توریه‌‌‌‌: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۱: سطر ۱:
{{مدخل دائره المعارف|[[فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام]]}}
+
«توریه» عبارت است از گفتن کلامى و اراده کردن خلاف معناى ظاهر آن؛ به عبارت دیگر، انسان در مقام پنهان کردن واقع از مخاطب، کلامى بگوید که مراد وى از آن، معنایى غیر از مفهوم ظاهرى آن کلام باشد. در منابع‌ فقهی‌، توریه‌ به‌ عنوان‌ یکی‌ از راههای‌ نجات‌ از [[دروغ|دروغگویی‌]]، در ابواب‌ گوناگون نظیر تجارت، [[طلاق]] و [[یمین]] به مناسبت‌ مطرح‌ شده‌ است‌.
  
'''گفتن كلامى و اراده كردن خلاف معناى ظاهر آن'''
+
== تعریف توریه ==
 +
«توریه» (بر وزن توصیه)، در لغت‌ به‌ معنای‌ پنهان‌ کردن‌، پوشانیدن‌ و افشا نکردن‌ راز است‌.<ref>فراهیدی‌، ذیل‌ «وری‌».</ref> به‌تعبیر منابع‌ ادبی‌ و علوم‌ قرآنی‌، توریه‌ آن‌ است‌ که‌ گوینده‌، لفظی‌ را که‌ دو معنای‌ نزدیک‌ و دور (قریب‌ و بعید) دارد، به‌ کار بَرَد و به‌ اتکای‌ قرینه‌ای‌ پنهان‌، معنای‌ دور را اراده‌ کند، حال‌ آنکه‌ مخاطب‌ به‌ معنای‌ نزدیک‌ التفات‌ بیابد.
  
توریه عبارت است از آن كه انسان در مقام پنهان كردن واقع از شنونده یا مخاطب، كلامى بگوید كه مراد وى از آن، معنایى غیر از مفهوم ظاهرى آن كلام باشد و این، گاه در لفظ مفرد است - مانند آن كه از لفظ مشترك (اعم از لفظى و معنوى) فرد دور از ذهن را اراده كند؛ به عنوان مثال، مقصود گوینده از «ما» در جمله «ما لفلان عندى ودیعة» «ما»ى موصوله باشد نه نافیه یا مراد از «لباس» در «ما له عندى لباس» شب یا زن باشد - و گاه در جمله (اسناد) مانند آن كه بگوید: فلانى نزد من امانتى نگذاشته است و مرادش پنجاه سال پیش باشد یا بگوید: فلان كار را نكردم و منظورش در غیرمكان یا زمانى كه آن را انجام داده است باشد. از این عنوان در ابواب مختلفى نظیر تجارت، طلاق و یمین به مناسبت سخن رفته است.  
+
توریه‌ که گاهى از آن در متون‌ [[حدیث|حدیثی‌]] و [[فقه|فقهی‌]] تعبیر به «معاریض» نیز مى شود، این است که سخنى بگویند که ظاهرى دارد، اما منظورِ گوینده، چیز دیگرى است، هر چند شنونده نظرش متوجه همان ظاهر مى شود؛ فى المثل کسى از دیگرى سؤال مى کند، غذا خورده اى؟ مى گوید: آرى، شنونده از این سخن چنین مى فهمد که امروز غذا خورده، در صورتى که منظورش این است که دیروز غذا خورده.
  
'''حكم:'''
+
توریه، گاه در لفظ مفرد است - مانند آن که از لفظ مشترک (اعم از لفظى و معنوى) فرد دور از ذهن را اراده کند؛ به عنوان مثال، مقصود گوینده از «ما» در جمله «ما لفلان عندى ودیعة» «ما»ى موصوله باشد نه نافیه - و گاه در جمله (اسناد) مانند آن که بگوید: فلانى نزد من امانتى نگذاشته است و مرادش پنجاه سال پیش باشد؛ یا بگوید: فلان کار را نکردم و منظورش در غیرمکان یا زمانى که آن را انجام داده است باشد.
  
در جواز توریه بطور مطلق یا تنها در صورت ضرورت، اختلاف است و نیز در فرض وجود مصلحت لازم در دروغ گفتن آیا در صورت امكان توریه، توریه واجب و دروغ گفتن [[حرام]] مى‌شود یا دروغ گفتن با وجود مصلحت در آن حتى با امكان توریه جایز مى‌باشد؟ مسئله محل اختلاف است.<ref> جامع المقاصد، ج4، ص27؛ مسالك الافهام، ج9، ص207؛ جواهرالكلام، ج22، ص 72-73. </ref>
+
== جواز و حکم توریه ==
 +
این نکته در کتب [[فقه|فقهى]] مطرح است که: آیا توریه [[دروغ]] محسوب مى شود یا نه؟ جمعى از فقهاى بزرگ از جمله [[شیخ انصارى]] (رضوان اللّه علیه) معتقد است: توریه جزء دروغ نیست، نه عرفاً کذب بر آن صادق است، و نه از روایات اسلامى الحاق آن به کذب استفاده مى شود، بلکه در پاره اى از روایات، عنوان کذب رسماً از آن نفى شده است.  
  
'''نمونه‌هایى از موارد مشروعیت توریه:'''
+
در سیره [[ائمه اطهار|امامان‌]] علیهم‌السلام‌ و پیروان‌ آنها نیز توریه‌کردن‌ به‌ عنوان‌ یکی‌ از راههای‌ [[تقیه|تقیه‌]] در موارد اضطرار، مقبول‌ بوده‌ است‌.<ref>برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به مجلسی‌، ج‌ ۳۱، ص‌ ۵۰۳ ـ ۵۰۵</ref> [[ابومنصور طبرسی|احمد بن‌ علی‌ طبرسی‌]] با ذکر نمونه‌هایی‌ از توریه امامان‌، حدیثی‌ نقل‌ کرده‌ که‌ بر طبق‌ آن‌ امام‌ صادق‌ علیه‌السلام‌ توریه یکی‌ از یاران‌ خود را در برابر فردی‌ از مخالفان‌ که‌ در حضور ایشان‌ بود، تأیید فرمود.<ref>احتجاج، ج‌ ۲، ص‌۳۷۰ـ۳۷۱.</ref> در سخنان‌ امامان‌، تقیه‌ و توریه‌ مایه رحمت‌ الاهی‌ بر [[شیعه|شیعیان‌]] و موجب‌ حفظ‌ و سلامت‌ مؤمنان‌ از شر کافران‌ و بدکاران‌ خوانده‌ شده‌ است‌.<ref>احمدبن‌ علی‌ طبرسی‌، ج‌ ۲، ص‌۴۴۰؛ مجلسی‌، ج‌ ۱۷، ص‌ ۳۲۸.</ref>
  
چنانچه رهایى مؤمنى یا بازگرداندن مال مظلومى و یا دفع ستم از انسانى یا مال و یا عرض او متوقف بر دروغ گفتن باشد در صورتى كه امكان توریه وجود داشته باشد بنابر قول برخى واجب است توریه شود و در صورت عدم امكان، قسم دروغ جایز بلكه واجب است.<ref> المراسم العلویة/ 188؛ شرائع الإسلام، ج2، ص402؛ قواعد ج2، ص188؛ جامع المقاصد، ج4، ص27؛ الروضة البهیة، ج4، ص235. </ref> برخى بر وجوب توریه در این صورت اشكال كرده<ref> نهایة المرام، ج2، ص341. </ref> و برخى، آن را واجب ندانسته‌اند.<ref> جواهرالكلام، ج22، ص73 و ج35، ص 342-343. </ref>  
+
در [[حدیث|حدیثى]] از [[امام صادق]] (علیه السلام) مى خوانیم: «الرَّجُل یُسْتَأْذَنُ عَلَیْهِ فَیَقُولُ لِلْجَارِیَةِ قُولِی لَیْسَ هُوَ هَاهُنَا؛ قَالَ (علیه السلام) لَا بَأْسَ لَیْسَ بِکَذِب»؛ کسى دم در مى آید و اجازه ورود به خانه مى طلبد، صاحب خانه (که مانعى از پذیرش او دارد) به کنیز مى گوید: بگو: او اینجا نیست (و منظور از آن مثلاً همان پشت در خانه است). امام (علیه السلام) فرمود: اشکالی ندارد، این دروغ نیست.<ref>وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۵۸۰ (باب ۱۴۱ از ابواب العشره، حدیث ۸).</ref>
  
هرگاه كسى علیه دیگرى مدعى طلبى باشد كه وى آن را ادا كرده و یا طلبكار او را ابراء نموده است و مدعى علیه از این بیم داشته باشد كه ادعاى ابراء یا اداى دین به دلیل نداشتن بیّنه منتقل به قسم شود و مدعى با قسم طلب ادعایى خود را بگیرد، جایز است اصل‌ طلب او را انكار كند و بر آن قسم بخورد به شرط آن كه توریه نماید تا دروغ لازم نیاید.<ref> همان، ج32، ص 204-205. </ref>  
+
اما حق این است که در اینجا باید تفصیلى داد و به عنوان یک ضابطه کلى گفت: هر گاه لفظ از نظر مفهوم لغوى و عرفى قابلیت دو معنا دارد، ولى ذهنیات مخاطب آن را بر معنى خاصى تطبیق مى کند، در حالى که گوینده اراده معنى دیگرى را دارد، این چنین توریه اى دروغ نیست، مثل این که لفظ مشترک را به کار برند، ذهن شنونده متوجه یک معنى شود در حالى که گوینده نظرش معنى دیگرى باشد. فى المثل، در حالات «[[سعید بن جبیر]]» آمده است که «[[حجاج بن یوسف|حجاج]]» از او پرسید نظر تو درباره من چگونه است؟ گفت: به عقیده من تو «عادل» هستى! اطرافیان شاد شدند، «حجاج» گفت: او با این سخن حکم کفر مرا صادر کرد; زیرا یک معناى عادل عدول کننده از حق به باطل است! [[قرآن مجید]] مى گوید: «ثُمَّ الَّذِیْنَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ».<ref>سوره انعام، آیه ۱.</ref>
  
 +
اما اگر لفظ، از نظر مفهوم لغوى و عرفى تنها یک معنى دارد و گوینده آن را رها مى کند و به سوى معناى مجازى مى رود، بى آن که قرینه مجاز را ذکر کند، این چنین توریه اى بدون شک حرام است، و ممکن است با این تفصیل میان نظرات مختلف فقها جمع کرد.
 +
 +
ولى، باید توجه داشت: حتى در مواردى که توریه، مصداق دروغ نیست، گاهى مفاسد آن را در بر دارد و سبب اغراء به جهل و افکندن مردم در خطا مى شود، و از این نظر، گاه ممکن است به مرحله حرام برسد، اما هر گاه نه چنین مفسده اى دارد، و نه مصداق کذب و دروغ است، دلیلى بر حرمت آن نداریم، و روایت امام صادق (علیه السلام) از این قبیل است.
 +
 +
بنابراین، تنها دروغ نبودن براى توریه کردن کافى نیست، بلکه باید مفاسد دیگر نیز در آن نباشد. و البته در مواردى که ضرورتى ایجاب کند که انسان دروغى بگوید، مسلماً مادام که توریه ممکن است، باید توریه کرد، تا سخن مصداق دروغ نباشد.
 +
 +
اما این که آیا براى پیامبران توریه جایز است یا نه؟ باید گفت: در صورتى که موجب تزلزل اعتماد عمومى مردم شود جایز نیست، چرا که سرمایه انبیاء در طریق تبلیغ، همان سرمایه اعتماد عمومى مردم است، و اما در مواردى مانند آنچه در داستان [[حضرت ابراهیم علیه السلام|حضرت ابراهیم]] (علیه السلام) در آیات «فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ * فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ»<ref>سوره صافات، ۸۸-۸۹.</ref> آمده که اظهار بیمارى کند، و هدف مهمى در این کار باشد، بى آن که پایه هاى اعتماد حق جویان را متزلزل سازد، به هیچ وجه اشکالى ندارد.
 +
 +
در جواز توریه بطور مطلق یا تنها در صورت ضرورت، اختلاف است. همچنین در فرض وجود مصلحت لازم در [[دروغ]] گفتن آیا در صورت امکان توریه، توریه [[واجب]] و دروغ گفتن [[حرام]] مى‌شود، یا دروغ گفتن با وجود مصلحت در آن حتى با امکان توریه جایز مى‌باشد؟ مسئله محل اختلاف است.<ref> جامع المقاصد، ج۴، ص۲۷؛ مسالک الافهام، ج۹، ص۲۰۷؛ جواهرالکلام، ج۲۲، ص ۷۲-۷۳. </ref>
 +
 +
چنانچه رهایى مؤمنى یا بازگرداندن مال مظلومى و یا دفع ستم از انسانى یا مال و یا عرض او متوقف بر دروغ گفتن باشد، در صورتى که امکان توریه وجود داشته باشد، بنابر قول برخى واجب است توریه شود و در صورت عدم امکان، قسم دروغ جایز بلکه واجب است.<ref> شرائع الإسلام، ج۲، ص۴۰۲؛ قواعد ج۲، ص۱۸۸؛ جامع المقاصد، ج۴، ص۲۷؛ الروضة البهیة، ج۴، ص۲۳۵. </ref> برخى بر وجوب توریه در این صورت اشکال کرده<ref> نهایة المرام، ج۲، ص۳۴۱. </ref> و برخى، آن را واجب ندانسته‌اند.<ref> جواهرالکلام، ج۲۲، ص۷۳ و ج۳۵، ص ۳۴۲-۳۴۳. </ref>
 +
 +
هرگاه کسى علیه دیگرى مدعى طلبى باشد که وى آن را ادا کرده و یا طلبکار او را ابراء نموده است و مدعى علیه از این بیم داشته باشد که ادعاى ابراء یا اداى دین به دلیل نداشتن بیّنه منتقل به قسم شود و مدعى با قسم طلب ادعایى خود را بگیرد، جایز است اصل‌ طلب او را انکار کند و بر آن قسم بخورد به شرط آن که توریه نماید تا دروغ لازم نیاید.<ref> همان، ج۳۲، ص ۲۰۴-۲۰۵. </ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
جمعى از پژوهشگران زیر نظر سید محمود هاشمى شاهرودى، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام، جلد ‌2، ص 662.
+
* فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام، جمعى از پژوهشگران، ج ‌۲، ص ۶۶۲.
 +
* تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ج ۱۹، ص ۱۱۰.
 +
* "توریه"، [https://rch.ac.ir/article/Details?id=10603 دانشنامه جهان اسلام].
  
 
[[رده:احکام روابط اجتماعی]]
 
[[رده:احکام روابط اجتماعی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۵

«توریه» عبارت است از گفتن کلامى و اراده کردن خلاف معناى ظاهر آن؛ به عبارت دیگر، انسان در مقام پنهان کردن واقع از مخاطب، کلامى بگوید که مراد وى از آن، معنایى غیر از مفهوم ظاهرى آن کلام باشد. در منابع‌ فقهی‌، توریه‌ به‌ عنوان‌ یکی‌ از راههای‌ نجات‌ از دروغگویی‌، در ابواب‌ گوناگون نظیر تجارت، طلاق و یمین به مناسبت‌ مطرح‌ شده‌ است‌.

تعریف توریه

«توریه» (بر وزن توصیه)، در لغت‌ به‌ معنای‌ پنهان‌ کردن‌، پوشانیدن‌ و افشا نکردن‌ راز است‌.[۱] به‌تعبیر منابع‌ ادبی‌ و علوم‌ قرآنی‌، توریه‌ آن‌ است‌ که‌ گوینده‌، لفظی‌ را که‌ دو معنای‌ نزدیک‌ و دور (قریب‌ و بعید) دارد، به‌ کار بَرَد و به‌ اتکای‌ قرینه‌ای‌ پنهان‌، معنای‌ دور را اراده‌ کند، حال‌ آنکه‌ مخاطب‌ به‌ معنای‌ نزدیک‌ التفات‌ بیابد.

توریه‌ که گاهى از آن در متون‌ حدیثی‌ و فقهی‌ تعبیر به «معاریض» نیز مى شود، این است که سخنى بگویند که ظاهرى دارد، اما منظورِ گوینده، چیز دیگرى است، هر چند شنونده نظرش متوجه همان ظاهر مى شود؛ فى المثل کسى از دیگرى سؤال مى کند، غذا خورده اى؟ مى گوید: آرى، شنونده از این سخن چنین مى فهمد که امروز غذا خورده، در صورتى که منظورش این است که دیروز غذا خورده.

توریه، گاه در لفظ مفرد است - مانند آن که از لفظ مشترک (اعم از لفظى و معنوى) فرد دور از ذهن را اراده کند؛ به عنوان مثال، مقصود گوینده از «ما» در جمله «ما لفلان عندى ودیعة» «ما»ى موصوله باشد نه نافیه - و گاه در جمله (اسناد) مانند آن که بگوید: فلانى نزد من امانتى نگذاشته است و مرادش پنجاه سال پیش باشد؛ یا بگوید: فلان کار را نکردم و منظورش در غیرمکان یا زمانى که آن را انجام داده است باشد.

جواز و حکم توریه

این نکته در کتب فقهى مطرح است که: آیا توریه دروغ محسوب مى شود یا نه؟ جمعى از فقهاى بزرگ از جمله شیخ انصارى (رضوان اللّه علیه) معتقد است: توریه جزء دروغ نیست، نه عرفاً کذب بر آن صادق است، و نه از روایات اسلامى الحاق آن به کذب استفاده مى شود، بلکه در پاره اى از روایات، عنوان کذب رسماً از آن نفى شده است.

در سیره امامان‌ علیهم‌السلام‌ و پیروان‌ آنها نیز توریه‌کردن‌ به‌ عنوان‌ یکی‌ از راههای‌ تقیه‌ در موارد اضطرار، مقبول‌ بوده‌ است‌.[۲] احمد بن‌ علی‌ طبرسی‌ با ذکر نمونه‌هایی‌ از توریه امامان‌، حدیثی‌ نقل‌ کرده‌ که‌ بر طبق‌ آن‌ امام‌ صادق‌ علیه‌السلام‌ توریه یکی‌ از یاران‌ خود را در برابر فردی‌ از مخالفان‌ که‌ در حضور ایشان‌ بود، تأیید فرمود.[۳] در سخنان‌ امامان‌، تقیه‌ و توریه‌ مایه رحمت‌ الاهی‌ بر شیعیان‌ و موجب‌ حفظ‌ و سلامت‌ مؤمنان‌ از شر کافران‌ و بدکاران‌ خوانده‌ شده‌ است‌.[۴]

در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم: «الرَّجُل یُسْتَأْذَنُ عَلَیْهِ فَیَقُولُ لِلْجَارِیَةِ قُولِی لَیْسَ هُوَ هَاهُنَا؛ قَالَ (علیه السلام) لَا بَأْسَ لَیْسَ بِکَذِب»؛ کسى دم در مى آید و اجازه ورود به خانه مى طلبد، صاحب خانه (که مانعى از پذیرش او دارد) به کنیز مى گوید: بگو: او اینجا نیست (و منظور از آن مثلاً همان پشت در خانه است). امام (علیه السلام) فرمود: اشکالی ندارد، این دروغ نیست.[۵]

اما حق این است که در اینجا باید تفصیلى داد و به عنوان یک ضابطه کلى گفت: هر گاه لفظ از نظر مفهوم لغوى و عرفى قابلیت دو معنا دارد، ولى ذهنیات مخاطب آن را بر معنى خاصى تطبیق مى کند، در حالى که گوینده اراده معنى دیگرى را دارد، این چنین توریه اى دروغ نیست، مثل این که لفظ مشترک را به کار برند، ذهن شنونده متوجه یک معنى شود در حالى که گوینده نظرش معنى دیگرى باشد. فى المثل، در حالات «سعید بن جبیر» آمده است که «حجاج» از او پرسید نظر تو درباره من چگونه است؟ گفت: به عقیده من تو «عادل» هستى! اطرافیان شاد شدند، «حجاج» گفت: او با این سخن حکم کفر مرا صادر کرد; زیرا یک معناى عادل عدول کننده از حق به باطل است! قرآن مجید مى گوید: «ثُمَّ الَّذِیْنَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ».[۶]

اما اگر لفظ، از نظر مفهوم لغوى و عرفى تنها یک معنى دارد و گوینده آن را رها مى کند و به سوى معناى مجازى مى رود، بى آن که قرینه مجاز را ذکر کند، این چنین توریه اى بدون شک حرام است، و ممکن است با این تفصیل میان نظرات مختلف فقها جمع کرد.

ولى، باید توجه داشت: حتى در مواردى که توریه، مصداق دروغ نیست، گاهى مفاسد آن را در بر دارد و سبب اغراء به جهل و افکندن مردم در خطا مى شود، و از این نظر، گاه ممکن است به مرحله حرام برسد، اما هر گاه نه چنین مفسده اى دارد، و نه مصداق کذب و دروغ است، دلیلى بر حرمت آن نداریم، و روایت امام صادق (علیه السلام) از این قبیل است.

بنابراین، تنها دروغ نبودن براى توریه کردن کافى نیست، بلکه باید مفاسد دیگر نیز در آن نباشد. و البته در مواردى که ضرورتى ایجاب کند که انسان دروغى بگوید، مسلماً مادام که توریه ممکن است، باید توریه کرد، تا سخن مصداق دروغ نباشد.

اما این که آیا براى پیامبران توریه جایز است یا نه؟ باید گفت: در صورتى که موجب تزلزل اعتماد عمومى مردم شود جایز نیست، چرا که سرمایه انبیاء در طریق تبلیغ، همان سرمایه اعتماد عمومى مردم است، و اما در مواردى مانند آنچه در داستان حضرت ابراهیم (علیه السلام) در آیات «فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ * فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ»[۷] آمده که اظهار بیمارى کند، و هدف مهمى در این کار باشد، بى آن که پایه هاى اعتماد حق جویان را متزلزل سازد، به هیچ وجه اشکالى ندارد.

در جواز توریه بطور مطلق یا تنها در صورت ضرورت، اختلاف است. همچنین در فرض وجود مصلحت لازم در دروغ گفتن آیا در صورت امکان توریه، توریه واجب و دروغ گفتن حرام مى‌شود، یا دروغ گفتن با وجود مصلحت در آن حتى با امکان توریه جایز مى‌باشد؟ مسئله محل اختلاف است.[۸]

چنانچه رهایى مؤمنى یا بازگرداندن مال مظلومى و یا دفع ستم از انسانى یا مال و یا عرض او متوقف بر دروغ گفتن باشد، در صورتى که امکان توریه وجود داشته باشد، بنابر قول برخى واجب است توریه شود و در صورت عدم امکان، قسم دروغ جایز بلکه واجب است.[۹] برخى بر وجوب توریه در این صورت اشکال کرده[۱۰] و برخى، آن را واجب ندانسته‌اند.[۱۱]

هرگاه کسى علیه دیگرى مدعى طلبى باشد که وى آن را ادا کرده و یا طلبکار او را ابراء نموده است و مدعى علیه از این بیم داشته باشد که ادعاى ابراء یا اداى دین به دلیل نداشتن بیّنه منتقل به قسم شود و مدعى با قسم طلب ادعایى خود را بگیرد، جایز است اصل‌ طلب او را انکار کند و بر آن قسم بخورد به شرط آن که توریه نماید تا دروغ لازم نیاید.[۱۲]

پانویس

  1. فراهیدی‌، ذیل‌ «وری‌».
  2. برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به مجلسی‌، ج‌ ۳۱، ص‌ ۵۰۳ ـ ۵۰۵
  3. احتجاج، ج‌ ۲، ص‌۳۷۰ـ۳۷۱.
  4. احمدبن‌ علی‌ طبرسی‌، ج‌ ۲، ص‌۴۴۰؛ مجلسی‌، ج‌ ۱۷، ص‌ ۳۲۸.
  5. وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۵۸۰ (باب ۱۴۱ از ابواب العشره، حدیث ۸).
  6. سوره انعام، آیه ۱.
  7. سوره صافات، ۸۸-۸۹.
  8. جامع المقاصد، ج۴، ص۲۷؛ مسالک الافهام، ج۹، ص۲۰۷؛ جواهرالکلام، ج۲۲، ص ۷۲-۷۳.
  9. شرائع الإسلام، ج۲، ص۴۰۲؛ قواعد ج۲، ص۱۸۸؛ جامع المقاصد، ج۴، ص۲۷؛ الروضة البهیة، ج۴، ص۲۳۵.
  10. نهایة المرام، ج۲، ص۳۴۱.
  11. جواهرالکلام، ج۲۲، ص۷۳ و ج۳۵، ص ۳۴۲-۳۴۳.
  12. همان، ج۳۲، ص ۲۰۴-۲۰۵.

منابع

  • فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام، جمعى از پژوهشگران، ج ‌۲، ص ۶۶۲.
  • تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ج ۱۹، ص ۱۱۰.
  • "توریه"، دانشنامه جهان اسلام.