ابن هشام حمیری: تفاوت بین نسخهها
(رده ها) |
(پروژه2: سنجش کیفی) |
||
سطر ۲۹: | سطر ۲۹: | ||
==منبع== | ==منبع== | ||
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد : 5 صفحه : 1910 | دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد : 5 صفحه : 1910 | ||
+ | |||
+ | {{سنجش کیفی | ||
+ | |سنجش=شده | ||
+ | |شناسه= خوب | ||
+ | |عنوان بندی مناسب= خوب | ||
+ | |کفایت منابع و پی نوشت ها= متوسط | ||
+ | |رعایت سطح مخاطب عام= متوسط | ||
+ | |رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب | ||
+ | |جامعیت= خوب | ||
+ | |رعایت اختصار= خوب | ||
+ | |سیر منطقی= خوب | ||
+ | |کیفیت پژوهش= خوب | ||
+ | |رده=دارد | ||
+ | }} | ||
[[رده:علمای قرن سوم]] | [[رده:علمای قرن سوم]] |
نسخهٔ ۳۰ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۴۸
اِبْنِ هِشام، ابومحمد عبدالملک بن هشام بن ایوب حِمَیری (د 213 یا 218ق/828 یا 833م)، محدث، مورخ، ادیب، نسبشناس و تدوین کنندۀ مشهورترین کتاب دربارۀ سیرۀ پیامبر است.
محتویات
معرفی اجمالی
از زندگی ابومحمد عبدالملک بن هشام بن ایوب حِمَیری آگاهیهای ناچیزی در دست است. نخستینبار در سدۀ 6ق/12م سهیلی [۱] در شرح خود بر سیره و پس از او قفطی [۲] اشارههای کوتاهی به زندگی او کردهاند. برخی آگاهیها نیز از طریق ذهبی [۳] به دست میآید. قدیمترین منبع، ابن هشام را به حمیریان یمن نسبت میدهد [۴]، اما قفطی [۵] این نظر را مبتنی بر حدس و گمان میداند و با استناد به گفتۀ تاریخنگار مصری، ابوسعید عبدالرحمن بن یونس، او را ذُهْلی، منسوب به ذهل ابن معاویه بن...، تیرهای از کِنده، میشمارد [۶]. ذهبی [۷] ذهلی بودن ابن هشام را صحیحتر میداند و برخی نیز او را مَعافِری و سَدوسی دانستهاند [۸] به هر حال دلایل روشنی برای تعیین دقیق نسب او در دست نیست (سقا، «ف»). تنها نکتۀ قابل ذکر این است که نمیتوان علاقۀ ابن هشام را به حمیریان نادیده گرفت، زیرا او اثری دربارۀ پادشاهان حمیر تألیف کرده و پدر او نیز به تاریخ این قوم علاقهمند بوده و ابن هشام چند بار وقایعی را از طریق او در این اثر نقل کرده است [۹]
ظاهراً ابن هشام در بصره به دنیا آمده است، اما زمان تولد او به درستی معلوم نیست. تنها میدانیم در میان کسانی که او مستقیماً از آنان روایت کرده، کسی نیست که پیش از نیمۀ سدۀ 2ق درگذشته باشد و نیز او پیش از مرگ بَکّائی، شاگرد برجستۀ ابن اسحاق (183ق)، در سنّی بوده است که بتواند متن کامل سیره را از وی اخذ کند [۱۰]. ابن هشام در زادگاه خود پرورش یافت و از آنجا که اکثر رجال سند او در سیره از مردمِ کوفه و بصرهاند [۱۱]، وی میبایست بخش مهمی از زندگی و آموزشهای خود را در این نواحی گذرانده باشد، چنانکه بکائی را نیز در میان همین رجال میبینیم[۱۲] .از استادان و رجال حدیث او میتوان ابوعبیده معمر بن مثنی [۱۳] را نام برد. همچنین اسد بن موسی اموی را نیز باید از استادان معتبر او به شمار آورد، زیرا ابن هشام التیجان را بیشتر از طریق وی نقل کرده است [۱۴]
تاریخ ورود ابن هشام به مصر معلوم نیست، اما میدانیم که وی در اینجا که آخرین منزل سفرهای علمی او بود [۱۵]، مقیم شد و تا پایان عمر در مصر زیست (قفطی، ذهبی، همانجاها). ابن هشام میبایست پیش از ورود به مصر از بکائی استماع کرده باشد، زیرا وی در مصر سیره را روایت میکرد. از گروه بسیاری که در مجلس حدیث ابن هشام حضور مییافتند، تنها نام برخی به جا مانده است [۱۶] که برجستهترین آنان عبدالرحیم بن برقی راوی سیره در مصر است [۱۷]
سرودن شعر
ابن هشام در ادب و شعر نیز دستی توانا داشت و در این زمینه پیشوای بلامنازع مصر به شمار میآمد. شاید به همین سبب بود که هنگام ورود شافعی در 198ق/814م به مصر [۱۸]، ابن هشام در دیدار از او درنگ کرد، اما چون یکدیگر را ملاقات کردند، به انشاد شعر برای هم پرداختند و ابن هشام پس از این دیدار شافعی را ستود [۱۹]. توجه ابن هشام را به نسب، ادب، لغت و فصاحت میتوان در آنچه او از امتیازات شافعی دانسته، ملاحظه کرد [۲۰]. جز لغت آنچه از دانش او در سیره بازتاب یافته، عموماً به احاطۀ وی در نسبشناسی و شناخت گویندگان اشعار باز میگردد. با اینهمه، به نظر مصححان سیره، وی اشعاری از ابن اسحاق نقل کرده که آشکارا مجعول و سست است و نتوانسته دربارۀ آنها نظری قطعی ابراز کند [۲۱]، گرچه ابن هشام خود به تأکید گفته که از آوردن چنین اشعاری خودداری کرده است [۲۲]. وی بنابر گفتۀ سهیلی (همانجا) در 213ق درگذشت، اما قفطی و ذهبی (همانجاها) نظر سهیلی را مردود دانسته و 218ق را اختیار کردهاند. قمی [۲۳] مرثیۀ ابن نباته در مرگ جمالالدین عبداللـه ابن هشام [۲۴] را به خطا رثای شاعر در حق ابن ابی هشام دانسته است.
آثار
1. السیره النبویه (ﻫ م) که معمولاً سیره ابن هشام نیز خوانده میشود [۲۵] متن سیره به صورتی که در چاپهای مختلف مشاهده میشود، به ابواب و فصول تقسیم نشده است و عنوانهایی هم که بعدها به بخشهای مختلف آن دادهاند، تنها بازگو کنندۀ وقایع بخشهاست و آنها را به یکدیگر پیوند نمیدهد. این کتاب همواره مورد توجه و استفادۀ مسلمانان بوده است؛
2. التیجان فی ملوک حمیر که از آن با نام التیجان لمعرفه ملوک الزمان فی اخبار قحطان [۲۶]، یا شرح انساب حمیر و ملوکها (قفطی، ابن خلکان، همانجاها) نیز یاد میشود. بخشی از اخبار این کتاب هم از طریق بکائی و ابن اسحاق روایت شده است [۲۷]، اما پایۀ روایت آن بر احادیث اسد بن موسی قرار دارد. بنابراین، التیجان را باید حاصل دوران اقامت ابن هشام در مصر دانست [۲۸] این اثر نه از نظر مطالعۀ زندگی ابن هشام ــ مثلاً در رجال حدیث او و نحوۀ نگرش به تاریخ ــ و نه مستقلاً چنانکه باید مورد بررسی قرار نگرفته است [۲۹] اهمیت و ویژگی التیجان در این است که میان حوادث تاریخی و قصص دینی، خرافه و اسطوره جمع کرده است و از نظر پیدایش و شیوۀ روایت قصۀ عربی درخور توجه است [۳۰] التیجان به لحاظ احتوا بر حکایات مربوط به پیدایش زبان عرب و فارسی [۳۱] و همچنین شهرها، نژادها و پادشاهان ایرانی [۳۲] نیز منبع قابل مطالعهای است. این اثر یک بار به کوشش فریتس کرنکو در حیدرآباد (1347ق) و بار دیگر به کوشش عبدالعزیز مقالح در صنعا (1979م) به چاپ رسیده است؛
3. کتاب فی شرح ما وقع فی اشعار السیر من الغریب (سهیلی، همانجا)، که در دست نیست.
مآخذ
ابراهیم، محمد ابوالفضل، حاشیه بر انباه الرواه (نک : قفطی در همین مآخذ)؛ ابن حجر عسقلانی، احمدبن علی، توالی التأسیس، به کوشش ابوالفداء عبداللـه قاضی، بیروت، 1406ق/1986م؛ ابن خلکان، وفیات؛ ابن خیر، محمد، فهرسه، به کوشش فرانسیسکو کودرا، بغداد، 1963م؛ ابن کثیر، البدایه؛ ابن نباته، محمد بن محمد، دیوان، قاهره، 1323ق/1905م؛ ابن هشام، عبدالملک، التیجان، به کوشش عبدالعزیز مقالح، صنعا، 1979م؛ همو، السیره النبویه، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، 1355ق/1936م؛ اسنوی، عبدالرحیم، طبقات الشافعیه، به کوشش عبداللـه جبوری، بغداد، 1390ق/1970م؛ خشنی، ابوذربن محمد، شرح السیره النبویه، قاهره، 1329ق؛ ذهبی، محمدبن احمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1405ق/1985م؛ سقا، مصطفی، مقدمه بر السیره (نک : ابن هشام در همین مآخذ)؛ سهیلی، عبدالرحمن، الروض الانف، به کوشش عبدالرحمن وکیل، قاهره، 1387ق؛ قاضی عیاض، ترتیب المدارک، به کوشش احمد بکیر محمود، بیروت / طرابلس، 1387ق/1967م؛ قفطی، علی بن یوسف، انباه الرواه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1371ق/1952م؛ قمی، عباس، الکنی و الالقاب، تهران، 1397ق؛ مقالح، عبدالعزیز، مقدمه بر التیجان (نک : ابن هشام در همین مآخذ)؛ مهدوی، اصغر، مقدمه بر خلاصۀ سیرت رسولاللـه، تلخیص شرفالدین محمد بن عبداللـه، تهران، 1368ش؛ یاقوت، بلدان؛ نیز: GAS.
پانویس
- ↑ (1/33، 43)
- ↑ (2/211-212)
- ↑ (10/429)
- ↑ (سهیلی، همانجا)
- ↑ (همانجا)
- ↑ (قس: ابراهیم، 2/212، حاشیۀ 6)
- ↑ (همانجا)
- ↑ (نک : سهیلی، ذهبی، همانجاها؛ خشنی، 3).
- ↑ (نک : التیجان، 173-174، 214، 222).
- ↑ (ابن هشام، السیره، 1/5؛ قفطی، همانجا؛ ابن خلکان، 2/328)
- ↑ (مهدوی، 33)
- ↑ (نک : ابن خلکان، همانجا؛ برای فهرست کاملی از رجال سند ابن هشام در السیره، نک : مهدوی، 142-144)
- ↑ (ابن هشام، همان، 1/42، 49، 196، جم(، ابوزید انصاری (همان، 1/13، 57، 70، جم(، خلف احمر (همان، 1/9، 91، 3/38، جم( و هیثم بن عدی (همو، التیجان، 261)
- ↑ (نک : ص 9، 73، 97، 118).
- ↑ (قس: سقا، همانجا)
- ↑ (نک : قاضی عیاض، 3/134، 136)
- ↑ (همو، 3/84؛ ابن خیر، 233-236؛ یاقوت، 1/574؛ ذهبی، 13/48).
- ↑ (اسنوی، 1/12؛ قاضی عیاض، 1/382)
- ↑ (ذهبی، 10/429؛ ابن کثیر، 10/294)
- ↑ (نک : قاضی عیاض، 1/388؛ ابن حجر، 96)
- ↑ (سقا، «ف ـ ص»)
- ↑ (السیره، 1/4)
- ↑ (1/452)
- ↑ (نک : نباته، 466)
- ↑ (نک: قفطی، 2/212؛ ابن خلکان، 3/177؛ ابنکثیر، همانجا).
- ↑ (GAS, I/299)
- ↑ (نک: ص 75، 84، 137، 185، 222، 303)
- ↑ (قس: ذهبی، 10/162-163).
- ↑ (قس: GAS، همانجا).
- ↑ (مقالح، 7-8).
- ↑ (ص 43، 106، 107)
- ↑ (ص 114، 232-237، 245-246، 251، 315-317)
منبع
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد : 5 صفحه : 1910