احسن ‌الحدیث: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی 'از اوصاف يا نام‌هاى قرآن. اين تركيب، از 2 واژه احسن به ‌معناى نيكوترين و [[حدي...' ایجاد کرد)
 
جز
سطر ۱: سطر ۱:
از اوصاف يا نام‌هاى [[قرآن]].
+
===احسن ‌الحدیث===
  
اين تركيب، از 2 واژه احسن به ‌معناى نيكوترين و [[حديث]] بدست آمده است و به ‌دليل پيوستگى واژه حديث با احسن الحديث، در همين مقاله از آن بحث مى‌شود. با وجود گوناگونى عبارت‌ها، نوعى هماهنگى در معناى واژه حديث ميان لغت‌شناسان به چشم مى‌خورد گويا آنان هر نو ظهورى اعمّ از شىء،<ref> مقاييس اللغه، ج‌ 2، ص‌ 36.</ref> سخن<ref> مفردات، ص‌ 222.</ref> و خبر<ref> الوجوه والنظائر، ج‌ 1، ص‌ 268.</ref> را حديث گفته‌اند كه رايج‌ترين معناى آن در قرآن، سخن و كلام است و از معانى غيررايج آن مى‌توان به خبر و عبرت اشاره كرد.<ref> همان.</ref>
+
از اوصاف یا نام‌هاى [[قرآن]].
  
از مجموع ‌23 بار كاربرد مفرد [[حديث]]، معناى 9 آيه ([[سوره اعراف]]/7، 185؛ [[سوره كهف]]/18، 6؛ [[سوره زمر]]/39،23؛ [[سوره جاثيه]]/45، 6؛ [[سوره طور]]/52، 34؛ [[سوره نجم]]/53، 59؛ [[سوره واقعه]]/56، 81؛ [[سوره قلم]]/68، 44؛ [[سوره مرسلات]]/77، 50) را مى‌توان با [[قرآن]] پيوند داد كه به ‌طور تقريبى در همه آن‌ها نوعى تهديد و سرزنش كافران به ‌دليل بى‌توجهى به آيات الهى به چشم مى‌خورد.
+
این تركیب، از 2 واژه احسن به ‌معناى نیكوترین و [[حدیث]] بدست آمده است و به ‌دلیل پیوستگى واژه حدیث با احسن الحدیث، در همین مقاله از آن بحث مى‌شود. با وجود گوناگونى عبارت‌ها، نوعى هماهنگى در معناى واژه حدیث میان لغت‌شناسان به چشم مى‌خورد گویا آنان هر نو ظهورى اعمّ از شىء،<ref> مقاییس اللغه، ج‌ 2، ص‌ 36.</ref> سخن<ref> مفردات، ص‌ 222.</ref> و خبر<ref> الوجوه والنظائر، ج‌ 1، ص‌ 268.</ref> را حدیث گفته‌اند كه رایج‌ترین معناى آن در قرآن، سخن و كلام است و از معانى غیررایج آن مى‌توان به خبر و عبرت اشاره كرد.<ref> همان.</ref>
  
برخى معتقدند واژه [[حديث]] در آيه‌ 59 سوره نجم/53، به مضمون آيات پيش از خود اشاره دارد. برخى نيز حديث را فقط در آياتى چون 81 [[سوره واقعه]]/56 و 6 [[سوره كهف]]/18 كه با پيشوندهاى احسن و اسم اشاره «هذا» همراه هستند، به ‌معناى قرآن دانسته‌اند<ref> اسماء القرآن، ص‌ 61.</ref> كه شايد به جاى مفهوم كلى آيه، صرفاً معناى واژه مورد نظر آن‌ها باشد.
+
از مجموع ‌23 بار كاربرد مفرد [[حدیث]]، معناى 9 آیه ([[سوره اعراف]]/7، 185؛ [[سوره كهف]]/18، 6؛ [[سوره زمر]]/39،23؛ [[سوره جاثیه]]/45، 6؛ [[سوره طور]]/52، 34؛ [[سوره نجم]]/53، 59؛ [[سوره واقعه]]/56، 81؛ [[سوره قلم]]/68، 44؛ [[سوره مرسلات]]/77، 50) را مى‌توان با [[قرآن]] پیوند داد كه به ‌طور تقریبى در همه آن‌ها نوعى تهدید و سرزنش كافران به ‌دلیل بى‌توجهى به آیات الهى به چشم مى‌خورد.
  
مفسران، نوآورى‌ها،<ref> نمونه، ج‌ 12، ص‌ 162.</ref> تازگى نزول قرآن در مقايسه با كتاب‌هاى آسمانى پيشين<ref> تفسير ماوردى، ج‌ 5، ص‌ 122.</ref> و نيز كلام<ref> روح المعانى، مج‌ 13، ج‌ 23، ص ‌381.</ref> و خبر جديد بودن<ref> التحرير والتنوير، ج‌ 15، ص‌ 255.</ref> آن را دليل وصف يا نامگذارى [[قرآن]] به حديث مى‌دانند. همچنين متكلمان و مفسران طرفدار نظريه حدوث قرآن، نام‌گذارى اين كتاب به حديث را شاهدى بر ادعاى خود مى‌شمارند.<ref> التبيان، ج‌ 5، ص‌ 45.</ref>
+
برخى معتقدند واژه [[حدیث]] در آیه‌ 59 سوره نجم/53، به مضمون آیات پیش از خود اشاره دارد. برخى نیز حدیث را فقط در آیاتى چون 81 [[سوره واقعه]]/56 و 6 [[سوره كهف]]/18 كه با پیشوندهاى احسن و اسم اشاره «هذا» همراه هستند، به ‌معناى قرآن دانسته‌اند<ref> اسماء القرآن، ص‌ 61.</ref> كه شاید به جاى مفهوم كلى آیه، صرفاً معناى واژه مورد نظر آن‌ها باشد.
  
مخالفان آن‌ها نيز با ارائه پاسخ‌هايى از قبيل حدوث لفظى قرآن كوشيده‌اند از ديدگاه خود دفاع كنند؛<ref> التفسير الكبير، ج‌ 15، ص‌ 284.</ref> در ‌حالى ‌كه گويا فهم عرفى و ابتدايى آيات، هيچ كدام از ديدگاه‌هاى ياد ‌شده را يارى ندهد.
+
مفسران، نوآورى‌ها،<ref> نمونه، ج‌ 12، ص‌ 162.</ref> تازگى نزول قرآن در مقایسه با كتاب‌هاى آسمانى پیشین<ref> تفسیر ماوردى، ج‌ 5، ص‌ 122.</ref> و نیز كلام<ref> روح المعانى، مج‌ 13، ج‌ 23، ص ‌381.</ref> و خبر جدید بودن<ref> التحریر والتنویر، ج‌ 15، ص‌ 255.</ref> آن را دلیل وصف یا نامگذارى [[قرآن]] به حدیث مى‌دانند. همچنین متكلمان و مفسران طرفدار نظریه حدوث قرآن، نام‌گذارى این كتاب به حدیث را شاهدى بر ادعاى خود مى‌شمارند.<ref> التبیان، ج‌ 5، ص‌ 45.</ref>
  
آشكارترين مورد وصف [[قرآن]] به [[حديث]]، آيه‌ 23 [[سوره زمر]]/39 است كه بر مبناى آن، قرآن نه ‌تنها حديث بلكه نيكوترين حديث و سخن (احسن الحديث) به ‌شمار مى‌آيد و آياتش (در لطف، زيبايى، عمق و محتوا) همانند يكديگر است.
+
مخالفان آن‌ها نیز با ارائه پاسخ‌هایى از قبیل حدوث لفظى قرآن كوشیده‌اند از دیدگاه خود دفاع كنند؛<ref> التفسیر الكبیر، ج‌ 15، ص‌ 284.</ref> در ‌حالى ‌كه گویا فهم عرفى و ابتدایى آیات، هیچ كدام از دیدگاه‌هاى یاد ‌شده را یارى ندهد.
  
آياتى مكرر و منسجم دارد كه از شنيدن آن‌ها، بر ‌اندام كسانى‌ كه از پروردگارشان مى‌ترسند، لرزه ‌مى‌افتد: «اَللّهُ نَزَّلَ اَحسَنَ الحَديثِ كِتبـًا مُتَشبِهـًا مَثانِىَ تَقشَعِرُّ مِنهُ جُلودُ الَّذينَ يَخشَونَ رَبَّهُم ثُمَّ تَلينُ جُلودُهُم و قُلوبُهُم اِلى ذِكرِ اللّهِ ذلِكَ هُدَى اللّهِ يَهدى بِهِ مَن يَشَاءُ و مَن يُضلِلِ اللّهُ فَما لَهُ مِن هاد».
+
آشكارترین مورد وصف [[قرآن]] به [[حدیث]]، آیه‌ 23 [[سوره زمر]]/39 است كه بر مبناى آن، قرآن نه ‌تنها حدیث بلكه نیكوترین حدیث و سخن (احسن الحدیث) به ‌شمار مى‌آید و آیاتش (در لطف، زیبایى، عمق و محتوا) همانند یكدیگر است.
  
در ‌حالى ‌كه بسيارى از مفسران، احسن‌الحديث را به ‌معناى نيكوترين كلام مى‌دانند،<ref> كنزالدقائق، ج‌ 11، ص‌ 297؛ روح المعانى، مج‌ 13، ج ‌23، ص 381؛ الميزان، ج‌ 17، ص‌ 256.</ref> برخى با انطباق مفهوم تكرار كه در مثانى و متشابه نهفته است با داستان‌هاى مكرر قرآن<ref> روان جاويد، ج‌ 4، ص‌ 493.</ref> و شايد به تأثير از آياتى مانند «هَل اَتكَ حَديثُ موسى» ([[سوره طه]]/20، 9) و نيز شأن نزول، آيه احسن‌الحديث را به احسن‌القصص تفسير كرده‌اند.<ref> الوجوه والنظائر، ج‌ 1، ص‌ 269.</ref>
+
آیاتى مكرر و منسجم دارد كه از شنیدن آن‌ها، بر ‌اندام كسانى‌ كه از پروردگارشان مى‌ترسند، لرزه ‌مى‌افتد: «اَللّهُ نَزَّلَ اَحسَنَ الحَدیثِ كِتبـًا مُتَشبِهـًا مَثانِىَ تَقشَعِرُّ مِنهُ جُلودُ الَّذینَ یَخشَونَ رَبَّهُم ثُمَّ تَلینُ جُلودُهُم و قُلوبُهُم اِلى ذِكرِ اللّهِ ذلِكَ هُدَى اللّهِ یَهدى بِهِ مَن یَشَاءُ و مَن یُضلِلِ اللّهُ فَما لَهُ مِن هاد».
  
در فرهنگ دينى شايد، اين وصف شهرت بيشترى از حديث داشته باشد؛ چنان‌كه اميرمؤمنان‌ على عليه‌السلام براى تشويق به فراگيرى [[قرآن]] از آن با عنوان احسن الحديث ياد ‌كرده است: «تعلموا القرءان فإنّه أحسن الحديث».<ref> [[نهج البلاغه]]، خ 110.</ref>
+
در ‌حالى ‌كه بسیارى از مفسران، احسن‌الحدیث را به ‌معناى نیكوترین كلام مى‌دانند،<ref> كنزالدقائق، ج‌ 11، ص‌ 297؛ روح المعانى، مج‌ 13، ج ‌23، ص 381؛ المیزان، ج‌ 17، ص‌ 256.</ref> برخى با انطباق مفهوم تكرار كه در مثانى و متشابه نهفته است با داستان‌هاى مكرر قرآن<ref> روان جاوید، ج‌ 4، ص‌ 493.</ref> و شاید به تأثیر از آیاتى مانند «هَل اَتكَ حَدیثُ موسى» ([[سوره طه]]/20، 9) و نیز شأن نزول، آیه احسن‌الحدیث را به احسن‌القصص تفسیر كرده‌اند.<ref> الوجوه والنظائر، ج‌ 1، ص‌ 269.</ref>
  
گفته‌اند: درخواست صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله براى بيان داستان پيشينيان<ref> روح المعانى، مج‌ 13، ج‌ 23، ص‌ 381.</ref> يا شنيدن سخنى از او جهت رفع خستگى و ملال،<ref> الكشاف، ج‌ 4، ص‌ 123.</ref> سبب نزول آيه شده است كه هر دو شأن نزول، افزون بر نماياندن جايگاه نشاط‌آفرين قرآن<ref> روح المعانى، مج‌ 13، ج‌ 23، ص‌ 381.</ref> ضرورت مراجعه مسلمانان را در نخستين گام به قرآن يادآور مى‌شود.
+
در فرهنگ دینى شاید، این وصف شهرت بیشترى از حدیث داشته باشد؛ چنان‌كه امیرمؤمنان‌ على علیه‌السلام براى تشویق به فراگیرى [[قرآن]] از آن با عنوان احسن الحدیث یاد ‌كرده است: «تعلموا القرءان فإنّه أحسن الحدیث».<ref> [[نهج البلاغه]]، خ 110.</ref>
  
گسترده‌ترين بحث درباره آيه، وجه وصف يا نام‌گذارى قرآن به احسن الحديث است. در اين جهت اغلب به جنبه‌هاى لفظى و معنايى قرآن پرداخته‌اند. از جامع‌ترين ديدگاه‌ها، نظر فخر رازى است كه هر دو بُعد ياد ‌شده را در نظر داشته‌ است.<ref> التفسير الكبير، ج‌ 26، ص‌ 268‌ـ‌271.</ref>
+
گفته‌اند: درخواست صحابه پیامبر صلى الله علیه و آله براى بیان داستان پیشینیان<ref> روح المعانى، مج‌ 13، ج‌ 23، ص‌ 381.</ref> یا شنیدن سخنى از او جهت رفع خستگى و ملال،<ref> الكشاف، ج‌ 4، ص‌ 123.</ref> سبب نزول آیه شده است كه هر دو شأن نزول، افزون بر نمایاندن جایگاه نشاط‌آفرین قرآن<ref> روح المعانى، مج‌ 13، ج‌ 23، ص‌ 381.</ref> ضرورت مراجعه مسلمانان را در نخستین گام به قرآن یادآور مى‌شود.
  
مفسران، شيوايى و فصاحت،<ref> تفسير ماوردى، ج‌ 5، ص‌ 122.</ref> نظم<ref> روح البيان، ج‌ 8، ص‌ 97.</ref> و اسلوب بيانى ويژه<ref> التفسير الكبير، ج‌ 26، ص‌ 268.</ref> را از ويژگى‌هاى برترى لفظى [[قرآن]] و احسن‌الحديث بودن آن برشمرده‌اند. همچنين از چهره معنوى قرآن پرده برگرفته و برخى از ويژگى‌هاى برترى معنايى آن مانند موارد ذيل را نمايانده‌اند:
+
گسترده‌ترین بحث درباره آیه، وجه وصف یا نام‌گذارى قرآن به احسن الحدیث است. در این جهت اغلب به جنبه‌هاى لفظى و معنایى قرآن پرداخته‌اند. از جامع‌ترین دیدگاه‌ها، نظر فخر رازى است كه هر دو بُعد یاد ‌شده را در نظر داشته‌ است.<ref> التفسیر الكبیر، ج‌ 26، ص‌ 268‌ـ‌271.</ref>
  
مصونيت از تناقض<ref> التفسير الكبير، ج‌ 26، ص ‌268.</ref> و حق و صدق محض بودن،<ref> الميزان، ج ‌17، ص‌ 256.</ref> دربرگيرى اخبار غيبى،<ref> فتح البيان، ج‌ 8، ص‌ 219.</ref> علوم فراوان<ref> التفسير الكبير، ج‌ 26، ص‌ 268.</ref> و شگفتى‌هاى آفرينش،<ref> التحرير والتنوير، ج‌ 23، ص‌ 385.</ref> انبوهى [[احكام]] در مقايسه با كتاب‌هاى پيشين،<ref> كشف الاسرار، ج‌ 8، ص‌ 403.</ref> هدايت توده‌ها و بيدار ساختن افكار وانديشه‌ها،<ref> شناخت قرآن، ص‌ 12.</ref> جامعيت آن به ‌دليل در برداشتن اصول، فروع و اخلاق.<ref> الحديد، 6، ص‌ 158.</ref>
+
مفسران، شیوایى و فصاحت،<ref> تفسیر ماوردى، ج‌ 5، ص‌ 122.</ref> نظم<ref> روح البیان، ج‌ 8، ص‌ 97.</ref> و اسلوب بیانى ویژه<ref> التفسیر الكبیر، ج‌ 26، ص‌ 268.</ref> را از ویژگى‌هاى برترى لفظى [[قرآن]] و احسن‌الحدیث بودن آن برشمرده‌اند. همچنین از چهره معنوى قرآن پرده برگرفته و برخى از ویژگى‌هاى برترى معنایى آن مانند موارد ذیل را نمایانده‌اند:
 +
 
 +
مصونیت از تناقض<ref> التفسیر الكبیر، ج‌ 26، ص ‌268.</ref> و حق و صدق محض بودن،<ref> المیزان، ج ‌17، ص‌ 256.</ref> دربرگیرى اخبار غیبى،<ref> فتح البیان، ج‌ 8، ص‌ 219.</ref> علوم فراوان<ref> التفسیر الكبیر، ج‌ 26، ص‌ 268.</ref> و شگفتى‌هاى آفرینش،<ref> التحریر والتنویر، ج‌ 23، ص‌ 385.</ref> انبوهى [[احكام]] در مقایسه با كتاب‌هاى پیشین،<ref> كشف الاسرار، ج‌ 8، ص‌ 403.</ref> هدایت توده‌ها و بیدار ساختن افكار واندیشه‌ها،<ref> شناخت قرآن، ص‌ 12.</ref> جامعیت آن به ‌دلیل در برداشتن اصول، فروع و اخلاق.<ref> الحدید، 6، ص‌ 158.</ref>
  
 
==پانویس ==
 
==پانویس ==

نسخهٔ ‏۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۴۵

احسن ‌الحدیث

از اوصاف یا نام‌هاى قرآن.

این تركیب، از 2 واژه احسن به ‌معناى نیكوترین و حدیث بدست آمده است و به ‌دلیل پیوستگى واژه حدیث با احسن الحدیث، در همین مقاله از آن بحث مى‌شود. با وجود گوناگونى عبارت‌ها، نوعى هماهنگى در معناى واژه حدیث میان لغت‌شناسان به چشم مى‌خورد گویا آنان هر نو ظهورى اعمّ از شىء،[۱] سخن[۲] و خبر[۳] را حدیث گفته‌اند كه رایج‌ترین معناى آن در قرآن، سخن و كلام است و از معانى غیررایج آن مى‌توان به خبر و عبرت اشاره كرد.[۴]

از مجموع ‌23 بار كاربرد مفرد حدیث، معناى 9 آیه (سوره اعراف/7، 185؛ سوره كهف/18، 6؛ سوره زمر/39،23؛ سوره جاثیه/45، 6؛ سوره طور/52، 34؛ سوره نجم/53، 59؛ سوره واقعه/56، 81؛ سوره قلم/68، 44؛ سوره مرسلات/77، 50) را مى‌توان با قرآن پیوند داد كه به ‌طور تقریبى در همه آن‌ها نوعى تهدید و سرزنش كافران به ‌دلیل بى‌توجهى به آیات الهى به چشم مى‌خورد.

برخى معتقدند واژه حدیث در آیه‌ 59 سوره نجم/53، به مضمون آیات پیش از خود اشاره دارد. برخى نیز حدیث را فقط در آیاتى چون 81 سوره واقعه/56 و 6 سوره كهف/18 كه با پیشوندهاى احسن و اسم اشاره «هذا» همراه هستند، به ‌معناى قرآن دانسته‌اند[۵] كه شاید به جاى مفهوم كلى آیه، صرفاً معناى واژه مورد نظر آن‌ها باشد.

مفسران، نوآورى‌ها،[۶] تازگى نزول قرآن در مقایسه با كتاب‌هاى آسمانى پیشین[۷] و نیز كلام[۸] و خبر جدید بودن[۹] آن را دلیل وصف یا نامگذارى قرآن به حدیث مى‌دانند. همچنین متكلمان و مفسران طرفدار نظریه حدوث قرآن، نام‌گذارى این كتاب به حدیث را شاهدى بر ادعاى خود مى‌شمارند.[۱۰]

مخالفان آن‌ها نیز با ارائه پاسخ‌هایى از قبیل حدوث لفظى قرآن كوشیده‌اند از دیدگاه خود دفاع كنند؛[۱۱] در ‌حالى ‌كه گویا فهم عرفى و ابتدایى آیات، هیچ كدام از دیدگاه‌هاى یاد ‌شده را یارى ندهد.

آشكارترین مورد وصف قرآن به حدیث، آیه‌ 23 سوره زمر/39 است كه بر مبناى آن، قرآن نه ‌تنها حدیث بلكه نیكوترین حدیث و سخن (احسن الحدیث) به ‌شمار مى‌آید و آیاتش (در لطف، زیبایى، عمق و محتوا) همانند یكدیگر است.

آیاتى مكرر و منسجم دارد كه از شنیدن آن‌ها، بر ‌اندام كسانى‌ كه از پروردگارشان مى‌ترسند، لرزه ‌مى‌افتد: «اَللّهُ نَزَّلَ اَحسَنَ الحَدیثِ كِتبـًا مُتَشبِهـًا مَثانِىَ تَقشَعِرُّ مِنهُ جُلودُ الَّذینَ یَخشَونَ رَبَّهُم ثُمَّ تَلینُ جُلودُهُم و قُلوبُهُم اِلى ذِكرِ اللّهِ ذلِكَ هُدَى اللّهِ یَهدى بِهِ مَن یَشَاءُ و مَن یُضلِلِ اللّهُ فَما لَهُ مِن هاد».

در ‌حالى ‌كه بسیارى از مفسران، احسن‌الحدیث را به ‌معناى نیكوترین كلام مى‌دانند،[۱۲] برخى با انطباق مفهوم تكرار كه در مثانى و متشابه نهفته است با داستان‌هاى مكرر قرآن[۱۳] و شاید به تأثیر از آیاتى مانند «هَل اَتكَ حَدیثُ موسى» (سوره طه/20، 9) و نیز شأن نزول، آیه احسن‌الحدیث را به احسن‌القصص تفسیر كرده‌اند.[۱۴]

در فرهنگ دینى شاید، این وصف شهرت بیشترى از حدیث داشته باشد؛ چنان‌كه امیرمؤمنان‌ على علیه‌السلام براى تشویق به فراگیرى قرآن از آن با عنوان احسن الحدیث یاد ‌كرده است: «تعلموا القرءان فإنّه أحسن الحدیث».[۱۵]

گفته‌اند: درخواست صحابه پیامبر صلى الله علیه و آله براى بیان داستان پیشینیان[۱۶] یا شنیدن سخنى از او جهت رفع خستگى و ملال،[۱۷] سبب نزول آیه شده است كه هر دو شأن نزول، افزون بر نمایاندن جایگاه نشاط‌آفرین قرآن[۱۸] ضرورت مراجعه مسلمانان را در نخستین گام به قرآن یادآور مى‌شود.

گسترده‌ترین بحث درباره آیه، وجه وصف یا نام‌گذارى قرآن به احسن الحدیث است. در این جهت اغلب به جنبه‌هاى لفظى و معنایى قرآن پرداخته‌اند. از جامع‌ترین دیدگاه‌ها، نظر فخر رازى است كه هر دو بُعد یاد ‌شده را در نظر داشته‌ است.[۱۹]

مفسران، شیوایى و فصاحت،[۲۰] نظم[۲۱] و اسلوب بیانى ویژه[۲۲] را از ویژگى‌هاى برترى لفظى قرآن و احسن‌الحدیث بودن آن برشمرده‌اند. همچنین از چهره معنوى قرآن پرده برگرفته و برخى از ویژگى‌هاى برترى معنایى آن مانند موارد ذیل را نمایانده‌اند:

مصونیت از تناقض[۲۳] و حق و صدق محض بودن،[۲۴] دربرگیرى اخبار غیبى،[۲۵] علوم فراوان[۲۶] و شگفتى‌هاى آفرینش،[۲۷] انبوهى احكام در مقایسه با كتاب‌هاى پیشین،[۲۸] هدایت توده‌ها و بیدار ساختن افكار واندیشه‌ها،[۲۹] جامعیت آن به ‌دلیل در برداشتن اصول، فروع و اخلاق.[۳۰]

پانویس

  1. مقاییس اللغه، ج‌ 2، ص‌ 36.
  2. مفردات، ص‌ 222.
  3. الوجوه والنظائر، ج‌ 1، ص‌ 268.
  4. همان.
  5. اسماء القرآن، ص‌ 61.
  6. نمونه، ج‌ 12، ص‌ 162.
  7. تفسیر ماوردى، ج‌ 5، ص‌ 122.
  8. روح المعانى، مج‌ 13، ج‌ 23، ص ‌381.
  9. التحریر والتنویر، ج‌ 15، ص‌ 255.
  10. التبیان، ج‌ 5، ص‌ 45.
  11. التفسیر الكبیر، ج‌ 15، ص‌ 284.
  12. كنزالدقائق، ج‌ 11، ص‌ 297؛ روح المعانى، مج‌ 13، ج ‌23، ص 381؛ المیزان، ج‌ 17، ص‌ 256.
  13. روان جاوید، ج‌ 4، ص‌ 493.
  14. الوجوه والنظائر، ج‌ 1، ص‌ 269.
  15. نهج البلاغه، خ 110.
  16. روح المعانى، مج‌ 13، ج‌ 23، ص‌ 381.
  17. الكشاف، ج‌ 4، ص‌ 123.
  18. روح المعانى، مج‌ 13، ج‌ 23، ص‌ 381.
  19. التفسیر الكبیر، ج‌ 26، ص‌ 268‌ـ‌271.
  20. تفسیر ماوردى، ج‌ 5، ص‌ 122.
  21. روح البیان، ج‌ 8، ص‌ 97.
  22. التفسیر الكبیر، ج‌ 26، ص‌ 268.
  23. التفسیر الكبیر، ج‌ 26، ص ‌268.
  24. المیزان، ج ‌17، ص‌ 256.
  25. فتح البیان، ج‌ 8، ص‌ 219.
  26. التفسیر الكبیر، ج‌ 26، ص‌ 268.
  27. التحریر والتنویر، ج‌ 23، ص‌ 385.
  28. كشف الاسرار، ج‌ 8، ص‌ 403.
  29. شناخت قرآن، ص‌ 12.
  30. الحدید، 6، ص‌ 158.

منابع

تقى صادقی، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 2، صفحه 298-300