حسین بن محمد حلوانی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (مهدی موسوی صفحهٔ الحلوانی را به حسین بن محمد حلوانی منتقل کرد)
سطر ۱: سطر ۱:
==ابى عبداللّه الحسين بن محمد بن حسن الحلواني==
+
ابو عبداللّه حسين بن محمد بن حسن الحلواني از علمای شیعه در قرن پنجم است. کتاب مشهور «[[نزهة الناظر و تنبیه الخاطر (کتاب)|نزهة الناظر و تنبیه الخاطر]]» از آثار اوست.
  
در اسناد [[احادیث]] مانند آن چه در [[بشاره المصطفى]] نوشته محمد بن ابوالقاسم [[طبرى]] (قرن 6)<ref> [[بشاره المصطفي]]، ص 105.</ref> و نيز ذيل تاريخ [[بغداد]] از [[ابن نجار]] بغدادى (متوفى 643 ق)<ref> ذيل تاريخ بغداد، ج 4، ص 108.</ref> آمده است مى توانيم او را کاملتر و به اين گونه بشناسيم: ابوعبدالله الحسين بن محمد بن الحسن بن نصر الحلواني.
 
  
[[ابن شهر آشوب]] (م 588) اين نام يعنى الحسين بن محمد بن الحسن را در کتاب [[معالم العلماء]] که به ذکر نويسندگان [[شيعه]] اختصاص دارد عنوان کرده<ref> [[معالم العلماء]]، ص 78، رقم 273.</ref> و [[ابن بطريق]] (533 ـ 600 ق) هم در کتاب [[العمده]] به هنگام تبيين [[حدیث]] تکريم عباس عموى پيامبر گرامي صلی الله علیه و آله مى گويد:
+
[[ابن شهر آشوب]] (م 588) اين نام يعنى الحسين بن محمد بن الحسن را در کتاب [[معالم العلماء]] که به ذکر نويسندگان [[شيعه]] اختصاص دارد عنوان کرده است.<ref> [[معالم العلماء]]، ص 78، رقم 273.</ref>
  
و يزيد ذلک بياناً و إيضاحاً ما ذکره الحسين بن محمد بن الحسين الحلوانى فى کتابه الذى جمعه من لمع کلام النبي صلی الله علیه و آله و کلام الائمه علیهم السلام. قال: فى لمع کلام الإمام الزکي أبى الحسن على بن محمد العسکري علیه السلام لمّا سئله المتوکل فقال له: ما تقول بنو أبيک فى العباس؟ قال: ما يقولون فى رجل فرض الله طاعه على الخلق و فرض طاعه العباس عليه.<ref> العمده، ص 8.</ref>
+
== آثار و تألیفات ==
  
ابن حديث با همين متن در [[نزهه الناظر]] موجود است<ref> بخش [[احادیث]] [[امام حسن عسکری]] علیه السلام.</ref> و تعبير (لُمَع) ـ که همان تعبير مؤلف در مقدمه و نيز مؤخره کتاب از احاديث گردآورده اش و عنوان ابواب کتاب در برخى نسخه ها<ref> مانند نسخه در دسترس شيخ [[آقا بزرگ تهرانی]]، ر.ک: [[الذريعه]]، ج 24، ص 127، رقم 638.</ref> مى باشد ـ جاي ترديدى نمى نهد که منظور ابن بطريق از حسين بن محمد بن حسين الحلوانى همين مؤلف نزهه الناظر است و (حسين) دوم تصحيف (حسن) است که تصحيفى شايع و عادى در کتابت و استنساخ مى باشد.
 
  
[[علامه مجلسی]] نيز در باب (ما جمع من جوامع کلم [[امیرالمومنین]] علیه السلام) هنگام اشاره به کتاب هايى که برخى از [[احادیث]] درباره حضرت علي علیه السلام را در خود جاى داده اند از نزهه الناظر نام مى برد و آن را تأليف حسين بن محمد بن حسن مى داند.<ref> [[بحارالانوار]]، ج 78، ص 36.</ref> کتاب شناسان ديگري نيز اين مطلب را تأييد کرده اند؛ سيد اعجاز حسين<ref> [[کشف الحجب والاستار]]، ص 580، رقم 3260.</ref> و شيخ [[آقا بزرگ تهرانی]]<ref> الذريعه، ج 24، ص 127، رقم 638.</ref> از اين زمره اند.
+
[[علامه مجلسی]] در باب (ما جمع من جوامع کلم [[امیرالمومنین]] علیه السلام) هنگام اشاره به کتاب هايى که برخى از [[احادیث]] درباره حضرت علي علیه السلام را در خود جاى داده اند از «نزهة الناظر» نام مى برد و آن را تأليف حسين بن محمد بن حسن مى داند.<ref> [[بحارالانوار]]، ج 78، ص 36.</ref>  
  
بر همين اساس، نظر ديگر ابن شهرآشوب<ref> معالم العلماء، رقم 674.</ref> و نيز نظر [[شيخ نوری]]<ref> خاتمه مستدرک الوسائل، ج 1، ص 192، رقم 39.</ref> ـ که کتاب را به ابويعلى محمد بن حسن جعفري<ref> او استاد حلوانى و جانشين [[شيخ مفيد]] مي باشد و همراه نجاشي، [[غسل]] و تجهيز [[سيد مرتضى]] را در سال 436 ق عهده دار بوده است. ر.ک: نجاشي، رقم 1070.</ref> نسبت داده است ـ درست نيست و همان گونه که شيخ آقا بزرگ مى گويد:<ref> الذريعه، ج 4، ص 259.</ref> اين مطلب با تصريح مؤلف به نام خود در پايان کتاب سازگار نيست و منشأ اشتباه، دو شرح نوشته شده از سوى ابويعلى جعفرى بر دو حديث از کتاب است.<ref> رجوع کنيد به بخش احاديث [[امام باقر]] علیه السلام و امام جواد علیه السلام.</ref>
+
[[سيد بن طاووس]] در کتاب [[الیقین باختصاص مولانا علی بامرة المؤمنین (کتاب)|اليقين]] احاديثى را در باب ناميدن علي علیه السلام به اميرالمؤمنين و خيرالوصيين آورده<ref> اليقين، ص 111.</ref> و منبع آن را «نهج النجاه في فضائل أميرالمؤمنين و الائمه الطاهرين من ذريته صلوات الله عليهم اجمعين» نوشته الحسين بن محمد بن الحسن بن نصر الحلوانى دانسته است.  
  
مؤيد اين مطلب، آن است که [[سيد بن طاووس]] در کتاب [[اليقين]] احاديثى را در باب ناميدن علي علیه السلام به اميرالمؤمنين و خيرالوصيين آورده<ref> اليقين، ص 111.</ref> و منبع آن را (نهج النجاه في فضائل أميرالمؤمنين والائمه الطاهرين من ذريته صلوات الله عليهم اجمعين) نوشته الحسين بن محمد بن الحسن بن نصر الحلوانى دانسته است.  
+
شيخ آقا بزرگ در [[الذريعه]] نهج النجاه را از حسين بن محمد بن نصر الحلوانى مى خواند و به منقولات ابن طاووس از آن در اليقين اشاره مى کند.<ref> همان، ج 42، ص 425، رقم 2224. گفتنى است شيخ آقا بزرگ در ادامه، اشتباه ابن طاووس را در مسأله تاريخ کتاب نهج النجاه گوشزد کرده و از اين رو مانع انتساب آن را به حلوانى زدوده است.</ref>
  
ابن طاووس اين نام و نسب را در جاى ديگري از کتابش تکرار مى کند<ref> همان، ص 389.</ref> و از اين رو اگر مانند شيخ آقا بزرگ بتوانيم اتحاد مؤلف نهج النجاه و نزهه الناظر را استظهار کنيم انتساب کتاب نزهه الناظر به حلوانى تأييد مى شود.
+
<br />
  
شيخ آقا بزرگ در [[الذريعه]] مى گويد: (يأتي استظهار اتحاد صاحب نزهه الناظر مع نهج النجاه يعنى لروايته فيهما عن أبى القاسم بن المفيد محمد<ref> الذريعه، ج 22، ص 111.</ref>) و سپس در جاى خود نهج النجاه را از حسين بن محمد بن نصر الحلوانى مى خواند و به منقولات ابن طاووس از آن در اليقين اشاره مى کند.<ref> همان، ج 42، ص 425، رقم 2224. گفتنى است شيخ آقا بزرگ در ادامه، اشتباه ابن طاووس را در مسأله تاريخ کتاب نهج النجاه گوشزد کرده و از اين رو مانع انتساب آن را به حلوانى زدوده است.</ref>
+
==استادان و مشايخ ==
  
اتان کلبرگ نيز اين حدس آقا بزرگ را صائب دانسته و مؤلف اين دو کتاب را يک نفر و همان حسين بن محمد بن الحسن الحلواني دانسته است.<ref> کتابخانه ابن طاووس، ص 467.</ref>
+
الحلوانی فردى شناخته شده و مورد اعتناي عالمان عصر خود بوده است. او نزد الشريف محمد بن الحسن بن حمزه ابويعلي جعفرى ـ که از مراجع [[شيعه]] پس از [[شيخ مفيد]] و داماد و جانشين او بوده ـ<ref> ر.ک: رجال نجاشي، رقم 708؛ فرحه الغري، ص 125.</ref> درس خوانده و چون محل سکونتش<ref> مولد حلوانى، حلوان از شهرهاى [[عراق]] است، اما به جهت آن که [[بغداد]]، پايتخت و پايگاه علم بوده، به آن جا کوچ کرده است. حلوان نام چند مکان است و از جمله آن ها حُلوان عراق در شمال بغداد و در منطقه کوهستاني آن است. حلوان شهرى آباد و محل نشو و نماى عالمان متعددى بوده است ر.ک: [[معجم البلدان]]، ج 2، ص 290.</ref> محله کرخ [[بغداد]] بوده است از محضر عالمانى چون [[شيخ طوسی]]، [[سيد مرتضى]] و [[سيد رضی]] بهره برده است.
  
==استادان و مشايخ حلواني==
+
طريق روايى واقع در کتاب [[بشاره المصطفى|بشارة المصطفى]] اثر عمادالدين طبري،<ref> بشاره المصطفي، ص 105.</ref> شاگردى او را از محضر سيد مرتضي در سال 429 ق به روشنى نشان مى دهد و سند واقع در کتاب ذيل تاريخ بغداد اثر ابن النجار البغدادي،<ref> ذيل تاريخ بغداد، ج 4، ص 108.</ref> استفاده او را از ابوالحسن على بن المظفر بن بدر (علامه بندينجي)<ref> بندينجين از توابع بغداد و در ناحيه کوهستاني آن در سمت [[نهروان]] قرار داشته است و تنى چند به آن جا موصوفند. به گمانِ ما او ابوالحسن على بن المظفر بن بدر از مشايخ خطيب بغدادى و شاگرد ابواحمد حسن بن عبدالله بن سعيد عسکرى مؤلف الزواجر والمواعظ از مشايخ صدوق است. ر.ک: تاريخ بغداد، ج 10، ص 146، رقم 5295؛ الذريعه، ج 12، ص 60، رقم 473.</ref> در سال 425 ق اثبات مى کند.
  
بر اساس آن چه گفته شد مؤلفِ کتاب فردى شناخته شده و مورد اعتناي عالمان عصر خود بوده است. او نزد الشريف محمد بن الحسن بن حمزه ابويعلي جعفرى ـ که از مراجع [[شيعه]] پس از [[شيخ مفيد]] و داماد و جانشين او بوده ـ<ref> ر.ک: رجال نجاشي، رقم 708؛ فرحه الغري، ص 125.</ref> درس خوانده و چون محل سکونتش<ref> مولد حلوانى، حلوان از شهرهاى [[عراق]] است، اما به جهت آن که [[بغداد]]، پايتخت و پايگاه علم بوده، به آن جا کوچ کرده است. حلوان نام چند مکان است و از جمله آن ها حُلوان عراق در شمال بغداد و در منطقه کوهستاني آن است. حلوان شهرى آباد و محل نشو و نماى عالمان متعددى بوده است ر.ک: [[معجم البلدان]]، ج 2، ص 290.</ref> محله کرخ [[بغداد]] بوده است از محضر عالمانى چون [[شيخ طوسی]]، [[سيد مرتضى]] و [[سيد رضی]] بهره برده است.
+
ابوعبدالله حسين بن محمد حلوانى خود نيز در آخرين روايت کتابش که آن را مسنداً ذکر مى کند به استاد ديگرش که به احتمال از استادان اصلى وى بوده است اشاره مى کند. حلواني طريق خود را چنين آغاز مى کند: (أخبرنى الشيخ ابوالقاسم على بن محمد بن محمد المفيد رحمه الله) که حاکى از شاگردى او نزد فرزند [[شیخ مفید|شيخ مفيد]] است. بنابر آن چه [[سید بن طاووس|ابن طاووس]] مي گويد حلوانى از او در کتاب ديگرش نهج النجاه نيز حديث نقل کرده است.<ref> اليقين، ص 389.</ref>
 
 
طريق روايى واقع در کتاب [[بشاره المصطفى]] اثر عمادالدين طبري،<ref> بشاره المصطفي، ص 105.</ref> شاگردى او را از محضر سيد مرتضي در سال 429 ق به روشنى نشان مى دهد و سند واقع در کتاب ذيل تاريخ بغداد اثر ابن النجار البغدادي،<ref> ذيل تاريخ بغداد، ج 4، ص 108.</ref> استفاده او را از ابوالحسن على بن المظفر بن بدر (علامه بندينجي) در سال 425 ق اثبات مى کند.
 
 
 
ابوعبدالله حسين بن محمد حلوانى خود نيز در آخرين روايت کتابش که آن را مسنداً ذکر مى کند به استاد ديگرش که به احتمال از استادان اصلى وى بوده است اشاره مى کند. حلواني طريق خود را چنين آغاز مى کند: (أخبرنى الشيخ ابوالقاسم على بن محمد بن محمد المفيد رحمه الله) که حاکى از شاگردى او نزد فرزند شيخ مفيد است. بنابر آن چه ابن طاووس مي گويد حلوانى از او در کتاب ديگرش نهج النجاه نيز حديث نقل کرده است.<ref> اليقين، ص 389.</ref>
 
  
 
==شاگردان حلواني==
 
==شاگردان حلواني==
  
بر اساس طريق هاى روايى گذشته مى توان (علي بن الحسين بن على الرازي) و (ابوزکريا يحيي بن على الخطيب التبريزي) را از شاگردان حلواني دانست. افزون بر اين، بهره گيرى دانشمندان و نويسندگان از کتاب به ويژه عمادالدين طبرى مؤلف بشاره المصطفى و [[ابن بطريق]] از بزرگان قرن ششم نشان از استقبال عالمان از کتاب او دارد.
+
بر اساس طريق هاى روايى گذشته مى توان علي بن الحسين بن على الرازي و ابوزکريا يحيي بن على الخطيب التبريزي را از شاگردان حلواني دانست. افزون بر اين، بهره گيرى دانشمندان و نويسندگان از کتب او به ويژه عمادالدين طبرى مؤلف بشاره المصطفى و [[یحیی بن بطریق|ابن بطريق]] از بزرگان قرن ششم نشان از استقبال عالمان از او دارد.
  
 
==عصر مؤلف==
 
==عصر مؤلف==
  
بر اساس علم طبقات رجال و با توجه به سال وفات مشايخ حلوانى مي توان وى را از محدثان قرن پنجم ق دانست، زيرا همان گونه که گذشت شاگردان [[شيخ مفيد]] (م 413)<ref> رجال نجاشي، رقم 1067.</ref> مانند سيد مرتضى (م 436)<ref> همان، رقم 708.</ref> و شيخ ابوالقاسم على بن محمد فرزند شيخ مفيد و ابويعلي جعفرى (م 463)<ref> رجال نجاشي، رقم 1070؛ معجم رجال الحديث، ج 15، ص 211، رقم 10473.</ref> داماد و جانشين شيخ مفيد از استادان حلواني اند و تاريخ ذکر شده شاگردى او نزد برخى از ايشان و نيز تاريخ استفاده او از [[علامه بندينجيني]]<ref> بندينجين از توابع بغداد و در ناحيه کوهستاني آن در سمت [[نهروان]] قرار داشته است و تنى چند به آن جا موصوفند. به گمانِ ما او ابوالحسن على بن المظفر بن بدر از مشايخ خطيب بغدادى و شاگرد ابواحمد حسن بن عبدالله بن سعيد عسکرى مؤلف الزواجر والمواعظ از [[مشايخ صدوق]] است. ر.ک: تاريخ بغداد، ج 10، ص 146، رقم 5295؛ الذريعه، ج 12، ص 60، رقم 473.</ref> در سال 425 ق ترديدي باقى نمى گذارد که او در دهه هاى ميانى قرن پنجم مي زيسته است.
+
بر اساس علم طبقات رجال و با توجه به سال وفات مشايخ حلوانى مي توان وى را از محدثان قرن پنجم قمری دانست. [[حسین بن محمد حلوانی|حلوانى]] در عصر طلایى فرهنگ و ادب مى زیسته و سخن نخست مجامع فرهنگى آن روزگار، فصاحت و [[بلاغت]] و سلاست بوده است. او به مانند سلف صالح خویش، [[سید رضی|سید رضى]] پا به میدانى نهاد که قهرمانى اش از آنِ سخنوران بود و در عرصه اى به طرح اندیشه هاى علوى و جعفرى و معارف [[اهل بیت]] علیهم السلام پرداخت که شعر و نثر و مقامه نویسى نشانه فضل بود.
 
 
حلوانى در عصر طلايى فرهنگ و ادب مى زيسته و سخن نخست مجامع فرهنگى آن روزگار، فصاحت و بلاغت و سلاست بوده است. او به مانند سلف صالح خويش، سيد رضى پا به ميدانى نهاد که قهرمانى اش از آنِ سخنوران بود و در عرصه اى به طرح انديشه هاى علوى و جعفرى و معارف اهل بيت علیهم السلام پرداخت که شعر و نثر و مقامه نويسى نشانه فضل بود.  
 
 
 
در عصر او متعلمان، کتاب هاي جاحظ و ابن عبيده ريحانى و سخنان عتابى و اشعار ابان لاحقي را فرامى گرفتند و در اين ميان اراده غالب حاکمان بر حذف و مهجور نهادن سخنان فصيح و نغز امامان معصوم شيعه علیهم السلام بود و اين، زمينه را به نفع ديوانيان و به زيان شيعيان آماده مى ساخت. او فضاى معاصر خويش را چنين ترسيم مي کند:
 
 
 
هرگاه از اميرمؤمنان علیه السلام و ديگر امامان علیهم السلام ياد مي شود رنگ چهره دگرگون شود و اگر اندرزى نيکو يا حکمتى رسا و يا عبارتى برجسته و خطبه اى نمايان و نوشته اى شيوا روايت شود متغير گردد و شنونده مى گويد من و امثال من چنين خبرى نشنيده ايم و من مى گويم اگر به ديده [[انصاف]] بنگرى و از [[زورگويى]] و مخالفت کناره بگيري خواهى دانست که آن چه شنيده اى نمى از يمى و کمى از فراوان است.<ref> برگه نخست نسخه خطى کتاب.</ref>
 
 
 
حلوانى سياست هاى کهنه [[بنى اميه]] را زمينه ساز جريان هاى عصر خويش مى داند. او به سياست [[عبدالملک بن مروان]] اشاره مى کند که همچون سلف بدکار خويش (معاويه) تمام تلاش خويش را در خاموش کردن نور علوى بکار برد و نيز به شواهدى همچون شيوه تحديث حسن بصرى از [[امام علی]] علیه السلام که چون قصد داشت حديثى از اميرالمؤمنين علي علیه السلام نقل کند از بيم بنى اميه مى گفت: قال أبوزينب.<ref> همان.</ref>
 
 
 
حلوانى استمرار اين جريان را موجب نسبت دادن فضايل و [[مناقب]] و حتى سخنان شيوا و بليغ [[اهل بيت]] علیهم السلام به رقيبان و دشمنان ايشان مى داند و سخنان ادبى [[ابن مقفع زنديق]] و [[جاحظ عثمانى]] و همگنان اينان را زمينه اى مى داند که کلمات گهربار علي علیه السلام و فرزندان بزرگوارش را به چنين اشخاصى نسبت دهند و شايد برخى از آنان هم در اقتباس آشکار و پنهان از سخنان علي علیه السلام متهم باشند.(31)
 
  
او به صراحت اعلام مى دارد که قصد کلي، اطفاى نور الهى و انهدام آثار اهل بيت علیهم السلام است، اگر چه خدا از خاموش شدن نور خود ابا دارد. حلوانى سپس عبارت [[سيد رضى]] را در تأييد گفته خود نقل مى کند که اين دشمنان را به دو دسته جاهل و گمراه و فرورفته در ظلمت از يک سو و آگاه از فضايل اهل بيت و عالم کاتم و حيله گر تقسيم مى کند که هر دو دسته به دنبال دنياى خويش و روزى خوردن از قلم بى زخم و ريش خودند که نويسنده آن را در کف ندارد، بلکه سر به چرخش چشم و دست حاکمان دارد.
+
در عصر او متعلمان، کتاب های جاحظ و ابن عبیده ریحانى و سخنان عتابى و اشعار ابان لاحقی را فرا مى گرفتند و در این میان اراده غالب حاکمان بر حذف و مهجور نهادن سخنان فصیح و نغز [[ائمه اطهار|امامان]] معصوم [[شیعه]] علیهم السلام بود و این، زمینه را به نفع دیوانیان و به زیان شیعیان آماده مى ساخت. او فضاى معاصر خویش را چنین ترسیم می کند:
  
نکته جالب توجه، اقتداى حلوانى به سيد رضى در مبارزه با اين وضعيت است. او به همان گونه که سيد رضي سخنان بليغ علي علیه السلام را برگزيد و تنها به جمع آورى و حتي تقطيع سخنان و بخش هايى از [[خطبه]] ها و نامه هاى بلند و کوتاه حضرتش همت گماشت آن دسته از [[احادیث]] ائمه را آورده که از بلاغت بيشتري برخوردارند.  
+
هرگاه از [[امام علی علیه السلام|امیرمؤمنان]] علیه السلام و دیگر امامان علیهم السلام یاد می شود رنگ چهره دگرگون شود و اگر اندرزى نیکو یا حکمتى رسا و یا عبارتى برجسته و خطبه اى نمایان و نوشته اى شیوا روایت شود متغیر گردد و شنونده مى گوید من و امثال من چنین خبرى نشنیده ایم و من مى گویم اگر به دیده انصاف بنگرى و از زورگویى و مخالفت کناره بگیری خواهى دانست که آن چه شنیده اى نمى از یمى و کمى از فراوان است.
  
ما مى توانيم کار حلوانى را تکميل کار سيد رضى در ادامه گردآورى سخنان بليغ ائمه بدانيم که مقصود اوليه و اصلى سيد رضى هم بوده است و کتاب [[خصائص الائمه]] علیهم السلام که بعدها در خصائص [[امیرالمومنین]] علیه السلام متوقف و به همان ناميده شد در واقع طرح و پى ريزى زمينه آن بوده است. در اين ميان نقلِ سخنان پيامبر صلی الله علیه و آله بيشتر است تا سخنان امامان علیهم السلام را تقويت کند و به اين انديشه کلامى [[شيعه]] قوت بخشد که همه جرعه نوشان جام نبوتند، ما ترجمه بخشى از مقدمه کتاب را که خود گوياي هدف مؤلف است مى آوريم:
+
حلوانى سیاست هاى کهنه [[بنى امیه]] را زمینه ساز جریان هاى عصر خویش مى داند. او به سیاست عبدالملک بن مروان اشاره مى کند که همچون سلف بدکار خویش ([[معاویه]]) تمام تلاش خویش را در خاموش کردن نور علوى بکار برد و نیز به شواهدى همچون شیوه تحدیث حسن بصرى از [[امام علی]] علیه السلام که چون قصد داشت حدیثى از امیرالمؤمنین [[امام علی علیه السلام|علی]] علیه السلام نقل کند از بیم بنى امیه مى گفت: قال أبو [[حضرت زینب سلام الله علیها|زینب]].
  
اما بعد براى تو ـ خدا مرا از تو برخوردار بدارد ـ پرتوهايي از سخنان کوتاه و کلمات معجزآسا و [[حکمت]] هاى فروزان و پندهاى درخشان اهل بيت علیهم السلام برگرفته و بنوشته ام که چشم تماشاى تو را شادى بخشد و انديشه تو را بيدار کند و اسناد آن ها را حذف کردم تا کتاب از اختصار مطلوب به در نرود و طرفه سخنانى از پيامبر خدا صلی الله علیه و آله بر آن ها مقدم کردم تا بدين نکته رهنمون گر که اهل بيت جرعه کشان درياى مالامال اويند و از دانش ژرفش جان خود برمى افروزند و پيامبر ـ درودهاي خدا بر او باد ـ ريشه اى است و اهل بيت شاخ و برگ اويند، اوست شهر دانش و آنانند درهاى شهر، اوست آسمان و حکمت و آنانند وسيله (رسيدن) به آن، اوست معدن و سرچشمه بلاغت و آنانند شکوفه و خرمى آن، درودهاى خدا بر آنان باد.
+
حلوانى استمرار این جریان را موجب نسبت دادن فضایل و [[مناقب]] و حتى سخنان شیوا و بلیغ [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام به رقیبان و دشمنان ایشان مى داند و سخنان ادبى ابن مقفع زندیق و جاحظ عثمانى و همگنان اینان را زمینه اى مى داند که کلمات گهربار علی علیه السلام و فرزندان بزرگوارش را به چنین اشخاصى نسبت دهند و شاید برخى از آنان هم در اقتباس آشکار و پنهان از سخنان علی علیه السلام متهم باشند.
  
اگر آن چه راويان عادل از آنان روايت کرده اند فراهم مى آمد نه طومارها گنجاش آن را داشتند و نه پرونده ها ياراي دربرگرفتن آن، که آنان سخن به حکمت مى گويند و لب به اندرز مي گشايند، اما من بر سخن اميرمؤمنان علیه السلام اعتماد کردم که فرمود: [[روح]] هر دانش را برگيريد و ظرف و پوسته را وانهيد که دانش فراوان است و عمر رو به پايان.
+
او به صراحت اعلام مى دارد که قصد کلی، اطفاى نور الهى و انهدام آثار [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام است، اگر چه خدا از خاموش شدن نور خود ابا دارد. حلوانى سپس عبارت [[سید رضى]] را در تأیید گفته خود نقل مى کند که این دشمنان را به دو دسته جاهل و گمراه و فرو رفته در ظلمت از یک سو و آگاه از فضایل اهل بیت و عالم کاتم و حیله گر تقسیم مى کند که هر دو دسته به دنبال دنیاى خویش و روزى خوردن از قلم بى زخم و ریش خودند که نویسنده آن را در کف ندارد، بلکه سر به چرخش چشم و دست حاکمان دارد.
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
سطر ۶۲: سطر ۴۶:
 
'''پیوندها'''
 
'''پیوندها'''
  
* '''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=37409&scope=Z-ljg0Zl-MtQqK15xJedXl4OXX-KTySx&flowLastAction=view&from=search&query=%D9%86%D8%B2%D9%87%D8%A9%20%D8%A7%D9%84%D9%86%D8%A7%D8%B8%D8%B1&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true کتاب نزهة الناظر]'''
+
*'''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=37409&scope=Z-ljg0Zl-MtQqK15xJedXl4OXX-KTySx&flowLastAction=view&from=search&query=%D9%86%D8%B2%D9%87%D8%A9%20%D8%A7%D9%84%D9%86%D8%A7%D8%B8%D8%B1&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true کتاب نزهة الناظر]'''
 +
 
 
[[رده: علمای قرن پنجم]]
 
[[رده: علمای قرن پنجم]]
  
 
==منابع==
 
==منابع==
 
دو ماهنامه آينه پژوهش، شماره 92
 
دو ماهنامه آينه پژوهش، شماره 92

نسخهٔ ‏۲۸ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۳۱

ابو عبداللّه حسين بن محمد بن حسن الحلواني از علمای شیعه در قرن پنجم است. کتاب مشهور «نزهة الناظر و تنبیه الخاطر» از آثار اوست.


ابن شهر آشوب (م 588) اين نام يعنى الحسين بن محمد بن الحسن را در کتاب معالم العلماء که به ذکر نويسندگان شيعه اختصاص دارد عنوان کرده است.[۱]

آثار و تألیفات

علامه مجلسی در باب (ما جمع من جوامع کلم امیرالمومنین علیه السلام) هنگام اشاره به کتاب هايى که برخى از احادیث درباره حضرت علي علیه السلام را در خود جاى داده اند از «نزهة الناظر» نام مى برد و آن را تأليف حسين بن محمد بن حسن مى داند.[۲]

سيد بن طاووس در کتاب اليقين احاديثى را در باب ناميدن علي علیه السلام به اميرالمؤمنين و خيرالوصيين آورده[۳] و منبع آن را «نهج النجاه في فضائل أميرالمؤمنين و الائمه الطاهرين من ذريته صلوات الله عليهم اجمعين» نوشته الحسين بن محمد بن الحسن بن نصر الحلوانى دانسته است.

شيخ آقا بزرگ در الذريعه نهج النجاه را از حسين بن محمد بن نصر الحلوانى مى خواند و به منقولات ابن طاووس از آن در اليقين اشاره مى کند.[۴]


استادان و مشايخ

الحلوانی فردى شناخته شده و مورد اعتناي عالمان عصر خود بوده است. او نزد الشريف محمد بن الحسن بن حمزه ابويعلي جعفرى ـ که از مراجع شيعه پس از شيخ مفيد و داماد و جانشين او بوده ـ[۵] درس خوانده و چون محل سکونتش[۶] محله کرخ بغداد بوده است از محضر عالمانى چون شيخ طوسی، سيد مرتضى و سيد رضی بهره برده است.

طريق روايى واقع در کتاب بشارة المصطفى اثر عمادالدين طبري،[۷] شاگردى او را از محضر سيد مرتضي در سال 429 ق به روشنى نشان مى دهد و سند واقع در کتاب ذيل تاريخ بغداد اثر ابن النجار البغدادي،[۸] استفاده او را از ابوالحسن على بن المظفر بن بدر (علامه بندينجي)[۹] در سال 425 ق اثبات مى کند.

ابوعبدالله حسين بن محمد حلوانى خود نيز در آخرين روايت کتابش که آن را مسنداً ذکر مى کند به استاد ديگرش که به احتمال از استادان اصلى وى بوده است اشاره مى کند. حلواني طريق خود را چنين آغاز مى کند: (أخبرنى الشيخ ابوالقاسم على بن محمد بن محمد المفيد رحمه الله) که حاکى از شاگردى او نزد فرزند شيخ مفيد است. بنابر آن چه ابن طاووس مي گويد حلوانى از او در کتاب ديگرش نهج النجاه نيز حديث نقل کرده است.[۱۰]

شاگردان حلواني

بر اساس طريق هاى روايى گذشته مى توان علي بن الحسين بن على الرازي و ابوزکريا يحيي بن على الخطيب التبريزي را از شاگردان حلواني دانست. افزون بر اين، بهره گيرى دانشمندان و نويسندگان از کتب او به ويژه عمادالدين طبرى مؤلف بشاره المصطفى و ابن بطريق از بزرگان قرن ششم نشان از استقبال عالمان از او دارد.

عصر مؤلف

بر اساس علم طبقات رجال و با توجه به سال وفات مشايخ حلوانى مي توان وى را از محدثان قرن پنجم قمری دانست. حلوانى در عصر طلایى فرهنگ و ادب مى زیسته و سخن نخست مجامع فرهنگى آن روزگار، فصاحت و بلاغت و سلاست بوده است. او به مانند سلف صالح خویش، سید رضى پا به میدانى نهاد که قهرمانى اش از آنِ سخنوران بود و در عرصه اى به طرح اندیشه هاى علوى و جعفرى و معارف اهل بیت علیهم السلام پرداخت که شعر و نثر و مقامه نویسى نشانه فضل بود.

در عصر او متعلمان، کتاب های جاحظ و ابن عبیده ریحانى و سخنان عتابى و اشعار ابان لاحقی را فرا مى گرفتند و در این میان اراده غالب حاکمان بر حذف و مهجور نهادن سخنان فصیح و نغز امامان معصوم شیعه علیهم السلام بود و این، زمینه را به نفع دیوانیان و به زیان شیعیان آماده مى ساخت. او فضاى معاصر خویش را چنین ترسیم می کند:

هرگاه از امیرمؤمنان علیه السلام و دیگر امامان علیهم السلام یاد می شود رنگ چهره دگرگون شود و اگر اندرزى نیکو یا حکمتى رسا و یا عبارتى برجسته و خطبه اى نمایان و نوشته اى شیوا روایت شود متغیر گردد و شنونده مى گوید من و امثال من چنین خبرى نشنیده ایم و من مى گویم اگر به دیده انصاف بنگرى و از زورگویى و مخالفت کناره بگیری خواهى دانست که آن چه شنیده اى نمى از یمى و کمى از فراوان است.

حلوانى سیاست هاى کهنه بنى امیه را زمینه ساز جریان هاى عصر خویش مى داند. او به سیاست عبدالملک بن مروان اشاره مى کند که همچون سلف بدکار خویش (معاویه) تمام تلاش خویش را در خاموش کردن نور علوى بکار برد و نیز به شواهدى همچون شیوه تحدیث حسن بصرى از امام علی علیه السلام که چون قصد داشت حدیثى از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل کند از بیم بنى امیه مى گفت: قال أبو زینب.

حلوانى استمرار این جریان را موجب نسبت دادن فضایل و مناقب و حتى سخنان شیوا و بلیغ اهل بیت علیهم السلام به رقیبان و دشمنان ایشان مى داند و سخنان ادبى ابن مقفع زندیق و جاحظ عثمانى و همگنان اینان را زمینه اى مى داند که کلمات گهربار علی علیه السلام و فرزندان بزرگوارش را به چنین اشخاصى نسبت دهند و شاید برخى از آنان هم در اقتباس آشکار و پنهان از سخنان علی علیه السلام متهم باشند.

او به صراحت اعلام مى دارد که قصد کلی، اطفاى نور الهى و انهدام آثار اهل بیت علیهم السلام است، اگر چه خدا از خاموش شدن نور خود ابا دارد. حلوانى سپس عبارت سید رضى را در تأیید گفته خود نقل مى کند که این دشمنان را به دو دسته جاهل و گمراه و فرو رفته در ظلمت از یک سو و آگاه از فضایل اهل بیت و عالم کاتم و حیله گر تقسیم مى کند که هر دو دسته به دنبال دنیاى خویش و روزى خوردن از قلم بى زخم و ریش خودند که نویسنده آن را در کف ندارد، بلکه سر به چرخش چشم و دست حاکمان دارد.

پانویس

  1. معالم العلماء، ص 78، رقم 273.
  2. بحارالانوار، ج 78، ص 36.
  3. اليقين، ص 111.
  4. همان، ج 42، ص 425، رقم 2224. گفتنى است شيخ آقا بزرگ در ادامه، اشتباه ابن طاووس را در مسأله تاريخ کتاب نهج النجاه گوشزد کرده و از اين رو مانع انتساب آن را به حلوانى زدوده است.
  5. ر.ک: رجال نجاشي، رقم 708؛ فرحه الغري، ص 125.
  6. مولد حلوانى، حلوان از شهرهاى عراق است، اما به جهت آن که بغداد، پايتخت و پايگاه علم بوده، به آن جا کوچ کرده است. حلوان نام چند مکان است و از جمله آن ها حُلوان عراق در شمال بغداد و در منطقه کوهستاني آن است. حلوان شهرى آباد و محل نشو و نماى عالمان متعددى بوده است ر.ک: معجم البلدان، ج 2، ص 290.
  7. بشاره المصطفي، ص 105.
  8. ذيل تاريخ بغداد، ج 4، ص 108.
  9. بندينجين از توابع بغداد و در ناحيه کوهستاني آن در سمت نهروان قرار داشته است و تنى چند به آن جا موصوفند. به گمانِ ما او ابوالحسن على بن المظفر بن بدر از مشايخ خطيب بغدادى و شاگرد ابواحمد حسن بن عبدالله بن سعيد عسکرى مؤلف الزواجر والمواعظ از مشايخ صدوق است. ر.ک: تاريخ بغداد، ج 10، ص 146، رقم 5295؛ الذريعه، ج 12، ص 60، رقم 473.
  10. اليقين، ص 389.

پیوندها

منابع

دو ماهنامه آينه پژوهش، شماره 92