معلی بن خنیس: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | از روایات ظاهر مىشود که معلى بن خنیس از [[اولیاء الله|اولیاءالله]] و از اهل [[بهشت]] است و حضرت [[امام صادق]] علیه السلام او را دوست مىداشته و وکیل و قیم بر نفقات عیال آن حضرت بوده است. | |
− | + | [[شيخ طوسى|شیخ طوسى]] در (کتاب [[الغیبة (طوسی) (کتاب)|غیبت]]) فرموده: و از ممدوحین، معلى بن خنیس است و او از قوام حضرت صادق علیه السلام بود، و داود بن على او را به این سبب کشت و او پسندیده بود نزد حضرت صادق علیه السلام و بر طریقه او گذشت. | |
− | [[ | + | و روایت شده از [[ابوبصیر اسدی|ابوبصیر]] که گفت: چون داود بن على، معلى را کشت و به دار کشید او را، بزرگ آمد این بر حضرت صادق علیه السلام و دشوار آمد بر او، به داود فرمود: اى داود! براى چه کشتى مولاى مرا و وکیل مرا در مال و عیالم؟ به خدا سوگند که او وجیهتر بود از تو نزد خدا، و در آخر خبر است که فرمود: آگاه باش به خدا سوگند که او داخل بهشت گردید.<ref>الغيبة، [[شيخ طوسى]]، ص 210.</ref> |
− | مؤلف | + | مؤلف گوید: از اخبار ظاهر مىشود که حضرت صادق علیه السلام در وقت قتل معلى، در [[مكه|مکه]] بود چون از مکه تشریف آورد نزد داود رفت فرمود: مردى از اهل بهشت را بکشتى، گفت: من نکشتم، فرمود: کى کشت او را؟ گفت: سیرافى او را بکشت و سیرافى صاحب شرطه او بود، حضرت از او قصاص کرد و او را به عوض معلى بکشت.<ref>رجال كشى، 2/575.</ref> |
− | و از معتب | + | و از معتب روایت است که حضرت صادق علیه السلام آن شب در سجده و قیام بود و در آخر شب نفرین کرد بر داود بن على، به خدا سوگند که هنوز سر از [[سجده]] بر نداشته بود که صداى صیحه شنیدم و مردم گفتند: داود بن على وفات کرد! حضرت فرمود: همانان من خواندم خدا را به [[دعا]] تا فرستاد خداوند به سوى او ملکى که عمودى بر سر او زد که مثانه او را شکافت.<ref>رجال كشى، 2/675، 676.</ref> |
− | [[شيخ كلينى]] و طوسى به | + | [[شيخ كلينى|شیخ کلینى]] و [[شیخ طوسی|طوسى]] (به سند حسن کالصحیح) از ولید بن صبیح نقل کردهاند که مردى خدمت حضرت صادق علیه السلام رسید و ادعا کرد بر معلى بن خنیس دینى را بر او، و گفت: معلى برد حق مرا، حضرت فرمود: حق تو را برد آن کسى که او را کشت، پس فرمود به ولید برخیز و بده حق این مرد را همانا مىخواهم خنک کنم بر معلى پوست او را اگر چه خنک مىباشد یعنى حرارت [[جهنم]] به او نرسیده.<ref>الكافى، 5/94.</ref> |
− | و | + | و نیز کلینى روایت کرده از ولید بن صبیح که گفت: روزى خدمت حضرت صادق علیه السلام مشرف شدم افکند نزد من جامههایى و فرمود: اى ولید! رد کن اینها را به نوردهاى خود، یعنى خدمت آن حضرت پارچههاى ندوخته بود که تاهش را باز کرده بودند حضرت به او فرمود که آنها را بپیچید و تاه کند. ولید گفت: من برخاستم مقابل آن حضرت فرمود: خدا رحمت کند معلى بن خنیس را! من گمان کردم که آن حضرت شبیه کرد ایستادن مرا مقابل خود به ایستادن معلى در خدمتش، پس فرمود: اف باد براى دنیا که خانه بلا است مسلط فرموده حق تعالى در دنیا دشمنش را بر ولیش.<ref>الكافى، 8/304.</ref> |
− | و | + | و نیز شیخ کلینى روایت کرده از عقبة بن خالد که گفت: من و معلى و عثمان بن عمران مشرف شدیم خدمت حضرت صادق علیه السلام همین که حضرت ما را دید فرمود: مرحباء مرحبا به شما! این صورتها دوست دارند ما را و ما دوست مىداریم ایشان را «جَعَلَکمُ اللّهُ مَعَنا فِى الدُّنْیا وَالاخِرَةِ»؛ قرار دهد شما را خداوند تعالى با ما در دنیا و [[آخرت]].<ref>الكافى، 4/34.</ref> |
− | [[شيخ كشى]] | + | [[شيخ كشى|شیخ کشى]] روایت کرده که چون روز عید مىشد معلى بن خنیس بیرون مىرفت به صحرا ژولیدهمو و گردآلوده در زىّ ستمدیده حسرت خورنده همین که خطیب منبر مىرفت دست خود را به آسمان بلند مىکرد و مىگفت: «اَللّهُمَّ هذا مَقامُ خُلَفائِک وَ اَصْفیائِک وَ مَواِضعُ اُمَنائِک الَّذینَ خَصَصْتَهُمُ ابْتَزُّوها».<ref>رجال كشى، 2/679.</ref> |
− | ==پانویس == | + | ==پانویس== |
<references /> | <references /> | ||
− | == | + | ==منبع== |
− | حاج شیخ عباس قمی | + | [[حاج شیخ عباس قمی]]، [[منتهى الآمال (کتاب)|منتهی الآمال]]، قسمت دوم، باب نهم: در تاريخ حضرت صادق عليه السلام. |
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]] | [[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]] |
نسخهٔ ۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۲۵
از روایات ظاهر مىشود که معلى بن خنیس از اولیاءالله و از اهل بهشت است و حضرت امام صادق علیه السلام او را دوست مىداشته و وکیل و قیم بر نفقات عیال آن حضرت بوده است.
شیخ طوسى در (کتاب غیبت) فرموده: و از ممدوحین، معلى بن خنیس است و او از قوام حضرت صادق علیه السلام بود، و داود بن على او را به این سبب کشت و او پسندیده بود نزد حضرت صادق علیه السلام و بر طریقه او گذشت.
و روایت شده از ابوبصیر که گفت: چون داود بن على، معلى را کشت و به دار کشید او را، بزرگ آمد این بر حضرت صادق علیه السلام و دشوار آمد بر او، به داود فرمود: اى داود! براى چه کشتى مولاى مرا و وکیل مرا در مال و عیالم؟ به خدا سوگند که او وجیهتر بود از تو نزد خدا، و در آخر خبر است که فرمود: آگاه باش به خدا سوگند که او داخل بهشت گردید.[۱]
مؤلف گوید: از اخبار ظاهر مىشود که حضرت صادق علیه السلام در وقت قتل معلى، در مکه بود چون از مکه تشریف آورد نزد داود رفت فرمود: مردى از اهل بهشت را بکشتى، گفت: من نکشتم، فرمود: کى کشت او را؟ گفت: سیرافى او را بکشت و سیرافى صاحب شرطه او بود، حضرت از او قصاص کرد و او را به عوض معلى بکشت.[۲]
و از معتب روایت است که حضرت صادق علیه السلام آن شب در سجده و قیام بود و در آخر شب نفرین کرد بر داود بن على، به خدا سوگند که هنوز سر از سجده بر نداشته بود که صداى صیحه شنیدم و مردم گفتند: داود بن على وفات کرد! حضرت فرمود: همانان من خواندم خدا را به دعا تا فرستاد خداوند به سوى او ملکى که عمودى بر سر او زد که مثانه او را شکافت.[۳]
شیخ کلینى و طوسى (به سند حسن کالصحیح) از ولید بن صبیح نقل کردهاند که مردى خدمت حضرت صادق علیه السلام رسید و ادعا کرد بر معلى بن خنیس دینى را بر او، و گفت: معلى برد حق مرا، حضرت فرمود: حق تو را برد آن کسى که او را کشت، پس فرمود به ولید برخیز و بده حق این مرد را همانا مىخواهم خنک کنم بر معلى پوست او را اگر چه خنک مىباشد یعنى حرارت جهنم به او نرسیده.[۴]
و نیز کلینى روایت کرده از ولید بن صبیح که گفت: روزى خدمت حضرت صادق علیه السلام مشرف شدم افکند نزد من جامههایى و فرمود: اى ولید! رد کن اینها را به نوردهاى خود، یعنى خدمت آن حضرت پارچههاى ندوخته بود که تاهش را باز کرده بودند حضرت به او فرمود که آنها را بپیچید و تاه کند. ولید گفت: من برخاستم مقابل آن حضرت فرمود: خدا رحمت کند معلى بن خنیس را! من گمان کردم که آن حضرت شبیه کرد ایستادن مرا مقابل خود به ایستادن معلى در خدمتش، پس فرمود: اف باد براى دنیا که خانه بلا است مسلط فرموده حق تعالى در دنیا دشمنش را بر ولیش.[۵]
و نیز شیخ کلینى روایت کرده از عقبة بن خالد که گفت: من و معلى و عثمان بن عمران مشرف شدیم خدمت حضرت صادق علیه السلام همین که حضرت ما را دید فرمود: مرحباء مرحبا به شما! این صورتها دوست دارند ما را و ما دوست مىداریم ایشان را «جَعَلَکمُ اللّهُ مَعَنا فِى الدُّنْیا وَالاخِرَةِ»؛ قرار دهد شما را خداوند تعالى با ما در دنیا و آخرت.[۶]
شیخ کشى روایت کرده که چون روز عید مىشد معلى بن خنیس بیرون مىرفت به صحرا ژولیدهمو و گردآلوده در زىّ ستمدیده حسرت خورنده همین که خطیب منبر مىرفت دست خود را به آسمان بلند مىکرد و مىگفت: «اَللّهُمَّ هذا مَقامُ خُلَفائِک وَ اَصْفیائِک وَ مَواِضعُ اُمَنائِک الَّذینَ خَصَصْتَهُمُ ابْتَزُّوها».[۷]
پانویس
منبع
حاج شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، قسمت دوم، باب نهم: در تاريخ حضرت صادق عليه السلام.