اجتهاد: تفاوت بین نسخهها
جز |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | بكارگيرى نهايت كوشش براى تحصيل ظن به حكم شرعى<ref>موسوعة الفقه، ج3، ص5؛ المنار، ج5، ص204؛ الاحكام، آمدى، ج4، ص162 .</ref> يا تحصيل حجت بر حكم شرعى يا تعيين وظيفه عملى دانستهاند.<ref>مصباح الاصول، ج3، ص434.</ref> برخى ديگر اجتهاد را تلاشى علمى و روشمند جهت استنباط و استخراج حجت بر وظايف شرعى مربوط به موضوعات و پديدههاى فرعى، از اصول و قواعد و منابع شرعى و عقلى مىدانند.<ref>آشنايى با علوم اسلامى، ج3، ص18؛ مجموعه آثار، ج3، ص196، «ختم نبوت».</ref> | |
− | |||
− | == «اجتهاد» در لغت و اصطلاح == | + | ==«اجتهاد» در لغت و اصطلاح== |
− | واژه '''«اجتهاد»''' در لغت به معنی نهایت تلاش و کوشش در انجام هر کاری است. | + | واژه '''«اجتهاد»''' در لغت به معنی نهایت تلاش و کوشش در انجام هر کاری است. بیشترین استعمال این کلمه در علم [[فقه]] و [[اصول]] می باشد. «اجتهاد» در اصطلاح فقها و اصوليين به معنای «تمام توان خود را در راه بدست آوردن حكم شرعى مبذول داشتن» است. |
− | + | ابن اثير گفته: «الاجتهاد» بذل الوسع فى طلب الامر، و هو افتعال من الجهد: الطاقة. والمراد به: ردّ القضية التى تعرض للحاكم من طريق القياس الى الكتاب والسنة.<ref>[[النهایة فی غریب الحدیث والأثر]]: 1/319.</ref> (اجتهاد به معنی صرف همه توان در طلب چیزی است و از ریشه «جهد» به معنی طاقت و نیرو و از باب افتعال می باشد و منظور از آن عرضه یک مسئله شرعی به [[قرآن]] و [[سنت]] [[پیامبر]] است). | |
− | + | و به تعريف متأخرين یعنی: «ملكةٌ يقتدر بها على استنباط الحكم الشرعى» خوى و تسلطى علمى كه به وسیله آن حكم شرعى را بتوان استنباط نمود. | |
− | و | + | تعريف اول به معنى لغوى نزديكتر و تعريف اخير به مفهوم ثانوى «مجتهد» مناسبتر است. |
− | + | شايان ذكر است كه معنى اصطلاحى اجتهاد، ريشه در [[حديث]] نبوی دارد: «روى ان النبى صلی الله علی و آله لما ارسل معاذاً الى اليمن قال له: بماذا تقضى؟ قال: بكتاب الله. قال: فان لم تجد فى كتاب الله؟ قال: بسنة رسول الله. قال: فان لم تجد فى سنة رسول الله؟ قال: '''اجتهد رأيى'''...»:<ref>[[بحارالانوار]]: 2/310.</ref> | |
− | + | (روايت شده موقعى كه پپامبر صلی الله علیه و آله معاذ بن جبل را به ولايت يمن اعزام داشت به وى فرمود: در آنجا بر چه مبنائى قضاوت مى كنى؟ گفت: طبق كتاب خدا. | |
+ | فرمود: اگر مورد منظور، در كتاب خدا نبود، گفت: طبق سنت رسول. فرمود: اگر در سنت نيز آن را نيافتى، گفت: با رأى خود «اجتهاد» مى كنم. فرمود: سپاس خداوندى كه نماينده پيامبرش را بدانچه پسنديده خود است، موفق داشت. | ||
− | همچنین از حضرت رسول | + | همچنین از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روايت است كه فرمود: «چون والى اجتهاد كند و به حق اصابت كند، دو اجر دارد و اگر خطا كند يك اجر دارد».<ref>[[كنزالعمال]]: 1411.</ref> |
− | [[امام رضا]] | + | [[امام رضا]] علیه السلام به اصحاب خود فرمود: بر ما است كه اصول را به شما القاء كنيم و بر شما است كه شاخه ها را از آن منشعب سازيد.<ref>[[سفينة البحار]].</ref> |
− | == اهميت اجتهاد | + | ==اهميت اجتهاد== |
− | اسلام مكتبى جامع و منطبق با سرشت آدمى است كه در همه عصرها قدرت پاسخ گويى به نيازهاى انسان را دارد. آموزههاى اسلامى در 3 بُعد عقايد، اخلاق و احكام خلاصه مىشود. اين تعاليم هر كدام در حوزه خود نيازهاى انسان را تأمين و هدايت او را تضمين مىكنند. فقه و احكام آن در مقام عمل متكفّل شناخت راه صحيح از سقيم و تبيين كننده عمل خوب از بد، | + | اسلام مكتبى جامع و منطبق با سرشت آدمى است كه در همه عصرها قدرت پاسخ گويى به نيازهاى انسان را دارد. آموزههاى اسلامى در 3 بُعد عقايد، اخلاق و احكام خلاصه مىشود. اين تعاليم هر كدام در حوزه خود نيازهاى انسان را تأمين و هدايت او را تضمين مىكنند. فقه و احكام آن در مقام عمل متكفّل شناخت راه صحيح از سقيم و تبيين كننده عمل خوب از بد، بر اساس مصالح و مفاسد است. |
− | هر انسانى به حكم | + | هر انسانى به حكم عبوديت و بندگى، در برابر احكام الهى مسئوليت دارد و بايد رفتار خود را در همه مراحل زندگى با قوانين و دستورهاى الهى هماهنگ سازد؛ از اين رو لازم است موضع عملى خويش را در برابر هر رويدادى بر اساس خواست شارع مقدس تعيين كند. |
− | انجام تكاليف، جز با معرفت و شناخت ممكن | + | انجام تكاليف، جز با معرفت و شناخت ممكن نيست و يگانه راه شناخت و معرفت تكاليف ـ با توجه به صعوبت احتياط در همه امور ـ اجتهاد و فقاهت است. اگر احكام شرعى در همه موضوعات روشن بود، هر مكلّفى مىتوانست حكم را به سادگى شناسايى كند و عمل خويش را بر آن منطبق سازد و نيازى به كاوش و تحقيق نداشت؛ ولى عواملى گوناگون از جمله فاصله زمانى ما با زمان تشريع و نقش علوم گوناگون ديگر، سبب ابهام در شناخت احكام شده است و همين امر سبب پيدايش و گسترش علم فقه شده تا با استنباط و اجتهاد، احكام و وظايف مكلفان مشخص شود و آنان بتوانند اعمال خود را در عبادات، معاملات، سياسات و امور كيفرى بر شريعت منطبق سازند و چون اين كار، امرى نظرى و نيازمند صرف وقت براى تعلم است و اگر همه افراد به تحصيل ملكه اجتهاد و فقاهت بپردازند، نظام معيشتى جامعه مختل مىشود. تنها گروهى به آن اقدام مىكنند و ديگران به آنان مراجعه و احكام را از آنان فرامىگيرند. |
− | در ساير علوم نيز چنين است كه براى رفع نياز جامعه افرادى با صرف وقت و تعليم و | + | در ساير علوم نيز چنين است كه براى رفع نياز جامعه افرادى با صرف وقت و تعليم و تعلم، نيازهاى همنوعان خود را برطرف مىسازند و مردم نيز در رشتههاى غيرتخصصى خود به متخصص آن مراجعه مىكنند، تا آنجا كه رجوع غيرمتخصص به متخصص، سيره عقلايى شناخته شده است. |
− | == تاريخ اجتهاد | + | ==تاريخ اجتهاد== |
− | تاريخ اجتهاد را به | + | تاريخ اجتهاد را به 3 عصر مىتوان تقسيم كرد: عصر تشريع، عصرحضور امامان معصوم عليهم السلام و عصر غيبت. |
'''1. اجتهاد در عصر تشريع:''' | '''1. اجتهاد در عصر تشريع:''' | ||
− | مقصود از | + | مقصود از عصر تشريع، زمان حيات پيغمبر صلى الله عليه و آله و هنگام دريافت وحى است. در اين عصر، احكام الهى به وسيله قرآن و سنت بيان شده است. |
− | + | ||
+ | آيه 122 [[سوره توبه]]/9 {{متن قرآن|«لِيَتفقَّهوا فِى الدّينِ ولِيُنذِروا قَومَهُم»}} بر جواز و وجود اجتهاد در اين عصر دلالت دارد؛<ref>روحالمعانى، مج7، ج11، ص70.</ref> هر چند برخى با استدلال به امكان تحصيل يقين به احكام از طريق وحى، اجتهاد در اين عصر را جايز نمىدانند.<ref>حاشيةالبنائى، ج2، ص387؛ الاحكام، آمدى، ج4، ص407ـ408.</ref> | ||
'''2. اجتهاد در عصر حضور امامان معصوم:''' | '''2. اجتهاد در عصر حضور امامان معصوم:''' | ||
− | عصمت امامان | + | عصمت امامان عليهم السلام تبعيت از سنت آنان را واجب مىكند و بر اساس اين اعتقاد، فقه شيعه پويا و غنى است. در اين عصر، چنانكه در برخى از روايات نيز آمده، شيعيان با تشويق امامان عليهم السلام به اجتهاد صحيح روى آوردند<ref>وسائلالشيعه، ج27، ص61ـ62.</ref> و امامان معصوم عليهم السلام براى حفظ مواريث فقهى و كلامى، ضمن تأكيد بر اجتهاد پيروان خود را از خلط آراى شخصى با احاديث بازداشتند و بر حفظ، كتابت و نقل صحيح آن ترغيب كرده،<ref>وسائلالشيعه، ج27، ص79 و 81.</ref> همزمان، اجتهادات فقيهان اهلسنت را كه بر اساس قياس و استحسان و اجتهاد به رأى بوده، مردود دانستهاند.<ref>همان، ص41؛ نهجالبلاغه، خطبه 18.</ref> |
'''3. اجتهاد در عصر غيبت:''' | '''3. اجتهاد در عصر غيبت:''' | ||
− | در حديثى، امامزمان | + | در حديثى، امامزمان عليه السلام مرجع دستيابى اهل دين به احكام، در عصر غيبت را فقيهان مىداند. با توجه به اين بيان، رهبرى فكرى و مرجعيت دينى در عصر غيبت از امامان معصوم عليهم السلام به فقيهان جامع شرايط سپرده شده است. |
+ | |||
در عصر غيبت، اجتهاد فراز و نشيبها و تطوراتى را پشت سر گذاشته است: | در عصر غيبت، اجتهاد فراز و نشيبها و تطوراتى را پشت سر گذاشته است: | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | * الف. مرحله جمعآورى و تنظيم احاديث و تأليف كتابهاى فقهى به صورت روايى با حذف سند؛ كتابهايى نظير مقنع صدوق و مقنعه مفيد و نهايه شيخ به همين شكل تأليف شد. | |
+ | * ب. مرحله كمال اجتهاد و تدوين مستقل كتابهاى فقهى نظير مبسوط شيخ طوسى. | ||
+ | * ج. ركود اجتهاد در فقه شيعه. در اين مرحله، اجتهاد شيعه از پويايى و حركت بازايستاد و با اثرپذيرى غالب فقيهان از آراى شيخ طوسى، اجتهاد در عمل تعطيل شد. | ||
+ | * د. مرحله حركت و رشد مجدد اجتهاد. | ||
+ | * هـ. پيدايش اخبارىگرى كه انزواى اجتهاد مبتنى بر اصول را سبب شد. | ||
+ | * و. مرحله احياى دوباره اجتهاد و افول تفكّر اخبارىگرى. | ||
− | اجتهاد در عصر حضور، بر استفاده حكم از كلام پيامبر و امامان معصوم | + | ==مقدمات اجتهاد== |
+ | |||
+ | اجتهاد در عصر حضور، بر استفاده حكم از كلام پيامبر و امامان معصوم عليهم السلام اطلاق مىشد؛ از اين رو بر فراگيرى علوم پيشنياز متوقف نبود؛ ولى در عصر غيبت، بر شناخت مجموعهاى از علوم، مانند: صرف، نحو، لغت، منطق، رجال، اصول و آشنايى با كتاب و سنت و محاورات عرفى و... موقوف است. | ||
+ | |||
+ | در مقدار لازم هر يك از اين علوم پيشنياز بحث است؛ ولى در حقيقت اجتهاد كه همان رد فرع به اصل است، تفاوتى ميان عصر حضور و عصر غيبت نيست. | ||
==پیوند== | ==پیوند== | ||
− | |||
[[منابع اجتهاد در فقه شیعه]] | [[منابع اجتهاد در فقه شیعه]] | ||
− | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references/> | <references/> | ||
− | == منابع == | + | ==منابع== |
− | + | * سید مصطفی حسینی دشتی، فرهنگ «معارف و معاریف». | |
− | *سید مصطفی حسینی دشتی، فرهنگ «معارف و معاریف». | + | * اجتهاد: استنباط احكام و وظايف عملى از ادله و اصول،[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/2/16.htm دايرة المعارف قرآن]، بازیابی: 6 اردیبهشت 1393. |
− | *اجتهاد: استنباط احكام و وظايف عملى از ادله و اصول،[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/2/16.htm دايرة المعارف قرآن] | ||
[[رده:اصطلاحات اصول فقه]] | [[رده:اصطلاحات اصول فقه]] | ||
[[رده:فقه]] | [[رده:فقه]] |
نسخهٔ ۳۰ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۰۶:۴۷
بكارگيرى نهايت كوشش براى تحصيل ظن به حكم شرعى[۱] يا تحصيل حجت بر حكم شرعى يا تعيين وظيفه عملى دانستهاند.[۲] برخى ديگر اجتهاد را تلاشى علمى و روشمند جهت استنباط و استخراج حجت بر وظايف شرعى مربوط به موضوعات و پديدههاى فرعى، از اصول و قواعد و منابع شرعى و عقلى مىدانند.[۳]
محتویات
«اجتهاد» در لغت و اصطلاح
واژه «اجتهاد» در لغت به معنی نهایت تلاش و کوشش در انجام هر کاری است. بیشترین استعمال این کلمه در علم فقه و اصول می باشد. «اجتهاد» در اصطلاح فقها و اصوليين به معنای «تمام توان خود را در راه بدست آوردن حكم شرعى مبذول داشتن» است.
ابن اثير گفته: «الاجتهاد» بذل الوسع فى طلب الامر، و هو افتعال من الجهد: الطاقة. والمراد به: ردّ القضية التى تعرض للحاكم من طريق القياس الى الكتاب والسنة.[۴] (اجتهاد به معنی صرف همه توان در طلب چیزی است و از ریشه «جهد» به معنی طاقت و نیرو و از باب افتعال می باشد و منظور از آن عرضه یک مسئله شرعی به قرآن و سنت پیامبر است).
و به تعريف متأخرين یعنی: «ملكةٌ يقتدر بها على استنباط الحكم الشرعى» خوى و تسلطى علمى كه به وسیله آن حكم شرعى را بتوان استنباط نمود.
تعريف اول به معنى لغوى نزديكتر و تعريف اخير به مفهوم ثانوى «مجتهد» مناسبتر است.
شايان ذكر است كه معنى اصطلاحى اجتهاد، ريشه در حديث نبوی دارد: «روى ان النبى صلی الله علی و آله لما ارسل معاذاً الى اليمن قال له: بماذا تقضى؟ قال: بكتاب الله. قال: فان لم تجد فى كتاب الله؟ قال: بسنة رسول الله. قال: فان لم تجد فى سنة رسول الله؟ قال: اجتهد رأيى...»:[۵]
(روايت شده موقعى كه پپامبر صلی الله علیه و آله معاذ بن جبل را به ولايت يمن اعزام داشت به وى فرمود: در آنجا بر چه مبنائى قضاوت مى كنى؟ گفت: طبق كتاب خدا.
فرمود: اگر مورد منظور، در كتاب خدا نبود، گفت: طبق سنت رسول. فرمود: اگر در سنت نيز آن را نيافتى، گفت: با رأى خود «اجتهاد» مى كنم. فرمود: سپاس خداوندى كه نماينده پيامبرش را بدانچه پسنديده خود است، موفق داشت.
همچنین از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روايت است كه فرمود: «چون والى اجتهاد كند و به حق اصابت كند، دو اجر دارد و اگر خطا كند يك اجر دارد».[۶]
امام رضا علیه السلام به اصحاب خود فرمود: بر ما است كه اصول را به شما القاء كنيم و بر شما است كه شاخه ها را از آن منشعب سازيد.[۷]
اهميت اجتهاد
اسلام مكتبى جامع و منطبق با سرشت آدمى است كه در همه عصرها قدرت پاسخ گويى به نيازهاى انسان را دارد. آموزههاى اسلامى در 3 بُعد عقايد، اخلاق و احكام خلاصه مىشود. اين تعاليم هر كدام در حوزه خود نيازهاى انسان را تأمين و هدايت او را تضمين مىكنند. فقه و احكام آن در مقام عمل متكفّل شناخت راه صحيح از سقيم و تبيين كننده عمل خوب از بد، بر اساس مصالح و مفاسد است.
هر انسانى به حكم عبوديت و بندگى، در برابر احكام الهى مسئوليت دارد و بايد رفتار خود را در همه مراحل زندگى با قوانين و دستورهاى الهى هماهنگ سازد؛ از اين رو لازم است موضع عملى خويش را در برابر هر رويدادى بر اساس خواست شارع مقدس تعيين كند.
انجام تكاليف، جز با معرفت و شناخت ممكن نيست و يگانه راه شناخت و معرفت تكاليف ـ با توجه به صعوبت احتياط در همه امور ـ اجتهاد و فقاهت است. اگر احكام شرعى در همه موضوعات روشن بود، هر مكلّفى مىتوانست حكم را به سادگى شناسايى كند و عمل خويش را بر آن منطبق سازد و نيازى به كاوش و تحقيق نداشت؛ ولى عواملى گوناگون از جمله فاصله زمانى ما با زمان تشريع و نقش علوم گوناگون ديگر، سبب ابهام در شناخت احكام شده است و همين امر سبب پيدايش و گسترش علم فقه شده تا با استنباط و اجتهاد، احكام و وظايف مكلفان مشخص شود و آنان بتوانند اعمال خود را در عبادات، معاملات، سياسات و امور كيفرى بر شريعت منطبق سازند و چون اين كار، امرى نظرى و نيازمند صرف وقت براى تعلم است و اگر همه افراد به تحصيل ملكه اجتهاد و فقاهت بپردازند، نظام معيشتى جامعه مختل مىشود. تنها گروهى به آن اقدام مىكنند و ديگران به آنان مراجعه و احكام را از آنان فرامىگيرند.
در ساير علوم نيز چنين است كه براى رفع نياز جامعه افرادى با صرف وقت و تعليم و تعلم، نيازهاى همنوعان خود را برطرف مىسازند و مردم نيز در رشتههاى غيرتخصصى خود به متخصص آن مراجعه مىكنند، تا آنجا كه رجوع غيرمتخصص به متخصص، سيره عقلايى شناخته شده است.
تاريخ اجتهاد
تاريخ اجتهاد را به 3 عصر مىتوان تقسيم كرد: عصر تشريع، عصرحضور امامان معصوم عليهم السلام و عصر غيبت.
1. اجتهاد در عصر تشريع:
مقصود از عصر تشريع، زمان حيات پيغمبر صلى الله عليه و آله و هنگام دريافت وحى است. در اين عصر، احكام الهى به وسيله قرآن و سنت بيان شده است.
آيه 122 سوره توبه/9 «لِيَتفقَّهوا فِى الدّينِ ولِيُنذِروا قَومَهُم» بر جواز و وجود اجتهاد در اين عصر دلالت دارد؛[۸] هر چند برخى با استدلال به امكان تحصيل يقين به احكام از طريق وحى، اجتهاد در اين عصر را جايز نمىدانند.[۹]
2. اجتهاد در عصر حضور امامان معصوم:
عصمت امامان عليهم السلام تبعيت از سنت آنان را واجب مىكند و بر اساس اين اعتقاد، فقه شيعه پويا و غنى است. در اين عصر، چنانكه در برخى از روايات نيز آمده، شيعيان با تشويق امامان عليهم السلام به اجتهاد صحيح روى آوردند[۱۰] و امامان معصوم عليهم السلام براى حفظ مواريث فقهى و كلامى، ضمن تأكيد بر اجتهاد پيروان خود را از خلط آراى شخصى با احاديث بازداشتند و بر حفظ، كتابت و نقل صحيح آن ترغيب كرده،[۱۱] همزمان، اجتهادات فقيهان اهلسنت را كه بر اساس قياس و استحسان و اجتهاد به رأى بوده، مردود دانستهاند.[۱۲]
3. اجتهاد در عصر غيبت:
در حديثى، امامزمان عليه السلام مرجع دستيابى اهل دين به احكام، در عصر غيبت را فقيهان مىداند. با توجه به اين بيان، رهبرى فكرى و مرجعيت دينى در عصر غيبت از امامان معصوم عليهم السلام به فقيهان جامع شرايط سپرده شده است.
در عصر غيبت، اجتهاد فراز و نشيبها و تطوراتى را پشت سر گذاشته است:
- الف. مرحله جمعآورى و تنظيم احاديث و تأليف كتابهاى فقهى به صورت روايى با حذف سند؛ كتابهايى نظير مقنع صدوق و مقنعه مفيد و نهايه شيخ به همين شكل تأليف شد.
- ب. مرحله كمال اجتهاد و تدوين مستقل كتابهاى فقهى نظير مبسوط شيخ طوسى.
- ج. ركود اجتهاد در فقه شيعه. در اين مرحله، اجتهاد شيعه از پويايى و حركت بازايستاد و با اثرپذيرى غالب فقيهان از آراى شيخ طوسى، اجتهاد در عمل تعطيل شد.
- د. مرحله حركت و رشد مجدد اجتهاد.
- هـ. پيدايش اخبارىگرى كه انزواى اجتهاد مبتنى بر اصول را سبب شد.
- و. مرحله احياى دوباره اجتهاد و افول تفكّر اخبارىگرى.
مقدمات اجتهاد
اجتهاد در عصر حضور، بر استفاده حكم از كلام پيامبر و امامان معصوم عليهم السلام اطلاق مىشد؛ از اين رو بر فراگيرى علوم پيشنياز متوقف نبود؛ ولى در عصر غيبت، بر شناخت مجموعهاى از علوم، مانند: صرف، نحو، لغت، منطق، رجال، اصول و آشنايى با كتاب و سنت و محاورات عرفى و... موقوف است.
در مقدار لازم هر يك از اين علوم پيشنياز بحث است؛ ولى در حقيقت اجتهاد كه همان رد فرع به اصل است، تفاوتى ميان عصر حضور و عصر غيبت نيست.
پیوند
پانویس
- ↑ موسوعة الفقه، ج3، ص5؛ المنار، ج5، ص204؛ الاحكام، آمدى، ج4، ص162 .
- ↑ مصباح الاصول، ج3، ص434.
- ↑ آشنايى با علوم اسلامى، ج3، ص18؛ مجموعه آثار، ج3، ص196، «ختم نبوت».
- ↑ النهایة فی غریب الحدیث والأثر: 1/319.
- ↑ بحارالانوار: 2/310.
- ↑ كنزالعمال: 1411.
- ↑ سفينة البحار.
- ↑ روحالمعانى، مج7، ج11، ص70.
- ↑ حاشيةالبنائى، ج2، ص387؛ الاحكام، آمدى، ج4، ص407ـ408.
- ↑ وسائلالشيعه، ج27، ص61ـ62.
- ↑ وسائلالشيعه، ج27، ص79 و 81.
- ↑ همان، ص41؛ نهجالبلاغه، خطبه 18.
منابع
- سید مصطفی حسینی دشتی، فرهنگ «معارف و معاریف».
- اجتهاد: استنباط احكام و وظايف عملى از ادله و اصول،دايرة المعارف قرآن، بازیابی: 6 اردیبهشت 1393.