زیاد بن ابیه: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) جز (مهدی موسوی صفحهٔ هلاکت زیاد بن ابیه را به زیاد بن ابیه منتقل کرد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | «زياد بن سميه» - كه پدرش به درستي معلوم نبود - به «زياد بن ابيه» يعني زياد پسر پدرش معروف بود. | |
− | |||
− | زياد | + | == نسب زیاد == |
+ | مادر زياد «سميه» است كه كنيز يك كشاورز فارس بوده است. وى به حارث بخشيده شده و حارث وى را به عقد غلام و برده خويش «عبيد» در آورده است. سميه از زنان مشهور به [[فسق]] و فجور عرب بوده است كه بر در خانه خود پرچم فساد نصب مىنموده است.<ref>الغدير، ج 10، ص 218.</ref> زياد از اين زن متولد شده در حالى كه نسبت پدرى وى مشخص نيست. به همين جهت زياد بن سميه، زياد بن ابيه، زياد بن عبيد، و... ناميده مىشده است. [[ابوسفیان|ابوسفيان]] از جمله كسانى است كه نسبت به وى ادعا دارد، همان گونه كه [[عمرو بن عاص|عمرو عاص]] ادعا داشت. | ||
− | هلاكت ذلت بار وي مصادف بود با سوم [[رمضان]] سال 53 قمري در عصر خلافت غاصبانه برادرخواندهاش معاويه بن ابيسفيان. وي را در مكاني به نام "ثويه" در بيرون شهر [[كوفه]] به گور سپردند. علاوه بر اهالي [[عراق]]، مردم [[حجاز]] نيز از هلاكت وي شادمان شده و به شكرگذاري پراختند. چون وي قرار بود از سوي معاويه، حكومت حجاز را نيز به مجموعه سرزمينهاي تحت فرمانروايي خويش بيفزايد كه با قدرت لايزال الهي به اين آرزويش نرسيد.<ref> نك: | + | [[معاویه|معاويه]] پس از [[صلح امام حسن]] علیهالسلام، براى بهرهگيرى از خشونت و خباثت زياد و جلب توجه او، نخست به پندار خويش مشكل نسب زياد را حل مىكند و به راه انداختن انجمني از بزرگان [[بنی امیه|بنياميه]] و گواه گرفتن از افراد سرشناس و معروف عرب، مبني بر اين كه زياد در فراش پدرش [[ابوسفیان|ابيسفيان]] ديده به جهان گشوده بود، زياد را رسما ملحق به خانواده خويش مىنمايد. وى دستور مىدهد از آن زمان به بعد وى را «زياد بن ابى سفيان» بخوانند و به [[حديث]] معروف [[پیامبر اسلام|رسول اللّه]] صلى الله عليه و آله توجه نمىكند كه: «الولد للفراش و للعاهر الحجر».<ref>طبرى، ج 4، ص 449.</ref> |
+ | |||
+ | بر اساس اين حديث شريف، فرزند مشكوك از صاحب فراش و همسر قانونى زن است و بر فرد بزهكار سنگ مىزنند. كه اين حديث باعث رسوايى معاويه در اين اقدامش شد.<ref>الغدير، ج 10، ص 216.</ref> | ||
+ | |||
+ | == جنایات زیاد == | ||
+ | [[معاویه|معاويه]] زياد را بعد از الحاق به ابوسفيان به استاندارى [[بصره]] منصوب مىنمايد و بعد از مرگ مغيرة بن شعبه، منطقه [[کوفه|كوفه]] را نيز به آن مىافزايد و او را مأمور آزار و شكنجه [[شیعه|شيعيان]] اميرمؤمنان [[امام علی علیه السلام|علي بن ابيطالب]] علیهالسلام مىنمايد. | ||
+ | |||
+ | زياد بن ابيه كه خود زماني از ياران و فرماندهان نظامي سپاه [[امام علی]] علیهالسلام بود و ياران و هواداران آن حضرت را به خوبي ميشناخت، در صدد قتل و غارت آنان برآمد و تعداد بيشماري از شيعيان را بيجرم و گناهي به قتل آورد و هر روز زندگي را بر كام آنان تلختر ميكرد. | ||
+ | |||
+ | زياد در منطقه سيطره خود، شيعيان و محبان على و هر كسى كه حاضر به پيروى از وى نمىشد يا از على عليه السلام اظهار بیزارى نمىكرد می كشت! او در هنگام ورود به بصره خطبهاى بدون نام خدا كه «بترا» نام گرفت ايراد كرد و اظهار داشت من آقا را به گناه بردهاش و موطن را به گناه مسافر و بىگناه را به گناه مجرم مجازات خواهم كرد. | ||
+ | |||
+ | زياد در كوفه مردم را در ميدان مقابل [[دارالاماره کوفه|دارالاماره]] جمع مىكرد و به زور وادار بر [[لعن]] بر على علیه السلام مىنمود، اگر كسى امتناع مىكرد از دم شمشير مىگذراند.<ref>مروج الذهب، ج 3، ص 26.</ref> زياد [[حجر بن عدى]] و يارانش را به آهن بسته به [[شام]] فرستاد و معاويه مظلومانه شش نفر از جمله حجر را در «[[مرج عذرا]]» به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رساند.<ref>طبرى، ج 4، ص 498.</ref> | ||
+ | |||
+ | == هلاکت زیاد == | ||
+ | زیاد بن ابیه، سرانجام مبتلا به بيماري طاعون گرديد و دست وي بر اثر آن متورم شد و قصد بريدن آن را داشت كه با ديدن آتش و ابزار وسايل قطع، منصرف شد. ولي بيماري چنان وي را فشار آورده بود كه تعداد 150 نفر از پزشكان ماهر، از مداواي آن عاجز مانده بودند. گفته شد كه در درون وي حرارتي از آن بيماري به وجود آمده بود كه با هيچ نوشيدني و تزريق كردني، كاهش پيدا نميكرد و سرانجام وي را به هلاكت رسانيد. | ||
+ | |||
+ | هلاكت ذلت بار وي مصادف بود با سوم [[رمضان]] سال 53 قمري در عصر خلافت غاصبانه برادرخواندهاش معاويه بن ابيسفيان. وي را در مكاني به نام "ثويه" در بيرون شهر [[كوفه]] به گور سپردند. علاوه بر اهالي [[عراق]]، مردم [[حجاز]] نيز از هلاكت وي شادمان شده و به شكرگذاري پراختند. چون وي قرار بود از سوي معاويه، حكومت حجاز را نيز به مجموعه سرزمينهاي تحت فرمانروايي خويش بيفزايد كه با قدرت لايزال الهي به اين آرزويش نرسيد.<ref> نك: البدايه والنهايه (ابن كثير)، ج 8، ص 67.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |
نسخهٔ ۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۱۰
«زياد بن سميه» - كه پدرش به درستي معلوم نبود - به «زياد بن ابيه» يعني زياد پسر پدرش معروف بود.
نسب زیاد
مادر زياد «سميه» است كه كنيز يك كشاورز فارس بوده است. وى به حارث بخشيده شده و حارث وى را به عقد غلام و برده خويش «عبيد» در آورده است. سميه از زنان مشهور به فسق و فجور عرب بوده است كه بر در خانه خود پرچم فساد نصب مىنموده است.[۱] زياد از اين زن متولد شده در حالى كه نسبت پدرى وى مشخص نيست. به همين جهت زياد بن سميه، زياد بن ابيه، زياد بن عبيد، و... ناميده مىشده است. ابوسفيان از جمله كسانى است كه نسبت به وى ادعا دارد، همان گونه كه عمرو عاص ادعا داشت.
معاويه پس از صلح امام حسن علیهالسلام، براى بهرهگيرى از خشونت و خباثت زياد و جلب توجه او، نخست به پندار خويش مشكل نسب زياد را حل مىكند و به راه انداختن انجمني از بزرگان بنياميه و گواه گرفتن از افراد سرشناس و معروف عرب، مبني بر اين كه زياد در فراش پدرش ابيسفيان ديده به جهان گشوده بود، زياد را رسما ملحق به خانواده خويش مىنمايد. وى دستور مىدهد از آن زمان به بعد وى را «زياد بن ابى سفيان» بخوانند و به حديث معروف رسول اللّه صلى الله عليه و آله توجه نمىكند كه: «الولد للفراش و للعاهر الحجر».[۲]
بر اساس اين حديث شريف، فرزند مشكوك از صاحب فراش و همسر قانونى زن است و بر فرد بزهكار سنگ مىزنند. كه اين حديث باعث رسوايى معاويه در اين اقدامش شد.[۳]
جنایات زیاد
معاويه زياد را بعد از الحاق به ابوسفيان به استاندارى بصره منصوب مىنمايد و بعد از مرگ مغيرة بن شعبه، منطقه كوفه را نيز به آن مىافزايد و او را مأمور آزار و شكنجه شيعيان اميرمؤمنان علي بن ابيطالب علیهالسلام مىنمايد.
زياد بن ابيه كه خود زماني از ياران و فرماندهان نظامي سپاه امام علی علیهالسلام بود و ياران و هواداران آن حضرت را به خوبي ميشناخت، در صدد قتل و غارت آنان برآمد و تعداد بيشماري از شيعيان را بيجرم و گناهي به قتل آورد و هر روز زندگي را بر كام آنان تلختر ميكرد.
زياد در منطقه سيطره خود، شيعيان و محبان على و هر كسى كه حاضر به پيروى از وى نمىشد يا از على عليه السلام اظهار بیزارى نمىكرد می كشت! او در هنگام ورود به بصره خطبهاى بدون نام خدا كه «بترا» نام گرفت ايراد كرد و اظهار داشت من آقا را به گناه بردهاش و موطن را به گناه مسافر و بىگناه را به گناه مجرم مجازات خواهم كرد.
زياد در كوفه مردم را در ميدان مقابل دارالاماره جمع مىكرد و به زور وادار بر لعن بر على علیه السلام مىنمود، اگر كسى امتناع مىكرد از دم شمشير مىگذراند.[۴] زياد حجر بن عدى و يارانش را به آهن بسته به شام فرستاد و معاويه مظلومانه شش نفر از جمله حجر را در «مرج عذرا» به شهادت رساند.[۵]
هلاکت زیاد
زیاد بن ابیه، سرانجام مبتلا به بيماري طاعون گرديد و دست وي بر اثر آن متورم شد و قصد بريدن آن را داشت كه با ديدن آتش و ابزار وسايل قطع، منصرف شد. ولي بيماري چنان وي را فشار آورده بود كه تعداد 150 نفر از پزشكان ماهر، از مداواي آن عاجز مانده بودند. گفته شد كه در درون وي حرارتي از آن بيماري به وجود آمده بود كه با هيچ نوشيدني و تزريق كردني، كاهش پيدا نميكرد و سرانجام وي را به هلاكت رسانيد.
هلاكت ذلت بار وي مصادف بود با سوم رمضان سال 53 قمري در عصر خلافت غاصبانه برادرخواندهاش معاويه بن ابيسفيان. وي را در مكاني به نام "ثويه" در بيرون شهر كوفه به گور سپردند. علاوه بر اهالي عراق، مردم حجاز نيز از هلاكت وي شادمان شده و به شكرگذاري پراختند. چون وي قرار بود از سوي معاويه، حكومت حجاز را نيز به مجموعه سرزمينهاي تحت فرمانروايي خويش بيفزايد كه با قدرت لايزال الهي به اين آرزويش نرسيد.[۶]
پانویس
منابع
موسسه تبیان، نرمافزار دایرةالمعارف چهارده معصوم علیهمالسلام
منابع بیشتر: