محمد بن یحیی عطار قمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اضافه کردن رده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
 
 
  
 
استاد كلينى
 
استاد كلينى
  
'''پيشگفتار'''
+
==تولد و كنيه محمد بن یحیی==
 
 
اشعريان [[قم]] ابتدا در يمن مى زيستند. با اسلام آوردن مالك بن عامر، بزرگ خاندان اشعرى، به [[مدينه]] رفتند و در آنجا به [[اسلام]] گرويدند. آنان با خدمات زياد خود، به پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله مورد توجه آن حضرت قرار گرفتند؛ به طورى كه پيامبر درباره آنان دعا كرده، فرمود: «خدايا اشعريان را افزايش بده».
 
 
 
حدود 370 سال بعد از دعاى پيامبر گرامى اسلام صلی الله علیه و آله، جمعيت آنان به حدى افزايش يافت كه فرزندان و نوادگان يكى از آنان به شش هزار نفر رسيد.(1) بيش از صد نفر از آنان بدون واسطه از ائمه معصومين علیهم‌السلام روايت نقل مى كردند و در شمار ياران ايشان بودند.(2)
 
 
 
عبدالله و احوص دو فرزند سعد بن مالك بن عامر اشعرى همراه با خانواده و بستگان خويش، اولين افرادى بودند كه در سال 94 ق بر اثر فشارهاى زياد و رفتار دردمنشانه [[حجاج بن يوسف]] با شيعيان، به ويژه اشعريان از [[كوفه]] به [[قم]] مهاجرت كردند.
 
 
 
احوص، فرزند سعد بن مالك در ابتداى حضورش در قم، آتشكده اى را ويران كرد و به جاى آن مسجدى بنا نهاد و برادرش عبدالله در آن مسجد به فعاليت هاى مذهبى پرداخت. پس از چندى، عبدالله و احوص به وسيله نامه، ديگر بستگان و خاندان خويش را به قم فراخواندند. در پى اين درخواست، جمعى ديگر از اشعريان از كوفه به جمع شيعيان قم پيوستند.(3) بدين جهت شهر قم از قرن دوم هجرى مركز تجمع شيعيان و دوستداران اهل بيت و مركز دانش و [[حديث]] گرديد.
 
 
 
محمد بن يحيى عطار قمى يكى از راويان برجسته اى است كه منتسب به اين خداندان شريف اشعرى مى باشد.(4) و پرورش يافته از اين حوزه غنى علم و حديث.
 
 
 
'''تولد و كنيه '''
 
 
 
گرچه در كتاب‌هاى رجالى از تاريخ ولادت و وفات اين عالم و فقيه و محدث بزرگوار سخنى به ميان نيامده است، لكن از آنجا كه وى از محضر استادانى چون محمد بن احمد بن يحيى ابن عمران اشعرى (وفات 280 ق)(5) و محمد بن حسين بن خطاب (وفات 262 ق)(6) استفاده كرده است و نيز افتخار استادى محدث عظيم‌الشأن ثقة الاسلام محمد بن يعقوب كلينى (وفات 328 يا 329 ق)(7) و جمعى از راويان معروف ديگر چون ابوالحسن على بن الحسين بن بابويه (صدوق اول، وفات 329 ق) و محمد بن الحسن بن الوليد قمى (وفات 343 ق)(8) را داشته است، پس بايد وى در نيمه دوم قرن سوم تا اوايل قرن چهارم زيسته باشد. كنيه محمد بن يحيى، ابوجعفر است.
 
 
 
'''محمد بن يحيى در يك نگاه '''
 
  
محمد بن يحيى، بزرگِ دانشمندان [[شيعه]] قم، استاد مرحوم كلينى و محدثى با روايات زياد و صاحب تأليفات متعدد مورد اعتماد اهل علم و حديث، موثق و «عين» بوده است.(9)
+
گرچه در كتاب‌هاى رجالى از تاريخ ولادت و وفات اين عالم و فقيه و محدث بزرگوار سخنى به ميان نيامده است، لكن از آنجا كه وى از محضر استادانى چون محمد بن احمد بن يحيى ابن عمران اشعرى (وفات 280 ق)<ref>«ستارگان حرم»، دفتر سوم، ص 259، به نقل از «معجم المؤلفين»، ح 5، ص 28.</ref> و محمد بن حسين بن خطاب (وفات 262 ق)<ref>«رجال النجاشى»، ص 236.</ref> استفاده كرده است و نيز افتخار استادى محدث عظيم‌الشأن ثقة الاسلام محمد بن يعقوب كلينى (وفات 328 يا 329 ق)<ref>رجال الطوسى، ص 496.</ref> و جمعى از راويان معروف ديگر چون ابوالحسن على بن الحسين بن بابويه (صدوق اول، وفات 329 ق) و محمد بن الحسن بن الوليد قمى (وفات 343 ق)<ref>«معجم رجال الحديث»، خويى، چاپ پنجم، ج 19، ص 10 و «رجال الطوسى»، ص 495.</ref> را داشته است، پس بايد وى در نيمه دوم قرن سوم تا اوايل قرن چهارم زيسته باشد. كنيه محمد بن يحيى، ابوجعفر است.
 +
محمد بن يحيى، بزرگِ دانشمندان [[شيعه]] قم، استاد مرحوم كلينى و محدثى با روايات زياد و صاحب تأليفات متعدد مورد اعتماد اهل علم و حديث، موثق و «عين» بوده است.<ref>همان، ج 19، ص 33.</ref>
  
كلمه «عين» در لغت مشترك بين معانى زيادى است. مانند چشم، چشمه، برگزيده هر چيز سيد، بزرگ. و در اصطلاح علماى رجال، چنان كه در كتاب شريف رجال خاقانى در بخش تعليقات بر «فوائد» وحيد بهبهانى آمده است، ظاهراً مقصود از كلمه «عين» به شخصيت بزرگوارى است كه مورد توجه مردم و در نزد آن‌ها، داراى جايگاه ويژه و رفعت باشد.(10)
 
  
از اين نكته معلوم مى شود كه محمد بن يحيى شخصيتى برجسته بوده و ارج و قرب خاصى نزد مردم داشته است. وى چون بعضى اوقات به شغل عطارى مى پرداخته، به عطار نيز لقب يافته است.(11)
+
==دیدگاه بزرگان علم راجع به محمد بن یحیی==
 
 
'''در منظر اهل نظر'''
 
  
 
هر كدام از رجال شناسان كه از محمد بن يحيى عطار نامى برده اند، او را به بزرگى و عظمت ياد كرده و به وثاقت و صداقت و علم و تقوا ستوده اند.
 
هر كدام از رجال شناسان كه از محمد بن يحيى عطار نامى برده اند، او را به بزرگى و عظمت ياد كرده و به وثاقت و صداقت و علم و تقوا ستوده اند.
  
نجاشى (وفات 450 ق) مى نويسد: «محمد بن يحيى، ابوجعفر قمى، استاد اصحاب ما در زمان خود بود. شخصيتى مورد توجه و اعتماد، صاحب امتياز و كثيرالحديث بود. وى كتاب هاى زيادى تأليف كرد كه «مقتل الحسين» و «النّوادر» از جمله آن‌هاست. عده اى از اصحاب ما تمام كتاب هاى او را از فرزندش احمد و وى هم از پدرش براى ما نقل نموده اند».(12)
+
نجاشى (وفات 450 ق) مى نويسد: «محمد بن يحيى، ابوجعفر قمى، استاد اصحاب ما در زمان خود بود. شخصيتى مورد توجه و اعتماد، صاحب امتياز و كثيرالحديث بود. وى كتاب هاى زيادى تأليف كرد كه «مقتل الحسين» و «النّوادر» از جمله آن‌هاست. عده اى از اصحاب ما تمام كتاب هاى او را از فرزندش احمد و وى هم از پدرش براى ما نقل نموده اند».<ref>«رجال النجاشى»، ص 250.</ref>
  
[[شيخ طوسى]] (وفات 460 ق) و حسن بن على ابن داود (متولد 647 ق) وى را از جلمه كسانى شمرده اند كه از ائمه معصومين علیهم‌السلام بدون واسطه روايتى نقل نكرده اند. نيز وى را از اهل [[قم]] و استاد ثقة الاسلام كلينى دانسته اند.(13)
+
[[شيخ طوسى]] (وفات 460 ق) و حسن بن على ابن داود (متولد 647 ق) وى را از جلمه كسانى شمرده اند كه از ائمه معصومين علیهم‌السلام بدون واسطه روايتى نقل نكرده اند. نيز وى را از اهل [[قم]] و استاد ثقة الاسلام كلينى دانسته اند.<ref>«رجال الطوسى»، ص 495 و «رجال ابن داود»، ص 340.</ref>
  
شيخ صدوق (وفات 381 ق) مى گويد: «تمام رواياتى كه در كتاب «[[من لايحضره الفقيه]]» از على بن جعفر نقل كرده ام، از پدرم رضى الله عنه، از محمد بن يحيى عطار، از عمركى بن على بوفكى روايت كرده ام و تمام رواياتى كه از عمر بن يزيد روايت كرده ام از پدرم رضى الله عنه، از محمد بن يحيى عطار، از يعقوب بن يزيد، از محمد بن ابى عمير و صفوان بن يحيى نقل نموده ام».(14)
+
شيخ صدوق (وفات 381 ق) مى گويد: «تمام رواياتى كه در كتاب «[[من لايحضره الفقيه]]» از على بن جعفر نقل كرده ام، از پدرم رضى الله عنه، از محمد بن يحيى عطار، از عمركى بن على بوفكى روايت كرده ام و تمام رواياتى كه از عمر بن يزيد روايت كرده ام از پدرم رضى الله عنه، از محمد بن يحيى عطار، از يعقوب بن يزيد، از محمد بن ابى عمير و صفوان بن يحيى نقل نموده ام».<ref>«من لايحضره الفقيه»، شيخ صدوق، ج 4، شرح ص 4، 8 و 9.</ref>
  
محدث بزرگوار، شيخ ميرزا حسين نورى (وفات 1320 ق)، صاحب كتاب ارزشمند «[[مستدرك الوسائل]]» هر كجا سندى نقل مى كند كه محمد بن يحيى در آن وجود دارد و ديگر راويان آن مورد وثوق وى باشد، مى گويد: «تمام آن‌ها از موثقين هستند و هيچ خلافى در آن‌ها نيست».(15)
+
محدث بزرگوار، شيخ ميرزا حسين نورى (وفات 1320 ق)، صاحب كتاب ارزشمند «[[مستدرك الوسائل]]» هر كجا سندى نقل مى كند كه محمد بن يحيى در آن وجود دارد و ديگر راويان آن مورد وثوق وى باشد، مى گويد: «تمام آن‌ها از موثقين هستند و هيچ خلافى در آن‌ها نيست».<ref> «مستدرك الوسائل» محدث نورى، طبع المكتبه الاسلامية، ج 3، ص 611، 618.</ref>
  
يا مى گويد: «اين سند در اعلى درجه صحت است».(16) و يا مى گويد: «تمام افراد اين سند از بزرگان هستند كه هيچ تأمّلى در آن‌ها نيست».(17)
+
يا مى گويد: «اين سند در اعلى درجه صحت است».<ref> «مستدرك الوسائل» محدث نورى، طبع المكتبه الاسلامية، ج 3، ص 611، 618.</ref> و يا مى گويد: «تمام افراد اين سند از بزرگان هستند كه هيچ تأمّلى در آن‌ها نيست».<ref> «مستدرك الوسائل» محدث نورى، طبع المكتبه الاسلامية، ج 3، ص 611، 618.</ref>
  
فقيه و فيلسوف و محدث بزرگوار، محمدباقر حسينى، مشهور به ميرداماد (وفات 1041 ق) درباره سندى كه محمد بن يحيى در آن وجود دارد و ديگر راويان آن هم مورد اطمينان وى باشند، مى گويد: «صحيح و عالى الاسناد است». وى محمد بن يحيى عطار قمى را به وثاقت و كثرت روايت و استادى محمد بن يعقوب كلينى مى ستايد.(18)
+
فقيه و فيلسوف و محدث بزرگوار، محمدباقر حسينى، مشهور به ميرداماد (وفات 1041 ق) درباره سندى كه محمد بن يحيى در آن وجود دارد و ديگر راويان آن هم مورد اطمينان وى باشند، مى گويد: «صحيح و عالى الاسناد است». وى محمد بن يحيى عطار قمى را به وثاقت و كثرت روايت و استادى محمد بن يعقوب كلينى مى ستايد.<ref> «التعليقه على كتاب الكافى»، محمدباقر حسينى مرعشى (مشهور به داماد)، ج 1، ص 76 و 365.</ref>
  
'''شناسايى محمد بن يحيى عطار'''
+
==شناسايى محمد بن يحيى عطارقمی==
  
نام محمد بن يحيى كه در سلسله اسناد بسيارى از روايات آمده، بين چند نفر مشترك است.(19)
+
نام محمد بن يحيى كه در سلسله اسناد بسيارى از روايات آمده، بين چند نفر مشترك است.<ref>«تنقيح المقال»، المامقانى، ج 3، ص 199.</ref>
  
* الف) محمد بن يحيى سليمان خثعمىِ كوفى كه از اصحاب [[امام صادق]] علیه‌السلام بوده و بيش از 29 روايت از وى با اين مشخصات نقل شده است.(20)
+
* الف) محمد بن يحيى سليمان خثعمىِ كوفى كه از اصحاب [[امام صادق]] علیه‌السلام بوده و بيش از 29 روايت از وى با اين مشخصات نقل شده است.<ref> معجم رجال الحديث، خويى، ج 19، ص 37.</ref>
  
* ب) محمد بن يحيى خزاز [[كوفه]] كه از اصحاب [[امام كاظم]] علیه‌السلام مى باشد. وى شخصيتى برجسته و معتبر و مورد توجه بيشتر مردم بوده و صاحب كتاب «النوادر» است.(21)
+
* ب) محمد بن يحيى خزاز [[كوفه]] كه از اصحاب [[امام كاظم]] علیه‌السلام مى باشد. وى شخصيتى برجسته و معتبر و مورد توجه بيشتر مردم بوده و صاحب كتاب «النوادر» است.<ref>رجال النجاشى، ص 254.</ref>
  
* ج) محمد بن يحيى عطّار قمى، [[شهيد ثانى]] مى گويد: «هر سه از راويان مورد وثوق هستند، در صورتى كه محمد بن يحيى به طور مطلق در سلسله سند قرار گيرد، از طريق طبقه و زمان حيات و رواياتى كه از وى نقل شده، تشخيص داده مى شود. هر كجا ثقة الاسلام كلينى در اول سند نام «محمد بن يحيى» را ذكر كند، مقصود محمد بن يحيى عطار قمى است؛ چون وى در طبقه استادان كلينى مى باشد».(22)
+
* ج) محمد بن يحيى عطّار قمى، [[شهيد ثانى]] مى گويد: «هر سه از راويان مورد وثوق هستند، در صورتى كه محمد بن يحيى به طور مطلق در سلسله سند قرار گيرد، از طريق طبقه و زمان حيات و رواياتى كه از وى نقل شده، تشخيص داده مى شود. هر كجا ثقة الاسلام كلينى در اول سند نام «محمد بن يحيى» را ذكر كند، مقصود محمد بن يحيى عطار قمى است؛ چون وى در طبقه استادان كلينى مى باشد».<ref> «الدراية فى علم مصطلح الحديث»، شهيد ثانى، ص 129.</ref>
  
'''تعداد روايات'''
+
==تعداد روايات محمد بن یحیی عطار قمی==
  
رواياتى كه از محمد بن يحيى (به طور مطلق) نقل شده به 5985 روايت مى رسد كه با توجه به قرائنى از قبيل نقل راويانى چون، على بن الحسين بن بابويه، محمد بن على ماجيلويه، محمد بن الحسن بن وليد و محمد بن يعقوب كلينى كه از شاگردان محمد بن يحيى عطار قمى مى باشند، تعداد زيادى از آن روايات از وى است؛(23) اما رواياتى كه به عنوان محمد بن يحيى با وصف عطار نقل شده به 58 روايت مى رسد.(24) بنابراين مجموع روايت هايى كه محمد بن يحيى عطار قمى نقل كرده، به چندين هزار روايت مى رسد.
+
رواياتى كه از محمد بن يحيى (به طور مطلق) نقل شده به 5985 روايت مى رسد كه با توجه به قرائنى از قبيل نقل راويانى چون، على بن الحسين بن بابويه، محمد بن على ماجيلويه، محمد بن الحسن بن وليد و محمد بن يعقوب كلينى كه از شاگردان محمد بن يحيى عطار قمى مى باشند، تعداد زيادى از آن روايات از وى است؛<ref>«معجم رجال الحديث»، خويى، ج 19، ص 9.</ref> اما رواياتى كه به عنوان محمد بن يحيى با وصف عطار نقل شده به 58 روايت مى رسد.<ref>همان، ص 44.</ref> بنابراين مجموع روايت هايى كه محمد بن يحيى عطار قمى نقل كرده، به چندين هزار روايت مى رسد.
  
كتاب شريف «كافى» تأليف حديث شناس بزرگ، ثقةالاسلام كلينى، پر از روايات و [[احاديث]] محمد بن يحيى است، به گونه اى كه هيچ برگى از آن خالى از نام شريف محمد بن يحيى نيست علاوه بر اين، هر كجا مرحوم كلينى احاديثى را تحت عنوان «عدّة من اصحابنا عن احمد بن محمد بن عيسى» آورده، مقصودش از «عدة» محمد بن يحيى، على بن موسى كميدانى، داود بن كوره، احمد بن ادريس و على بن ابراهيم هاشم است.(25) بنابراين تعداد زيادى از روايات ديگر نيز از محمد بن يحيى خواهد بود.
+
كتاب شريف «كافى» تأليف حديث شناس بزرگ، ثقةالاسلام كلينى، پر از روايات و [[احاديث]] محمد بن يحيى است، به گونه اى كه هيچ برگى از آن خالى از نام شريف محمد بن يحيى نيست علاوه بر اين، هر كجا مرحوم كلينى احاديثى را تحت عنوان «عدّة من اصحابنا عن احمد بن محمد بن عيسى» آورده، مقصودش از «عدة» محمد بن يحيى، على بن موسى كميدانى، داود بن كوره، احمد بن ادريس و على بن ابراهيم هاشم است.<ref>«رجال النجاشى»، ص 267.</ref> بنابراين تعداد زيادى از روايات ديگر نيز از محمد بن يحيى خواهد بود.
  
'''تأليفات '''
+
==تأليفات محمد بن یحیی==
  
 
كتاب‌هايى كه ابوجعفر، محمد تأليف كرده است، عبارتند از:
 
كتاب‌هايى كه ابوجعفر، محمد تأليف كرده است، عبارتند از:
  
1. مقتل الحسين علیه‌السلام كه درباره حادثه جانسوز [[كربلا]] و شهادت اباعبداللّه الحسين علیه‌السلام مى باشد.(26)
+
1. مقتل الحسين علیه‌السلام كه درباره حادثه جانسوز [[كربلا]] و شهادت اباعبداللّه الحسين علیه‌السلام مى باشد.<ref> همان، ص 25.</ref>
  
2. النوادر(27)؛ علامه [[شيخ آقا بزرگ تهرانى]] مى نويسد: «نوادر» عنوان عامى بوده براى بعضى از تأليفات علما در چهار قرن اول هجرى كه يك يا چند ويژگى از ويژگي‌هاى زير را داشته باشد:
+
2. النوادر<ref> همان، ص 25.</ref>؛ علامه [[شيخ آقا بزرگ تهرانى]] مى نويسد: «نوادر» عنوان عامى بوده براى بعضى از تأليفات علما در چهار قرن اول هجرى كه يك يا چند ويژگى از ويژگي‌هاى زير را داشته باشد:
  
 
* 1. [[احاديث]] گردآورى شده در آن، مشهور نباشد.
 
* 1. [[احاديث]] گردآورى شده در آن، مشهور نباشد.
سطر ۷۶: سطر ۵۵:
 
* 3. حكمِ روايات، استثنا و تبصره محسوب شود.
 
* 3. حكمِ روايات، استثنا و تبصره محسوب شود.
  
* 4. رواياتى كه مؤلف در هنگام به پايان رسيدن تأليف خود به آن‌ها دسترسى پيدا كرده باشد، آن گاه مى نويسد: كتاب هاى نوادرى كه ما از آن‌ها اطلاع يافته ايم، نزديك به دويست كتاب است(28) كه يكى از آن‌ها از آنِ محمد بن يحيى عطار قمى است.(29)
+
* 4. رواياتى كه مؤلف در هنگام به پايان رسيدن تأليف خود به آن‌ها دسترسى پيدا كرده باشد، آن گاه مى نويسد: كتاب هاى نوادرى كه ما از آن‌ها اطلاع يافته ايم، نزديك به دويست كتاب است<ref>«الذريعة الى تصانيف الشيعه»، شيخ [[آقا بزرگ تهرانى]]، ج 24، ص 315 و 316.</ref> كه يكى از آن‌ها از آنِ محمد بن يحيى عطار قمى است.<ref>همان، ص 341.</ref>
  
'''استادان '''
+
==استادان محمد بن یحیی قمی==
  
 
شناخت استادان از آن جهت حائز اهميت است كه هر شاگردى به اندازه ظرفيت خود مى تواند آيينه سجايا و مكارم الاخلاق و علوم استاد خويش باشد.
 
شناخت استادان از آن جهت حائز اهميت است كه هر شاگردى به اندازه ظرفيت خود مى تواند آيينه سجايا و مكارم الاخلاق و علوم استاد خويش باشد.
سطر ۸۴: سطر ۶۳:
 
محمد بن يحيى عطار قمى در حضور بسيارى از دانشمندان و راويان برجسته و بزرگان [[حديث]] زانو زد و كسب علم و معرفت نمود. اينك به طور خلاصه بعضى از آن‌ها را معرفى مى كنيم:  
 
محمد بن يحيى عطار قمى در حضور بسيارى از دانشمندان و راويان برجسته و بزرگان [[حديث]] زانو زد و كسب علم و معرفت نمود. اينك به طور خلاصه بعضى از آن‌ها را معرفى مى كنيم:  
  
* 1. ابراهيم بن هاشم: پدر بزرگوار على بن ابراهيم، صاحب تفسير معروف مى باشد كه كنيه اش «ابواسحاق قمى» است. وى از بزرگان شيعيان كوفه بود. سپس به شهر قم مهاجرت كرد، او از ياران [[امام رضا]] و [[امام جواد]] علیهم‌السلام به شمار مى رفت.(30)
+
* 1. ابراهيم بن هاشم: پدر بزرگوار على بن ابراهيم، صاحب تفسير معروف مى باشد كه كنيه اش «ابواسحاق قمى» است. وى از بزرگان شيعيان كوفه بود. سپس به شهر قم مهاجرت كرد، او از ياران [[امام رضا]] و [[امام جواد]] علیهم‌السلام به شمار مى رفت.<ref>«الفهرست»، شيخ طوسى، ص 4.</ref>
  
ابراهيم كتاب هاى متعددى تأليف كرد كه «النوادر» و «قضايا اميرالمؤمنين» از جمله آن‌ها است.(31) با وجود آن كه ابراهيم بن هاشم در زمره ياران امام رضا علیه‌السلام بوده، اما هيچ روايتى از آن حضرت نقل نكرده است. برخلاف آن روايات متعددى از امام جواد علیه‌السلام نقل كرده است.(32)
+
ابراهيم كتاب هاى متعددى تأليف كرد كه «النوادر» و «قضايا اميرالمؤمنين» از جمله آن‌ها است.<ref>«رجال النجاشى»، ص 12.</ref> با وجود آن كه ابراهيم بن هاشم در زمره ياران امام رضا علیه‌السلام بوده، اما هيچ روايتى از آن حضرت نقل نكرده است. برخلاف آن روايات متعددى از امام جواد علیه‌السلام نقل كرده است.<ref>«معجم رجال الحديث»، خويى، ح 1، ص 290 و ج 19، ص 44.</ref>
  
مجموع رواياتى كه از ابراهيم بن هاشم قمى نقل شده است، 6414 مورد مى باشد.(33)
+
مجموع رواياتى كه از ابراهيم بن هاشم قمى نقل شده است، 6414 مورد مى باشد.<ref>همان، ج 1، ص 291.</ref>
  
آيت الله خويى مى نويسد: «سزاوار نيست درباره موثق بودن ابراهيم بن هاشم شك و ترديد به خود راه داد».(34)
+
آيت الله خويى مى نويسد: «سزاوار نيست درباره موثق بودن ابراهيم بن هاشم شك و ترديد به خود راه داد».<ref>همان، ج 1، ص 291.</ref>
  
* 2. احمد بن ابى زاهر: نجاشى و شيخ طوسى، هر دو، محمد بن يحيى عطار قمى را از اصحاب خاص احمد بن ابى زاهر مى دانند.(35) نام پدرش موسى و كنيه اش «ابوجعفر» است. وى منتسب به خاندان برجسته اشعريان و از چهره هاى برگزيده و مورد توجه قم بوده است.
+
* 2. احمد بن ابى زاهر: نجاشى و شيخ طوسى، هر دو، محمد بن يحيى عطار قمى را از اصحاب خاص احمد بن ابى زاهر مى دانند.<ref> «رجال النجاشى»، ص 64 و «الفهرست»، شيخ طوسى، ص 25.
 +
</ref> نام پدرش موسى و كنيه اش «ابوجعفر» است. وى منتسب به خاندان برجسته اشعريان و از چهره هاى برگزيده و مورد توجه قم بوده است.
  
 
او كتاب هاى زيادى در زمينه هاى مختلف تأليف نمود كه بعضى از آن‌ها عبارتند از: «البداء»، «النوادر»، «كتاب صفة الرسل والانبياء والصالحين»، «الزكاة»، «احاديث الشمس والقمر»، «الجمعة والعيدين»، «الجبر والتفويض» و «ما يفعل الناس حين يفقدون الامام».
 
او كتاب هاى زيادى در زمينه هاى مختلف تأليف نمود كه بعضى از آن‌ها عبارتند از: «البداء»، «النوادر»، «كتاب صفة الرسل والانبياء والصالحين»، «الزكاة»، «احاديث الشمس والقمر»، «الجمعة والعيدين»، «الجبر والتفويض» و «ما يفعل الناس حين يفقدون الامام».
  
نجاشى مى گويد: «ابن شاذان به ما اجازه داد كه تمام كتاب هاى وى را از احمد، فرزند محمد بن يحيى عطار، از پدرش از احمد بن ابى زاهر نقل و استفاده كنيم».(36)
+
نجاشى مى گويد: «ابن شاذان به ما اجازه داد كه تمام كتاب هاى وى را از احمد، فرزند محمد بن يحيى عطار، از پدرش از احمد بن ابى زاهر نقل و استفاده كنيم».<ref>«رجال النجاشى»، ص 64.</ref>
  
آيت الله خويى تصريح نموده است كه محمد بن ابى زاهر يكى از چهره هاى مورد اطمينان و معتبر و برجسته زمان خويش بود.(37)
+
آيت الله خويى تصريح نموده است كه محمد بن ابى زاهر يكى از چهره هاى مورد اطمينان و معتبر و برجسته زمان خويش بود.<ref>«معجم رجال الحديث»، خويى، ج 2، ص 29 و ج 19، ص 44.</ref>
  
* 3. احمد بن محمد بن عيسى بن عبدالله اشعرى قمى: وى يكى از عالمان و فقهاى زبده [[شيعه]] محسوب مى شد و علاوه بر اين كه در حوزه [[حديث]] برجستگى ويژه اى داشت، در ميدان سياست و مديريت نيز شايستگى هاى خوبى از خود نشان داد.(38)
+
* 3. احمد بن محمد بن عيسى بن عبدالله اشعرى قمى: وى يكى از عالمان و فقهاى زبده [[شيعه]] محسوب مى شد و علاوه بر اين كه در حوزه [[حديث]] برجستگى ويژه اى داشت، در ميدان سياست و مديريت نيز شايستگى هاى خوبى از خود نشان داد.<ref> «رجال النجاشى»، ص 59، 60.</ref>
  
او در شمار ياران حضرت [[امام رضا]]، [[امام جواد]] و [[امام هادى]] علیه‌السلام قرار داشت و فقيه، رييس، بزرگ قم و از محدثان موثق شيعى بود(39) و بيش از 2290 روايت نقل كرده است.(40)
+
او در شمار ياران حضرت [[امام رضا]]، [[امام جواد]] و [[امام هادى]] علیه‌السلام قرار داشت و فقيه، رييس، بزرگ قم و از محدثان موثق شيعى بود<ref>«رجال العلامة الحلى»، ص 14.</ref> و بيش از 2290 روايت نقل كرده است.<ref>«معجم رجال الحديث»، خويى، ج 3، ص 90 و ح 19، ص 44.</ref>
  
* 4. ايوب بن نوح: ابوالحسن، ايوب بن نوح، فرزند دراج نخعى، وكيل حضرت على بن موسى الرضا علیه‌السلام و [[امام جواد]] علیه‌السلام بود و از ياران آن دو امام و نيز [[امام هادى]] علیه‌السلام به شمار مى رفت. در نقل روايات مورد وثوق و در [[عبادت]] بسيار كوشا و از بندگان صالح خدا بود. پدر بزرگوارش در [[كوفه]] قاضى بود. وى از شيعيانى بود كه بر اعتقادات صحيح خود استقامت مى ورزيد.(41) برادرش جميل بن دراج نيز از محدثان برجسته و بزرگوار بود.(42)
+
* 4. ايوب بن نوح: ابوالحسن، ايوب بن نوح، فرزند دراج نخعى، وكيل حضرت على بن موسى الرضا علیه‌السلام و [[امام جواد]] علیه‌السلام بود و از ياران آن دو امام و نيز [[امام هادى]] علیه‌السلام به شمار مى رفت. در نقل روايات مورد وثوق و در [[عبادت]] بسيار كوشا و از بندگان صالح خدا بود. پدر بزرگوارش در [[كوفه]] قاضى بود. وى از شيعيانى بود كه بر اعتقادات صحيح خود استقامت مى ورزيد.<ref> «معجم الرجال»، قهپايى، ج 1، ص 248.</ref> برادرش جميل بن دراج نيز از محدثان برجسته و بزرگوار بود.<ref> «معجم الرجال»، قهپايى، ج 1، ص 248.</ref>
  
ابوعمرو كشى مى گويد: «ايوب بن نوح از مردان صالح پروردگار محسوب مى شد. وقتى از دنيا رفت، به جز 150 دينار، از مال دنيا چيز ديگرى به ارث نگذاشت. با اين كه وى وكيل ائمه علیهم‌السلام بود و اموال زيادى در اختيار داشت».(43)
+
ابوعمرو كشى مى گويد: «ايوب بن نوح از مردان صالح پروردگار محسوب مى شد. وقتى از دنيا رفت، به جز 150 دينار، از مال دنيا چيز ديگرى به ارث نگذاشت. با اين كه وى وكيل ائمه علیهم‌السلام بود و اموال زيادى در اختيار داشت».<ref>«اختيار معرفة الرجال (رجال الكشى)»، شيخ طوسى، ص 572، حديث 1083.</ref>
  
* 5. حمدان بن سليمان نيشابورى: نجاشى مى گويد: كنيه اش ابوسعيد و از چهره هاى برجسته اصحاب ما، مورد وثوق و صاحب كتاب است.(44)
+
* 5. حمدان بن سليمان نيشابورى: نجاشى مى گويد: كنيه اش ابوسعيد و از چهره هاى برجسته اصحاب ما، مورد وثوق و صاحب كتاب است.<ref>«رجال النجاشى»، ص 100.</ref>
  
* 6. عبدالله بن جعفر حميرى قمى: [[شيخ طوسى]] (وفات 460 ق) مى نويسد: «عبدالله كنيه اش ابوالعباس و شخص مورد وثوق و اطمينان و در زمره ياران [[امام هادى]] و [[امام حسن عسکرى]] علیهم‌السلام بوده است».(45)
+
* 6. عبدالله بن جعفر حميرى قمى: [[شيخ طوسى]] (وفات 460 ق) مى نويسد: «عبدالله كنيه اش ابوالعباس و شخص مورد وثوق و اطمينان و در زمره ياران [[امام هادى]] و [[امام حسن عسکرى]] علیهم‌السلام بوده است».<ref>«رجال الطوسى»، ص 419.</ref>
  
نجاشى نوشته است: «وى بزرگِ علماى قم بود. در سال 290 و اندى از [[قم]] به كوفه رفت. بزرگان و علماى كوفه از حميرى اخبار و روايات زيادى را شنيدند و كتاب هاى زيادى تصنيف نمودند».(46)
+
نجاشى نوشته است: «وى بزرگِ علماى قم بود. در سال 290 و اندى از [[قم]] به كوفه رفت. بزرگان و علماى كوفه از حميرى اخبار و روايات زيادى را شنيدند و كتاب هاى زيادى تصنيف نمودند».<ref>«رجال النجاشى»، ص 152.</ref>
  
مرحوم شيخ در «فهرست» پانزده كتاب را براى ايشان برمى شمرد كه البته اين كتاب ها از بين رفته اند. تنها كتابى كه از وى بر جاى مانده، كتاب معروف «قرب الاسناد» است كه يكى از مآخذ كتب اربعه [[شيعه]] را تشكيل مى دهد. در آخرين چاپ، به ضميمه كتاب «جعفريات» به وسيله آقاى احمد صادقى اردستانى تصحيح، تنظيم و چاپ شده است.(47)
+
مرحوم شيخ در «فهرست» پانزده كتاب را براى ايشان برمى شمرد كه البته اين كتاب ها از بين رفته اند. تنها كتابى كه از وى بر جاى مانده، كتاب معروف «قرب الاسناد» است كه يكى از مآخذ كتب اربعه [[شيعه]] را تشكيل مى دهد. در آخرين چاپ، به ضميمه كتاب «جعفريات» به وسيله آقاى احمد صادقى اردستانى تصحيح، تنظيم و چاپ شده است.<ref>براى اطلاع بيشتر از زندگى اين راوى به «ستارگان حرم»، دفتر چهارم، ص 61-69 مراجعه شود.</ref>
  
* 7. عبدالله بن محمد بن عيسى، برادر احمد بن محمد بن عيسى اشعرى قمى.(48)
+
* 7. عبدالله بن محمد بن عيسى، برادر احمد بن محمد بن عيسى اشعرى قمى.<ref> «معجم رجال الحديث»، ح 21، ص 333 و ج 19، ص 44.</ref>
  
* 8. عمركى بن على بوفكى: نجاشى مى گويد: «ابومحمد عمركى بن على اهل بوفك، يكى از قريه هاى نيشابور بود و استاد راويان و اصحاب ما، مورد اطمينان و صاحب كتاب «الملاحم» و «النوادر» است».(49)
+
* 8. عمركى بن على بوفكى: نجاشى مى گويد: «ابومحمد عمركى بن على اهل بوفك، يكى از قريه هاى نيشابور بود و استاد راويان و اصحاب ما، مورد اطمينان و صاحب كتاب «الملاحم» و «النوادر» است».<ref> «معجم الرجال»، قهپايى، ج 4، ص 274، به نقل از نجاشى.</ref>
  
* 9. محمد بن عبدالجبار ابى صهبان قمى، از اصحاب امام هادى و امام عسکرى علیهم‌السلام.(50)
+
* 9. محمد بن عبدالجبار ابى صهبان قمى، از اصحاب امام هادى و امام عسکرى علیهم‌السلام.<ref>«معجم رجال الحديث»، خويى، ج 19، ص 44 و ج 15، ص 276.</ref>
  
* 10. محمد بن احمد بن يحيى بن عمران اشعرى: با وجود آن كه محمد بن احمد صحابى چهار امام ([[امام جواد]] و [[امام هادى]] و [[امام حسن عسکری]] و [[امام زمان]] علیهم‌السلام) بوده، ولى هيچ حديثى بدون واسطه از ايشان نقل نكرده است. بدين جهت شيخ طوسى وى را در شمار كسانى آورده كه بدون واسطه از امام روايت نقل نكرده اند.(51)
+
* 10. محمد بن احمد بن يحيى بن عمران اشعرى: با وجود آن كه محمد بن احمد صحابى چهار امام ([[امام جواد]] و [[امام هادى]] و [[امام حسن عسکری]] و [[امام زمان]] علیهم‌السلام) بوده، ولى هيچ حديثى بدون واسطه از ايشان نقل نكرده است. بدين جهت شيخ طوسى وى را در شمار كسانى آورده كه بدون واسطه از امام روايت نقل نكرده اند.<ref>«رجال الطوسى»، ص 493.</ref>
  
[[شيخ طوسى]]: «محمد بن احمد را عالمى ارزشمند دانسته كه روايات زيادى نقل كرده است.(52) نجاشى نيز وى را در نقل حديث مورد اعتماد مى داند.(53)
+
[[شيخ طوسى]]: «محمد بن احمد را عالمى ارزشمند دانسته كه روايات زيادى نقل كرده است.<ref>«الفهرست»، شيخ طوسى، ص 231.</ref> نجاشى نيز وى را در نقل حديث مورد اعتماد مى داند.<ref>«رجال النجاشى»، ص 245.</ref>
  
يكى از تأليفات مهم وى كتاب «النوادر» است. اين كتاب چنان مورد توجه راوى شناس بزرگ، شيخ ابوالعباس نجاشى، قرار گرفته كه از آن به عنوان «كتابى نيكو» ياد كرده است. اين كتاب بسيار پرحجم و مفصل است؛ به گونه اى كه خود 22 كتاب را دربرمى گيرد. وى در حدود سال 280 ق از دنيا رفت.(54)
+
يكى از تأليفات مهم وى كتاب «النوادر» است. اين كتاب چنان مورد توجه راوى شناس بزرگ، شيخ ابوالعباس نجاشى، قرار گرفته كه از آن به عنوان «كتابى نيكو» ياد كرده است. اين كتاب بسيار پرحجم و مفصل است؛ به گونه اى كه خود 22 كتاب را دربرمى گيرد. وى در حدود سال 280 ق از دنيا رفت.<ref>همان، ص 245 و «الفهرست»، شيخ طوسى، ص 144 و 145. براى اطلاع بيشتر از زندگى اين راوى به «ستارگان حرم»، دفتر سوم، ص 242 تا 261 مراجعه شود.
 +
</ref>
  
* 11. محمد بن حسين بن ابى خطاب: بنا به نقل نجاشى، ابوجعفر محمد بن حسين همدانى، فرزند ابى الخطّاب و جدش «زيد» و شخصى عظيم‌القدر، بزرگوار، كثيرالحديث، مورد وثوق است. نجاشى وى را يكى از اصحاب برگزيده خويش معرفى كرده است. از جمله تأليفات وى است: «التوحيد»، «المعرفة والبداء»، «الرد على اهل القدر»، «الامامة»، «اللؤلؤة»، «وصايا الائمه عليهم‌السلام» و «كتاب النوادر». او در سال 262 ق از دنيا رفت.(55)
+
* 11. محمد بن حسين بن ابى خطاب: بنا به نقل نجاشى، ابوجعفر محمد بن حسين همدانى، فرزند ابى الخطّاب و جدش «زيد» و شخصى عظيم‌القدر، بزرگوار، كثيرالحديث، مورد وثوق است. نجاشى وى را يكى از اصحاب برگزيده خويش معرفى كرده است. از جمله تأليفات وى است: «التوحيد»، «المعرفة والبداء»، «الرد على اهل القدر»، «الامامة»، «اللؤلؤة»، «وصايا الائمه عليهم‌السلام» و «كتاب النوادر». او در سال 262 ق از دنيا رفت.<ref>«رجال النجاشى»، ص 236.</ref>
  
* 12 و 13. محمد بن عبدالجبار و محمد بن على بن محبوب.(56)
+
* 12 و 13. محمد بن عبدالجبار و محمد بن على بن محبوب.<ref>براى اطلاع و آشنايى با اين دو راوى جليل القدر به «ستارگان حرم»، دفتر هشتم مراجعه شود.</ref>
  
 
* 14. يعقوب بن يزيد: شيخ طوسى نوشته است: يعفوب بن يزيد، كاتب انبارى، كثيرالرواية و مورد وثوق و صاحب كتاب «النوادر» است. وى و پدرش هر دو ثقه هستند و يعقوب از ياران [[امام كاظم]]، [[امام رضا]] و [[امام هادى]] علیهم‌السلام بوده است.
 
* 14. يعقوب بن يزيد: شيخ طوسى نوشته است: يعفوب بن يزيد، كاتب انبارى، كثيرالرواية و مورد وثوق و صاحب كتاب «النوادر» است. وى و پدرش هر دو ثقه هستند و يعقوب از ياران [[امام كاظم]]، [[امام رضا]] و [[امام هادى]] علیهم‌السلام بوده است.
  
نجاشى وى را از منشى هاى «المنتصر» برشمرده، وى را به وثاقت و صداقت مى ستايد. به گفته نجاشى، كتاب هاى «البداء»، «المسائل»، «نوادر الحج» و «الطعن على يونس» از آن وى است.(57)
+
نجاشى وى را از منشى هاى «المنتصر» برشمرده، وى را به وثاقت و صداقت مى ستايد. به گفته نجاشى، كتاب هاى «البداء»، «المسائل»، «نوادر الحج» و «الطعن على يونس» از آن وى است.<ref>«معجم رحال الحديث»، خويى، ج 19 و ح 21، ص 156 و 157.</ref>
  
'''شاگردان '''
+
==شاگردان وی==
  
 
محمد بن يحيى عطار قمى پس از كسب فيض از استادان بسيار، خود نيز بر كرسى استادى نشست و شاگردان زيادى تربيت نمود؛ بعضى از آن‌ها عبارتند از:
 
محمد بن يحيى عطار قمى پس از كسب فيض از استادان بسيار، خود نيز بر كرسى استادى نشست و شاگردان زيادى تربيت نمود؛ بعضى از آن‌ها عبارتند از:
سطر ۱۴۲: سطر ۱۲۳:
 
* 1. محمد بن يعقوب كلينى: از افتخارات بزرگ وى اين است كه شاگردى چون كلينى، مؤلف كتاب «كافى» را تربيت كرد. كلينى در جاى جاى كتاب «كافى» از استادش حديث نقل كرده است.
 
* 1. محمد بن يعقوب كلينى: از افتخارات بزرگ وى اين است كه شاگردى چون كلينى، مؤلف كتاب «كافى» را تربيت كرد. كلينى در جاى جاى كتاب «كافى» از استادش حديث نقل كرده است.
  
* 2. على بن الحسين بن بابويه قمى: افتخار دوم محمد بن يحيى اين است كه صدوق اول، على بن الحسين (پدر بزرگوار محمد بن على [[شيخ صدوق]] كه به دعاى حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف به دنيا آيد، در حضور وى زانو زده و كسب فيض نموده است.(58)
+
* 2. على بن الحسين بن بابويه قمى: افتخار دوم محمد بن يحيى اين است كه صدوق اول، على بن الحسين (پدر بزرگوار محمد بن على [[شيخ صدوق]] كه به دعاى حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف به دنيا آيد، در حضور وى زانو زده و كسب فيض نموده است.<ref>براى اطلاع بيشتر از زندگى اين راوى به «ستارگان حرم»، دفتر هشتم، ص 69 مراجعه شود.</ref>
  
* 3. محمد بن حسن بن احمد بن وليد: شيخ طوسى مى گويد: «محمد بن حسن، دانشمندى جليل القدر، آگاه به رجال و مورد اطمينان است. او در علوم گوناگون كتاب هاى زيادى دارد كه از آن ميان مى توان به «الجامع»، «التفسير» اشاره كرد.(59)
+
* 3. محمد بن حسن بن احمد بن وليد: شيخ طوسى مى گويد: «محمد بن حسن، دانشمندى جليل القدر، آگاه به رجال و مورد اطمينان است. او در علوم گوناگون كتاب هاى زيادى دارد كه از آن ميان مى توان به «الجامع»، «التفسير» اشاره كرد.<ref>«الفهرست»، [[شيخ طوسى]]، ص 156.</ref>
  
نجاشى او را پيشوا و بزرگ و فقيه علماى [[قم]] دانسته است. محمد بن حسن در قم مى زيست، ولى اصالتاً قمى نبود. او او دانشمندى مورد اعتماد بود. و در سال 343 ق وفات يافت.(60)
+
نجاشى او را پيشوا و بزرگ و فقيه علماى [[قم]] دانسته است. محمد بن حسن در قم مى زيست، ولى اصالتاً قمى نبود. او او دانشمندى مورد اعتماد بود. و در سال 343 ق وفات يافت.<ref>«رجال النجاشى»، ص 271. براى اطلاع بيشتر به ستارگان حرم، دفتر هشتم ص 214-235 مراجعه شود.</ref>
  
 
* 4. فرزندش احمد بن محمد بن يحيى.
 
* 4. فرزندش احمد بن محمد بن يحيى.
  
* 5. محمد بن على ماجيلويه قمى: شيخ در كتاب شريف رجالى خود او را از كسانى مى شمارد كه بدون واسطه از ائمه علیهم‌السلام روايتى نقل نكرده اند و از افتخارات وى اين را مى داند كه [[شيخ صدوق]] محمد بن على بن الحسين بن بابويه قمى مى باشد.(61)
+
* 5. محمد بن على ماجيلويه قمى: شيخ در كتاب شريف رجالى خود او را از كسانى مى شمارد كه بدون واسطه از ائمه علیهم‌السلام روايتى نقل نكرده اند و از افتخارات وى اين را مى داند كه [[شيخ صدوق]] محمد بن على بن الحسين بن بابويه قمى مى باشد.<ref> «رجال الطوسى»، ص 491.</ref>
  
شيخ صدوق، از وى روايات زيادى نقل نموده است و هرگاه نام وى را مى برد براى وى طلب رحمت و رضايت مى كند. علامه حلى در كتاب رجال خود او را مورد وثوق و اطمينان معرفى مى كند؛ زيرا محمد بن على ماجيلويه در سلسله سندى قرار گرفته كه شيخ صدوق آن را صحيح شمرده است.(62)
+
شيخ صدوق، از وى روايات زيادى نقل نموده است و هرگاه نام وى را مى برد براى وى طلب رحمت و رضايت مى كند. علامه حلى در كتاب رجال خود او را مورد وثوق و اطمينان معرفى مى كند؛ زيرا محمد بن على ماجيلويه در سلسله سندى قرار گرفته كه شيخ صدوق آن را صحيح شمرده است.<ref>«تنقيح المقال»، مامقانى، ح 3، ص 159 و 160.</ref>
  
* 6. محمد بن موسى بن متوكل: شيخ صدوق عليه الرحمة از وى بسيار حديث نقل كرده است. [[علامه حلى]] و [[ابن داود]]، دو رجال شناس معروف، وى را در بخش افراد مورد وثوق نام برده اند.(63)
+
* 6. محمد بن موسى بن متوكل: شيخ صدوق عليه الرحمة از وى بسيار حديث نقل كرده است. [[علامه حلى]] و [[ابن داود]]، دو رجال شناس معروف، وى را در بخش افراد مورد وثوق نام برده اند.<ref> «معجم رجال الحديث»، ج 18، ص 300 و ج 19، ص 44.</ref>
  
سيد بن طاووس در كتاب شريف «فلاح السائل» خبر داده كه همه رجال شناسان بر وثاقت وى نظر دارند.(64) آيت الله خويى نيز وى را شخصى موثق دانسته است.(65)
+
سيد بن طاووس در كتاب شريف «فلاح السائل» خبر داده كه همه رجال شناسان بر وثاقت وى نظر دارند.<ref>«فلاح السائل»، [[سيد بن طاووس]]، ص 158.</ref> آيت الله خويى نيز وى را شخصى موثق دانسته است.<ref> «معجم رجال الحديث»، ج 18، ص 300.</ref>
  
'''فرزندان '''
+
==فرزندان محمد بن یحیی==
  
در كتب رجالى از تعداد فرزندان وى اطلاع دقيقى به دست نيامد. آنچه مسلم است اين است كه وى فرزندى به نام «احمد» داشته و راوى كتاب هاى پدر خويش بوده است. ابوعلى، احمد بن يحيى يكى از استادان شيخ صدوق و تلعكبرى مى باشد، بلكه بعضى وى را از مشايخ نجاشى نيز شمرده اند كه آيت الله خويى اين را نمى پذيرد.(66)
+
در كتب رجالى از تعداد فرزندان وى اطلاع دقيقى به دست نيامد. آنچه مسلم است اين است كه وى فرزندى به نام «احمد» داشته و راوى كتاب هاى پدر خويش بوده است. ابوعلى، احمد بن يحيى يكى از استادان شيخ صدوق و تلعكبرى مى باشد، بلكه بعضى وى را از مشايخ نجاشى نيز شمرده اند كه آيت الله خويى اين را نمى پذيرد.<ref> همان، ج 3، ص 120.</ref>
  
شيخ طوسى وى را از كسانى شمرده كه از ائمه علیهم‌السلام بدون واسطه روايتى نقل نكرده اند. برخى روايات وى در سال 356 ق نقل شده كه اين نكته را نشان مى دهد. وى از راويان برجسته در اوايل قرن چهارم است. پدرش و سعد بن عبدالله از استادان وى بوده اند. او شاگردانى چون: حسين بن عبيدالله و ابوالحسين بن ابى جيد تعليم و تربيت كرده است.(67)
+
شيخ طوسى وى را از كسانى شمرده كه از ائمه علیهم‌السلام بدون واسطه روايتى نقل نكرده اند. برخى روايات وى در سال 356 ق نقل شده كه اين نكته را نشان مى دهد. وى از راويان برجسته در اوايل قرن چهارم است. پدرش و سعد بن عبدالله از استادان وى بوده اند. او شاگردانى چون: حسين بن عبيدالله و ابوالحسين بن ابى جيد تعليم و تربيت كرده است.<ref> همان، و «الجامع فى الرجال»، موسى زنجانى، ح 1، ص 186.</ref>
  
'''روايتى از محمد بن يحيى عطار'''
+
==رواياتی منقول از محمد بن يحيى عطار==
  
 
همان گونه كه بيان شد كتاب شريف «كافى» مملو از احاديثى است كه در سلسله سند آن نام محمد بن يحيى چون ستاره اى مى درخشد. چنانچه رواياتى كه او نقل كرده در كتابى گرد آيد، كتابى بزرگ و مفصل خواهد شد. در اينجا مناسب است به عنوان نمونه تعدادى از روايات وى را ذكر كنيم:
 
همان گونه كه بيان شد كتاب شريف «كافى» مملو از احاديثى است كه در سلسله سند آن نام محمد بن يحيى چون ستاره اى مى درخشد. چنانچه رواياتى كه او نقل كرده در كتابى گرد آيد، كتابى بزرگ و مفصل خواهد شد. در اينجا مناسب است به عنوان نمونه تعدادى از روايات وى را ذكر كنيم:
سطر ۱۷۲: سطر ۱۵۳:
 
اولين حديث «اصول كافى» در كتاب عقل و جهل با حديث محمد بن يحيى عطار شروع مى شود.
 
اولين حديث «اصول كافى» در كتاب عقل و جهل با حديث محمد بن يحيى عطار شروع مى شود.
  
* 1. مرحوم كلينى مى گويد: جمعى از اصحاب ما كه محمد بن يحيى عطار يكى از آن‌ها است از احمد بن محمد از... [[امام باقر]] علیه‌السلام چنين روايت كرده اند كه آن حضرت فرمود: «چون خداوند عقل را آفريد، او را به سخن گفتن واداشت و به او فرمود: پيش بيا. پيش آمد. فرمود: بازگرد، بازگشت. سپس فرمود: به عزت و جلالم سوگند، مخلوقى كه محبوب تر از تو نزد من باشد نيافريدم و تو را تنها به كسانى كه دوستشان دارم به طور كامل دادم. همانا امر و نهى، كيفر و پاداشم، تنها متوجه تو خواهد بود».(68)
+
* 1. مرحوم كلينى مى گويد: جمعى از اصحاب ما كه محمد بن يحيى عطار يكى از آن‌ها است از احمد بن محمد از... [[امام باقر]] علیه‌السلام چنين روايت كرده اند كه آن حضرت فرمود: «چون خداوند عقل را آفريد، او را به سخن گفتن واداشت و به او فرمود: پيش بيا. پيش آمد. فرمود: بازگرد، بازگشت. سپس فرمود: به عزت و جلالم سوگند، مخلوقى كه محبوب تر از تو نزد من باشد نيافريدم و تو را تنها به كسانى كه دوستشان دارم به طور كامل دادم. همانا امر و نهى، كيفر و پاداشم، تنها متوجه تو خواهد بود».<ref> «اصول كافى»، ترجمه سيد جواد مصطفوى، ج 1، ص 10.</ref>
  
* 2. محمد بن يحيى با چند واسطه از حضرت على بن موسى الرضا علیه‌السلام روايت كرده: «دوست هر انسانى عقل او و دشمن او جهلش است».(69)
+
* 2. محمد بن يحيى با چند واسطه از حضرت على بن موسى الرضا علیه‌السلام روايت كرده: «دوست هر انسانى عقل او و دشمن او جهلش است».<ref>همان، ج 1، ص 12، 35، 39، 40.</ref>
  
 
'''<I>طلب علم :</I>'''
 
'''<I>طلب علم :</I>'''
  
* 3. محمد بن يحيى با چند واسطه از [[امام صادق]] علیه‌السلام: قال: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَريضَةٌ؛ به دنبال دانش رفتن واجب است».(70)
+
* 3. محمد بن يحيى با چند واسطه از [[امام صادق]] علیه‌السلام: قال: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَريضَةٌ؛ به دنبال دانش رفتن واجب است».<ref>همان، ج 1، ص 12، 35، 39، 40.</ref>
  
* 4. از اميرالمؤمنين علیه‌السلام نقل كرده: «اى مردم بدانيد، كمال دين طلب علم و عمل به آن است. بدانيد طلب علم بر شما از طلب مال لازم تر است؛ زير خداوند عادل مال را بين شما قسمت كرده و تضمين نموده است و به شما خواهد رسيد؛ ولى «علم» نزد اهلش نگه داشته شده و شما مأموريد آن را از اهلش طلب كنيد. پس در جستجوى علم بكوشيد».(71)
+
* 4. از اميرالمؤمنين علیه‌السلام نقل كرده: «اى مردم بدانيد، كمال دين طلب علم و عمل به آن است. بدانيد طلب علم بر شما از طلب مال لازم تر است؛ زير خداوند عادل مال را بين شما قسمت كرده و تضمين نموده است و به شما خواهد رسيد؛ ولى «علم» نزد اهلش نگه داشته شده و شما مأموريد آن را از اهلش طلب كنيد. پس در جستجوى علم بكوشيد».<ref>همان، ج 1، ص 12، 35، 39، 40.</ref>
  
 
'''<I>برترى علم :</I>'''
 
'''<I>برترى علم :</I>'''
  
* 5. با واسطه از امام باقر علیه‌السلام: «عالِمٌ يُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ اَفْضَلُ مِنْ سَبْعينَ اَلْف عابدٍ؛ عالمى كه از علمش بهره ببرد (و به آن عمل كند) بهتر از هفتاد هزار عابد است».(72)
+
* 5. با واسطه از امام باقر علیه‌السلام: «عالِمٌ يُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ اَفْضَلُ مِنْ سَبْعينَ اَلْف عابدٍ؛ عالمى كه از علمش بهره ببرد (و به آن عمل كند) بهتر از هفتاد هزار عابد است».<ref>همان، ج 1، ص 12، 35، 39، 40.</ref>
  
* 6 با واسطه از امام صادق علیه‌السلام: «دانشمندان وارثان [[پيامبران]] هستند؛ زيرا پيامبران طلا و نقره به ارث نمى گذارند، تنها سخنانى بر جاى مى گذارند كه هر كس بدان ها عمل كند، بهره بسيار برده است. پس نيكو بنگريد كه از چه كسى علم مى آموزيد؛ زيرا در خاندان ما اهل بيت در هر عصر، جانشينان عادلى هستند كه تغيير دادن غلوكنندگان و به خود بستن خرابكاران و بد معنى كردن نادانان را از دين برمى دارند».(73)
+
* 6 با واسطه از امام صادق علیه‌السلام: «دانشمندان وارثان [[پيامبران]] هستند؛ زيرا پيامبران طلا و نقره به ارث نمى گذارند، تنها سخنانى بر جاى مى گذارند كه هر كس بدان ها عمل كند، بهره بسيار برده است. پس نيكو بنگريد كه از چه كسى علم مى آموزيد؛ زيرا در خاندان ما اهل بيت در هر عصر، جانشينان عادلى هستند كه تغيير دادن غلوكنندگان و به خود بستن خرابكاران و بد معنى كردن نادانان را از دين برمى دارند».<ref>همان، ج 1، ص 12، 35، 39، 40.</ref>
  
 
توضيح: خرابكارى در دين طبق اين روايت سه گونه است:
 
توضيح: خرابكارى در دين طبق اين روايت سه گونه است:
سطر ۲۰۰: سطر ۱۸۱:
 
'''<I>صفت عالمان :</I>'''
 
'''<I>صفت عالمان :</I>'''
  
* 7. محمد بن يحيى با واسطه از [[امام صادق]] علیه‌السلام نقل مى كند: «دانش بياموزيد و همراه آن خود را با خويشتندارى، حلم و وقار بيارائيد. با دانش آموزان متواضع و با استاد خود فروتن باشيد. جزء عالمان متكبر نباشيد؛ چرا كه با رفتار باطل حق ضايع مى شود».(74)
+
* 7. محمد بن يحيى با واسطه از [[امام صادق]] علیه‌السلام نقل مى كند: «دانش بياموزيد و همراه آن خود را با خويشتندارى، حلم و وقار بيارائيد. با دانش آموزان متواضع و با استاد خود فروتن باشيد. جزء عالمان متكبر نباشيد؛ چرا كه با رفتار باطل حق ضايع مى شود».<ref> همان، ج 1، ص 44، 45، 118، 253 و 254.</ref>
  
* 8. از امام رضا علیه‌السلام نقل كرده: «از نشانه هاى فهميدن دين، خويشتندارى و خاموشى است».(75)
+
* 8. از امام رضا علیه‌السلام نقل كرده: «از نشانه هاى فهميدن دين، خويشتندارى و خاموشى است».<ref> همان، ج 1، ص 44، 45، 118، 253 و 254.</ref>
  
 
'''<I>توحيد:</I>'''
 
'''<I>توحيد:</I>'''
  
* 9. محمد بن يحيى با واسطه از نافع بن ازرق چنين نقل كرده است كه وى از امام باقر علیه‌السلام سؤال كرد: «خدا از چه زمانى بوده؟ حضرت فرمود: مگر چه زمانى نبوده تا به تو بگويم از چه زمانى بوده! منزه است خداوندى كه هميشه بوده و خواهد بود، يكتا و بى نياز است و همسر و فرزند ندارد».(76)
+
* 9. محمد بن يحيى با واسطه از نافع بن ازرق چنين نقل كرده است كه وى از امام باقر علیه‌السلام سؤال كرد: «خدا از چه زمانى بوده؟ حضرت فرمود: مگر چه زمانى نبوده تا به تو بگويم از چه زمانى بوده! منزه است خداوندى كه هميشه بوده و خواهد بود، يكتا و بى نياز است و همسر و فرزند ندارد».<ref> همان، ج 1، ص 44، 45، 118، 253 و 254.</ref>
  
 
'''<I>ضرورت حجت خدا:</I>'''
 
'''<I>ضرورت حجت خدا:</I>'''
  
* 10. با واسطه از امام صادق علیه‌السلام: «اگر در زمين جز دو نفر باقى نباشد، يكى از آن دو امام است».(77)
+
* 10. با واسطه از امام صادق علیه‌السلام: «اگر در زمين جز دو نفر باقى نباشد، يكى از آن دو امام است».<ref> همان، ج 1، ص 44، 45، 118، 253 و 254.</ref>
  
* 11. در روايت ديگر فرمود: «اگر در ساكنان زمين تنها دو نفر باشند، يكى از آن دو امام است» و فرمود: «آخرين كسى كه از دنيا مى رود امام است تا شخصى نتواند بر خداى عزوجل احتجاج كند كه او را بدون حجت واگذاشته است».(78)
+
* 11. در روايت ديگر فرمود: «اگر در ساكنان زمين تنها دو نفر باشند، يكى از آن دو امام است» و فرمود: «آخرين كسى كه از دنيا مى رود امام است تا شخصى نتواند بر خداى عزوجل احتجاج كند كه او را بدون حجت واگذاشته است».<ref> همان، ج 1، ص 44، 45، 118، 253 و 254.</ref>
  
 
'''<I>تقوى :</I>'''
 
'''<I>تقوى :</I>'''
  
* 12. محمد بن يحيى با واسطه از امام صادق علیه‌السلام: «اتّقواللّه وُ صُونُوا دينَكُمْ بِالْوَرْع؛ تقواى خدا پيشه كنيد و دين خود را با ورع حفظ كنيد».(79)
+
* 12. محمد بن يحيى با واسطه از امام صادق علیه‌السلام: «اتّقواللّه وُ صُونُوا دينَكُمْ بِالْوَرْع؛ تقواى خدا پيشه كنيد و دين خود را با ورع حفظ كنيد».<ref> همان، ج 3، ص 122.</ref>
 
 
پى نوشت
 
 
 
(1). «كتاب تاريخ قم»، حسن بن محمد بن حسن قمى، ترجمه حسن بن على، ص 240، 242، 268.
 
 
 
(2). همان، ص 278.
 
 
 
(3). همان، ص 253، 257 و 263.
 
 
 
(4). «معجم رجال الحديث» آيت الله خويى، چاپ پنجم، ج 19، ص 34.
 
 
 
(5). «ستارگان حرم»، دفتر سوم، ص 259، به نقل از «معجم المؤلفين»، ح 5، ص 28.
 
 
 
(6). «رجال النجاشى»، ص 236.
 
 
 
(7). رجال الطوسى، ص 496.
 
 
 
(8). «معجم رجال الحديث»، خويى، چاپ پنجم، ج 19، ص 10 و «رجال الطوسى»، ص 495.
 
 
 
(9). همان، ج 19، ص 33.
 
 
 
(10). «رجال الخاقانى»، على خاقانى، ص 322.
 
 
 
(11). «بشارة المؤمنين فى تاريخ قم والقميين»، قوام اسلامى، ص 208.
 
 
 
(12). «رجال النجاشى»، ص 250.
 
 
 
(13). «رجال الطوسى»، ص 495 و «رجال ابن داود»، ص 340.
 
 
 
(14). «من لايحضره الفقيه»، شيخ صدوق، ج 4، شرح ص 4، 8 و 9.
 
 
 
(15) و (16) و (17). «مستدرك الوسائل» محدث نورى، طبع المكتبه الاسلامية، ج 3، ص 611، 618.
 
 
 
(18). «التعليقه على كتاب الكافى»، محمدباقر حسينى مرعشى (مشهور به داماد)، ج 1، ص 76 و 365.
 
 
 
(19). «تنقيح المقال»، المامقانى، ج 3، ص 199.
 
 
 
(20). معجم رجال الحديث، خويى، ج 19، ص 37.
 
 
 
(21). رجال النجاشى، ص 254.
 
 
 
(22). «الدراية فى علم مصطلح الحديث»، شهيد ثانى، ص 129.
 
 
 
(23). «معجم رجال الحديث»، خويى، ج 19، ص 9.
 
 
 
(24). همان، ص 44.
 
 
 
(25). «رجال النجاشى»، ص 267.
 
 
 
(26) و (27). همان، ص 25.
 
 
 
(28). «الذريعة الى تصانيف الشيعه»، شيخ [[آقا بزرگ تهرانى]]، ج 24، ص 315 و 316.
 
 
 
(29). همان، ص 341.
 
 
 
(30). «الفهرست»، شيخ طوسى، ص 4.
 
 
 
(31). «رجال النجاشى»، ص 12.
 
 
 
(32). «معجم رجال الحديث»، خويى، ح 1، ص 290 و ج 19، ص 44.
 
 
 
(33) و (34). همان، ج 1، ص 291.
 
 
 
(35). «رجال النجاشى»، ص 64 و «الفهرست»، شيخ طوسى، ص 25.
 
 
 
(36). «رجال النجاشى»، ص 64.
 
 
 
(37). «معجم رجال الحديث»، خويى، ج 2، ص 29 و ج 19، ص 44.
 
 
 
(38). «رجال النجاشى»، ص 59، 60.
 
 
 
(39). «رجال العلامة الحلى»، ص 14.
 
 
 
(40). «معجم رجال الحديث»، خويى، ج 3، ص 90 و ح 19، ص 44.
 
 
 
(41) و (42). «معجم الرجال»، قهپايى، ج 1، ص 248.
 
 
 
(43). «اختيار معرفة الرجال (رجال الكشى)»، شيخ طوسى، ص 572، حديث 1083.
 
 
 
(44). «رجال النجاشى»، ص 100.
 
 
 
(45). «رجال الطوسى»، ص 419.
 
 
 
(46). «رجال النجاشى»، ص 152.
 
 
 
(47). براى اطلاع بيشتر از زندگى اين راوى به «ستارگان حرم»، دفتر چهارم، ص 61-69 مراجعه شود.
 
 
 
(48). «معجم رجال الحديث»، ح 21، ص 333 و ج 19، ص 44.
 
 
 
(49). «معجم الرجال»، قهپايى، ج 4، ص 274، به نقل از نجاشى.
 
 
 
(50). «معجم رجال الحديث»، خويى، ج 19، ص 44 و ج 15، ص 276.
 
 
 
(51). «رجال الطوسى»، ص 493.
 
 
 
(52). «الفهرست»، شيخ طوسى، ص 231.
 
 
 
(53). «رجال النجاشى»، ص 245.
 
 
 
(54). همان، ص 245 و «الفهرست»، شيخ طوسى، ص 144 و 145. براى اطلاع بيشتر از زندگى اين راوى به «ستارگان حرم»، دفتر سوم، ص 242 تا 261 مراجعه شود.
 
 
 
(55). «رجال النجاشى»، ص 236.
 
 
 
(56). براى اطلاع و آشنايى با اين دو راوى جليل القدر به «ستارگان حرم»، دفتر هشتم مراجعه شود.
 
 
 
(57). «معجم رحال الحديث»، خويى، ج 19 و ح 21، ص 156 و 157.
 
 
 
(58). براى اطلاع بيشتر از زندگى اين راوى به «ستارگان حرم»، دفتر هشتم، ص 69 مراجعه شود.
 
 
 
(59). «الفهرست»، [[شيخ طوسى]]، ص 156.
 
 
 
(60). «رجال النجاشى»، ص 271. براى اطلاع بيشتر به ستارگان حرم، دفتر هشتم ص 214-235 مراجعه شود.
 
 
 
(61). «رجال الطوسى»، ص 491.
 
 
 
(62). «تنقيح المقال»، مامقانى، ح 3، ص 159 و 160.
 
 
 
(63). «معجم رجال الحديث»، ج 18، ص 300 و ج 19، ص 44.
 
 
 
(64). «فلاح السائل»، [[سيد بن طاووس]]، ص 158.
 
 
 
(65). «معجم رجال الحديث»، ج 18، ص 300.
 
 
 
(66). همان، ج 3، ص 120.
 
 
 
(67). همان، و «الجامع فى الرجال»، موسى زنجانى، ح 1، ص 186.
 
 
 
(68). «اصول كافى»، ترجمه سيد جواد مصطفوى، ج 1، ص 10.
 
 
 
(69)، (70)، (71)، (72) و (73). همان، ج 1، ص 12، 35، 39، 40.
 
 
 
(74)، (75)، (76)، (77) و (78). همان، ج 1، ص 44، 45، 118، 253 و 254.
 
  
(79). همان، ج 3، ص 122.
+
==پا نویس==
 +
<references/>
 +
  
===منبع===
+
==منابع==
  
 
احمد محيطى اردكانى , ستارگان حرم، جلد 11
 
احمد محيطى اردكانى , ستارگان حرم، جلد 11
 
[[رده:علمای قرن سوم]]
 
[[رده:علمای قرن سوم]]

نسخهٔ ‏۱۲ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۴۸

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


استاد كلينى

تولد و كنيه محمد بن یحیی

گرچه در كتاب‌هاى رجالى از تاريخ ولادت و وفات اين عالم و فقيه و محدث بزرگوار سخنى به ميان نيامده است، لكن از آنجا كه وى از محضر استادانى چون محمد بن احمد بن يحيى ابن عمران اشعرى (وفات 280 ق)[۱] و محمد بن حسين بن خطاب (وفات 262 ق)[۲] استفاده كرده است و نيز افتخار استادى محدث عظيم‌الشأن ثقة الاسلام محمد بن يعقوب كلينى (وفات 328 يا 329 ق)[۳] و جمعى از راويان معروف ديگر چون ابوالحسن على بن الحسين بن بابويه (صدوق اول، وفات 329 ق) و محمد بن الحسن بن الوليد قمى (وفات 343 ق)[۴] را داشته است، پس بايد وى در نيمه دوم قرن سوم تا اوايل قرن چهارم زيسته باشد. كنيه محمد بن يحيى، ابوجعفر است. محمد بن يحيى، بزرگِ دانشمندان شيعه قم، استاد مرحوم كلينى و محدثى با روايات زياد و صاحب تأليفات متعدد مورد اعتماد اهل علم و حديث، موثق و «عين» بوده است.[۵]


دیدگاه بزرگان علم راجع به محمد بن یحیی

هر كدام از رجال شناسان كه از محمد بن يحيى عطار نامى برده اند، او را به بزرگى و عظمت ياد كرده و به وثاقت و صداقت و علم و تقوا ستوده اند.

نجاشى (وفات 450 ق) مى نويسد: «محمد بن يحيى، ابوجعفر قمى، استاد اصحاب ما در زمان خود بود. شخصيتى مورد توجه و اعتماد، صاحب امتياز و كثيرالحديث بود. وى كتاب هاى زيادى تأليف كرد كه «مقتل الحسين» و «النّوادر» از جمله آن‌هاست. عده اى از اصحاب ما تمام كتاب هاى او را از فرزندش احمد و وى هم از پدرش براى ما نقل نموده اند».[۶]

شيخ طوسى (وفات 460 ق) و حسن بن على ابن داود (متولد 647 ق) وى را از جلمه كسانى شمرده اند كه از ائمه معصومين علیهم‌السلام بدون واسطه روايتى نقل نكرده اند. نيز وى را از اهل قم و استاد ثقة الاسلام كلينى دانسته اند.[۷]

شيخ صدوق (وفات 381 ق) مى گويد: «تمام رواياتى كه در كتاب «من لايحضره الفقيه» از على بن جعفر نقل كرده ام، از پدرم رضى الله عنه، از محمد بن يحيى عطار، از عمركى بن على بوفكى روايت كرده ام و تمام رواياتى كه از عمر بن يزيد روايت كرده ام از پدرم رضى الله عنه، از محمد بن يحيى عطار، از يعقوب بن يزيد، از محمد بن ابى عمير و صفوان بن يحيى نقل نموده ام».[۸]

محدث بزرگوار، شيخ ميرزا حسين نورى (وفات 1320 ق)، صاحب كتاب ارزشمند «مستدرك الوسائل» هر كجا سندى نقل مى كند كه محمد بن يحيى در آن وجود دارد و ديگر راويان آن مورد وثوق وى باشد، مى گويد: «تمام آن‌ها از موثقين هستند و هيچ خلافى در آن‌ها نيست».[۹]

يا مى گويد: «اين سند در اعلى درجه صحت است».[۱۰] و يا مى گويد: «تمام افراد اين سند از بزرگان هستند كه هيچ تأمّلى در آن‌ها نيست».[۱۱]

فقيه و فيلسوف و محدث بزرگوار، محمدباقر حسينى، مشهور به ميرداماد (وفات 1041 ق) درباره سندى كه محمد بن يحيى در آن وجود دارد و ديگر راويان آن هم مورد اطمينان وى باشند، مى گويد: «صحيح و عالى الاسناد است». وى محمد بن يحيى عطار قمى را به وثاقت و كثرت روايت و استادى محمد بن يعقوب كلينى مى ستايد.[۱۲]

شناسايى محمد بن يحيى عطارقمی

نام محمد بن يحيى كه در سلسله اسناد بسيارى از روايات آمده، بين چند نفر مشترك است.[۱۳]

  • الف) محمد بن يحيى سليمان خثعمىِ كوفى كه از اصحاب امام صادق علیه‌السلام بوده و بيش از 29 روايت از وى با اين مشخصات نقل شده است.[۱۴]
  • ب) محمد بن يحيى خزاز كوفه كه از اصحاب امام كاظم علیه‌السلام مى باشد. وى شخصيتى برجسته و معتبر و مورد توجه بيشتر مردم بوده و صاحب كتاب «النوادر» است.[۱۵]
  • ج) محمد بن يحيى عطّار قمى، شهيد ثانى مى گويد: «هر سه از راويان مورد وثوق هستند، در صورتى كه محمد بن يحيى به طور مطلق در سلسله سند قرار گيرد، از طريق طبقه و زمان حيات و رواياتى كه از وى نقل شده، تشخيص داده مى شود. هر كجا ثقة الاسلام كلينى در اول سند نام «محمد بن يحيى» را ذكر كند، مقصود محمد بن يحيى عطار قمى است؛ چون وى در طبقه استادان كلينى مى باشد».[۱۶]

تعداد روايات محمد بن یحیی عطار قمی

رواياتى كه از محمد بن يحيى (به طور مطلق) نقل شده به 5985 روايت مى رسد كه با توجه به قرائنى از قبيل نقل راويانى چون، على بن الحسين بن بابويه، محمد بن على ماجيلويه، محمد بن الحسن بن وليد و محمد بن يعقوب كلينى كه از شاگردان محمد بن يحيى عطار قمى مى باشند، تعداد زيادى از آن روايات از وى است؛[۱۷] اما رواياتى كه به عنوان محمد بن يحيى با وصف عطار نقل شده به 58 روايت مى رسد.[۱۸] بنابراين مجموع روايت هايى كه محمد بن يحيى عطار قمى نقل كرده، به چندين هزار روايت مى رسد.

كتاب شريف «كافى» تأليف حديث شناس بزرگ، ثقةالاسلام كلينى، پر از روايات و احاديث محمد بن يحيى است، به گونه اى كه هيچ برگى از آن خالى از نام شريف محمد بن يحيى نيست علاوه بر اين، هر كجا مرحوم كلينى احاديثى را تحت عنوان «عدّة من اصحابنا عن احمد بن محمد بن عيسى» آورده، مقصودش از «عدة» محمد بن يحيى، على بن موسى كميدانى، داود بن كوره، احمد بن ادريس و على بن ابراهيم هاشم است.[۱۹] بنابراين تعداد زيادى از روايات ديگر نيز از محمد بن يحيى خواهد بود.

تأليفات محمد بن یحیی

كتاب‌هايى كه ابوجعفر، محمد تأليف كرده است، عبارتند از:

1. مقتل الحسين علیه‌السلام كه درباره حادثه جانسوز كربلا و شهادت اباعبداللّه الحسين علیه‌السلام مى باشد.[۲۰]

2. النوادر[۲۱]؛ علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى مى نويسد: «نوادر» عنوان عامى بوده براى بعضى از تأليفات علما در چهار قرن اول هجرى كه يك يا چند ويژگى از ويژگي‌هاى زير را داشته باشد:

  • 1. احاديث گردآورى شده در آن، مشهور نباشد.
  • 2. روايات آن داراى مضمون و حكمى ناآشنا باشد.
  • 3. حكمِ روايات، استثنا و تبصره محسوب شود.
  • 4. رواياتى كه مؤلف در هنگام به پايان رسيدن تأليف خود به آن‌ها دسترسى پيدا كرده باشد، آن گاه مى نويسد: كتاب هاى نوادرى كه ما از آن‌ها اطلاع يافته ايم، نزديك به دويست كتاب است[۲۲] كه يكى از آن‌ها از آنِ محمد بن يحيى عطار قمى است.[۲۳]

استادان محمد بن یحیی قمی

شناخت استادان از آن جهت حائز اهميت است كه هر شاگردى به اندازه ظرفيت خود مى تواند آيينه سجايا و مكارم الاخلاق و علوم استاد خويش باشد.

محمد بن يحيى عطار قمى در حضور بسيارى از دانشمندان و راويان برجسته و بزرگان حديث زانو زد و كسب علم و معرفت نمود. اينك به طور خلاصه بعضى از آن‌ها را معرفى مى كنيم:

  • 1. ابراهيم بن هاشم: پدر بزرگوار على بن ابراهيم، صاحب تفسير معروف مى باشد كه كنيه اش «ابواسحاق قمى» است. وى از بزرگان شيعيان كوفه بود. سپس به شهر قم مهاجرت كرد، او از ياران امام رضا و امام جواد علیهم‌السلام به شمار مى رفت.[۲۴]

ابراهيم كتاب هاى متعددى تأليف كرد كه «النوادر» و «قضايا اميرالمؤمنين» از جمله آن‌ها است.[۲۵] با وجود آن كه ابراهيم بن هاشم در زمره ياران امام رضا علیه‌السلام بوده، اما هيچ روايتى از آن حضرت نقل نكرده است. برخلاف آن روايات متعددى از امام جواد علیه‌السلام نقل كرده است.[۲۶]

مجموع رواياتى كه از ابراهيم بن هاشم قمى نقل شده است، 6414 مورد مى باشد.[۲۷]

آيت الله خويى مى نويسد: «سزاوار نيست درباره موثق بودن ابراهيم بن هاشم شك و ترديد به خود راه داد».[۲۸]

  • 2. احمد بن ابى زاهر: نجاشى و شيخ طوسى، هر دو، محمد بن يحيى عطار قمى را از اصحاب خاص احمد بن ابى زاهر مى دانند.[۲۹] نام پدرش موسى و كنيه اش «ابوجعفر» است. وى منتسب به خاندان برجسته اشعريان و از چهره هاى برگزيده و مورد توجه قم بوده است.

او كتاب هاى زيادى در زمينه هاى مختلف تأليف نمود كه بعضى از آن‌ها عبارتند از: «البداء»، «النوادر»، «كتاب صفة الرسل والانبياء والصالحين»، «الزكاة»، «احاديث الشمس والقمر»، «الجمعة والعيدين»، «الجبر والتفويض» و «ما يفعل الناس حين يفقدون الامام».

نجاشى مى گويد: «ابن شاذان به ما اجازه داد كه تمام كتاب هاى وى را از احمد، فرزند محمد بن يحيى عطار، از پدرش از احمد بن ابى زاهر نقل و استفاده كنيم».[۳۰]

آيت الله خويى تصريح نموده است كه محمد بن ابى زاهر يكى از چهره هاى مورد اطمينان و معتبر و برجسته زمان خويش بود.[۳۱]

  • 3. احمد بن محمد بن عيسى بن عبدالله اشعرى قمى: وى يكى از عالمان و فقهاى زبده شيعه محسوب مى شد و علاوه بر اين كه در حوزه حديث برجستگى ويژه اى داشت، در ميدان سياست و مديريت نيز شايستگى هاى خوبى از خود نشان داد.[۳۲]

او در شمار ياران حضرت امام رضا، امام جواد و امام هادى علیه‌السلام قرار داشت و فقيه، رييس، بزرگ قم و از محدثان موثق شيعى بود[۳۳] و بيش از 2290 روايت نقل كرده است.[۳۴]

  • 4. ايوب بن نوح: ابوالحسن، ايوب بن نوح، فرزند دراج نخعى، وكيل حضرت على بن موسى الرضا علیه‌السلام و امام جواد علیه‌السلام بود و از ياران آن دو امام و نيز امام هادى علیه‌السلام به شمار مى رفت. در نقل روايات مورد وثوق و در عبادت بسيار كوشا و از بندگان صالح خدا بود. پدر بزرگوارش در كوفه قاضى بود. وى از شيعيانى بود كه بر اعتقادات صحيح خود استقامت مى ورزيد.[۳۵] برادرش جميل بن دراج نيز از محدثان برجسته و بزرگوار بود.[۳۶]

ابوعمرو كشى مى گويد: «ايوب بن نوح از مردان صالح پروردگار محسوب مى شد. وقتى از دنيا رفت، به جز 150 دينار، از مال دنيا چيز ديگرى به ارث نگذاشت. با اين كه وى وكيل ائمه علیهم‌السلام بود و اموال زيادى در اختيار داشت».[۳۷]

  • 5. حمدان بن سليمان نيشابورى: نجاشى مى گويد: كنيه اش ابوسعيد و از چهره هاى برجسته اصحاب ما، مورد وثوق و صاحب كتاب است.[۳۸]
  • 6. عبدالله بن جعفر حميرى قمى: شيخ طوسى (وفات 460 ق) مى نويسد: «عبدالله كنيه اش ابوالعباس و شخص مورد وثوق و اطمينان و در زمره ياران امام هادى و امام حسن عسکرى علیهم‌السلام بوده است».[۳۹]

نجاشى نوشته است: «وى بزرگِ علماى قم بود. در سال 290 و اندى از قم به كوفه رفت. بزرگان و علماى كوفه از حميرى اخبار و روايات زيادى را شنيدند و كتاب هاى زيادى تصنيف نمودند».[۴۰]

مرحوم شيخ در «فهرست» پانزده كتاب را براى ايشان برمى شمرد كه البته اين كتاب ها از بين رفته اند. تنها كتابى كه از وى بر جاى مانده، كتاب معروف «قرب الاسناد» است كه يكى از مآخذ كتب اربعه شيعه را تشكيل مى دهد. در آخرين چاپ، به ضميمه كتاب «جعفريات» به وسيله آقاى احمد صادقى اردستانى تصحيح، تنظيم و چاپ شده است.[۴۱]

  • 7. عبدالله بن محمد بن عيسى، برادر احمد بن محمد بن عيسى اشعرى قمى.[۴۲]
  • 8. عمركى بن على بوفكى: نجاشى مى گويد: «ابومحمد عمركى بن على اهل بوفك، يكى از قريه هاى نيشابور بود و استاد راويان و اصحاب ما، مورد اطمينان و صاحب كتاب «الملاحم» و «النوادر» است».[۴۳]
  • 9. محمد بن عبدالجبار ابى صهبان قمى، از اصحاب امام هادى و امام عسکرى علیهم‌السلام.[۴۴]
  • 10. محمد بن احمد بن يحيى بن عمران اشعرى: با وجود آن كه محمد بن احمد صحابى چهار امام (امام جواد و امام هادى و امام حسن عسکری و امام زمان علیهم‌السلام) بوده، ولى هيچ حديثى بدون واسطه از ايشان نقل نكرده است. بدين جهت شيخ طوسى وى را در شمار كسانى آورده كه بدون واسطه از امام روايت نقل نكرده اند.[۴۵]

شيخ طوسى: «محمد بن احمد را عالمى ارزشمند دانسته كه روايات زيادى نقل كرده است.[۴۶] نجاشى نيز وى را در نقل حديث مورد اعتماد مى داند.[۴۷]

يكى از تأليفات مهم وى كتاب «النوادر» است. اين كتاب چنان مورد توجه راوى شناس بزرگ، شيخ ابوالعباس نجاشى، قرار گرفته كه از آن به عنوان «كتابى نيكو» ياد كرده است. اين كتاب بسيار پرحجم و مفصل است؛ به گونه اى كه خود 22 كتاب را دربرمى گيرد. وى در حدود سال 280 ق از دنيا رفت.[۴۸]

  • 11. محمد بن حسين بن ابى خطاب: بنا به نقل نجاشى، ابوجعفر محمد بن حسين همدانى، فرزند ابى الخطّاب و جدش «زيد» و شخصى عظيم‌القدر، بزرگوار، كثيرالحديث، مورد وثوق است. نجاشى وى را يكى از اصحاب برگزيده خويش معرفى كرده است. از جمله تأليفات وى است: «التوحيد»، «المعرفة والبداء»، «الرد على اهل القدر»، «الامامة»، «اللؤلؤة»، «وصايا الائمه عليهم‌السلام» و «كتاب النوادر». او در سال 262 ق از دنيا رفت.[۴۹]
  • 12 و 13. محمد بن عبدالجبار و محمد بن على بن محبوب.[۵۰]
  • 14. يعقوب بن يزيد: شيخ طوسى نوشته است: يعفوب بن يزيد، كاتب انبارى، كثيرالرواية و مورد وثوق و صاحب كتاب «النوادر» است. وى و پدرش هر دو ثقه هستند و يعقوب از ياران امام كاظم، امام رضا و امام هادى علیهم‌السلام بوده است.

نجاشى وى را از منشى هاى «المنتصر» برشمرده، وى را به وثاقت و صداقت مى ستايد. به گفته نجاشى، كتاب هاى «البداء»، «المسائل»، «نوادر الحج» و «الطعن على يونس» از آن وى است.[۵۱]

شاگردان وی

محمد بن يحيى عطار قمى پس از كسب فيض از استادان بسيار، خود نيز بر كرسى استادى نشست و شاگردان زيادى تربيت نمود؛ بعضى از آن‌ها عبارتند از:

  • 1. محمد بن يعقوب كلينى: از افتخارات بزرگ وى اين است كه شاگردى چون كلينى، مؤلف كتاب «كافى» را تربيت كرد. كلينى در جاى جاى كتاب «كافى» از استادش حديث نقل كرده است.
  • 2. على بن الحسين بن بابويه قمى: افتخار دوم محمد بن يحيى اين است كه صدوق اول، على بن الحسين (پدر بزرگوار محمد بن على شيخ صدوق كه به دعاى حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف به دنيا آيد، در حضور وى زانو زده و كسب فيض نموده است.[۵۲]
  • 3. محمد بن حسن بن احمد بن وليد: شيخ طوسى مى گويد: «محمد بن حسن، دانشمندى جليل القدر، آگاه به رجال و مورد اطمينان است. او در علوم گوناگون كتاب هاى زيادى دارد كه از آن ميان مى توان به «الجامع»، «التفسير» اشاره كرد.[۵۳]

نجاشى او را پيشوا و بزرگ و فقيه علماى قم دانسته است. محمد بن حسن در قم مى زيست، ولى اصالتاً قمى نبود. او او دانشمندى مورد اعتماد بود. و در سال 343 ق وفات يافت.[۵۴]

  • 4. فرزندش احمد بن محمد بن يحيى.
  • 5. محمد بن على ماجيلويه قمى: شيخ در كتاب شريف رجالى خود او را از كسانى مى شمارد كه بدون واسطه از ائمه علیهم‌السلام روايتى نقل نكرده اند و از افتخارات وى اين را مى داند كه شيخ صدوق محمد بن على بن الحسين بن بابويه قمى مى باشد.[۵۵]

شيخ صدوق، از وى روايات زيادى نقل نموده است و هرگاه نام وى را مى برد براى وى طلب رحمت و رضايت مى كند. علامه حلى در كتاب رجال خود او را مورد وثوق و اطمينان معرفى مى كند؛ زيرا محمد بن على ماجيلويه در سلسله سندى قرار گرفته كه شيخ صدوق آن را صحيح شمرده است.[۵۶]

  • 6. محمد بن موسى بن متوكل: شيخ صدوق عليه الرحمة از وى بسيار حديث نقل كرده است. علامه حلى و ابن داود، دو رجال شناس معروف، وى را در بخش افراد مورد وثوق نام برده اند.[۵۷]

سيد بن طاووس در كتاب شريف «فلاح السائل» خبر داده كه همه رجال شناسان بر وثاقت وى نظر دارند.[۵۸] آيت الله خويى نيز وى را شخصى موثق دانسته است.[۵۹]

فرزندان محمد بن یحیی

در كتب رجالى از تعداد فرزندان وى اطلاع دقيقى به دست نيامد. آنچه مسلم است اين است كه وى فرزندى به نام «احمد» داشته و راوى كتاب هاى پدر خويش بوده است. ابوعلى، احمد بن يحيى يكى از استادان شيخ صدوق و تلعكبرى مى باشد، بلكه بعضى وى را از مشايخ نجاشى نيز شمرده اند كه آيت الله خويى اين را نمى پذيرد.[۶۰]

شيخ طوسى وى را از كسانى شمرده كه از ائمه علیهم‌السلام بدون واسطه روايتى نقل نكرده اند. برخى روايات وى در سال 356 ق نقل شده كه اين نكته را نشان مى دهد. وى از راويان برجسته در اوايل قرن چهارم است. پدرش و سعد بن عبدالله از استادان وى بوده اند. او شاگردانى چون: حسين بن عبيدالله و ابوالحسين بن ابى جيد تعليم و تربيت كرده است.[۶۱]

رواياتی منقول از محمد بن يحيى عطار

همان گونه كه بيان شد كتاب شريف «كافى» مملو از احاديثى است كه در سلسله سند آن نام محمد بن يحيى چون ستاره اى مى درخشد. چنانچه رواياتى كه او نقل كرده در كتابى گرد آيد، كتابى بزرگ و مفصل خواهد شد. در اينجا مناسب است به عنوان نمونه تعدادى از روايات وى را ذكر كنيم:

شناخت عقل :

اولين حديث «اصول كافى» در كتاب عقل و جهل با حديث محمد بن يحيى عطار شروع مى شود.

  • 1. مرحوم كلينى مى گويد: جمعى از اصحاب ما كه محمد بن يحيى عطار يكى از آن‌ها است از احمد بن محمد از... امام باقر علیه‌السلام چنين روايت كرده اند كه آن حضرت فرمود: «چون خداوند عقل را آفريد، او را به سخن گفتن واداشت و به او فرمود: پيش بيا. پيش آمد. فرمود: بازگرد، بازگشت. سپس فرمود: به عزت و جلالم سوگند، مخلوقى كه محبوب تر از تو نزد من باشد نيافريدم و تو را تنها به كسانى كه دوستشان دارم به طور كامل دادم. همانا امر و نهى، كيفر و پاداشم، تنها متوجه تو خواهد بود».[۶۲]
  • 2. محمد بن يحيى با چند واسطه از حضرت على بن موسى الرضا علیه‌السلام روايت كرده: «دوست هر انسانى عقل او و دشمن او جهلش است».[۶۳]

طلب علم :

  • 3. محمد بن يحيى با چند واسطه از امام صادق علیه‌السلام: قال: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَريضَةٌ؛ به دنبال دانش رفتن واجب است».[۶۴]
  • 4. از اميرالمؤمنين علیه‌السلام نقل كرده: «اى مردم بدانيد، كمال دين طلب علم و عمل به آن است. بدانيد طلب علم بر شما از طلب مال لازم تر است؛ زير خداوند عادل مال را بين شما قسمت كرده و تضمين نموده است و به شما خواهد رسيد؛ ولى «علم» نزد اهلش نگه داشته شده و شما مأموريد آن را از اهلش طلب كنيد. پس در جستجوى علم بكوشيد».[۶۵]

برترى علم :

  • 5. با واسطه از امام باقر علیه‌السلام: «عالِمٌ يُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ اَفْضَلُ مِنْ سَبْعينَ اَلْف عابدٍ؛ عالمى كه از علمش بهره ببرد (و به آن عمل كند) بهتر از هفتاد هزار عابد است».[۶۶]
  • 6 با واسطه از امام صادق علیه‌السلام: «دانشمندان وارثان پيامبران هستند؛ زيرا پيامبران طلا و نقره به ارث نمى گذارند، تنها سخنانى بر جاى مى گذارند كه هر كس بدان ها عمل كند، بهره بسيار برده است. پس نيكو بنگريد كه از چه كسى علم مى آموزيد؛ زيرا در خاندان ما اهل بيت در هر عصر، جانشينان عادلى هستند كه تغيير دادن غلوكنندگان و به خود بستن خرابكاران و بد معنى كردن نادانان را از دين برمى دارند».[۶۷]

توضيح: خرابكارى در دين طبق اين روايت سه گونه است:

  • الف) كلمه يا جمله قرآن يا حديث را به نفع و سيلقه خويش تغيير دادن. اين عمل گاهى از مسلمانان غلوكننده سر مى زند.
  • ب) كسانى كه متدين نيستند، خود را به دين بندند يا مطلبى كه از دين نيست، به دين نسبت دهند.
  • ث) قرآن و حديث را از معنى حقيقى خود برگردانند.

در هر دوره امامان يا علماى عادلى هستند كه از اين اعمال جلوگيرى مى كنند.

صفت عالمان :

  • 7. محمد بن يحيى با واسطه از امام صادق علیه‌السلام نقل مى كند: «دانش بياموزيد و همراه آن خود را با خويشتندارى، حلم و وقار بيارائيد. با دانش آموزان متواضع و با استاد خود فروتن باشيد. جزء عالمان متكبر نباشيد؛ چرا كه با رفتار باطل حق ضايع مى شود».[۶۸]
  • 8. از امام رضا علیه‌السلام نقل كرده: «از نشانه هاى فهميدن دين، خويشتندارى و خاموشى است».[۶۹]

توحيد:

  • 9. محمد بن يحيى با واسطه از نافع بن ازرق چنين نقل كرده است كه وى از امام باقر علیه‌السلام سؤال كرد: «خدا از چه زمانى بوده؟ حضرت فرمود: مگر چه زمانى نبوده تا به تو بگويم از چه زمانى بوده! منزه است خداوندى كه هميشه بوده و خواهد بود، يكتا و بى نياز است و همسر و فرزند ندارد».[۷۰]

ضرورت حجت خدا:

  • 10. با واسطه از امام صادق علیه‌السلام: «اگر در زمين جز دو نفر باقى نباشد، يكى از آن دو امام است».[۷۱]
  • 11. در روايت ديگر فرمود: «اگر در ساكنان زمين تنها دو نفر باشند، يكى از آن دو امام است» و فرمود: «آخرين كسى كه از دنيا مى رود امام است تا شخصى نتواند بر خداى عزوجل احتجاج كند كه او را بدون حجت واگذاشته است».[۷۲]

تقوى :

  • 12. محمد بن يحيى با واسطه از امام صادق علیه‌السلام: «اتّقواللّه وُ صُونُوا دينَكُمْ بِالْوَرْع؛ تقواى خدا پيشه كنيد و دين خود را با ورع حفظ كنيد».[۷۳]

پا نویس

  1. «ستارگان حرم»، دفتر سوم، ص 259، به نقل از «معجم المؤلفين»، ح 5، ص 28.
  2. «رجال النجاشى»، ص 236.
  3. رجال الطوسى، ص 496.
  4. «معجم رجال الحديث»، خويى، چاپ پنجم، ج 19، ص 10 و «رجال الطوسى»، ص 495.
  5. همان، ج 19، ص 33.
  6. «رجال النجاشى»، ص 250.
  7. «رجال الطوسى»، ص 495 و «رجال ابن داود»، ص 340.
  8. «من لايحضره الفقيه»، شيخ صدوق، ج 4، شرح ص 4، 8 و 9.
  9. «مستدرك الوسائل» محدث نورى، طبع المكتبه الاسلامية، ج 3، ص 611، 618.
  10. «مستدرك الوسائل» محدث نورى، طبع المكتبه الاسلامية، ج 3، ص 611، 618.
  11. «مستدرك الوسائل» محدث نورى، طبع المكتبه الاسلامية، ج 3، ص 611، 618.
  12. «التعليقه على كتاب الكافى»، محمدباقر حسينى مرعشى (مشهور به داماد)، ج 1، ص 76 و 365.
  13. «تنقيح المقال»، المامقانى، ج 3، ص 199.
  14. معجم رجال الحديث، خويى، ج 19، ص 37.
  15. رجال النجاشى، ص 254.
  16. «الدراية فى علم مصطلح الحديث»، شهيد ثانى، ص 129.
  17. «معجم رجال الحديث»، خويى، ج 19، ص 9.
  18. همان، ص 44.
  19. «رجال النجاشى»، ص 267.
  20. همان، ص 25.
  21. همان، ص 25.
  22. «الذريعة الى تصانيف الشيعه»، شيخ آقا بزرگ تهرانى، ج 24، ص 315 و 316.
  23. همان، ص 341.
  24. «الفهرست»، شيخ طوسى، ص 4.
  25. «رجال النجاشى»، ص 12.
  26. «معجم رجال الحديث»، خويى، ح 1، ص 290 و ج 19، ص 44.
  27. همان، ج 1، ص 291.
  28. همان، ج 1، ص 291.
  29. «رجال النجاشى»، ص 64 و «الفهرست»، شيخ طوسى، ص 25.
  30. «رجال النجاشى»، ص 64.
  31. «معجم رجال الحديث»، خويى، ج 2، ص 29 و ج 19، ص 44.
  32. «رجال النجاشى»، ص 59، 60.
  33. «رجال العلامة الحلى»، ص 14.
  34. «معجم رجال الحديث»، خويى، ج 3، ص 90 و ح 19، ص 44.
  35. «معجم الرجال»، قهپايى، ج 1، ص 248.
  36. «معجم الرجال»، قهپايى، ج 1، ص 248.
  37. «اختيار معرفة الرجال (رجال الكشى)»، شيخ طوسى، ص 572، حديث 1083.
  38. «رجال النجاشى»، ص 100.
  39. «رجال الطوسى»، ص 419.
  40. «رجال النجاشى»، ص 152.
  41. براى اطلاع بيشتر از زندگى اين راوى به «ستارگان حرم»، دفتر چهارم، ص 61-69 مراجعه شود.
  42. «معجم رجال الحديث»، ح 21، ص 333 و ج 19، ص 44.
  43. «معجم الرجال»، قهپايى، ج 4، ص 274، به نقل از نجاشى.
  44. «معجم رجال الحديث»، خويى، ج 19، ص 44 و ج 15، ص 276.
  45. «رجال الطوسى»، ص 493.
  46. «الفهرست»، شيخ طوسى، ص 231.
  47. «رجال النجاشى»، ص 245.
  48. همان، ص 245 و «الفهرست»، شيخ طوسى، ص 144 و 145. براى اطلاع بيشتر از زندگى اين راوى به «ستارگان حرم»، دفتر سوم، ص 242 تا 261 مراجعه شود.
  49. «رجال النجاشى»، ص 236.
  50. براى اطلاع و آشنايى با اين دو راوى جليل القدر به «ستارگان حرم»، دفتر هشتم مراجعه شود.
  51. «معجم رحال الحديث»، خويى، ج 19 و ح 21، ص 156 و 157.
  52. براى اطلاع بيشتر از زندگى اين راوى به «ستارگان حرم»، دفتر هشتم، ص 69 مراجعه شود.
  53. «الفهرست»، شيخ طوسى، ص 156.
  54. «رجال النجاشى»، ص 271. براى اطلاع بيشتر به ستارگان حرم، دفتر هشتم ص 214-235 مراجعه شود.
  55. «رجال الطوسى»، ص 491.
  56. «تنقيح المقال»، مامقانى، ح 3، ص 159 و 160.
  57. «معجم رجال الحديث»، ج 18، ص 300 و ج 19، ص 44.
  58. «فلاح السائل»، سيد بن طاووس، ص 158.
  59. «معجم رجال الحديث»، ج 18، ص 300.
  60. همان، ج 3، ص 120.
  61. همان، و «الجامع فى الرجال»، موسى زنجانى، ح 1، ص 186.
  62. «اصول كافى»، ترجمه سيد جواد مصطفوى، ج 1، ص 10.
  63. همان، ج 1، ص 12، 35، 39، 40.
  64. همان، ج 1، ص 12، 35، 39، 40.
  65. همان، ج 1، ص 12، 35، 39، 40.
  66. همان، ج 1، ص 12، 35، 39، 40.
  67. همان، ج 1، ص 12، 35، 39، 40.
  68. همان، ج 1، ص 44، 45، 118، 253 و 254.
  69. همان، ج 1، ص 44، 45، 118، 253 و 254.
  70. همان، ج 1، ص 44، 45، 118، 253 و 254.
  71. همان، ج 1، ص 44، 45، 118، 253 و 254.
  72. همان، ج 1، ص 44، 45، 118، 253 و 254.
  73. همان، ج 3، ص 122.


منابع

احمد محيطى اردكانى , ستارگان حرم، جلد 11