1373ق.
 +
 
 +
13. التوحید الخالص، بغداد 1964.
 +
 
 +
14. التوحید و الوحده، بغداد 1954م.
 +
 
 +
15. الجمعه بغداد 1949م.
 +
 
 +
16. الجمعة الجامعه، بغداد 1951م.
 +
 
 +
17. الحرب و الرّق فى الاسلام، بغداد 1950م.
 +
 
 +
18. الحق یدمغ الباطل، بغداد 1955م.
 +
 
 +
19. الدلیل الى کتاب الاقتصاد و الدولة فى الاسلام، بغداد 1962م.
 +
 
 +
20. الرأسمالیة و الشیوعیة فى الاسلام، بغداد 1950م.
 +
 
 +
21. الرحلة المقدسة الى بیت الله الحرامحاج.
 +
 
 +
22. الشریعة الاسلامیة خاتمة الشرائع، بغداد 1953م.
 +
 
 +
23. الشهاب الثاقب فى رجم الملاحدة و الشیخیة و النواصب، بغداد 1955م.
 +
 
 +
24. الشیخ محمّدمهدى الخالصى، بغداد 1950م.
 +
 
 +
25. الشیخیة و البابیة، بغداد 1951م.
 +
 
 +
26. الشیعة و الافتجاع یوم الطف، بغداد.
 +
 
 +
27. العروبة فى دار البوار فهل من منفذ؟، مشهد مطبعة خراسان 1352ق.
 +
 
 +
28. القرآن یدعم الاسلام و یدحض ما سواه بالحجة و البرهان، بغداد 1950م.
 +
 
 +
29. المانیا و الاسلام، بغداد 1951م.
 +
 
 +
30. المباهلة، بغداد 1950م.
 +
 
 +
31. المعارف المحمّدیه المکتبة العصریه، بغداد 1341ق.
 +
 
 +
32. النیروز، بغداد 1951م.
 +
 
 +
33. الوحدة الاسلامیه أزهاد و أوراد، بغداد 1951م.
 +
 
 +
34. الوقایة من اخطاء الکفایة.
 +
 
 +
35. الهدى و الشفاء فى تفسیر آیات ربّ الارض و السماء، تهران 1325ش.
 +
 
 +
36. اوّل الیوم من ایّام الثوره آخر یوم من ایّام الظلم، بغداد 1963م.
 +
 
 +
37. توضیح العناوین.
 +
 
 +
38. حسین منّى و انا من حسین، نجف 1962م.
 +
 
 +
39. حقوق الرّجل و المرأة فى الاسلام، بغداد 1950م.
 +
 
 +
40. خلاصة الخطب، 5 جلد بغداد 1962م.
 +
 
 +
41. رسالة جامعة مدینة العلم الى العالم، بغداد 1954م.
 +
 
 +
42. رحلة الشمال، 1956م.
 +
 
 +
43. زعیم الاسلام الخالد، بغداد 1950 م.
 +
 
 +
44. سبب ذلّ المسلمین، بغداد 1377ق.
 +
 
 +
45. سبعة و عشرون شهراً فى طهران، چ 1.
 +
 
 +
46. سعادة الدارین دیوان النشر و الترجمة و التألیف، بغداد 1950م.
 +
 
 +
47. شرر الفتنة الجهل فى ایران، تهران 1966م.
 +
 
 +
48. شرح قواعد العلامة.
 +
 
 +
49. شرح دعاى کمیل. ع. باقرى بیدهندى در مقاله اى به نام «تحقیق شرح دعاى کمیل خالصى» به بررسى و نقد این کتاب مى پردازد.
 +
 
 +
50. شعب المقال فى احوال الرجال، نجم الدّین نراقى، یزد 1367 ق.
 +
 
 +
51. عزّة الامس ذلة الیوم، مترجم خالصى زاده، بغداد 1331ق.
 +
 
 +
52. فى لیلة مبعث النبى(صلى الله علیه وآله)، بغداد 1950م.
 +
 
 +
53. فى مولد الرسول الاعظم(صلى الله علیه وآله)، بغداد 1950م.
 +
 
 +
54. فى مولد امیرالمؤمنین على بن ابى طالب(علیه السلام)، 2 جلد بغداد 1950م.
 +
 
 +
55. لاسعادة الاّ بالدّین، بغداد 1953م.
 +
 
 +
56. معجزتا ردّ الشمس و القمر، بغداد 1951م.
  
خالصى زاده با تشکیل جمعیتى به نام «نمایندگان عالى بین النهرین در ایران» توجه جهانى را به تجاوزات ملک فیصل و انگلیس در عراق جلب و پیام هایى تلگرافى به کشورها و مجامع مختلف مخابره کرد.<ref>هاشم دباغ، ج۱، ص۱۴۳ـ۱۴۴؛ اسلام دباغ، ص۱۹۲.</ref> همچنین وى از آذر ۱۳۰۲ به ترویج دیدگاههاى خود در روزنامه لواء بین النهرین پرداخت.<ref>صدرهاشمى، ج۴، ص۱۸۰.</ref> خالصى زاده براى بازگشت علماى عراق و کمک به آنان با احمدشاه قاجار دیدار و گفتگو کرد.(عبدالهادى حائرى، ص۱۸۷) او از آیت اللّه [[شیخ عبد الکریم حائری یزدی|عبدالکریم حائرى]] که به تازگى [[حوزه علمیه قم]] را رونق داده بود، انتظار داشت که در بازگرداندن علما به عراق همکارى کند.<ref>وردى، ج۶، ص۲۴۸؛ عبدالحسین حائرى، مصاحبه مورخ ۲۲ آبان ۱۳۸۶.</ref> در کنار این تلاش ها در اواخر ۱۳۰۲ش در ماجراى جمهورى خواهى رضاخان، مردم را به مخالفت با جمهورى فراخواند<ref>سالور، ج۹، ص۶۸۱۷؛ بهار، ج۲، ص۴۴.</ref> و در نهایت در ناکامى جنبش جمهورى خواهى نقش اساسى داشت.<ref>رجوع کنید به بهار، ج۱، ص۳۶۰؛ مستوفى، ج۳، ص۵۹۵.</ref>
+
57. مناظرة مع القادیانیین مفقود.  
  
با تلاشهاى دربار ایران و سردار سپه (نخست وزیر) دولت عراق موافقت کرد به علماى تبعیدى در ایران در صورت تعهد کتبى به عدم دخالت در امور سیاسى عراق، اجازه بازگشت دهد. این موافقت شامل خالصى زاده و پدرش نمى شد. آن دو ضمن انتقاد از علما به جهت پذیرفتن شرط دولت عراق، در اوایل ۱۳۰۳ش به [[مشهد]] مهاجرت کردند.<ref>عبدالهادى حائرى، ص۱۸۳؛ بهار، همانجا.</ref>
+
58. من ذا؟ سیاحة فکریة روحیة وقت السحر، بغداد 1956م. این اثر با نام «این کیست» در قم به فارسى ترجمه و در سال 1378ق. چاپ شده است.  
  
خالصى زاده پس از درگذشت پدرش در ۱۶ فروردین ۱۳۰۴،<ref>اصغرى نژاد، ص۱۰۵؛ وردى، ج۶، ص۲۵۱.</ref> از مشهد به [[تهران]] بازگشت. (بهار، همانجا) او در تهران به عنوان امام جماعت مسجد سلطانى (نام کنونى آن: مسجد امام) براى نظم بخشیدن به اجتماعات مسجد کمیته مجتمعین مسجد سلطانى را تشکیل داد.<ref>اسلام دباغ، همانجا؛ جعفریان، ص۱۲۶.</ref> و براى تحقق اهداف کمیته، از خرداد ۱۳۰۳ روزنامه اتحاد اسلام را همراه با شیخ حسین لنکرانى منتشر کرد.(صدرهاشمى، ج۱، ص۴۹)
+
59. منظومة فى وجوب الصلاة الجمعة، تهران 1364ق.  
  
==تبعید==
+
60. نجاة المسلمین، بغداد 1954م.
  
خالصى زاده در سالهاى ۱۳۰۳ تا ۱۳۲۴ش، بارها به دلیل دخالت در امور سیاسى یا تحریک مردم به اغتشاش، زندانى یا به نقاط مختلف کشور از جمله خواف، تویسرکان، نهاوند و کاشان تبعید شد. او در این شهرها نیز فعالیت هایى انجام داد؛ شامل کارهاى عمرانى، تألیف چندین کتاب و بسیج مردم در اعتراض به برخى امور<ref>رجوع کنید به بصیرتمنش، ص۳۵۲ـ۳۵۴، ۳۶۱ـ۳۶۶؛ هاشم دباغ، ج۱، ص۱۴۸، ۱۵۴ـ۱۵۶؛ اسلام دباغ، ص۱۹۲ـ۱۹۳.</ref> پاره اى از تحریکات خالصى زاده که به اعتراضات مردمى در نقاط مختلف کشور منجر شد، در اسناد موجود منعکس است.<ref>براى نمونه رجوع کنید به سازمان اسناد ملى ایران، آرشیو، سند ش ۲۹۳۰۰۸۵۵۰، ۲۹۳۰۰۲۸۷۳، ۲۹۳۰۰۲۸۹۹؛ نیز رجوع کنید به مرکز اسناد انقلاب اسلامى، آرشیو، ش ۱۰۱۲۴، پرونده «خالصى زاده».</ref>
+
61. نصیحة الامام الخالصى للعراقیین، بغداد عبدالعلى کاظمى 1952م.  
  
او در تهران «جمعیت ستمدیدگان دوره دیکتاتورى رضاخان» را در ۱۳۲۳ش تشکیل داد (مرکز اسناد انقلاب اسلامى، همانجا) و با برپایى [[نماز جمعه]] در شهر رى، در سخنرانی هاى خود از شاه، دولت و مجلس ایران انتقاد کرد. به همین دلیل اداره نظمیه پس از اقامه دومین نماز جمعه از برپایى آن جلوگیرى کرد.<ref>هاشم دباغ، ج۱، ص۱۵۹.</ref> او در ادامه فعالیت هاى خود در ۱۳۲۴ش، به عنوان مدیر مسئول مجله نور و سردبیر مجله منشور نور به بیان افکار و عقاید خود پرداخت. پس از توقیف مجله نور در اردیبهشت ۱۳۲۵ مدتى با روزنامه وظیفه همکارى کرد.<ref>همان، ج۱، ص۱۶۰؛ ابوترابیان، ص۱۴۷، ۱۵۸؛ قس جعفریان، ص۱۲۵.</ref> انتقادهاى وى از محمدرضا شاه و دولت باعث شد دوباره در ۱۳۲۵ش در حدود دو سال به یزد تبعید شود. در روزهاى آخر اقامتش در یزد به دلیل ادامه فعالیت هایش به تهران منتقل شد.<ref>جعفریان، ص۱۲۶؛ صفائى، ص۱۱۱، پانویس.</ref> تا این که دولت ایران وى را در ۱۳ آبان ۱۳۲۸ به زادگاهش کاظمین تبعید کرد.  
+
62. وصیّة الامام الخالصى فى المستشفى، بغداد 1377ق.  
  
==اندیشه ها==
+
63. یوم قبل الثورة بغداد، 1963م.
  
خالصى زاده به دلیل پاره اى از اظهارنظرها درباره آیین ها و رسومات دینى مردم مورد انتقاد برخى افراد بود تا آنجا که وى را متهم به [[وهابیت|وهابیت]] یا دنباله روى از کسروى مى کردند.<ref>رجوع کنید به یاد، سال ۲، ش ۷، تابستان ۱۳۶۶.</ref> از آن میان ایرادات وى به برخى دعاها یا تقبیح رسومى چون زنجیرزدن و گل مالیدن در عزادارى [[سیدالشهداء|سیدالشهداء]] درخور ذکر است.<ref>رجوع کنید به خالصى زاده، ص۱۵۰، ۱۵۴؛ هاشم دباغ، ج۱، ص۱۵۹.</ref> او خواهان اتحاد دنیاى [[اسلام]] و تشکیل حکومت بزرگ اسلامى بود.<ref>خالصى زاده، ص۱۳۲؛ صفائى، ص۱۰۹؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامى، همانجا.</ref>
+
'''ب.) آثار فارسى:'''
  
خالصى زاده براى ترویج اندیشه اتحاد اسلام علاوه بر تألیف کتاب و مقاله و ایراد سخنرانى به [[حجاز]]، [[سوریه]]، [[مصر]]، [[فلسطین]] و [[لبنان]] مسافرت کرد و با بزرگان [[اهل سنت|اهل تسنن]] در این مناطق به گفتگو پرداخت.<ref>رجوع کنید به اسلام دباغ، ص۱۹۴؛ هاشم دباغ، ج۱، ص۵۶ـ۹۲.</ref> او در راه تحقق آرمانهاى خود با حکومت هاى وقت ایران و عراق و با دولت هاى استعمارگر انگلیس و شوروى مبارزه کرد.<ref>رجوع کنید به احمدى، ص۲۸ـ۳۰، ۳۶ـ۴۳، ۶۹ـ۷۰ و جاهاى دیگر.</ref> او در کنار مبارزات سیاسى به تحقیق و پژوهش نیز مشغول بود و حدود یکصد جلد کتاب و رساله در زمینه هاى گوناگون به زبان فارسى و عربى تألیف کرد.<ref>رجوع کنید به هاشم دباغ، ج۱، ص۲۷ـ۳۳؛ احمدى، ص۱۲۵ به بعد.</ref>
+
64. آینده ایران پس از واقعه آذربایجان، تهران بى تا.  
  
==وفات==
+
65. اسرار پیدایش شیخیه و بابیه و بهائیه، تهران بى تا.
 +
 
 +
66. اعترافات کینیاز دالگورکى، مقدمه محمّد خالصى زاده.
 +
 
 +
67. امان از عقرب و ارضه و پشه کاشان، کاشان 1364 ق.
 +
 
 +
68. ترجمه مراسله تاریخى آیت الله خالصى زاده به احمد قوام السلطنه، تهران 1362ق.
 +
 
 +
69. تفسیر خالصى، تهران 1323ش.
 +
 
 +
70. جامعه بشرى فقط با قوانین اسلام اداره مى شود، یزد 1368ق.
 +
 
 +
71. حقیقت حجاب در اسلام، تهران 1342ق.
 +
 
 +
72. حق با على است، چاپ اوّل و صحافى شرک سهامى افست بى تا بى جا.
 +
 
 +
73. خدا در طبیعت، کامیل فلاماریون، شارح شیخ محمّدخالصى زاده، مترجم خسروخان وارسته، تهران 1306ش.
 +
 
 +
74. خرافات شیخیه و کفریات ارشادالعوام.
 +
 
 +
75. خواص روزه، تهران 1364.
 +
 
 +
76. دین سازى و نشر خرافات در عصر علم و دانش، تهران.
 +
 
 +
77. راهزنان حق و حقیقت یا بازگشتگان به سوى بربریت و جاهلیت، 1371 ق چاپخانه معارف کاظمین.
 +
 
 +
78. روح و ریحان، چاپخانه خودکار ایران بى تا.
 +
 
 +
79. سبل الرشاد، چ 1 تهران 1368ق.
 +
 
 +
80. شکر و دعا، چاپ ایران مفقود.
 +
 
 +
81. کشف الاستار فارسى، تهران 1364ق.
 +
 
 +
82. گفتار حق فارسى، تهران 1365ق.
 +
 
 +
83. مبلغ بهایى در محضر آیت الله خالصى، یزد 1367ق.
 +
 
 +
84. مظالم انگلیس در بین النهرین، تهران 1341ق.
 +
 
 +
85. معراج خیرالأنام یا آیینه اسلام، اصفهان 1350ق.
 +
 
 +
86. مناظره با مبلغین بهایى در تهران، تهران 1367ق.
 +
 
 +
87. منظومه در وجوب عینى نماز جمعه، تهران 1364ق.
 +
 
 +
88. مواعظ اسلامى، خراسان 1344ق.
  
از جمله اقدامات خالصى زاده در [[کاظمین]] تأسیس مدرسه بزرگ جامعه مدینةالعلم و برگزارى [[نماز جمعه]] بود. عاقبت حکومت عبدالکریم قاسم وى را به دلیل ایراد سخنرانى بر ضد دولت در خطبه هاى نماز جمعه دستگیر و مدتى زندانى کرد ولى وى با وساطت علما و تظاهرات مردم آزاد شد. خالصى زاده پس از مراجعت از مراسم سخنرانى به مناسبت جشن میلاد [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] دچار عوارضى شبیه مسمومیت شد و مدتى بعد در آذر ۱۳۴۲ در [[بغداد]] درگذشت و در حجره درس خود در صحن مطهر کاظمین به خاک سپرده شد.(اسلام دباغ، ص۱۹۵)
+
89. وحدت اسلامى، یزد فارسى 1370ق.  
  
==منابع مقاله==
+
==وفات==
  
*علاوه بر اسناد موجود در آرشیو سازمان اسناد ملى ایران و مرکز اسناد انقلاب اسلامى.
+
حکومت عبدالکریم قاسم در [[عراق]] شیخ مهدی خالصى زاده را به دلیل ایراد سخنرانى بر ضد دولت در خطبه هاى [[نماز جمعه]] دستگیر و مدتى زندانى کرد ولى او با وساطت علما و تظاهرات مردم آزاد شد. وى پس از مراجعت از مراسم سخنرانى به مناسبت جشن میلاد [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]]، دچار عوارضى شبیه مسمومیت شد و مدتى بعد در ۱۳۸۳ ق. (آذر ۱۳۴۲ ش) در [[بغداد]] درگذشت و در حجره درس خود در صحن مطهر [[کاظمین]] به خاک سپرده شد.
*فریق مزهر آل فرعون، الحقائق الناصعة فى الثورة العراقیة سنة ۱۹۲۰ و نتائجها، بغداد ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
 
*حسین ابوترابیان، مطبوعات ایران از شهریور ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۶، تهران ۱۳۶۶ش.
 
*على احمدى، شیخ محمد خالصى زاده: روحانیت در مصاف با انگلیس، تهران ۱۳۸۳ش.
 
*محمد اصغرى نژاد، محمدمهدى خالصى خصم استعمار، (تهران) ۱۳۷۳ش.
 
*حمید بصیرتمنش، علما و رژیم رضاشاه: نظرى بر عملکرد سیاسى ـ فرهنگى روحانیون در سالهاى ۱۳۰۵ـ۱۳۲۰ش، (تهران) ۱۳۷۶ش.
 
*محمدتقى بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسى ایران، تهران ۱۳۷۱ش.
 
*على تبریزى خیابانى، علماى معاصر، چاپ عبدالرحیم عقیقى بخشایشى، قم ۱۳۸۲ش.
 
*رسول جعفریان، جریانها و سازمانهاى مذهبى ـ سیاسى ایران: از روى کار آمدن محمدرضاشاه تا پیروزى انقلاب اسلامى، سالهاى ۱۳۲۰ـ۱۳۵۷، تهران ۱۳۸۳ش.
 
*عبدالهادى حائرى، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، تهران ۱۳۶۴ش.
 
*محمد خالصى زاده، رسائل سیاسى آیت اللّه شیخ محمد خالصى زاده، تدوین اسلام دباغ، تهران ۱۳۸۶ش.
 
*اسلام دباغ، «فقیه مصلح و مجاهد»، کیهان اندیشه، ش ۷۵ (آذر و دى ۱۳۷۶).
 
*هاشم دباغ، صفحات مشرقه من الجهاد الدینى والسیاسى لعلماء العراق، ج۱، تهران ۱۴۱۹.
 
*عبدالحلیم رهیمى، تاریخ الحرکة الاسلامیة فى العراق: الجذور الفکریة والواقع التاریخى (۱۹۰۰ـ۱۹۲۴)، بیروت ۱۹۸۵.
 
*قهرمان میرزا سالور، روزنامه خاطرات عین السلطنه، ج۹، چاپ مسعود سالور و ایرج افشار، تهران ۱۳۷۹ش.
 
*محمد صدرهاشمى، تاریخ جراید و مجلات ایران، اصفهان ۱۳۶۳ـ۱۳۶۴ش.
 
*ابراهیم صفائى، پنجاه خاطره از پنجاه سال، (تهران) ۱۳۷۱ش.
 
*احمد کاتب، تجربة الثورة الاسلامیة فى العراق، تهران ۱۴۰۲/۱۹۸۱.
 
*عبداللّه مستوفى، شرح زندگانى من، یا تاریخ اجتماعى و ادارى دوره قاجاریه، تهران ۱۳۷۷ش.
 
*على وردى، لمحات اجتماعیة من تاریخ العراق الحدیث، بغداد ۱۹۶۹ـ۱۹۷۹، چاپ افست (قم) ۱۳۷۱ش.
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
==منبع==
+
==منابع==
  
*[[دانشنامه جهان اسلام]]، مدخل "محمد خالصی زاده" از غلامعلى پاشازاده، در دسترس در [http://lib.eshia.ir/23019/1/6789/%D8%A8%D9%86%D8%AF%D8%B1%D9%88%D9%81%D8%A7 کتابخانه مدرسه فقاهت]، تاریخ بازیابی: 5 دی ماه 1392.
+
*[[دانشنامه جهان اسلام]]، مدخل "محمد خالصی زاده" از غلامعلى پاشازاده.
  
 
[[رده:مبارزان علیه پهلوی]]
 
[[رده:مبارزان علیه پهلوی]]
 +
<references />

نسخهٔ ‏۸ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۴۲

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


«شیخ محمد خالصى‌زاده» (۱۳۸۳-۱۳۰۸ ق) فرزند آیت‌الله محمدمهدى خالصى، از علماى مجاهد شیعه معاصر و از شاگردان میرزا محمدتقى شیرازى بود. وی علیه استعمار انگلیس و استبداد پهلوی در عراق و ایران مبارزه می‌کرد و از عالمانى بود که در راه وحدت امّت اسلامى کوشش بسیارى انجام داد.

Khalesi.jpg
نام کامل شیخ محمد خالصی زاده
زادروز 1308 قمری
زادگاه کاظمین
وفات 1342 شمسی
مدفن کاظمین

Line.png

اساتید

آخوند خراسانی، میرزا محمدتقى شیرازى،...



ولادت

محمد خالصى زاده، در سال ۱۳۰۸ قمری در شهر کاظمین به دنیا آمد.[۱] پدرش شیخ محمدمهدى خالصى از مراجع شیعیان از خاندان خالصى در کاظمین عراق بود که پس از درگذشت شیخ الشریعه اصفهانی به مرجعیت رسید.

تحصیل و استادان

شیخ محمد خالصى زاده، علوم اسلامى را نزد پدر و عموهایش (شیخ صادق خالصی و شیخ راضى خالصى) و سپس نزد استادانى چون محمدکاظم خراسانى، میرزا محمدتقى شیرازى و شیخ عبدالحسین کاظمى فراگرفت و در جوانى به درجه اجتهاد نایل آمد.

محمد خالصى زاده علاوه بر علوم اسلامى، علوم دیگر مانند ریاضیات، طبیعیات و طب را نیز فراگرفت و به زبانهاى انگلیسى، فرانسه، ترکى و فارسى تسلط یافت.[۲] او به قدرى بر این زبان ها تسلّط داشت که کتاب هاى انگلیسى را به فارسى ترجمه مى کرد و به سه زبان (عربى ترکى و فارسى) به راحتى سخنرانى مى کرد.

فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی

پس از آغاز جنگ جهانى اول و حمله انگلیس به بندر فاو در ۱۳۳۲ ق، خالصى زاده به همراه پدرش و آیت اللّه سید مهدى حیدرى از علماى کاظمین، مردم این شهر را براى جنگ با انگلیسی ها بسیج کردند.

در قیام مردم عراق در ۴ شوال ۱۳۳۸ ق. به رهبرى میرزا محمدتقى شیرازى در کربلا، خالصى زاده به مردم انقلابى پیوست و در کنار رهبرى این قیام، یکى از گردانندگان اصلى آن شد.[۳] انگلیسی ها براى سرکوب قیام، کربلا را محاصره کردند و تسلیم شدن هفده نفر از رهبران قیام را از شروط ترک مخاصمه دانستند و سرانجام وارد کربلا شدند، ولى نتوانستند شیخ محمد را دستگیر کنند.[۴]

در سال ۱۳۴۰ ق، ملک فیصل قرارداد تحت الحمایگى انگلیس را در قبال پادشاهى عراق پذیرفت که به اعتراضات گسترده مردمى انجامید. در پى آن، کمیته اى پنج نفره از شخصیت هاى سیاسى و مذهبى تشکیل شد که خالصى زاده نیز عضو آن بود. اعضاى این کمیته در دیدار با ملک فیصل مخالفت مردم عراق با قیمومت انگلستان را اعلام نمودند.[۵]

مراجع شیعه از جمله میرزا محمدحسین نائینى، شیخ محمد خالصى و سید ابوالحسن اصفهانى در فتاوایى انتخابات را تحریم کردند که این امر در نهایت به ناکامى ملک فیصل در اجراى انتخابات عمومى و تشکیل مجلس مؤسسان منجر شد.[۶] حکومت با هجوم به خانه شیخ محمدمهدى خالصى و بازداشت وى و چند تن دیگر و سپس تبعید آنان به حجاز و قم، تلاش کرد تا جریان مخالفت علما را به بهانه ایرانى بودن برخى از آنان به مسائل قومى نسبت دهد.

از سوى دیگر گسترش مبارزات مردمى علیه قیمومت انگلیس، به تبعید شیخ محمد خالصى زاده و سید محمد صدر از سوى مقامات انگلیسى به ایران انجامید.[۷]

خالصى زاده با تشکیل جمعیتى به نام «نمایندگان عالى بین النهرین» در ایران توجه جهانى را به تجاوزات ملک فیصل و انگلیس در عراق جلب و پیام هایى تلگرافى به کشورها و مجامع مختلف مخابره کرد.[۸] همچنین وى از آذر ۱۳۰۲ ش، به ترویج دیدگاههاى خود در روزنامه «لواء بین النهرین» پرداخت.[۹]

خالصى زاده براى بازگشت علماى عراق و کمک به آنان با احمدشاه قاجار دیدار و گفتگو کرد. او از آیت اللّه شیخ عبدالکریم حائرى که به تازگى حوزه علمیه قم را رونق داده بود، انتظار داشت که در بازگرداندن علما به عراق همکارى کند.[۱۰] در کنار این تلاش ها در اواخر ۱۳۰۲ ش. در ماجراى جمهورى خواهى رضاخان، مردم را به مخالفت با جمهورى فراخواند[۱۱] و در نهایت در ناکامى جنبش جمهورى خواهى نقش اساسى داشت.[۱۲]

با تلاشهاى دربار ایران و سردار سپه (نخست وزیر) دولت عراق موافقت کرد به علماى تبعیدى در ایران در صورت تعهد کتبى به عدم دخالت در امور سیاسى عراق، اجازه بازگشت دهد. این موافقت شامل خالصى زاده و پدرش نمى شد. آن دو ضمن انتقاد از علما به جهت پذیرفتن شرط دولت عراق، در اوایل ۱۳۰۳ ش. به مشهد مهاجرت کردند.[۱۳]

خالصى زاده پس از درگذشت پدرش در ۱۶ فروردین ۱۳۰۴،[۱۴] از مشهد به تهران بازگشت. او در تهران به عنوان امام جماعت مسجد سلطانى (مسجد امام کنونى) براى نظم بخشیدن به اجتماعات مسجد، کمیته مجتمعین مسجد سلطانى را تشکیل داد.[۱۵] و براى تحقق اهداف کمیته، از خرداد ۱۳۰۳ روزنامه «اتحاد اسلام» را همراه با شیخ حسین لنکرانى منتشر کرد.

خالصى زاده در سالهاى ۱۳۰۳ تا ۱۳۲۴ش، بارها به دلیل دخالت در امور سیاسى یا تحریک مردم به اغتشاش، زندانى یا به نقاط مختلف کشور از جمله خواف، تویسرکان، نهاوند و کاشان تبعید شد. او در این شهرها نیز فعالیت هایى انجام داد؛ شامل کارهاى عمرانى، تألیف چندین کتاب و بسیج مردم در اعتراض به برخى امور.[۱۶] پاره اى از تحریکات خالصى زاده که به اعتراضات مردمى در نقاط مختلف کشور منجر شد، در اسناد موجود منعکس است.[۱۷]

آیت الله خالصى زاده در راه نشر معارف اسلام و خدمت به مردم کاشان خدمات فراوانى انجام داد از جمله: تأسیس حوزه علمیه و تربیت طلاّب آگاه و مبارز. برخى از طلاّب پرورش یافته توسط وى عبارتند از: 1. شیخ غلامرضا گلسرخى کاشانى 2. آیت الله حسین راستى کاشانى 3. آیت الله محمد امامى کاشانى 4. سید محمد تسلّطى 6. محمود صلاحیان 7. شیخ محمّدعلى حلیمى.

او در تهران «جمعیت ستمدیدگان دوره دیکتاتورى رضاخان» را در ۱۳۲۳ ش. تشکیل داد و با برپایى نماز جمعه در شهر رى، در سخنرانی هاى خود از شاه، دولت و مجلس ایران انتقاد کرد. به همین دلیل اداره نظمیه پس از اقامه دومین نماز جمعه از برپایى آن جلوگیرى کرد.[۱۸] او در ادامه فعالیت هاى خود در ۱۳۲۴ ش، به عنوان مدیر مسئول مجله نور و سردبیر مجله منشور نور به بیان افکار و عقاید خود پرداخت. پس از توقیف مجله نور در اردیبهشت ۱۳۲۵، مدتى با روزنامه وظیفه همکارى کرد.[۱۹] انتقادهاى وى از محمدرضا شاه و دولت باعث شد دوباره در ۱۳۲۵ ش. در حدود دو سال به یزد تبعید شود. در روزهاى آخر اقامتش در یزد به دلیل ادامه فعالیت هایش به تهران منتقل شد.[۲۰]

تا این که دولت ایران سرانجام آیت الله خالصى زاده را در ۱۳ آبان ۱۳۲۸ به زادگاهش کاظمین تبعید کرد. از جمله اقدامات وى در کاظمین تأسیس مدرسه بزرگ «جامعه مدینة العلم» و برگزارى نماز جمعه بود.

اندیشه‌ها

خالصى زاده به دلیل پاره اى از اظهارنظرها درباره آیین ها و رسومات دینى مردم مورد انتقاد برخى افراد بود تا آنجا که وى را متهم به وهابیت یا دنباله روى از احمد کسروى مى کردند.[۲۱] از آن میان، ایرادات وى به برخى دعاها یا تقبیح رسومى چون زنجیر زدن و گل مالیدن در عزادارى سیدالشهداء درخور ذکر است.[۲۲] او خواهان اتحاد دنیاى اسلام و تشکیل حکومت بزرگ اسلامى بود.[۲۳]

خالصى زاده براى ترویج اندیشه اتحاد اسلام، علاوه بر تألیف کتاب و مقاله و ایراد سخنرانى، به حجاز، سوریه، مصر، فلسطین و لبنان مسافرت کرد و با بزرگان اهل تسنن در این مناطق به گفتگو پرداخت.[۲۴] او در راه تحقق آرمانهاى خود با حکومت هاى وقت ایران و عراق و با دولت هاى استعمارگر انگلیس و شوروى مبارزه کرد.[۲۵]

آثار و تألیفات

آیت الله خالصى که عمر خود را در راه مبارزه با استعمار استکبار و ایادى وابسته آنان سپرى کرد، از امر تحقیق و تألیف نیز غافل نشد و قریب 100 جلد کتاب و رساله در زمینه هاى گوناگون به زبان فارسى و عربى تألیف نمود. برخى از این کتاب ها را در زندان و ایّام تبعید و برخى دیگر را هنگام بازگشت به وطن نگاشت. آثار او عبارتند از:

الف) آثار عربى:

1. اجیبوا داعى الله، بغداد 1954م.

2. احیاء الشریعه فى مذهب الشیعة، بغداد 1957م.

3. اشعة من حیاة الصادق، نجف 1949م.

4. الاجوبة الخراسانیة، از بین رفته است.

5. الاحتراز عن مفتریات حسن الایجاز فى اثبات اعجاز القرآن، تهران 1340 ق.

6. الاسلام سبیل السعادة و السلام، بغداد 1953م.

7. الاسلام فوق کل شىء، 4 جلد بغداد 1958م.

8. الاعتصام بحبل الله (فى سیرة الامام على بن ابى طالب)، بغداد 1951م.

9. الامام الخالصى و مسلمو الصین، بغداد 1952م.

10. البراهین القطعیه فى ضرر اللامرکزیه، بغداد.

11. البصرة تستأصل شافة الشیخیه، بغداد 1951م.

12. التفسیر الخالص، بغداد 1373ق.

13. التوحید الخالص، بغداد 1964.

14. التوحید و الوحده، بغداد 1954م.

15. الجمعه بغداد 1949م.

16. الجمعة الجامعه، بغداد 1951م.

17. الحرب و الرّق فى الاسلام، بغداد 1950م.

18. الحق یدمغ الباطل، بغداد 1955م.

19. الدلیل الى کتاب الاقتصاد و الدولة فى الاسلام، بغداد 1962م.

20. الرأسمالیة و الشیوعیة فى الاسلام، بغداد 1950م.

21. الرحلة المقدسة الى بیت الله الحرامحاج.

22. الشریعة الاسلامیة خاتمة الشرائع، بغداد 1953م.

23. الشهاب الثاقب فى رجم الملاحدة و الشیخیة و النواصب، بغداد 1955م.

24. الشیخ محمّدمهدى الخالصى، بغداد 1950م.

25. الشیخیة و البابیة، بغداد 1951م.

26. الشیعة و الافتجاع یوم الطف، بغداد.

27. العروبة فى دار البوار فهل من منفذ؟، مشهد مطبعة خراسان 1352ق.

28. القرآن یدعم الاسلام و یدحض ما سواه بالحجة و البرهان، بغداد 1950م.

29. المانیا و الاسلام، بغداد 1951م.

30. المباهلة، بغداد 1950م.

31. المعارف المحمّدیه المکتبة العصریه، بغداد 1341ق.

32. النیروز، بغداد 1951م.

33. الوحدة الاسلامیه أزهاد و أوراد، بغداد 1951م.

34. الوقایة من اخطاء الکفایة.

35. الهدى و الشفاء فى تفسیر آیات ربّ الارض و السماء، تهران 1325ش.

36. اوّل الیوم من ایّام الثوره آخر یوم من ایّام الظلم، بغداد 1963م.

37. توضیح العناوین.

38. حسین منّى و انا من حسین، نجف 1962م.

39. حقوق الرّجل و المرأة فى الاسلام، بغداد 1950م.

40. خلاصة الخطب، 5 جلد بغداد 1962م.

41. رسالة جامعة مدینة العلم الى العالم، بغداد 1954م.

42. رحلة الشمال، 1956م.

43. زعیم الاسلام الخالد، بغداد 1950 م.

44. سبب ذلّ المسلمین، بغداد 1377ق.

45. سبعة و عشرون شهراً فى طهران، چ 1.

46. سعادة الدارین دیوان النشر و الترجمة و التألیف، بغداد 1950م.

47. شرر الفتنة الجهل فى ایران، تهران 1966م.

48. شرح قواعد العلامة.

49. شرح دعاى کمیل. ع. باقرى بیدهندى در مقاله اى به نام «تحقیق شرح دعاى کمیل خالصى» به بررسى و نقد این کتاب مى پردازد.

50. شعب المقال فى احوال الرجال، نجم الدّین نراقى، یزد 1367 ق.

51. عزّة الامس ذلة الیوم، مترجم خالصى زاده، بغداد 1331ق.

52. فى لیلة مبعث النبى(صلى الله علیه وآله)، بغداد 1950م.

53. فى مولد الرسول الاعظم(صلى الله علیه وآله)، بغداد 1950م.

54. فى مولد امیرالمؤمنین على بن ابى طالب(علیه السلام)، 2 جلد بغداد 1950م.

55. لاسعادة الاّ بالدّین، بغداد 1953م.

56. معجزتا ردّ الشمس و القمر، بغداد 1951م.

57. مناظرة مع القادیانیین مفقود.

58. من ذا؟ سیاحة فکریة روحیة وقت السحر، بغداد 1956م. این اثر با نام «این کیست» در قم به فارسى ترجمه و در سال 1378ق. چاپ شده است.

59. منظومة فى وجوب الصلاة الجمعة، تهران 1364ق.

60. نجاة المسلمین، بغداد 1954م.

61. نصیحة الامام الخالصى للعراقیین، بغداد عبدالعلى کاظمى 1952م.

62. وصیّة الامام الخالصى فى المستشفى، بغداد 1377ق.

63. یوم قبل الثورة بغداد، 1963م.

ب.) آثار فارسى:

64. آینده ایران پس از واقعه آذربایجان، تهران بى تا.

65. اسرار پیدایش شیخیه و بابیه و بهائیه، تهران بى تا.

66. اعترافات کینیاز دالگورکى، مقدمه محمّد خالصى زاده.

67. امان از عقرب و ارضه و پشه کاشان، کاشان 1364 ق.

68. ترجمه مراسله تاریخى آیت الله خالصى زاده به احمد قوام السلطنه، تهران 1362ق.

69. تفسیر خالصى، تهران 1323ش.

70. جامعه بشرى فقط با قوانین اسلام اداره مى شود، یزد 1368ق.

71. حقیقت حجاب در اسلام، تهران 1342ق.

72. حق با على است، چاپ اوّل و صحافى شرک سهامى افست بى تا بى جا.

73. خدا در طبیعت، کامیل فلاماریون، شارح شیخ محمّدخالصى زاده، مترجم خسروخان وارسته، تهران 1306ش.

74. خرافات شیخیه و کفریات ارشادالعوام.

75. خواص روزه، تهران 1364.

76. دین سازى و نشر خرافات در عصر علم و دانش، تهران.

77. راهزنان حق و حقیقت یا بازگشتگان به سوى بربریت و جاهلیت، 1371 ق چاپخانه معارف کاظمین.

78. روح و ریحان، چاپخانه خودکار ایران بى تا.

79. سبل الرشاد، چ 1 تهران 1368ق.

80. شکر و دعا، چاپ ایران مفقود.

81. کشف الاستار فارسى، تهران 1364ق.

82. گفتار حق فارسى، تهران 1365ق.

83. مبلغ بهایى در محضر آیت الله خالصى، یزد 1367ق.

84. مظالم انگلیس در بین النهرین، تهران 1341ق.

85. معراج خیرالأنام یا آیینه اسلام، اصفهان 1350ق.

86. مناظره با مبلغین بهایى در تهران، تهران 1367ق.

87. منظومه در وجوب عینى نماز جمعه، تهران 1364ق.

88. مواعظ اسلامى، خراسان 1344ق.

89. وحدت اسلامى، یزد فارسى 1370ق.

وفات

حکومت عبدالکریم قاسم در عراق شیخ مهدی خالصى زاده را به دلیل ایراد سخنرانى بر ضد دولت در خطبه هاى نماز جمعه دستگیر و مدتى زندانى کرد ولى او با وساطت علما و تظاهرات مردم آزاد شد. وى پس از مراجعت از مراسم سخنرانى به مناسبت جشن میلاد پیامبر اکرم، دچار عوارضى شبیه مسمومیت شد و مدتى بعد در ۱۳۸۳ ق. (آذر ۱۳۴۲ ش) در بغداد درگذشت و در حجره درس خود در صحن مطهر کاظمین به خاک سپرده شد.

پانویس

  1. هاشم دباغ، ج۱، ص۱۵؛ بصیرتمنش، ص۳۵۱.
  2. اسلام دباغ، ص۱۸۹؛ تبریزى خیابانى، ص۴۰۳؛ هاشم دباغ، همانجا.
  3. رجوع کنید به اسلام دباغ، همانجا؛ آل فرعون، ص۱۷۷ـ۱۷۹.
  4. رجوع کنید به آل فرعون، ص۴۲۴ـ۴۲۶؛ براى آگاهى بیشتر رجوع کنید به انقلاب ۱۹۲۰ عراق.
  5. هاشم دباغ، ج۱، ص۱۴۱ـ۱۴۲؛ عبدالهادى حائرى، ص۱۷۳ـ۱۷۴؛ رهیمى، ص۲۵۳ـ۲۵۴.
  6. رجوع کنید به عبدالهادى حائرى، ص۱۷۴؛ رهیمى، ص۲۶۰، ۲۶۲ـ۲۶۳.
  7. رهیمى، ص۲۵۸؛ عبدالهادى حائرى، ص۱۷۵؛ کاتب، ص۸۵ـ۸۶.
  8. هاشم دباغ، ج۱، ص۱۴۳ـ۱۴۴؛ اسلام دباغ، ص۱۹۲.
  9. صدرهاشمى، ج۴، ص۱۸۰.
  10. وردى، ج۶، ص۲۴۸؛ عبدالحسین حائرى، مصاحبه مورخ ۲۲ آبان ۱۳۸۶.
  11. سالور، ج۹، ص۶۸۱۷؛ بهار، ج۲، ص۴۴.
  12. رجوع کنید به بهار، ج۱، ص۳۶۰؛ مستوفى، ج۳، ص۵۹۵.
  13. عبدالهادى حائرى، ص۱۸۳؛ بهار، همانجا.
  14. اصغرى نژاد، ص۱۰۵؛ وردى، ج۶، ص۲۵۱.
  15. اسلام دباغ، همانجا؛ جعفریان، ص۱۲۶.
  16. رجوع کنید به بصیرتمنش، ص۳۵۲ـ۳۵۴، ۳۶۱ـ۳۶۶؛ هاشم دباغ، ج۱، ص۱۴۸، ۱۵۴ـ۱۵۶؛ اسلام دباغ، ص۱۹۲ـ۱۹۳.
  17. براى نمونه رجوع کنید به سازمان اسناد ملى ایران، آرشیو، سند ش ۲۹۳۰۰۸۵۵۰، ۲۹۳۰۰۲۸۷۳، ۲۹۳۰۰۲۸۹۹؛ نیز رجوع کنید به مرکز اسناد انقلاب اسلامى، آرشیو، ش ۱۰۱۲۴، پرونده «خالصى زاده».
  18. هاشم دباغ، ج۱، ص۱۵۹.
  19. همان، ج۱، ص۱۶۰؛ ابوترابیان، ص۱۴۷، ۱۵۸؛ قس جعفریان، ص۱۲۵.
  20. جعفریان، ص۱۲۶؛ صفائى، ص۱۱۱، پانویس.
  21. رجوع کنید به یاد، سال ۲، ش ۷، تابستان ۱۳۶۶.
  22. رجوع کنید به خالصى زاده، ص۱۵۰، ۱۵۴؛ هاشم دباغ، ج۱، ص۱۵۹.
  23. خالصى زاده، ص۱۳۲؛ صفائى، ص۱۰۹؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامى، همانجا.
  24. رجوع کنید به اسلام دباغ، ص۱۹۴؛ هاشم دباغ، ج۱، ص۵۶ـ۹۲.
  25. رجوع کنید به احمدى، ص۲۸ـ۳۰، ۳۶ـ۴۳، ۶۹ـ۷۰ و جاهاى دیگر.

منابع