سکوت و صمت: تفاوت بین نسخهها
سطر ۴: | سطر ۴: | ||
اشاره: زبان (سخن/نطق) ازبزرگ ترین نعمت هایی است که خداوند به بشر ارزانی داشته و مانند سایر قوای انسان این قابلیت را دارد که هم استفاده ی خوب از آن بشود وهم استفاده ی بد. | اشاره: زبان (سخن/نطق) ازبزرگ ترین نعمت هایی است که خداوند به بشر ارزانی داشته و مانند سایر قوای انسان این قابلیت را دارد که هم استفاده ی خوب از آن بشود وهم استفاده ی بد. | ||
− | در سوره ی مبارکه ی الرحمن <ref>علمه البیان، آیه | + | در سوره ی مبارکه ی [[سوره الرحمن/متن و ترجمه|الرحمن]] <ref>علمه البیان، آیه ۴، سوره الرحمن.</ref> بعد از مسأله ی خلقت «تعلیم بیان» مطرح شده است. |
بیان ونطق انسان که به معنای تکلم با پشتوانه ی درک کلیات است از افتخارات بشر و از مواهب الهی به شمار می آید. نکته ی مهم این است که در کنار هر نعمت بزرگی،خطر و گناه بزرگی هم هست و این انسان است که تصمیم می گیرد از این نعمت بهره ی احسن ببرد یا از آن برای انجام گناه استفاده کند. | بیان ونطق انسان که به معنای تکلم با پشتوانه ی درک کلیات است از افتخارات بشر و از مواهب الهی به شمار می آید. نکته ی مهم این است که در کنار هر نعمت بزرگی،خطر و گناه بزرگی هم هست و این انسان است که تصمیم می گیرد از این نعمت بهره ی احسن ببرد یا از آن برای انجام گناه استفاده کند. | ||
سطر ۱۰: | سطر ۱۰: | ||
نعمت زبان نیز علاوه بر داشتن برکات وفواید بسیار،آفاتی هم دارد و چه بسا بیشترین آفات را داشته باشد. دراین زمینه احادیثی نیز وجود دارد: | نعمت زبان نیز علاوه بر داشتن برکات وفواید بسیار،آفاتی هم دارد و چه بسا بیشترین آفات را داشته باشد. دراین زمینه احادیثی نیز وجود دارد: | ||
− | امام على علیه السلام: «اَللِّسانُ سَبُعٌ إِن خُلِّىَ عَنهُ عَقَرَ؛ زبان درنده اى است | + | [[امام على علیه السلام]]: «اَللِّسانُ سَبُعٌ إِن خُلِّىَ عَنهُ عَقَرَ؛ زبان درنده اى است که اگر رها شود، گاز مى گیرد».<ref> نهج البلاغه، حکمت ۶۰.</ref>. |
− | امام صادق علیه السلام: ««إِذا أَرادَاللّه بِعَبدٍ | + | [[امام صادق علیه السلام]]: ««إِذا أَرادَاللّه بِعَبدٍ خِزیا أَجرى فَضیحَتَهُ عَلى لِسانِهِ؛ هرگاه خداوند بخواهد بنده اى را رسوا کند، از طریق زبانش او را رسوا مى کند».<ref> بحارالأنوار، ج۷۸، ص ۲۲۸، ح۱۰۱.</ref> |
− | امام حسین علیه السلام: «إِنَّ لِسانَ ابنَ آدَمَ | + | [[امام حسین علیه السلام]]: «إِنَّ لِسانَ ابنَ آدَمَ یشرِفُ کلَّ یومٍ عَلى جَوارِحِهِ فَیقولُ: کیفَ أَصبَحتُم؟ فَیقولونَ: بِخَیرٍ إِن تَرَکتَنا! وَیقولونَ: اَللّه اللّه فینا! وَیناشِدونَهُ وَیقولونَ: إِنَّما نُثابُ بِک وَنُعاقَبُ بِک؛ زبان آدمیزاد، هر روز به اعضاى او نزدیک مى شود و مى گوید: چگونه اید؟ آنها مى گویند: اگر تو ما را به خودمان واگذارى، خوب هستیم و مى گویند: از خدا بترس و کارى به ما نداشته باش: و او را سوگند مى دهند و مى گویند: ما فقط به واسطه تو پاداش مى یابیم و به واسطه تو، مجازات مى شویم».<ref> بحارالأنوار، ج۷۱، ص۲۷۸، ح۱۴.</ref> |
− | امام باقر علیه السلام: «إنَّ هذَا اللِّسانَ مِفتاحُ | + | [[امام باقر علیه السلام]]: «إنَّ هذَا اللِّسانَ مِفتاحُ کلِّ خَیرٍ وَشَرٍّ فَینبَغى لِلمُؤمِنِ أَن یختِمَ عَلى لِسانِهِ کما یختِمُ عَلى ذَهَبِهِ وَفِضَّتِهِ؛ به راستى که این زبان کلید همه خوبیها و بدیهاست پس سزاوار است که مؤمن بر زبان خود مهر زند، همان گونه که بر (کیسه) طلا و نقره خود مُهر مى زند».<ref> تحف العقول، ص۲۹۸.</ref> |
یعنی زبان همچون کلیدی است که هم درب خیر خیر وهم درب شر توسط آن باز می شود؛ آنجا که درب خیر را باز می کند یعنی باید سخن گفت و آنجا که درب شر را باز می کند یعنی باید سکوت اختیار نمود تا از شر و گناه در امان ماند. در واقع زبان همجون شمشیری دو لبه است که هنگام استفاده ازآن باید بسیار مراقب بود چون خطرش هم می تواند مثل نفعش جامعه ای را در برگیرد. | یعنی زبان همچون کلیدی است که هم درب خیر خیر وهم درب شر توسط آن باز می شود؛ آنجا که درب خیر را باز می کند یعنی باید سخن گفت و آنجا که درب شر را باز می کند یعنی باید سکوت اختیار نمود تا از شر و گناه در امان ماند. در واقع زبان همجون شمشیری دو لبه است که هنگام استفاده ازآن باید بسیار مراقب بود چون خطرش هم می تواند مثل نفعش جامعه ای را در برگیرد. | ||
− | اینجاست که شناخت جایگاه سخن وسکوت (به جا و صحیح) اهمیت پیدا می کند چنانکه حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «وَلَا | + | اینجاست که شناخت جایگاه سخن وسکوت (به جا و صحیح) اهمیت پیدا می کند چنانکه [[حضرت علی علیه السلام]] می فرمایند: «وَلَا خَیرَ فِى الصَّمْتِ عَنِ الْحُکمِ کمَا أَنَّهُ لَا خَیرَ فِى الْقَوْلِ بِالْجَهْلِ؛ آنجا که باید سخنِ درست گفت، در خاموشى خیرى نیست، چنانکه در سخن ناآگاهانه نیز خیرى نخواهد بود».<ref> نهج البلاغه، ح ۱۷۳.</ref> |
همچنین در توضیح عبارتی<ref> منطقهم صواب، نهج البلاغه، خطبه ی متقین.</ref> در وصف متقین آمده است که ایشان در مواضع تکلم سکوت نمی کنند تا مفرط شوند و در مواضع سکوت نیز سخن نمی رانند تا مفرط گردند. | همچنین در توضیح عبارتی<ref> منطقهم صواب، نهج البلاغه، خطبه ی متقین.</ref> در وصف متقین آمده است که ایشان در مواضع تکلم سکوت نمی کنند تا مفرط شوند و در مواضع سکوت نیز سخن نمی رانند تا مفرط گردند. | ||
− | اگر انسان خلاف این دستورالعمل رفتار کند یعنی سخن یا سکوت بی جا داشته باشدخود و دیگران را متضرر می کند چون در هر دو صورت مرتکب گناه می شود؛ گناهان زبان بسیار بزرگ هستند که اگر انسان سخن بی جا داشته باشد گرفتار گناهانی مثل | + | اگر انسان خلاف این دستورالعمل رفتار کند یعنی سخن یا سکوت بی جا داشته باشدخود و دیگران را متضرر می کند چون در هر دو صورت مرتکب گناه می شود؛ گناهان زبان بسیار بزرگ هستند که اگر انسان سخن بی جا داشته باشد گرفتار گناهانی مثل [[غیبت]]، [[تهمت]]، [[دروغ]]، عدم [[نهی از منکر]]، حمایت از باطل، تعلیم باطل و... می شود. |
− | پس انسان باید بیشتر مراقب باشد و بهترین راه مراقبت زبان، «سکوت» است.(البته سکوت بی جا نیز گناه است مثل اینکه وظیفه ی فردی ارشاد، امر به معروف و نهی از منکر و... باشد ولی سکوت کند.) | + | پس انسان باید بیشتر مراقب باشد و بهترین راه مراقبت زبان، «سکوت» است.(البته سکوت بی جا نیز گناه است مثل اینکه وظیفه ی فردی ارشاد، [[امر به معروف و نهی از منکر]] و... باشد ولی سکوت کند.) |
اما گناهان زبان علیرغم اینکه «کبیره» هستند، بسیار زیاد اتفاق می افتند که این امر دلایل متعددی دارد از جمله: | اما گناهان زبان علیرغم اینکه «کبیره» هستند، بسیار زیاد اتفاق می افتند که این امر دلایل متعددی دارد از جمله: | ||
سطر ۳۳: | سطر ۳۳: | ||
# انسان برای استفاده از زبان متحمل هیچ خرج و هزینه ای نمی شود پس برای استفاده ازآن ترغیب می شود. | # انسان برای استفاده از زبان متحمل هیچ خرج و هزینه ای نمی شود پس برای استفاده ازآن ترغیب می شود. | ||
# قبح گناهان زبان در میان بسیاری از افراد از بین رفته برخلاف اکثر گناهان دیگر انجام آن رایج و سهل شده است. | # قبح گناهان زبان در میان بسیاری از افراد از بین رفته برخلاف اکثر گناهان دیگر انجام آن رایج و سهل شده است. | ||
− | # زبان تنها | + | # زبان تنها ۱ ابزار است اما توسط آن گناهان متعددی صورت می گیرد. |
# هنگام استفاده از زبان، فاصله میان گناه و صواب کم است. | # هنگام استفاده از زبان، فاصله میان گناه و صواب کم است. | ||
با توجه به مطالب بیان شده و خطرات و گناهان زبان، اهمیت و لزوم «سکوت» هر چه بیشتر نمایان می شود. | با توجه به مطالب بیان شده و خطرات و گناهان زبان، اهمیت و لزوم «سکوت» هر چه بیشتر نمایان می شود. | ||
− | در | + | در روایات زیادی به سکوت دستور داده شده است . در جائى که لازم نیست، نباید سخن گفت، زیرا هر چه حرف زیادتر باشد، احتمال خطا و گناه هم بیشتر است،و اگر انسان حرفى نزند دچار لغزش و خطا و معصیت نمى گردد. [[پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله]] فرمودند: «لا یسلم احد من الذنوب حتى یخزن لسانه» احدى از گناهان سالم و مصون نمى گردد، مگر اینکه زبانش را پنهان کند. از این روایت استفاده مى شود که زبان منشاء و کلید تمام ذنوب است. |
− | علماء اخلاق مى | + | علماء اخلاق مى گویند: میوه سکوت، نورانیت قلب است و سرازیر شدن اسرارى به قلب، که قبلا نبود. سکوت نشانه عقل است، البته سکوتى که بر طبق موازین و در جاى خود باشد، براى همین جهت است که مولى على علیه السلام آن امیر کلام مى فرمایند: «اذا تم العقل نقص الکلام؛ زمانى که عقل کامل شود، کلام کم مى شود».<ref> نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه ۶۸.</ref> |
− | + | یعنى رابطه ی مستقیم بین کمال عقل و بین قلت کلام است، عقل و کلام مثل دو کفه ترازویند که هر چه عقل بالاتر رود، کلام پائین تر مى آید؛ پس طبق معیارى که حضرت على علیه السلام ارائه مى دهند، کاملترین افراد از حیث عقل کم حرف ترین آنها است. | |
− | + | سکوت، نشانه پختگى و آبدیده شدن فرد است. | |
− | انسانى | + | انسانى که وجودش با سکوت انس گرفته و لذت دم بستن را چشیده شیوه ی خموشى و سکوت را بر می گزیند، این نشان پختگى اوست. |
− | انسان هر زمان که می خواهد سخن بگوید باید ابتدا تفکر کند وشعارش این باشد: « اول | + | انسان هر زمان که می خواهد سخن بگوید باید ابتدا تفکر کند وشعارش این باشد: « اول اندیشه بعد از آن گفتار» این دستور العمل خود به خود در اکثر مواقع منجر به سکوت می شود. |
− | حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «لسان المومن وراء قلبه و قلب المنافق وراء لسانه؛ زبان مومن پشت قلب او و قلب منافق پشت زبان اوست».<ref> | + | حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «لسان المومن وراء قلبه و قلب المنافق وراء لسانه؛ زبان مومن پشت قلب او و قلب منافق پشت زبان اوست».<ref> میزان الحکمه، ج ۸، ص ۴۹۴.</ref> |
− | + | یعنى مومن واردات در قلب را از فیلتر و دستگاه تصفیه قلب مى گذراند و بعد سخن می گوید، ولى منافق بر عکس است؛ اول حرفى را مى زند و سپس مى اندیشد و لذا در بسیارى از موارد سخنانش موجب پشیمانى اوست. همچنین باید توجه داشت که سخنان ما جزو اعمال ماست و حرف جزء عمل است باید باور کنیم که حرفها درزمره اعمال مورد بررسى و مکافات قرار مى گیرد؛ حرف خوب در زمره ی اعمال خوب و حرف بد در زمره ی اعمال بد. | |
− | + | [[شیعه]] و [[سنى]] نقل کرده اند که معاذ بن جبل گفت: «با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در سفر بودم، روزى صبح کردم در حالى که نزدیک آن حضرت بودم و با هم راه مى رفتیم، از ایشان خواستم که عملى را به من بیاموزند که مرا داخل [[بهشت]] کرده و از آتش [[جهنم]] دور گرداند، آن حضرت شروع به صحبت کرده کلماتى فرمودند تا رسیدند به این جمله که: آیا مى خواهى تو را به ملاک و ریشه نصایحى که کردم رهنمون سازم، گفتم: بله یا [[رسول الله]]، فرمودند: نگاه دار این را و به زبانشان اشاره کردند . معاذ عرض کرد: یا نبى الله و انا لمواخذون بما نتکلم به؟ (آیا ما بواسطه آنچه مى گوئیم مورد محاسبه و مکافات قرار مى گیریم؟) پیامبرصلی الله علیه و آله:« ثکلتک امک یا معاذ» (مادرت به عزایت بنشیند اى معاذ) سپس فرمودند: «و هل یکب الناس فى النار على وجوههم (او على مناخرهم) الا حصائد السنتهم» (آیا غیر از این است که محصولهاى زبانهاى مردم، مردم را روى صورت به آتش مى اندازند؟)<ref> ترغیب، جلد ۳، ص ۵۲۸.</ref> | |
− | + | کسى که زبانش سرکشى مى کند و رام نمى شود، باید به عاقبت و سرانجام عدم رام کردن زبانش بنگرد و متوجه مضرات دنیوى و عقاب هاى اخروى آن باشد و باور کند که به این مضرات و عقاب ها منتهى مى شود. | |
اکنون احادیثی که به سکوت و یا ضرورت آن توصیه دارند ذکر می شود: | اکنون احادیثی که به سکوت و یا ضرورت آن توصیه دارند ذکر می شود: | ||
− | * امام صادق علیه السلام: | + | * امام صادق علیه السلام: «کمالُ الاَدَبِ وَالمُروءَةِ سَبعُ خِصالٍ: اَلعَقلُ وَالحِلمُ، وَالصَّبرُ، وَالرِّفقُ، وَالصَّمتُ، وَحُسنُ الخُلقِ وَالمُداراةُ»؛ کمال ادب و مروت در هفت چیز است: عقل، بردبارى، صبر، ملایمت، سکوت، خوش اخلاقى و مدارا.<ref> بحارالأنوار، ج ۸۴، ص ۳۲۵، ح ۱.</ref> |
− | * امام موسی کاظم علیه السلام: «قِلَّهُ المَنطِقِ حُکم | + | * [[امام موسی کاظم علیه السلام]]: «قِلَّهُ المَنطِقِ حُکم عَظیمٌ، فَعَلَیکُم بِالصَّمتِ فَانَّهُ دَعَهٌ حَسَنَهٌ وَ قِلَّهُ وِزرٍ وَ خِفَّهٌ مِنَ الذُّنوبِ»؛ کم گویی، حکمت بزرگی است بر شما باد به خموشی که آسایش نیکو و سبکباری و سبب تخفیف گناه است.<ref> بحاالانوار، ج ۷۸، ص ۳۲۱.</ref> |
− | * | + | * پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: «عَلَیکَ بِطولِ الصَّمتِ فَانَّهُ مَطرَدَءٌ لِلشَّیطانِ وَ عَونٌ لَکَ عَلَی أمرِ دینِکَ»؛ خود را ملزم به سکوت طولانی کن، چرا که این کار موجب طرد شیطان بوده و در کار دین، یاور توست.<ref>بحارالانوار، ج۶۸، ص۲۷۹.</ref> |
− | * امام صادق علیه السلام: «عَلَیکَ بِالصَّمتِ، تَعد حَلِیماً، جاهِلاً کُنتَ اَو عالِماً، فَاِنَّ الصَّمتَ زَینٌ لَکَ عِندَ العٌلَماءِ وَ سِترٌ لَکَ عِندَالجُّهالِ»؛ عالم باشى یا جاهل، خاموشى را برگزین تا بردبار به شمار آیى زیرا خاموشى نزد دانایان زینت و در پیش نادانان پوشش است.<ref> مستدرک الوسایل، ج | + | * امام صادق علیه السلام: «عَلَیکَ بِالصَّمتِ، تَعد حَلِیماً، جاهِلاً کُنتَ اَو عالِماً، فَاِنَّ الصَّمتَ زَینٌ لَکَ عِندَ العٌلَماءِ وَ سِترٌ لَکَ عِندَالجُّهالِ»؛ عالم باشى یا جاهل، خاموشى را برگزین تا بردبار به شمار آیى زیرا خاموشى نزد دانایان زینت و در پیش نادانان پوشش است.<ref> مستدرک الوسایل، ج ۹، ص۱۷.</ref> |
− | * امام علی علیه السلام: «الکَلامُ کالدَّواءِ قَلیلُهُ یَنفَعُ وَ کَثیرُهُ یُهلِکُ»؛ سخن چون دوا است، اندکش سودمند و زیادش کشنده است.<ref> غررالحکم، ص | + | * امام علی علیه السلام: «الکَلامُ کالدَّواءِ قَلیلُهُ یَنفَعُ وَ کَثیرُهُ یُهلِکُ»؛ سخن چون دوا است، اندکش سودمند و زیادش کشنده است.<ref> غررالحکم، ص ۲۱۱، ح ۴۰۸۱.</ref> |
− | * امام سجاد علیه السلام: «اَلْمُؤْمِنُ | + | * [[امام سجاد علیه السلام]]: «اَلْمُؤْمِنُ یصمُتُ لِیسلَمَ وینطِقُ لِیغنَمَ»؛ مؤمن سکوت می کند تا سالم ماند و سخن می گوید تا سود برد.<ref>الکافى، ج۲، ص ۲۳۱.</ref> |
− | * رسول | + | * رسول اکرم صلی الله علیه و آله: «مَن کانَ یؤمِنُ بِاللّه وَالیومِ الخِرِ فَلیقُل خَیرا أَو لِیسکت»؛ هر کس به خدا و [[روز قیامت]] [[ایمان]] دارد، باید سخن خیر بگوید یا سکوت نماید.<ref>نهج الفصاحه، ح ۲۹۱۵.</ref> |
− | * امام على علیه السلام: «إِنَّ المُؤمِنَ إذا | + | * امام على علیه السلام: «إِنَّ المُؤمِنَ إذا سَکتَ فَکرَ وَالمُنافِقُ إِذا سَکتَ سَها»؛ سکوت مؤمن تفکر و سکوت منافق غفلت است.<ref> تحف العقول، ص۲۱۲.</ref> |
− | * امام على علیه السلام: «افضل العبادة الصبر و الصمت و انتظار الفرج»؛ | + | * امام على علیه السلام: «افضل العبادة الصبر و الصمت و انتظار الفرج»؛ برترین [[عبادت]] [[صبر]] و سکوت و [[انتظار ظهور امام زمان (عج)|انتظار فرج]] است.<ref> بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۴۲۰.</ref> |
− | * امام باقر علیه السلام: «فى قَولِهِ «قُولُوا لِلنّاسِ حُسنا» قال: قُولوا لِلنّاسِ أحسَنَ مَا تُحبّونَ أن | + | * امام باقر علیه السلام: «فى قَولِهِ «قُولُوا لِلنّاسِ حُسنا» قال: قُولوا لِلنّاسِ أحسَنَ مَا تُحبّونَ أن یقالَ لَکم، فَاِنَّ اللّه عزَّوَجلَّ یبغِضُ اللَّعّانَ السَّبّابَ الطَّعّانَ عَلىَ المُؤمِنین، اَلفاحِشَ المُتَفَّحِشَ السّائَلَ المُلحِفَ، وَ یحِبُّ الحَیى الحَلیمَ اَ لعفیفَ المُتعَفِّـفَ»؛ درباره این گفته خداوند که «با مردم به زبان خوش سخن بگویید» فرمود: بهترین سخنى که دوست دارید مردم به شما بگویند، به آنها بگویید، چرا که خداوند، لعنت کننده، دشنام دهند، زخم زبان زن بر مؤمنان، زشت گفتار، بدزبان و گداى سمج را دشمن مى دارد و با حیا و بردبار و عفیفِ پارسا را دوست دارد.<ref>امالی شیخ صدوق، ص ۳۲۶.</ref> |
− | * امام سجاد علیه السلام: «حَقُّ اللِّسانِ | + | * امام سجاد علیه السلام: «حَقُّ اللِّسانِ إِکرامُهُ عَنِ الخَنى وَتَعویدُهُ الخَیرَ وَتَرک الفُضولِ الَّتى لافائِدَةَ لَها وَالبِرُّ بِالنّاسِ وَحُسنُ القَولِ فیهِم»؛ حق زبان، دور داشتن آن از زشت گویى، عادت دادنش به خیر و خوبى، ترک گفتار بى فایده و نیکى به مردم و خوشگویى درباره آنان است<ref> بحارالأنوار، ج۷۱، ص۲۸۶، ح۴۱.</ref> |
− | * امام باقر علیه السلام: «إِنَّ هذَا اللِّسانَ مِفتاحُ | + | * امام باقر علیه السلام: «إِنَّ هذَا اللِّسانَ مِفتاحُ کلِّ خَیرٍ وَشَرٍّ فَینبَغى لِلمُؤمِنِ أَن یختِمَ عَلى لِسانِهِ کما یختِمُ عَلى ذَهَبِهِ وَفِضَّتِهِ»؛ براستى که این زبان کلید همه خوبیها و بدیهاست پس سزاوار است که مؤمن بر زبان خود مهر زند، همان گونه که بر (کیسه) طلا و نقره خود مُهر مى زند.<ref>تحف العقول، ص ۲۹۸.</ref> |
− | * | + | * پیامبر صلی الله علیه و آله: «مَن دَفَعَ غَضَبَهُ دَفَعَ اللّه ُعَنهُ عَذابَهُ وَ مَن حَفِظَ لِسانَهُ سَتَرَ اللّه ُعَورَتَهُ»؛ هر کس خشمش را برطرف سازد، خداوند کیفرش را از او بردارد و هر کس زبانش را نگه دارد، خداوند عیبش را بپوشاند.<ref>امالی طوسی، ص ۳۴۹، ح ۷۲۱.</ref> |
− | * امام على علیه السلام: اَدَّبتُ نَفسى فَما وَجَدتُ لَها / | + | * امام على علیه السلام: اَدَّبتُ نَفسى فَما وَجَدتُ لَها / بِغَیرِ تَقوَى الالهِ مِن اَدَبِ / فى کلِّ حالاتِها وَ اِن قَصُرَت / اَفضَلَ مِن صَمتِها عَنِ الکذِبِ / وَ غیبَةِ النّاسِ اَن غیبَتَهُم / حَرَّمَها ذُوالجَلالِ فِى الکتُبِ / اِن کانَ مِن فِضَّةٍ کلامُک یا / نَفسُ فَاِنَّ السُّکوتَ مِن ذَهَبِ؛ به ادب و تربیت نفس خود پرداختم و براى آن / ادبى بهتر از [[تقوا]]ى الهى در تمام حالاتش نیافتم و اگر از پس این امر برنیامد / براى آن چیزى بهتر از دم فروبستن از دروغ نیافتم و از غیبت مردمان، همانا غیبت آنان را خداوند با عظمت در کتاب ها حرام کرده است. اى نفس، اگر سخن تو / نقره است، سکوت طلاست.<ref>اعلام الدین، ص ۲۷۳.</ref> |
− | * | + | * پیامبر صلی الله علیه و آله: «اَوصانى رَبّى بِسَبعٍ: اَوصانى بِالاِخلاصِ فِى السِّرِّ وَ العَلانیةِ وَ اَن اَعفُوَ عَمَّن ظَلَمَنى و اُعطىَ مَن حَرَمَنى و اَصِلَ مَن قَطَعَنى و اَن یکونَ صَمتى فِکرا وَ نَظَرى عِبَرا»؛ پروردگارم هفت چیز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشکار، گذشت از کسى که به من ظلم نموده، بخشش به کسى که مرا محروم کرده، رابطه با کسى که با من قطع رابطه کرده، و سکوتم همراه با تفکر و نگاهم براى عبرت باشد.<ref>کنز الفواید، ص ۱۸۴.</ref> |
− | * امام على علیه السلام: «اِحبِس | + | * امام على علیه السلام: «اِحبِس لِسانَک قَبلَ أَن یطیلَ حَبسَک وَیردىَ نَفسَک فَلا شَى ءَ أَولى بِطولِ سَجنٍ مِن لِسانٍ یعدِلُ عَنِ الصَّوابِ وَیتَسَرَّعُ إِلَى الجَوابِ»؛ پیش از آن که زبانت تو را به زندان طولانى و هلاکت درافکند، او را زندانى کن، زیرا هیچ چیز به اندازه زبانى که از جاده صواب منحرف مى شود و به جواب دادن مى شتابد، سزاوار زندانى شدن دراز مدّت نیست<ref>غرر الحکم، ج ۲، ص ۲۲۳، حکمت ۲۴۳۷.</ref> |
− | * رسول | + | * رسول اکرم صلی الله علیه و آله: «یعَذِّبُ اللّه اللِّسانَ بِعَذابٍ لایعَذِّبُ بِهِ شَیئا مِنَ الجَوارِ حِ، فَیقولُ: اَى رَبِّ، عَذَّبتَنى بِعَذابٍ لَم تُعَذِّب بِهِ شَیئا؟! فَیقالُ لَهُ: خَرَجَت مِنک کلِمَةٌ فَبَلَغَت مَشارِقَ الرضِ وَ مَغارِبَها، فَسُفِک بِها الدَّمُ الحَرامُ وَ انتُهِبَ بِها المالُ الحَرامُ وَ انتُهِک بِها الفَرجُ الحَرامُ»؛ خداوند! زبان را عذابى دهد که هیچ یک از اعضاى دیگر را چنان عذابى ندهد. زبان گوید: اى پروردگار! مرا عذابى دادى که هیچ چیز را چنان عذاب ندادى! در پاسخش گفته شود: سخنى از تو بیرون آمد و به شرق و غرب زمین رسید و به واسطه آن خونى بناحقّ ریخته شد و مالى به غارت رفت و ناموسى هتک شد<ref> کافی، ج۲، ص ۱۱۵، ح ۱۶.</ref> |
− | * امام باقر علیه السلام: «لایَسلَمُ أحَدٌ مِنَ الذُّنوبِ حَتَّی یَخزُنَ لِسانَهُ»؛ هیچکس تا زبانش را نگه ندارد از گناهان در امان نیست.<ref>بحارالانوار، | + | * امام باقر علیه السلام: «لایَسلَمُ أحَدٌ مِنَ الذُّنوبِ حَتَّی یَخزُنَ لِسانَهُ»؛ هیچکس تا زبانش را نگه ندارد از گناهان در امان نیست.<ref>بحارالانوار، ج۷۵، ص ۱۷.</ref> |
− | * امام حسین علیه السلام: «لاتَقُولُوا باَلسِنَتِکُم ما یَنقُصُ عَن قَدرِکم»؛ چیزى را بر زبان نیاورید که از ارزش شما بکاهد.<ref> جلاءالعیون، | + | * امام حسین علیه السلام: «لاتَقُولُوا باَلسِنَتِکُم ما یَنقُصُ عَن قَدرِکم»؛ چیزى را بر زبان نیاورید که از ارزش شما بکاهد.<ref> جلاءالعیون، ج۲، ص۲۰۵.</ref> |
− | * امام صادق علیه السلام: «انَّ أبغَضَ خلقِ اللهِ عبدٌ أتقی الناسُ لسانَهُ»؛ همانا نفرت انگیزترین مخلوق خدا بنده ای است که مردم از شرّ زبان او پرهیز می کنند.<ref>جهاد النفس، ح | + | * امام صادق علیه السلام: «انَّ أبغَضَ خلقِ اللهِ عبدٌ أتقی الناسُ لسانَهُ»؛ همانا نفرت انگیزترین مخلوق خدا بنده ای است که مردم از شرّ زبان او پرهیز می کنند.<ref>جهاد النفس، ح ۶۷۲.</ref> |
− | * | + | * پیامبر صلی الله علیه و آله: «خَیرُ القُلوبِ اَوعاها لِلخَیرِ وَ شَرُّ القُلوبِ اَوعاها لِلشَّرِّ، فَاَعلَى القَلبِ الَّذى یعِى الخَیرَ مَملُوٌّ مِنَ الخَیرِ اِن نَطَقَ نَطَقَ مَأجورا و اِن اَنصَتَ اَنصَتَ مَأجورا»؛ بهترین قلب ها، قلبى است که ظرفیت بیشترى براى خوبى دارد و بدترین قلب ها، قلبى است که ظرفیت بیشترى براى بدى دارد، پس عالى ترین قلب، قلبى است که خوبى را در خود دارد و لبریز از خوبى است اگر سخن بگوید سخنش در خور پاداش است و اگر سکوت کند؛ سکوتش در خور پاداش است. <ref>جعفریات، ص ۱۶۸.</ref> |
− | * امام على علیه السلام: «ان احببت سلامة | + | * امام على علیه السلام: «ان احببت سلامة نفسک و ستر معایبک فاقلل کلامک و اکثر صمتک یتوفّر فکرک و یستنیر قلبک»؛ اگر سلامت جان و پوشاندن عیب هاى خود را دوست دارى کم سخن بگو و زیاد سکوت کن فکر تو زیاد و قلب تو نورانى مى شود. <ref>غررالحکم، ح ۳۷۲۵.</ref> |
− | * امام على علیه السلام: «من | + | * امام على علیه السلام: «من کثر کلامه کثر خطاؤه و من کثر خطاؤه قلّ حیاؤه و من قلّ حیاؤه قلّ ورعه و من قلّ ورعه مات قلبه و من مات قلبه دخل النار»؛ کسى که سخن او زیاد شود گناه او زیاد مى شود و کسى که گناهش زیاد شد حیاء او کم و در نتیجه ورع او کم و کسى که ورع او اندک شد قلبش مى میرد و در نتیجه وارد جهنم مى شود. <ref> بحار، ج ۷۱، ح۲۸۶.</ref> |
− | * حضرت علی علیه السلام: «لا | + | * حضرت علی علیه السلام: «لا تتکلّمن اذا لم تجد للکلام موقعاً»؛ هرگاه محلى براى سخن نمى یابى سخن مگو.<ref>غررالحکم، ح ۱۰۲۷۴.</ref> |
− | * رسول اکرم صلی الله علیه و آله: «من حسن اسلام المرء | + | * رسول اکرم صلی الله علیه و آله: «من حسن اسلام المرء ترکه الکلام فیما لایعنیه»؛ از نیکویى اسلام انسان آن است که سخن بى فایده را ترک کند.<ref>بحارالانوار، ج۲۸.</ref> |
− | * امام علی علیه السلام: | + | * امام علی علیه السلام: َ«بِکثْرَةِ الصَّمْتِ تَکونُ الْهَیبَةُ وَ بِالنَّصَفَةِ یکثُرُ الْمُوَاصِلُونَ وَ بِالْإِفْضَالِ تَعْظُمُ الْأَقْدَارُ وَ بِالتَّوَاضُعِ تَتِمُّ النِّعْمَةُ وَ بِاحْتِمَالِ الْمُؤَنِ یجِبُ السُّؤْدُدُ وَ بِالسِّیرَةِ الْعَادِلَةِ یقْهَرُ الْمُنَاوِئُ وَ بِالْحِلْمِ عَنِ السَّفِیهِ تَکثُرُ الْأَنْصَارُ عَلَیهِ»؛ با سکوت بسیار، وقار انسان بیشتر شود و با انصاف بودن، دوستان را فراوان و با بخشش، قدر و منزلت انسان بالا رود و با فروتنى، نعمت کامل شود و با پرداخت هزینه ها، بزرگى و سرورى ثابت گردد و روش عادلانه، مخالفان را در هم شکند و با شکیبایى در برابر بى خرد، یاران انسان زیاد گردند.<ref> نهج البلاغه، ح۲۱۵.</ref> |
− | * امام على علیه السلام: لِقَنْبرٍ وقد رامَ أن | + | * امام على علیه السلام: لِقَنْبرٍ وقد رامَ أن یشتِمَ شاتِمَهُ: مَهْلاً یا قَنبرُ! دَعْ شاتِمَک مُهانا تُرْضِ الرَّحمنَ وتُسخِطِ الشَّیطانَ وتُعاقِبْ عَدُوَّک، فَوَالذی فَلَقَ الحَبَّةَ وبَرَأ النَّسَمَةَ ما أرضَى المؤمنُ رَبَّهُ بِمِثلِ الحِلْمِ، ولا أسخَطَ الشَّیطانَ بِمِثلِ الصَّمتِ، ولا عُوقِبَ الأحمَقُ بمِثلِ السُّکوتِ عَنهُ؛ - خطاب به قنبر - که مى خواست به کسى که بدو ناسزا گفته بود، ناسزا گوید -: آرام باش قنبر! دشنامگوى خود را خوار و سرشکسته بگذار تا خداى رحمان را خشنود و شیطان را ناخشنود کرده و دشمنت را کیفر داده باشى. قسم به خدایى که دانه را شکافت و خلایق را بیافرید، مؤمن پروردگار خود را با چیزى همانند بردبارى و گذشت خشنود نکرد و شیطان را با حربه اى چون خاموشى به خشم نیاورد و احمق را چیزى مانند سکوت در مقابل او کیفر نداد<ref>منتخب میزان الحکمه، ص۲۶۴.</ref> |
− | * امام صادق علیه السلام: «نوم الصائم عبادة و صمته | + | * امام صادق علیه السلام: «نوم الصائم عبادة و صمته تسبیح و عمله متقبّل و دعاؤه مستجاب عند افطاره دعوة لا تردّ»؛ خواب روزه دار عبادت و سکوت او تسبیح و عمل او پذیرفته است و دعاى او به اجابت خواهد رسید و هنگام [[افطار]] دعاى او ردّ نخواهد شد.<ref>بحارالانوار، ج۹۶، ح ۲۵۳.</ref> |
− | * حضرت على علیه السلام: «ربّ | + | * حضرت على علیه السلام: «ربّ کلمة سلبت نعمة»؛ چه بسا سخنى که نعمتى را از بین ببرد.<ref>غرر الحکم، ح۵۲۸۲.</ref> |
− | * رسول اکرم صلی الله علیه و آله: «نجاة المؤمن فی حفظ لسانه»؛ رستگاری مومن در حفظ زبانش است.<ref>شرح اصول کافی، ج | + | * رسول اکرم صلی الله علیه و آله: «نجاة المؤمن فی حفظ لسانه»؛ رستگاری مومن در حفظ زبانش است.<ref>شرح اصول کافی، ج ۸، ص ۳۳۶.</ref> |
حال ممکن است این سؤال پیش آید که آیا اصل در این است که انسان همواره سکوت پیشه کند و فقط اگر چنین کند طبق موازین و معیارهای دین خود عمل نموده است؟ | حال ممکن است این سؤال پیش آید که آیا اصل در این است که انسان همواره سکوت پیشه کند و فقط اگر چنین کند طبق موازین و معیارهای دین خود عمل نموده است؟ | ||
سطر ۱۲۴: | سطر ۱۲۴: | ||
پاسخ این است: اصل در این است که انسان در هر دو حالت نطق و سکوت از صراط مستقیم الهی خارج نشود؛ از نعمت زبان درست استفاده کند؛ زبانش را به لغو<ref>عن اللغو معرضون.</ref> و یاوه و گناه نگشاید و صحبت کند درباره ی آنچه می داند و صحبت نکند درباره ی آنچه نمی داند و البته از منافع و فواید سکوت غافل نماند. | پاسخ این است: اصل در این است که انسان در هر دو حالت نطق و سکوت از صراط مستقیم الهی خارج نشود؛ از نعمت زبان درست استفاده کند؛ زبانش را به لغو<ref>عن اللغو معرضون.</ref> و یاوه و گناه نگشاید و صحبت کند درباره ی آنچه می داند و صحبت نکند درباره ی آنچه نمی داند و البته از منافع و فواید سکوت غافل نماند. | ||
− | + | کسى نمى خواهد بگوید در جائى که وظیفه سخن گفتن است، خموش بودن نیکوست بلکه باید ترک ما لا یعنیه (یعنى حرف بى فائده) و ترک فضول کلام (یعنى زیادی هائى که لازم به ذکر نیست) کرد زیرا «المرء مخبوء تحت لسانه» مرد زیر زبانش پنهان است. <ref> نهج البلاغه، کلمات قصار کلمه ۱۴۰.</ref> و اگر سخن بگوید فضائل و رذائل او مشخص مى شود و به قول شاعر: | |
− | {{بیت|گر ندارى معرفت خاموش | + | {{بیت|گر ندارى معرفت خاموش بنشین دم مزن|پسته ى بى مغز اگر لب وا کند رسوا شود}} |
و قطعا مواردی وجود دارد که وظیفه ی انسان سخن گفتن است: | و قطعا مواردی وجود دارد که وظیفه ی انسان سخن گفتن است: | ||
− | * | + | * یک مسلمان مومن و واقعى، نباید در برابر کارهاى [[باطل]] و نادرست دیگران، ساکت بنشیند و هیچ اقدامى نکند. چون این سکوت، دلیل آن است که او، با انجام آن کارهاى باطل مخالفتى ندارد و کسى که مخالف امرى نباشد، بطور طبیعى، به انجام آن امر، رضایت داده است. و راضى بودن به انجام کار دیگران نیز مانند آن است که خود او هم در آن کار، شرکت و دخالت داشته است. |
− | از | + | از این روست که امام علی علیه السلام مى فرماید: مسلمان مومن حق ندارد ساکت بنشیند و شاهد و تماشاگر کارهاى باطل دیگران باشد. چون در آنصورت، از او دو گناه سر زده است. یک گناه همان رضایت دادن به انجام آن کار است، و گناه دیگر آن است که با چنین رضایتى، خود او نیز، در آن کار نادرست بصورت همکار و همراه درآمده و در حقیقت مثل آن است که خود نیز، در انجام آن گناه، شرکت و همکارى داشته است. |
− | * امام علی علیه السلام: «لَا | + | * امام علی علیه السلام: «لَا خَیرَ فِى الصَّمْتِ عَنِ الْحُکمِ کمَا أَنَّهُ لَا خَیرَ فِى الْقَوْلِ بِالْجَهْلِ»؛ آنجا که باید سخنِ درست گفت در خاموشى خیرى نیست، چنانکه در سخن ناآگاهانه نیز خیرى نخواهد بود.<ref>نهج البلاغه، ح ۱۷۳.</ref> |
− | * امام صادق علیه السلام: | + | * امام صادق علیه السلام: «کلامٌ فى حَقٍّ خَیرٌ مِن سُکوتٍ عَلى باطِلٍ»؛ سخن گفتن درباره حق، از سکوتى بر باطل بهتر است.<ref>من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۹۶.</ref> |
− | * امام علی علیه السلام: «إِنَّ فِى الانسان عَشرُ خِصالٍ | + | * امام علی علیه السلام: «إِنَّ فِى الانسان عَشرُ خِصالٍ یظهِرُها لِسانُهُ: شاهِدٌ یخبِرُ عَنِ الضَّمیرِ وَحاکمٌ یفصِلُ بَینَ الخِطابِ وَناطِقٌ یرُدُّبِهِ الجَوابَ وَشافِعٌ یدرِک بِهِ الحاجَةَ وَواصِفٌ یعرِفُ بِهِ الشیاءَ وَ أَمیرٌ یمُرُ بِالحُسنِ وَواعِظٌ ینهى عَنِ القَبیحِ وَمُعِزٌّ تَسکنُ بِهِ الحزانَ وَحاضِرٌ تُجلى بِهِ الضَّغائِنُ وَمونِقٌ تَلتَذُّ بِهِ السماعُ»؛ در انسان ده خصلت وجود دارد که زبان او آنها را آشکار مى سازد، زبان گواهى است که از درون خبر مى دهد. داورى است که به دعواها خاتمه مى دهد. گویایى است که بوسیله آن به پرسش ها پاسخ داده مى شود. واسطه اى است که با آن مشکل برطرف مى شود. وصف کننده اى است که با آن اشیاء شناخته مى شود. فرماندهى است که به نیکى فرمان مى دهد. اندرزگویى است که از زشتى باز مى دارد. تسلیت دهنده اى است که غمها به آن تسکین مى یابد. حاضرى است که بوسیله آن کینه ها برطرف مى شود و دلربایى است که گوشها بوسیله آن لذّت مى برند.<ref>کافى، ج۸، ص۲۰، ح۴.</ref> |
− | * | + | * پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: «إنَّ أَعظَمَ النّاسِ مَنزِلَةً عِندَاللّه یومَ القیامَةِ أَمشاهُم فى أَرضِهِ بِالنَّصیحَةِ لِخَلقِهِ»؛ بلندمرتبه ترین مردم نزد خداوند در روز قیامت کسى است که در روى زمین بیشتر در نصیحت و ارشاد مردم قدم بردارد.<ref>کافى، ج۲، ص ۲۰۸، ح۵.</ref> |
==پانویس== | ==پانویس== | ||
سطر ۱۴۶: | سطر ۱۴۶: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | * اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ناصر مکارم شیرازی. | + | *اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ناصر مکارم شیرازی. |
− | * پندهای کوتاه از نهج البلاغه، بنیاد نهج البلاغه؛ هیأت تحریریه. | + | *پندهای کوتاه از نهج البلاغه، بنیاد نهج البلاغه؛ هیأت تحریریه. |
− | * سخنان حکمت آمیز نهج البلاغه، موسسه تحقیقات ونشر معارف اهل البیت علیهم السلام. | + | *سخنان حکمت آمیز نهج البلاغه، موسسه تحقیقات ونشر معارف اهل البیت علیهم السلام. |
− | * شرح اصول کافی، محمد صالح بن احمد مازندرانی. | + | *شرح اصول کافی، محمد صالح بن احمد مازندرانی. |
− | * یکصد و پنجاه موضوع از قرآن کریم و احادیث اهل بیت علیه السلام، اکبر دهقان. | + | *یکصد و پنجاه موضوع از قرآن کریم و احادیث اهل بیت علیه السلام، اکبر دهقان. |
[[رده:اخلاق اجتماعی]] | [[رده:اخلاق اجتماعی]] | ||
[[رده:صفات پسندیده]] | [[رده:صفات پسندیده]] |
نسخهٔ ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۱۷
سکوت یکی از صفات پسندیده اخلاقی است که در روایات اسلامی بسیار به آن سفارش شده است. همچنین سکوت و حفظ زبان یکی از راهکارهای درمانی برای بسیاری از بیماری ها وگناهان ناشی از زبان دانسته شده است.
اشاره: زبان (سخن/نطق) ازبزرگ ترین نعمت هایی است که خداوند به بشر ارزانی داشته و مانند سایر قوای انسان این قابلیت را دارد که هم استفاده ی خوب از آن بشود وهم استفاده ی بد.
در سوره ی مبارکه ی الرحمن [۱] بعد از مسأله ی خلقت «تعلیم بیان» مطرح شده است.
بیان ونطق انسان که به معنای تکلم با پشتوانه ی درک کلیات است از افتخارات بشر و از مواهب الهی به شمار می آید. نکته ی مهم این است که در کنار هر نعمت بزرگی،خطر و گناه بزرگی هم هست و این انسان است که تصمیم می گیرد از این نعمت بهره ی احسن ببرد یا از آن برای انجام گناه استفاده کند.
نعمت زبان نیز علاوه بر داشتن برکات وفواید بسیار،آفاتی هم دارد و چه بسا بیشترین آفات را داشته باشد. دراین زمینه احادیثی نیز وجود دارد:
امام على علیه السلام: «اَللِّسانُ سَبُعٌ إِن خُلِّىَ عَنهُ عَقَرَ؛ زبان درنده اى است که اگر رها شود، گاز مى گیرد».[۲].
امام صادق علیه السلام: ««إِذا أَرادَاللّه بِعَبدٍ خِزیا أَجرى فَضیحَتَهُ عَلى لِسانِهِ؛ هرگاه خداوند بخواهد بنده اى را رسوا کند، از طریق زبانش او را رسوا مى کند».[۳]
امام حسین علیه السلام: «إِنَّ لِسانَ ابنَ آدَمَ یشرِفُ کلَّ یومٍ عَلى جَوارِحِهِ فَیقولُ: کیفَ أَصبَحتُم؟ فَیقولونَ: بِخَیرٍ إِن تَرَکتَنا! وَیقولونَ: اَللّه اللّه فینا! وَیناشِدونَهُ وَیقولونَ: إِنَّما نُثابُ بِک وَنُعاقَبُ بِک؛ زبان آدمیزاد، هر روز به اعضاى او نزدیک مى شود و مى گوید: چگونه اید؟ آنها مى گویند: اگر تو ما را به خودمان واگذارى، خوب هستیم و مى گویند: از خدا بترس و کارى به ما نداشته باش: و او را سوگند مى دهند و مى گویند: ما فقط به واسطه تو پاداش مى یابیم و به واسطه تو، مجازات مى شویم».[۴]
امام باقر علیه السلام: «إنَّ هذَا اللِّسانَ مِفتاحُ کلِّ خَیرٍ وَشَرٍّ فَینبَغى لِلمُؤمِنِ أَن یختِمَ عَلى لِسانِهِ کما یختِمُ عَلى ذَهَبِهِ وَفِضَّتِهِ؛ به راستى که این زبان کلید همه خوبیها و بدیهاست پس سزاوار است که مؤمن بر زبان خود مهر زند، همان گونه که بر (کیسه) طلا و نقره خود مُهر مى زند».[۵]
یعنی زبان همچون کلیدی است که هم درب خیر خیر وهم درب شر توسط آن باز می شود؛ آنجا که درب خیر را باز می کند یعنی باید سخن گفت و آنجا که درب شر را باز می کند یعنی باید سکوت اختیار نمود تا از شر و گناه در امان ماند. در واقع زبان همجون شمشیری دو لبه است که هنگام استفاده ازآن باید بسیار مراقب بود چون خطرش هم می تواند مثل نفعش جامعه ای را در برگیرد.
اینجاست که شناخت جایگاه سخن وسکوت (به جا و صحیح) اهمیت پیدا می کند چنانکه حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «وَلَا خَیرَ فِى الصَّمْتِ عَنِ الْحُکمِ کمَا أَنَّهُ لَا خَیرَ فِى الْقَوْلِ بِالْجَهْلِ؛ آنجا که باید سخنِ درست گفت، در خاموشى خیرى نیست، چنانکه در سخن ناآگاهانه نیز خیرى نخواهد بود».[۶]
همچنین در توضیح عبارتی[۷] در وصف متقین آمده است که ایشان در مواضع تکلم سکوت نمی کنند تا مفرط شوند و در مواضع سکوت نیز سخن نمی رانند تا مفرط گردند.
اگر انسان خلاف این دستورالعمل رفتار کند یعنی سخن یا سکوت بی جا داشته باشدخود و دیگران را متضرر می کند چون در هر دو صورت مرتکب گناه می شود؛ گناهان زبان بسیار بزرگ هستند که اگر انسان سخن بی جا داشته باشد گرفتار گناهانی مثل غیبت، تهمت، دروغ، عدم نهی از منکر، حمایت از باطل، تعلیم باطل و... می شود.
پس انسان باید بیشتر مراقب باشد و بهترین راه مراقبت زبان، «سکوت» است.(البته سکوت بی جا نیز گناه است مثل اینکه وظیفه ی فردی ارشاد، امر به معروف و نهی از منکر و... باشد ولی سکوت کند.)
اما گناهان زبان علیرغم اینکه «کبیره» هستند، بسیار زیاد اتفاق می افتند که این امر دلایل متعددی دارد از جمله:
- زبان ابزاری است که در همه ی زمان ها و مکان ها در اختیار انسان است.
- انسان برای استفاده از زبان متحمل هیچ خرج و هزینه ای نمی شود پس برای استفاده ازآن ترغیب می شود.
- قبح گناهان زبان در میان بسیاری از افراد از بین رفته برخلاف اکثر گناهان دیگر انجام آن رایج و سهل شده است.
- زبان تنها ۱ ابزار است اما توسط آن گناهان متعددی صورت می گیرد.
- هنگام استفاده از زبان، فاصله میان گناه و صواب کم است.
با توجه به مطالب بیان شده و خطرات و گناهان زبان، اهمیت و لزوم «سکوت» هر چه بیشتر نمایان می شود.
در روایات زیادی به سکوت دستور داده شده است . در جائى که لازم نیست، نباید سخن گفت، زیرا هر چه حرف زیادتر باشد، احتمال خطا و گناه هم بیشتر است،و اگر انسان حرفى نزند دچار لغزش و خطا و معصیت نمى گردد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «لا یسلم احد من الذنوب حتى یخزن لسانه» احدى از گناهان سالم و مصون نمى گردد، مگر اینکه زبانش را پنهان کند. از این روایت استفاده مى شود که زبان منشاء و کلید تمام ذنوب است.
علماء اخلاق مى گویند: میوه سکوت، نورانیت قلب است و سرازیر شدن اسرارى به قلب، که قبلا نبود. سکوت نشانه عقل است، البته سکوتى که بر طبق موازین و در جاى خود باشد، براى همین جهت است که مولى على علیه السلام آن امیر کلام مى فرمایند: «اذا تم العقل نقص الکلام؛ زمانى که عقل کامل شود، کلام کم مى شود».[۸]
یعنى رابطه ی مستقیم بین کمال عقل و بین قلت کلام است، عقل و کلام مثل دو کفه ترازویند که هر چه عقل بالاتر رود، کلام پائین تر مى آید؛ پس طبق معیارى که حضرت على علیه السلام ارائه مى دهند، کاملترین افراد از حیث عقل کم حرف ترین آنها است.
سکوت، نشانه پختگى و آبدیده شدن فرد است.
انسانى که وجودش با سکوت انس گرفته و لذت دم بستن را چشیده شیوه ی خموشى و سکوت را بر می گزیند، این نشان پختگى اوست.
انسان هر زمان که می خواهد سخن بگوید باید ابتدا تفکر کند وشعارش این باشد: « اول اندیشه بعد از آن گفتار» این دستور العمل خود به خود در اکثر مواقع منجر به سکوت می شود.
حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «لسان المومن وراء قلبه و قلب المنافق وراء لسانه؛ زبان مومن پشت قلب او و قلب منافق پشت زبان اوست».[۹]
یعنى مومن واردات در قلب را از فیلتر و دستگاه تصفیه قلب مى گذراند و بعد سخن می گوید، ولى منافق بر عکس است؛ اول حرفى را مى زند و سپس مى اندیشد و لذا در بسیارى از موارد سخنانش موجب پشیمانى اوست. همچنین باید توجه داشت که سخنان ما جزو اعمال ماست و حرف جزء عمل است باید باور کنیم که حرفها درزمره اعمال مورد بررسى و مکافات قرار مى گیرد؛ حرف خوب در زمره ی اعمال خوب و حرف بد در زمره ی اعمال بد.
شیعه و سنى نقل کرده اند که معاذ بن جبل گفت: «با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در سفر بودم، روزى صبح کردم در حالى که نزدیک آن حضرت بودم و با هم راه مى رفتیم، از ایشان خواستم که عملى را به من بیاموزند که مرا داخل بهشت کرده و از آتش جهنم دور گرداند، آن حضرت شروع به صحبت کرده کلماتى فرمودند تا رسیدند به این جمله که: آیا مى خواهى تو را به ملاک و ریشه نصایحى که کردم رهنمون سازم، گفتم: بله یا رسول الله، فرمودند: نگاه دار این را و به زبانشان اشاره کردند . معاذ عرض کرد: یا نبى الله و انا لمواخذون بما نتکلم به؟ (آیا ما بواسطه آنچه مى گوئیم مورد محاسبه و مکافات قرار مى گیریم؟) پیامبرصلی الله علیه و آله:« ثکلتک امک یا معاذ» (مادرت به عزایت بنشیند اى معاذ) سپس فرمودند: «و هل یکب الناس فى النار على وجوههم (او على مناخرهم) الا حصائد السنتهم» (آیا غیر از این است که محصولهاى زبانهاى مردم، مردم را روى صورت به آتش مى اندازند؟)[۱۰]
کسى که زبانش سرکشى مى کند و رام نمى شود، باید به عاقبت و سرانجام عدم رام کردن زبانش بنگرد و متوجه مضرات دنیوى و عقاب هاى اخروى آن باشد و باور کند که به این مضرات و عقاب ها منتهى مى شود.
اکنون احادیثی که به سکوت و یا ضرورت آن توصیه دارند ذکر می شود:
- امام صادق علیه السلام: «کمالُ الاَدَبِ وَالمُروءَةِ سَبعُ خِصالٍ: اَلعَقلُ وَالحِلمُ، وَالصَّبرُ، وَالرِّفقُ، وَالصَّمتُ، وَحُسنُ الخُلقِ وَالمُداراةُ»؛ کمال ادب و مروت در هفت چیز است: عقل، بردبارى، صبر، ملایمت، سکوت، خوش اخلاقى و مدارا.[۱۱]
- امام موسی کاظم علیه السلام: «قِلَّهُ المَنطِقِ حُکم عَظیمٌ، فَعَلَیکُم بِالصَّمتِ فَانَّهُ دَعَهٌ حَسَنَهٌ وَ قِلَّهُ وِزرٍ وَ خِفَّهٌ مِنَ الذُّنوبِ»؛ کم گویی، حکمت بزرگی است بر شما باد به خموشی که آسایش نیکو و سبکباری و سبب تخفیف گناه است.[۱۲]
- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: «عَلَیکَ بِطولِ الصَّمتِ فَانَّهُ مَطرَدَءٌ لِلشَّیطانِ وَ عَونٌ لَکَ عَلَی أمرِ دینِکَ»؛ خود را ملزم به سکوت طولانی کن، چرا که این کار موجب طرد شیطان بوده و در کار دین، یاور توست.[۱۳]
- امام صادق علیه السلام: «عَلَیکَ بِالصَّمتِ، تَعد حَلِیماً، جاهِلاً کُنتَ اَو عالِماً، فَاِنَّ الصَّمتَ زَینٌ لَکَ عِندَ العٌلَماءِ وَ سِترٌ لَکَ عِندَالجُّهالِ»؛ عالم باشى یا جاهل، خاموشى را برگزین تا بردبار به شمار آیى زیرا خاموشى نزد دانایان زینت و در پیش نادانان پوشش است.[۱۴]
- امام علی علیه السلام: «الکَلامُ کالدَّواءِ قَلیلُهُ یَنفَعُ وَ کَثیرُهُ یُهلِکُ»؛ سخن چون دوا است، اندکش سودمند و زیادش کشنده است.[۱۵]
- امام سجاد علیه السلام: «اَلْمُؤْمِنُ یصمُتُ لِیسلَمَ وینطِقُ لِیغنَمَ»؛ مؤمن سکوت می کند تا سالم ماند و سخن می گوید تا سود برد.[۱۶]
- رسول اکرم صلی الله علیه و آله: «مَن کانَ یؤمِنُ بِاللّه وَالیومِ الخِرِ فَلیقُل خَیرا أَو لِیسکت»؛ هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید سخن خیر بگوید یا سکوت نماید.[۱۷]
- امام على علیه السلام: «إِنَّ المُؤمِنَ إذا سَکتَ فَکرَ وَالمُنافِقُ إِذا سَکتَ سَها»؛ سکوت مؤمن تفکر و سکوت منافق غفلت است.[۱۸]
- امام على علیه السلام: «افضل العبادة الصبر و الصمت و انتظار الفرج»؛ برترین عبادت صبر و سکوت و انتظار فرج است.[۱۹]
- امام باقر علیه السلام: «فى قَولِهِ «قُولُوا لِلنّاسِ حُسنا» قال: قُولوا لِلنّاسِ أحسَنَ مَا تُحبّونَ أن یقالَ لَکم، فَاِنَّ اللّه عزَّوَجلَّ یبغِضُ اللَّعّانَ السَّبّابَ الطَّعّانَ عَلىَ المُؤمِنین، اَلفاحِشَ المُتَفَّحِشَ السّائَلَ المُلحِفَ، وَ یحِبُّ الحَیى الحَلیمَ اَ لعفیفَ المُتعَفِّـفَ»؛ درباره این گفته خداوند که «با مردم به زبان خوش سخن بگویید» فرمود: بهترین سخنى که دوست دارید مردم به شما بگویند، به آنها بگویید، چرا که خداوند، لعنت کننده، دشنام دهند، زخم زبان زن بر مؤمنان، زشت گفتار، بدزبان و گداى سمج را دشمن مى دارد و با حیا و بردبار و عفیفِ پارسا را دوست دارد.[۲۰]
- امام سجاد علیه السلام: «حَقُّ اللِّسانِ إِکرامُهُ عَنِ الخَنى وَتَعویدُهُ الخَیرَ وَتَرک الفُضولِ الَّتى لافائِدَةَ لَها وَالبِرُّ بِالنّاسِ وَحُسنُ القَولِ فیهِم»؛ حق زبان، دور داشتن آن از زشت گویى، عادت دادنش به خیر و خوبى، ترک گفتار بى فایده و نیکى به مردم و خوشگویى درباره آنان است[۲۱]
- امام باقر علیه السلام: «إِنَّ هذَا اللِّسانَ مِفتاحُ کلِّ خَیرٍ وَشَرٍّ فَینبَغى لِلمُؤمِنِ أَن یختِمَ عَلى لِسانِهِ کما یختِمُ عَلى ذَهَبِهِ وَفِضَّتِهِ»؛ براستى که این زبان کلید همه خوبیها و بدیهاست پس سزاوار است که مؤمن بر زبان خود مهر زند، همان گونه که بر (کیسه) طلا و نقره خود مُهر مى زند.[۲۲]
- پیامبر صلی الله علیه و آله: «مَن دَفَعَ غَضَبَهُ دَفَعَ اللّه ُعَنهُ عَذابَهُ وَ مَن حَفِظَ لِسانَهُ سَتَرَ اللّه ُعَورَتَهُ»؛ هر کس خشمش را برطرف سازد، خداوند کیفرش را از او بردارد و هر کس زبانش را نگه دارد، خداوند عیبش را بپوشاند.[۲۳]
- امام على علیه السلام: اَدَّبتُ نَفسى فَما وَجَدتُ لَها / بِغَیرِ تَقوَى الالهِ مِن اَدَبِ / فى کلِّ حالاتِها وَ اِن قَصُرَت / اَفضَلَ مِن صَمتِها عَنِ الکذِبِ / وَ غیبَةِ النّاسِ اَن غیبَتَهُم / حَرَّمَها ذُوالجَلالِ فِى الکتُبِ / اِن کانَ مِن فِضَّةٍ کلامُک یا / نَفسُ فَاِنَّ السُّکوتَ مِن ذَهَبِ؛ به ادب و تربیت نفس خود پرداختم و براى آن / ادبى بهتر از تقواى الهى در تمام حالاتش نیافتم و اگر از پس این امر برنیامد / براى آن چیزى بهتر از دم فروبستن از دروغ نیافتم و از غیبت مردمان، همانا غیبت آنان را خداوند با عظمت در کتاب ها حرام کرده است. اى نفس، اگر سخن تو / نقره است، سکوت طلاست.[۲۴]
- پیامبر صلی الله علیه و آله: «اَوصانى رَبّى بِسَبعٍ: اَوصانى بِالاِخلاصِ فِى السِّرِّ وَ العَلانیةِ وَ اَن اَعفُوَ عَمَّن ظَلَمَنى و اُعطىَ مَن حَرَمَنى و اَصِلَ مَن قَطَعَنى و اَن یکونَ صَمتى فِکرا وَ نَظَرى عِبَرا»؛ پروردگارم هفت چیز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشکار، گذشت از کسى که به من ظلم نموده، بخشش به کسى که مرا محروم کرده، رابطه با کسى که با من قطع رابطه کرده، و سکوتم همراه با تفکر و نگاهم براى عبرت باشد.[۲۵]
- امام على علیه السلام: «اِحبِس لِسانَک قَبلَ أَن یطیلَ حَبسَک وَیردىَ نَفسَک فَلا شَى ءَ أَولى بِطولِ سَجنٍ مِن لِسانٍ یعدِلُ عَنِ الصَّوابِ وَیتَسَرَّعُ إِلَى الجَوابِ»؛ پیش از آن که زبانت تو را به زندان طولانى و هلاکت درافکند، او را زندانى کن، زیرا هیچ چیز به اندازه زبانى که از جاده صواب منحرف مى شود و به جواب دادن مى شتابد، سزاوار زندانى شدن دراز مدّت نیست[۲۶]
- رسول اکرم صلی الله علیه و آله: «یعَذِّبُ اللّه اللِّسانَ بِعَذابٍ لایعَذِّبُ بِهِ شَیئا مِنَ الجَوارِ حِ، فَیقولُ: اَى رَبِّ، عَذَّبتَنى بِعَذابٍ لَم تُعَذِّب بِهِ شَیئا؟! فَیقالُ لَهُ: خَرَجَت مِنک کلِمَةٌ فَبَلَغَت مَشارِقَ الرضِ وَ مَغارِبَها، فَسُفِک بِها الدَّمُ الحَرامُ وَ انتُهِبَ بِها المالُ الحَرامُ وَ انتُهِک بِها الفَرجُ الحَرامُ»؛ خداوند! زبان را عذابى دهد که هیچ یک از اعضاى دیگر را چنان عذابى ندهد. زبان گوید: اى پروردگار! مرا عذابى دادى که هیچ چیز را چنان عذاب ندادى! در پاسخش گفته شود: سخنى از تو بیرون آمد و به شرق و غرب زمین رسید و به واسطه آن خونى بناحقّ ریخته شد و مالى به غارت رفت و ناموسى هتک شد[۲۷]
- امام باقر علیه السلام: «لایَسلَمُ أحَدٌ مِنَ الذُّنوبِ حَتَّی یَخزُنَ لِسانَهُ»؛ هیچکس تا زبانش را نگه ندارد از گناهان در امان نیست.[۲۸]
- امام حسین علیه السلام: «لاتَقُولُوا باَلسِنَتِکُم ما یَنقُصُ عَن قَدرِکم»؛ چیزى را بر زبان نیاورید که از ارزش شما بکاهد.[۲۹]
- امام صادق علیه السلام: «انَّ أبغَضَ خلقِ اللهِ عبدٌ أتقی الناسُ لسانَهُ»؛ همانا نفرت انگیزترین مخلوق خدا بنده ای است که مردم از شرّ زبان او پرهیز می کنند.[۳۰]
- پیامبر صلی الله علیه و آله: «خَیرُ القُلوبِ اَوعاها لِلخَیرِ وَ شَرُّ القُلوبِ اَوعاها لِلشَّرِّ، فَاَعلَى القَلبِ الَّذى یعِى الخَیرَ مَملُوٌّ مِنَ الخَیرِ اِن نَطَقَ نَطَقَ مَأجورا و اِن اَنصَتَ اَنصَتَ مَأجورا»؛ بهترین قلب ها، قلبى است که ظرفیت بیشترى براى خوبى دارد و بدترین قلب ها، قلبى است که ظرفیت بیشترى براى بدى دارد، پس عالى ترین قلب، قلبى است که خوبى را در خود دارد و لبریز از خوبى است اگر سخن بگوید سخنش در خور پاداش است و اگر سکوت کند؛ سکوتش در خور پاداش است. [۳۱]
- امام على علیه السلام: «ان احببت سلامة نفسک و ستر معایبک فاقلل کلامک و اکثر صمتک یتوفّر فکرک و یستنیر قلبک»؛ اگر سلامت جان و پوشاندن عیب هاى خود را دوست دارى کم سخن بگو و زیاد سکوت کن فکر تو زیاد و قلب تو نورانى مى شود. [۳۲]
- امام على علیه السلام: «من کثر کلامه کثر خطاؤه و من کثر خطاؤه قلّ حیاؤه و من قلّ حیاؤه قلّ ورعه و من قلّ ورعه مات قلبه و من مات قلبه دخل النار»؛ کسى که سخن او زیاد شود گناه او زیاد مى شود و کسى که گناهش زیاد شد حیاء او کم و در نتیجه ورع او کم و کسى که ورع او اندک شد قلبش مى میرد و در نتیجه وارد جهنم مى شود. [۳۳]
- حضرت علی علیه السلام: «لا تتکلّمن اذا لم تجد للکلام موقعاً»؛ هرگاه محلى براى سخن نمى یابى سخن مگو.[۳۴]
- رسول اکرم صلی الله علیه و آله: «من حسن اسلام المرء ترکه الکلام فیما لایعنیه»؛ از نیکویى اسلام انسان آن است که سخن بى فایده را ترک کند.[۳۵]
- امام علی علیه السلام: َ«بِکثْرَةِ الصَّمْتِ تَکونُ الْهَیبَةُ وَ بِالنَّصَفَةِ یکثُرُ الْمُوَاصِلُونَ وَ بِالْإِفْضَالِ تَعْظُمُ الْأَقْدَارُ وَ بِالتَّوَاضُعِ تَتِمُّ النِّعْمَةُ وَ بِاحْتِمَالِ الْمُؤَنِ یجِبُ السُّؤْدُدُ وَ بِالسِّیرَةِ الْعَادِلَةِ یقْهَرُ الْمُنَاوِئُ وَ بِالْحِلْمِ عَنِ السَّفِیهِ تَکثُرُ الْأَنْصَارُ عَلَیهِ»؛ با سکوت بسیار، وقار انسان بیشتر شود و با انصاف بودن، دوستان را فراوان و با بخشش، قدر و منزلت انسان بالا رود و با فروتنى، نعمت کامل شود و با پرداخت هزینه ها، بزرگى و سرورى ثابت گردد و روش عادلانه، مخالفان را در هم شکند و با شکیبایى در برابر بى خرد، یاران انسان زیاد گردند.[۳۶]
- امام على علیه السلام: لِقَنْبرٍ وقد رامَ أن یشتِمَ شاتِمَهُ: مَهْلاً یا قَنبرُ! دَعْ شاتِمَک مُهانا تُرْضِ الرَّحمنَ وتُسخِطِ الشَّیطانَ وتُعاقِبْ عَدُوَّک، فَوَالذی فَلَقَ الحَبَّةَ وبَرَأ النَّسَمَةَ ما أرضَى المؤمنُ رَبَّهُ بِمِثلِ الحِلْمِ، ولا أسخَطَ الشَّیطانَ بِمِثلِ الصَّمتِ، ولا عُوقِبَ الأحمَقُ بمِثلِ السُّکوتِ عَنهُ؛ - خطاب به قنبر - که مى خواست به کسى که بدو ناسزا گفته بود، ناسزا گوید -: آرام باش قنبر! دشنامگوى خود را خوار و سرشکسته بگذار تا خداى رحمان را خشنود و شیطان را ناخشنود کرده و دشمنت را کیفر داده باشى. قسم به خدایى که دانه را شکافت و خلایق را بیافرید، مؤمن پروردگار خود را با چیزى همانند بردبارى و گذشت خشنود نکرد و شیطان را با حربه اى چون خاموشى به خشم نیاورد و احمق را چیزى مانند سکوت در مقابل او کیفر نداد[۳۷]
- امام صادق علیه السلام: «نوم الصائم عبادة و صمته تسبیح و عمله متقبّل و دعاؤه مستجاب عند افطاره دعوة لا تردّ»؛ خواب روزه دار عبادت و سکوت او تسبیح و عمل او پذیرفته است و دعاى او به اجابت خواهد رسید و هنگام افطار دعاى او ردّ نخواهد شد.[۳۸]
- حضرت على علیه السلام: «ربّ کلمة سلبت نعمة»؛ چه بسا سخنى که نعمتى را از بین ببرد.[۳۹]
- رسول اکرم صلی الله علیه و آله: «نجاة المؤمن فی حفظ لسانه»؛ رستگاری مومن در حفظ زبانش است.[۴۰]
حال ممکن است این سؤال پیش آید که آیا اصل در این است که انسان همواره سکوت پیشه کند و فقط اگر چنین کند طبق موازین و معیارهای دین خود عمل نموده است؟
پاسخ این است: اصل در این است که انسان در هر دو حالت نطق و سکوت از صراط مستقیم الهی خارج نشود؛ از نعمت زبان درست استفاده کند؛ زبانش را به لغو[۴۱] و یاوه و گناه نگشاید و صحبت کند درباره ی آنچه می داند و صحبت نکند درباره ی آنچه نمی داند و البته از منافع و فواید سکوت غافل نماند.
کسى نمى خواهد بگوید در جائى که وظیفه سخن گفتن است، خموش بودن نیکوست بلکه باید ترک ما لا یعنیه (یعنى حرف بى فائده) و ترک فضول کلام (یعنى زیادی هائى که لازم به ذکر نیست) کرد زیرا «المرء مخبوء تحت لسانه» مرد زیر زبانش پنهان است. [۴۲] و اگر سخن بگوید فضائل و رذائل او مشخص مى شود و به قول شاعر:
گر ندارى معرفت خاموش بنشین دم مزن پسته ى بى مغز اگر لب وا کند رسوا شود
و قطعا مواردی وجود دارد که وظیفه ی انسان سخن گفتن است:
- یک مسلمان مومن و واقعى، نباید در برابر کارهاى باطل و نادرست دیگران، ساکت بنشیند و هیچ اقدامى نکند. چون این سکوت، دلیل آن است که او، با انجام آن کارهاى باطل مخالفتى ندارد و کسى که مخالف امرى نباشد، بطور طبیعى، به انجام آن امر، رضایت داده است. و راضى بودن به انجام کار دیگران نیز مانند آن است که خود او هم در آن کار، شرکت و دخالت داشته است.
از این روست که امام علی علیه السلام مى فرماید: مسلمان مومن حق ندارد ساکت بنشیند و شاهد و تماشاگر کارهاى باطل دیگران باشد. چون در آنصورت، از او دو گناه سر زده است. یک گناه همان رضایت دادن به انجام آن کار است، و گناه دیگر آن است که با چنین رضایتى، خود او نیز، در آن کار نادرست بصورت همکار و همراه درآمده و در حقیقت مثل آن است که خود نیز، در انجام آن گناه، شرکت و همکارى داشته است.
- امام علی علیه السلام: «لَا خَیرَ فِى الصَّمْتِ عَنِ الْحُکمِ کمَا أَنَّهُ لَا خَیرَ فِى الْقَوْلِ بِالْجَهْلِ»؛ آنجا که باید سخنِ درست گفت در خاموشى خیرى نیست، چنانکه در سخن ناآگاهانه نیز خیرى نخواهد بود.[۴۳]
- امام صادق علیه السلام: «کلامٌ فى حَقٍّ خَیرٌ مِن سُکوتٍ عَلى باطِلٍ»؛ سخن گفتن درباره حق، از سکوتى بر باطل بهتر است.[۴۴]
- امام علی علیه السلام: «إِنَّ فِى الانسان عَشرُ خِصالٍ یظهِرُها لِسانُهُ: شاهِدٌ یخبِرُ عَنِ الضَّمیرِ وَحاکمٌ یفصِلُ بَینَ الخِطابِ وَناطِقٌ یرُدُّبِهِ الجَوابَ وَشافِعٌ یدرِک بِهِ الحاجَةَ وَواصِفٌ یعرِفُ بِهِ الشیاءَ وَ أَمیرٌ یمُرُ بِالحُسنِ وَواعِظٌ ینهى عَنِ القَبیحِ وَمُعِزٌّ تَسکنُ بِهِ الحزانَ وَحاضِرٌ تُجلى بِهِ الضَّغائِنُ وَمونِقٌ تَلتَذُّ بِهِ السماعُ»؛ در انسان ده خصلت وجود دارد که زبان او آنها را آشکار مى سازد، زبان گواهى است که از درون خبر مى دهد. داورى است که به دعواها خاتمه مى دهد. گویایى است که بوسیله آن به پرسش ها پاسخ داده مى شود. واسطه اى است که با آن مشکل برطرف مى شود. وصف کننده اى است که با آن اشیاء شناخته مى شود. فرماندهى است که به نیکى فرمان مى دهد. اندرزگویى است که از زشتى باز مى دارد. تسلیت دهنده اى است که غمها به آن تسکین مى یابد. حاضرى است که بوسیله آن کینه ها برطرف مى شود و دلربایى است که گوشها بوسیله آن لذّت مى برند.[۴۵]
- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: «إنَّ أَعظَمَ النّاسِ مَنزِلَةً عِندَاللّه یومَ القیامَةِ أَمشاهُم فى أَرضِهِ بِالنَّصیحَةِ لِخَلقِهِ»؛ بلندمرتبه ترین مردم نزد خداوند در روز قیامت کسى است که در روى زمین بیشتر در نصیحت و ارشاد مردم قدم بردارد.[۴۶]
پانویس
- ↑ علمه البیان، آیه ۴، سوره الرحمن.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۶۰.
- ↑ بحارالأنوار، ج۷۸، ص ۲۲۸، ح۱۰۱.
- ↑ بحارالأنوار، ج۷۱، ص۲۷۸، ح۱۴.
- ↑ تحف العقول، ص۲۹۸.
- ↑ نهج البلاغه، ح ۱۷۳.
- ↑ منطقهم صواب، نهج البلاغه، خطبه ی متقین.
- ↑ نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه ۶۸.
- ↑ میزان الحکمه، ج ۸، ص ۴۹۴.
- ↑ ترغیب، جلد ۳، ص ۵۲۸.
- ↑ بحارالأنوار، ج ۸۴، ص ۳۲۵، ح ۱.
- ↑ بحاالانوار، ج ۷۸، ص ۳۲۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۶۸، ص۲۷۹.
- ↑ مستدرک الوسایل، ج ۹، ص۱۷.
- ↑ غررالحکم، ص ۲۱۱، ح ۴۰۸۱.
- ↑ الکافى، ج۲، ص ۲۳۱.
- ↑ نهج الفصاحه، ح ۲۹۱۵.
- ↑ تحف العقول، ص۲۱۲.
- ↑ بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۴۲۰.
- ↑ امالی شیخ صدوق، ص ۳۲۶.
- ↑ بحارالأنوار، ج۷۱، ص۲۸۶، ح۴۱.
- ↑ تحف العقول، ص ۲۹۸.
- ↑ امالی طوسی، ص ۳۴۹، ح ۷۲۱.
- ↑ اعلام الدین، ص ۲۷۳.
- ↑ کنز الفواید، ص ۱۸۴.
- ↑ غرر الحکم، ج ۲، ص ۲۲۳، حکمت ۲۴۳۷.
- ↑ کافی، ج۲، ص ۱۱۵، ح ۱۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۷۵، ص ۱۷.
- ↑ جلاءالعیون، ج۲، ص۲۰۵.
- ↑ جهاد النفس، ح ۶۷۲.
- ↑ جعفریات، ص ۱۶۸.
- ↑ غررالحکم، ح ۳۷۲۵.
- ↑ بحار، ج ۷۱، ح۲۸۶.
- ↑ غررالحکم، ح ۱۰۲۷۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۸.
- ↑ نهج البلاغه، ح۲۱۵.
- ↑ منتخب میزان الحکمه، ص۲۶۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۹۶، ح ۲۵۳.
- ↑ غرر الحکم، ح۵۲۸۲.
- ↑ شرح اصول کافی، ج ۸، ص ۳۳۶.
- ↑ عن اللغو معرضون.
- ↑ نهج البلاغه، کلمات قصار کلمه ۱۴۰.
- ↑ نهج البلاغه، ح ۱۷۳.
- ↑ من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۹۶.
- ↑ کافى، ج۸، ص۲۰، ح۴.
- ↑ کافى، ج۲، ص ۲۰۸، ح۵.
منابع
- اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ناصر مکارم شیرازی.
- پندهای کوتاه از نهج البلاغه، بنیاد نهج البلاغه؛ هیأت تحریریه.
- سخنان حکمت آمیز نهج البلاغه، موسسه تحقیقات ونشر معارف اهل البیت علیهم السلام.
- شرح اصول کافی، محمد صالح بن احمد مازندرانی.
- یکصد و پنجاه موضوع از قرآن کریم و احادیث اهل بیت علیه السلام، اکبر دهقان.