زید بن صوحان: تفاوت بین نسخهها
سطر ۷۰: | سطر ۷۰: | ||
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]] | [[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]] | ||
[[Category:اصحاب امام علی علیه السلام]] | [[Category:اصحاب امام علی علیه السلام]] | ||
+ | [[رده:مقاله های مرتبط به دانشنامه]] |
نسخهٔ ۷ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۸:۰۷
زید بن صوحان، جانباز بهشتی
عشق به ولایت
اطاعت از ولایت و امامت امام علی علیه السلام و دلباختگی به آن حضرت از صفات برجسته و فراموش ناشدنی زید است و تا ابد در آیینه تاریخ میدرخشد. هر چند تشیع در گذر تاریخ همواره با نفاق و دشمنی بداندیشان روبرو بوده و در اوج ظلومیّت بسر برده است؛ ولی هرگز چهره تابناک عاشقانی چون زید بن صوحان مقهور کینهتوزی دشمنان نشد و در زنگار فراموشی فرونرفت.
درباره علاقه زید به خاندان پیامبر و مرکز ولایت، نمونههای روشنی در تاریخ وجود دارد که تردیدها را از میان برمیدارد. بیشک وقتی تحولات اجتماعی با بروز شبههها و تردیدهای اعتقادی و فکری همراه باشد، تشخیص درست و به موقع حقیقت بسی دشوار است. حوادث پس از رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، نمونه بارز چنین تحولاتی است. روزگاری که غرض ورزان کوردل، به یاری منافقان و مسلمان نمایان، تصمیم گرفتند بر حقیقت دین پرده افکنند و دینداران و تشنگان وحی را در برزخ تردید نهند. در چنین زمانی، تیزبینی و هوشیاری گروهی از رادمردان تاریخ سبب شد تا اسلام ناب همچنان بر گستره حیات بشر پرتو افکند.
یکی از این رادمردان آزاده و هوشمند، که این رسالت بزرگ را به انجام رساند زید بن صوحان بود. او به خوبی بر تردیدها فائق آمد، نور را از ظلمت بازشناخت، تا پای جان بر عقیده راستین خود ثابت قدم ماند و در شمار راست قامتان تاریخ درآمد. زید، پیش از جنگ جمل، مردم را به اطاعت از امام علیه السلام فراخواند و خود نیز به شایستگی در خط مقدم نبرد شرکت جست.
سخنان زید در هنگام شهادت، گویاترین گواه ارادت او به اهل بیت علیهمالسلام است. او، لحظاتی پیش از شهادت، به امام علیه السلام، که نزدش شتافته بود، چنین گفت: «ای امیرمؤمنان، خداوند جزای خیرت دهد. تو خداشناس، آگاه به قرآن و بلندمرتبه هستی و خدا در دلت بزرگ است. به خدا سوگند، از روی نادانی به یاریات نشتافتم. من از ام سلمه - همسر گرانقدر پیامبر صلی الله علیه و آله - شنیدم که میگفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله؛ هر کس من مولای او باشم، علی نیز مولای اوست. خدایا کسی که او را دوست دارد، دوست بدار و آن که با او دشمنی میورزد، دشمن باش؛ کسی که او را یاری دهد، یاری کن و آن که به او ستم کند، خوار ساز» به خدا سوگند، من از آن که به سبب دشمنی با تو نزد خداوند خوار گردم، بیزارم».
بر اساس روایتی دیگر از زید پرسیدند: «هرگاه قرآن با سلطان به مبارزه برخیزد، به کدام طرف خواهی رفت؟ گفت: به سوی قرآن».
از زبان یار
درستی کردار و نیک اندیشی زید هر انسان منصفی را به ستایش وامیدارد. دوست و دشمن زید را ستودهاند. در میان انبوه سخنانی که در ستایش زید بیان شده، گفتار امام علی علیه السلام گرانقدر و مهمتر مینماید. بر اساس روایات، آن حضرت در شهادت وی گریست. هنگامی که زید از اسب بر زمین افتاد، امام علی علیه السلام نزدش شتافت، بر بالینش نشست و چنین فرمود: «رحمک الله یا زید کنت خفیف المؤنه، عظیم المعونة؛ ای زید، خدا تو را رحمت کند که کممصرف و پرفایده بودی».
آری، کسی که روزها روزه میگیرد، شبها به عبادت میپردازد، در صحنههای مختلف سیاسی و نظامی و اجتماعی حضور جدی دارد و این چنین جان خود را در راه دوست فدا میکند، سزاوار چنین توصیفی است.
ابن عباس میگوید: از صعصعه درباره زید پرسیدم؛ او برادرش را چنین توصیف کرد: «کان والله عظیم المروة، شریف الاخوة، جلیل الخطر، بعید الاثر، کمیش العروة الیف البدوة، سلیم جوانح الصدر، قلیل وساوس الدهر، ذاکرالله طرفی النهار و زلفا من اللیل الجوع والشبع عنده سیان، لاینافس فی الدنیا، یطیل السکوت و یحفظ الکلام، و ان نطق نطق بعقام، یهرب منه الدعار الاشرار و یالفه الاحرار الاخیار؛ به خدا سوگند، او در جوانمردی سرآمد، در برادری شریف و بزرگوار، والامقام و از دیرباز گرامی بود. دلی تهی از کینه داشت و کمتر دستخوش وسوسههای روزگار میشد. روز و شب به عبادت مشغول بود و سیری و گرسنگی در نظرش یکسان مینمود. در امر دنیا پیشی نمیگرفت. بیشتر سکوت میکرد. مراقب سخن گفتن خویش بود و با ابهام سخن میگفت. افراد شرور از او دوری میجستند و آزادگان و نیکمردان با او مانوس میشدند».
پیوند اخوت
زید از محضر سلمان فارسی نیز کسب فیض کرده، از وی حدیث شنیده بود؛ ولی ارتباط این دو بزرگوار تنها در نقل حدیث خلاصه نمیشد. بر اساس گفته مورخان، زید ارادت خاصی به سلمان داشت. این دلبستگی سرانجام با پیوند برادری به اوج رسید و او، به میمنت این پیوند، کنیه ابوسلمان را برای خود برگزید.
خدمات اجتماعی
بر اساس آن چه در تاریخ ثبت شده، زید در همه صحنههای اجتماعی و سیاسی روزگار خود حضور جدی داشت و در راه خوشبختی مردم تلاش میکرد. او روزی در بصره مردانی را دید که همواره عبادت میکردند و از دنیا دست شسته بودند. زید بن صوحان، با مشاهده وضعیت آنان، برای آنها خانه ساخت و سپس به آنها توصیه کرد که برای برآوردن نیازهای زندگی خود و فرزندانشان تلاش کنند. او همواره به آنها سرکشی میکرد و از احوالشان باخبر میشد.
رؤیای صادق
علاقه به شهادت، از صفات برجسته مؤمنان واقعی است. مؤمنانی که با عشق و آگاهی، خط سرخ شهادت را میپیمایند و در حیات جاوید گام مینهند. زید بن صوحان از گروه دلدادگان عاشق بود. او، که دستش را پیشتر به بهشت فرستاده بود، ندای حق را لبیک گفت و در جمل به یاری علی علیه السلام شتافت. او، پیش از جنگ، به مولایش علی علیه السلام چنین گفت: «یا امیرالمؤمنین، ما رانی الا مقتولا قال و ما علمک بذلک یا اباسلمان قال رایت یدی نزلت من السماء و هی تستشیرنی؛ ای مولای من، در این جنگ کشته میشوم. حضرت فرمود: از کجا میدانی. گفت: در خواب دیدم دستم از آسمان به زمین فرود آمد و در حالی که به من اشاره میکرد، گفت: به سوی من بیا».
پرچمدار جمل
جنگ جمل در بعد از ظهر یکی از جمعههای سال 36 ق در منطقه فریبه اتفاق افتاد و تا شامگاه پایان پذیرفت. در این نبرد نامآورانی چون سلمان فارسی، عمار بن یاسر، کمیل بن زیاد در میان سپاه امام علی علیه السلام دیده میشند. به گفته برخی از راویان، یاوران امام علیه السلام حدود بیست هزار نفر بودند، حدود 80 تن از این گروه در جنگ بدر شرکت داشتند و 1500 تن از صحابه پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله شمرده میشدند. در این نبود، هزار پیاده و هفتاد سواره از سپاه امام علیه السلام به شهادت رسیدند که زید بن صوحان یکی از آنها بود. علی علیه السلام، پس از شهادت سیحان برادر زید، پرچم قبیله ربیعه را به دست وی داد و او تا هنگام شهادت، پرچمدار سپاه امام علیه السلام بود. زید، پس از نبردی سخت و شجاعانه، به وسیله عمرو بن یثربی به شهادت رسید.
به گفته برخی از راویان، وقتی یاران علی علیه السلام برای کشتن عمرو پیش آمدند، او چنین گفت: اگر میخواهید مرا بکشید، بدانید که من علیا و هند را در جمل کشتم و سپس زید بن صوحان را، در حالی که او پیرو دین علی علیه السلام بود، از میان بردم.
وصیت زید
به نوشته برخی از مورخان، زید بن صوحان، هنگام شهادت، چنین وصیت کرد: «ادفنونی فی ثیابی فانی مخاصم ولاتغسلوا عنی دما ولاتنزعوا عنی ثوبا؛ مرا با لباسهایم دفن کنید، لباسم را بیرون نیاورید و خونهای بدنم را نشویید زیرا میخواهم آنها در روز رستاخیز بر پایداریام شهادت دهند.» بر اساس روایتی دیگر، زید وصیت کرد: «ادفنونی فی ثیابی فانی مخاصم القوم؛ مرا با لباسهایم دفن کنید تا روز رستاخیر علیه دشمنانم شهادت دهند».
آستانه غربت
در بصره و در سمت راست مسیر سیبه - در قریه کوت الزین - گنبد گلین، کوچک و قدیمی مزار زید دیده میشود. بیابان خشک و سوزان پیرامون آن گنبد، حکایتی غمانگیز را بازگو میکند؛ حکایتی به تلخی غربت. (عکس این آستانه در کتاب مراقدالمعارف موجود است.)
یادگار جاوید
از آثار به یاد ماندنی و ارزشمند زید، محراب و مسجدی کهن است که در جنوب غربی مسجد سهله (مسجد بنی ظفر) در کوفه قرار دارد و از آن کوچکتر است. این مسجد، در گذر زمان، گواه حوادث مختلف بوده و بارها مرمت و بازسازی شده است. بر اساس برخی از روایات، دعا در این مسجد مورد اجابت قرار میگیرد. علی بن ابراهیم از پدرش چنین نقل کرده است: در مسیر مکه، برای انجام مراسم حج، وارد کوفه شدیم و به مسجد سهله رفتیم. در آن جا شخصی را در حال نماز و دعا یافتیم. وقتی عبادتش پایان پذیرفت، به گوشه دیگر مسجد رفت و در آن جا دو رکعت نماز گزارد و دعا کرد. چون نماز و دعایش پایان یافت، از او درباره این مکان پرسیدیم؛ فرمود: اینجا منزل ابراهیم خلیل است.
آنگاه به زاویه غربی و شرقی رفت و در آن دو مکان نیز نماز گزارد و دعا کرد. وقتی این اعمال را انجام داد از مسجد بیرون رفت و به مسجد کوچکی در نزدیکی مسجد سهله شتافت. ما نیز در پی او به آنجا رفتیم. وی در این مسجد دو رکعت نماز با خشوع به جای آورد. سپس دستانش را به آسمان بلند کرد و دعای ویژهای قرائت کرد. سپس گریست، گونه خود را بر زمین نهاد و گفت: ارحم من اساء واقترف واستکان واعترف.
سپس گونه دیگرش را بر زمین نهاد و دعا کرد. پس از آن، از مسجد خارج شد. ما به دنبال وی بیرون رفتیم. از وی پرسیدم: ای مولای من، نام این مسجد چیست؟ فرمود: این مسجد زید بن صوحان، صحابی امام علی بن ابی طالب علیه السلام است. در این لحظه آن بزرگمرد ناپدید شد و ما دیگر وی را ندیدیم. در خبری آمده است که گویا آن شخص حضرت خضر علیه السلام بود.
علامه مجلسی میفرماید: از آداب مسجد زید بن صوحان آن است که ابتدا دو رکعت نماز میخوانی، دستان خود را به آسمان بلند میکنی و میگویی: الهی قدمه الخاطئ المذنب یدیه و... سپس پیشانی را بر خاک بگذار و بگو: ارحم من اساء واقترف واستکان واعترف.
آنگاه گونه راست را بر زمین بگذار و بگو: ان کنت بئس العبد فانت نعم الرب. پس از آن، گونه چپ را بر زمین بگذار و بگو: عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک یا کریم. سپس سجده کن و صد بار بگو: العفو، العفو.
منبع
علیاکبر رضایی, کوثر، آذر 1377، شماره 21